نویسندگان: 1- مجتبی معنوی(1) 2-غلامرضا بهروزیلک (2)
چکیده
توسعه و پیشرفت به عنوان شاخصی مهم، برای جوامع بشری شناخته شده است و این سؤال وجود دارد که مؤلفهها و عوامل شکلدهنده توسعه و پیشرفت از نظر اسلام و با توجه به آرمانشهر مهدوی چیست؟ در اندیشه اسلامی توسعهیافتگی و پیشرفت، بهویژه در بعد سیاسی با حکومت امام عصر۴ تجلی مییابد. از آنجا که حرکت به سوی کمال موجب رسیدن به قله سعادت و قران کریم هدف رسالت پیامبر۶ را اظهار امر دین بیان کرده؛ تحقق کامل این امر در مدینه فاضله مهدوی به عنوان شاخصی برای توسعه و پیشرفت اسلامی خواهدبود. هدف تحقیق پیشرو ارائه فرایند توسعه اسلامی بر اساس آموزه مهدویت است. مهمترین مؤلفهها که در این مقاله برای توسعهیافتگی و پیشرفت بر اساس آموزه مهدویت شناسایی شده عبارتند از: محوریت امام معصوم۷، همراهی و همدلی جامعه با امام عصر۴، هماهنگی با اقتضائات زمان، تعقل وتفکر، تقویت ایمان و تزکیه قلوب.
واژگان کلیدی: مهدویت، آرمان شهر، توسعهیافتگی، پیشرفت، مؤلفهها.
مقدمه
توسعه از مفاهیم مهمی است که از آن به عنوان معیاری برای طبقهبندی جوامع بشری استفاده میشود، جوامع توسعهیافته از جمله جوامعی هستند که بر مشکلات و بحرانهای اجتماعی فائق آمده و به آرمانهای خود دست یافتهاند. پیشینه مسئله پژوهش، به صورت غیر منسجم در منابع اسلامی قابل دستیابی است و در برخی منابع مانند «ظرفیت الگودهی مدینه فاضله مهدوی در توسعه سیاسی جمهوری اسلامی ایران»، نوشته نرجس عبدیایی به اجمال مورد اشاره قرار گرفته است؛ ولکن تدوین جامعتر و ساماندهی و مؤلفه بندی آن به تلاش بیشتری نیاز دارد که نگارنده سعی دارد به آن بپردازد. این پژوهش در صدد است توسعه و پیشرفت از نظر اسلام را ترسیم و چیستی آن را با توجه به آرمان شهر و مدینهی فاضله مهدوی تحلیل کند. فرضیه این پژوهش آن است که آرمانشهر مهدوی بر خلاف مدینهفاضله بشری غیرانتزاعی بوده و از چهرهای واقعی و قابل دستیابی برخوردار است و میتوان برای رسیدن به آن برنامهای مناسب و الگویی شایسته تدوین کرد؛ و تلاش برای رسیدن به آن نتیجهبخش است.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که هر گونه تعریف و ترسیم آرمانشهر مهدوی قبل از شکلگیری آن به دست امام عصر۴ که انسان کامل است، تعریفی ناقص و غیر دقیق است. به همین جهت نمیتوان تعریف دقیقی از آن ارائه و فقط میتوان بعضی از اوصاف آن را به عنوان شاخصی برای تحقق آن مطرح کرد که در این صورت، جامعه آرمانی میتواند با الگو قراردادن آن برای رسیدن به آن یا حداقل در جهت آن تلاش کند که در این صورت، ثمره این کار همسویی و ایجاد سنخیت و همگرایی رفتاری جامعه آرمانگرا با مدینه فاضله مهدوی بوده و میتواند سمت و سوی پیشرفت را برای جامعه آرمانگرای مهدوی معین کند. این مسئله با رویکرد متداول آن و با مفاهیم غربی و گرایش غیراسلامی، مورد نظر و بحث نیست.
مفهوم توسعه و پیشرفت در اسلام؛ اگر چه با مفهوم این واژه در غرب و مبتنی بر تفکر بشری تعارض و تناقض قطعی ندارد؛ نمیتوان مفهوم توسعه و پیشرفت اسلامی را متصلب به اندیشه بشری و در چارچوب فکری انسانی با بینشی سطحی و نگرشی مادی تصور کرد. وجود مشکلات فراوان در کشورهای توسعهیافته دلیل واضح بر این ادعا است و خود گویای این حقیت است که توسعه یا تحقق پیدا نکرده یا با مفهومی اشتباه و بر پایه مبانی نادرست شکل گرفته است که در مقام عمل، توسعه و پیشرفت را پیش روی جامعه قرار نمیدهد و خود عاملی برای بحرانهایی مانند اختلاف طبقاتی و تبعیض نژادی گردیده است و در مجموع باید توجه داشت که هدف توسعه در غرب با هدف توسعه در اسلام سازگاری ندارد و بین ماهیت این دو، تفاوت جوهری و ذاتی وجود دارد. از سوی دیگر، این مسئله با نگرشی تکساحتی به انسان با جهانبینی مادی، موجب میشود به توسعه و پیشرفت با رویکردی خاص و محدود نگریسته شود و نظر اسلام را مورد غفلت قرار دهد و یا به تأمین آن قادر نباشد. به همین دلیل لازم است ابتدا مبنای توسعه و پیشرفت از نظر اسلام تصویر و هدف در رشد و کمال اسلامی تعریف شود و در پی آن، انواع توسعه و سپس عوامل توسعه و پیشرفت از نظر اسلام مورد عنایت قرا گیرد و با توجه به آرمان شهر مهدوی به آنها پرداخته شود.
شایان ذکر است استفاده از واژه «توسعه» ممکن است به لحاظ ملزوماتی که در اندیشه غرب دارد، نوعی وابستگی در ذهن مخاطب با گرایش به مفهوم غربی آن پدید آورد و پژوهش را در سایه توسعه غربی شکل دهد؛ به همین دلیل؛ چنانکه در سخنان مقام معظم رهبری آمده است مناسب است جهت پژوهش به واژه «پیشرفت » معطوف و از وام گرفتن پیشرفت مفاهیم غربی پرهیز شود (الگوی اسلامی ـ ایرانی،۱۳۹۲: ۸۰)
مبانی توسعه و پیشرفت از نظر اسلامی این فرایند را تکساحتی و دنیا گرایانه ترسیم نمیکند و برتوسعه و پیشرفت جامعه در ساحت دین و دنیا تأکید میکند. امام صادق۷ در این باره میفرماید: لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لِآخِرَتَهُ وَلَاآخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ (صدوق،۱۴۱۳، ج۳: ۱۵۶). به همین دلیل، لازم است توسعه و پیشرفت مبتنی بر تحقق این امر در دنیا و آخرت مورد بررسی قرار گیرد. بررسی در آیات و روایات نشان میدهد پیشرفت جامعه آرمانی اسلامی مورد توصیه و تأکید پیامبر و اهلبیت بوده است؛ چنانکه در قرآن کریم آمده است:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیما؛ محمد رسول خدا است و کسانى که با او هستند علیه کفار شدید و بى رحمند و در بین خود رحیم و دلسوزند، ایشان را مىبینى که همواره در رکوع و سجودند و در طلب فضل و رضوان خدایند. علامتشان در رخسارشان از اثر سجده نمایان است، این وصف ایشان است در تورات و اما وصف آنان در انجیل این است که چون زراعتى هستند که از شدت برکت پیرامونش جوانههایى مىزند و آن جوانهها هم کلفت مىشود و مستقیم بر پاى خود مىایستد به طورى که برزگران را به شگفت مىآورد }مؤمنین نیز این طورند{، این براى آن است که کفار را به خشم آورد، خدا به کسانى که ایمان آورده و از آن بین به کسانى که اعمال صالح هم مىکنند وعده مغفرت و اجرى عظیم داده (فتح: ۲۹)
در این آیه شریفه پیامبر۶ و یاران او به زراعتی تشبیه شدهاند که جوانههای خود را خارج ساخته؛ سپس به تقویت آنان پرداخته است؛ بهگونهای که بر ساقه خود ایستاده و رشد و نمو آن، زارعان را به شگفتی واداشته است.{۳} این تشبیه رساترین تعبیری است که بر پیشینه پیشرفت در اسلام دلالت دارد که در شرایط آن روز جامعه جاهلیت با تلاش بیوقفه پیامبر۶ و همراهی گروهی اندک مؤمنان شکل گرفت و ماهیت توسعهیافته آن در جامعه آرمانی عصر ظهور شکل میگیرد و همین امر موجب خشم کفار گردید.
از نظر اسلام نهتنها ایستایی، بلکه فعالیتی برابر با روز یا شرایط گذشته و به تعبیری درجازدن موجب زیان و خسران دانسته شده است: «مَنِ اسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ » (صدوق، ۱۴۰۳: ۳۴۲). بر این اساس، روح حاکم بر اسلام بر پیشرفت و کمال جامعه تأکید دارد. سؤال از این که پیشرفت با کدام مؤلفه قرار است از منظر اسلام در آرمانشهر مهدوی تحقق پیدا کند، در سامانه این مقاله پی گرفته میشود و با توجه به پیشینه پیشرفت در اسلام و تأکید بر رسیدن جامعه آرمانگرا به کمال، ضرورت آن به عنوان عملی صالح و موجب غیظ کفار، برای انگیزش آرمانگرایان و تلاش آنان برای رسیدن به جامعه آرمانی مهدوی تحلیل میگردد.
مفهوم توسعه و پیشرفت، آرمانشهر مهدوی
توسعه{۴} در دیدگاه اندیشمندان مختلف با توجه به رویکرد و گرایش آنها به مسائل گوناگون دارای تعاریف متعددی است.
ادواردتایلور، با گرایش فرهنگی در تعریف توسعه مینویسد:
هرگاه با هنرهای پیشرفته، دانش مترقی و سازمانهای پیچیده برخورد کنیم، باید بدانیم که اینها از توسعه و پیشرفت تدریجی مراحل ساده قبل نتیجهگیری شدهاند و هیچ مرحلهای از تمدن به خودی خود به وجود نمیآید؛ بلکه هر مرحله از مرحله قبلی ناشی میشود و متکی به آن است (ادیبی،۱۳۵۳: ۲۵۰)
اسپنسر، توسعه را ادغام و یکپارچگی ماده دانسته که با اصطکاک وتجزیه حرکت همراه است (توسلی،۱۳۷۶: ۹۹)
اگوست کنت، پیشرفت انسان را دارای سه مرحله الاهی، متافیزیک وعلمی میداند. به نظر کنت هر یک از مراحل پیشرفت جامعه بشری، با تکامل ذهن بشر شکل میگیرد (همان)
بسیاری از نظریهپردازان جهانی شدن نیز توسعه و پیشرفت را در قالب رشد فزاینده فناوری ارتباطات و اطلاعات، توسعه روابط بین الملل در ابعاد سیاسی ـ اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی تصور کرده و مؤلفه آن را شکلگیری سازمانهای جهانی، بهویژه در حوزه کلان اقتصاد میدانند.{۵} دقت در تعاریف و شاخصهای مذکور نشان میدهد توسعه در ساحتی مادی و دور از هرگونه امر قدسی دیده شده و طبیعی است که در این فرض نمیتواند به مدینه فاضله و آرمان شهر مهدوی ناظر باشد؛ بهویژه که هدف غایی در هیچ یک از آنها با هدف نهایی در اندیشه مهدویت مشترک نیست. حتی نمیتوان پذیرفت که آرمانشهری که افلاطون مبنی بر شهریاری فیلسوفان مطرح میکند و یا جامعهای که فارابی برپایه همکاری اجتماعی مورد اشاره قرار میدهد و یا شهر نابی که فوکویاما در پرتو لیبرال دموکراسی در سر میپروراند و یتوپیایی که تامسمور، آگوستین، سیسرون، هابز و بولتالک و… از آن سخن میگویند با مدینه فاضله همسو و هماهنگ باشد.
غرب با گرایش به شرک و تساهل، توسعه را دنبال میکند؛ در حالیکه پیشرفت نمیتواند با تساهل و شرک قابل جمع باشد؛ به همین لحاظ مفهوم پیشرفت متمایز از مفهوم توسعه است. مقام معظم رهبری در باره مفهوم پیشرفت میفرماید:
کلمه پیشرفت را با دقت انتخاب کردیم؛ تعمداً نخواستیم کلمه توسعه را به کار ببریم. علت این است که کلمه توسعه یک بار ارزشی و معنایی دارد؛ الزاماتی را با خود همراه دارد که ما با آن التزمات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جاافتاده جهانی را که معنای خاصی را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعه کار خودمان بکنیم. ما مفهومی را که مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه میکنیم. این مفهوم عبارت است از «پیشرفت» (بیانات مقام معظم رهبری در نخستین نشست اندیشههای راهبردی در سال ۱۳۸۹ با عنوان الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت)
در بیانی دیگر فرمودند:
پیشرفت رسیدن به حیات طیبه، یعنی زندگی گوارا همراه با آسایش و آرامش و در کل سعادت دنیا و عقباست (بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ مردم رفسنجان در تاریخ ۱۸/۲/۱۳۸۴)
آموزه مهدویت و آرمان شهر مهدوی که داعیهدار بهحق، تأمین سعادت دنیا و آخرت است بر اظهار دین مبتنی بوده و هدف نهایی آن و اوج قله توسعه و پیشرفت در آن زدودن شرک از نظام هستی و برپاداشتن توحید در کل جهان است: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون» (توبه:۳۳). در بخشی از ادعیه مهدوی برای اشاره به این مطلب آمدهاست:
اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ أَمْرِکَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَر… وَ الْقَائِمَ بِدِینِکَ اسْتَخْلِفْهُ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِ مَکِّنْ لَهُ دِینَهُ الَّذِی ارْتَضَیْتَهُ لَهُ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً یَعْبُدُکَ لَا یُشْرِکُ بِک َ شَیْئا؛ خداوندا! دعوت به کتاب الاهی و برپایی دین را بار دیگر با امام زمان آغاز کن؛ همان گونه که قبل از او دین تو به پا گشته بود و رضایت تو در گرایش جامعه به اوست؛ چراکه با ظهور او امنیت و توحیدی، دور از هر گونه شرک به تو جایگزین ترس و نگرانی خواهد شد (طوسی،۱۴۱۴: ۵۸۱).
از این رو توسعه و پیشرفت با توجه به آرمان شهر مهدوی فرایندی است که در آن عواملی شکل میگیرد که به تحقق هدف نهایی حکومت جهانی مهدوی، مبتنی برحاکمیت توحید میانجامد و تبلور و تجلی این پیشرفت را میتوان در وجوه توسعهیافته آرمانشهر مهدوی در بعد سیاسی نگریست. بنابراین، لازم است عواملی که به تشکیل این فرایند منتهی میشود، مورد توجه قرار گیرد و زمینه پرورش و تکثیر آنها در جامعه فراهم شود.
انواع توسعه؛ ممدوح و مذموم
توسعه، فرایندی است که میتواند چهرهای ژانوسی و دوپهلو داشته باشد و به همان اندازه که برای جامعه موجب پیشرفت و رشد و ترقی میشود، در پارهای از موارد مایه نگرانی و منشأ بحران و فقر و ناامنی است. آنچه در اسلام نسبت به توسعه و پیشرفت مورد عنایت ویژه قرارگرفته دو مطلب است:
اول، این که سرمایه الاهی و انسانی حفظ شده و از هرگونه خسارتی در امان باشد و جامعه بداند برای چه خداوند متعال فرصت زندگی کردن در اختیار او قرار داده است. قَدْ أُمْهِلُوا فِی طَلَبِ الْمَخْرَجِ وَ هُدُوا سَبِیلَ الْمَنْهَجِ؛ خداوند متعال به شما فرصت داده تا راه نجات را یافته و به سوی آن بروید (نهج البلاغه، ۱۴۱۴: ۱۰۹)
چنانچه توسعه به خسران جامعه منتهی شود؛ نمیتوان عنوان توسعه را بر جامعه خسرانزده و متضرر اطلاق کرد. به همین دلیل لازم است جامعه بداند توسعه در چه جهتی و به چه قیمتی ایجاد میشود و هدف غایی و مقصد نهایی آن کجاست. قرآن کریم جهت توسعه و پیشرفت را اینگونه آورده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (الذاریات: ۵۶). بر اساس این آیه شریفه توسعه و پیشرفت باید جهتی را مورد توجه قرار دهد که به عبودیت میانجامد و از همین آیه میتوان دریافت که توسعه و پیشرفتی که از عبودیت فاصله میگیرد از نظر اسلام نمیتواند مطلوب باشد؛ زیرا نتیجه آن تخریب آخرت و خسران اخروی است. قرآن کریم در آیه دیگری میفرماید: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْه»(هود: ۶۱).
داوند متعال انسان را برای عمارت و آبادانی و آباد کردن آفریده است.عمران و آبادانی زمانی قابل تصور است که انسان سرمایه الاهی و منابعی را که در اختیار دارد، به کار گیرد و با مدیریت کردن سرمایه، دنیا و آخرت خویش را آباد کند و یا درسطح بالاتر مدینه فاضله و آرمان شهر را به وجود آورد.
وقتی هدف رسیدن به آرمانشهر مهدوی قرار میگیرد، سخن گفتن از شهر ناب که فوکویاما در پایان تاریخ برای واپسین انسانی که لیبرال دموکراسی را خاستگاه آن میداند و مدینه فاضله افلاطون و فارابی و دیگران موقعیت مناسبی برای سرمایهگذاری نخواهند بود؛ زیرا در دیدگاه آنان، انسان کامل مورد غفلت واقع شده و حتی گاه فناوری و مدرنیته برای زدودن اعتقاد به آن وارد میدان شده است. در این حالت است که انسان در مسیر پیشرفت از همراهی با عصاره خلقت که منظور از آن امام زمان۴ است (طباطبایی، ج۲۰: ۶۰۹) باز خواهند ماند و به خسران گرفتار خواهند شد.
توجه به این مطلب نیز لازم است که منظور از توجه به توسعه و پیشرفت در اسلام و توجه ویژه به آخرت، ترک دنیا و مادیات نیست؛ زیرا بیتوجهی به دنیا، موجب تدارک آخرت و غفلت از آخرت نیز موجب ساختن دنیا نمیشود. ساختن آخرت در دنیا صورت میگیرد و عمران این دو چنان درهم تنیده است که هیچ یک را نمیتوان به تنهایی دنبال کرد و گرایش به هریک بدون دیگری از سوی اهل بیت: امری نکوهیده و مورد سرزنش بهشمار آمده است. در همین زمینه امام علی۷ خطاب به عاصم بن زیاد که دنیارا ترک گفته بود، فرمودند:
اى دشمنک جان خود! شیطان در تو راه یافته و هدف تیر او قرار گرفتهاى! آیا به خانواده و فرزندانت رحم نمىکنى؟ تو خیال مىکنى خداوند }به ظاهر{ طیبات را بر تو حلال کرده؛ اما }در واقع{ دوست ندارد که از آنها استفاده کنى؟! تو در پیشگاه خداوند بىارزشتر از آنى که بدین گونه با تو رفتار کند! عاصم گفت:اى امیر مؤمنان! چرا تو خود با این لباس خشن و آن غذاى ناگوار به سر میبرى }در حالى که پیشوا و امام ما هستى؟ و بر ما لازم است به تو اقتدا کنیم{ امام به او فرمود: واى بر تو! من مثل تو نیستم }وظیفه من غیر از شما است{ خداوند بر پیشوایان حق واجب شمرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا ندارى فقیر، او را به هیجان نیاورد که سر از فرمان خداوند برتابد. (نهج البلاغه، ۱۴۱۴: ۳۲۵)
از توبیخ امام علی۷ نسبت به عاصم بن زیاد معلوم میشود توسعه و پیشرفت اسلامی مستلزم زندگی فقیرانه نیست و نباید به بهانه زهد اهل بیت: و اهتمام امام به پیامدهای ناشی از فقر تهیدستان از امکانات مادی و رفاه دنیوی فاصله گرفت.
توسعه و پیشرفت ممدوح در اسلام و بهویژه در آرمان شهر مهدوی آن است که جامعه در آن از طریق عمران و توسعه دنیا آخرت خود را نیز به دست آورد. به جهت اشاره به این مطلب، در روایت آمده است:
به وسیله قائم شما زمین خود را با تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر و تمجید ذات مقدسم، آباد کنم (صدوق، ۱۳۷۶: ۶۳۲)
براساس این روایت پیشرفت و توسعه جامعه مهدوی، عمران و آبادانی هستی را در پرتو تسبیح و تهلیل و تقدیس و تکبیر تجربه خواهد کرد. به نظر میرسد هر یک از این تعابیر اشاره به حقیقتی باشد که پیشرفت جامعه در صورت تحقق آنها شکل میگیرد. از این رو ممکن است تسبیح را احساس فقر مطلق جامعه به خداوند متعال دانست؛ چراکه او منشأ همه امور است و تهلیل را ناظر به فراگیری توحید تصور کرد و تقدیس را منوط به طهارت جامعه از شرک فرض و تکبیر را تعظیم خداوند متعال در جامعه مطرح کرد که همه اینها در سایه حکومت امام عصر۴ و بهدست با کفایت او در آرمانشهر مهدوی تحقق مییایند و دولت کریمه مهدوی آنان را درهمین دنیای مادی پی میگیرد و موجبات عمران سرزمینی و مادی را نیز در حد نهایی فراهم میآورد.
دوم، اینکه آنچه در قالب توسعه و پیشرفت شکل میگیرد برای همه جامعه باشد و عموم مردم و نسلها از آن بهرهمند گردند و دستاوردهای قبل از آن از بین نرود و تعادل و توازن طبقات مختلف جامعه بههم نخورد و انسجام و یکپارچگی جامعه محفوظ بماند؛ به گونهای که کافر به زندگی خود برسد و مؤمن مخاطرهای برای حفظ ایمانش نداشته باشد.
امام علی۷ در این باره فرمودهاند:
برحکومت لازم است زمینه آرامش وامنیت را فراهم کند تا مؤمن به ایمان و کافر به زندگی خود برسد و روزگار سپری کنند. در سایه حکومت زمینه پیکار با دشمنان را فراهم کنند، و راهها را ایمن سازند و به کمک حکومت، حق ناتوان را از توانا بگیرند، تا نیکوکردار روز به آسودگى به شب رسانَد و از گزند تبهکار در امان مانَد. (نهج البلاغه، ۱۴۱۴: ۸۰)
توسعهای که به تبعیض و بر هم زدن توازن جامعه کمک کند، از نظر اسلام جایگاهی ندارد. خداوند همه جانبه بودن توسعه و پیشرفت را در از قرآن کریم چنین معرفی میکند:
کَیْ لَا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (حشر: ۷)
تداول و دست به دست شدن وگردش سرمایه -که یکی از شاخصهای توسعه به شمار میرود و شاخصی برای جامعه توسعه یافته به شمار میآید – در دست ثروتمندان مذموم است و تداول باید در کل جامعه جریان داشته باشد تا زمینه هر گونه ویژهخواری و انحصارطلبی و در نتیجه تبعیض واختلاف طبقاتی از بین برود و امکان توسعه و پیشرفت برای همگان فراهم باشد. بررسی سیرهی امام مهدی۴ مبتنی بر تشکیل دولت کریمه، نشان میدهد که جلوه توسعهیافتگی آرمانشهر مهدوی در حکومت آن حضرت نمایان میشود. از ویژگیهای بارز آرمانشهر مهدوی ایجاد توسعه پایدار برای عموم مردم است و در سیره سیاسی آن حضرت همگان بهرهمند خواهند شد.
عدالت، خاستگاه توسعه در مدینه فاضله
خداوند متعال مسؤلیت تحقق و اجرای عدالت رابر عهده پیامبر۶ و امام قرار داده و از ایشان پیمان گرفته است تا نسبت به شکمبارگی ظالم و گرسنگی مظلوم بیتفات نباشند. در حقیقت این دو، نمادی از جریان ظلم و بیعدالتی در جامعهاند که تا زمانی که انسانها از وجود آنها رنج میبرند، توسعه و پیشرفت در جامعه با اصطکاک فراوان و بهکندی صورت میپذیرد و چه بسا در بسیاری از موارد ممکن نگردد و عموم مردم هم در مقابل آن به ایجاد تحول قادر نخواهند بود و نیازمند کمک امام، برای تحقق عدالت باشند. امام علی۷ در این باره فرموه است:
لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُم؛ اگر خداوند از عالمان پیمانى سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگى ستمگر و گرسنگى ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند؛ بىتأمل رشته حکومت را رها مینمودم {و چون گذشته خود را به کنارى مىکشیدم}. (نهج البلاغه، ۱۴۱۴: ۵۰)
دقت در سخنان امام علی۷ نشان میدهد حکمت حضور انبیا: و اولیای الاهی در جامعه و همنشینی آنان با مردم برای حفظ جامعه از لغزش و رهایی از ستم است که تازمانی که روح این گونه مسائل بر جامعه حاکم باشد، توسعه و پیشرفت جایگاهی نخواهد داشت. اوج توسعه و پیشرفت جامعه آرمانگرا در مدینه فاضله قابل مشاهده است. به همین لحاظ امام۷ با جامعه همراه میگردد؛ چنانکه در کلام امام علی۷ آمده است:
وَ لَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَکُمْ وَ أَحَطْتُ بِجُهْدِی مِنْ وَرَائِکُمْ وَ أَعْتَقْتُکُمْ مِنْ رِبَقِ الذُّلِّ وَ حَلَقِ الضَّیْمِ شُکْراً مِنِّی لِلْبِرِّ الْقَلِیلِ وَ إِطْرَاقاً عَمَّا أَدْرَکَهُ الْبَصَرُ وَ شَهِدَهُ الْبَدَنُ مِنَ الْمُنْکَرِ الْکَثِیرِ؛ با شما به نیکویى بهسر بردم، و همه تلاش خود را کردم تا پاسدارىتان کنم و از بندهاى خوارى آزادتان کردم و از حلقههاى ستم رهایتان کردم (همان: ۲۲۴)"
همنشینی امام با جامعه و تلاش وکوشش او برای رشد و بالندگی جامعه به انسانها برای رسیدن به آرمان مطلوب در جوار امام انگیزه و امید میبخشد تا خود را ازپیله ظلم و ذلت برهانند و به آرمان شهری در سایه اندیشه امامت دست یابند.
تحقق مرتبه نهایی توسعه و پیشرفت جامعه آرمانگرا در مدینه فاضله به لطف حضور امام در بین مردم و نهادینه کردن ساختاری است که با ظلم مخالف است و به برادری اهل ایمان اهتمام میورزد؛ به گونهای که در ساختار حکومت قائم سود گرفتن مؤمن از برادر مؤمنش ربا به شمار میآید! (صافی، ۱۴۲۸، ج۳: ۱۷۳). با آمدن امام دوازدهم ظلم و جور از بین میرود، توسعه و پیشرفت و تشکیل مدینه فاضله مهدوی به لطف همجواری جامعه با آن امام همام تبلور مییابد و مشکلات جامعه مؤمن به امام مهدی از بین میرود:
زمانی که قائم قیام کند خداوند از هر مؤمنی بیماری، نقص و آفت را دور ساخته و نیرویش را به او باز خواهد گردانید (نعمانی، ۱۳۹۷: ۳۱۷)
اهتمام امام عصر به تحقق عدالت فراگیر در جامعه آن چنان است که کمتر اتفاق میافتد حکومت مهدوی از سوی آن حضرت مطرح شده و یا در روایت اهلبیت مورد اشاره قرار گرفته باشد و در آن سخن از برپایی عدالت نباشد؛ به گونهای که روایات دال بر اجرای عدالت در دولت کریمه به حد تواتر رسیدهاند. دستاورد توسعه و پیشرفت با توجه با آرمان شهر مهدوی، از آن جهت تحقق خواهد یافت که روح ایمان و اعتقاد به امام در جامعه پیشرفت میکند و نیروی مؤمن به او باز میگردد.
به نظر میآید رمز و راز این اتفاق مهم در این باشد که هوای نفس کنار گذاشته میشود و تفکر اومانیستی و انسانگرایانه به مسئله توسعه از جامعه رخت برمیبندد و انسانها موفق میشوند پیشرفت را با افقی که امام به آن مینگرد و در اندیشه اسلامی تحلیل میشود مورد توجه و دقت قرار دهند. به همین دلیل در سخن امام علی۷ آمده است:
فَکَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْیُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ یَصِفُ الْحَقَّ وَ یَعْمَلُ بِهِ لَا یَدَعُ لِلْخَیْرِ غَایَهً إِلَّا أَمَّهَا وَ لَا مَظِنَّهً إِلَّا قَصَدَهَا قَدْ أَمْکَنَ الْکِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ یَحُلُّ حَیْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ یَنْزِلُ حَیْثُ کَانَ مَنْزِلُه؛ نخستین مرحله عدالتش این است که خود را به عدالت ملزم کرده، و خواستههاى دل را بیرون رانده؛ حق مىگوید و به حق عمل میکند. هیچ کار خیرى نیست، جز آنکه براى اجرایش به پا خاسته و در هیچجا گمان نیکى نبرده، جز اینکه به سوی آن به راه افتاده، زمام خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشواى او است، هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را در همان جا افکند، و هر جا منزل نماید، او آنجا را منزلگاه خویش سازد (همان: ۱۱۹)
توسعهیافتگی آرمان شهر مهدوی از آن جهت تبلور مییابد که عدالت، در اندیشه سیاسی امام مهدی۴ برای اجرای حکومت مسئلهای نمادین نیست و ایدئولوژی آن برساختگرایی صرف و سرمایهداری سازمانیافته مبتنی بر حقوق بشر و آزادی تأکید نمیکند و به تصویب قوانین حقوق بشری که در سایه منافع صاحبان قدرت شکل میگیرد، منتهی نمیگردد.
الگوی توسعه سیاسی که تجلی پیشرفت آن در آرمانشهر مهدوی است؛ بر باطن افراد و تغییر و دگرگونی روحی ـ اخلاقی مبتنی است. و دغدغه آن تربیت نیروی اخلاقی است و تلاش آن برای نیروسازی است و از ایشان پیمان میگیرد که نسبت به این امر مهم اهتمام داشته باشند. به جهت اشاره به این مطلب در کلام امام علی۷ آمده است:
قائم ما با یارانش پیمان میبندد و از آنان بیعت میگیرد که… مسلمانی را دشنام ندهند… حریمی را هتک نکنند، به خانهای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره ذخیره نکنند،… مال یتیمان را نخورند (صافی، ۱۴۲۸، ج۳: ۱۲۸).
توسعه سیاسی در عصر مهدوی توسعهای عدالتمحور خواهد بود؛ برخلاف فرایند توسعه سیاسی در جهان امروز که با وجود شعارهای مختلفی چون حقوق بشر، آزادی و توسعه سیاسی، عدالت مسئله اصلی جهان امروز نیست. عدالت صرفاً مکانیسمی تلقی میشود که از طریق اقتصاد آزاد، باید خودبهخود تأمین شود. اما در الگوی نظام مهدوی، توسعه سیاسی با تأمین عدالت همراه است. عدل و داد شعار اصلی امام مهدی۴ است. هدف قیام آن حضرت نیز برقراری عدل و داد در جهان است. تعبیر «یملأ الارض عدلاً و قسطاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» (صدوق، ۱۳۶۳، ج ۱: ۲۶۰)؛ گویای مهمترین ویژگی حکومت آن حضرت است.
شاخصهای پیشرفت درمدینه فاضله مهدوی
تصور توسعه و پیشرفت بدون در نظر گرفتن عوامل آن امری بس دشوار و غیر ممکن مینماید. به عبارت دیگر ماهیت توسعه به صورت جداگانه و مجزّا از آنچه به شکلگیری توسعه و پیشرفت میانجامد، قابل دسترس نیست. این مفهوم را نمیتوان بدون عواملی که به آن میانجامد، در نظرگرفت. به همین دلیل لازم است عناصری که در این فرایند به خلق و رشد توسعه و پیشرفت کمک میکند، تحلیل شوند. به همین دلیل در این قسمت از پژوهش تلاش خواهد شد به مهمترین آنها به صورت گذرا اشاره شود.
محوریت امامت معصوم۷
امامت در اندیشه اسلامی یکی از اصلیترین مسائلی است که میتوان از آن به عنوان یک مؤلفه و عامل اصلی برای بسیاری از مفاهیم، ازجمله توسعه و پیشرفت استفاده کرد. دلیل این امر آن است که شناخت امام و همراهی با او، جدا کننده حق از باطل بوده و موجب نجات از مرگ جاهلیت است و قوام اندیشه اسلامی و ماهیت شیعه بسته به اندیشه امامت است. و عمران مدینه فاضله در سایه امامت معنا و مفهوم حقیقی خود را پیدا میکند. آنچه مهم است پاسخ به این سؤال مهم است که توسعه و پیشرفت اسلامی و تحقق جامعه آرمانی با رهبری امام و انسان کاملی که ماهیت خود را او میگیرد، چگونه شکل خواهد گرفت؟ برای پاسخ به این سوال جز شناخت امامت و آگاهی از کارکرد او در جامعه چارهای نیست.
شناخت امام میتواند هدف را در مدینه فاضله به جامعه نشان دهد و انگیزه الگوبرداری توسعه و پیشرفت اسلامی و تکثیر آن را در جامعه ایجاد کند. جامعه در این فرض از وظیفهای که بر عهده میگیرد، آگاه خواهد بود و در مقام رسیدن به آن بر میآید و کتاب و سنت را سرلوحه امور خود قرار میدهد و این همان حقیقیتی است که امام در پی آن است؛ همان گونه که امام علی۷ فرموده است:
إِنَّهُ لَیْسَ عَلَى الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ الْإِبْلَاغُ فِی الْمَوْعِظَهِ وَ الِاجْتِهَادُ فِی النَّصِیحَهِ وَ الْإِحْیَاءُ لِلسُّنَّه؛ همانا بر امام واجب نیست جز آنچه را خدا امر فرموده است، و آن، کوتاهى نکردن در پند و نصیحت، و تلاش در خیرخواهى، و زنده نگهداشتن سنّت پیامبر۶ (نهجالبلاغه: ۱۴۱۴: ۱۵۲)
بر اساس مطالب پیش گفته روح توسعه و پیشرفت اسلامی متشکل از آموزههای قرآن کریم و سنت شریف و سیره اهل بیت: است و زمانی میتوان عنوان توسعه و پیشرفت را بر جامعهای اطلاق کرد که درآن جامعه، منویات امام و منش او در سامانه اعتقادی جامعه مورد اهتمام جدی قرارگیرد و به موازنه پیشرفت در آرمانشهر مهدوی نظام و جهت بخشد؛ همان گونه که در سخن امام علی۷ آمده است:
انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَإِنْ لَبَدُوا {فَالْبُدُوا} وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فَانْصُرُوهُمْ تُنْصَرُوا وَ تُعْذَرُوا فَإِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ یَدْعُوکُمْ إِلَى رَدًى وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ بِالتَّقَدُّمِ فَیَصْرَعَکُمُ الْبَلَاءُ وَ تُشْمِتَ بِکُمُ الْأَعْدَاء؛ به اهل بیت بنگرید؛ اگر آنها اقدامی انجام ندادند شما نیز به عملی دست نزنید و اگر آنان شمار را به یاری طلبیدند؛ ایشان را یاری کنید که ایشان شما را از مسیر هدایت بیرون نمیبرند و در وادی هلاکت قرار نمیدهند، بر ایشان سبقت نگیرید که در بلا گرفتار میشوید و مورد شماتت دشمن قرار میگیرید (هلالی، ۱۴۰۵، ج۲: ۷۱۵)
تجلی پیشرفت در رسیدن جامعه به غایتی مطلوب، در ورای ظهور در آرمانشهر مهدوی، زمانی آشکار میگردد که گوش و چشم جامعه به سوی امام متمرکز میشود.
اباعبدالله۷: إنَ قائِمَنآ اِذّا قاَمَ مَدَّ اللهُ عَزَّوجلَّ لِشِیعَتِنّا فیِ إسْمَاعِهِمَ و اَبْصَارِهِم حَتّی }لَا{ یکُونَ بَیْنَهُم و بَیْنَ القَائِمِ تریدٌ، یُکمَلِّمُهُمِ فَیسَمْعُوَنَ وَ یَینْطُروُن اِلَیْهِ و هُوَ فِی مَکانِهِ: امام صادق۷ فرمود: هنگامى که قائم ما۴ قیام کند خداى عزّ و جلّ در گوشها و دیدگان شیعیان ما چنان نیروى رسانایى بنهد که دیگر میان آنها و حضرت قائم۴ پیکى نباشد و آن حضرت {از فاصله دور} با آنان سخن بگوید و آنان بشنوند و او را در همان جایى که هست ببینند (کلینی، ۱۳۶۳، ج۸: ۲۴۱)
«مدالله» از جمله تعابیر گویایی است که بر وجه دیگری از وجوه توسعهیافتگی سیاسی آرمانشهر مهدوی دلالت دارد. دلیل این ادعا آن است که این مرحله از پیشرفت توجه و بصیرت در سایه حکومت امام عصر۴ شکل میگیرد و این فرایند مرهون ساختار قیام است که فاصله امام و مردم را بهطورکلی از بین میبرد؛ به گونهای که شیعیان آن حضرت با امام در ارتباط بوده، سخن او را میشنوند و به او مینگرند؛ در حالی که او در مکان خویش است.
همراهی و همدلی جامعه با امام عصر
مرور روایات مهدویت نشان میدهد تحقق ظهور به زمینه و خاستگاهی نیاز دارد که منتظران ظهور در فراهم کردن آن نقش قابل توجهی دارند. به همین لحاظ توسعه و پیشرفت الاهی و مطلوب که هدفش تکثیر الگویی برای رسیدن به آرمان شهر مهدوی است، در قالب فرایندی طبیعی و غیر ارادی قابل تصور نیست که بدون تلاش و کوشش جامعه برای رسیدن به آن روی دهد. اما نکته اساسی که نمیتوان آن را از نظر دور داشت و اهمیت آن ایجاب میکند به صورت مجزّا به آن پرداخته شود؛ تاب و توان و ظرفیت جامعه برای پذیرش امامت و ملزومات آن است.
مسئله امامت امر بسیار مهمی است و به تعبیر امام هشتم۷ فراتر از آن است که با عقول ناقص مردم قابل درک باشد (همان، ج۱: ۱۹۹). جامعه و عموم مردم توان همراهی با اندیشه امامت را ندارند؛ حتی نمیتوانند ظرف مناسبی برای علوم امام بوده و از حاملان علم امامت به شمار آیند که این امر، خود از موانع جدی توسعه و پیشرفت، با توجه به آرمان شهر مهدوی است. اگر جامعه در حدی باشد که ظرفیت پذیرش علم امامت را داشته باشد، امام میتواند آن را ظرف وجودی علوم امامت قرار دهد و جامعه با علم امامت شاخصههای پیشرفت را پی میگیرد؛ در غیر این صورت، از پیشرفت باز میماند؛ زیرا امکان بردوش کشیدن علم و دانش امامت را نخواهد داشت.
در حدیثی از امام صادق۷ آمده است:
…لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِیَ الَّذِی آتَانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَهً لَنَشَرْتُ التَّوْحِیدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِیمَانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ وَ کَیْفَ لِی بِذَلِکَ وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ۷ حَمَلَهً لِعِلْمِهِ حَتَّى کَانَ یَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ وَ یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی (صدوق، ۱۳۸۹: ۹۳)؛ …اگر حاملانی چند را از برای علم خویش که خدای عزوجلّ به من عطاء فرموده بود مییافتم هر آینه نشر توحید و اسلام و ایمان و دین و شریعتها از لفظا الصمد میکردم و چگونه این امر مرا میسر شود و جدم امیرالمؤمنین حاملانی را از برای علم خویش نیافت حتی آنکه چنان بود که آه سرد از سینه پر درد بر میکنید بر سر منبر میفرمود که از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید.
گرچه در راوایات واژه توسعه و پیشرفت وارد نشده است؛ تعبیر «لنشرت» از امام صادق۷ به نیکی بر تحقق این مفهوم دلالت دارد و میتوان مفهوم توسعه و پیشرفت را در سایه آن تحلیل کرد و به یک سؤال اساسی پاسخ داد و آن این که چه چیزی در توسعه و پیشرفت اسلامی، به ویژه در آرمانشهر مهدوی قرار است توسعه یابد؟ در پاسخ باید گفت توسعه ظرفیت و پروش استعداد لازم برای پذیرش امامت و استقبال از آنچه امام، جامعه را به آن امر و یا از آن نهی میکند؛ پدیدهای است که لازم است تحقق یابد؛ به گونهای که توده مردم و به تعبیری جامعه در این فرایند حاملان اهداف الاهی امامت دانسته شود.
تحلیل اطلاعت و دادههای تاریخی نشان میدهد هر جامعهای توان همراهی با امامت و ولایت را ندارد؛ بهویژه امام دوازدهم که بناست آرمان شهر مهدوی به دست با کفایت او سامان گیرد و زمین از ناحیه او آباد گردد:
به وسیله او {قائم }زمین را از دشمنان خود پاک کنم و به دوستانم ارث دهم و با او کلمه کفار به خودم را پست سازم و کلمه خود را برافرازم و به او بندگانم و بلادم را زنده کنم. (صدوق، ۱۳۷۶: ۶۳۱)
از آنجا که امام دوازدهم در سخن امام حسن عسکری به خضر تشبیه شده است، به خوبی میتوان فهمید، حکمت این تشبیه بنا بر آنچه در قران کریم آمده است، به داستان موسی و خضر برمیگردد که در آن از زبان خضر۷ به موسی۷ گفته میشود: «قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرا». (کهف: ۶۷). موسای کلیم در همراهی با خضر نبی که استاد او به شمار میآید تاب نیاورده و در مقابل کارهای خضر صبر نداشت و همین امر فراغ بین موسی و خضر را موجب شد.
نکته قابل دقت و بسیار ظریف همین جاست که در توسعه و پیشرفت اسلامی و همراهی با انسان کامل در مدینه فاضله، یکی از عوامل مهمی که بازماندن جامعه از مصاحبت و همراهی با امام را باعث میشود، عدم تحمل علم امامت و نداشتن ظرفیت لازم برای مظروف بی انتهای ولایت است. از آنجا که تحمل علم امامت امری آسان به نظر نمیرسد و به زیرساختی نیازمند است که ابزار و امکانات توسعه امروزی، راه رسیدن به آن را تسهیل نمیکند تا جامعه بتواند از طریق آن، خود را برای تحمل علم امامت آماده کند؛ لازم است سازوکاری اتخاذ شود که جامعه در سایه آن به راهکاری برای صبر و شکیبایی به منظور حفظ و تداوم رابطه خود با امام دست یابد. گرچه در آیات و روایات خاصی برای رسیدن به آستانه تحمل علم امامت اشاره نشده است؛ به نظر میرسد اهتمام به امتحان عصر غیبت در این مسئله تأثیر قابل توجهی داشته باشد؛ همان گونه منصور صیقل میگوید:
بر امام باقر۷ وارد شدم؛ جماعتی نزد او بودند. پس در آن میان که ما با یک دیگر سخن میگفتم و آن حضرت رو به یکی از یاران خود داشت؛ ناگاه رو به ما کرد و فرمود: شما از در مورد چه چیز سخن میگوید؟ هیهات! هیهات! آنچه گردنهاى خود را به سویش مىکشید (منتظر آن هستید) واقع نخواهد شد تا اینکه پاکسازى شوید، {هیهات} و آنچه گردنهاى خویش را به سوى آن مىکشید، واقع نمىگردد، تا اینکه باز شناخته و از یک دیگر جدا شوید و آنچه گردنهاى خود را به سویش مىکشید واقع نخواهد شد تا این که غربال شوید، و آنچه گردنهاى خویش را به جانب آن مىکشید واقع نخواهد شد، مگر پس از نومیدى، و آنچه به جانبش گردنهاى خود را مىکشید واقع نخواهد شد، تا کسى که اهل نگون بختى است، به سیهروزى و آنکه اهل سعادت است، به نیکبختى رسد (نعمانی،۱۳۹۷: ۲۰۹).
وصف اهداف بلند مسئله مهدویت از سوی اهل بیت: موجب شده بود جامعه اسلامی و منتظر ظهور موعود افق روشنی را پیش روی خود ببیند و چهره مدینه فاضله مهدوی را واقعی بیابد و همواره برای رسیدن به آن لحظه شماری کند. همین امر موجب گفتوگو در باره جامعهی آرمانی و وصف آن شده بود که خود میتوانست نویدبخش توسعه و پیشرفت باشد مشروط به آن که ناخالصیها و آلودگیهای جامعه در اطاعت از امام (که خود پژوهش مستقلی میطلبد) ازبین برود و مطیع و حامل امر امامت و ولایت از غیر آن بازشناخته شود و افرادی که در همراهی با امامت رشد لازم را ندارند و در گذر زمان به لغزش گرفتار شده و از همراهی با امامت باز میمانند، قافله ولایتمدار را ترک گویند و شقاوت خویش را نمایان سازند و میدان را به افرادی که سعادت مصاحبت و وفاداری را به امام دارند؛ واگذار کنند.
هماهنگی با اقتضائات زمان
عصری که جامعه در آن زندگی میکند در توسعه و پیشرفت از نظر اسلام نقش مهمی دارد. گاه جامعه در گذر زمان، چنان در تنگنا قرار میگیرد که حتی توسعه محدود را برنمی تابد و در جزئیات زندگی در اوج سادگی برای پیشرفت جایی باقی نمیگذارد. در روایتی آمده است:
سفیان ثورى در مسجد الحرام به امام صادق۷ رسید؛ دید آن جناب لباسهاى گرانبهایى پوشیده است؛ گفت: به خدا قسم میروم، او را سرزنش کنم. نزدیک امام شد و گفت: یابن رسول اللَّه ! به خدا قسم پیغمبر اکرم و علىّ مرتضى و هیچ کدام از پدران گرامیات چنین لباسى را نپوشیدهاند! حضرت صادق۷ فرمودند: پیغمبر اکرم۶ در زمان فقر و تنگدستى مردم زندگى مىکرد و مطابق همان سختى گذران مىکرد؛ ولى بعد از او نعمت فراوان شده؛ شایستهترین مردم به نعمتهاى دنیا ابرار و نیکان هستند بعد این آیه را قرائت کرد:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا (اعراف:۳۲) و فرمود: ما از همه مردم شایسته تریم به نعمتهاى خدا. در ضمن، آنچه تو در ظاهر، لباس من مىبینى براى مردم پوشیدهام (تا نگویند جعفر بن محمّد فقیر و محتاج است). آنگاه دست سفیان را گرفته، کشید و لباسهاى رو را یک طرف کرد و لباس خشنى را که از زیر پوشیده بود، به او نشان داد و فرمود: این لباس را براى خودم پوشیدهام که درشت و خشن است و آنچه دیدى براى مردم بود. آنگاه دامن سفیان را بالا زد که در رو لباس درشت و خشنى پوشیده بود؛ ولى در زیر آن لباس نرم داشت و فرمود: این لباس خشن و درشت را رو پوشیدهاى تا به مردم بنمایانى که زاهد و پارسایى و این لباس نرم را براى آسایش خود پوشیدهاى که خوش بگذرانى (مجلسی، ۱۴۰۲، ج۴۷: ۳۶۰).
از مطالب پیش گفته در مییابیم که گذر زمان و رسیدن به ظهور امام دوازدهم۴ و تجدید سنن در عصر آن حضرت به عنوان انسان کامل؛ موجب سیر قهقرایی به گذشته و بازگشت به نواقص و کاستی ناشی از نبودن ظرف مناسب زمانی نیست؛ بلکه به تناسب تشکیل حکومت امام عصر و رشد و غایتی که در ورای ظهور روی خواهد داد، در عصر ظهور گونه کامل و مطلوبی از نوزایی و تجدد و رشد و شکوفایی به ارمغان آورده میشود و هرگز نمیتوان پذیرفت پیشرفتی که در مدینه فاضله مهدوی شکل میگیرد، همان باشد که در زمان اهل بیت: بوده است. شاهد این ادعا را میتوان سخنی از امام صادق۷ قرار داد که در آن آمده است:
مَنِ اسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ خَیْرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یَرَ الزِّیَادَهَ فِی نَفْسِهِ فَهُوَ إِلَى النُّقْصَانِ وَ مَنْ کَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیَاهِ؛ امام صادق۷ فرمود: هر کس که (کردار نیک) دو روزش برابر باشد مغبون گشته است، و کسى که پایان دو روزش بهترین لحظات آن دو روزش باشد، همه آرزوى او را کشند و بر او رشک برند، شخص که آخر دو روزش بدترین اوقات آن دو روز باشد، از نیکى و رحمت خدا دور شده است.
نیز آن کس که بهتر شدنى در خود نبیند، پس او رو به کاهش نهاده، و کسى که رو به کاهش باشد، مرگ برایش از زندگانى بهتر است (صدوق، ۱۴۰۳: ۳۴۲).
تأکید امام صادق۷ بر وَ مَنْ لَمْ یَرَ الزِّیَادَهَ فِی نَفْسِهِ» نشان میدهد جامعه نمیتواند در عصر ظهور و آن دوران طلایی به گذشته خود بیندشید و آرزوی رسیدن به آن را داشته باشد و ناگزیر است در پی نمو و پیشرفت متناسب با انسان کامل و عصاره خلقت باشد.
بنابراین، همان گونه که عصر ظهور عصر حضور انسان کامل است آرمانشهر مهدوی با اهتمام به موازنه با این زمان تحقق مییابد و جامعه به رشدی فزاینده و پیشرفتی فزونتر نسبت به کل گذشته خود خواهد داشت.
تعقل و تفکر
تصور توسعه و پیشرفت بدون تعقل و عقلانیت خیالی بیش نیست. عقل محبوبترین مخلوق الاهی است؛ چنانکه در روایت امام باقر۷ آمده است:
چون خدا عقل را آفرید، او را به سخن در آورد و سنجید، گفتش پیش آى، پیش آمد و گفتش پس رو، پس رفت، خدا فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند، خلقى نیافریدم که نزد من از تو محبوبتر باشد. تو را به کسى دهم که دوستش دارم. همانا روى امر و نهى من با تو است و کیفر و پاداشم به حساب تو است (کلینی، ۱۳۶۳، ج۱: ۱۰)
خداوند متعال اوامر و نواهی خود را برپایه عقل استوار کرده و عقل را میزانی برای تکلیف بندگان قرار داده است. عقاب و ثواب اعمال نیز بر اساس عقل است. در جایی که عقل موجب ثواب و عقاب است، قطعاً میتواند موجب پیشرفت و توسعه و یا پسرفت وعقب ماندگی باشد؛ چراکه عقل با اطاعت از اوامر و گرایش به ثواب رابطه مستقیم دارد و کنارگذاشتن آن در گرایش به نواهی و استحقاق عقاب دارای نقش اساسی است
هرجا عقلانیت و خردورزی باشد، لوازم آن نیز خواهد بود؛ همان گونه که در سخن امام علی۷ آمده است:
خداوند متعال این پدیده محبوب (عقل) را با دین و حیا به خلیفه خود عنایت فرمود و از او خواست یکی از آنها را اختیار کند که حضرت آدم عقل را برگزید و هنگامی که حضرت آدم عقل را اختیار کرد، دین و حیا نیز همراه آن ماندند (همان).
دقت در این حدیث نشان میدهد اگر جامعه به عقلانیت روی آورد، ملزومات عقل را بهدست میآورد. قران کریم در آیات مختلف و متعددی بر تعقل در امور توصیه و تأکید میکند (بقره: ۴۴، ۷۳ و ۲۴۲؛ آل عمران: ۶۵ و ۱۱۸؛ انعام: ۳۲ و ۱۵۱؛ یوسف: ۲۷). تدبر در این گونه آیات نشان میدهد نقش عقل در پیشرفت و توسعه اسلامی و آرمانشهر مهدوی بسیار مهم و حیاتی است؛ به گونهای که قوام پیشرفت و توسعه و حتی ماهیت آن به عقل وابسته است. اهمیت عقلانیت و خردورزی تا آنجاست که خداوند متعال هدف از بعثت و ارسال پیامبران را پرورش آن قرار داده است و به کمک آنها عقل به پویایی میرسد. هرچند آنچه جامعه از پیامبر و اهل بیت در جهت پرورش عقل دریافت کرده است، با پیشرفت مورد نظر در آرمان شهر مهدوی فاصله فراوانی دارد؛ همان گونه که در سخن امام صادق۷ خطاب به ابوبصیر آمده است:
در تارک شمشیر رسول خدا۶ یک دفتر کوچک بود، به امام صادق۷ گفتم: در آن دفتر چه بود؟ فرمود: همان حرفها که از هر حرفى هزار حرف گشوده مىشود، ابو بصیر گوید:امام صادق۷ فرمود: تاکنون از آن حرفها دو حرف بیرون داده نشده. (کلینی، ۱۳۶۳، ج۱: ۲۹۶)
بر اساس این روایت جامعه نتوانست در زمان پیامبر۶ به پیشرفت در حد کامل و درجه اعلای آن دست یابد. رشد فزاینده و متحول شدن علم در عصر ظهور محقق خواهد شد و جامعه در مدینه فاضله مهدوی در سایه دولت کریمه جامعه توسعه و پیشرفت علم و عقل را در بهترین و کاملترین مرحله مشاهده میکند. در این زمینه امام صادق۷ فرمودهاند:
الْعِلْمُ سَبْعَهٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً، فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ، فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ۴ أَخْرَجَ الْخَمْسَهَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ، وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَهً وَ عِشْرِینَ حَرْفا؛ علم بیست و هفت حرف است. آنچه پیغمبران آوردهاند دو حرف است و مردم هم تا کنون بیش از آن دو حرف ندانستهاند. پس موقعى که قائم ما قیام میکند بیست و پنج حرف دیگر را بیرون مىآورد و آن را در میان مردم منتشر میسازد و آن دو حرف را هم به آنها ضمیمه نموده تا آنکه بیست و هفت حرف خواهد شد (مجلسی،۱۴۰۳، ج۵۲: ۳۳۶)
تعبیر “بث” از جمله تعابیری است که میتوان آن را ناظر به مفهوم پیشرفت دانست؛ به ویژه که این اتفاق در عصر ظهور برای توده مردم روی خواهد داد. در روایت دیگری آمده است:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ؛ هنگامی که قائم ظهور میکند دست خود را روی سر مردم میگذارد و بدان وسیله عقول آنها جمع و افکارشان کامل میگردد. (کلینی،۱۳۶۳، ج۱: ۲۵)
ماهیت توسعه و پیشرفت در آرمان شهر مهدوی در رشد عقلانیت جلوه میکند و چیستی توسعه و پیشرفت را به بهترین شکل معنی میبخشد. به همین دلیل افزایش هر نوع تلاش و کوششی و یا پیدایش هرگونه وسعتی را نمیتوان رسیدن به توسعه و پیشرفت دانست؛ بلکه عاملی که رشد آن، شاخصی برای توسعه و پیشرفت است و خود نقشی اساسی در رسیدن به این مفهوم اجرا میکند؛ عقل است که اگر نباشد، افزایش عمل کمکی به رشد جامعه نخواهد داشت و توفیقی برای رسیدن به آرمانهایی که در مدینه فاضله مهدوی برای جامعه قابل وصول است؛ به هیچ وجه حاصل نمیگردد.
اهتمام به عقلانیت از آن جهت ضروری است که توسعه و پیشرفت به تدبیر و مدیریت و برنامهریزی نیاز دارد و ساماندهی امور و جوامع توسعه یافته و پیشرفته را عقل برعهده میگیرد. عقل عاملی برای تفکر است و اندیشه توسعه و پیشرفت را پرورش میدهد؛ همان گونه که در روایتی آمده است: «لَا عَقْلَ کَالتَّدِبیْرِ ولَا عبادَهَ کَالتَّفَکُر» (همان ج۸:۲۰)؛ عقلانیت، شاخصی برا ی مؤاخذه بندگان خدا و یا اعطای پاداش به بندگان میشود. به نظر میرسد این روایت به امر آخرت اختصاص ندارد و در دنیا نیز خداوند متعال ظرفیت وجودی بندگان برای نعمتهای الاهی و یا سلب نعمت را با توجه به عقل جامعه محاسبه میکند؛ حتی توسعه و پیشرفت که حد اعلای آن در زمان ظهور و در آرمان شهر مهدوی در دولت کریمه انسان کامل آشکار میشود، در سایهی ارتقا و رشد فزاینده این موهبت الاهی شکل میگیرد.
تفکر نیز مانند تعقل در توسعه و پیشرفت نقش انکار ناپذیری دارد و در قران کریم در آیات مختلف مورد توصیه و تأکید قرار گرفته است) بقره: ۲۱۹ و ۲۶۶؛ انعام:۵۰). تفکر به تعبیر امام علی۷ موجب حیات دل جامعه و بصیرت قلب است:
اندیشه است که دل بینا را چنانکه روشنی چو در تاریکیها به وسیله نور راه میرود بر شما باد که خوش برآئید و کم بپائید و کم انتظار برید (کلینی، ۱۳۶۳ ج۱: ۲۸)
جامعهای که اهل تفکر نباشد طبق کلامی دیگر از آن حضرت، حتی در عبادت آن جامعه خیر و صلاحی دیده نمیشود:
لَا خَیْرَ فِی عِبَادَهٍ لَیْسَ فِیهَا تَفَکُّر؛ در عبادتی که تفکر نباشد خیری نیست (همان: ۳۶)
در حقیقت این تفکر است که جامعه را به دنبال توسعه و پیشرفت روانه میکند. و آن را از خیالپردازی دور نموده و کمک میکند انسانها در باره هدف غایی و مقصود نهایی انگیزه پیدا کنند و برای رسیدن به آن تلاش نمایند و راه رسیدن به آن را هموار کنند و برای الگو برداری از الگوی مناسب در سطح جامعه، موجبات تکثیر آن را فراهم آورند و موانع پیشروی هدف را از مقابل خود بردارند. به تعبیر بهتر، تفکر موجب تحلیل دقیقتر مسئله شده و زیر ساخت بصیرت را فراهم میآورد؛ زیرا توسعه و پیشرفت مفاهیم مشابهی در گذر زمان پیدا کرده است و بسیاری از افراد جامعه، مفهوم بدلی و غیر اصلی آن را به عنوان مفهوم اصلی آن پذیرفتهاند.
رشد عقلانیت و بالندگی تفکر به کشف توسعه و پیشرفت حقیقی میانجامد. به نظر میآید، ژرفاندیشی آخر الزمان که خود حکایت از نوعی پیشرفت در فهم جامعه از آموزههای الاهی دارد، از همین باب باشد؛ چنانکه در پاسخ امام سجاد به عاصم حمید آمده است:
خداى عز و جل دانست که در آخر الزمان مردمى محقق و مو شکاف آیند از این رو سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و آیات سوره حدید را که آخرش وَ هُوَ عَلِیمٌبِذاتِ الصُّدُورِ است، نازل فرمود. پس هر که براى خداشناسى غیر از این جوید هلاک است (همان: ۹۱)
به همین رو، توسعه و پیشرفت در آرمان شهر مهدوی در سایه امامت و ولایت با اهتمام به تکامل احلام و عقول، نهال تعقل و تفکر را بارور و تنومند نموده و توحید را تحقق میبخشد.
تجلی این پیشرفت از دو جهت قابل توجه است: اول آن که توسعهیافتگی آرمانشهر مهدوی که در سایه حکومت آن حضرت صورت میگیرد، حرکتی فردی و یا جزئی نیست که در پارهای از موارد روی میدهد؛ بلکه این فرایند به صورت نهادینهشده از سوی دولت کریمه خواهد بود و نمود آن برای همگان است؛ به گونهای که ابواب حکمت بر مردم گشوده میشود.
دوم، تبلور پیشرفت تا بدان جاست که عقلانیت پرورشیافته در سایه حکومت مهدوی به قشرهایی که در مجامع بشری، پاییندستی تلقی میشوند، قدرتی میبخشند که قادرند درون خانه خود بر اساس کتاب و سنت قضاوت و مسئلهای را که از شئون حکومت به شمار میآید، حل و فصل کنند.
در سخن امام باقر آمده است:
در دوران او شما از حکمت برخوردار میشوید تا آنجا که یک زن در خانه خود برابر کتاب خدا و روش پیامبر به انجام تکالیف شرعی خود میپردازد (نعمانی، ۱۳۷۹: ۲۳۹)
نکته قابل تأمل اینکه اصل قضاوت در اسلام تا قبل از ظهور برای زنان پذیرفته نیست؛ لکن درعصر ظهور رشدی صورت میگیرد که زنان نیز میتوانند جایگاهی را درک کنند که قبل از پیشرفت در اختیار خواص جامعه و یا نخبگان است و این امر گویای رشد فکری و افزایش توان تعمق جامعه آرمانگرای مهدوی است.
تقویت ایمان و تزکیه قلوب
توسعه و پیشرفت اسلامی به فراخور تحقق این امر در آرمان شهر مهدوی نیازمند ظرفیت است.
بر اساس آیات قرآن کریم ایمان به خدا و همراهی با انبیا و رعایت تقوا موجب شکلگیری توسعه و پیشرفت جامعه خواهد شد (اعراف: ۹۶)
تدبر در قرآن کریم نشان میدهد که استهزای پیامبران الاهی از سوی مردم، مانعی جدی برای همراهی با ایشان بوده و موجب عقب ماندن جامعه از توسعه و پیشرفت مطلوب شده است. عدم ظرفیت این افراد به قلوب مریض و یا مغفول آنها باز میگردد.
آنچه میتواند پیوند مردم را با فرستادگان الاهی برقرار سازد و زمینه توسعه و پیشرفت را فراهم آورد، تزکیه قلوب است؛ اگر جامعه در مقام تزکیه قلب خود برآید و آن را برای پذیرش اندیشه امامت و ولایت، بهویژه حکومت امام داوزدهم نرم و ملایم کند، در این صورت میتوان امیدوار بود که توسعه و پییشرفت اسلامی با توجه به آرمان شهر مهدوی شکل خواهد گرفت؛ چنانکه در کلام امام علی۷ آمده است:
اگر قائم ما قیام نماید آسمان بارانش را ببارد و زمین گیاهش را برویاند و کینه از دل بندگان زدوده شود و درندگان و چهارپایان با یک دیگر در صلح و آشتى بوده، تا آنجا که زنى از عراق تا شام راه بیفتد و جز بر سبزهزاران گام ننهد و زیور و زینت خود را بر سر داشته شد، هیچ درندهاى او را به هیجان نیاورده و او از هیچ چیزى نترسد (صافی، ۱۴۲۸،ج ۳: ۱۴۴)
در حکومت آن حضرت سازوکاری اتخاذ میشود که کینه از دل بندگان بیرون میرود و آنان تزکیه میشوند و آستانه تحمل و پذیرش الطاف امامت و عبودیت تا آنجا رشد میکند که محبت خدا جایی برای دشمنی و عدوات نمیگذارد. به دیگر سخن در آرمانشهر مهدوی، افقی برای جامعه شکل میگیرد که امام عصر، حاکمیت دلها را در اختیار میگیرد و از این رو جامعه به آرمانی دست مییابد که حکومت مهدوی به او ارزانی میدارد.
نتیجهگیری
ماهیت توسعه و پیشرفت در اندیشه اسلامی با مفهوم آن در غرب متفاوت است. از این رو تحلیل چیستی و شاخصهای توسعهیافتگی و پیشرفت با توجه به آرمان شهر مهدوی به بررسی عواملی نیازمند است که به فرایند توسعه و پیشرفت از نظر گاه مسئله مهدویت میانجامد. آنچه در این پژوهش صورت گرفت، نشان میدهد رشد فزاینده عقل، ازدیاد تفکر در جامعه، اهتمام به عدالت، تحول و دگرگونی زمان، توان همراهی جامعه با امامت را افزایش داده و به شرط تزکیه قلب، آن را ظرفی برای مظروف بیانتهای امر امامت و ولایت قرار میدهد و غایتی را برای جامعه شکل میدهد که در نتیجه رسیدن به آن، بین جامعه آرمانگرا با امام عصر۴ به عنوان انسان کامل و عصاره خلقت همگرایی ایجاد میشود. هدف توسعه آرمان شهر مهدوی مبتنی بر اظهار دین و حاکمیت یکپارچه حکومت توحیدی تحقق یافته و دیگر به خداند متعال شرک ورزیده نمیشود و بربندگان خداوند متعال نیز ستمی روا نخواهد شد. این مدینه فاضله چهره غیر انتزاعی و حقیقی دارد و جامعه آرمانگرا میتواند با تلاش برای رسیدن به شاخصهای آن، شاهد جلوه آن در عالم هستی باشد و سعادت دنیا و آخرتش را در آن تجربه کند.
منابع
قرآن کریم
آملی، عبدالله (۱۳۸۷). امام مهدی موجود موعود، قم، اسراء.
اختر شهر، علی (۱۳۸۶). اسلام و توسعه، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
ادیبی، حسین (۱۳۵۳). زمینه انسان شناسی، تهران، پیام.
توسلی، غلام عباس (۱۳۷۲). نظریههای جامعه شناسی، تهران، سمت.
حلی، حسن بن سلیمان (۱۴۲۱ق). مختصر البصائر، قم، النشر الاسلامی.
شریف رضی، محمدبن حسین (۱۴۱۴ق). نهج البلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت.
صافی، لطف الله (۱۴۲۸ق). منتخب الاثر، قم، ثامن الحجج.
صدوق، محمد بن علی (۱۳۷۶). امالی، تهران، کتابچی.
ــــــــــ (۱۳۶۳). کمال الدین و تمام النعمه، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
ــــــــــ (۱۳۸۹). توحید، قم، جامعه مدرسین.
ــــــــــ (۱۴۰۳ق). معانیالاخبار، جامعه مدرسین.
ــــــــــ (۱۴۱۳ق). من لایحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طباطبائی، محمدحسین (۱۴۱۷). المیزان فی تفسیر القران، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین.
طوسی، محمد بن حسن (۱۴۱۴ق). مصباح المتهجد، قم، مؤسسه بعثت.
ـــــــــــــــــــــــ (۱۴۱۱ق).الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه.
عبدیایی، نرجس (۱۳۸۹). ظرفیت الگودهی مدینه فاضله مهدوی در توسعه سیاسی جمهوری اسلامی ایران، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود.
کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۳).کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت (۱۳۹۲). مرکزپژوهشهای علوم انسانی ملاصدرا، تهران، نشر انقلاب اسلامی.
مجلسی، علامه محمد باقر (۱۴۰۳ق).بحار الانوار، بیروت، مؤسسه اللواء.
نعمانی، محمد بن ابراهیم (۱۳۷۹)، الغیبه، قم، انوار المهدی.
هلالی، سلیم بن قیس (۱۴۰۵). کتاب سلیم بن قیس هلالی، قم، الهادی.
1- دانشآموخته سطح سه مرکز تخصصی مهدویت Sm.manavi@ chail.ir
2- دانشیار دانشگاه باقرالعلوم۷٫ behrozlak@gmail.com
{۳} . ر.ک: تفسیر صافی، ج۵: ۴۶٫
{۴} .Development
{۵}. ر.ک: کتاب نظریههای جهانیشدن نوشته دکتر حسین سلیمی.