جوانان، بینشها، گرایشها (3)

جوانان، بینشها، گرایشها (3)

دو بخش از گفتگویمان با همدیگر گذشت. در آن دو جوان را شناختیم و جوانى را تعریف کردیم. دفتر زندگانى خود را به گونه‏اى زیبا و پرشوق ورق زدیم و پس از نوباوگى و کودکى، نوجوانى را همچون نوروزى دلپذیر و پرطراوت اما زود گذر دیدیم که تند بادهاى فکرى روحى موجب لرزش بنیان‏هاى فرهنگى عقیدتى ما مى‏شود به گونه‏اى که خود نیز احساس ترس و یاس مى‏کنیم.
در پى نوروز نوجوانى، بهار نوجوانى را توصیف کردیم. زمانى که عطرى روحبخش از توان بدنى، آمادگى روانى، هیجان فراوان و لذت هاى گوناگون از تفریح، آراستگى، خوراک، لباس و یا گفتگوهاى خاطره آفرین و شیرین تمامى لحظه‏هاى ما را فرا مى‏گیرد و چون با ویژگیهاى دیگرى همانند شخصیت گرایى، آرمان خواهى، شور و احساس و نشاط و امید درهم آمیزد، اوج شادکامى برایمان مى‏آفریند. افزون بر تمامى صفات ارزشمند، در این دوران بینشهاى هریک از ما رشد مى‏یابد و گرایش‏هایمان شدید مى‏شود. به گونه‏اى که به خوبى از گفتار ورفتار اطرافیان الگو مى‏گیریم و در پى آن شیفتگى فراوانى در اجراى یکایک آموزه‏هاى خود را در کارهاى روزانه در خود مى‏یابیم. و سرانجام انتخاب‏هاى پى در پى در زندگى همانند انتخاب شغل، رشته تحصیلى، همسر و یا ... تاثیرى عمیق در ابعاد مثبت و منفى خواهد داشت. چندى از این دوران پرتلاطم و سرنوشت‏ساز نمى‏گذرد که ناخود آگاه به استحکام یافتن بنیادهاى فکرى فرهنگى خود پى مى‏بریم و با این ره آورد جوانى به دوران میانسالى و کهنسالى وارد مى‏شویم. تاثیر ارمغان این ایام به گونه‏اى است که در سالهاى دیگر عمرمان حرکت آفرینى و روشن بخشى مى‏کند و یا حرکت‏سوزى و ظلمت افزایى. و در بسیارى از موارد سرنوشت نهایى عمر ما را رقم مى‏زند. «جوان؛ تقلید، هویت، شخصیت‏» آغازین بحث ما در این بخش است تا به صفات نهفته در وجودمان از نوباوگى و طفولیت پى‏ببریم و به دنبال آن با ویژگیهاى نوجوانى و جوانى آشنا شویم. و در پایان با آرمان هاى آسمانى اسلام آشنا شده و به نقشه‏هاى شوم دشمنان در فتح مرزهاى فکرى و عقیدتى انسانها - بویژه جوانان - آگاهى یابیم.
هویت و شخصیت؛ نگاهى از این سو
جوان؛ تقلید، هویت، شخصیت
نوباوگى و طفولیت دورانى است که هریک از ما به حمایت و مواظبت‏بسیارى نیازمندیم تا سخن گفتن و راه رفتن را بیاموزیم و پس از چندى با کارهاى شیرین و دلرباى خود، توجه دیگران را جلب کنیم. این ایام، دوران بسیار سختى براى پدران و مادران و یا مربیان است. به گونه‏اى که پاره‏اى از روانشناسان ارتباط برقرار کردن با کودک خردسال و شیرخواره را نوعى هنر نامیده‏اند. زیرا قوه استدلال و گویایى طفل به مرحله رشد واقعى نرسیده و او از شیوه بیان خواسته‏ها و مشکلات خود عاجز است. (1)
کودکى و شروع آموزش در مهد و مدرسه با ویژگیهاى خاص خود همانند دوست‏یابى، برخورد با معلم، سختى‏هاى دورى از پدر و مادر و گاه منزوى شدن از دیگران همراه است و دوره نوجوانى که اصطکاک‏هاى روحى روانى، سنگلاخهاى فکرى عقیدتى و تعارض‏هاى فامیلى خانوادگى فراوانى در آن به چشم مى‏خورد مرحله‏اى مقدماتى و بنیادین براى جوانى هریک از ماست و نشیب و فراز بسیارى با خود دارد. آنگاه که به دنیاى رؤیایى و پرجاذبه جوانى وارد شدیم، (2) شوق شهرت و علاقه به معروفیت در بین نزدیکان و اطرافیان به سوى ما هجوم مى‏آورد. و راههاى گوناگونى را برابر نگاء اندیشه‏یمان مى‏گشاید. تقلید از چهره‏هاى مشهور و الگوهاى پرجاذبه سینما و تلویزیون جلوه‏اى از این عطش درونى است که گاه در لباس، زمانى در آراستن موى خود و موقعى در عبارات و الفاظى که هر روز با آنها زندگى مى‏کنیم، تجلى مى‏یابد. شعله‏ور شدن این شوق بدانجا مى‏انجامد که در پى راههایى براى هنرپیشگى، خوانندگى، گویندگى و یا عضویت در تیم‏هاى ورزشى مشهور مى‏رویم تا شاید نام و یادما و چهره و تصویر ما در روزنامه‏ها و مجلات نمایان شود و سخنى هرچند کوتاه از شخصیت‏مان در رادیو و تلویزیون مطرح گردد و سر انجام با سفرهاى متعدد خارجى بتوانیم به طور شایسته، خصیت‏بزرگ و ارزشمندى بیابیم.
دانشمند برجسته، مرحوم شیخ بهایى براى هر انسانى پنج دوره را ترسیم مى‏کند و با استناد به آیه قرآن یکایک آنها را به طور شیوا و زیبا این گونه بیان مى‏نماید:
مراحل حیات و عمر هر انسانى از آغاز تا پایان به دنبال هم بوده و در پنج مرحله سپرى مى‏شود. نخست دوران کودکى است که همه ما به بازى و رسیدن به فرصتى خیالى علاقه‏اى وافر داریم (لعب). هنگامى که به مرحله بلوغ پاى گذادیم شیفته سرگرمى (لهو) و عنوانهاى دلربا و پرجاذبه مى‏شویم. پس از این دوران، آراستن خود، استفاده از لباس‏هاى شیک و زیبا و بهره‏گیرى از وسایل چشمگیرکننده ظاهر خود (زینة) را سر لوحه کارهاى خود قرار مى‏دهیم، گاه خانه‏اى شیک تهیه مى‏کنیم. زمانى مرکب و ماشین زیبایى سوار مى‏شویم و همواره به آرایش و جلب توجه خود مى‏افزاییم.
آن هنگام که به سن کهولت رسیدیم، هیچ یک از اینها ما را ارضا نمى‏کند. در این دوران به فکر افتخار و تفاخر به فامیل، اقوام و خویشاوندان - حسب و نسب - هستیم. (تفاخر بینکم) و چون سالخورده شدیم، تمامى کوشش و تلاشمان در بیشتر کردن اموال، زیاد نمودن و ارزشمند جلوه دادن اولاد و فرزندان مى‏شود (و تکاثر فى الاموال و الاولاد) تا بدین وسیله بر عظمت و ارزش خود بیفزاییم. (3) حقیقتى که قرآن در آیه 20 سوره حدید بدین گونه بیان مى‏کند:
(اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فى‏الاموال والاولاد.) (4)
(دانید که زندگى دنیا در حقیقت‏بازى و سرگرمى و آرایش و فخر فروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است).
پروردگار متعال در پى این مراحل، کار دلدادگان به زیبایى‏ها و دلربایى‏هاى دنیا را همانند شیفتگان سبزى و خرمى کشتزارى مثال زده که صاحبان مزرعه را به شگفتى و تعجب وا مى‏دارد اما دیرى نمى‏پاید که آن زیبائیها به خشکى گراییده و خاشاکى بى مقدار مى‏شود. (5)
پس بیائیم خواهش‏هاى نفسانى را با ارزش‏هاى انسانى همراه کنیم و نیازهاى جوانى را با تسخیرمرزهاى تکامل الهى جوابگو باشیم. به نیروهاى نهفته و ظرفیت‏هاى شایسته‏اى که در وجودمان حضور دارند به خوبى بپردازیم و هر یک را در راه هموار رشد و بالندگى هدایت نماییم که در غیر این صورت تند بادهاى بى‏هویتى و تاریکى‏هاى خود فراموشى ما را به تقلید از بیگانگان سوق مى‏دهد. در پى آن گنجینه‏هاى فکرى فرهنگى و ذخایر پر بهاى انسانى خود را فراموش مى‏کنیم و جان و دل به دشمن و آداب و رسوم و فرهنگ دیگران مى‏سپاریم.
پیامد شوم و زیان بار تقلید و دلدادگى، زمینه ساز سلطه روحى روانى دشمن بر پیکره وجود هریک از ما شده و تهاجمى آرام، با نیروهاى نا پیدا فراهم مى‏کند. تهاجمى که بدون ساز و برگ نظامى انجام مى‏شود و شیفتگان بى‏هویت را سربازانى لایق و شایسته براى دست‏یابى به اهداف خود مى‏سازد که گاه خدمتگزارى خود را در آرایش مو، زمانى در پوشیدن لباس و موقعى در تیپ و قیافه مى‏بینند.
دراین سیاست استکبار که چندى است‏بدان مى‏پردازد، مرزهاى فکرى و عقیدتى انسانها بدون هیچ گونه درگیرى فتح مى‏شود و تهاجم دشمن به دور از نیروهاى آنان انجام مى‏پذیرد. به گونه‏اى که گاه دشمن در خانه هریک از ما نیروهاى خود را پیاده مى‏کند و باماهواره، اینترنت و برنامه‏هاى متنوع کامپیوترى سلاحهاى آتشین و مرگبار روحى روانى خویش را گسیل مى‏دارد. ما جوانان با این هجوم پنهان، دو گونه برخورد مى‏کنیم، برخى با بصیرت، بینش و بیدارى خود شیوه‏هاى دشمنى را مى‏یابند و با نگاه دانش و آگاهى و استفاده از خردورزان اندیشمند پى به نقشه‏هاى شوم آنان مى‏برند. ژرف اندیشى در سخنان رهبران فکرى فرهنگى جامعه را سرلوحه کار خود قرار مى‏دهند و از این میان در عبارات و هشدارهاى مقام والاى رهبرى با حساسیت و دقت هرچه تمامتر مى‏نگرند. افزون برآن، ره توشه‏هاى علمى بسیارى با مطالعات خود تهیه مى‏کنند و تمامى تلاش خود را در راه به دست آوردن مشعل‏هاى روشنى بخش در راه بینش آفرینى و دانش افروزى صرف مى‏کنند. اما گروهى دیگر از جوانان ما، خود را از زلال ناب و سرچشمه پاک نهفته در باورهاى فرهنگى و دینى، دور نگه داشته و با چنین غفلت تلخ و اندوهبارى با اصطلاحات بیگانه سخن مى‏گویند و آداب و رسوم آنان را در مسیر زندگى خود پیاده مى‏کنند. خواسته‏اى که اسپنسر، فیلسوف معروف انگلیس در سخنان خویش از اطرافیان خود در خواست نمود که:
«اخلاق، آداب، زبان و تمدن خودتان را به اقوام و ممالک مورد علاقه تسلط خود بیاموزید و آنان را به حال خود واگذارید که همیشه از آن شما خواهند بود»6))
استعمارگران در دستورکار روشنفکران یا زیباسخنان پرورش یافته در آغوش استکبار، این وظیفه را مهم قلمداد کرده‏اند که:
«باید باورمندیهاى ناب مسلمانان را با ریشخند و شبهه زیر سؤال برد و تمامى آنان بویژه جوانان مسلمان را به سرخوردگى، خود باختگى و غرب‏باورى کشانید تا باور کنند که همه رویدادها زیر سردیگران است و از ملت‏خودشان کارى بر نمى‏آید.» (7)
«باید پدران را از فرزندان جدا کنیم تا آنان به پرورش پدران گردن ننهند و تربیتشان به دست ما بیفتد، ما الگوهاى شخصیتى برایشان مهیا کنیم و آنها را از عقیده و تربیت دینى و پیوستگى با عالمان دور نماییم.» (8)
بار دیگر از نواى ملکوتى و صداى آسمانى امام خمینى قدس سره بهره مى‏بریم که در آغازین ماههاى پیروزى انقلاب، روشنگرانه فرمود:
«راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ و نجات جوانهاى ما از این وابستگى به غرب است... ما الان در همه چیز یک نوع وابستگى داریم که بالاتر از همه، وابستگى افکار است این وابستگى سرمنشا همه وابستگى‏هاست که ماداریم. اگر ما وابستگى فرهنگى داشته باشیم، دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى و سیاسى هم هست، همه اینها هست.» (9) والسلام
پى‏نوشتها:
1- فنون تربیت کودک، دکتر عبدالله شفیع آبادى، ص 14.
2- ر. ک: مراحل تربیت، موریس دبس، ترجمه دکتر على محمد کاردان، روانشناسى و دانش آموزش و پرورش؛ ژان پیاژه، ترجمه دکتر کاردان، با فرزند خود چگونه رفتار کنیم؟، محمد رضا شرفى.
3- تفسیر المیزان (مترجم)، ج‏19، ص‏339.
4- تفسیر المعین، ص 540.
5- ترجمه قرآن مجید، دکتر فولادوند، ص 540.
6-  ر. ک: اسلام بر سر دوراهى، پاورقى، ص‏23.
7-  نهضت امام خمینى(ره) ج‏3، ص 15 تا 55.
8- دستهاى ناپیدا، (خاطرات سیاسى مسترهمفر)، ترجمه احسان نراقى، ص 71.
9- سخنرانى حضرت امام خمینى(ره) در7/8/1358.
منابع (نشریه):
فرهنگ کوثر 1378 شماره 30

 

آثار نوشتاری

ارسال پیام