قلب، آفریده ای بی بدیل

قلب، آفریده ای بی بدیل

 1- حتما توجّه دارید که در خلال متون دینی و وحیانی، بارها از آراسته بودن وجود انسان به «قلب» سخن به میان آمده است؛ گاه در قالب همین واژه و گاه در پرتو واژگانی همچون: «صَدْر»، «فُؤادْ»، «عقل» و ...؛
2- در خلال آیات و روایات؛ به ویژه در بخشهای مختلفی از نهج البلاغه، به کرّات، از شگفتی آفرینش «قلب» سخن به میان آمده است؛ از باب نمونه؛ در  حکمت 108 این کتاب قیّم و بسیار ارزشمند، چنین میخونیم: «لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِهذَا الاْنْسَانِ بَضْعَةٌهِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ: وَذلِکَ الْقَلْبُ، وَلَهُ مَوَادّ مِنَ الْحِکْمَةِ وَأَضْدَادٌ مِنْ خِلاَفِهَا، فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَإِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ،إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الاْسَفُ» : «در درون سینه انسان قطعه گوشتى آویخته است که عجیب‏ترین ‏اعضاى وجود او است: و آن قلب او است. و این شگرفى بخاطر آنست‏ که انگیزه‏هائى از حکمت و ضد آن در آن جمع است. هر گاه آرزوها در آن ‏ظاهر شود طمع او را ذلیل خواهد کرد و هنگامى که طمع در او به هیجان آید حرص‏او را هلاک مى‏کند، و هنگامى که یاس مالک او گردد تاسف او را از پاى درمى ‏آورد...»؛
3-  بدانیم، بیماری «قلب» بدترین نوع بیماری است؛در مان آن هم، چیزی جز تقوا پیشه گی  (البته به مفهوم درستش) نمی باشد؛  چنانکه در سخن بلند امیر کلام، حضرت امام علی (علیه السّلام) آمده است: « أَلاَ وإِنَّ مِنَ الْبَلاَءِ الْفَاقَةَ وَأَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ، وَأشدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ. أَلاَ وإِنَّ مِنَ النِّعَم سَعَةَ الْمَالِ، وَأَفْضَلُ مِن سَعَةِ الْمَالِ صِحّةُ الْبَدَنِ، وَأَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ» (نهج البلاغه ،حکمت 388) : «آگاه باشید! فقر یکى از بلاها است و بدتر از آن بیمارى بدن است، و از آن بدتر بیمارى قلب است. بدانید که تقواى قلب دلیل صحت‏ بدن خواهد بود»؛
4- به اعتقاد آن امام بزرگوار، حدّ نصاب امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهیِ قلبی است و این ریشه و بنیانِ مراتب بعدی است؛ آن صاحب قلب سالم، خطاب به یکی از کارگزارانش «وهب‏بن عبداللّه‏» (که از دوستان ایشان بوده و خود حضرت او را "وهب الخیر" خطاب می‏ نمود)، آن‏گاه که وی را به ریاست بیت‏المال در کوفه گماشت، چنین فرمود:  «أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَیْدِیکُمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِکُمْ فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَلَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَأَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ» (بحرانی، ابن میثم، شرح نهج‏البلاغه، 29، ص 622 ) : «اولین شکست شما شکست در جهاد با دستان است، سپس شکست در جهاد با زبان و در پایان شکست در جهاد با قلب است.
قلب اگر معروف و منکر را نشناسد و منکر را منکر و معروف را معروف نداند مقلوب و دگرگون گشته در دنیا سرگردان و در آخرت گرفتار خواهد شد»؛
 5- یادم نمی رود در یکی از سفرهای معنوی تشرّفم به مدینه منوّره، در آخرین شب حضورمان در این شهر نبوی، از عالم فرهیخته معاصر و بسیار مؤفّق شیعه  در حوزه کلام و اعتقادات (؛ یعنی مرحوم علّامه سیّد مرتضی عسکری) عاجزانه خواستم: در جمع زائران کاروان حضور یابد و موعظه ای بفرماید؛ آن مرحوم با همه ناخوشیهای جسمیش، به این تقاضایم پاسخ مثبت داد؛ یکی از زیباترین جمله هایش در آن جمع این بود: «زائران بدانید، هرچیز بشکند بی ارزش می شود، ولی یک چیز اگر بشکند، آبرو میآورد و صاحبش آبرو پیدا می کند؛ و او عبارت است از قلب شکسته و شکسته دلی؛ پس با قلبی شکسته با خدا سخن بگوئید تا آبرومند شوید»

 

آثار نوشتاری

ارسال پیام