چکیده
در دوران حکومت رضا خان کـه تـقریبا بـیست سال بود،پایههایی در الگوی مصرف گذاشته شد که بازتاب آن تاکنون که سالها از پیروزی انقلاب اسـلامی میگذرد،محسوس است.اقداماتی مانند تغییر در فرهنگ اصیل ایران اسلامی و سوق دادن فضا فضای فرهنگی جـامعه به فرهنگ مبتذل غـرب،تمرکز قـدرتی دست نشانده و دخالت همه جانبه دولت در تمام بخشهای کشور که لازمه آن هدر رفتن و ارت منابع و عدم استفاده بهینه از آن میباشد،آثار بدی به جا گذاشت که ورود بیرویه کالاهای غربی،نابرابری شدید در تراز پرداخت و رشد نامتناسب شـهرها و از بین رفتن بخش روستایی از جمله آنهاست.
مقدمه
کمبود منابع انرژی از یک و و مشکلاتی که امروزه دامنگیر بسیاری از کشورها گردید، اهمیت اصلاح الگوی مصرف را نـشان میدهد.
بـه منظور اصلاح مشکلاتی که در الگوی مصرف وجود دارد،ابتدا بهتر است به زمینهها و عواملی که باعث به وجود آمدن آن شده توجه نمود.ازاینرو بررسی اقدامات رضا خان،در کشورمان به دلیل تأثیرات اسـاسی آن در ایـجاد انحراف در الگوی مصرف که با وجود گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی،هنوز وجود دارد،اهمیت بهسزایی دارد.
تغییرات چندجانبه با هدف ترویج فرهنگ مصرفگرایی
در قرنهای 71 و 81 بازارهای جهانی شکل گرفت و در قرن 91 به تکامل رسـید.با تـکامل یافتن این بازارها،جهان به دو بخش توسعهیافته و در حال توسعه تقسیم شد.یک بخش در تولید محصولات صنعتی تخصص یافت و بخش دیگر،تامین مواد خام اولیه را بر عهده گرفت.نتیجه این تقسیمبندی،شکلگیری اقتصاد تک مـحصولی بـرای کـشورهای در حال گذر و غیرصنعتی بود.کشورهای تـوسعهیافته بـرای حـفظ چنین منافعی و تحکیم تقسیم یاد شده سعی کردند با تشویق و دخالت پیدرپی و اتخاذ شگردهای مختلف،دولتهایی را سر کار بیاورند که اهداف و مـنافع آنـان را تـأمین کند.
دولتهای دستنشانده،نهادهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و ایدئولوژیکی را دچار تزلزل کردند؛زیرا رسـیدن بـه مقاصد فوق،در گرو ایجاد زمینههای متناسب و رفع موانع و بازدارندههای مختلف است؛زمینههایی مانند دولت متمرکز و مقتدر از جهت نوع سیاسی حکومت و مـراکز اقـتصادی کـه تنها برای تقویت چنین دولتی به وجود آید.در این بـین چنانکه بخش تولید و توزیع باید روندی متناسب با هدف فوق را در پیش بگیرند، بخش مصرف نیز باید به ایـن سـمت جـهتگیری داشته باشد و موانعی مانند فرهنگ،دین، سنت و غیره باید از میان برداشته شود.
دیـن در نـهاد خود مشتمل بر فرهنگ سادهزیستی،قناعت و زهد است که طبعا با اصلاحات مورد بحث سازگار نیست.فرهنگ و سنت حاکم نـیز اگـر مـقولات دینی را در خود جای داده باشد با هدایت مصرف و به سمت خلاف این جـهتها نـاهماهنگ اسـت.بنابراین رضاشاه برای برداشتن کلیه موانع در برابر اصلاحات یکسویه،با مظاهر دینی و جلوههای فرهنگی و سنتی اصـیل مـبارزه کـرد.او میخواست چنان استحالهی فرهنگی و سنتی صورت گیرد که از جزییترین مخشصههای دینی و ملی،اثری به جـای نـماند.تغییر در لباس و پوشاک،مبارزه با نهادهای سنتی و جلوگیری از مراسم دینی در این راستا انجام گرفت. فـرهنگ مـصرفی زمـانی دگرگون میشود که با هماهنگی کامل با اموری که ساختار و قالب کلی یک جـامعه را تـشکیل میدهد،سیر تغییر خود را شروع کند.این اساس به ایجاد تغییر در تمام جوانب پیکره نـظام اجـتماعی کـه از قدمت و اصالت برخوردار بود،تصمیم گرفته شد.
رضا شاه مدعی بود که وقتی مردم لباس متحد الشـکل بـپوشند،کلاه پهلوی بر سر بگذارند و نسبت به تغییرات دینی سست شوند،متمدن خواهند شـد.بر ایـن اسـاس ستیز با نمادهای سنتی و دینی نظیر لباس و پوشاک سنتی و مراسم دینی امری ضروری مینمود. درک او از تـمدن،رفتار تـجدد مـآبانه بود،نه اختراع و اکتشاف.معلمان شاه میدانستند که هیچ گونه رابطه منطقی میان تـمدن و تـوسعه فرهنگی با لباس متحد الشکل و یا کشف حجاب نیست،اما هدف آنان متمدن شدن جامعه ایران بـه مـعنای رشد در پهنه دانش و تکنولوژی و فرهنگ نبود.بلکه ایجاد فرهنگ مصرفی از طریق تحقی ارزشـهای مـلی و مذهبی مدنظر بود.شاه نیز دل خوش بود کـه بـا تـغییر لباس و کنار گذاشتن مذهب،جامعه متمدن خواهد شـد.(سازمان مـدارک فرهنگی انقلاب اسلامی،1731:512) بنابراین در تمام بخشهای کشور سعی شد تا تحول و تغییر ایـجاد و نـمادهای سنتی و دینی بازدارنده از اشاعه فـرهنگ مـصرفگرایی برچیده شـود.برای مـثال مـردم مجبور به پوشیدن لباسهایی شدند کـه لزوم هـماهنگی آنها با مدهای مختلف،آنان را به مصرف متنوع منسوجات جدیدتر وادار کند.ضرورت بسط سـرمایهداری وابـسته در عصر رضاشاه،مظاهر مدنیت شهری را که تـا پیش از کودتا در عرصه تـهران دیـده میشد به کلی تغییر داد.رسـوم و مـقررات تازهای جانشین روابط عمومی بین مردم گردید و مناسبات اجتماعی به اقتضای تحول زمان،دستخوش دگرگونیهای خـاص شـد که در گستره اجتماعی تغییر لبـاس عـصر قـاجار به مدلهای اروپایـی و تـعویض کلاه(وهله اول به کلاه مـعروف بـه پهلوی سپس کلاه شاپو،گپی،کاسکت،بره و غیره)و همچنین دستور العمل مربوط به کشف حجاب و لباس مـتحد الشـکل کارمندان ادارات دولتی از نمونههای آن بود.(ملکی،0731:19)
رضا شـاه در حـقیقت دامنه فـعالیت خـود را بـه تمام شئون کشور تـوسعه داده بود.این تغییرات گسترده و چندجانبه،زمینه را برای ورود فرهنگ مصرفگرایی آماده ساخت و با تغییراتی که در زمینه فرهنگ شـهرنشینی بـه ویژه در تهران به انجام رسید بـه اوج خـود رسـید.(مشفق کاظمی،0531:092)
الگوبرداری از فـرهنگ مـصرفی غرب
رضا شاه از ابـتدای سـلطنت،زندگی غربی را آرزوی دستنیافتنی میدانست و همیشه آرزوی او ایجاد تشابه بین اوضاع ایران با ظواهر کشورهای پیشرفته بود.افرادی چـون تـیمورتاش نـیز مشوق شاه در ایجاد این مشابهت بودند؛مشابهتی کـه ظـاهری بـود و کـلیه شـئون کـشور را در بر میگرفت.تمام تلاشها برای این بود که زندگی ایرانی به شکلی تغییر کند که در تمام موارد از روش غرب تبعیت شود.تأیید و صحهگذاری بر این ادعا از گفتههای جناب صدر الاشـراف،بر حسب آنچه در خاطرات خود آورده،معلوم میشود.صدر الاشراف که از سال 2131 تا 5131 وزیر عدلیه بود در خاطرات خود در خصوص این عقیده رضا شاه و کسانی که راهنمای او در این جهت بودند،میگوید:
پهلوی با تشویق و راهنمایی چـند نـفر که از ابتدا طلوع او به او نزدیک شده بودند،در درجه اول تیمورتاش و داور و در درجه دوم نصرت الدوله،پسر فرمانفرما و اشخاص دیگر،معتقد شده بود که باید وضع ظاهر را از لباس و سایر امور تطبیق با اوضاع غـربی یـعنی اروپایی نمود و اساسا عشق به تغییر همه چیز حتی اسامی شهرها و لغات متداوله داشت و میخواست در همه چیز اوضاع نوینی به وجود بیاورد.در سـال 7031 زمـزمه تغییر لباس از هر رقم و تـبدیل بـه لباس متحد الشکل آغاز شد و ابتدا از اعضای ادارات دولت و وکلای مجلس شورا و کلیه اشخاص رسمی باید شروع شود.در ادارات دیگر دولت این کار چندان اشکال نداشت؛زیرا تبدیل سـردای کت و کـلاه قدیم به کلاه پهـلوی بـود،ولی برای معممین که ملبس به لباس روحانیت و در زی علما بودند،بسی مشکل بود و در طبع مردم به دلیل حکم شرعی مبنی بر حرمت تشبه به نصاری تنفر وجود داشت.(صدر،4631:292)
صدر الاشراف این شباهت را تـا جـایی ذکر میکند که در روزنامههای عربزبان انعکاس فراوانی داشت و برخی روزنامهها مانند یکی از روزنامههای چاپ مصر،تیتر درشت خود را به این امر اختصاص دادند که ایرانیها در تلاشند تا به اروپاییان نصرانی شـباهت پیـدا کند. تـیتر یکی از روزنامههای مصری این بود:«تنصرت الرفضه الایرانیه؛ایرانیهای رافضی (شیعه)نصرانی شدند.»(همان)
برخی فکر تشبه و ایجاد شباهت ظاهری بین ایـران و کشورهای اروپایی را نتیجه سفر به ترکیه میدانند.مهدیقلی هدایت،ملقب به مخبر السـلطنه مـیگوید رضـاشاه زمانی به فکر اروپایی شدن و تبدیل زندگی ایرانی به یک زندگی غربی افتاد که در سفر به تـرکیه، مـظاهری از تشریفات و تجملات را دید.(هدایت،4531:504)
رضا شاه در سفر به ترکیه به شدت از تشریفات انجام شده مـتأثر شـد و ظـواهر آراسته، نظر وی را جلب کرد.ترکان با تشریفات لشکری و کشوری بسیار،رضا شاه را پذیرفتند و او را چند روز بیش از آنچه بـنا بود نگاه داشتند و همه چیز مملکت را به او نمایش دادند.
تاثیرپذیری رضا شاه از اوضاع تـرکیه آنقدر زیاد بود کـه از هـمانجا تلگرافی به ایران زد و دستور داد رعیتها باید از کلاه تمام لبه استفاده کند.دولت آبادی این مطلب را به صورت تعریض و کنایه چنین بیان میکند:
شاه از ترکیه به دولت خود تلگراف کرد که رعیتها برای اینکه در آفـتاب تند کار میکنند،کلاه تمام لبه بر سر بگذارند و بدیهی است این مقدمه است که من بعد کلاه یک لبه پهلوی که با کراهت بر سر مردم گذارده شده به کلاه تـمام لبـه مبدل گردد.چنانکه در بازگشت به ایران این کار جاری شد و خواه ناخواه همه کلاه تمام لبه بر سر گرفتند تا مگر عوض شدن کلاه،رفته رفته سرها و دماغها و اندیشهها را عوض نماید وگـرنه سـر بیفکر،چه افسر بر سر بگیرد چه افسار،تفاوت نخواهد داشت.(دولت آبادی،1631:ج 4،134)
آتاتورک در ترکیه تلاش کرد تا سبک زندگی اروپایی را گسترش دهد و حتی برای ایجاد تشابه دستور داد در نگارشهای اداری و آموزشهای مدارس و دانشگاهها زبـان لاتـین،جانشین زبان عربی شود.(سیفی،7631:171)بنابر اظهارنظر افراد مطلع و چنانکه امروزه این امر واضح و آشکار است تغییرات همسویه ایران و ترکیه،به دلیل سطحی و ظاهری بودن،کشور را در مسیر توسعه و پیشرفت قرار نداد.(کاتم،1731:74)
برای ایجاد مصرفگرایی غـربی،رضا شـاه نـاگریز بود بسیاری از صفات(معنوی)مردم را که سـبب خـرسندی و بـرتری آنها بر سایر ملل است از آنان بگیرد.با از دست رفتن این صفات، ایران میتوانست به سطح بربریتی تنزل یابد و این سطح،شرط قـبلی هـمچشمی کـامیابانه با تمدن مادی غرب بود.رضا شاه میخواست بـا اصـلاحات خود ایران را در کسوت تمدن غرب درآورد،تا اینکه او و هوادارانش به غربی کردن ایران پرداختند.(آوری،3731:095)
بدون مطالعه عمیق و بدون هیچ فعالیت عـقلانی لازمـ،تمام آنـچه نظرها را به خود جلب میکرد،ظواهری بود که بیهیچ تأمل کـافی تقلید میشد.زندگی ماشینی اروپایی، تمام هدف پروسه غربی کردن کشور را تشکیل میداد.همه آرزوها این بود که روزی ابزار و وسـائل مـورد اسـتفاده در غرب،به کشور وارد شود.در الگوبرداری از غرب،هیچ تحلیل و استدلال و گزینش انجام نمیگرفت.این واقـعیت را مـیتوان آشکارا در سفرنامههایی که مربوط به این دوران است،دید.بلوشر که در سالهای 4131-0131 سفیر آلمان در ایران بود،در سفرنامه خـود میگوید:
عـلاقه ایـرانیان بیشتر به فنون صنایع اروپا بود تا به علوم عقلی آن؛زیرا آنها صـنایع و فـنون را بـرای رونق بخشیدن و به حرکت درآوردن مملکت لازم میشمردند،بدون اینکه چندان در اندیشه باشند که یکی از آنها بـدون وجـود دیـگری میسر نیست.به همین دلیل هم ایرانیان از دوره رنسانس پیروی نکردند و همشان مصروف این بـود کـه ماشینها و ابزارها را وارد کنند و دانشجویان خود را بیشتر به دانشکدههای فنی میفرستادند تا به رشـتههای عـلوم عـقلی.توقف در اروپا باعث میشد که دانشجویان ایرانی در جواز تحصیلات تخصصی خود ضمنا با اشکال مختلف زنـدگی اروپایـی و طرز تلقیهای آنها از زندگی آشنایی حاصل کنند و البته متعاقب تأسیس کارخانهها نحلههای اقتصادی مختلف اروپا نـیز اضـطرارا بـه ایران وارد شد،اما پای جهانبینی خاص اروپایی با طرز تفکر خاص مربوط به آن الزاما با آنچه گـفته شـده به ایران باز نشد.(بلوشر،9631:032)
الگوبرداری رضا شاه از فرهنگ ماشینی اروپایی،نظر کنتس مادفون روزن را نـیز جـلب کـرده است.وی که خبرنگار سوئدی است و شغلش به تمام نقاط کشور سفر کرده و با مردم بـخشهای مـختلف کـشور گفتوگو کرده است،تأکید میکند فرهنگ مزبور در تار و پود کشور رخنه کرده و حرکت آن روز بـه روز در حـال افزایش است.به عقیده او برای برخی زنان ایرانی در آن زمان،اروپا مرکز مدهای زیبایی جدید بوده است.با وجود ایـنکه در آن دوره هـنوز کشف حجاب رسمیت پیدا نکرده بود،برخی زنان آرزو میکردند در سفری به اروپا و دیدن امـاکنی کـه آخرین مدها در آنجا به تماشا گذاشته شـده اسـت.به داخـل مغازههای زیبای آنجا بروند و وسائل شیک آنـجا را بـبینند،در خیابانهای شلوغ پاریس قدم بزنند و گردشکنان از تماشاخانهها بازدید کنند.
هر روز بر طرفداران مدنیت و زنـدگی مـصرفی غربی افزوده میشود و تقابل و تـعارض ارزشـها و ضد ارزشـها روی مـیدهد؛زیرا از یـک سو فرهنگ مادیگرایی اروپا تاثیر میکند و از سـوی دیـگر سنتهای ملی و مذهبی استقامت میکنند.به عقیده مادفون روزن،تهران در زمانی که فرهنگ غـربی در آن رخـنه کرده است،نه به طور کامل یـک شهر شرقی است و نـه از ویـژگیهای کامل یک شهر غربی بـرخوردار اسـت.تنها معجونی از خصوصیات شرقی و غربی در این شهر مشهود است.جوان ایرانی که در این فضا رشـد مـیکند،به ویژه آنها که در جوانان اروپایـی از سـنتهای گـذشته ملی خود روی مـیگرداند و بـه دیده تمسخر و تحقیر بـه آن مـینگرد و ایجاد ارتباط با مردم نسل پیش از خود و داشتن رابطه صمیمی با نسل قدیم،برای آنـها سـخت و دشوار است.(بصیرتمنش،6731:84)
به این ترتیب رضا شـاه بـرای ایجاد شـباهت بـه دولتـهای اروپایی بسیار تلاش کـرد فرهنگ مادی و مصرفی غرب به طور کامل در تمام تاروپود کشور رخنه کند؛یعنی آن برداشتی که او از غـرب داشـت هدفش را تشکیل میداد.
هدف درازمدت رضا شاه ایـجاد جـامعهای شـبه غـربی بـود یا به هـر تـرتیب جامعهای که مطابق برداشت او از غرب باشد.(نک:آبراهامیان،7731:64)
افزایش مصرف لازمه تمرکز قدرت
کشورهای توسعهیافته،نفوذ و اقتدار دورت در کشورهای در حال گذرا را بهترین و مـؤثرترین اهـرم بـرای تسلط و سیطره بیشتر میدانستند و با توجه بـه سـاختار جـوامع تـوسعهنیافته از نـقش و جـایگاه دولت در تامین اهداف خود استفاده کردند.
در چنین شرایطی ساختار دولت در کشور ایران به طور اساسی تغییر کرد.این تحول که در واقع پاسخی بود به نیاز دولت انگلیس برای ایجاد ثبات و یکپارچگی،به مـبالغی هنگفت نیاز داشت.اولین مسئلهای که در لزوم تمرکز دولت و گسترش قدرت آن موجب افزایش سطح زندگی گردید و منابع مالی زیادی را هدر داد،توسعه دستگاههای اداری و بروکراتیک بود که امکانات اقتصادی فراوان نیاز داشت.ادارهها،سازمآنها و مراکز دولتی، یـکی بـعد از دیگری به صورت گسترده و توسعهیافته به وجود آمد.دولت برای رسیدن به هدف خود ناگزیر بود.برای به دست گرفتن همه امور کشور،ادارههای دولتی را در حجمی وسیع افزایش دهد و طبیعی بود کـه رسـیدن به این هدف،تنها با توان مالی ممکن بود.
بنابراین اولین جهت تاثیر تمرکز قدرت دولت در افزایش مصرف،صرف منابع فراوان اقتصادی به هدف توسعه ادارهها و مـراکز دولتـی است.چون مقصود نگارنده از مصرف مـقادیر صـرف شده مالی است؛چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی،از این جهت که به کاهش سطح سرمایهگذاری میانجامد،فرقی بین انواع جهات مصرف وجود ندارد.مهم این اسـت کـه توسعه ادارههای دولتی بـه افـزایش سطح سرمایهگذاری ختم نمیشود بلکه میزان پس انداز را کاهش میدهد و تقاضای مؤثر و در پایان تولید و عرضه را افزایش نمیدهد.از این جهت به نظر میرسد توصیههای کینز در افزایش تقاضای مؤثر برای درمان بیماری رکـود اقـتصادی در کشورهای در حال توسعه،چندان مفید نیست بلکه به دلیل کاهش پسانداز و سرمایهگذاری به ضرر این کشورها است.این موضوع به دلیل تنگناهای متفاوت اقتصادی مانند محدودیت سرمایه،کمبود نیروی کار متخصص و محدودیت زیربناهای اقتصادی اسـت،به هـر حال مـقادیر مالی زیادی برای توسعه مراکز دولتی هزینه شد که به هیچ وجه سودمند نبود.
دومین جهت تمرکز قـدرت دولتی در افزایش مصرف،این بود که دولت استبدادی با در اختیار گرفتن تمام بـخشهای اقـتصادی و عـدم توانایی در استفاده بهینه از منابع،در مقایه با مراکز خصوصی،موجب اتلاف سرمایهها شد.علاوه بر اینکه به دلیل اهداف سـیاسی بـاید هزینه بسیاری از کارخانهها و شرکتهایی را میپرداخت که عملا ورشکسته میشدند.برای مثال باید کارخانهای را کـه بـه هـیچ وجه ادامه کار آن مقرون به صرفه نبود حفظ میکرد؛زیرا ممکن بود کارگران آن در صـورت تعطیلی،راهپیمایی کنند که مخالف حفظ کامل اقتدار سیاسی بود.
به این ترتیب در نظام اسـتبدادی،سرمایهها هدر میرود و صرف مـبالغ هـنگفت در سرمایهگذاری نتیجهای جز مصرف بیثمر و بیحد و حساب و وابستگی بیشتر ندارد.
با توجه به منطق استبداد شبه مدرنیستی میتوان حتی بدون آگاهی از امور واقع شده، روند رویدادها و سیاستهای اقتصادی را پیشبینی کرد:رشد صنایع تـولیدی،افزایش ظرفیت و سرمایهبری آن به دلیل کاربرد فزاینده تکنولوژی خارجی،افزایش تعداد و سهم انحصارات دولتی و خصوصی در تولیدات صنعتی و تجاری،بوکراتیزه شدن بیشتر زندگی و کار،ایجاد ظرفیتهای تولیدی زاید به دلیل بیتوجهی به وابستگی صنایع مختلف در سـیاستهای سـرمایهگذاری دولت،ائتلاف مضاعف سرمایهگذاری در طرحهای آموزشی گزاف در جایی که از سویی برای فارغ التحصیلان جدید اشتغال مولدی وجود نداشت و از سوی دیگر دولت به ایجاد مشاغل غیرمولد و افزایش تعداد میز و صندلیهای دفتری وادار میشد.(کاتوزیان،3731:571)
سرمایههای فـراوانی بـیهوده به مصرف رسید که اگر به بخش خصوصی اختیارات داه میشد به بهترین شکل برای بهبود اقتصاد کشور از آن بهرهبرداری میشد.
جهت دیگر تمرکز قدرت دولت در مصرف بیرویه،اسراف و حیف و میل اموار دولتی اسـت؛زیرا امـوالی که در اختیار دولتمردان و به طور کلی متصدیان امور دولتی است،برای آنها نیست و با زحمت آن امکانات را به دست نیاوردهاند.اگر عمده امکانات کشور در اختیار آنها قرار داده شود،حجم این مصرف بیرویه و مقادیر اسراف شـده،زیادتر میشود.
سـیستم تـمرکز کامل امور کشوری در پایتخت،دیوان سـالاری فـزاینده و فـعالتر را به وجود آورد و به دنبال آن الگوی زندگی شهرنشینی در تهران به سایر شهرها نیز سرایت کرد.در زمانی که محدودیتهای گذشته به طـور مـنظم ضـعیف میشدند،حیف و میل در اموال دولتی از امکانات بیشتری برخوردار گـردید؛زیرا دسـتگاه دولت از قدرت کنترل زیادی برخوردار شده بود.در اسلام سیستم سازمان یافته برای امور خیریه وجود دارد،اما وقتی شاه احکام دیـن را کـنار بـگذارد،ساختار این سیستم ضعیف و به طور کامل محو میشود.به این تـرتیب وضع بیشتر بینوایان بدتر از گذشته شد و مرارتی جدید در جامعه ایران ایجاد شد.(آوری،3731:321)
آخرین جهتی که در موضوع تاثیر تمرکز قـدرت بـر افـزایش سطح مصرف شایان توجه میباشد،این است که برای تجهیز ارتش و خـرید وسـایل نظامی در چنین وضعیتی، هزینههای زیادی صرف شد و حتی مدرنیزاسیون در عصر رضا شاه،پاسخی است به این نـیاز دولت کـه بـرای تجدید قوای نظامی لازم است بنیههای مالی تقویت شود.
مناسبات دولت با سرمایههای خارجی،جای سـاختار قـبلی را کـه بر بخشهای مختلف حاکم بود،گرفت.چنین دگرگونی با تکیه بر ارتش و گسترش آن میتوانست عملی شـود. داشـتن مـرزی واحد با کشور روسیه و کشورهای نفتخیز خاورمیانه و اقیانوس هند،موجب تقویت ارتش و ایجاد دولتی مـتمرکز در ایـن منطقه سوق الجیشی گردید.این تحول با روی آوری به ابزار و شیوههای جدید و کار و مدیریت سـیاسی امـکانپذیر بـود.نوگرایی یا مدرنیزاسیون در دهه 0031 هـ ش در واقع پاسخ به این نیاز بود.(فیوضات،5731:33)
به علاوه استعمار با تـقویت حـس ناسیونالیستی سعی داشت هویت ملی را حفظ و تقویت کند.این حس در داخل کشورهای استعمارگر نـیز تـقویت مـیشد و اثرش این بود که استعمار میتوانست هر جنایت و افزایشطلبی و تجاوز را انجام دهد و با تقویت ایـن حـس در مردم،این امور توجیه میشد.خانم رابینسون درباره ترویج حس ناسیونالیستی میگوید:
مطالعات انقلاب اسلامی » شماره 17 (صفحه 159)
یقینا وطنپرستی ملی،نیروی بـزرگی بـرای کـسب سعادت است،اما این نیرو تنها در محدوده مرزهای یک کشور وحدتبخش میباشد.این نیرو بر تعصبات قـومی، گـروههای نـژادی و مذهبی غالب میشود و هماهنگی داخلی را در یک کشور فراهم میآورد تا جایی کـه مـارکسیستها به غلبه وطنپرستی بر اختلاف طبقاتی افسوس میخورند،اما حس همجواری در داخل کشور با نسبت دادن تجاوز بـه خـارجیان و بیگانگان به دست[می]آید.ازاینرو بسیاری از مواردی که در داخل یک کشور ننگین تلقی مـیشوند و در خـارج از کشور با نام منافع ملی توجیه مـیگردند. هـمانطور کـه دکتر جانسون گفته است:آخرین پناهگاه آدم رذل،میهنپرستی است.(جیروند،6631:05)
حـسن نـاسیونالیستی و میهنپرستی موجب میشود این خیال باطل تقویت شود که گویی در سایه داشتن سـلاح و مـهمات زیاد و پیشرفته،تمامیت ارضی کشور حـفظ مـیشود و بلکه مـیتوان بـه خـاک کشور نیز افزود.در گفتههای الول ساتن نـکاتی وجـود دارد که این ادعا را ثابت میکند؛نکاتی مبنی بر اینکه دولت رضا شاه سعی داشـت تـا حس میهنپرستی را تا جایی که مـمکن است تقویت کند و در ایـن مـیان به تضعیف و حتی نابودی انـگارههای دیـنی و مذهبی بپردازد.وی در بخشی از کتاب خود مینویسد:
به تعلیمات مذهبی کمتر اهمیت میدهند و بیشتر بـه امـور اخلاقی و مخصوصا وظایف ملی و مـیهنی تـوجه شـده است.در تمام عـملیات رژیـم جدید،این رویه نسبت بـه مـسایل و امور مذهبی که جنبه خرافاتی دارد مشهود است...باید دانست که نفوذ ملاها مسلما برای اصـلاحات اسـاسی و پیشرفت امور اجتماعی و اتحاد ملت،مانع بـزرگی اسـت...روی این اصـل بـود کـه رژیم جدید[رضا خان]در صـدد برآمد متدرجا نفوذ بیجا و بیمورد ملاها را از بین ببرد...در این روزها [زمان رضا خان]کمتر کسی اسـت کـه در کشور ایران در جاهای عمومی نماز بـخواند.اتحاد شـیعه و سـنی کـه بـا ازدواج ولیعهد ایران[محمد رضـا بـا فوزیه]به وجود آمد،ثابت میکند که در مقابل منافع ملی اختلافات کوچک و بیاهمیت مذهبی به هیچ وجه ارزشـی ندارد.(ساتن،2731:334)
بـه ایـن ترتیب در سایه حس میهنپرستی،برای یکپارچگی و وحدت مـلی در جـهت تـحکیم پایـههای قـدرت دولت مـرکزی،مورد تشویق و ترویج قرار گرفت.این امر موجب افزایش هزینههای کشور و مصرف بیرویه مبالغی هنگفت از داراییها شد.منابع نفت که پول حاصل از آن میبایست به مصارف صحیح میرسید به چنین بیراهههایی رفت که اثـری جز سرکوب قیامهای استقلالطلب نداشت.از سال 0031 تا شهریور 0231،همه درآمد نفت ایران، صرف خرید اسلحه و مهمات و سایر ساز و برگ جنگی میشد.(پسیان،0731:451)
برای تأیید اینکه منابع و امکانات مالی به طور کلی و ذخـائر نـفتی به ویژه،صرف خرید اسلحه میشد،بخشی از خاطرات محمد ساعه مراغهای را نقل میکنیم که بیان بخشی از سخنان دکتر مصدق است:
هر گاه به محاسبه عواید نفت جنوب رجوع کنید.معلوم خواهد شد کـه عـواید مزبور منحصرا در راه سیاسی خرج شده است.عواید مزبور صرف راهآهن که به تمام معنی استراتژیک و برای ما سر تا پا ضرر است رسید که از احـداث آنـ بارها نظریات خود[دکتر مصدق]را در مـجلس شـورای ملی گفتم و روزگار هم،گفته مرا تأیید کرد و همچنین به مصرف خرید اسلحه و مهماتی که ایران به آن احتیاج نداشت رسید؛زیرا ما با دول مجاور خیال جـنگ نـداشتیم که محتاج به ایـن قـدر مهمات شویم و اگر آن مهمات برای ما بود پس چه شد که در شهریور 0231 از دست ما رفت.(مراغهای،3731:2)و نتیجه اینکه از چهت جهت،تمرکز قدرت و توسعه تسلط دولت،موجب مصرف بیرویه منابع و امکانات مالی در حجم وسیع شد.
اثرات مـنفی الگـوی ناسالم مصرف
1.افزایش واردات و کسری بودجه
آمار سالهای دوره حاکمیت رضا شاه نشان میدهد حدودا در همه سالها میزان واردات از صادرات بیشتر بوده است؛زیرا مردم به دلیل نفوذ تمدن اروپایی،نیازهای جدیدی پیدا کردند و مصرف داخلی به مـقدار قـابل توجهی زیـاد شد.مصرف قند و شکر و دخانیات و وسایل حملونقل و روشنایی و هزاران کالای دیگر که تا صد سال قبل مرسوم نـبود رواج یافت.(خواجه نوری،بیتا:42)
تبلیغات و زمینهچینیهای کشورهای توسعهیافته،فضایی را در ایران ایجاد کرد که تمایل بـسیار زیـادی بـرای استفاده کالاهای غربی ایجاد شد و مردم در استفاده بیشتر از کالاهای وارداتی از یکدیگر پیشی میگرفتند.این جریان تا جایی ادامه یـافت کـه واردات کشور در حجم وسیعی افزایش یافت و به مقدار قابل توجه از صادرات بیشتر شد.
انگلیس عـلاوه بـر آنـکه از منابع نفتی و سایر امکانات طبیعی کشور بهرهکشی میکرد، میکوشید درآمد ناچیزی که از فروش نفت نـصیب کشور میشد در جریان سرمایهگذاری و کارهای تولیدی مصرف نشود.بلکه به صورت مابهازای کالاهای تـولید شده آن کشور قرار گـیرد،به طـوری که با مراجعه به منابع آماری معلوم میشود که پس از انعقاد قرارداد نفت در فاصله سالهای 9131-2131 واردات هر ساله با افزایش زیادی مواجه بوده است. (رزاقی،6731:242)
آمار واردات در سالهای 1231-0031 نیز فزونی واردات نسبت به صادرات را ثابت مـیکند.به جز واردات سالهای 6131 و 8131 آمار آن در دست نیست،آمار واردات دیگر سالهای بیان شده در حدود 51/7 میلیارد ریال است،در حالی که حجم صادرات در این سالها،به جز سال 6031 و 5031(6291 و 7291 م)که رقم دقیق صادرات آن وجود ندارد،9/7 میلیارد ریال میباشد.(رواسانی،بیتا:731)کسر بـودجه از آثـار مصیبتبار افزایش واردات کالا در این دوره است.دولت از مشکل فوق به طور کامل آگاه بود و گویی میزان آن در حدی بود که مخفی کردن آن امکان نداشت و حتی آن را یکی از نشانههای پیشرفت و رونق اقتصادی میدانست،به طوری کـه از افـزایش روزافزون آن،هیچ احساس ترس و خطری در طبقه حاکم دیده نمیشد.الول ساتن در این مورد میگوید:
این موضوع را باید در نظر داشت که ایران از کسر بودجه خود و عدم تعادل آن به خوبی آگاه است و ایـن امـر را دلیل ترقی و پیشرفت امور کشور میداند و بدین لحاظ از زیادی هزینه باک ندارد.(سانت:263)
ساتن با مقایسهای نشان میدهد که مقدار هزینه در کشور،در سالهای آخر نسبت به سالهای اولیه سلطنت رضا شـاه افـزایش قـابل ملاحظهای پیدا کرده است و چـون هـماهنگ بـا درآمد نبوده،در سال آخر حکومت وی،کسری بودجه به مقدار زیادی به وجود آمده است.مقایسه ارقامی که در کلام ساتن آمده چنین است: در سـال 4291-3291 بـودجه کـشور از حیث درآمد 5/052/000 لیره و از حیث هزینه 5/005/000 لیره بوده اسـت و حـال آنکه در سال 2491-1491 درآمد کشور به چهل و پنج میلیون لیره و هزینه آن به پنجاه و چهار میلیون لیره رسیده است.(همان)
کسر بودجه در حـدی کـه گـفته شد،نشانگر وابستگی کشور به دولتهای استعماری است. چند میلیارد ریـال کسری بودجه،تشدیدکننده وابستگی است که در هر سال نسبت به سال قبل،روند صعودی داشته است.جدول زیر آمار مربوط بـه واردات و صـادرات در فـاصله سالهای 0231-0031 و نیز کسری بودجه را به خصوص در سالهای 7131-6131 نمایش میدهد. (رواسانی،بیتا:731)در هـیچ سـالی،نه تنها صادرات افزون بر واردات و یا لااقل مساوی با آن نبوده بلکه همیشه کمتر و به طور مرتب کـسر بـودجه را در پیـ داشته است:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) تجارت و معاملات خارجی ایران 0031-0231 هـ شـ4191/-1291 مـ.(0001 قران)2.رشد نـامناسب شهرنشینی
یکی دیگر از آثار اقدامات انجام گرفته،توسعه زندگی شهری است که در برخی شهرها و به طـور نـاهماهنگ بـا مناطق دیگر در قالب توسعهای با ظاهری مجلل،لوکس و پرزرق و برق بود.
ضرورت روی آوردن به زندگی غربی و ترویج تـمدن مـصرفی اروپایی،هزینههای زیادی را با خود به دنبال آورد که فقط به سمت تجملات در برخی از شـهرهای مـرکزی بـه ویژه تهران سرازیر شد.
شهر تهران که انتخاب آن به عنوان پایتخت کشور،کاملا سیاسی و بـا تـوجه به منافع دولت انگلیس و با دخالت کامل آن کشور انجام گرفت،به شکل غیر قابل بـاوری در جـهت پذیـرش و پیاده کردن فرهنگ مصرفی غرب دگرگون شد.اهداف و منافعی که انگلستان در پایتخت قرار دادن تهران دنـبال مـیکرد از سخنان لرد کرزن آشکار میشود.او که در زمان کودتای رضا شاه،وزیر امور خارجه انـگلیس بـود،در رد نـظر کسانی که با پایتخت شدن تهران به دلیل در معرض تهاجم روسیه بودن،مخالف بودند میگوید:
تهران بـا سـر حـد روسیه در جلفا که بر رودخانه ارس واقع است پانصد میل فاصله دارد کـه از آنـجا هر گونه حملهای،بدون شک از راه والینشین شمال غربی ایران یعنی تبریز آغاز میشود و اگر ایران نتوانسته بـاشد از تـهاجم روس طی این پانصد میل جلوگیری کند،به هیچ وجه در هیچ جای دیـگر هـم نخواهد توانست از عهده این کار برآید.از تـنها راه دیـگری کـه مهاجم شمالی قادر به پیشرفت است،جاده رشـت بـه قزوین میباشد که لزوما میباید از سلسله جبال البرز بگذرد که از لحاظ هر لشـکر مـدافعی،بهترین وسیله مقاومت است.(کرزن،3731:ج 1،344)
کرزن در ادامـه مـیگوید اگر تـهاجم احـتمالی بـه تهران از جانب روسیه از سمت شمال شـرقی انـجام بگیرد،دفاع و مقاومت بسیار آسانتر خواهد بود تا اینکه اصفهان به عنوان پایـتخت مـعین شود و احتمال خطر از این ناحیه در صـورت پایتخت شدن اصفهان بـیشتر و مـوفقیت مهاجمین محتملتر است تا ایـنکه شـهر تهران پایتخت کشور باشد.وی در ادامه میگوید:
ولی انتخاب محل پایتخت را اساسا نبایستی فقط از لحاظ امـکان خـطر تهاجم و یا عدم آن از جـانب دشـمن واحـدی در نظر گرفت،بلکه بـاید مـوقعیت مرکزی یا قدرت تمرکز و چیرگی آسـان بـر جادههایی که به ایالات عمده مملکت مربوط میشود،ملحوظ داشت و از این جهت است که وضـع تـهران نیک ممتاز به شمار میرود.به واسـطه وقـوع آن در فـواصل کـم و بـیش متساوی نسبت به دو حـاکم نشین شرقی و غربی یعنی مشهد و تبریز،به آن دو ایالتی که این دو شهر مرکز حکومتشان است تـسلط دارد و در عـین حال در مسافت نسبتا نزدیک و واجد راهـ،ارتباط دفـاعی بـا ولایـات شـمالی کرانه دریای خـزر واقـع شده است که بعید نیست از همان راه نیز در آینده ضرورت ضربتی پیش آید.از جهت دیگر نیز وضـع مـسلطی نـسبت به پایتختهای سابق یعنی اصفهان و شیراز دارد کـه در صـورت پیـش آمـد فـاجعه تـهاجمی از شمال،پیوسته این امکان در میان خواهد بود که ایران با تغییر دادن پایتخت به شهر دیگری در سمت جنوب،وضع قویتری و بهتری خواهد داشت.من چنین حرکتی عنیفی را انصراف بیمورد از داشتن مـحل و موضعی میشمارم که اهمیت سرشار دارد و آن را انگیزهای برای خیالات تهاجمی زمامداران مسکونی محسوب میدارم.(همان:444)
اهمیت فوق العاده شهر تهران برای دولت استعمارگر انگلیس موجب شد اهتمام زیادی صرف این شهر بود و زمینه نـفوذ سـریع تمدن غربی در جهت ساختن ظاهری آراسته برای آن فراهم گردد.مظاهر سنتی و قدیمی،بدون اینکه به جای آن بناهایی هماهنگ با فرهنگ و تمدن ایرانی ایجاد شود،به سرعت خراب شد و همه اینها از اصلاحاتی خـبر مـیداد که بینظم و حساب،تنها بر اساس الگوپذیری غلط از کشورهای اروپایی،صورت میگرفت.
ساختن خیابانهای پهنتر،آسفالت یا سنگفرش کردن پیادهروها،اجرای مقررات راهنمایی و رانندگی سطحی،بیقاعده،نامنظم و ویرانگر بود.دیوارها و دروازهـهای کـهن شهر تهران مانند نمادهای شـرمآور عـقبماندگی تخریب شد و در ساختن خیابانهای جدید،توسعه و پهن کردن خیابانهای قدیم،همهی ساختمانهایی که در مسیر قرار میگرفتند مثل خانههای مسکونی،یابودها و بناهای تاریخی،تنها برای اینکه خیابان مستقیم بـاشد خـراب میشدند و بدینترتیب این ویـرانگران،با زنـدگی جامعه و بناهای تاریخی آن هر چه میخواستند کردند.(کاتوزیان،3731:551)
رضا شاه برای اینکه بتواند تحولات دلخواه خود را در تهران به وجود آورد این شهر را بر اساس الگوی برگرفته از تمدن اروپایی تغییر دهد،یک فرد نظامی را به سـمت شـهردار تهران منصوب کرد تا با قدرت نظامی،منویات استعمارپسند،مو به مو اجرا شود.البته تمدن اروپایی فقط در بخش مصرف و ساختار ظاهری و ایجاد فضای پرزرق و برق اجرا شد.
کریم آقا بوذرجمهری که این سمت را بـر عـهده داشت چـنان توانایی نظامی از خود نشان داد که 01 سال بر این مسند باقی ماند.وی در کودتای 9921،درجه نایب اولی داشت و فردای آن روز درجـه سلطانی و ریاست زندان قصر را گرفت.زندان قصر با مدیریت کریم آقا از چـنان مـوقعیتی بـرخوردار بود که رجال سیاسی دستگیر شده به آنجا فرستاده میشدند. لیاقت و استعداد نظامی و اعمال قدرت متکی بـر زور کـریم آقا تا حدی بود که توانست پس از دو سال،4 درجه نظامی بگیرد،به طوری که در سـال 3031 بـه درجـه سرهنگ تمامی رسید. مدتی فرماندهی فوج پیاده بهادر به وی محول شد و حتی زمانی که سـرتیپ شاهبختی در نبردهای منطقه لرستان در تنگهای به نام زاهد شیر در محاصره قرار گرفت،شاه،کریم آقـا را مامور نجات او کرد.در آنـجا کـریم آقا توانست وظایف محوله را به بهترین شکل انجام دهد و خود را یکهتاز میان نشان دهد.او به دلیل همین موفقیت نشان،ذو الفقار را که عالیترین نشان جنگی ایران در آن دوره بود،دریافت کرد.(عاقلی،7731:824)
چنین شخصی با استعداد سـرشار نظامی،منصب شهرداری و به اصطلاح آن زمان بلدیه را متکفل شد تا با قدرت و با سرعتی هر چه بیشتر اصلاحات مورد نظر را اجرا کند.
فرمایشی بودن اصلاحات،با نصب یک نظامی در سمت شهرداری به خوبی مـعلوم مـیشو.همه چیز میبایست با زور به سمتی دلخواه تغییر جهت دهد.از همان ابتدای اصلاحات،در این شهر مردان و زنان باید زندگی خود را با الگوی غربی هماهنگ کنند. پای زنان بیحجاب به کافهها باز شـد؛زیرا الگـوی زندگی ایرانی،ننگین بود و مردان نیز باید به تقلید اروپاییان گام بردارند.مردان سیاست و صاحب قدرت نیز باید به تبعیت از مشی اروپایی با بازیهای شطرنج و با رفتن به نمایشگاهها خود را مـتمدن نـشان دهند.
این شرایط ادامه داشت تا اینکه رضا شاه کبیر به شاهی رسید و تهران با سامان یاتفن کارها به سبب پایتخت بودن و نفوذ روزافزون تمدن غرب در ایران به ویژه در ایـن شـهر و نیز از جـهت فعالیتهای سیاسی و تمرکز ادارات دولتی و زیـاد شـدن وسـایل نقلیه جدید و زیاد شدن جمعیت،کم کم به توسعه نیاز پیدا کرد و خیابانهای وسیع لازم گردید. (کریمیان،بیتا،792)
با دستور رضا شاه،از همان ابتدای بـه تـخت نـشستن او،شهرداری به تعریض معابر پرداخت و خیابآنها از هر سـو گـسترش یافت.تا آن زمان واژه دار الخلافه به عنوان قید دائمی،وصف اسم تهران بود،ولی در این دوره،این قید از دنباله اسم تهران حذف شد.برج و بـاورهایی کـه هـر یک با سابقه تمدنی کهن به صورت هشت ضلعی،شهر را فـراگرفته بود،از سال 1131 گسترش بود.در راستای تمرکز قدرت و در اختیار گرفتن تمام شئون کشور،این شهر از اهتمام خاص برخوردار گشت.به ایـن مـنظور دولت در تـلاش بود تا وضعی را در تهران به وجود آورد که این شهر با اثـرپذیری از شـهرهای اروپایی،زیبا و آراسته شود.
استعمار برای تسلط بیشتر و فروش کالاهای خود تلاش کرد تا در ادامه سیاست تمرکزگرایی،این تـصور را در مـردم تـقویت کند که دولت دستنشانده در ایجاد رشد و توسعه بسیار موفق است و ثانیا الگویی بـاشد تـا سـبک زندگی مردم بر اساس آن تغییر کند.
در چنین احوالی طبیعی است که این فرهنگ در مردم تـقویت مـیشود کـه باید خود را با این سیاست هماهنگ کنند،از کالاهای جدید غربی به نحو چشمگیری اسـتفاده کـنند،به سمت شهرنشینی روی آورند و به شهرهای بزرگ مثل تهران سرازیر شوند.
یکی از آثار ترویج فـرهنگی کـه مـصرف کالاهای غربی و داشتن تنها ظاهری آراسته و مطابق با زندگی مصرفی اروپایی،آن هم ناهمگون بـا زمـینههای اقتصادی و فرهنگی این کشور، مایه مباهات باشد،این است که جمعیت هر روز به سـمت تـهران و شـهرهای بزرگ کشیده میشوند و به تدریج این شهرها با مشکلی مواجه میشوند که همچنان با آن دسـت بـه گریبانیم.
ساکنین تهران به شدت زیاد شدند،به طوری که این شهر تا سـال 8031 هــ شـ،42 کیلومتر مربع وسعت یافت و این افزایش در مقایسه با تهران در زمان فتحعلی شاه بسیار قابل تـوجه اسـت.تهران در زمـان فتحعلی شاه،یک ششم تهران در سال 8031 بود.مساحت این شهر بیش از 6 کیلومتر بزرگتر از تهران عصر نـاصر الدیـن شاه بود.تهران با سرعتی زیاد همچنان رو به گسترش بود.تا اینکه در 4 تا 5 سال یعنی سال 2131 و 3131 مساحت تـهران دو بـرابر شد و در این سالها که بیشتر خندقها پر شده بود به چیزی حدود 64 کـیلومتر مـربع افزایش یافت.تهران در این سالها 11 مرتبه بزرگتر از تـهران دورهـ سـلطنت فتحعلی شاه و بالغ بر 2/5 برابر تهران زمـان نـاصر الدین شاه شده بود.(همان:892)
این گسترش که جذب غیر قابل کنترل جمعیت را نیز بـه هـمراه داشت،به دلیل ظاهر سازی و آراسـتگی پر زرقـ و برق بـود.الول سـاتن در جـایی که از توجه دولت رضا شاه به تـهران سـخن میگوید،از این اصلاحات ظاهری سخن به میان میآورد و با اشاره به تـعقیب سـیاستی خاص که در این امر مورد تـوجه دولتمردان آن دروه بود،به توصیف ظـاهر زیـبا و مجلل شهر میپردازد.وی در قسمتی از مـطالب خـود میگوید:
صرفنظر از ایجاد کارخانهها،شاه برای تجدید ساختمان شهرهای بزرگ و کوچک،سیاست به خصوصی را تعقیب مـیکند و بـیشتر توجهات و مساعی او برای آباد کـردن تـهران صـرف میشود.خانههای بسیار زیـبا و مـجلل سراسر خیابانهای جدید تـهران را زیـنت داده و به آن جلوه و شکوه خاصی بخشیده است.(ساتن،2731:053)
ایجاد ظاهری مجلل و شبیه به غرب که در راسـتای تـمرکزگرایی صورت گرفت،موجب شد تا این شـهر مـحل هجوم رو بـه زیـادی جـمعیت شود.مردم از هر سو بـه این شهر نقل مکان میکردند و مشکل شدید تهران و برخی شهرهای بزرگ که امروزه حل نـاشدنی بـه نظر میرسد،نتیجه اقدامهایی است که بـه آن اشـاره شـد.مصرفگرایی مـوجب شـد تا فرهنگ شـهرنشینی،به خـصوص در شهرهای بزرگ مانند تهران گسترش پیدا کند.
3.ایجاد خلا و مشکل در بخش روستایی و عشایری
بخش روستایی و عشایری با رواج تمدن غـربی رو بـه ویـرانی رفت؛زیرا اولا حمایت دولت بیشتر متوجه محصولات بود کـه در بـخش صـنایع مـورد اسـتفاده قـرار میگرفت و بخش صنایع هم بیشتر به تولید کالاهای مصرفی همت میگماشت و ثانیا با تبلیغ و تشویقی که نسبت به مصرف وسایل جدید میشد همه تلاش میکردند همگام با مدلهای تـازه حرکت کنند و خود را با وضع روز هماهنگ سازند.از اینرو روستاییان و عشایر به زندگی شهری رو آوردند که هر روز بر رزق و برق ظاهری آن افزوده میشد.
آنچه این دوره را ممتاز کرد سنگ بنایی است که در جـهت اهـداف فوق در عصر رضا شاه گذاشته شد.زندگی ساده روستایی بدون آنکه برای آن جانشینی مناسب تدبیر شود تنها به دلیل سادگی و ناهمگونی با مظاهر تجملی،نشانه عقبماندگی شناخته شد و برای تحول آن تـلاش گـردید.رضا شاه زندگی عشایری را که با هدف تمرکزگرایی او همخوان نبود،ارتجاعی و غیرمتمدنانه خواند و با آن مبارزه کرد و موفق شد تا درصد زیادی از عشایر و چادرنشینان را شهرنشین کـند.ساتن در ایـنباره میگوید:
به هرحال دولت تصمیمگیری جدی دارد کـه ایـلات و چادرنشینها را شهری کند. (تاکنون یکصد و پنجاه هزار نفر از ایلات را شهرنشین کردهاند)و از نظر اینکه کارگرهای متسوط هم مایلند خانه داشته باشند،معلوم گردید که عمل دولت در ایـن راه پیـشرفت قابل توجهی کرده و بـا مـوفقیت روبهرو شده است.(همان:373)
زندگی روستایی به دلیل حمایت از زندگی شهری،دچار تزلزل و دگرگونی شد و با کمکی که به شهرنشینان میشد،در واقع ظلم و اجحاف جبرانناپذیری نسبت به روستاییان صورت میگرفت چنانکه حتی بـرای تـامین غذای شهری،بخش روستایی متحمل ضرر و زیان میشد،تا جایی که گفته شد بخش روستایی تاوان غذای ارزان شهرنشینان را میپرداخت.(فوران،7731:463)
در شرایطی که تا این میزان نسبت به روستاییان اجحاف شود و در مقابل،زندگی مصرفی شهری مـورد حـمایت قرار گـیرد و تنها برای آبادی برخی شهرهای مرکزی به ویژه تهران تلاش شود،انهدام بخش روستایی،امری مسلم و اجتنابناپذیر خواهد بـود و مردم روستایی نیز به زندگی مصرفی شهری رو خواهند آورد و به همان مـیزان مـایحتاج کـشاورزی،زراعتی و دامی که در روستاها تولید میشد،به نیستی و نابودی میانجام.
دوره رضا شاه تقریبا فقط حیات شهری را دگرگون کرد و زندگی روسـتا تـا حد زیادی از این تحولات برکنار ماند و تنها به طور غیر مستقیم و تدریجی از این تـحولات تـاثیر پذیـرفت.راههای ساخته شده در این دوره فقط مراکز شهری،خاصه شهرهای بزرگ و بازارهای کوچک محلی را در جهت یکپارچگی بـیشتر بازار شهری داخلی با یکدیگر مربوط میساختند.(حسامیان،3631:0963)
شهرهای بزرگ هر روز شاهد ساخت ادارههای مـختلفی بودند که مدرنیزه شـدن دسـتگاه دولت به میزان زیادی افزایش و توسعه پیدا میکرد.ایجاد صنایع،ساخت و توسعه راههای بین شهری و جادههای داخلی شهری،گسترش بازارهایی که به مبادلات و تجارت کالاهای وارداتی کمک میکرد،استفاده از وسایل حملونقل جدید،بهرهگیری از مراکز آموزش جدید و مـوارد بیشمار دیگر زندگی شهرهای بزرگ را تغییر داد و آن را از حالت سنتی خارج کرد،بدون آنکه این توجه و اهتمامبخش روستایی را نیز شامل شود.
همچنین با وارد کردن کالاهای مصرفی از خارج،بخش صنایع دستی نیز از هم پاشید و این امر نـیز چـون با امکانات داخلی ناهماهنگ بود و جایگزینی مناسب برای آن تعیین نشده بود،موجب سرعت زوال و آسیبپذیری بیشتر طبقه زحمتکش روستایی و عشایری شد.این بخش به جای آنکه همان مقدار تولید اندک خود را حفظ کـند،آن را از دسـت داد و بدون آنکه کمکی در جهت تولید باشد،رو به زندگی شهری آورد و باری مضاعف بر دوش شد.
به تدریج با ورود کالاهای سرمایهای و مصرفی،ارتباط میان کشاورزان و صنایع دستی سست میشود.بر این اساس یکی از مسایل مـهم اوایـل قرن بیستم،ورود کالاهای مصرفی اروپایی مورد نیاز صنایع دستی و سنتی است.(ثقفی خراسانی 5731:181)
به دلیل اهمیت و توجه ویژه دولت در جهت تمرکز قدرت نسبت به شهرهای بزرگ به ویژه تهران،به تدریج زمـینهای بـه وجـود آورد که شالوده مهاجرت غیر قـابل کـنترل و بـی حد و حساب روستاییان به شهرها ریخته شد.ترویج زندگی مصرفی شهری،هر روز به مشکل این مهاجرت دامن میزد و به ابعاد گستردهتری میرسید.روستاها بـه تـدریج از نـیروی کار خالی شد و هر روز از آمار کارگران روستایی کـاسته و بـه مصرفکنندگان شهری اضافه شد.برای تأیید این ادعا به عنوان نمونه،آمارهایی در این زمینه تقدیم میگردد تا صحت مدعای فوق بیشتر معلوم شود.
آمـارنیروی کـار نـشان میدهد که بخش کشاورزی در 5821(6091 م)،09 درصد،در 5031(6291 م)،58 درصد،در 5231(6491 م)،57 درصـد کل جمعیت کشور را تشکیل میداد.در فاصله سالهای 9131-4131(0431-5391 م)،رشد جمعیت شهری،2/3 بوده،در حالی که رشد بخش روستای در همان مـدت 1/3 درصـد بـوده است.در سال 9131(0491 م)،شش شهر،جمعیتی بیش از صد هزار نفر داشتهاند.آمارهای مختلف نـشان مـیدهد تهران 045 هزار نفر،اصفهان 052 هزار نفر،تبریز 002 تا 003 هزار نفر و مشهد و شیراز هر یک 002 هزار نفر جمعیت داشـتهاند.شهر آبـادان کـه به تازگی پایانه نفتی شده بود،صد هزار جمعیت داشته است.(جان فوران،7731:143)این مـسئله بـا تـوجه به زرق و برق ظاهر فریب زندگی شهرهای بزرگ به ویژه تهران بود که«در شـهرهای بـزرگ و آبـاد مانند تهران،خانهها و لوازم زندگی مردمان متمول از قبیل مبل و اثاثیه و سایر مایحتاج شبیه اروپاییها است.»(ساتن،2731:173)
نتیجهگیری
استعمار بـه ویـژه دولت انگلیس در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیست،از یک دولت دستنشانده برای تأمین مـنافع اسـتعماری خـود استفاده میکرد.رضا خان در راستای اهداف شوم انگلیس،در کنار اقدامات مختلف،دست به تغییراتی زد که انـحراف در الگـوی مصرف از نتایج آن است.این تغییرات به گونهای بود که فرهنگ اصیل اسلامی را به شـدت تـضعیف و فـرهنگ مصرفی غرب را جایگزین آن نمود و موجب شد آثاری در کشورمان باقی بماند که همه دولتها بعد از انـقلاب اسـلامی از آن رنج بردند.افزایش میل مردم به مصرف کالاهای غربی که موجب فزونی واردات در ایـن بـخش مـیگردد و نیز رشد سرطانی شهرنشینی به ویژه در تهران و انهدامبخش روستایی از جمله آنهاست.
منابع و مآخذ
1.آبراهامیان،یرواند،(7731)ایران بین دو انقلاب،ترجمه احمد گـلمحمدی و مـحمد ابـراهیم فتاحی،تهران،نشر نی.
2.آوری،پیتر،(3731)تاریخ معاصر ایران،ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی،چ سوم،تهران، عطایی.
3.بصیرتمنش،حمید،(6731)علما و رژیم شاه،بیجا،عروج.
4.بلوشر،ویپرت،(9631)سفرنامه بـلوشر،ترجمه کـیکاووس جهانداری،تهران،خوارزمی.
5.پسیان،نجفقلی،و خسرو معتضد،(7731)از سواد کوه تا ژوهانسبورگ،تهران،ثالث.
6.ثقفی خراسانی،علیرضا،(5731)سیر تحولات استعمار در ایران،بیجا،نیکا.
7.جیروند،عبد اللّه،(6631)توسعه اقتصادی،بیجا،مولوی.
8.حسامیان،فرخ و گیتی اعتماد،(3631)شهرنشینی در ایران،تهران،آگاه.
9.خـواجه نـوری،ابراهیم،(بیتا)مردان خودساخته،بیجا،جاویدان.
01.دولت آبادی،یحیی،(7231)حیات یحیی،ج 4،بیجا،بیتا.
11.رزاقی،ابراهیم،(6731)آشنایی با اقتصاد ایران،تهران،نشر نی.
21.رواسانی،شاپور،(بیتا)دولت و حکومت در ایران،تهران،شمع.
31.ساتن.الوان،(2731)نفت ایران،ترجمه رضا رئیـس طوسی،تهران،صابرین.
41.سـازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و موسسه پژوهش و مـطالعات فـرهنگی، (1731)واقـعه کشف حجاب،تهران،سازمان فرهنگی.
51.سیفی قمی تفرشی،مرتضی(6731)پلیس خفیه ایران،تهران،ققنوس.
61.صـدر،محسن،(4631)خاطرات صـدر الاشراف،بیجا،وحید.
71.عاقلی،باقر،(1731)خاطرات یک نخست وزیر،تهران،علمی.
81.فوران،جان،(7731)مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران،ترجمه احمد تدیّن، تهران،موسسه خدمات فـرهنگی رسا.
91.فـیوضات،ابراهیم،(5731)دولت در عصر پهلوی،تهران،چاپخش.
02.کاتم،ریچارد،(1731)ناسیونالیسم در ایران،ترجمه فرشته سرلک،تهران،گفتار.
12.کـاتوزیان،همایون،(3731)اقتصاد سـیاسی ایران،ترجمه مـحمد رضـا نـفیسی و کامبیز عزیزی،تهران،مرکز.
22.کرزن،جرج.ن،(3731)ایران و قضیه ایران،ترجمه غلامعلی وحید مـازندرانی،چ چـهارم، تهران،علمی و فرهنگی.
32.کریمیان،حسین،(بیتا)تهران در گذشته و حال،دانشگاه ملی ایران.
42.مراغهای،محمد ساعد(3731)خاطرات سیاسی،به کوشش باقر عاقلی،تهران،نارمک.
52.مشفق کـاظمی،(0531)روزگار و انـدیشهها،ابن سینا،تهران.
62.ملکی زاوش،(0731)تهران در گذرگاه تاریخ ایران،بیجا،نشر اشاره.
72.هـدایت،مهدی قلی،(7531)خاطرات و خطرات،تهران،زوار.