چکیده: اختلاف نقل ها درباره تاریخ شهادت امام مجتبی علیه السلام، هما نند اختلاف تاریخی درباره ولادت و شهادت دیگر معصومان(ع) است و همواره با این پرسش مواجه بوده که چرا و از کجا این اختلاف پدید آمده و پاسخ منطقی آن چیست؟ این مقاله پس از ارائه مقدمه ای کوتاه به پاسخ این پرسش در دو محور برآمد: 1 . نقل و بررسی گزارش های منابع تاریخی شیعیان و سنّیان درباره ماه شهادت. 2 .بررسی همان نقل ها درباره روز شهادت در دو گزینه: الف- هفتم صفر و نقد آن به ترتیب: بیان دید گاه شهید اول، بیان نقل منسوب به قاسم بن ابراهیم رسّی و نقد گزارش منسوب به رسّی در محورهای: شخصیت رسّی، ارزیابی انتساب، بررسی تاریخی گزارش، تردید در نسخه برداری و برآیند سخن. ب- 28 صفر در منابع کهن ، بررسی استدلالی این دیدگاه. کلید واژه ها: روز شهادت امام مجتبی علیه السلام، 28 صفر، هفتم صفر، گزارش شهید اول، گزارش منسوب به رسّی، سخن نجاشی، منابع کهن.
مقدمه
تاریخ ولادت و شهادت امام مجتبی علیه السلام، نقل های متفاوتی را در محور خود دارد، درباره ماه و روز ولادت، آگاهی های مناسبی دردست است، ولی در خصوص تاریخ شهادت، گزارش ها ، پراکندگی دارند و این پراکندگی در باره روزشهادت، بیشتر است و تشتت شیعیان در گرامی داشتن این روز را در پی داشته است. آنچه جای تامل و پرسش دارد این است که این اختلاف از چه زمانی بوده و از چه عواملی ریشه می گیرد؟
نگارندگان پیشین گرچه در خصوص تاریخ شهادت امام مجتبی علیه السلام، مطالبی نگاشته اند، لیکن تحقیق مناسبی که گزارش های پراکنده در این موضوع را ارزیابی کرده باشد، در میان آنها مشاهده نمی شود، به همین جهت و برای اینکه منابع کهن شیعیان و سنیان، واگشایی و بازخوانی شوند و گزارش های مربوط به تاریخ شهادت آنحضرت، ارزیابی شوند و حتی الامکان، درست آنها از نادرست، تفکیک شود و پرتوی کم فروغ در بارهء این موضوع تابانیده شود. این مقاله به بررسی اختلاف نقل ها در خصوص ماه و روز شهادت آن گرامی پرداخته و از ارزیابی نقل ها در باره سال شهادت- به جهت عدم ضرورت آن- چشم پوشیده است و فرضیه این پژوهش این است که امام مجتبی( علیه السلام) در 28 صفر سال پنجاه هجری به شهادت رسید و این، مبتنی بر مستنداتی است که این پژوهش به آن پرداخته است.
ماه شهادت و بر رسی آن
منابع کهن شیعیان و سنیان درباره ماه شهادت امام حسن(ع) یکپارچه نیستند گروهی از نگارندگان این منابع بدان ورود نیافته اند.آن دسته از آنها که از آن یاد کرده اند بر دو ماه صفر و ربیع الاول تأکید ورزیده اند .
منابع شیعی ماه صفر را ماه شهادت آن حضرت دانسته اند و می توان از عالمانی چون سعد بن عبدالله اشعری(حدود300 ق )در المقالات و الفرق ، نوبختی(حدود320ق) در فرق الشیعه ، کلینی(م 329 ق) در الکافی ، ابن خزاز(نیمه قرن چهارم ق) در کفایةالأََثر ، حسن بن محمد قمی(م378 ق) در تاریخ قم ، شیخ مفید(336 – 413ق) در الإرشاد ، المقنعه و مسارالشیعة ، شیخ طوسی(م460ق) در تهذیب الأحکام و مصباح المتهجد ، طبری امامی(قرن پنجم قمری) در دلائل الإمامه ، فتال نیشابوری(م507ق) در روضة الواعظین ، طبرسی(م548ق) در إعلام الوری و تاج الموالید ، شعیری(زنده درقرن ششم ق) در جامع الأخبار ، ابن شهرآشوب(م 588ق) درمناقب آل أبی طالب ، اربلی(م693ق) در کشف الغمة ، ابن طقطقی(م709ق) در الأصیلی ، شیعی سبزواری(زنده در757ق) در راحة الأرواح ، شهید اول(م 786ق) در الدروس ، رضی الدین علی حلُی (635-703ق) در العدد القویة ، کفعمی(حدود900ق) در بلد الأمین و المصباح ، عاملی(918 – 984 ق) در وصول الأخیار إلی أصول الأخبار ، شیخ بهایی(م1030ق) درتوضیح المقاصد و جامع عباسی و... نام برد.
آن دسته از منابع اهل سنت که در این خصوص نگاشته اند، از ماه ربیع الأول نام برده اند و نام کسانی چون محمد بن سعد(م230 ق) در ترجمه الإمام الحسن من کتاب الطبقات الکبری ، زبیری (م236 ق) در کتاب نسب قریش ، ابن قتیبه(م276 ق) در المعارف ، بلاذُری(م279 ق) در انساب الأشراف ، ابن أبی الدنیا(208–281ق) در مقتل أمیرالمومنین ، دولابی(م310ق) در الذریة الطاهرة ، طبرانی(م360ق) در المعجم الکبیر ، خطیب بغدادی(م463ق) در تاریخ بغداد ، ابن عبدالبر(م463ق) در الإستیعاب ، حاکم نیشابوری(م405ق) در المستدرک علی الصحیحین ، ابن عساکر(م571ق) در تاریخ مدینة دمشق ، ابن جوزی(م597 ق) در المنتظم ، سبط بن جوزی(م654 ق) در تذکرة الخواص ، ابن أبی الحدید(م656 ق) در شرح نهج البلاغة (جلد 16)، در میان آنان دیده می شود و دراین میان گنجی شافعی(م658 ق) در کفایةالطالب بر ماه صفرتأکید کرده چنانکه در میان نگارندگان شیعی تنها یعقوبی(م292ق) در کتاب تاریخ اش از ماه ربیع الأول و قاضی نعمان مغربی(363ق) در شرح الأخبار به تردید از ماه ربیعالأول و ماه صفر و حاسب طبری(-ربع آخر سده پنجم) در زیج مفرد از ماه رجب ، به عنوان ماه شهادت آن گرامی نام بردهاند .
منابع یادشده سنیان که ازماه ربیع الأول یاد کرده اند در مستنداتشان پراکنده هستند؛ محمد بن سعد(-230 یا 236ق) این گزارش را از علی بن محمد مداینی(-228ق) از مسلمة بن محارب نقل کرده ، زبیری(-236ق) و ابن قتیبه(-276ق) بی نقل مستند خود آن را آورده اند که به نظر می رسد به جهت قرب زمانی آن دو با محمد بن سعد، گزارش اینان به مستند محمد بن سعد می انجامد. بلاذُری(-279 ق) با تعبیر "ویقالُ" از آن نام برده که این تعبیر، نشانه تردید او است. ابن أبی الدنیا (-281ق) به نقل از زبیر بن بکار(-256ق) آن را نقل کرده که طریق او به گفته خطیب بغدادی به مستند محمد بن سعد می انجامد. دولابی(-310ق) از طریق محمد بن ابراهیم بن هاشم از محمد بن عمره نقل کرده که محمد بن عمره در منابع رجالی نامی ندارد و مجهول است . محمد بن حبان بُستی(- 345ق) به نقل از ابو حاتم(-275یا277 ق) آن را آورده و ابو حاتم به لحاظ اینکه در ردیف راویان از محمد بن سعد جای دارد می توان گفت: مستند وی همان مستند محمد بن سعد است. طبرانی(-360ق) نیز از محمد بن عبدلله بن نمیر(-234ق) آن را نقل کرده که نقل او هم به مستند محمد بن سعد می انجامد . حاکم نیشابوری(-405ق) نیز از محمد بن عمر واقدی(-207 ق) ازمسلمة بن محارب آورده که این مستند، همان مستند محمد بن سعد است. در پی اینان خطیب بغدادی (-463 ق) از طریق ابن أبی الدنیا از محمد بن سعد آن را نقل کرده ؛ چنانکه ابن عبدالبر (-463 ق) هم از طریق شعبی با تردید وبا تعبیر "قیل" آن را ثبت کرده است . مورخان پس از اینان با نگاه به این پیشینه آن را آورده اند که می توان از ابن عساکر(-571 ق) ، ابن اثیر(-630 ق) ، تلمسانی(- قرن 7ق) ، سبط بن-جوزی(-654ق) ، در این ردیف نام برد.
حاصل سخن آن که منابع یاد شده گزارش شهادت امام مجتبی(ع) در ماه ربیع الأول را به دو صورت آورده اند: 1. با تعبیر "قیلَ" ، "یقالُ" آن را ثبت کرده اند واینان یا دستی به مستندات نداشتند و شنیده های خود را این گونه نقل کرده اند ویا مستنداتی داشتند؛ لیکن به جهت عدم اعتماد به آنها، این گونه ثبت کرده اند و یا مستندات آنان، به مستندات گروه دوم می انجامد که اینک به آن خواهیم پرداخت. 2 . با ذکر مستندات خود، این گزارش را نقل کرده اند وتمامی آنها در نهایت، به مستند محمد بن عمر واقدی و مستند کاتب او محمد بن سعد می انجامد؛ چرا که واقدی آن را ازمسلمة بن محارب نقل کرده و محمد بن سعد هم از طریق مداینی از مسلمة بن محارب آورده و راوی مسلمه هم حرب بن خالد نوه پسری یزید بن معاویه بن ابو سفیان است و این حرب در منابع رجالی سنّیان نامی ندارد ودر منابع تراجمی آنان هم توثیق نشده است .
گفتنی است ناقلانِ نخستِ گزارش شهادت امام مجتبی(ع) در ربیع الأول مانند: واقدی، مداینی و ابن سعد، عراقی بودند و در بصره، بغداد و مداین می زیستند. از سوی دیگر خبر شهادت امام مجتبی(ع) به گفته مداینی ، پس از دو روز در بصره منتشر شده بود، از انضمام این دو مطلب" که راویان این گزارش عراقی بودند و رسیدن این خبر به بصره هم پس از دو روز از شهادت، رخ داد " شاید بتوان نتیجه گرفت که مقصود گزارش گران شهادت امام(ع) در ربیع الأول، انتشار و رسیدن آن خبر به عراق است؛ چون اینان روزهای نخست این ماه را به عنوان روز شهادت ثبت کرده اند که در همان روزها در عراق منتشر شده بود.
اما محدثان ومورخان شیعی که در منابع یاد شده برماه صفر تأکید ورزیده اند؛ هر چند جمعی بی ذکر مستندات خود آن را ثبت کرده اند؛ لیکن برخی دگر مستندات خود را آورده اند و می توان از ابن خزاز در اینجا، نام برد؛ وی سند نقلش را آورده و با بررسی هایی که در باره این سند به عمل آمده – که درکتاب بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان(ع) آن را آورده ایم – قابل اعتماد است. افزون بر آنکه وی در مقدمه کتابش این روایت و دیگر روایات آن را صحیحة الأسانید خوانده و محدث قمی نیز آن را معتبر دانسته است .
آن جمع از محدثان و مورخان که این گزارش را بی ذکر مستند خود آورده اند ونام کلینی حسن بن محمد قمی، شیخ مفید، شیخ طوسی، طبری امامی، فتال نیشابوری، شیخ طبرسی، ابن شهر آشوب، اربلی و . . . در میان آنان دیده می شود، مستندات قابل اعتمادی داشتند که بعدها از میان رفته است و آنان بر اساس آن مستندات به این تاریخ و موارد مشابه آن توجه ویژه داشتند؛ چنانکه عبارت شیخ مفید در مقدمه مسار الشیعه، بر این مطلب حکایت دارد. وی می گوید:
"همواره صالحان شیعه در دوره های تاریخ به انگیزه تقرب الهی از طریق انجام دادن هر عمل عبادی در زمان مربوط به خود و نیز به هدف اقامه دین با رعایت زمان های حزن و سرور، این تاریخ هارا پاس می داشتند ."
این عبارت نشان می دهد که اینان به ماندگاری آثار، یاد، نام و زمان های منتسب به اهل بیت(ع) اهتمام داشتند و در حقیقت می توان گفت این سخن معصومان(ع) که«اهل هر خانه نسبت به حوادث و امور مربوط به آن خانه دانا تر از دیگرانند» در این خصوص نیز، کار برد دارد؛ چرا که شیعیان به جهت وابستگی فکری به اهل بیت پیامبر(ص)، همانند اهل خانه آنان به شمار می آیند. یعقوبی که از ربیع الأول نام برده، در میان نگارندگان شیعی متفرد است و با رویکرد به اینکه یعقوبی در مقدمهء کتابش تصریح کرده که علی بن محمد مداینی(135 -228) در ردیف مستندات کتابش جای دارد ، می توان گفت: مستندش در این نقل، مداینی است؛ چرا که محمد بن سعد هم این گزارش را از مداینی نقل کرده است و اگر چنین باشد این سخن یعقوبی در ردیف گزارش سنیان جای می گیرد؛ چون مداینی از راویان آنان به شمار می آید و مستندش هم به نقل حرب بن خالد می انجامد که بررسی شد. حاسب طبری(-ربع آخر سده پنجم ق) هم در سخنش متفرد است .
روز شهادت و بررسی آن
گزارش هایی که شهادت امام مجتبی(ع) را در ماه صفر دانسته اند درباره روز شهادت آن گرامی از پراکندگی به دور نیستند؛ در برخی از آنها تنها به ذکر ماه صفر بی نام بردن از روز آن بسنده شده است. که می توان از دو کتاب الإرشاد و المقنعة اثر شیخ مفید و کتاب تهذیب الأحکام اثر شیخ طوسی نام برد در گروه دیگر از آخر ماه صفر نام برده شده و در گروه سوم از دو شب باقیمانده از ماه صفر(یعنی 28صفر) سخن رفته و در گروه چهارم از هفتم ماه صفر یاد شده که تفصیل آنها خواهد آمد.
هفتم صفر و نقد آن
در بررسی این نقل ها،گزارش گروه نخست را می توان به قانون اطلاق و تقیید بر یکی از سه دسته دیگر تطبیق کرد؛ لیکن دستیابی به سخن درست در میان سه گروه دیگر به واکاوی منابع آنها نیاز دارد و نخست مستند دید گاه هفتم صفر بررسی می شود.
- دید گاه شهید اول
نخستین گزارش گر شهادت امام مجتبی(ع) در هفتم صفر شهید اول بوده است و از منابع متقدم تا زمان او(ــ 786 ق) برای آن هیچ منبعی به دست نیامد و هیچیک از منابع متقدمِ پیش از او آن را ثبت نکرده اند؛ هر چند مامقانی(-1351ق) این تاریخ را به کتاب الإرشاد شیخ مفید نسبت داده ؛ لیکن در نسخههای متعدد کتاب الإرشاد مانند نسخههایی که نزد اربلی، مجلسی و بحرانی بود و نیز در نسخه چاپ شده آن، از این تاریخ، نام و نشانی نیست؛ بلکه در این نسخه ها، تنها به شهادت آن گرامی در ماه صفر بی تعیین روز آن بسنده شده است، پس در اینکه مأخذ شهید اول در این نقل چه کتاب و گزارشی بود روشن نیست.
- بررسی مستند احتمالی شهید اول
ممکن است گفته شود شاید سخن شهید اول به گزارشی مستند باشد که به قاسم بن ابراهیم رسّی انتساب دارد و آن قابل چشم پوشی نیست، پس گزارش شهید ترجیح دارد. برای روشن شدن این احتمال باید گزارش منتسب به رسّی و انتساب نقل شهید به آن، مورد بررسی قرار گیرد.
- گزارش منسوب به قاسم رسّی
در سالهای أخیر کتابی به نام «تثبیت الإمامه» از مؤلفی به نام قاسم بن ابراهیم رسّی (169-246ق) با تحقیق صالح وردانی مصری از سوی مؤسسّه الغدیر بیروت به حجم 96 صفحه ـ با مقدمه تحقیق و فهرست منابع ـ به نشر آمده که موضوع آن امامت و برتر بودن امیرمؤمنان(ع) بر دیگران در امامت است. از این کتاب سه نسخه خطی در کتابخانههای: قاهره، برلین و دانشگاه صنعاء مشاهده شد ، به گفته فؤاد سزگین"، روی نسخه موجود در کتابخانه برلین تاریخ 544 ق ثبت شده است" واین حکایت دارد که این نسخه مربوط به آن تاریخ است. نسخه موجود در صنعاء به کوشش صالح وردانی به تحقیق و چاپ در آمده و این نسخه تنها به حجم هشت ورق بوده است به گفته وردانی: این نسخه ضمیمه مجموعه رسائلی بوده که بر روی آن نام قاسم رسّی درج شده است و هر یک، حجم کمی را تشکیل میداده اند. براین مجموعه رسائل هم، تاریخی ثبت نشده تا مشخص شود که این نسخه به چه قرنی مربوط می شود.
وی افزود: در حاشیه رساله «تثبیت الإمامه» این مطلب ثبت شده که مؤلف در این رساله به یاری مذهب زیدیه پرداخته و با این رویکرد که امیرمؤمنان علیه السلام، بر خلفای ثلاث تقدم داشته ، مطالبش را نگاشته است.
گفتنی است: نگارنده این سطور با مراجعه به کتابخانه های متعدد کشور مانند کتابخانه مجلس و ملی در تهران، کتابخانه های آستان قدس و گوهرشاد در مشهد، کتابخانه های مدرسه فیضیة، مسجد اعظم، دفتر تبلیغات و کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم و تفحص دربارهء نسخ خطی و آثار چاپی آنها، نشانه ای از این کتاب؛ جز همین نسخه چاپ شده به کوشش وردانی به دست نیاورده است.
به هر روی مؤلف در این کتاب با بهرهگیری از آیات قرآن و حدیث، متنی کوتاه و عالمانه تنظیم کرده که ابتدا برای لزوم اصل امامت استدلال کرده سپس به امامت و برتری امیرمؤمنان علیه السلام، بر دیگران پرداخته است. این متن که به قاسم بن ابراهیم رسّی منسوب است در پاسخ پرسشی در موضوع امامت تنظیم شده و پس از تحقیق به حجم سی صفحه در آمده است.
در پی آن، متنی دیگر به اندازه سه صفحه و با عنوان «موجز تواریخ الأئمه الأثنی عشر» ضمیمه شده که در این صفحات شناسنامهء امامان دوازده گانه تحت عناوین: «ابوه، امّه، ولادته، القابه، وفاته، (شهادته)» ثبت شده است. این متن در خصوص تاریخ شهادت امام مجتبی علیه السلام، تعبیر «توفّی فی السابع من شهر صفر سنة 50ق» ر ادر خود جای داده است . در این سه صفحه تاریخ سه امام متأخر نیز به ثبت آمده که شهادت امام هادی علیه السلام، به سال 254ق و تولد امام عصر علیه السلام، به سال 255ق و شهادت امام عسگری علیه السلام، به سال 260ق دانسته شد و این در حالی است که قاسم رسّی که این متن سه صفحه ای هم، به او نسبت داده شده به سال 246هجری درگذشت . در چاپ این دو متن هم، قلمِ چاپِ متنِ سه صفحهای با عنوان «موجز تواریخ الأئمه»، با قلمِ چاپِ متنِ سی صفحهای تفاوت دارد، گو اینکه این متن سه صفحهای را محقق در آخر کتاب افزوده است و اگر از پیش ضمیمه بود، محقق در انتساب آن به قاسم رسّی تردید داشت.
- نقد گزارش منسوب به قاسم رسّی
برای پی بردن به صحت گزارش قاسم رسی، این گزارش از چند محور مانند شخصیت قاسم رسی، انتساب روایت به او، فاصله زمانی گزارش و رخداد و نسخه باقی مانده از متن کتاب در خور بررسی است:
1. شخصیت رسّی
ابو محمد قاسم رسّی (169-246ق) پسر ابراهیم طباطبا بن اسماعیل بن ابراهیمِ غَمِربن حسن مثنی از نوادگان امام مجتبی علیه السلام، و ملقب به أمیر قاسم بود که به گفته صاحب مجدی: فردی عفیف و زاهد به شمار می آمد و مردم را به وصی آلمحمد فرامیخواند و برخی نیز وی را از بزرگان و امیران زیدیّه دانستهاند. از او آثاری به یادگار مانده که به گفته شیخ آقا بزرگ تهرانی: کتاب «تثبیت الإمامة» در اعتقادات و «الأیمان و النذور» در موضوع فقه، از جمله آنها است. در کتابشناسی زیدیّه رسالههای دیگری با نامهای: الأصول الخمسة ، اصول الدین ، المسترشد ، الرّد علی المجبّره ، الرّد علی النصاری در اعتقادات و رسالههای الطهارۀ ، صلاۀ الیوم و اللّیلۀ و ... در فقه به عنوان آثار او به ثبت آمده است. نجاشی درباره کتاب او با تعبیر کلی، بیآن که از کتابی خاص نام ببرد و آن را مشخص کند. میگوید: «له کتاب یرویه عن أبیه و غیره عن جعفر بن محمد علیه السلام، و رواه هو عن موسی بن جعفر علیه السلام،» و غیر از این سخن نجاشی درباره کتاب او ، نام وی در ردیف راویان امامان(ع) در هیچ منبع رجالی ثبت نشده است با این که او در دوران امام رضا علیه السلام، و امامجواد علیه السلام، و بخشی از دوران امام هادی علیه السلام، در مدینه به سر میبرد و میتوانست از این گرامیان روایت کند.
2 . ارزیابی انتساب
در این که مستند کتاب تثبیتالإمامه منسوب به وی و نیز مستند این گزارش منسوب به او چه کسی بوده، روشن نیست، هر چند نجاشی درباره او گفت: «وی کتابی دارد که آن را از راه پدرش و دیگران از امام صادق علیه السلام، نقل کرده و همان را از امام کاظم علیه السلام، هم نقل کرده است» لیکن نجاشی نام این کتاب را مشخص نکرده و با این توجه که وی کتابهای متعددی داشته ، معلوم نیست کدام کتاب او مستند به دو امام یاد شده است در نتیجه ازسخن نجاشی، استناد کتاب «تثبیت الإمامۀ» رسّی به معصوم ثابت نمی-شود؛ بلکه این احتمال که مقصود نجاشی از سخن یاد شده ، کتاب فقهی او باشد ، بیشتر است زیرا بزرگان شیعه در مستند کردن موضوع فقهی و حدیثی به معصوم ، اهتمام بیشتری داشتند. به فرض اگر با این سخن نجاشی بتوان استناد کتاب «تثبیت الإمامۀ» رسّی به دو امام صادق و کاظم علیه السلام، را اثبات کرد ، نمیتوان با این سخن او، اعتبار سندی کتاب رسّی را ثابت کرد؛ زیرا نجاشی در سخن یاد شده، تنها به این نکته پرداخته که او کتابی دارد که آن را از امام صادق علیه السلام، با واسطه و از امام کاظم علیه السلام، بیواسطه، نقل کرده است؛ ولی درباره اعتبار رسّی و اعتبار سندی کتاب او ، نفیاً و اثباتاً اظهار نظری نکرده است و از رجالیان دیگر هم، مطلبی مبنی بر تأیید یا تکذیب رسّی و سندکتاب او، در دست نیست. تنها ابن داود با استناد به این سخن یاد شده نجاشی، نام او را در ردیف راویان مدح شده آورده است ، با این که در سخن پیش گفته نجاشی از مدح یاذم او نشانهای نبوده است .
اگر بتوان با این سخن نجاشی، اعتبار کتاب نامشخصِ رسّی را ثابت کرد ، نمیتوان انتساب متن سه صفحهایِ ضمیمهِ آن کتاب با عنوان «موجز تواریخ الائمۀ الأثنی عشر» ـ که شهادت امام مجتبی علیه السلام، را در هفتم صفر دانسته ـ را به دو امام یاد شده اثبات کرد؛ زیرا آخرین تاریخ نگاشته شده در این متن سه صفحه ای، شهادت امام عسگری علیه السلام، در هشتم ربیع الأول سال260هجرت است و بنا به این تاریخ، نگارنده آن، دستکم تا همان روز یا روز پس از آن، باید زنده میبود، در حالی که قاسم رسّی 14 سال پیش از آن یعنی به سال 246ق درگذشته بود، پس نگارنده این متن سه صفحهای، قاسم رسّی نیست و باید گفت: در سالهای پس از 260ق یاقرنهای بعدی، دارنده این نسخهِ کتابِ «تثبیتالإمامه» یا محقق این کتاب و یا حتی ناشر آن، تاریخ ولادت و شهادت دوازده امام را نیز به آن نسخه ضمیمه کرده و مستند او هم مشخص نیست؛ چون محقق، با این که نسخه خطیِ قسمت اصلیِ کتاب تثبیت الإمامة را ضمیمه کرده، نشانی از نسخه خطی این قسمت سه صفحه ای را، ارایه نکرده است و هیچ نسخه خطی دیگری هم از این قسمت، در دست نیست. به دو نسخه دیگرِ این کتاب که در کتابخانه های قاهره و برلین جای دارند هم، دست رسّی نیست.
به فرض اگر آن دو نسخه هم از این ضمیمه سه صفحهای برخوردار باشند باز هم، اشکال عدم توازن میان تاریخ وفات مؤلف با تاریخ ثبت شده درباره دو امام هادی و عسگری علیه السلام، همچنان وجود دارد و بزرگان شیعهِ دوران رسّی و کمی پس از او، مانند :کلبی، نوبختی، اشعری، کلینی و ... نیز این گزارش هفتم صفر را از او یا دیگران ثبت نکردهاند تا از این طریق مستند آن، روشن شود.
ممکن است گفته شود : آن کسی که مدتّی در کوه «رَس» (در اطراف مدینه) به صورت پنهانی به سر می-برد ، قاسم بن ابراهیم رسّی بود ؛ پس کتاب او و از جمله تاریخ یاد شدهِ (سه صفحه ای) مربوط به امامانM، به دست راویان و نگارندگان معاصر او و پس از او نرسیده است. در پاسخ باید گفت: این احتمال ، به چهار دلیل درست نیست:
1 - چنان که گفته شد متن سه صفحه ای پیش گفته درباره تاریخ امامانM، با تاریخ درگذشت رسّی همخوان نیست و نمیتواند از او باشد.
2 به فرض بخشی از آن هم از او باشد باز هم نمیتوان گفت: این متن، مدتی در کوه «رسُ»، پنهان بود و به دست دیگران نرسیدهاست؛ چون آن کسی که مدتی در کوه «رَسّ» پنهان بود، قاسم بن ابراهیم رسّی نبود، بلکه قاسم بن محمد رسّی بود که بعدها در یمن ظهور کرد و از امامان زیدیه به شمار میآمد . بنابراین، احتمال پنهان بودن کتابهای قاسم بن ابراهیم رسّی در کوه «رسّ»، احتمال بی مدرک و بیپایه است.
3- به گفته عمری در کتاب المجدی فی انساب الطا لبیین، نوادگان او در مصر و بغداد سکنا داشتند و آمارشان نیز کم نبود و در میان اینان نیز، عالمانی وجود داشتند و میتوانستند کتابها و گزارشهای او را در دسترس دیگران قرار دهند.
4- بزرگانی چون نوبختی، اشعری، کلینی، مسعودی، مفید و... در بغداد میزیستند و از عالمان سرشناس آن دیار به شمار می آمدند و در دوران آنان هم دسترسی به آثار گروههای مختلف شیعه چندان دشوار نبود بهویژه برای مسعودی و مفید که مسعودی نگارندهای اهل سیاحت بود و بخشی ازمطالب تاریخی و غیر تاریخی را در سفرهایش به دست آورد و آسانتر میتوانست به گزارش رسّی پی ببرد، شیخ مفید هم که در دوران فاطمیان مصر و بویهیان شیعی مذهب بغداد میزیست، در دستیابی به مآخذ شیعی شرایط مناسبتری داشت و به آسانی میتوانست به آثار راویان و گزارش گران شیعه مذهب دست یابد.
با این شرایط اگر از گزارش منسوب به قاسم بن ابراهیم رسّی درباره هفتم صفر در کتابهای اینان نشانهای نیست میتوان گفت: این گزارش، اساساً در آن دوران نبود و بعدها به وجود آمد و اگر هم در آن دوران وجود داشت، اینان به این نقل به هر دلیل، اعتمادی نداشتند و نقل نکرده اند نه اینکه به این گزارش دست نیافتند.
3 . بررسی تاریخی گزارش
اگربا چشمپوشی از همه ایرادهای یادشده، انتساب تاریخ هفتم صفر به قاسم رسّی را بپذیریم، باز هم این گزارش قابل اعتماد نیست زیرا هر چند این خبر منسوب به او به لحاظ تقدّم تاریخی میتواند در ردیف گزارشهای کهن جای داشته باشد لیکن با دوران امام مجتبی علیه السلام، فاصله طولانی دارد و اتصال سندی هم در میان نیست چرا که قاسم بن ابراهیم به سال 169 قمری تولد یافت و این تاریخ، حدود120 سال پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام، را نشان می دهد و اگردر حدود 10 سالگی میتوانست مطالبی را ثبت و ضبط کند میتوان گفت: حدود 130 سال پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام، توان چنین کاری را داشت و کسی که با این فاصله، خبری را بیاستناد به واسطهای نقل کند، این فاصله مانع اعتبار گزارش او است و در اینجا نیز مشخص نیست که مستند نقل منسوب به او چه کسی بود، چون مأخذی برای آن نقل نشده است و استناد این نقل به دو امام صادق و کاظم علیه السلام، هم ثابت نیست .
اگر گفته شود: این گونه گزارش و نگارش یک رویه تاریخی است و تمام کتب تاریخی چنین هستند، در پاسخ باید گفت اولا: همه گزارش های تاریخی چنین نیستند و گزارش ها وکتب تاریخیِ مستند، کم نیستند. ثانیا: در مواردی که گزارش تاریخی بی سند باشد، در صورتی پذیرفتنی است که گزارشی معارض و مستند در برابرش نباشد، در غیر این صورت، گزارش مستند، آن هم باسندی قابل اعتماد، ترجیح می یابد و مورد بحث از این قبیل است، چراکه این نقل با گزارش جنادۀ بن أبی امیۀ تابعی در تعارض است؛ جناده که به هنگام شهادت امام مجتبی علیه السلام، در کنار بسترش حضور داشت و به وصیتهای او گوش فرا میداد، تاریخ این شهادت را آخر صفر دانسته و سند نقل جناده هم قابل اعتماد است که در کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت وشهادت معصومان علیه السلام، آن را بررسی کرده ایم، چنانکه خود ابن خزاز این روایت و دیگر روایت های کتابش را صحیحة الأسانید خوانده و محدث قمی نیز خبر جناده را معتبر دانسته است
اگر گفته شود که گزارش منتسب به رسّی به این دلیل ترجیح می یابد که وی از نوادگان امام مجتبی علیه السلام، به شمار می آمد، پس به امور مربوط به آن خاندان هم آگاه تر بود. در پاسخ باید گفت: این احتمال، احتمال سستی است؛ چون با توجه به مطالب و اشکال های یادشده، اصل انتساب این گزارش به رسی ثابت نیست و چگونه بتوان سخنی را که اساسی ندارد بر گزارشِ مستند و قابل اعتماد، ترجیح داد .
4. تردید در نسخهبرداری
این احتمال نیز بعید نیست که در ثبت تاریخ قمری با شمسی اشتباهی رخ داده باشد چون شهادت آن گرامی به محاسبه نجومی در تاسع حمل (نهم فروردین) بود و به احتمال، نخستین ثبت کننده این تاریخ هم تاسع حمل را به خط کوفی و بینقطه ثبت کرده و نسخه بردار بعدی آن، به جهت بینقطه بودن کلمههای «سابع ـ تاسع ـ حمل ـ صفر» و مشابه بودن آنها، به اشتباه، واژه «تاسع» را «سابع» و کلمه «حمر» را «صفر»، قرائت کرده و به تدریج، این گزارش نزد کسانی که بدان آگاهی یافتند «سابع صفر» نامیده شده و همین تاریخ نزد اینان به نام شهادت امام مجتبی علیه السلام، خوانده شده است و این گونه خطا در قرائت نسخهها کم نیست و شاید عدم نقل «هفتم صفر» در منابع دست نخست و کهن شیعه به همین جهتِ بیریشه بودن آن، بوده است و بدین ترتیب شاید بتوان گفت: منشأ گزارش شهید اول هم، چنین نسخههایی بوده که با این اشتباه یا ایرادهای پیش گفته در آمیخته است.
- پس از شهید اول
از قرن هشت به این سو، پس از شهید اول جبل عاملی،کفعمی جبل عاملی )-905ق( ـ که ابتدا در کتاب «بلد الأمین» شهادت آن بزرگ را در 28صفر دانسته بود ـ در کتاب «المصباح» به ثبت گزارش شهید پرداخته و تنها به نقل آن بسنده کرده است، در پس او دو عالمِ دیگرِ جبل عامل شیخ حسین عاملی (918-984ق) در وصول الأخیار إلی اصول الأخبار و پسرش شیخ بهایی(-1031ق) در جامع عباسی وتوضیح المقاصد این نقل را پذیرفته اند آنگاه برخی از عالمان متأخر دیگر مناطق شیعهنشین مانند: فیض کاشانی(-1091ق)، در تقویم المحسنین ، شیخ جعفر کاشفالغطاء(-1228ق)، در کشف الغطاء ، صاحب جواهر(-1266ق) درجواهر الکلام و جاپلقی بروجردی (-1313ق) در طرایف المقال ، به نقل این تاریخ پرداخته اند و همسانی عبارتهای اینان با کلام شهید اول حکایت از تأثر این عالمان از نقل شهید اول دارد.
محدث قمی (1294-1359ق) گر چه در کتاب انوارالبهیة با تأثّر از شهید اول، هفتم صفر را به عنوان روز شهادت امام حسن علیه السلام، پذیرفته است؛ ولی در سه کتاب مهم و تحقیقی بعدی خود یعنی سفینةالبحار، مفاتیحالجنان و منتهیالأمال، از این رأی چشم پوشیده و به همان روشی بازگشته که پیش از انوارالبهیه در کتاب «فیضالعلاّم فی عمل الشهور و وقایعالأیام» به آن پرداخته بود یعنی وی در این کتابها تنها به نقل سه دسته گزارش با استناد به منابع آنها بسنده کرده و هیچ یک را انتخاب نکرده است؛ او در فیضالعلاّم و مفاتیحالجنان، هفتم صفر را از شهیداول و 28 صفر را از شیخ مفید و شیخ طوسی نقل کرده و در سفینة البحار آخر صفر را از کلینی و ابن خزّاز و هفتم صفر را از شهیداول و کفعمی حکایت کرده است و در منتهیالأمال میگوید: بعضی هفتم صفر و جمعی 28 صفر را گفتهاند، آنگاه آخر صفر را از ابن خّزاز در کفایة الأثر نقل کرده و سندش را معتبر دانسته است. وی در این چهار کتاب پس از نقل این گزارشها از بیان هرگونه سخنی که حاکی از انتخاب او باشد پرهیز کرد و این، نشانه تحیّر او در این موضوع است و در حقیقت با این تحیر و تردید، انتخابش در انوار البهیه را به چالش میکشد.
- برآیند سخن
با این توجه، برای سخن شهید اول درباره شهادت امام حسن علیه السلام، در هفتم صفر نمیتوان مستند معتبری نشان داد و بدین جهت دیدگاههای نگارندگان پس از شهید اول در این خصوص مانند: کفعمی در مصباح، شیخ بهایی و پدرش، فیض کاشانی، کاشف الغطا، صاحب جواهر، جاپلقی و محدث قمی در انوارالبهیة که همگی از گزارش شهید ریشه میگیرند، به مستند معتبری نمیانجامند.
28 صفر در منابع کهن
دو گروه دیگر گزارشها درباره روز شهادت امام مجتبی علیه السلام، به یک مطلب تکیه دارند و آن، شهادت آن گرامی در چهارشنبه یا پنجشنبه 28 صفر است؛ چرا که رویکرد منابع این گزارشها در این خصوص روزهای آخر صفر است و نگارندگان برخی از آنها، روز دقیق آن را مشخص نکرده اند و به تعبیر کلی «آخر صفر» بسنده کرده اند . سعد بن عبدالله اشعری در المقالات والفرق، نوبختی درفرق الشیعة، کلینی در الکافی، ابن خزاز در کفایةالأثر، طبری امامی در دلایل الإمامة و فتال نیشابوری در روضةالواعظین در این ردیف جای دارند. لیکن جمعی دیگر روز دقیق آن را مشخص کرده و بر 28 صفر تأکید کردهاند . مفید در مسارالشیعة، شیخ طوسی در مصباح المتهجد، شیخ طبرسی در إعلام الوری و تاج الموالید، ابن شهرآشوب در مناقب آل أبی طالب ـ با منابع فراوانی که در اختیار داشت ـ ، اربلی در کشف الغمة، علامه حلّی در المستجاد، حسن بن حسین شیعی سبزواری(زنده در757 ق) در راحةالأرواح، کفعمی در بلدالأمین و حایری کرکی در مجالس السنیة، از این گروه هستند و در حقیقت مقصود گروه نخست را معین کرده اند؛ هر چند مرحوم مفید در الإرشاد و المقنعة تنها از ماه صفر نام برده لیکن در مسارالشیعة، بر دو شب باقی مانده از ماه صفر تأکید کرده است؛ چنانکه شیخ طوسی در کتاب تهذیب الأحکام ـ که شرح روایی المقنعة است ـ تنها به ذکر ماه صفر بسنده کرده ولی در کتاب مصباح المتهجد ، 28صفر را تعیین کرده است، همان گونه که شیخ رضی الدین علی حلی، در العددالقویه هم، 28 صفر را بر گزیده است اربلی در کشف الغمة نیز، در روند گزارش خود در این خصوص، نخست 28 ماه صفر را از طبرسی سپس ماه صفر را از مفید در الإرشاد نقل کرده و از روز دیگری نام نبرده است و این روند در گزارش او بیانگر آن است که وی گزارش شهادت امام مجتبی علیه السلام، در 28 صفر را پذیرفته است. تأکید می شود در هیچ یک از این منابع نامی از شهادت آن گرامی در هفتم ماه صفر حتی به صورت«قیل» هم، دیده نمی شود.
یادآوری میشود شیخ مفید درباره تاریخهای ثبت شده در کتاب مسارالشیعة ـ که یکی از آنها شهادت امام مجتبی علیه السلام، در 28 صفر نه غیر آن است ـ میگوید: این تاریخها همواره به درازای روزگاران پیشین، مورد توجه صالحان شیعه بوده و آنان روزهای شادی و حزن [مربوط به اهلبیت(ع)] را پاس میداشتند. این سخن مفید، از این نکته حکایت دارد که شیعیان دوران وی و پیش از او، روز 28 صفر را، برای امام مجتبی علیه السلام، عزا به پا میکردند.
گفتنی است گزارش منابع سنیان مبنی بر شهادت آنحضرت در ماه ربیع الأول نیز، مؤیّد صحت نقل 28 صفر است؛ چراکه ناقلانِ نخستِ این گزارش مانند: واقدی، مداینی و ابن سعد، عراقی بودند و در بصره، بغداد و مداین می زیستند. از سوی دیگر خبر شهادت امام مجتبی علیه السلام، به گفته مداینی ، پس از دو روز در بصره منتشر شده بود، از انضمام این دو مطلب" که راویان این گزارش عراقی بودند و رسیدن این خبر به بصره هم پس از دو روز از شهادت، رخ داد" می توان نتیجه گرفت که مقصود گزارش گران شهادت امام علیه السلام، در ربیع الأول، انتشار و رسیدن آن خبر به عراق است؛ چون اینان روزهای نخست این ماه را به عنوان روز شهادت ثبت کرده اند که در همان روزها در عراق منتشر شده بود؛ پس اصل شهادت در روزهای آخر صفر رخ داد که خبرش در عراق در روزهای نخست ربیع الأول منتشر شد.
این مطلب نیز، در اینجا یادآوری می شود که محققان حدیثی و تاریخی شیعه در سدههای متأخر هم، تصمیم یکدستی در این موضوع نگرفته اند؛ در میان آنان مجلسی ـ که به منابع فراوانی در این خصوص دسترسی داشت ـ در بحارالأنوار و مرآۀ العقول، پس از نقل کردنِ آخر صفر ازکلینی و ابن خزاز و ثبت 28 صفر از شیخ مفید و ابن شهرآشوب و نیز گزارش کردن هفتم صفر از شهید اول، هیچگونه اظهار نظری درباره این دیدگاهها نکرده است. لیکن در جلاء العیون پس از نقل این گزارشها، خبر شهادت آن عزیز در آخر صفر را «قول اشهر» دانسته و در کتاب اختیارات ـ که حاوی دیدگاههای نهایی او به شمار می آید ـ روز 28صفر را به عنوان روز شهادت آن گرامی برگزیده است. بحرانی در عوالم العلوم، مامقانی در تنقیح المقال، گزارشهای چند گانه پیش گفته را نقل کرده اند و در پی آنها اظهار نظری نکردهاند. لیکن سیّد محسن امین ـ که تضلّعی در تاریخ و حدیث داشته ـ در کتاب اعیان الشیعة با نقل هفتم صفر با تعبیر «قیل»، روز 28 صفر را به عنوان روز شهادت آن عزیز، انتخاب کرده است.
نتیجه
در نتیجه گزارش شهادت آن عزیز در 28 صفر به دلایل یادشده برتر و ترجیح مییابد، به ویژه آنکه گزارش قابل اعتماد ابن خزاز به جنادۀ بن أبی أمیۀ تابعی میانجامد که به هنگام شهادت امام مجتبی علیه السلام، در کنار بسترش حضور داشت و به راهنماییهای امام علیه السلام، گوش فرا میداد و روزهای آخر صفر را با تعبیر کلی «آخر صفر» به نام تاریخ شهادت او نقل کرده است و محدث قمی نیز این نقل را معتبر دانسته است. شیخ کلینی نیز با اعتماد به مستنداتی که در اختیار داشت آن را بر گزیده و با تعبیر آخر صفر آورده است. شیخ مفید و شیخ طوسی هم با تحقیق خود روز دقیق آن را در 28صفر مشخص کردهاند و این روز 28 صفر در آن سال به محاسبه نجومی چنانکه اشاره شده با روز چهارشنبه نهم فروردین سال چهل و نه (9/1/49) شمسی، مطابق با 29 مارس سال 670 میلادی برابر بوده است.
یدالله مقدسی؛ پژوهشگر پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع) پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی
history.isca.ac.ir
تخصص
آثار نوشتاری