چكيده
فقه همانند ساير علوم، داراى ساختارهايى است. اين ساختارها در طول حيات فقه، تحولات نهچندان گستردهاى يافته است. اين پژوهش، ساختارهاى فقه استدلالى متقدم را معرفى و بررسى مىكند كه فقيه بر اساس آن ساختار، فقه خود را نگاشته است، نه ساختارهايى كه در حد يك طرح، باقى مانده است. بنا بر استقصاى نگارنده، ساختارهاى فقهنگاشته1، چهار نوع هستند و بقيه در حد طرح پيشنهادى، باقى ماندهاند. اين ساختارها عبارتند از ساختار حلبى در »الكافى فى الفقه«، ساختار سلار در »مراسم«، ساختار محقق حلى در »شرايع الاسلام«، و ساختار فيض كاشانى در »مفاتيح الشرايع«. اين ساختارها بر اساس ملاكهاى سهگانه ساختاربندى »ملاكهاى منطقى«، »ملاكهاى فلسفه فقهى«، و »ملاكهاى درونفقهى«، ارزيابى مىشوند و نقاط قوت و ضعف آنها بيان مىگردد.
كليدواژهها
ساختار فقه، تبويب فقه، ملاكهاى ساختاربندى، شاخصهاى ارزيابى ساختار.
مقدمه
يكى از مباحث فلسفه فقه، ساختار علم فقه است. فقيهان گذشته مستقلاً به اين بحث نپرداختهاند و غالباً از ساختارهاى طرح شده برخى فقيهان بهويژه محقق حلى پيروى كردهاند. تعدادى از نويسندگان متأخر، نيمنگاهى به ساختارهاى فقهى داشتهاند؛ اما كمتر به نقد همهجانبه آنها پرداختهاند؛ از آن جملهاند كتابهاى »آشنايى با علوم اسلامى« شهيد مطهرى؛ »مقدمهاى بر فقه شيعه« حسين مدرسى؛ »فقه تربيتى« آيتالله اعرافى؛ »مدخل علم فقه« رضا اسلامى؛ و مقالههاى »نگاهى به دستهبندىهاى فقه« يعقوبعلى برجى؛ و »ساختارهاى فقهى« حسين حسينزاده.
ضرورت و هدف اين تحقيق، بازخوانى ساختارهاى فقهى و نقد آنها است تا مزايا و كاستىهاى ساختارها مشخص شود و با مقايسه ساختارهاى پيشين، راه براى طرح ساختارهاى جامع و متناسب با نيازهاى روز، باز شود.
معناشناسى ساختار
ساخت و ساختار در لغت، به معناى شكل و فرم، پيكره و استخوانبندى و شيوه و اسلوب آمده است )دهخدا، 637/8 1373؛ انوشه، 771/2 1376).
ساختار علم در اصطلاح، شيوه آرايش و روش ساماندهى مسائل يك علم بر اساس ارتباط معقول و منسجم ميان آنها، براى دستيابى به اهداف آن علم است )تعريف ساختار در علوم مختلف؛ )ر. ك: احمدى، 37 1380؛ انورى، 3963/5 1381؛ و انوشه، 771/2 1376)
مراد از «ساختار» در علم فقه
بر اين اساس، مراد ما از ساختار علم فقه، طرح جامع علم فقه است كه از كلىترين عنوان شروع مىشود و تا عناوين جزئى و جزئىتر ادامه مىيابد؛ و مراد از تبويب، دستهبندى بابهاى فقهى است؛ از اين رو، جزئى از ساختار محسوب مىگردد. يك ساختارِ كلى مىتواند چندين نوع تبويب داشته باشد.
تبويب، هرگاه مبتنى بر يك ساختار باشد همانند آن است؛ گرچه شكل ظاهرىِ ساختار را - كه درختواره و از كلى به جزئى است - رعايت نكرده باشد؛ اما اگر ابواب صرفاً در كنار يكديگر چيده شده باشند و مبتنى بر ساختار نباشند، از بحث ما خارجند. تبويبهاى متفاوتى كه داخل يك ساختار هستند، تفاوتهايى با هم دارند، ولى يك ساختار محسوب مىشوند؛ مانند بيشتر تبويبهاى پس از محققِ اول كه مبناى آنها ساختار چهاربخشى است كه در »شرايع الاسلام« به تصوير كشيده شده است.
ملاكهاى ساختاربندى در علم فقه و شاخصهاى ارزيابى آنها
هر ساختار بر اساس ملاك يا ملاكهايى طراحى مىشود. در يك دستهبندى، مىتوان ملاكهاى ساختاربندى در علم فقه را به سه دسته تقسيم كرد: ملاكهاى منطقى، ملاكهاى فلسفه فقهى، و ملاكهاى درونفقهى.
ملاكهاى منطقى، ملاكهايى است كه هر تقسيمبندى منطقى بايد آنها را دارا باشد كه عبارتند از: جامعيت، مانعيت، انسجام و نظاموارگى، و هدفمدارى.
ملاكهاى فلسفه فقهى: فقيهان براى ساختارهاى خود، ملاكهايى نام بردهاند؛ مانند دنيوى و اخروى بودن، قصد تقرب، حفظ مقاصد شريعت، جلب منفعت و دفع ضرر. اين ملاكها را، از آن جهت كه برونفقهى و مؤثر در ساختارهاى فقهىاند، ملاكهاى فلسفه فقهى ناميدهايم.
ملاكهاى درونفقهى: تقسيم فقه بر اساس فعل مكلف، سنخ حكم، موضوعات، اصناف و احوال مكلفان، آثار و لوازم فعل، تقسيم بر اساس ملاكهاى درونفقهى است.
در تحليل ساختارها، هر سه دسته ملاك، بررسى مىشوند؛ اما از آنجا كه برخى از فقيهان به ملاكهاى فلسفه فقهى تصريح كردهاند، اين ملاكها با عنايت بيشترى ارزيابى مىشوند.
يك ساختار مناسب، ساختارى است كه داراى هر سه نوع ملاك باشد: از منظر منطقى، جامع و مانع، منسجم و هدفمدار باشد؛ از منظر فلسفه فقهى، بر اساس يك يا چند معيار معين، مانند قصد تقرب، مقاصد شريعت و جلب منفعت و دفع ضرر پايهريزى شده باشد؛ و از منظر درونفقهى نيز داراى يكى از آن ملاكها باشد. البته بهترين ملاك درونفقهى، فعل مكلف است؛ زيرا فعل مكلف، موضوع علم فقه است.
بر اساس هر يك از ملاكهاى ساختاربندى مىتوان شاخصهايى معرفى كرد. اين شاخصها منطبق بر ملاكها هستند؛ اما عناوين و الفاظ آنها گاه عين الفاظ ملاكها است و گاه متفاوت با آنها مىباشد. برخى از مهمترين شاخصها عبارتند از:
الف( شاخصهاى منطقى:
1. توانايى سامانبخشى تمام ابواب فقه (جامعيت)
2. استفاده از تقسيم ثنايى و محصور
3. انطباق مقسم بر اقسام
4. استفاده از عناوين مبين در مقسم يا اقسام
5. استيعاب اقسام
6. همسانسازى عناوين(وحدت رويه و انسجام)
7. هدفمدارى
ب( شاخصهاى فلسفه فقهى:
1. بيان معيار تقسيم (قصد تقرب، حفظ مقاصد شريعت، جلب منفعت و دفع ضرر و....)
2. تعريف اصطلاحات
3. توجه به ترتيب اهميت ابواب.
ج( شاخصهاى درونفقهى:
1. تقسيم بر اساس فعل مكلف كه موضوع فقه است
2. بهرهگيرى از معيار ماهوى.
وجود هر يك از اين شاخصها، از مزاياى يك ساختار به حساب مىآيد و نبود آنها، كاستى يك ساختار تلقى مىگردد.
بررسى ساختارهاى فقهى
ساختارهاى فقهى متقدم - كه مؤلف، فقه خود را بر اساس آن نگاشته است - به شرح ذيل بررسى مىشوند:
الف( ساختار فقه در كتاب الكافى فى الفقه
ابوالصلاح تقىالدين حلبى از فقهاى قرن پنجم (447 ق( احكام شرعى2 را )كه از آن به تكليف شرعى تعبير كرده( به سه بخش اصلى، تقسيم مىكند: عبادات، محرمات، و احكام )حلبى، 109 1387)
عبادات را در ده باب، دستهبندى مىكند: صلاة، حقوق الاموال )زكات، خمس، نذر، كفارات(، صيام، حج، وفا به نذر و عهود و وعود، وديعه )تأديةالامانات(، الخروج من الحقوق، وصايا، احكام الجنائز، ما تعبّد الله سبحانه لفعل الحَسَن و القبيح )جهاد، امر به معروف و نهى از منكر( )همان، 3(113.
محرمات را به پنج دسته، تقسيم مىكند: ما يحرم أكله، ما يحرم شربه، ما يحرم ادراكه، ما يحرم تصرفه )ما يحرم فعله و ما يحرم من المكاسب(4 و ما يحرم من النكاح )همان، 264؛ و ر. ك: همان، 5.)269264
احكام را در هشت عنوان، دستهبندى مىكند:
العقود المبيحة للوطء (نكاح)؛ الايقاعات الموجبة لتحريم الوطء )ايلاء، ظهار، طلاق، لعان و ارتداد(؛ ذكات؛ العقود الموجبة لإباحة التصرف )شامل اذن، نحله )هبه(، منحه، صدقه، هديه، عاريه، قرض، رهن، وكالت، كفالت و حواله، تفليس، شركت، اجارت، لقطه، بيع، شفعه، قيمت و ارش و ديه و غنيمت، سكنى و رقبى و عمرى، وصيت، ارث(؛ قصاص؛ ديات؛ قِيم المتلفات و ارش الجنايات؛ حدود (همان، 291) .
پس از عنوان احكام، تنفيذ الاحكام (شامل اقرار، شهادات، اَيمان و قضا) بحث شده است و در پايان، عنوان «صلح» قرار داده شده است.
بررسى ساختار فقه از منظر حلبى
ساختار منتخب ابوالصلاح حلبى از اولين ساختارهاى طرح شده از طرف فقيهان است. وى در اين ساختار، سعى كرد تا ابواب فقهى را بر معيار نوع حكم يعنى واجب و محرّم بودن، دستهبندى كند؛ اما موفقيت چندانى در تبويب نداشت؛ از اين رو، دستهبندى او مورد پذيرش فقيهان بعدى قرار نگرفت. به برخى از نقاط قوت و ضعف اين طرح اشاره مىشود.
مزايا:
1. بيان معيار تقسيم: حلبى وجه تقسيم خود را بيان كرده است و اين مزيتى است كه در غالب ساختارهاى طرح شده از جانب فقيهان، يافت نمىشود. او وجه تقسيم خود را واجب و محرّم ابتدايى و طريقى مىشمارد. واجب ابتدايى را »عبادات«، محرم ابتدايى را »محرمات«، و واجب و محرم طريقى6 را »احكام« مىنامد؛ و در توجيه تقسيم خود مىنويسد:
»اهل شريعت، نام عبادت را بر احكامى اطلاق مىكنند كه خداوند سبحان ابتدائاً آنها را واجب كرده است، مانند نمازهاى پنجگانه، خمس، زكات، روزه ماه رمضان؛ يا ابتدائاً بر آن ترغيب نموده ]و مستحب قرار داده است[ مانند نماز شب، صدقه، روزه ماه شعبان. اما نكاح، بيع، شراء، اجاره، طلاق، و ظهار از اين دسته نيستند؛ زيرا خداوند متعال ابتدائاً عاقل را متعبد به آن نكرده است، بلكه تعبّد الاهى ]با واسطه است[ يعنى هنگامى كه اراده اباحه بضع مىكند، بايد عقد مخصوصى ببندد. ]پس حكم الاهى يعنى جواز تصرف، بر بيع صحيح بار مىشود، نه بر مكلف بدون واسطه. در »عبادات« خدا به مكلف مىگويد نماز بخوان، اما در »احكام« نمىگويد بيع انجام بده؛ بلكه مىگويد اگر مىخواهى تصرفت جايز باشد، بايد بيع صحيح انجام دهى[ و اگر اراده تحريم بضع دارى، بايد ايقاع مخصوص ]طلاق[ انجام دهى؛ و بدون آنها اباحه تصرف يا حرمت تصرف صورت نمىگيرد« )همان، 276).
از اين عبارت و عبارتهاى مشابه آن )ر. ك: همان، 276271 و 112109) در كتاب »الكافى فى الفقه« استفاده مىشود كه ابوالصلاح حلبى دستورات شرعى را به ابتدايى و طريقى برمىگرداند. در مطلوب ابتدايى، آنچه را كه فعلش مطلوب باشد، »عبادات«؛ و آنچه را كه تركش مطلوب باشد، »محرمات« مىنامد؛ و آنچه را كه مطلوب طريقى باشد، »احكام« نامگذارى مىكند.
شواهدى كه مىتوان اقامه كرد بر اينكه مراد از عبادات در اصطلاح حلبى، واجبات ابتدايى است، عبارتند از:
1. تعريف عبادات به آنچه خداوند آن را ابتدائاً واجب كرده است )همان، 276)؛
2. قسيم عبادات را محرمات قرار داده است؛
3. عناوينى كه زيرمجموعه عبادات شمرده مانند اداى امانت، خروج از حقوق، وصايا، جنائز و افعال تعبدى، بر يك سرى واجبات الاهى دلالت دارند كه در يك اصطلاح »عبادت« ناميده مىشوند.
عبادات چنانكه در ادامه به تفصيل مىآيد، سه اصطلاح دارد: امورى كه در آنها قصد قربت، معتبر است )معناى اخص(؛ وظايفى كه بر افراد تشريع شده )معناى خاص(؛ و امورى كه مىتوان آنها را با قصد قربت انجام داد )معناى عام( )ر. ك، نجفى خوانسارى، 88/1 1418).
حلبى از اصطلاح دوم استفاده كرده است. در اين اصطلاح، مراد از عبادات، واجبات ابتدايى است؛ يعنى امورى كه ابتدائاً بر افراد، تشريع مىشود.
مراد از احكام از منظر حلبى، واجبات و محرمات طريقى است. بر اين امر مىتوان شواهدى اقامه كرد:
1. تعريف«احكام» به امورى كه خداوند ابتدائاً عاقل را به آن متعبد نكرده است؛
2. قسيم قرار دادن واجبات(عبادات) و محرمات (ابتدايى) در برابر احكام؛
3. عناوينى كه ذيل احكام قرار گرفته، شاهد ديگرى است بر آنكه مراد از احكام، واجبات و محرمات طريقى است؛ عناوينى مانند نكاح (عقود مبيح وطى(، طلاق و... )ايقاعات محرّم وطى(، قصاص، ديات و... ؛ در اين عناوين، خدا ابتدائاً امرى را واجب نمىكند، بلكه مىگويد: اگر مىخواهى تصرفت جايز باشد، بايد بيع، نكاح و... انجام دهى؛ اگر مىخواهى تصرفت حرام گردد، بايد طلاق صورت گيرد؛ اگر جنايتى صورت گرفت، قصاص يا ديه دارد و... .
از اين بيان روشن شد كه اصطلاح احكام از منظر حلبى با اصطلاح احكام در نظر محقق در »شرايع« متفاوت است. حلبى احكام را بر واجبات و محرمات طريقى، اطلاق مىكند؛ اما محقق آنچه را كه عبارت لازم ندارد و ايقاع و عقود نيست، احكام مىنامد.
2. توانايى ساختاربندى كل فقه )جامعيت(: يكى از مزاياى ساختار منتخب حلبى، قابليت ساماندهى تمام ابواب فقهى موجود است.
اشكالات:7
1. نامگذارى نامناسب(استفاده از عنوان غيرمبين): ايشان به جاى اصطلاح واجبات، از اصطلاح »عبادات« استفاده كرده است. به نظر مىرسد توسعه مفهوم عبادات به اندازهاى كه تمامى واجبات را در بر گيرد و نام نهادن آن به عبادات، مناسب نباشد؛ زيرا ايشان قسيم عبادات را محرمات قرار داد، نه معاملات. با اين وصف، ناميدن بخش اول به عبادات با بخش دوم يعنى محرمات، سازگار نيست.
2. استفاده از اصطلاح خاص با نام مشترك (استفاده از عنوان غيرمبين(: ايشان عبادات را به »آنچه فعلش ابتدائاً مطلوب است« تعريف مىكند، در حالى كه اين تعريف واجبات است. يا احكام را تعريف مىكند به »آنچه خدا ابتدائاً به آن تعبد نكرده«، در حالى كه در تعريف مشهور، احكام به چيزى گفته مىشود كه تعهد يكطرفه يا دوطرفه ندارد. ابداع اصطلاح خاص و استفاده از واژگان مشترك ميان او و مشهور، باعث به اشتباه افتادن اكثر كسانى شده كه به بررسى ساختار فقه از منظر حلبى پرداختهاند.
ب)ساختار فقه در كتاب مراسم
حمزة بن عبدالعزيز ديلمى معروف به سلار از فقهاى قرن پنجم (448 ق(، احكام شرعى را )كه آن را رسوم شرعيه مىنامد( به دو بخش عمده، تقسيم مىكند: عبادات و معاملات. عبادات را به شش قسم تقسيم مىكند: طهارت، صلات، صوم، حج، اعتكاف، و زكات.
معاملات را در دو بخش عقود و احكام، دستهبندى مىكند.
عقود به 21 عنوان اختصاص مىيابد: نكاح و توابع آن (طلاق، ايلاء، ظهار و لعان(، بيوع و توابع آن )شركت، مضاربه و شفعه(، اجارات و احكام آنها، اَيمان، نذر، عتق، تدبير، مكاتبه، رهون، وديعه، عاريه، مزارعه، مساقات، ضمانات، كفالات، حوالات، وكالات، وقوف، صدقات، هبات، و وصايا )ديلمى، 28 1414 و 8.(145
احكام را به دو بخش جنايات و غيرجنايات، تقسيم مىكند.
احكام غيرجنايى را در پنج عنوان قرار مىدهد: لقطه، صيد و ذبايح، اطعمه و اشربه، مواريث، و قضا )همان، 208).
در احكام جنايى از دو عنوان »ديات« و »حدود« بحث مىكند (همان، 236).
وى در پايان، بابى را مطرح مىكند و سه عنوان در آن جاى مىدهد: امر به معروف و نهى از منكر، اقامه حدود، و جهاد.
بررسى ساختار فقه از منظر سلار
ايشان نخستين فقيه شيعه است كه طرح مدوّن و مقبولى نزد فقيهان شيعه بيان كرده )چراكه ساختار محقق حلى كه مورد پذيرش اكثر فقيهان است، تكميلشده9 همين طرح است( و در آن، جمعاً 36 عنوان مطرح شده است.10
مزايا:
برخى از مهمترين مزاياى اين ساختار، عبارتند از:
1. استفاده از تقسيم ثنايى: در منطق، بهترين تقسيم كه پايه تقسيمات ديگر است، تقسيم ثنايى شمرده مىشود؛ از اين رو، استفاده از تقسيم ثنايى، يكى از مزاياى تقسيمبندى در هر طرحى به شمار مىرود. سلار سه تقسيم ثنايى دارد: الف( تقسيم احكام شرعى به عبادات و معاملات؛ ب( تقسيم معاملات به عقود و احكام؛ ج( تقسيم احكام به جنايى و غيرجنايى.
2. تقسيم بر اساس موضوع فقه (فعل مكلف): تقسيم احكام شرعى به عبادات و معاملات و نيز تقسيم احكام به جنايى و غيرجنايى، تقسيم بر اساس فعل مكلف است؛ به اين بيان كه: به آن دسته از افعال مكلف كه در آن قصد قربت، شرط باشد، عبادت؛ و به افعالى كه مشروط به قصد قربت نباشد، معاملات گويند.
به افعالى از مكلف كه به جنايت منتهى شود، »افعال جنايى«؛ و به افعالى كه جنايتى در پى نداشته باشد، »افعال غيرجنايى« گويند. هر يك از اين دو قسم، داراى احكام خاص خود هستند.
3. استفاده از يك اصطلاح در عبادت )استفاده از عنوان مبين(: ايشان عبادت را به معناى اخص )اعمالى كه مشروط به قصد قربت است( گرفته است؛ برخلاف برخى از فقها كه روشن نيست از چه اصطلاحى در عبادت، پيروى كردهاند.11
اشكالات:
در اين ساختار، نقاط ضعفى يافت مىشود؛ از جمله:
1. بيان نكردن معيار تقسيم: سلار همانند اكثر فقيهان، به معيار تقسيم خود تصريح نكرده است.
معيار تقسيم در ساختار فقه از منظر سلار را مىتوان اينگونه ترسيم كرد:
احكام شرعى يا مشروط به قصد قربت هستند يا نيستند؛ قسم اول را«عبادات» نامند. در قسم دوم، يا داشتن صيغه، شرط است يا شرط نيست؛ قسم اول را «عقود» و قسم دوم (مشروط به صيغه نيست) را «احكام» گويند. حكام نيز يا جنايىاند يا غيرجنايى؛ از اين رو، احكام دو قسم مىشوند: احكام جنايى و احكام غيرجنايى.
2. عدم پوشش برخى موضوعات )عدم جامعيت(: سلار، امر به معروف و نهى از منكر و جهاد را در بابى در انتهاى حدود آورد و اين نشانگر عدم موفقيت كامل وى در جاسازى موضوعات در طرح خويش مىباشد.
چنانچه ابواب متعدد ديگرى همانند جعاله، سبق و رمايه، حجر، غصب، قصاص، و شهادات هستند كه در زيرمجموعه عنوان معاملات جاى نگرفتهاند و از آنها در اين طرح، نامى به ميان نيامده است؛ هرچند گاه مباحث مربوط به آنها در ضمن مباحث ديگر، مطرح شده است.
3. ناهمگونى عناوين )عدم وحدت رويه و انسجام(: ايشان برخى از عناوين را در هم آميخته، ادغام كردند؛ مانند نكاح و توابع آن، بيع و توابع آن؛ اما برخى عناوين ديگر را به صورت مبسوط و جداگانه نام بردهاند؛ مانند عتق، تدبير و مكاتبه، وقوف، صدقات، و هبات.
ساختارى مطلوب است كه در آن، از جهت آميختگى و عدم آميختگى، يكسانسازى صورت گيرد؛ يا از روش ادغام ابواب همخانواده استفاده شود و همانگونه كه در بيع و نكاح، از ابواب زيرمجموعه به عنوان »توابع آن« نام برده شد، درباره عتق، تدبير و مكاتبه هم گفته شود عتق و توابع آن؛ و يا از روش عدم ادغام بهره گرفته شود، در نتيجه تمامى زيرمجموعه بيع و نكاح به عنوان بابى جداگانه نام برده شود.
برخى از عناوين مانند خمس، صلح، عهد، كفارات، قرض و اقرار، ضمن بابى ديگر دستهبندى شدهاند؛ در حالى كه بهتر بود عناوين يادشده به صورت مستقل و به عنوان يك باب، در ساختار، مطرح گردند.
در هر صورت، يكسانسازى - از آميختگى و عدم آميختگى يا طرح يك موضوع به عنوان باب مستقل يا در ضمن باب ديگر - در ساختاربندى ابواب فقهى لازم است و همسان نبودن عناوين يك ساختار، از ضعفهاى آن به شمار مىآيد.
4. استفاده از معيار غيرماهوى در تقسيم ميانى: ايشان در تقسيم اوليه از معيار ماهوى بهره جسته است و احكام شرعى را بر اساس نياز به قصد قربت و عدم آن - كه معيار ماهوى است؛ زيرا به نوع فعل مكلف برمىگردد - تقسيم نمود؛ اما در تقسيم ميانى يعنى تقسيم معاملات به عقود و احكام، از معيارى لفظى به نام »نيازمندى به صيغه« استفاده كرده است كه معيارى ماهوى نيست.
5. شمارش عبادات )عدم انطباق مقسم بر اقسام(: ايشان عبادات را در اصطلاح اخص به كار گرفته است؛ اما در شمارش عبادات، دچار مشكل است. سلار عبادات را شش مورد نام برده است؛ در حالى كه عبادات به اين موارد ششگانه منحصر نيست؛ بلكه هر آنچه مشروط به قصد قربت باشد، عبادت است.
6. تعريف نكردن اصطلاحات: يكى از كاستىهاى ساختارها، تعريف نكردن اصطلاحاتى است كه در آن ساختار به كار گرفته شده است. تعريف و بيان مراد از اصطلاحات، به شفافسازى ساختار كمك خواهد كرد و از تداخل ابواب، جلوگيرى مىكند. مرحوم سلار، اصطلاحات مربوط به ساختار را تعريف نكرده است.
7. عدم استفاده از يك اصطلاح در عبادات و معاملات: سلار، عبادات را به معناى اخص گرفته است يعنى اعمالى كه به قصد قربت مشروط هستند؛ اما معاملات را به معناى خاص گرفته است نه اخص؛ در نتيجه، ايقاعات را از عقود جدا نكرده است.
توضيح مطلب: در عبادات و معاملات سه اصطلاح است:
الف( عبادات به معناى اخصّ: اعمالى كه قصد قربت، شرط صحت آنها است؛
ب( عبادات به معناى عام: وظايف تعبدى مكلف كه بر هيچ انشايى متوقف نيست؛
ج( عبادات به معناى اعم: اعمالى كه مىتوان آن را با قصد قربت به جاى آورد، اما صحتش مشروط به قصد قربت نيست.
در معاملات نيز سه اصطلاح است:
الف( معاملات به معناى اخص: معاملهاى كه متوقف بر انشاء از دو طرف باشد و عقود ناميده مىشود؛ در برابر ايقاعات كه انشاء، قائم به يك طرف است و قبول، لازم ندارد.
ب( معاملات به معناى خاص: معاملهاى كه متوقف بر انشاء باشد، حال چه از يك طرف باشد يا از دو طرف؛ در اين اصطلاح، معامله معنايى عام دارد و شامل عقود و ايقاعات مىشود.
ج( معاملات به معناى عام: آنچه مربوط به رفتار فرد با غير است و صحتش مشروط به قصد قربت نيست، حال متوقف بر انشاء باشد يا نباشد )ر. ك: نجفى، 8988/1 1418).
8. عدم انطباق مقسم بر اقسام: دستهبندىاى كه ايشان در مقدمه معرفى مىكند با آنچه در متن كتاب بررسى كرده، در عناوين زيرمجموعه، كمى تفاوت دارد؛ مثلاً خمس، اقرار، ديون، و كفارات در مقدمه مطرح نشدهاند، در حالى كه در كتاب، عنوان جداگانه دارند.
ج)ساختار فقه در كتاب شرايعالاسلام
ابوالقاسم نجمالدين جعفر بن حسن معروف به محقق حلى (676 ق( احكام شرعى را به چهار قسمت كلى تقسيم مىكند: عبادات، عقود، ايقاعات، و احكام.
عبادات شامل 10 كتاب است: طهارت، صلاة، زكات، خمس، صوم، اعتكاف، حج، عمره، جهاد و امر به معروف و نهى از منكر )حلى، 8/1 1389).
عقود دربردارنده 1221 كتاب است: تجارت )بيع و دين(، رهن، مُفَلَّس، حَجْر، ضمان )حواله و كفاله(، صلح، شركت، مضاربه، مزارعه، مساقات، وديعه، عاريه، اجاره، وكالت، وقف، صدقات )عطيه(، سكنى و حبس، هبات، سبق و رماية، وصايا، نكاح.
ايقاعات به 13 كتاب اختصاص يافته است كه عبارتند از: طلاق، خلع و مبارات، ظهار )و كفارات(، ايلاء، لعان، عتق، تدبير، مكاتبة، استيلاد، اقرار، جعاله، اَيمان، نذر.
احكام داراى 13 كتاب مىباشد: صيد، ذباحه، اطعمه و اشربه، غصب، شفعه، احياءموات، لقطه، فرائض، قضا، شهادات، حدود و تعزيرات، قصاص، ديات )موجبات ضمان(.
بررسى ساختار فقه از منظر محقق حلى
محقق حلى با الهام از ساختاربندى سلار13 طرحى را عرضه كرد كه در آن، ابواب فقهى به صورت منطقى چينش شود. وى با رفع معايب و تكميل طرح سلار، سعى كرد تا ساختارى پيشنهاد دهد كه از دستهبندىهاى پيشينيان به مراتب كاملتر و دقيقتر باشد.
اين ساختار از منظر اكثر فقيهان شيعه پذيرفته شد و تا كنون از آن استفاده مىشود.
مزايا:
ساختار محقق در »شرايع« مزاياى بسيارى دارد؛ مهمترين آنها شمارش مىشوند:
1. جامعيت: ويژگى مهم طرح محقق حلى اين است كه قابليت دارد تمامى ابواب فقهى موجود را در خود جاى دهد و ساختار فقه شيعه بر اساس آن، سامان يابد. از اين رو، به راحتى نمىتوان از اين طرح، دست شست و آن را كنار نهاد.
2. تقسيم ماهوى: تقسيم اوليه احكام فقهى به عبادات و معاملات، تقسيم بر اساس ماهيت فقه )فعل مكلف( و در نتيجه، تقسيمى ماهوى است. اينگونه تقسيم، از محسنات اين طرح محسوب مىشود.
3. نظم منطقى و امكان تحليل ساختار شرايع به تقسيم ثنائى: تقسيم شرايع، چهاربخشى است: عبادات، عقود، ايقاعات، و احكام؛ اما مىتوان آن را به تقسيم ثنايى برگرداند. شهيد اول، فاضل مقداد و سيدمحمدجواد عاملى ساختار «شرايع»را بر پايه قصد قربت و دنيوى و اخروى بودن، تحليل كرده و آن را بر اساس تقسيم ثنايى دستهبندى كردند.14
4. توجه به اهميت ابواب: ايشان هنگام دستهبندى عبادات، تصريح مىكند كه اين دستهبندى بر اساس اهميت ابواب است و آنچه اهميت بيشترى دارد، مقدم مىشود )حلى، 15.(8/1 1389 تقدم عبادات بر معاملات، بر همين اساس است.
5. چينش حداكثرى ابواب )استيعاب اقسام(: محقق حلى با دقت بيشترى ابواب فقهى را ذيل ساختار خود چينش كرد. او نسبت به سلار ابواب بيشترى را استقصا نمود و در ساختار خود جاى داد. سلار، 36 باب را در ساختار خود جاى داد؛ در حالى كه محقق حلى، 56 باب را در ساختار خود دستهبندى كرد.
اشكالات:
ساختار محقق حلى در عين در بر داشتن مزاياى يادشده، داراى نقاط ضعف و كاستىهايى است؛ از جمله:
1. عدم بيان معيار تقسيم: محقق حلى به جهت تقسيم، اشارهاى نكرده و وجه حصر احكام در چهار قسم يادشده را بيان نفرموده است. البته برخى از فقيهان پس از او، به وجه تقسيم طرح محقق حلى اشاره كردهاند. شهيد اول و فاضل مقداد، معيار تقسيم را »دنيوى و اخروى بودن «قرار دادهاند؛ به اين بيان:
»حكم شرعى از دو حال خارج نيست؛ يا غايتش آخرت است؛ يا غرضِ اهم آن؛ دنيا است.16 قسم اول »عبادت« است و قسم دوم17 يا به عبارت احتياج دارد يا ندارد. دومى )آنچه به عبارت احتياج ندارد( »احكام« است و اولى )آنچه محتاج عبارت است( يا عبارت دوطرفى - تحقيقى يا تقديرى - لازم دارد يا عبارت دو طرفى لازم ندارد؛ به اولى »عقود« گويند و صورت دوم )كه عبارت يكطرفه لازم دارد( را »ايقاعات« نامند« )عاملى مكى، بىتا، 3130/1؛ و ر. ك: فاضل مقداد، 1514/1 1404).
سيدمحمدجواد عاملى، وجه تقسيم را قصد قربت قرار داده، مىنويسد:
آنچه در فقه بحث مىشود يا در آن، نيت شرط است يا شرط نيست؛ قسم اول را »عبادات« نامند. قسم دوم )امورى كه در آنها نيت شرط نيست( يا در آن، ايجاب و قبول شرط است كه به آن »عقود« گويند؛ يا فقط ايجاب شرط است كه »ايقاع« نامند؛ يا هيچ يك از ايجاب و قبول، در آن شرط نيست كه آن را »احكام« مىنامند )عاملى، 87/12 1419).
كاشفالغطاء مناط فرق و امتياز ميان عبادات و غير آن را در وجود نوعى محبوبيت، مطلوبيت الاهى و رجحان ذاتى در عبادات دانسته است كه در ساير موضوعات، يافت نمىشود )كاشف الغطاء، بىتا، 1).
2. بهرهگيرى از معيار غيرماهوى در تقسيم ميانى: وى در تقسيم اول با معيار ماهوى )كه به ماهيت عمل و موضوع علم فقه برمىگردد( احكام شرعى را به دو قسم عبادات و معاملات، تقسيم مىكند. جداسازى عبادات و معاملات بر اساس آنكه عمل، موجب تقرب الاهى مىشود يا خير، با نظر به ذات و ماهيت عمل است. اما تقسيمهاى بعدى كه به جداسازى عقود از ايقاعات، و احكام از غير آن مىپردازد، با توجه به ماهيت عمل نيست و برگشت به امر لفظى )نيازمندى به صيغه و يكطرفه يا دوطرفه بودن صيغه( دارد.
3. جداسازى و تجميع بر اساس معيار نامناسب )عدم وحدت رويه و انسجام(: انتخاب معيار مناسب در تقسيم موضوعات، بسيار مهم است و نتيجه آن، قراردادن بابهاى فقهى مناسب در كنار هم است.
محقق حلى معيارهايى را در تقسيم برگزيده كه دو مشكل را پديد آورده است:
الف( جداسازى بابهاى همخانواده فقهى: ايشان با معيار قراردادن «نيازمندى به لفظ»، احكام را از معاملات جدا كرد؛ در نتيجه، برخى از بابهايى را كه مناسب بود در كنار هم قرار گيرند، از هم جدا كرد؛ مثلاً »اقرار« كه از مسائل قضايى است و مناسب بود در كنار باب قضا قرار گيرد، به بخش ايقاعات رفته است. »شفعه« در بخش احكام جا گرفت؛ در حالى كه جزو مسائل تجارى است و مناسب بود در كنار بيع بيايد.
معيار ديگر ايشان در تقسيم، »نيازمندى يكطرفه يا دوطرفه به لفظ«، نيز موجب شد تا بسيارى از مباحث همگون، از هم جدا شوند و در دو عنوان عقود و ايقاعات جاى گيرند.
مناسب بود تمامى مباحث خانواده، يكجا قرار گيرند؛ اما ايشان نكاح را در عقود و مباحث ديگر مثل طلاق، خلع، مبارات، ايلاء، ظهار، لعان را در ايقاعات آوردهاند؛ چنانكه برخى ديگر )ارث( را در احكام ذكر كردهاند.
ايشان بيشتر مباحث اقتصادى را در عقود آورد؛ اما برخى ديگر همانند «جعاله» را در ايقاعات قرار داد و برخى ديگر )شفعه( را در احكام، جاسازى كرد )مطهرى، 159 1368).
ب( جمعآورى بابهاى ناهمگون: محقق حلى در بخش احكام، بابهاى نامناسب را به صرف اينكه نيازمند لفظ نيستند، در يك بخش جمع كرده است؛ در حالى كه اين بابها غالباً ارتباطى با هم ندارند و به مباحث فقهى مختلف تعلق دارند. در اين بخش، فقه جزايى )شامل حدود و تعزيرات، قصاص و ديات(، فقه قضايى )شامل قضا، شهادات( فقه منابع طبيعى )شامل صيد و ذباحه، اطعمه و اشربه(، فقه اقتصادى )شامل شفعه، لقطه و غصب( و فقه خانواده )شامل ارث(، در يك بخش جمعآورى شده و »احكام« ناميده شدهاند.
4. عدم پيروى از اصطلاح خاص )عدم استفاده از عنوان مبين(: ايشان معلوم نيست از چه اصطلاحى در عبادت، پيروى كرده است. چنانكه گذشت سه اصطلاح در عبادت )نجفى، 88/1 1418) هست:
اگر مراد ايشان اصطلاح اخص )شرط بودن قصد قربت( باشد، جهاد و امر به معروف و نهى از منكر، در عبادات داخل نيست.
اگر مراد اصطلاح خاص )وظيفه شرعى اشخاص( باشد، 18 علاوه بر مواردى كه ايشان جزو عبادات دانسته، قضا و شهادات و... نيز داخل در عبادات مىشود؛ چون وظيفه شخص خاصى هستند.
اگر مراد اصطلاح اعم )آنچه مىتوان با قصد قربت انجام داد( است، دايره عبادت بسيار وسيع مىشود و شامل تجهيز اموات، وصيت، اداى امانت، وقف و... مىشود.
5. جداسازى و ادغام سليقهاى )عدم انسجام(: محقق حلى در جداسازى يا ادغام ابواب فقهى، از يك ضابطه شناختهشده استفاده نمىكند و اين دو امر را با اعمال سليقه، توأم مىسازد.
ايشان برخى موضوعات را قسيم يكديگر مىشمارد و آنها را از هم جدا مىكند: حج و عمره، صوم و اعتكاف، مفلس و حجر، مزارعه و مساقاة، وديعه و عاريه، وقف و حبس و سكنى، طلاق و خلع و مبارات و ظهار و ايلاء و لعان، عتق و تدبير و مكاتبه و استيلاد، ايمان و نذر، و صيد و ذباحه.
اما برخى ديگر را ادغام مىكند و مثلاً در طهارت، چندين موضوع را مىگنجاند: نجاسات و مطهرات، وضو و غسل و تيمم، احكام بانوان )حيض، نفاس و استحاضه(، احكام اموات )غسل، كفن و دفن(، آداب تخلى؛ و در باب ضمان، حواله و كفاله را داخل مىكند. در نكاح از احكام اولاد و نفقات نيز بحث مىشود.
اگر گفته شود جداسازى ابواب در برخى موارد به دليل اهميت آنها است، خواهيم گفت: مگر ابوابى كه ادغام شدهاند، داراى اهميت كمترى هستند؛ جداسازى عمره از حج با اينكه به مباحث عمره كمتر از يك صفحه پرداخته شده است؛ تفكيك حجر و مفلس از هم با اينكه فلس از اقسام حجر است و مفلَّس يكى از محجورعليهم است؛ جدا كردن حبس و سكنى از وقف با اينكه آن دو از اقسام وقف هستند؛ جدايى مباحث خلع و مبارات، ظهار، ايلاء و لعان از طلاق با اينكه اينها نوعى جدايى هستند؛ و تفكيك مباحث صيد و ذباحه از هم چه توجيهى دارد! چرا اين جداسازى در مباحث طهارت، ضمان و نكاح صورت نگرفت؟!
تبعيت نكردن از يك روش و رويه در جداسازى و ادغام ابواب فقهى، يكى از اشكالات اين تقسيم است.
6. عدم شفافيت در شمارش ابواب هر بخش )عدم انطباق مقسم بر اقسام(: ايشان چهار بخش اصلى براى فقه ترسيم مىكند؛ اما هنگام قرار دادن ابواب زيرمجموعه هر بخش، دچار مشكل مىشود. او ابتدا فقه را داراى 48 كتاب مىداند، اما هنگام شمارش 52 و بلكه 56 كتاب مىشمارد.
وى عبادات را داراى 10 كتاب مىداند، ولى به درستى معلوم نيست كه جهاد و امر به معروف و نهى از منكر، به چه معيارى جزو عبادات هستند؛ از اين رو، عبادات را 10 كتاب دانستن، نه كمتر و نه بيشتر، قابل دفاع نيست.
عقود را داراى 15 كتاب مىداند، ولى هنگام شمارش 19 بلكه 1921 كتاب مىشمارد، چهار عنوان اضافى عبارتند از حجر، تفليس، شركت، سكنى و حبس. دو مورد اول كه عقد نيستند، شركت هم دو گونه است؛ شركت عقدى و غيرعقدى، سكنى و حبس هم نوعى وقف هستند.
با وجود چنين اختلافى، تقسيم ايشان سليقهاى شده است و از اعتبار آن كاسته مىشود.
ايقاعات را 11 كتاب مىداند، اما هنگام شمارش، 13 كتاب مىشمارد؛ و تدبير، مكاتبه و استيلاد را سه كتاب جداگانه قرار مىدهد.
احكام را داراى 12 كتاب مىداند، اما هنگام شمارش، از 13 كتاب نام مىبرد.
7. هدف ميانى داشتن )نقص در هدفمدارى(: دستهبندى ابواب فقه بر اساس اهداف گوناگونى صورت مىگيرد. بالاترين اهداف ساختاربندى در فقه، دستيابى به اهداف شريعت، تنظيم زندگى انسان - اعم از دنيوى و اخروى - و بيان ارتباطات انسانى )ارتباط با خدا، خانواده - جامعه، دولت و... ( مىباشد. به بيان ديگر، هدف اصلى از ساختاربندى فقه، بيان جايگاه فقه در زندگى انسان است.
تقسيمبندى محقق حلى، اهداف بالا را پوشش نمىدهد و گويا هدف از اين دستهبندى، تنظيم منطقى بابهاى فقهى است. چنين هدفى، هدف ميانى است )ر. ك: طباطبايى، 39/2 1412).
د)ساختار فقه در كتاب مفاتيح الشرايع
مولا محمدمحسن فيض كاشانى (1091ق( در كتاب »مفاتيح الشرايع« با روش تازهاى فقه را به دو بخش و فن اصلى دستهبندى كرد: فن عبادات و سياسات؛ و فن عادات و معاملات. هر كدام از اين دو فن، مشتمل بر شش كتاب و يك خاتمه است كه عبارتند از:
الف( فن عبادات و سياسات
مفاتيح الصلاة كه شامل مباحث طهارات و نجاسات نيز هست؛
مفاتيح الزكاة كه شامل مباحث خمس و صدقات نيز هست؛
مفاتيح الصيام كه شامل مباحث اعتكاف و كفارات نيز هست؛
مفاتيح الحج كه شامل مباحث عمره و زيارات نيز هست؛
مفاتيح النذر و العهود كه شامل مباحث ايمان، اصناف معاصى و قربات نيز هست؛
مفاتيح الحسبة و الحدود كه شامل مباحث افتا، اخذ لقيط، دفاع، قصاص و ديات نيز هست.
خاتمه اين فن، احكام مربوط به جنائز، مريض و وصيت است.
ب( فن عادات و معاملات
1. مفاتيح المطاعم و المشارب كه شامل مباحث صيد و ذباحه نيز هست؛
2. مفاتيح المناكح و المواليد كه شامل مباحث طلاق، خلع، مبارات، لعان، ظهار و ايلاء نيز هست؛
3. مفاتيح المعايش و المكاسب كه شامل پنج باب است:
باب اول: وجوه مكاسب و آداب آن: احياى موات، اصطياد و استرقاق؛
باب دوم: ساير مكاسب: بيع، ربا، شفعه، شركت، قسمت، مزارعه، مساقات، اجاره، جعاله، سبق، صلح، اقاله؛
باب سوم: احكام مداينات: قرض، رهن، ضمان، حواله، كفاله، تفليسِ مديون، اقرار و ابراء؛
باب چهارم: احكام امانات و ضمانات: وديعه، عاريه، غصب، اتلاف و لقطه؛
باب پنجم: احكام تصرف به نيابت: ولايت، وكالت و وصايت.
4. مفاتيح العطايا و المروّات، شامل مباحث هدايا، وقوف، سكنى، حبس، وصيت، عتق، تدبير و كتابت؛
5. مفاتيح القضايا و الشهادات؛
6. مفاتيح الفرائض و المواريث.
خاتمه اين فن، درباره حيلههاى شرعى است )فيض، 9/1 1418 و 179/2).
بررسى ساختار فقه از منظر فيض كاشانى
فيض كاشانى در »مفاتيح الشرايع« با روش جديدى فقه را دستهبندى كرد. اين روش داراى نقاط قوتى است، اما مورد استفاده فقيهان قرار نگرفت. به برخى از مزايا و نقايص آن اشاره مىشود.
مزايا:
برخى از مهمترين مزاياى ساختار فيض، عبارتند از:
1. تجميع ابواب مشترك )انسجام(: مرحوم فيض در »مفاتيح الشرايع« تلاش كرده تا بابهايى را كه ماهيت مشترك دارند، جمع كند و ذيل يك عنوان كلى به نام »فن« قرار دهد. اين تلاش در فن عادات و معاملات، بيشتر نمايان است. كوشش ايشان بهويژه در جاسازى بابهاى مناسب در مفتاح معايش و مكاسب، مفتاح مناكح و مواليد و مفتاح عطايا و مروّات، ستودنى است.
اكثر فقيهان از محقق حلى تبعيت كردهاند و با دستهبندى چهاربخشى عبادات، عقود، ايقاعات و احكام، برخى از ابواب همگون را از هم جدا كردند. اما فيض كاشانى با اتخاذ طرحى جديد، ابواب مناسب را در كنار هم قرار داد. بيشتر فقيهان، نكاح را در عقود، و طلاق و توابع آن را در ايقاع، قرار دادهاند؛ اما مرحوم فيض به دليل اشتراك ماهوى اين ابواب با هم، آنها را در يك بخش، جمعآورى نمود.
2. دستهبندى مناسب ابواب معاملات )انسجام(: غالب فقيهان، عقود و ايقاعات را بدون دستهبندى خاص، شمارش كردهاند؛ اما فيض كاشانى مباحث مربوط به اين دو عنوان را - البته بدون استفاده از لفظ عقود و ايقاعات - در چند عنوان، دستهبندى كرده است كه عبارتند از: مكاسب، مداينات، امانات و ضمانات، تصرف به نيابت، عطايا و مروّات. اين عنوانبندى، از ابتكارات ايشان است.
3. جامعيت: ساختار مرحوم فيض به گونهاى طراحى شده كه قابليت سامان دادن همه ابواب فقهى موجود را دارد.
4. توجه به معيار ماهوى: اكثر فقها با تبعيت از محقق حلى، از معيارهاى غيرماهوى مانند احتياج يا عدم احتياج به صيغه، استفاده كردهاند؛ اما فيض كاشانى با توجه به ماهيت ابواب فقهى، به تنظيم و دستهبندى آن پرداخته است. از اين رو، عنوان عقود، ايقاع و احكام را به كار نبرده است.
وى عقود و ايقاعات را به تناسب ماهيت ابواب، دستهبندى نموده است. در نتيجه، طلاق و توابع آن را با نكاح ذيل عنوان مناكح و مواليد آورده است. مباحث مربوط به مكاسب، اعم از عقود و ايقاعات را يك جا ذكر كرده و آنچه را كه مربوط به بخشش است، ذيل عنوان عطايا گنجانده است.
ايشان عنوان »احكام« را نپسنديده و ابواب مربوط به آن را به تناسب ماهيت آن ابواب، در عناوين ديگر قرار داده است: مباحث مربوط به سياسات را ذيل عنوان »حسبه و حدود« در 6 باب آورده و مباحث مربوط به عادات را در سه عنوان مطاعم و مشارب، قضايا و شهادات، فرائض و مواريث ذكر كرده است. شفعه و غصب را نيز به جهت ماهيت آن دو، در مكاسب جاى داده است.
5. استفاده از يك اصطلاح در عبادات )استفاده از عنوان مبين(: ايشان از اصطلاح اخص در عبادات پيروى كرده است؛ اگرچه به آن تصريح نكرده است. جاسازى صدقات، كفارات و نذر و عهد در عبادات از مزيتهاى تقسيمبندى فيض كاشانى در ابواب عبادات به شمار مىآيد؛ زيرا در تمامى آنها قصد قربت، شرط است
6. به كارگيرى مناسب اصطلاح سياسات: اكثر فقيهان از اصطلاح سياسات استفاده نكردهاند. بيشتر كسانى كه از اين اصطلاح بهره جستهاند، آن را جايگزين اصطلاح احكام نمودهاند؛ يعنى به جاى واژه »احكام«، لفظ »سياسات« را گذاشتهاند )ر. ك: عاملى مكى، 63/1 1419).
در اين اصطلاح، »سياسات« به امورى گفته مىشود كه نه عبادت باشند و نه معامله )همان(؛ اما فيض كاشانى سياسات را در معناى خاص آن يعنى »سياست« به كار برده و در آن، ابواب جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، اقامه حدود و تعزيرات و... را قرار داده است. البته مناسب بود قضا و شهادات نيز در سياسات قرار گيرد؛ چراكه فقه سياسى داراى شاخههايى همانند فقه بينالملل، فقه حكومتى، فقه قضايى و فقه جزايى است. ايشان در مفاتيح الشرايع، قضا و شهادات را ذيل سياسات و حسبه ذكر نكرد، ولى در »وافى« و »نخبه« اين دو را ذيل عنوان حسبه قرار داد.
اشكالات:
ساختار فيض ضعفهايى نيز دارد
1. تجميع نامناسبِ عبادات و سياسات، عادات و معاملات: مرحوم فيض، عبادات و سياسات را در يك فن، و عادات و معاملات را در فن ديگرى جاى داد. وجه جمع ميان اين دو عنوان، در يك فن، چيست؟ نگارنده وجه جمع مناسبى براى آن نيافت؛ خود فيض نيز توضيحى در اين زمينه بيان نكرده است. به نظر مىرسد بهتر بود فقه را در چهار فن دستهبندى مىكرد و هر يك از عبادات، سياسات، عادات و معاملات را در يك فن جداگانه قرار مىداد.20 البته مىتوان گفت جمع كردن ميان عبادات و سياسات، اشاره به جنبه سياسى بودن عبادات دارد. نماز جمعه، نماز جماعت، نماز عيد، حج و... نمايانگر جنبه سياسى عبادات است، جمع كردن ميان معاملات و عادات نيز به عرفى بودن معاملات اشاره دارد؛ بدين معنا كه معاملات غالباً عرفىاند و تأسيس شارع نيستند.
2. تكرار برخى بابها: برخى ابواب جايگاه مشخصى ندارند و گاه در چند مورد، تكرار شدهاند؛ »وصيت«، در خاتمه فن اول، باب پنجم از مفتاح معايش و مكاسب، و در مفتاح عطايا و مروّات تكرار شده است. همچنين از لقطه در مفتاح حسبه و حدود، و باب چهارم مفتاح معايش و مكاسب، بحث شده است.
5. بيان نكردن معيار تقسيم: مرحوم فيض در ساختار خود، از معيار ماهوى بهره برده است؛ اما معيار تقسيم خود را بيان نكرده است؛ هرچند با دقت در ساختار ايشان، مىتوان معيار تقسيم را اينگونه بيان كرد:
غرض از احكام شرعى يا سامان دادن به امور آخرتى است، »عبادات«؛ يا امور دنيايى و آخرتى »سياسات«؛ يا امور دنيايى. در شق سوم يا غرض، بقاى نوع است، »عادات«؛ يا مسائل مالى است، »معاملات« )ر. ك: عاملى، 8/12 1419).
6. تعريف نكردن اصطلاحات: ايشان اصطلاحات لازم در ساختار فقه را تعريف نكردهاند؛ اصطلاحاتى مانند عبادات، معاملات، سياسات و عادات. تعريف و بيان دامنه هر اصطلاح، از امور لازم و ضرورى در ساختاربندى هستند و اگر به روشنى مراد از اصطلاحات بيان نشود، تداخل ميان ابواب در ساختار صورت مىگيرد.
جمعبندى و نتيجهگيرى
مطالب گذشته را مىتوان اين گونه جمعبندى و نتيجهگيرى كرد:
1. ساختار با تبويب، متفاوت است. ساختار، طرح جامع يك علم؛ و تبويب دستهبندى درون ساختارى است.
2. مباحث علم فقه بر اساس سه ملاك مىتواند تقسيم گردد: ملاكهاى منطقى؛ ملاكهاى فلسفه فقهى؛ و ملاكهاى درونفقهى.
3. ساختارهاى طرح شده، به لحاظ مزايا و كاستىها قابل بررسى هستند. مهمترين مزايا در بررسى ساختارها عبارتند از: جامعيت، تقسيم منطقى، تقسيم ماهوى، بيان ملاك تقسيم، انضباط در به كارگيرى اصطلاحات، و تناسب با نيازهاى زمان، و نبود هر يك از اين موارد، كاستى به حساب مىآيد.
4. فقيهان دو نوع نگاه در تقسيم مباحث فقه داشتهاند: نگاه به احكام و مسائل فقهى؛ و نگاه به انسان و نيازهاى او. فقيهان متقدم، با نگاه درونفقهى در صدد دستهبندى احكام فقهى در چهارچوب ابواب فقهى بودهاند. آنان با دستهبندى اين عناوين، ساختارى را براى فقه ترسيم كردهاند. اين گروه از فقها، نيازها و روابط انسان را معيار تقسيم خود قرار ندادهاند.
5. فقهاى پيشين، امور غيرماهوى مانند نيازمندى به لفظ را در ساختار خود دخيل كردهاند. اين امر در ساختار طرح شده محقق در »شرايع« و سلار در »مراسم« ديده مىشود. اما فقهاى متأخر بيشتر به ماهيت مسائل فقهى توجه كردهاند. ساختار مورد نظر فيض كاشانى از اين دست است.
6. حلبى در »الكافى فى الفقه« به ملاك درونفقهى يعنى سنخ حكم )واجب و حرام( توجه كرده و ساختار خود را بر اين ملاك چيده است. ساختارهاى ديگر بر ملاكهاى فلسفه فقهى استوارند؛ ملاكهايى مانند قصد تقرب، دنيوى و اخروى بودن، و نيازهاى انسان.
7. ساختار حلبى در »الكافى فى الفقه« به عنوان اولين ساختار فقهى، داراى جامعيت است به گونهاى كه توانسته ابواب فقهى موجود را در خود جاى دهد؛ اما به دليل استفاده از اصطلاح خاص در محرمات و احكام، مورد بدفهمى قرار گرفت. اين ساختار نزد فقيهان مورد پذيرش قرار نگرفت.
8. ساختار سلار در »مراسم« نخستين ساختار مورد قبول نزد فقيهان است. به نظر مىرسد محقق در »شرايع« همين ساختار را اصلاح و تكميل نمود. اين ساختار داراى تقسيم منطقى است، اما در تقسيم ميانى، از ملاكهاى غيرماهوى بهره گرفته، عناوين همسانسازى نشده و برخى موضوعات در تقسيم ايشان مشاهده نمىشود.
9. محقق در »شرايع« ساختار منسجمى بيان كرده كه مورد پذيرش اكثر فقيهان تا كنون قرار گرفته است و اكثر كتابهاى فقهى بر اساس اين ساختار، سامان يافتهاند. اين ساختار در ظاهر، تقسيمى منطقى و ماهوى دارد، اما مهمترين اشكال اين ساختار، بهرهگيرى از ملاك غيرماهوى است كه به جداسازى بابهاى همخانواده و جمعآورى بابهاى ناهمگون منجر شده است؛ و به همين جهت، تقسيم، مقدارى سليقهاى شده است.
10. مهمترين مزيت ساختار فيض كاشانى، توجه به معيار ماهوى و چينش ابواب با توجه به ماهيت مشترك آنها است. جمع كردن ميان عبادات و سياسات، عادات و معاملات، و تكرار بابها، از ضعفهاى اين ساختار است. اين ساختار نزد فقيهان، جايگاه ويژهاى پيدا نكرد.
يادداشتها:
تاريخ دريافت 15/12/92؛ تاريخ پذيرش3/3/93.
عضو هيأت علمى مؤسسه آينده روشن و محقق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى.
1. برخى از فقهاى معاصر مانند آيتالله مشكينى و سيدفضلالله نيز ساختارى را بيان كرده و فقه خود را بر اساس آن نگاشتهاند؛ اما به دليل محدوديت مقاله، در اين مجال فقط ساختارهاى فقهنگاشته فقهاى غيرمعاصر مطرح مىشود.
2. وى كتابش را به سه قسم، تقسيم كرده است: التكليف العقلى )كلام(، التكليف السمعى )فقه(، و المستحق بالتكاليف. مورد بحث در اين تحقيق، بخش دوم يعنى تكاليف سمعى و شرعى است.
3. علامه بحرالعلوم مىفرمايد: مراد از ما تعبد الله لفعل الحسن و القبيح، برخورد با مردم بر پايه ايمان و كفر و طاعت و معصيت است )مصابيح الاحكام، 11/1).
4. ايشان در ص 264 »ما يحرم تصرفه« گفته است، ولى در ضمن كتاب، دو عنوان مطرح شده است: ما يحرم فعله و ما يحرم من المكاسب؛ بدين جهت مىتوان گفت محرمات، به شش دسته تقسيم مىشود.
5. . ايشان مكروهات را ضمن محرمات آورده است.
6. ايشان به طريقى بودن احكام تصريح مىكند و مىفرمايد: »من تأمل حال الأحكام علم لحوقها فى التعبد بما يفعل من الطاعات و كونها طريقاً الى المحرمات« )همان، 109 276 274 و 111).
7. برخى در اينكه محرمات، قسيم احكام و عبادات باشد، اشكال كردهاند )ر. ك: رضا اسلامى، 235 1384؛ حسين حسينزاده، 265264)؛ ولى همان گونه كه گذشت، اين اشكال، ناشى از عدم دقت در اصطلاح حلبى است.
8. در اينجا عنوان »اقرارات« و در صفحه 28، عنوان »وكالات« آمده است.
9. برخى به تبعيت محقق حلى از سلار در ساختاربندى، تصريح كردهاند؛ مانند شيخ على خازم در كتاب مدخل الى علم الفقه عند المسلمين الشيعة، ص38.
10. عبادات (6 عنوان(، عقود (21 عنوان(، احكام غيرجنايى (5 عنوان(، احكام جنايى (2 عنوان(، و باب پايانى (2 عنوان(.
11. مانند محقق حلى در شرايع كه توضيح آن مىآيد.
12. ايشان در جلد2، ص5 مىگويد عقود داراى 15 كتاب است، ولى هنگام شمارش كتابها، 21 عنوان براى عقود مىشمارد؛ و از آنجا كه در متن، به عنوان كتابها تصريح شده، به همين دليل، آنچه در متن كتاب آمده مبناى باببندى قرار گرفت. اين امر در ايقاعات و احكام نيز مورد نظر است.
13. برخى به تبعيتِ محقق حلى از سلار در ساختاربندى تصريح كردهاند؛ مانند شيخ على خازم در كتاب »مدخل الى علم الفقه عند المسلمين«، ص38؛ و مهدى انصارى قمى در مقدمه كتاب »النخبة« نوشته فيض كاشانى، ص18.
14. در ادامه چگونگى تقسيم ثنايى از اين سه دانشمند ذكر مىشود.
15. توجه به اهميت ابواب، مزيت تلقى مىشود، اما اينكه محقق حلى توانسته تمام ابواب فقه را بر اين ملاك چينش كند، محل مناقشه است.|
16. تعبير، »غرض اهم« است نه »غايت«؛ زيرا هر حكمى حتماً غرض آخرتى دارد. حال ممكن است در آن، غرض دنيوى هم باشد؛ و اگر غرض دنيوى، اهم باشد، به آن »معامله« گويند.
17. در جاى ديگر نام آن را معامله مىگذارد )القواعد و الفوائد، ج1، ص35).
18. همانطور كه محقق نائينى گفته: »وجه اينكه محقق حلى، جهاد و امر به معروف و نهى از منكر را داخل در عبادات كرده، ممكن است يكى از دو امر باشد: اينكه عبادت به معناى دوم باشد؛ و ديگر، مناسبت كمى كه بين اين دو باب با عبادت است« )منية الطالب، 88/1).
19. در تقسيم كتابهاى فعلى، مزارعه و مساقاة، وقف و صدقات، به عنوان چهار كتاب جداگانه آمدهاند؛ از اين رو، تعداد كتابهاى عقود، 21 عدد مىشود.
20. همانطور كه سيدمحمدجواد عاملى در »مفتاح الكرامه«، فقه را به چهار قسم مذكور، تقسيم كرده است.
منابع:
1. احمدى، بابك (1380)، ساختار و هرمنوتيك، گام نو، تهران، چاپ اول.
2. اسلامى، رضا (1384)، مدخل علم فقه، مركز مديريت حوزه علميه قم، قم.
3. انورى، حسن (1381)، فرهنگ بزرگ سخن، انتشارات سخن، تهران، چاپ اول.
4. انوشه، حسن )سرپرست( (1376)، فرهنگنامه ادبى فارسى، سازمان چاپ و انتشارات، تهران.
5. بحرالعلوم (1427ق(، مصابيح الاحكام، ميثم تمار، قم.
6. حسينزاده، حسين )بىتا(، بررسى ساختار فقه، مجله قبسات، ش61.
7. حلبى، ابوالصلاح (1387ق(، الكافى فى الفقه، تحقيق رضا استادى، بوستان كتاب، قم.
8. حلى، جعفر (1389ق(، شرايع الاسلام، تحقيق عبدالحسين محمدعلى، مطبعة آداب، نجف.
9. خازم، على (1413ق(، مدخل الى علم الفقه عند المسلمين الشيعة، دار الغربة للطباعة و النشر، بيروت.
10. دهخدا، علىاكبر (1373)، لغتنامه، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
11. ديلمى، حمزة بن عبدالعزيز (1414ق(، المراسم العلوية فى احكام النبوية، تحقيق سيد محسن حسينى امينى، المجمع العالمى لأهلالبيت، قم.
12. طباطبايى (1412ق(، رياض المسائل فى بيان احكام الشرع بالدلائل، مقدمه، مؤسسه نشر اسلامى، قم، چاپ اول.
13. عاملى مكى، محمد )شهيد اول( (1419ق(، ذكرى الشيعة فى احكام الشريعة، آلالبيت، قم.
14. )بىتا(، القواعد و الفوائد، منشورات مفيد، قم.
15. عاملى، سيدمحمدجواد (1419ق(، مفتاح الكرامة، مؤسسة نشر الاسلامى، قم.
16. فاضل مقداد (1404ق(، التنقيح الرائع، انتشارات كتابخانه آيتالله مرعشى نجفى، قم.
17. فيض كاشانى، ملامحسن (1418ق(، النخبة، سازمان تبليغات، تهران.
18. كاشف الغطاء )بىتا(، شرح القواعد، كتاب متاجر، مخطوط، مكتبه گوهرشاد، رقم741.
19. مطهرى، مرتضى (1368)، آشنايى با علوم اسلامى، انتشارات صدرا، قم.
20. نجفى خوانسارى، موسى (1418ق(، منية الطالب )تقرير درس محقق نائينى(، مؤسسه نشر اسلامى، قم، چاپ اول.