بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله الذي جعل الحمد مفتاحاً لذکره و سببا للمزيد من فضله و دليلاً علي آلائه و عظمته ثم الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا أبي القاسم محمد صلّي الله عليه و علي أهل بيته الطيبين الطاهرين المعصومين المکرمين و اللعنة الدائمة علي أعدائهم أجمعين إلي يوم الدين
«عن رسول الله(ص): أما ترضين أن تکوني سيدة نساء العالمين»
ايام فاطميهي امسال مصادف شده با عيد نوروز و ما شهادت بيبي حضرت زهرا(سلام الله عليها) را با هر مناسبتي برخورد کند بايستي إحياء کنيم. اين يک وظيفهي بزرگي بر عهدهي ماست. چون تلاشهاي حضرت زهرا(سلام الله عليها) و مصائبي که بر آن بزرگوار وارد شده، اينها بود که خط صحيح رسالت را براي نسلهاي امروز ترسيم کرد که در چه مسيري حرکت کند و از چه کسي پيروي کند؟
در اين جلسهي سنواتي که هر سال به برکت توصيهي آن مرجع بزرگوار حضرت آيت الله العظمي فاضل(قده) که ايام فاطميه و ايام عاشورا مراسم سوگواري در دفترشان منعقد باشد، من به نظرم رسيد امروز راجع به جايگاه حضرت زهرا(سلام الله عليها) بحث کنيم، که چه جايگاهي دارد؟ اول بايد حضرت زهرا(س) را از نظر موقعيت و جايگاه بشناسيم.
فاصلهي ما با عصر حضرت زهرا(س) 14 قرن است. الآن 1423 سال است که حضرت صديقه طاهره(سلام الله عليها) به شهادت رسيدهاند. ما چطور اطلاع پيدا کنيم که حضرت زهرا(سلام الله عليها) داراي چه جايگاهي و موقعيتي است؟
عرض ميکنيم ما از دو راه ميتوانيم بفهميم. يکي از راه احاديث و فرمايشات رسول خداست، آن فرمايشاتي که قطعي و مسلم است، آن هم نه از نظر ما(شيعه)، که بگويند اينها مربوط به شماست. بلکه آن مطالبي که فريقين روي آن صحّه گذاشتهاند و پذيرفتهاند که اين سخن را رسول بزرگوار اسلام(ص) فرموده است. اين يکي از طُرُق براي رسيدن به شخصيت حضرت زهرا(س) است.
اجمالاً اين نکته را داخل پرانتز عرض کنم که از روايات استفاده ميشود حضرت صديقه طاهره زهرا(سلام الله عليها)؛ «ليلة القدر» است و «ليلة القدر» در ميان شبهاي سال نامعلوم است، اما شبي است که «خيرٌ من ألفِ شَهرٍ»
«ألف شهر» يعني يک عمر، يعني 84 سال يک طرف و يک شب يک طرف. از فاطمه زهرا(س) به «ليلة القدر» تعبير شده است، چون هم مجهول است قبرش و هم مجهول است مصائبش، همهي اينها مجهول است، «وَ كَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلا وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ» اين نص فرمايش أميرالمؤمنين است که حضرت زهرا(سلام الله عليها) مصائبش را کسي پيدا نکرد بازگو کند، آن ستمهايي که به اين بانوي مخدّره وارد کرد.
بنابراين؛ يکي بيان آن آثار از رسول خدا(ص) است، و يکي هم آنچه که در کتب تاريخ فريقين از مسائل مربوط به حضرت زهرا(س) غير از روايات نقل کردهاند و يکي هم نسب حضرت زهراست. اينها چيزهايي است که ما ميتوانيم برسيم، نه به گمان و ظن و تخمين.
يکي از آن مسائل؛ اين روايت است؛ که هم بخاري نقل کرده، و هم مسلم نقل کرده است. اگر يک روايتي در اين دو کتاب باشد، از نظر عامه قطعي است، گرچه در بخاري هم باشد قطعي است، اما اگر در صحيح بخاري و صحيح مسلم باشد از نظر عامه ميگويند «مما اتفق عليه الشيخان»، يعني مسلم و بخاري. ترمذي هم نقل کرده، ابن عبدالبر هم در استيعاب نقل کرده و وقتی انسان به کتب اهل عامه مراجعه ميکند این روايت خيلي زياد در مصادر دسته اولي آنها آمده است. من نخواستم مصادر خودمان را عرض کنم. آنها در مصادر دستهاولشان مسلم گرفتهاند که اينها رواياتي است که «صدر عن رسول الله»؛ احاديثي که پيامبر(ص) فرموده.
من بخش آخر اين حديث را خواندم، اجازه دهيد تمام حديث را بخوانم تا معلوم شود که شأن نزول حديث چه بوده و از اين حديث به کجا ميرسيم؟ برداشت ما چيست و پيامبر(ص) چه نکتهي مهمي را بيان کرده است؟
فراموش نکنيم که پيامبر خدا(ص) فرزندان ديگري داشتند، دختران ديگري داشتند يا نداشتند، فرزند دختران، هم دختران پيامبر بودند، اما اينطور تعابير درباره آنها نرسيده است.
حديث را از صحيح بخاري نقل ميکنم؛ بخاري حديث را از عايشه نقل ميکند، عايشه ميگويد ما زنان پيامبر تماممان خدمت پيامبر(ص) نشسته بوديم، نگاه کرديم ديديم فاطمه(سلام الله عليها) ميآيد، «كنّ أزواج النّبيّ(ص) عنده لا يغادر منهنّ واحدة، فأقبلت فاطمة تمشي ما تخطي مشيتها من مشية النّبيّ صلى اللّه عليه و آله شيئا»؛ اينها همهاش در روايت هست، يعني گامهايي که فاطمهي زهرا برميدارد همانند پيامبر است.
دو تا از ويژگيهاي حضرت رسول(ص) در فاطمه زهرا(س) بوده، يکي سخن گفتن حضرت زهراست و يکي هم راه رفتن حضرت زهراست، که شبيه پيغمبر بود. وقتي آمدند به مسجد ايراد خطبه کنند، به مجرّدي که در فضای مسجد اين جوهرهي صدا از دهان مبارک حضرت زهرا بيرون آمد، يک مرتبه گريه همه جا را فرا گرفت، صدا صداي رسول خداست.
ايشان ميگويد فاطمهي زهرا آمد، «أجلسها عن يمينه»، پيامبر خدا(ص) فاطمه زهرا را طرف راست خودش نشاند، حالا زنها همه نشستهاند. «فسارّها»؛ يک چيزي را به صورت سرّی به حضرت زهرا فرمود. «فَبَکَت»، ديدند حضرت زهرا شروع کرد به گريه کردن. «ثم سارها ثانية فضحکت»؛ ديدم بار دوم پيغمبر خدا با فاطمه چيزي را به طور سرّ و پنهاني فرمود و حضرت زهرا خنديد -خنديدن غير از مسرور شدن است.
ايشان ميگويد من ميان زنهاي پيامبر از يک جرأتي برخوردار بودم - اين حالت هم که پيامبر با شخصي محرمانه صحبت کند بگريد و باز محرمانه صحبت کند و بخندد، انسان ميخواهد به اين سرّ پي ببرد-، ميگويد آمدم پيش حضرت زهرا(س) و گفتم پيامبر به شما چه فرمود؟
فرمود «ما کنتُ لاُفشِيَ سرّ رسول الله حتی قبض»، سرّ پيغمبر را فاش نميکنم تا رسول خدا زنده است.
در برخي از تعبيرات(شايد بخاري هم اين را داشته باشد) فاطمه زهرا فرمود «إني لَبَذِرَة»، من يک زني که سر را فاش ميکند نيستم.
اين گذشت و پيامبر از دنيا رفت.
عايشه میگويد من مترصد بودم فرصتي به دست بيايد و آن مسئله را از حضرت زهرا سؤال کنم.
بعد از وفات رسول خدا(ص) از حضرت زهرا(س) سؤال کردم آن سرّي که پيامبر(ص) به شما فرمود چه بود؟
فرمودند: حالا که پدرم از دنيا رفته ميگويم. من کنار پدرم نشستم، پدرم رسول خدا به صورت پنهاني به من فرمود: قرآن هر سال يک مرتبه بر من عرضه ميشد، امسال قرآن دو مرتبه بر من عرضه شد «ما أري إلا دنوّ أجلي» اين را من نشانهي نزديک بودن مرگم ميبينم. برای همين من گريستم.
رسول خدا(ص) نميتوانست گريهي حضرت زهرا را ببيند. بعد که ديدند من گريستم بار دوم به من فرمودند «أما ترضين أن تکوني سيدة نساء المؤمنين»(من متن روايت بخاري را عرض ميکنم، بعد اختلاف نسخ را عرض خواهم کرد)؛ آيا فاطمه تو خشنود نميشوي که سيد زنان مؤمنان باشي؟ در نسخه ديگر آمده؛ «سيدة نساء هذه الامة». در نسخهي سوم که ابن عبدالبر در استيعاب نقل ميکند «أما ترضين أن تکوني سيدة نساء العالمين». برای همين من خنديدم و پيامبر فرمود پس صبر کن و شکيبايي پيشه کن. اين فرمايش رسول خداست.
حالا چه «سيدة نساء المؤمنين» باشد، چه «سيدة نساء هذه الامة» باشد و چه «سيدة نساء العالمين» باشد هيچ تفاوتي نميکند! اجازه دهيد من اين تفاوت نکردن را هم عرض کنم تا اين معما حل شود.
اما اگر «سيدة نساء العالمين» باشد روشن است، حضرت زهرا از همهي زنهاي عالم بالاتر است. اگر «سيدة نساء الامة» باشد، امت پيغمبر، أفضل عالم است و حضرت زهرا أفضل زنهاي امتهاست. و اگر «سيدة نساء المؤمنين» باشد باز هم همينطور است، مؤمنين اين امت، افضل مؤمنين هستند و فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) هم أفضل همهي زنها حتي مريم است.
ولکن نکتهي جالبي که اينجا هم سيوطي، هم سُبکي، هم مِغريزي و هم ديگران به آن تصريح کردند اينست که اينها ميگويند بدون ترديد حضرت زهرا از مريم کبري و از هر زني در عالم بالاتر و برتر است. نه به خاطر اين حديث، -اين حديث به جاي خود و از اين حديث همين معنا استفاده ميشود، چه سيدة نساء الامة باشد چه سيدة نساء العالمين يا مؤمنين باشد، اين معنا از آن استفاده ميشود، اما اينهايي که عرض شد از بزرگان عامه هستند و اينها اعتقادشان اين است که حضرت زهرا برترين زنان عالم است- جهتش اينست که پيغمبر خدا فرمود «فاطمةُ بضعةٌ منّي» و رسول خدا أفضل همهي خلق است، فاطمه زهرا هم پارهي تن اوست، لذا حضرت زهرا برترين زنان عالم است و عامه هم اين را ميدانند.
اينها را من در اين جلسه عرض کردم تا اينکه گاهي در اين کلمات و کتابهاي عامه براي اينکه عايشه را بزرگ کنند يا بعضي از زنهاي ديگر را بزرگ کنند، يک کسي را در کنار حضرت صديقه طاهره(س) بتراشند، بخواهند آن عظمت و منزلت حضرت زهرا(سلام الله عليها) را از آن بکاهند، اين امکان ندارد.
اين حديث با اين سندش را ملاحظه ميکنيد، که در کتابهای دست اول عامه است، که البته بيشتر از اين است، همهي مصادرش را من ديدم، و با اين بياني که شد پيغمبر خدا جايگاه حضرت زهرا(سلام الله عليها) را مشخص ميکند که حضرت زهرا داراي چه جايگاهي است.
يعني ما دو الگوي منحصر به فرد در جهان خلقت داريم؛ يک مرد و يک زن. آن الگوي منحصر به فرد مرد در جهان خلقت که ثاني ندارد؛ «رسول خدا(ص)» است و آن الگوي منحصر به فردي که در ميان بانوان کپي و نظير ندارد؛ «حضرت زهرا(سلام الله عليها)» است. اين جايگاه حضرت زهرا(سلام الله عليها) بر اساس فرمايش پيامبر است.
و اما از طرُق ديگر اگر ما بخواهيم مسأله را مورد دقّت قرار دهيم؛ طبيعتاً يک فرصت ديگري را ميطلبد. بقيهي مطالب را براي جلسهي بعد میگذاريم، که به عرض خواهم رساند شعاع درک ما نميتواند حضرت زهرارا واقعاً درک کند، بلکه آن مقداري که ميفهميم به اندازهي خودمان است، و إلا «سميت فاطمة فاطمة لأن الناس فطموا عن کنه معرفتها»؛ يعني جدا شدند، «فطم» به معناي «قطع» است، «فطموا عن کُنه معرفتها»، نميشود به معرفت حضرت زهرا پي برد. اما همين مقداري که درک ما ميتواند برسد و درک کند مطالبی عرض میکنيم. و إلا حضرت زهرا را کسي نشناخت جز رسول خدا و جز أميرالمؤمنين(سلام الله عليهما) و همينطور فرزندان حضرت زهرا.
ما نميتوانيم آن عظمت و جلالتي که حضرت زهرا(سلام الله عليها) روز قيامت دارد و روايتش هم روايتي است که عامه و خاصه ميگويند روايت صحيحه است، وقتي فرداي قيامت به محشر ميآيد، آنجايي که ديگر دل در دل کسي نمانده، فاطمه روز قيامت ميايستد و خداي متعال آن عظمت و بزرگواري و اجازه را به حضرت زهرا(سلام الله عليها) ميدهد.
اميدواريم بتوانيم در اين ايام فاطميه يک ترسيمي ولو به اندازهاي که خودمان فهميديم و درک کرديم از اين بانوي مکرّمهاي که ظلم زياد به او شد، درک کنيم. اما اين ظلمها نتيجه بخشيد و راه صحيحي که ما بايستي امروز آن راه صحيح را طي کنيم آن را به برکت حضرت زهرا شناختيم، حقيقت امر اين است. احاديث به جاي خود، چون فاطمه زهرا، معصومه است و داراي مقام عصمت است. عصمت است که به روش و قول انسان، به عمل و موضعگيري انسان معنا ميدهد. لذا با هر کسي حضرت زهرا(س) دشمن است، ما دشمنيم، چون او معصوم است. هر کسي را حمايت کرده ما حامي هستيم، چون معصوم است.
السّلام عليکِ يا بنت رسول الله
عصمتش حاجب وهم است و مرا نيست رهي که سوي دفتر مدحش بنمايم نگهي
هجده ساله مهي بعد پيمبر دو مهي ماند باقي و چها ديد نه جرم و گنهي
بر در خانهي او آتش بيداد زدند تيشه بر ريشهي اسلام زبنياد زدند
بود بيطاقت و بيتاب زهجران پدر دشمنش درب سرا سوخت چو افروخت شرر
پهلويش را بشکستند چو از تختهي در محسنش سقط شد و کرد روي خاک مقرّ
اين همان طفل صغير است که يوم سُئِلَت عرش را گيرد و گويد به چه جرمي قُتِلَت
گر بپرسي که چه شد باعث بيماري او لگد و تخته در هر دو شکستش پهلو
تازيانه بزدش قنفذ و خستش بازو نيلي از سيلي بيداد عدو گشتش رو
عَلِم الله چه شرر بر جگر فاطمه بود که شرار جگرش آتش جان همه بود
هنوز آب غسل پيامبر(ص) خشک نشده بود، آمدند در خانهای که جبرئيل بدون اذن وارد نمیشد، خانهای که ماهها پيامبرخدا(ص) میآمد میايستاد سلام میکرد، فاطمه زهرا آمد پشت در، همين که احساس کردند فاطمه پشت در است، آنچنان در را فشار دادند، صدای ناله زهرا بلند شد «بابا يا رسول الله ببين با دخترت چه کردند؟!!»
الباب و الجدار و الدماء شهود صدق ما به خفاء
تخصص
آثار نوشتاری