بررسی زاد روز پیامبر اعظم (ص)

بررسی زاد روز پیامبر اعظم (ص)

 زاد روز پیامبر اعظم (ص)(1)
 درباره روز ولادت پیامبر(ص) منابع شیعه و اهل سنت هماهنگ نیستند.
دیدگاه سنیان
 منابع اهل سنت در این باره سیزده قول را گزارش کرده‏اند که مشهور آن، دوازدهم ربیع‏الأول است(2)  که ابن‏هشام (213 یا 218ق)، طبرى (310ق) و بیهقى (458ق) آن را از ابن‏اسحاق (150- 85ق) نقل کرده‏اند؛(3)  ولی دیگر قول‏ها بدون سند گزارش شده‏اند. تنها ابن‏سعد (207 ق) گزارش تولد پیامبر(ص) در روز دهم ربیع‏الأول را به امام باقرعلیه السلام مستند کرده(4)  و این استناد نیز در خور اعتماد نیست؛ چرا که در شمار راویان وى ابن‏أبى‏سبره حضور دارد که حتى عالمان علم رجال اهل سنت هم نقل روایت وى را ضعیف دانسته‏اند.(5)
 اما گزارش ابن‏اسحاق که مستند نقل ابن‏هشام و طبرى است، هرچند گزارش‏هاى وى در وقایع تاریخى مورد توجه مورخان است،(6)  لیکن این نقل در دو نکته جاى تأمل دارد: 1. مستند این نقل، ثبت نشده، گرچه اکثر نقل‏هاى او چنین است؛ 2.در انتقال گزارش‏هاى وى، به‏ویژه در خصوص معصومان‏علیهم السلام، تصرفات و حذف‏هایى در زمان او و پس از او، از سوى منصور دوانیقى(158ق)، ابن‏هشام حمیرى (- 213ق) و دیگران صورت گرفته است.(7)  پس در مواردى که نقل وى درباره معصومان‏علیهم السلام بى‏سند باشد و در برابر آن نیز روایت‏هاى مستند و در خور توجهى در میان باشد، از اعتبار نقل او کاسته مى‏شود. نقل وى در بارۀ روز تولد پیامبر(ص) چنین است. 
 دیدگاه شیعیان
 منابع کهن شیعى در این خصوص، پنج گزارش آورده‏اند که مى‏توان گفت این گزارش‏ها بر اساس نگاه‏ها و مستندات متفاوت حدیثى، تاریخى و نجومىِ نگارندگان آنها ثبت شده‏اند. در این گزارش‏ها از روزهاى دوم و هشتم ربیع‏الأول و نیز دوازدهم رمضان، دوازدهم ربیع‏الأول و هفدهم ربیع‏الأول، یاد شده که در اینجا در سه محور بررسى مى‏شوند:
 الف) سه گزارش نخست
 یعقوبى (292ق) که از قدیمى‏ترین آنان به شمار مى‏آید، سه گزارش را با اضطراب نقل کرده و بر هیچکدام تأکید نکرده و این نشانه بى‏اعتمادى وى به این گزارش‏هاست.
 مسعودى (346ق) که اندکى پس از یعقوبى مى‏زیست نیز دو گزارش از سه گزارش یعقوبى را با همین اضطراب نقل کرده و بر هیچکدام تأکید نکرده است.
ب) گزارش  دوازدهم ربیع‏الأول
 کلینى (329ق) که معاصر مسعودى بوده تولد پیامبر(ص) را دوازدهم ربیع‏الأول دانسته و از چگونگى حمل آمنه به پیامبر(ص) و مکان تولدش نیز مطلبى آورده است.(8)  پس از او شیخ صدوق (381ق) فقط در کتاب کمال الدین این تاریخ را ثبت کرده(9)  و محمدبن‏ایوب طبرى معروف به حاسب طبرى (ربع اخیر سده پنجم) هم همین تاریخ را آورده است.(10)  ابن‏طاووس پس از تأکید بر گزارش تولد پیامبر گرامى‏(ص) در هفدهم ربیع‏الأول مى‏گوید: براى این تولد شریف در دوازهم این ماه هم گفته‏هایى نقل شده است.(11)  این سخن وى، اشاره به گزارش کلینى و صدوق به شمار مى‏آید.
بررسى مستند گزارش کلینى
 پرسش اساسى درباره مستند سخن کلینى این است که آیا این سخن به معصوم مى‏انجامد یا به مورخان پیش از او؟ با اینکه شیوه کلینى در نقل مطالب و احادیث چنین بوده که اسناد آنها را نقل مى‏کرده و در برخى موارد هم تاریخ معصومان‏علیهم السلام را با سند آورده،(12)  لیکن در ابتداى باب‏هاى موالید و وفیات چهارده معصوم‏ این تاریخ‏ها را بدون سند ثبت کرده و به همین جهت نزد محققان متأخر با نقدهایى مواجه شده است.
 مجلسى سخن او درباره تولد پیامبر(ص) را به جهت هماهنگى با منابع سنیان و نبودن این گزارش در مآخذ شیعىِ پیش از کلینى، حمل بر تقیه کرده است.(13)  محدث نورى هم با نام بردن از کسانى که این تولد را هفدهم ربیع‏الأول دانسته‏اند، قولشان را به احادیث معصومان‏علیهم السلام مستند دانسته و افزوده است: شیخ کلینى اگرچه ثقةالاسلام و فخر شیعه است، لیکن در بخش تاریخ موالید و وفیات در پى تحقیق و تمییز صحیح از سقیم نبوده، تنها به نقل عبارت بعضى از مورخان، که نزدش بوده بسنده کرده است.(14)
 فقیه و رجال‏شناس دوران معاصر آیت‏اللَّه شبیرى زنجانى در تحقیق خود این گزارش کلینى را برگرفته از مآخذ سنیان دانسته است.(15)  مى‏توان گفت این تحقیق درباره گزارش یادشده کلینى به واقع نزدیک‏تر است؛ چرا که کلینى با اینکه به مآخذ دست نخست، دسترسى داشته، براى این گزارش خود به سند تاریخى و پشتوانه روایى استناد نکرده است و به گفته آیت‏اللَّه زنجانى گزارش کلینى درباره باردارشدن آمنه به پیامبر(ص) در ایام تشریق در خانه عبداللَّه بن‏عبدالمطّلب نزد جمره وسطى، برگرفته از کتاب زبیربن‏بکّار و گزارش تولد پیامبر(ص) در دوازده ربیع‏الأول برگرفته از دیگر مآخذ سنیان [مانند ابن‏اسحاق] است که این گزارش نزد آنان معروف است. پس کلینى با ترکیب آن مآخذ به چنین نتیجه‏اى دست یافته بى‏آنکه از حدیث یا مأخذ شیعى، آن را نقل کرده باشد.(16) تا به اینجا این نتیجه به دست آمد که گزارش تولد پیامبر(ص) در دوازدهم ربیع‏الأول در مآخذ شیعىِ پیش از کلینى ثبت نشده است.
 این احتمال هم به دور از نظر نیست که تعبیر «تولد پیامبر(ص) در دوازدهم ربیع‏الأول» حتى در عبارت کلینى هم نبوده بلکه عبارت او چنین بوده است: «لإثنتى عشر لیلة بقیت من شهر ربیع‏الأول»؛ یعنى واژه «مضت»، به اشتباه به جاى واژه «بقیت» گزارش شده است؛ چنان‏که در گزارش خطیب قسطلانى واژه «بقیت» ثبت شده است(17).  پس مى‏توان گفت مقصود کلینى نیز هفده ربیع‏الأول بوده و برای این سخن می¬توان از گزارش مسعودى گواه آورد که آن را به فرصتی دیگر وامی نهیم.
گفتنی است، مرحوم صدوق این تاریخ را در ضمن مرفوعه  ابان‏بن‏عثمان (حدود170ق) با تعبیر «فولد رسول اللَّه‏(ص) عام الفیل لإثنتى عشرة لیلة مضت من ربیع‏الأول یوم الإثنین» نقل کرده و این روایت هم دربارۀ باردارى غیرعادى آمنه به پیامبر(ص) و حوادث رخ داده به هنگام تولدش است، لیکن على‏اکبر غفارىِ نسخه‏شناس و حدیث‏آشنا که کتاب کمال الدین و دیگر کتاب‏هاى صدوق و کلینى را تحقیق کرده، درباره جمله یادشده این روایت مى‏گوید: «اولاً این تاریخ دوازدهم، جزو روایت ابان‏بن‏عثمان نیست، بلکه عبارتى از صدوق بوده [که در واقع همان سخن کلینى را در میان پرانتز یادآورى کرده] است و ثانیاً واژه "مضت "در این عبارت با کلمه "بقیت "جابه‏جاشده است»
ج) گزارش هفدهم ربیع‏الأول و مستند آن
 شیخ مفید (413 - 336ق) - که هفت سال پس از کلینى و در دهه پایانى عمر مسعودى متولد شد - تولد پیامبر(ص) را هفدهم ربیع‏الأول دانسته و آن را در سه کتابش روایت کرده است.(18)  عالمان فراوانى چون کراجکى (449ق)(19) ، شیخ طوسى (460ق) در چهار کتابش،(20)  فتال نیشابورى (508ق)،(21)  ابن‏المشهدى (متولد 510ق)،(22)  على‏بن‏محمد تمیمى (زنده در 533ق)،(23)  طبرسى (548ق)،(24 )  ابن‏شهرآشوب (588 - 489ق)(25)  - با منابع فراوانى که در اختیار داشت - ، مؤلف نزهة الزاهد (زنده در 598ق)،(26)  ابن‏طاووس (664 - 589ق)(27)  - با کتابخانه عظیمى که داشت - ،(28)  شهید اول (275)(29)  کفعمى (حدود 900ق)،(30)  حسین عاملى پدر شیخ بهایى (984 - 918ق)(31)  و شیخ بهایى (1031ق)(32)و ... نیز این روایت را باور داشته و از آن پشتیبانى کرده‏اند. جلسى نیز گوید: امامیه جز اندکى از آنان بر این روایت اتفاق دارند.(33)
بررسى مستند سخن مفید
 پرسش اساسى در اینجا این است که آیا این تاریخ در منابع و مآخذ پیش از مفید آمده یا نه و مستند نقل مفید و عالمان پس از او چیست؟
 علامه محمدتقى تسترى (1415ق/1374ش) مى‏گوید: در مآخذ پیش از مفید، نصى - جز دو روایت - بر آن نیافتم. در یکی از آنها روزه‏دارى در این روز را به علت تولد پیامبر(ص) در آن مستحب دانسته است؛ ولى این تفسیر مفید - که علت استحباب روزه در این روز، تولد پیامبر(ص) است حجّت نیست؛ چون راوی این روایت در بارۀ اهمیت روزه‏دارى در روزهاى سال، پرسشى را نزد امام هادى‏علیه السلام برده که آنحضرت پیش از سؤال وى به او فرمود: « آن، چهار روز است و یکى از آن روزها، هفدهم ربیع‏الأول است» و روایت دیگر هم در مقام بیان خصوصیت و اهمیت روزه‏دارى در روز هفدهم ربیع‏الأول است و سخنى در مورد اینکه علت این خصوصیت، تولد پیامبر(ص) در آن روز است، در روایت بیان نشده و شاید علت آن چیز دیگرى باشد.
 تا اینجا سخن محقق تسترى بود(34)  و از روند عبارت او برمى‏آید که شاید علت استحباب روزه در روز هفدهم ربیع‏الأول، احتمال وقوع معراج در شب آن باشد.
ارزیابى کلام تسترى
 از واکاوى منابع و پژوهش‏هاى متقدم و متأخر این نتیجه به دست مى‏آید که اولاً گزارش تولد پیامبر(ص) در هفدهم ربیع‏الأول، در مآخذ پیش از مفید مطرح بوده است؛ این نقل حتى در برخى منابع سنیان هم به ثبت رسیده است؛ ابوهلال عسکرى (391ق) که معاصر صدوق (381ق) بوده، با یک واسطه از ابوالحسن نسّابه (زنده در 310ق)(35)  آن را روایت کرده است؛(36)  ثانیاً نشانه‏هاى زیر حکایت دارد که مفید در این سخن به مستندى قابل اعتماد تکیه داشته است:
 1 . وى علاوه بر اینکه از به کار بردن واژه‏هاى تردیدى مانند: قِیل، یُقال، رُوِى و ... پرهیز کرده، براى دیدگاه خود با صراحت به روایت معصوم‏علیه السلام استناد کرده است؛ او در المقنعة با بهره‏گیرى از احادیث معصومان‏علیهم السلام، نوع فضیلت روزه‏دارى در چهار روز از سال را بیان کرده، تصریح معصوم‏علیه السلام را به اینکه علت فضیلت روزه‏دارى در هفدهم ربیع‏الأول، تولد پیامبر(ص) است، آورده است.(37)  در مسّار الشیعة و حدائق الریاض هم همین مضمون را با تعبیر «روى عن ائمة الهدى من آل‏محمد(ص)» نقل کرده است.(38)
2 . هرچند شیخ مفید سند روایت را در سه کتاب خود نقل نکرده، لیکن در هر سه مورد، به‏ویژه در المقنعة - که کتاب فقهى است به فضیلت و استحباب روزه‏دارى در آن روز، فتوا داده و با صراحت آورده که این مطلب در لایه‏هاى فرهنگى تمام شیعیان جاى دارد.(39)  صدور فتوا و ثبت تأکید شیعیان در کتاب فقهى‏اش، نمى‏تواند بى‏اتکا به سند پذیرفتنى باشد؛ چون نسبت‏دادن حکم شرعى به شارع مقدس - اگرچه از مستحبات باشد - اگر همراه با اعتبار و حجیت سند نباشد، موجب تشریع خواهد بود که حرام است.(40)
 این احتمال که شاید استحباب روزه‏دارى در آن روز به جهت احتمال وقوع معراج در شب آن باشد، احتمال بى‏مدرکى است؛ زیرا اصل احتمال وقوع معراج در آن شب، ثابت نیست و جاى تأمّل و تحقیق دارد. وانگهى تعبیر مفید و روایت یادشده، بر اینکه علت این روزه‏دارى تولد پیامبر(ص) است، صراحت دارد.
افزون بر اینها فقهاى شیعه در کتاب‏هاى فقهى خود به روایات پیش‏گفته، به استحباب روزه‏دارى در این روز به مناسبت تولد پیامبر(ص) فتوا داده‏اند، از جمله صاحب جواهر (1266ق) با نقل این روایات(41)  و سید یزدى (1337ق) با تعبیر «على الأصح».(42)
 3 . شیخ مفید در دوران حکومت شیعى آل‏بویه (447 - 344ق) مى‏زیست و دسترسى او به منابع و آثار شیعى در این دوران آسان بود(43)  که متأسفانه امروزه بسیارى از آنها به دلایلى از بین رفته‏اند. حتى شیخ مفید کتابى به نام «مولد النبى و الأئمةعلیهم السلام» داشته که آقا بزرگ تهرانى از آن نام برده؛(44)  اما هم‏اکنون در آثار منتشره مفید نامى از آن نیست. هرچند برخى از روایت‏هاى این آثار، در کتاب تهذیب و مصباح شیخ طوسى به صورت مسند و مرسل ثبت شده است، لیکن این روایت‏ها، فقط پاره‏اى از آن آثار از دست‏رفته به شمار مى‏آیند.
 4 . مفید در کتاب مسارالشیعة پس از نقل مضمون روایات یادشده چنین افزوده است: سیره صالحان از خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم این بوده که این روز را به جهت تولد پیامبر(ص) در آن، روز بزرگى دانسته و حق آن را شناخته و حرمت آن را نگاه داشته و در آن روز روزه مى‏گرفتند و این سیره از دوران کهن، پیشنه داشته است.(45) در حدائق الریاض هم همین مضمون را از شیعیان نقل کرده و به گفته: ابن‏طاووس پس از ثبت آن، چنین گفته است: عالمانى را دیدم که باور و رفتارشان در این روز همین‏گونه بود.(46)
 5. شیخ مفید در ثبت گزارش‏ها، تنها به نقل آنها بسنده نمى‏کرد، بلکه وى رویکردى پژوهشى داشت و به بررسى آنها مى‏پرداخت و با تشخیص صحیح از سقیم، احسن و ارجح آنها را برمى‏گزید.(47)
 نتیجه آنکه با حفظ احترام و اعتبار دیگر بزرگان، به‏ویژه عالمان بزرگ پیش از شیخ مفید، باید گفت گزارش‏هاى وى در تعارض با نقل دیگران، ترجیح مى‏یابد.
تأییدی دیگر بر کلام مفید
 کراجکى که از عالمان بزرگ و منبع‏شناس شیعه دوران آل‏بویه به شمار مى‏آید، پس از نقل روایت پیش‏گفته آمنه درباره چگونگى تولد پیامبر(ص) و نقل روایتى از عبدالمطّلب درباره نخستین دیدار او از این مولود بزرگ، چنین آورده است: «ولادت او در روز جمعه هنگام طلوع فجر در روز هفدهم ربیع‏الأول عام الفیل بوده که در شهر مکه در شعب أبوطالب رخ داده است. روز تولد پیامبر بزرگ ما، روزى عظیم‏الشرف و جلیل‏القدر است که همواره آل‏محمد(ص)آن را بزرگ مى‏شمردند و حرمتش را رعایت مى‏کردند و با روزه مستحبى و صدقه مستحبى در این روز به خدا تقرب مى‏جستند».(48)
 گرچه در عبارت کراجکى سند این سخن به وضوح بیان نشده، لیکن تعبیر «کانت ولادته یوم الجمعة» در عبارت او مى‏تواند قرینه باشد بر اینکه سخن وى مضمون روایتى است که حمیرى (297ق) و صدوق آن را با سند معتبر(49)  از امام کاظم‏علیه السلام نقل کرده‏اند و در آن روایت نیز تعبیر «ولد رسول اللَّه‏(ص) یوم الجمعة» آمده است.(50)  در حقیقت نقل کراجکى صورت کامل‏تر روایت حمیرى و صدوق است که در روایت آن دو، تنها به جمعه بودن و دوشنبه نبودن روز تولد پیامبر(ص) بسنده شده؛ ولى در نقل کراجکى علاوه بر آن، از روز هفدهم ربیع‏الأول هم نام برده شده است.
 شیخ طوسى از آن رو که شاگرد مفید و سید مرتضى بود و دوره نخست زندگى‏اش هم‏زمان با آل‏بویه بود، به منابع فراوان شیعى دسترس داشت؛ اما بسیارى از این منابع در کتاب‏سوزى کتابخانه بزرگ ابونصر سابور در بغداد و غارت کتابخانه وى در سال 449 قمرى در بغداد که هجرت وى به نجف را در پى داشت از میان رفت.(51)  او با این ویژگى در مزار تهذیب الأحکام، تولد پیامبر(ص) را هفدهم ربیع‏الأول دانسته،(52)  در کتاب صیام آن، همین مطلب را به روایتى از طریق ابواسحاق علوى عریضى به امام هادى‏علیه السلام مستند کرده است؛(53)  چنان‏که در کتاب مصباح همین مطلب را به صورت مُرسل آورده است(54)  و در دو کتاب المبسوط و النهایة، بر مبناى تولد پیامبر در آن روز، فتوا به استحباب روزه هفدهم ربیع‏الأول داده است.(55)
نتیجه
 آنچه در این میان بیش از همه مستندات مى‏تواند در خور توجه باشد، گزارش‏هایى است که به خاندان آن حضرت‏(ص) مى‏انجامد ؛ چرا که ایشان در خصوص حوادث پیرامونى خود از دیگران داناترند.(56)  پس با توجه به استدلالى که درباره روایت شیخ  مفید، کراجکى و طوسى انجام گرفته، گزارش تولد آن حضرت در هفدهم ربیع‏الأول  ترجیح مى‏یابد و اینکه آن گرامى در وقت طلوع فجر صبح جمعه دیده به جهان  گشود.
در خصوص جمعه‏بودن این روز هم روایتى با سند معتبر(57)  از امام کاظم علیه السلام در دست است که امام‏ نقل دوشنبه‏بودن آن روز را دروغ دانسته و فرمود: «پیامبر(ص) در روز جمعه تولد یافت و روز دوشنبه، روز درگذشت آن¬گرامى است»؛(58)  چنان‏که در روایتى از امام صادق‏علیه السلام دوشنبه‏بودن روزِ تولد نبوى تکذیب شده و امام‏ دوشنبه را روز شهادت پیامبر(ص) دانسته‏اند.(59)
این روز به محاسبه نجومى با بیستم نیسان رومى و سیزده اردیبهشت شمسى برابر خواهد بود.(60)
پی نوشت ها:
1.  پزوهشکده تاریخ و سیرۀ اهل بیت(علیهم السلام) / یدالله مقدسی.
2. خطیب قسطلانى، المواهب اللدنیة، ج1، ص25.
3.  ابن هشام، السیرة النبویة ج1، ص167 و ابن‏جریر طبرى،  تاریخ الأمم و الملوک، ج1، ص571 و بیهقى، دلائل النبوة، ج1، ص74 و ابن‏عبدالبر، الاستیعاب، ج1، ص30.
4.  ابن‏سعد، الطبقات الکبرى، ج1، ص101.
5.  ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج7، ص331 - 330.
6.  رسول جعفریان، سیره رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، ج1، ص47.
7.  ر.ک به: صادق آیینه‏وند، «سیره‏نگاران نخستین و داستان سیره ابن‏اسحاق»، ص34 - 27.
8.  کلینى، الکافى، ج1، ص439.
9.  کمال الدین، ج1، ص196 (خبر یوسف یهودى)
10. (ر.ک به: زیج مفرد، ص30 – 15)
11. ابن‏طاووس، اقبال الأعمال، ج3، ص116 - 115.
12.  براى نمونه به دو مورد بسنده مى‏شود: کلینى، الکافى، ج1، ص457، باب مولد امیرالمؤمنین‏علیه السلام، ح10 و ص468، باب مولد على‏بن‏الحسین‏علیه السلام،ح6.
13.  مجلسى، حیاة القلوب، ج2، ص48.
14.  محدث‏نورى، میزان السماء، برگه 37، ص74 - 73.
15.  سیدمحمدجواد شبیرى زنجانى، «تحقیقى در روز وفات پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم»، ص4، پاورقى 9. یادآورى مى‏شود این مقاله به نام سیدمحمدجواد شبیرى، منتشر شده که گفته مى‏شود نظر وى با دیدگاه پدرش آیت‏اللَّه شبیرى زنجانى هماهنگ است. و آیت‏الله شبیرى زنجانى، کتاب نکاح، درس شماره 984، ص1386/1/21( 1106 - 1105ش)
16.  آیت‏اللَّه زنجانى، کتاب نکاح، درس شماره 984، ص1386/1/21( 1106 - 1105ش)
17.  خطیب قسطلانى، المواهب اللدنیة، ج1، ص25.
18.  مفید، المقنعة، ص456 و مسارّالشیعة (مصنفات، ج7، ص50) و حدائق الریاض به نقل ابن‏طاووس، اقبال الأعمال، ج3، ص122.
19.  کراجکى، کنز الفوائد، ص72 - 71.
20.  طوسى، تهذیب الأحکام، ج6، ص3 و مصباح المتهجد، ص550 و المبسوط، ج1، ص282 و النهایة، ص169.
21.  فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص70.
22.  ابن‏المشهدى، المزار الکبیر، ص205.
23.  تمیمى، ذخیرة الأخرة، ص106.
24.  طبرسى، إعلام الورى، ج1، ص42.
25.  ابن‏شهرآشوب، مناقب آل أبى طالب، ج1، ص172.
26.  نزهة الزاهد، ص353.
27.  ابن‏طاووس، إقبال الأعمال، ج3، ص121.
28.  وى هنگام تألیف کتاب اقبال در سال 650 هجرى، در کتابخانه خود 1500 منبع دراختیار داشت و فهرستى براى آنها به نام الإبانة فى معرفة أسماء کتب الخزانة تهیه کرده بود. و این فهرست هم اکنون از کتاب‏هاى نایاب است (ابن‏طاووس، مقدمة الیقین، ص79)
29.  شهید اول، الدّروس، ج2، ص3.
30.  کفعمى، المصباح، ص511.
31.  حسین عاملى، وصول الأخیار الى اصول الأخبار، ص40.
32.  شیخ بهایى، توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص567)
33.  مجلسى، بحارالأنوار، ج15، ص248.
34.  تسترى، رسالة تواریخ النبى و الآل، ص5 - 3.
35.  به گفته ابن‏طاووس در الیقین (ص484، باب 193 و ص502، باب 206) ابوالحسن نسّابه کتابى داشت به نام «رُتبة أبى‏طالب فى قریش و مراتب ولده من بنى‏هاشم» که آن را با نسخه‏بردارى از یک نسخه عتیقة در سال 310 هجرى به تألیف در آورد و روایاتى را هم درباره فضایل امیرمؤمنان‏علیه السلام نقل کرده است.
36.  ابوهلال عسکرى، الأوائل، ص20.
37.  مفید، المقنعة، ص371 - 370.
38.  مفید، مسّار الشیعة (مصنفات، ج7، ص50) و حدائق الریاض (به نقل ابن‏طاووس در اقبال الأعمال، ج3، ص122)
39.  مفید، المقنعة، ص371.
40.  مروّج، منتهى الدّرایة فى توضیح الکفایة، ج5، ص423 (واژه تشریع به معناى منسوب‏کردن امر غیرشرعى به شرع است)
41.  محمدحسن‏نجفى، جواهر الکلام، ج17، ص99 - 98.
42.  سیدیزدى، العروة الوثقى، کتاب الصّوم، فصل اقسام الصّوم
43.  مفید، المقنعة، ص14 - 11 (مقدمه)
44.  آقابزرگ‏تهرانى، الذریعة، ج23، ص277، شماره 6967.
45.  مفید، مسارالشیعة (مصنفات، ج7، ص50)
46.  ابن‏طاووس، اقبال الأعمال، ج3، ص118.
47.  مفید، الإرشاد (مصنفات ج111 ، ص10 - 9 «مقدمه»).
48.  کراجکى، کنز الفوائد، ص72 - 71 (و کانت ولادته یوم الجمعة عند طلوع الفجر فى الیوم السابع عشر من شهر ربیع‏الأول عام الفیل بمکة فى شعب أبى‏طالب و هذا الیوم الذى ولد فیه رسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله وسلم یوم عظیم الشرف، جلیل القدر ولم یزل آل محمد یعظّمونه و یرعون حرمته و یتطوّعون بصیامه والصدقة فیه و روى أنّ من صامه کتب اللَّه له صیام سنة)
49.  اعتبار این روایت در پاورقى کتاب من لایحضره الفقیه، جلد4، صفحه474 تا 475 آمده است.
50.  حمیرى ، قرب الإسناد ، ص 299 ، ح 1177 و صدوق ، الخصال ، ص 385 ، باب ما جاء فى الیوم الإثنین ، ح 67 .
51.  طوسى، کتاب الغیبة، ص22 - 21 (مقدمه)
52.  طوسى، تهذیب الأحکام، ج6، ص3.
53.  همان، ج4، باب 30، ح4 و وسائل الشیعة، ج7، ص335.
54.  طوسى، مصباح المتهجد، ص550.
55.  طوسى، المبسوط، ج1، ص282 و النهایة، ص169.
56.  مجلسى، بحارالأنوار، ج81، ص274.
57.  اعتبار این روایت در کتاب من لایحضره الفقیه، جلد 4، صفحه 474 تا 475، آمده است.
58.  حمیرى، قرب الإسناد، ص299، ح1177 و صدوق، الخصال، ص385، باب ماجاء فى یوم الإثنین، ح67 و شیخ حر عاملى، وسائل الشیعة، ج8، باب کراهة اختیار الإثنین للسفر.
59.  برقى، المحاسن، ج2، ص83، باب الأیّام التى یکره فیها السفر، ح15.
60.  زمانى قمشه‏اى، هیئت و نجوم اسلامى، ج2، ص21.

تخصص
آثار نوشتاری

ارسال پیام