فلسفه اشک (1)

فلسفه اشک (1)

پژوهشى نو درباره فلسفه گریه، آثار و انواع آن و تحلیلى بر روایت گریه بر امام حسین(ع)
ربنا ما زارعان آیه‏ایم تاجران رود و ابر و سایه‏ایم گریه را در بغض خود دم مى‏کنیم روى مژگان کشت‏شبنم مى‏کنیم ما همه خنیاگران چامه‏ایم ساکن اشک و زیارتنامه‏ایم جاهلیت ترک شبنم گفتنست جاهلیت‏بى‏نیایش خفتن است (1)
پرسشهاى بسیارى درباره «گریه‏» به چشم مى‏خورد که دست‏یابى به پاسخ آن، نگاهى نو و معرفتى بیشتر به انسان مى‏بخشد و در رهیابى به فتوحات معنوى، توفیقى چشمگیر عطا مى‏کند. با هم پاره‏اى از این پرسشها را مى‏نگریم:
گریه چیست؟ منشا، آثار، انواع و ابعاد آن کدامند؟
رابطه اشک با قلب، عقل و احساسات چگونه است؟ و آیا موجب ضعف و زبونى انسان نخواهد بود؟
دیدگاه پروردگار متعال و پیشوایان معصوم در روایات و دعاها چیست؟
روایاتى که قطره‏اى ناچیز از اشک را موجب خاموشى انبوه آتش نافرمانى مى‏داند و یا شهادت امام حسین(ع) را علت گریه مؤمنان مى‏شمرد چگونه مى‏توان پذیرفت؟
گریه حیوانات و حتى جمادات در عزاى سید شهیدان اباعبدالله علیه السلام - که در بسیارى از روایات به چشم مى‏خورد - قابل قبول است‏یا خیر؟ چرا و چگونه؟
گریه چیست؟
ریزش اشک از دیدگان انسان همراه با غم و زارى و گاه با سخن و زمزمه، گریه نامیده مى‏شود، (2) زلال جارى که به وسیله آن مشعل چشمان روشن مى‏شود و نسیم آرام‏بخش که سرزمین وجود بدان از غبار و کدورت پاک مى‏شود. حقیقتى شگفت‏آور که امام صادق(ع) درباره آن فرمود:
گریه موهبتى الهى است که توسط آن رطوبت مغز انسان - که موجب دردهاى بسیارى خواهد شد - جدا مى‏شود و افراد را از کورى ایمن مى‏سازد، سلامتى و تندرستى بدن را به همراه مى‏آورد و سرانجام حالت نشاط، سبکبالى و طراوت روح به آدمى مى‏بخشد. (3)
از این رو گریه از ویژگى‏هاى انسانها است و عمر زیاد و سلامتى بسیار به همراه داشته و افراد را از اندوه و ناراحتى‏ها تهى مى‏سازد. آنان که با سخنان تاثیربخش و اشعار احساس‏آفرین خویش، این چشمه نهفته را جوشان مى‏سازند حقى والا و منتى بسیار بر گریه کنندگان دارند و آنان را در فضایى فراتر از جلوه‏هاى فریباى زندگى پرواز مى‏دهند. (4)
منشا گریه و آثار آن
گواه عشق ما این دیده و دل رساند اشک و غم ما را به منزل هنوز اشک عزا پیوسته جارى است رواق چشممان آیینه‏کارى است (5)
سرچشمه گریه عاطفه و احساس است که به دنبال شوق و عشق، شکست و تنگدلى، محرومیت و یاس، پیروز و شادکامى و یا حزن و اندوه از چشمان انسان جارى مى‏شود. (6) آنجا که امام عصر علیه السلام سخن از مصایب جد بزرگور خویش اباعبدالله الحسین(ع) مى‏کند و لب به بیان عشق و علاقه خود مى‏گشاید، چنین مى‏فرماید:
اى جد عزیز! در مصایب و بلاهایى که بر تو فرود آمد، هر صبح و شام سرشک غم و اشک اندوه از چشمان خود مى‏ریزم و چون اشکم تمام شد، براى تو خون گریه مى‏کنم. (7)
آنجا که آثار اجتماعى گریه را مى‏یابیم، تلطف و مهربانى، همدلى و هم سویى و شکل‏گیرى حالات روحى‏به چشم مى‏خورد و چون به آثار سیاسى گریه مى‏نگریم، ادامه دادن راه و حرکت محبوب شرکت در حماسه شهید و یا عزیز از دست رفته، تصمیم به تقویت هدف و آرمان وى و همدلى با افکار و خواسته‏هاى او را مى‏بینیم.
زیرا گریه مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، از ژرفاى وجود سرچشمه مى‏گیرد (8) و عشقى روزافزون در رسیدن به صفات محبوب و دریافت پیامهاى او فراهم مى‏کند که در رهگذر زندگانى چون کیمیایى درخشان رواق وجود انسان را آینه کارى و شفاف و نورانى مى‏کند.
ابعاد گریه و انواع آن
گریه از مختصات انسان - و اعراض خاص او - است که دانشمندان علوم مختلف نسبت‏به آن پژوهشها و دقتهاى فراوانى داشته‏اند:
پزشکان، آثار جسمانى زیادى براى گریه شمرده‏اند و روان شناسان از تاثیر آن بر روح و روان مطالب بسیارى نوشته‏اند. آنجا که علماى اخلاق نسبت‏به طهارت روح و پاکى باطن دستورالعمل‏هایى مى‏دهند اشک چشم را نشان نورانیت قلب و گیرندگى دل آدمى مى‏دانند و جامعه شناسان، تسلط سخنران را بر گریه و خنده مخاطبان خود، تسلط بر تمامى قلب آنان مى‏دانند؛ چرا که گریه طوفانى عظیم در سرزمین وجود افراد به پا مى‏کند و چون ریزش آبشارى از احساس و عاطفه است که همگان را به سوى خویش مى‏کشاند.
«دارون‏» در کتاب «بیان احساسات و تالمات در انسان و حیوان 1890 میلادى‏» ریزش اشک را براى حیوانات همچون فیل بیان مى‏کند اما برخى دیگر این سخن را رد کرده و گریه را ویژگى خاص آدمى شمرده‏اند که برخاسته از ژرفاى وجود او خواهد بود. (9)
اندیشمندان گریه را داراى انواع گوناگونى دانسته‏اند که برخى از آنها عبارتست از:
گریه شوق، گریه حزن، گریه ضعف و زبونى، گریه پیروزى و سربلندى و گریه دروغین.
آرى اشک عاشقانه زبان دل است و گریه واقعى فریادى است در سکوت؛ فریادى که نشان از ضعف و زبونى نیست. و سخن احساس و عشق آدمى است، در آنجا که قلم توان نوشتن ندارد و در بیان یاراى ترسیم نیست؛
هرچند نیست درد دل ما نوشتنى از اشک خود، دو سطر به ایما نوشته‏ایم (10)
گریه در دیدگاه قرآن
قرآن کریم این کتاب سترگ «گریه‏» را شیوه دیرینه انبیاى الهى مى‏شمرد؛ آنجا که یعقوب براى یوسف خود سرشک غم ریخت، یادآور مى‏شود (11) و گریه نوح را بیان مى‏کند. (12) چون سخن از شعیب پیامبر مى‏شود، گریه او را به درگاه خداوند گوشزد مى‏نماید (13) و داود را رسولى معرفى مى‏کند که اهل گریه و راز و نیاز بوده است. (14) هنگامى که به آخرین سفیر سعادت خود یعنى حضرت محمد(ص) مى‏رسد، او و اصحاب عزیزش را مردانى مى‏شمرد که سرشک غم و اندوه از دیدگان خود جارى مى‏کردند و با شنیدن آیات قرآن از خوف الهى اشک مى‏ریختند (15) و نسبت‏به اصحاب صفه - آن تهیدستان لبریز از ایمان - ریزش اشک را به هنگام شنیدن قرآن نسبت مى‏دهد. (16)
پژوهش برخى از مفسران بدانجا انجامیده که گریه یوسف را بر قبر مادر بیان کرده‏اند و نسبت‏به این صفت پسندیده و عاطفى از صالحان و مؤمنان سخن گفته‏اند. (17) و بعضى دیگر، افزون از آیات الهى که بیانگر گریه آسمان و زمین در مرگ مؤمنان است، گستره این بحث را با روایاتى ارزشمند، شکوهى بیشتر بخشید و از چنین عشق و عاطفه‏اى - که برخاسته از معرفت است - معارفى ژرف به دست آورده‏اند. (18) آنجا که پروردگار متعال مى‏فرماید:
«فما بکت علیهم السماء والارض و ما کانوا منظرین.» (19)
(پس نگریست‏بر آنان آسمان و زمین و مهلت نیز به آنها داده نشد.)
و سپس ارزش گریه خوف‏آمیز از عظمت الهى را توضیح داده‏اند. (20) «و یخرون للاذقان یبکون و یزیدهم خشوعا» (21) صحیفه‏اى از این دفتر معرفت را مى‏گشاییم:
آسمان و زمین براى برخى مى‏گریند و نسبت‏به عده‏اى هیچ احساس ندارند! نگریستن بر سرکشان و فرعونیان نشان از حقارت آنها و بیانگر نداشتن دلسوز و یار و یاور براى آنان است اما براى مقربان درگاه الهى و مؤمنان و فرشتگان گریه مى‏کنند و سرشک غم مى‏ریزند.
پاره‏اى گریه آسمان و زمین را گریه‏اى حقیقى مى‏دانند که به صورت نوعى دگرگونى و سرخى مخصوص (افزون بر سرخى همیشگى به هنگام طلوع و غروب) خودنمایى مى‏کند، همانند روایتى که:
«لما قتل الحسین بن على بن ابى‏طالب(ع) بکت السماء علیه و بکائها حمزه اطرافها.» (22)
هنگامى که حسین بن على بن‏ابى‏طالب(ع) شهید شد، آسمان بر او گریه کرد و گریه او سرخى مخصوصى بود که در اطراف آسمان نمایان شد.
و در حدیث دیگرى مى‏خوانیم: امام صادق(ع) فرمود:
«آسمان بر یحیى بن زکریا علیه السلام (که از سوى طاغوت زمان خود به گونه‏اى جانسوز شهید شد) و بر حسین بن على(ع) چهل روز گریه کرد و بر دیگرى غیر از آن دو گریه نکرده است.» (23)
آرى در مرگ مؤمنان و شیفتگان الهى چشم فلک گریان مى‏شود و خاطر خورشید پژمان مى‏گردد؛ زیرا اینان شعاع رحمت الهى بر زمین و پرتو عشق و محبت‏خداوندى از آسمان‏اند. (24)
دعاها و گریه
جایگاه اشک و کوتاه بودن راه تقرب به وسیله آن به حدى است که در دعاهاى مختلف چون مقام تسلیم و رضا، اطاعت و طاعت و بندگى و قرب پدید مى‏آید؛ نام «اشک و گریه‏» و تکرار آن، صفابخش دلهاى پاک و بیدار مى‏شود و گاه بیشتر از آن مطرح مى‏شود که:
«فعلى الاطایب من اهل بیت محمد و على صلى الله علیهما و آلهما فلیبک الباکون وایاهم فلیندب النادبون ولمثلهم فلتذرف الدموع ولیصرخ الصارخون ویضج الضاجون و یعج العاجون...» (25) (پس - شیعیان آل محمد(ص) - باید بر پاکان اهل بیت پیامبر و على - درود الهى بر آنان و دودمانشان باد - اشک از دیدگان بارند و ناله و زارى و ضجه و شیون از دل برکشند.)
آنگاه که امام سجاد(ع) سخن از تهیدست‏بودن به هنگام حضور در محضر الهى مى‏گوید و یاد قبر و فرجام نامعلوم خویش با اعمال ناچیز خود مى‏کند - که این عبارات تعلیمى براى بندگان عصیانگر و بیانگر سختى معاد و احساس سنگینى مسؤولیت توسط معصومان علیهم السلام است - از ژرفاى وجود گریستن به پیشگاه معبود و محبوب خود را به میان مى‏آورد و مى‏فرماید:
و مالى لاابکى ولاادرى الى مایکون مصیرى ... ابکى لخروج نفسى ابکى لظلمة قبرى، ابکى لضیق لحدى ابکى لسؤال منکر و نکیر ایاى ابکى لخروجى من قبرى عریانا ذلیلا حاملا ثقلى على ظهرى ... (26)
(چرا نگریم در صورتى که نمى‏دانم فرجام من چگونه است ... مى‏گریم بر آن حالتى که روح و روانم از بدنم خارج مى‏شود، مى‏گریم براى تاریکى قبرم، مى‏گریم براى تنگى لحدم، مى‏گریم براى پرسش دو ملک الهى، نکیر و منکر. مى‏گریم براى آن هنگامى که عریان، ذلیل و با بارى از گناه از قبر خارج مى‏شوم ...)
امام حسین(ع) و جایگاه گریه براى آن حضرت
روزى که گل آدم و حوا بسرشتند بر نام حسین بن على گریه نوشتند فرمود نبى در صفت گریه کنانش البته که آن طایفه از اهل بهشتند (27)
از آغازین روزهاى سوگوارى و برپایى محافل سخنرانى در ایام محرم و دیگر مناسبتهاى مذهبى، سخن از گریه، ارزشهاى اخروى و آثار معنوى آن انگیزه‏اى قوى براى شیفتگان اهل‏بیت علیهم السلام بویژه سیدالشهدا علیه السلام ایجاد نمود تا خود را از این بارش مغفرت و ریزش رحمت الهى محروم نکنند. از سوى دیگر پاره‏اى آزاداندیش و حقیقت‏جو و تعدادى از دین ناباوران مانده در قحطى معرفت و عشق، به اعتقادات و باورهاى زلال و شفاف اینان خرده گرفته و گاه با جملاتى نادرست و ویرانگر بنیان روایات و سخنان معصومان علیهم السلام را هدف مى‏گیرند و انگیزه‏هاى پاک و خدایى را با غبار تردید، دچار کدورت و تیرگى مى‏کنند. گفتنى است که بسیارى از این انتقادها برخاسته از سخنان یک سویه و ناپخته سخنرانانى است که بدون توجه به دیگر روایات و غافل از اهداف والاى پیشوایان و علماى دین، براى اهداف نامقدس خویش، بیراهه‏اى ظلمانى - براى خوش آمد افراد - ترسیم مى‏کنند و یک قطره اشک را با تمامى گناهان و نافرمانى‏ها موجب خاموش سازى دریاهاى آتش و آوار عذاب مى‏دانند! در حالى که معصومان علیهم السلام و اولیاى الهى چون سخن از آتش دوزخ به میان مى‏آمد، دگرگونى عمیقى در وجودشان نمایان مى‏شد و به خدا پناه مى‏بردند و راه توبه، سنخیت و همرنگى با صفات الهى را بهترین راه گریز از این پرتگاه مى‏دانستند.
براى بررسى و تحلیل آن سخنان و این انتقادات، ابتدا مرورى بر احادیث معصومان مى‏کنیم و از ارزش گریه براى سید مظلومان، امام حسین(ع) آگاه مى‏شویم، سپس به بررسى آنها مى‏پردازیم:
رسول خدا(ص) فرمود: کسى که گریه کند و 50 نفر، یا 30 نفر، یا 20 نفر، یا 10 نفر و حتى یک نفر را بگریاند و اگر نمى‏تواند گریه کند تباکى نماید - و خود را به شکل افراد گریان درآورد - بهشت از آن او خواهد بود. (28)
امام صادق(ع) مى‏فرماید: امیرمؤمنان على(ع) نگاهى به حسین(ع) کرد و فرمود: «اى مایه گریه هر مؤمن‏» چون امام حسین(ع) عرض کرد پدر مرا مى‏گویید. على(ع) مى‏فرمود: آرى اى پسرم. (29)
امام حسین(ع) مى‏فرمود: من کشته گریه‏ها هستم. یاد نمى‏کند مرا مؤمنى مگر اشک برایم مى‏ریزد. (30)
امام صادق(ع) فرمود: امام حسین(ع) گریه هر مؤمن است‏به یک قطره اشک هر چند به مقدار بال مگس، باعث آمرزش گناهان مى‏شوند، گرچه گناهان همانند کف دریا - زیاد - باشند. (31)
امام رضا علیه السلام رو به ریان بن شبیب کرد و فرمود: اى پسر شبیب! هرگاه خواستى براى چیزى - و کسى - گریه کنى، براى جد ما امام حسین(ع) گریه کن. (32)
آرى؛ شیعیان سوداگران نیتند زارعان اشک و مظلومیتند شیعه هر شب مى‏چکد از چشم یاد شیعه عاشق مى‏شود هر بامداد شیعیان شب را تنفس کرده‏اند شیعیان در خون تجسس کرده‏اند نى نوا را در دل خود ذکر کن «کل ارض کربلا» را فکر کن
اشک انبیاى الهى
آنگاه که فراتر از این گستره مى‏نگریم، افقى دیگر مى‏بینیم که حیرت انسان را دو چندان مى‏کند زیرا انبیاى الهى را مى‏یابیم که در سوک سید شهیدان؛ امام حسین(ع) سرشک غم از دیدگان جارى کرده‏اند و در مصائب آن دردانه آفرینش سوگوارى کرده‏اند؛
حضرت آدم (34) ، حضرت زکریا (35) ، حضرت نوح (36) ، حضرت ابراهیم (37) ، حضرت اسماعیل (38) ، حضرت سلیمان (39) ، حضرت موسى (40) و حضرت عیسى (41) (علیهم السلام)؛ رسولان پاک سرشت الهى بوده‏اند که از دیرزمان بیرق عشق و ارادت و اشک و علاقه را بر دلهاى خدایى نشانده‏اند.
برتر از این معرفت، عشق و شناخت‏حیوانات و حتى جمادات نسبت‏به امام حسین(ع) است که درباره بلاهاى کربلا، انسان نیز سرشک غم ریختند و اظهار محبت نمودند.
امام رضا علیه السلام مى‏فرمود:
جغد در زمان جدم رسول خدا(ص) در منازل و کاخ‏ها سکنى داشت، مقدارى از غذاى مردم را مى‏خورد و از آب‏آشامیدنى آنان مى‏نوشید و به محل خود بازمى‏گشت، اما پس از شهادت امام حسین(ع) از مکانهاى آباد به نقاط ویران، کوهها و بیابانها روى نهاد و مى‏گفت:
شما چه بد امتى هستید که فرزند پیامبرتان را کشتید من از شما بر خود ایمن نیستم. (42)
امام صادق(ع) در این باره فرمود: جغد روزها روزه است و شبها پس از افطار تا صبح بر حسین(ع) ندبه و ناله مى‏کند. (43)
و در سخن دیگرى است که با شهادت سیدالشهدا علیه السلام چهل روز آسمان خون گریست، زمین اشک ماتم ریخت‏با تاریکى در صبح، آسمان سرشک ماتم نشان داد با کسوف و قرمزى، کوهها تکه تکه شدند و پراکنده گردیدند و دریاها شکاف برداشتند (44) تا سوک و ماتم خود را آشکار نمایند.
و بدین سان:
در سلسله اشک بود گوهر مقصود گر هست ز یوسف خبر، این قافله دارد (45)
پى‏نوشتها:
1- کفشهاى مکاشفه، احمد عزیزى، ص‏331.
2- مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، ص‏58؛ مجمع البحرین، طریحى، مجلد اول، ص‏234؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، احمد سیاح، ج‏1، ص‏108.
3- توحید مفضل، ترجمه مرحوم ملا محمد باقر مجلسى، ص‏62.
4- آیت الله حائرى شیرازى، سخنرانى در دفتر رهبرى، قم، روز شهادت امام صادق(ع)، 4/12/1376.
5- استاد محدثى.
6- نک: تفسیر التبیان، ج‏9، ص‏436.
7- نک: زیارت ناحیه از حضرت مهدى علیه السلام.
8- حماسه حسینى، آیت الله شهید مطهرى، ج‏3، ص‏94.
9- همان، ص‏94 و95.
10- صائب تبریزى (اصفهانى).
11- یوسف/76؛ رک: تفسیر التبیان، ج‏6، ص‏184.
12- هود/25؛ رک: تفسیر کشف الاسرار، ج‏4، ص‏382.
13- قصص/22؛ رک: همان، ج‏7، ص‏308.
14- ص/21؛ رک: همان، ج‏8، ص‏342.
15- حجر/43؛ رک: همان، ج‏5، ص‏329.
16- نجم/60؛ رک: تفسیر المراغى، ج‏27، ص‏72.
17- یوسف/20؛ رک: تفسیر کشف الاسرار، ج‏5، ص‏32.
18- رک: تفسیر نمونه، ج‏21، ص‏179؛ تفسیر کشف الاسرار، ج‏9، ص‏99؛ تفسیر مفید، ج‏25، ص‏225.
19- دخان/29.
20- رک: تفسیر المراغى، ج‏15، ص‏109.
21- اسراء/109.
22- مجمع البیان، ج‏9، ص‏69.
23- همان.
24- تفسیر نمونه، ج‏21، ص‏179 تا 181 (با تلخیص فراوان).
25- دعاى ندبه؛ رک: مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمى، دفتر نشر فرهنگ، ص‏980.
26- دعاى ابوحمزه ثمالى؛ رک: همان، ص‏348.
27- سیماى کربلا، محمد صحتى سردرودى، مقدمه.
28- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه براى امام حسین(ع).
29- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه براى امام حسین(ع).
30- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه براى امام حسین(ع).
31- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه براى امام حسین(ع).
32- کامل الزیارات، ابو قولویه، بحث گریه براى امام حسین(ع).
33- کفشهاى مکاشفه، ص‏315 و317 (با تلخیص بسیار).
34- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج‏44، ص‏242 و245.
35- همان، ص‏223.
36- همان، ص‏230 و243.
37- همان، ص‏225 و243.
38- همان، ص‏227 و243.
39- همان، ص‏244.
40- همان.
41- همان.
43- کامل الزیارات، بحث گریه براى امام حسین(ع).
43- کامل الزیارات، بحث گریه براى امام حسین(ع).
منابع (نشریه): فرهنگ کوثر 1377 شماره 14

 

آثار نوشتاری

ارسال پیام