زاد روز پیامبر اعظم (ص)(1)
درباره روز ولادت پیامبر(ص) منابع شیعه و اهل سنت هماهنگ نیستند.
دیدگاه سنیان
منابع اهل سنت در این باره سیزده قول را گزارش کردهاند که مشهور آن، دوازدهم ربیعالأول است(2) که ابنهشام (213 یا 218ق)، طبرى (310ق) و بیهقى (458ق) آن را از ابناسحاق (150- 85ق) نقل کردهاند؛(3) ولی دیگر قولها بدون سند گزارش شدهاند. تنها ابنسعد (207 ق) گزارش تولد پیامبر(ص) در روز دهم ربیعالأول را به امام باقرعلیه السلام مستند کرده(4) و این استناد نیز در خور اعتماد نیست؛ چرا که در شمار راویان وى ابنأبىسبره حضور دارد که حتى عالمان علم رجال اهل سنت هم نقل روایت وى را ضعیف دانستهاند.(5)
اما گزارش ابناسحاق که مستند نقل ابنهشام و طبرى است، هرچند گزارشهاى وى در وقایع تاریخى مورد توجه مورخان است،(6) لیکن این نقل در دو نکته جاى تأمل دارد: 1. مستند این نقل، ثبت نشده، گرچه اکثر نقلهاى او چنین است؛ 2.در انتقال گزارشهاى وى، بهویژه در خصوص معصومانعلیهم السلام، تصرفات و حذفهایى در زمان او و پس از او، از سوى منصور دوانیقى(158ق)، ابنهشام حمیرى (- 213ق) و دیگران صورت گرفته است.(7) پس در مواردى که نقل وى درباره معصومانعلیهم السلام بىسند باشد و در برابر آن نیز روایتهاى مستند و در خور توجهى در میان باشد، از اعتبار نقل او کاسته مىشود. نقل وى در بارۀ روز تولد پیامبر(ص) چنین است.
دیدگاه شیعیان
منابع کهن شیعى در این خصوص، پنج گزارش آوردهاند که مىتوان گفت این گزارشها بر اساس نگاهها و مستندات متفاوت حدیثى، تاریخى و نجومىِ نگارندگان آنها ثبت شدهاند. در این گزارشها از روزهاى دوم و هشتم ربیعالأول و نیز دوازدهم رمضان، دوازدهم ربیعالأول و هفدهم ربیعالأول، یاد شده که در اینجا در سه محور بررسى مىشوند:
الف) سه گزارش نخست
یعقوبى (292ق) که از قدیمىترین آنان به شمار مىآید، سه گزارش را با اضطراب نقل کرده و بر هیچکدام تأکید نکرده و این نشانه بىاعتمادى وى به این گزارشهاست.
مسعودى (346ق) که اندکى پس از یعقوبى مىزیست نیز دو گزارش از سه گزارش یعقوبى را با همین اضطراب نقل کرده و بر هیچکدام تأکید نکرده است.
ب) گزارش دوازدهم ربیعالأول
کلینى (329ق) که معاصر مسعودى بوده تولد پیامبر(ص) را دوازدهم ربیعالأول دانسته و از چگونگى حمل آمنه به پیامبر(ص) و مکان تولدش نیز مطلبى آورده است.(8) پس از او شیخ صدوق (381ق) فقط در کتاب کمال الدین این تاریخ را ثبت کرده(9) و محمدبنایوب طبرى معروف به حاسب طبرى (ربع اخیر سده پنجم) هم همین تاریخ را آورده است.(10) ابنطاووس پس از تأکید بر گزارش تولد پیامبر گرامى(ص) در هفدهم ربیعالأول مىگوید: براى این تولد شریف در دوازهم این ماه هم گفتههایى نقل شده است.(11) این سخن وى، اشاره به گزارش کلینى و صدوق به شمار مىآید.
بررسى مستند گزارش کلینى
پرسش اساسى درباره مستند سخن کلینى این است که آیا این سخن به معصوم مىانجامد یا به مورخان پیش از او؟ با اینکه شیوه کلینى در نقل مطالب و احادیث چنین بوده که اسناد آنها را نقل مىکرده و در برخى موارد هم تاریخ معصومانعلیهم السلام را با سند آورده،(12) لیکن در ابتداى بابهاى موالید و وفیات چهارده معصوم این تاریخها را بدون سند ثبت کرده و به همین جهت نزد محققان متأخر با نقدهایى مواجه شده است.
مجلسى سخن او درباره تولد پیامبر(ص) را به جهت هماهنگى با منابع سنیان و نبودن این گزارش در مآخذ شیعىِ پیش از کلینى، حمل بر تقیه کرده است.(13) محدث نورى هم با نام بردن از کسانى که این تولد را هفدهم ربیعالأول دانستهاند، قولشان را به احادیث معصومانعلیهم السلام مستند دانسته و افزوده است: شیخ کلینى اگرچه ثقةالاسلام و فخر شیعه است، لیکن در بخش تاریخ موالید و وفیات در پى تحقیق و تمییز صحیح از سقیم نبوده، تنها به نقل عبارت بعضى از مورخان، که نزدش بوده بسنده کرده است.(14)
فقیه و رجالشناس دوران معاصر آیتاللَّه شبیرى زنجانى در تحقیق خود این گزارش کلینى را برگرفته از مآخذ سنیان دانسته است.(15) مىتوان گفت این تحقیق درباره گزارش یادشده کلینى به واقع نزدیکتر است؛ چرا که کلینى با اینکه به مآخذ دست نخست، دسترسى داشته، براى این گزارش خود به سند تاریخى و پشتوانه روایى استناد نکرده است و به گفته آیتاللَّه زنجانى گزارش کلینى درباره باردارشدن آمنه به پیامبر(ص) در ایام تشریق در خانه عبداللَّه بنعبدالمطّلب نزد جمره وسطى، برگرفته از کتاب زبیربنبکّار و گزارش تولد پیامبر(ص) در دوازده ربیعالأول برگرفته از دیگر مآخذ سنیان [مانند ابناسحاق] است که این گزارش نزد آنان معروف است. پس کلینى با ترکیب آن مآخذ به چنین نتیجهاى دست یافته بىآنکه از حدیث یا مأخذ شیعى، آن را نقل کرده باشد.(16) تا به اینجا این نتیجه به دست آمد که گزارش تولد پیامبر(ص) در دوازدهم ربیعالأول در مآخذ شیعىِ پیش از کلینى ثبت نشده است.
این احتمال هم به دور از نظر نیست که تعبیر «تولد پیامبر(ص) در دوازدهم ربیعالأول» حتى در عبارت کلینى هم نبوده بلکه عبارت او چنین بوده است: «لإثنتى عشر لیلة بقیت من شهر ربیعالأول»؛ یعنى واژه «مضت»، به اشتباه به جاى واژه «بقیت» گزارش شده است؛ چنانکه در گزارش خطیب قسطلانى واژه «بقیت» ثبت شده است(17). پس مىتوان گفت مقصود کلینى نیز هفده ربیعالأول بوده و برای این سخن می¬توان از گزارش مسعودى گواه آورد که آن را به فرصتی دیگر وامی نهیم.
گفتنی است، مرحوم صدوق این تاریخ را در ضمن مرفوعه ابانبنعثمان (حدود170ق) با تعبیر «فولد رسول اللَّه(ص) عام الفیل لإثنتى عشرة لیلة مضت من ربیعالأول یوم الإثنین» نقل کرده و این روایت هم دربارۀ باردارى غیرعادى آمنه به پیامبر(ص) و حوادث رخ داده به هنگام تولدش است، لیکن علىاکبر غفارىِ نسخهشناس و حدیثآشنا که کتاب کمال الدین و دیگر کتابهاى صدوق و کلینى را تحقیق کرده، درباره جمله یادشده این روایت مىگوید: «اولاً این تاریخ دوازدهم، جزو روایت ابانبنعثمان نیست، بلکه عبارتى از صدوق بوده [که در واقع همان سخن کلینى را در میان پرانتز یادآورى کرده] است و ثانیاً واژه "مضت "در این عبارت با کلمه "بقیت "جابهجاشده است»
ج) گزارش هفدهم ربیعالأول و مستند آن
شیخ مفید (413 - 336ق) - که هفت سال پس از کلینى و در دهه پایانى عمر مسعودى متولد شد - تولد پیامبر(ص) را هفدهم ربیعالأول دانسته و آن را در سه کتابش روایت کرده است.(18) عالمان فراوانى چون کراجکى (449ق)(19) ، شیخ طوسى (460ق) در چهار کتابش،(20) فتال نیشابورى (508ق)،(21) ابنالمشهدى (متولد 510ق)،(22) علىبنمحمد تمیمى (زنده در 533ق)،(23) طبرسى (548ق)،(24 ) ابنشهرآشوب (588 - 489ق)(25) - با منابع فراوانى که در اختیار داشت - ، مؤلف نزهة الزاهد (زنده در 598ق)،(26) ابنطاووس (664 - 589ق)(27) - با کتابخانه عظیمى که داشت - ،(28) شهید اول (275)(29) کفعمى (حدود 900ق)،(30) حسین عاملى پدر شیخ بهایى (984 - 918ق)(31) و شیخ بهایى (1031ق)(32)و ... نیز این روایت را باور داشته و از آن پشتیبانى کردهاند. جلسى نیز گوید: امامیه جز اندکى از آنان بر این روایت اتفاق دارند.(33)
بررسى مستند سخن مفید
پرسش اساسى در اینجا این است که آیا این تاریخ در منابع و مآخذ پیش از مفید آمده یا نه و مستند نقل مفید و عالمان پس از او چیست؟
علامه محمدتقى تسترى (1415ق/1374ش) مىگوید: در مآخذ پیش از مفید، نصى - جز دو روایت - بر آن نیافتم. در یکی از آنها روزهدارى در این روز را به علت تولد پیامبر(ص) در آن مستحب دانسته است؛ ولى این تفسیر مفید - که علت استحباب روزه در این روز، تولد پیامبر(ص) است حجّت نیست؛ چون راوی این روایت در بارۀ اهمیت روزهدارى در روزهاى سال، پرسشى را نزد امام هادىعلیه السلام برده که آنحضرت پیش از سؤال وى به او فرمود: « آن، چهار روز است و یکى از آن روزها، هفدهم ربیعالأول است» و روایت دیگر هم در مقام بیان خصوصیت و اهمیت روزهدارى در روز هفدهم ربیعالأول است و سخنى در مورد اینکه علت این خصوصیت، تولد پیامبر(ص) در آن روز است، در روایت بیان نشده و شاید علت آن چیز دیگرى باشد.
تا اینجا سخن محقق تسترى بود(34) و از روند عبارت او برمىآید که شاید علت استحباب روزه در روز هفدهم ربیعالأول، احتمال وقوع معراج در شب آن باشد.
ارزیابى کلام تسترى
از واکاوى منابع و پژوهشهاى متقدم و متأخر این نتیجه به دست مىآید که اولاً گزارش تولد پیامبر(ص) در هفدهم ربیعالأول، در مآخذ پیش از مفید مطرح بوده است؛ این نقل حتى در برخى منابع سنیان هم به ثبت رسیده است؛ ابوهلال عسکرى (391ق) که معاصر صدوق (381ق) بوده، با یک واسطه از ابوالحسن نسّابه (زنده در 310ق)(35) آن را روایت کرده است؛(36) ثانیاً نشانههاى زیر حکایت دارد که مفید در این سخن به مستندى قابل اعتماد تکیه داشته است:
1 . وى علاوه بر اینکه از به کار بردن واژههاى تردیدى مانند: قِیل، یُقال، رُوِى و ... پرهیز کرده، براى دیدگاه خود با صراحت به روایت معصومعلیه السلام استناد کرده است؛ او در المقنعة با بهرهگیرى از احادیث معصومانعلیهم السلام، نوع فضیلت روزهدارى در چهار روز از سال را بیان کرده، تصریح معصومعلیه السلام را به اینکه علت فضیلت روزهدارى در هفدهم ربیعالأول، تولد پیامبر(ص) است، آورده است.(37) در مسّار الشیعة و حدائق الریاض هم همین مضمون را با تعبیر «روى عن ائمة الهدى من آلمحمد(ص)» نقل کرده است.(38)
2 . هرچند شیخ مفید سند روایت را در سه کتاب خود نقل نکرده، لیکن در هر سه مورد، بهویژه در المقنعة - که کتاب فقهى است به فضیلت و استحباب روزهدارى در آن روز، فتوا داده و با صراحت آورده که این مطلب در لایههاى فرهنگى تمام شیعیان جاى دارد.(39) صدور فتوا و ثبت تأکید شیعیان در کتاب فقهىاش، نمىتواند بىاتکا به سند پذیرفتنى باشد؛ چون نسبتدادن حکم شرعى به شارع مقدس - اگرچه از مستحبات باشد - اگر همراه با اعتبار و حجیت سند نباشد، موجب تشریع خواهد بود که حرام است.(40)
این احتمال که شاید استحباب روزهدارى در آن روز به جهت احتمال وقوع معراج در شب آن باشد، احتمال بىمدرکى است؛ زیرا اصل احتمال وقوع معراج در آن شب، ثابت نیست و جاى تأمّل و تحقیق دارد. وانگهى تعبیر مفید و روایت یادشده، بر اینکه علت این روزهدارى تولد پیامبر(ص) است، صراحت دارد.
افزون بر اینها فقهاى شیعه در کتابهاى فقهى خود به روایات پیشگفته، به استحباب روزهدارى در این روز به مناسبت تولد پیامبر(ص) فتوا دادهاند، از جمله صاحب جواهر (1266ق) با نقل این روایات(41) و سید یزدى (1337ق) با تعبیر «على الأصح».(42)
3 . شیخ مفید در دوران حکومت شیعى آلبویه (447 - 344ق) مىزیست و دسترسى او به منابع و آثار شیعى در این دوران آسان بود(43) که متأسفانه امروزه بسیارى از آنها به دلایلى از بین رفتهاند. حتى شیخ مفید کتابى به نام «مولد النبى و الأئمةعلیهم السلام» داشته که آقا بزرگ تهرانى از آن نام برده؛(44) اما هماکنون در آثار منتشره مفید نامى از آن نیست. هرچند برخى از روایتهاى این آثار، در کتاب تهذیب و مصباح شیخ طوسى به صورت مسند و مرسل ثبت شده است، لیکن این روایتها، فقط پارهاى از آن آثار از دسترفته به شمار مىآیند.
4 . مفید در کتاب مسارالشیعة پس از نقل مضمون روایات یادشده چنین افزوده است: سیره صالحان از خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم این بوده که این روز را به جهت تولد پیامبر(ص) در آن، روز بزرگى دانسته و حق آن را شناخته و حرمت آن را نگاه داشته و در آن روز روزه مىگرفتند و این سیره از دوران کهن، پیشنه داشته است.(45) در حدائق الریاض هم همین مضمون را از شیعیان نقل کرده و به گفته: ابنطاووس پس از ثبت آن، چنین گفته است: عالمانى را دیدم که باور و رفتارشان در این روز همینگونه بود.(46)
5. شیخ مفید در ثبت گزارشها، تنها به نقل آنها بسنده نمىکرد، بلکه وى رویکردى پژوهشى داشت و به بررسى آنها مىپرداخت و با تشخیص صحیح از سقیم، احسن و ارجح آنها را برمىگزید.(47)
نتیجه آنکه با حفظ احترام و اعتبار دیگر بزرگان، بهویژه عالمان بزرگ پیش از شیخ مفید، باید گفت گزارشهاى وى در تعارض با نقل دیگران، ترجیح مىیابد.
تأییدی دیگر بر کلام مفید
کراجکى که از عالمان بزرگ و منبعشناس شیعه دوران آلبویه به شمار مىآید، پس از نقل روایت پیشگفته آمنه درباره چگونگى تولد پیامبر(ص) و نقل روایتى از عبدالمطّلب درباره نخستین دیدار او از این مولود بزرگ، چنین آورده است: «ولادت او در روز جمعه هنگام طلوع فجر در روز هفدهم ربیعالأول عام الفیل بوده که در شهر مکه در شعب أبوطالب رخ داده است. روز تولد پیامبر بزرگ ما، روزى عظیمالشرف و جلیلالقدر است که همواره آلمحمد(ص)آن را بزرگ مىشمردند و حرمتش را رعایت مىکردند و با روزه مستحبى و صدقه مستحبى در این روز به خدا تقرب مىجستند».(48)
گرچه در عبارت کراجکى سند این سخن به وضوح بیان نشده، لیکن تعبیر «کانت ولادته یوم الجمعة» در عبارت او مىتواند قرینه باشد بر اینکه سخن وى مضمون روایتى است که حمیرى (297ق) و صدوق آن را با سند معتبر(49) از امام کاظمعلیه السلام نقل کردهاند و در آن روایت نیز تعبیر «ولد رسول اللَّه(ص) یوم الجمعة» آمده است.(50) در حقیقت نقل کراجکى صورت کاملتر روایت حمیرى و صدوق است که در روایت آن دو، تنها به جمعه بودن و دوشنبه نبودن روز تولد پیامبر(ص) بسنده شده؛ ولى در نقل کراجکى علاوه بر آن، از روز هفدهم ربیعالأول هم نام برده شده است.
شیخ طوسى از آن رو که شاگرد مفید و سید مرتضى بود و دوره نخست زندگىاش همزمان با آلبویه بود، به منابع فراوان شیعى دسترس داشت؛ اما بسیارى از این منابع در کتابسوزى کتابخانه بزرگ ابونصر سابور در بغداد و غارت کتابخانه وى در سال 449 قمرى در بغداد که هجرت وى به نجف را در پى داشت از میان رفت.(51) او با این ویژگى در مزار تهذیب الأحکام، تولد پیامبر(ص) را هفدهم ربیعالأول دانسته،(52) در کتاب صیام آن، همین مطلب را به روایتى از طریق ابواسحاق علوى عریضى به امام هادىعلیه السلام مستند کرده است؛(53) چنانکه در کتاب مصباح همین مطلب را به صورت مُرسل آورده است(54) و در دو کتاب المبسوط و النهایة، بر مبناى تولد پیامبر در آن روز، فتوا به استحباب روزه هفدهم ربیعالأول داده است.(55)
نتیجه
آنچه در این میان بیش از همه مستندات مىتواند در خور توجه باشد، گزارشهایى است که به خاندان آن حضرت(ص) مىانجامد ؛ چرا که ایشان در خصوص حوادث پیرامونى خود از دیگران داناترند.(56) پس با توجه به استدلالى که درباره روایت شیخ مفید، کراجکى و طوسى انجام گرفته، گزارش تولد آن حضرت در هفدهم ربیعالأول ترجیح مىیابد و اینکه آن گرامى در وقت طلوع فجر صبح جمعه دیده به جهان گشود.
در خصوص جمعهبودن این روز هم روایتى با سند معتبر(57) از امام کاظم علیه السلام در دست است که امام نقل دوشنبهبودن آن روز را دروغ دانسته و فرمود: «پیامبر(ص) در روز جمعه تولد یافت و روز دوشنبه، روز درگذشت آن¬گرامى است»؛(58) چنانکه در روایتى از امام صادقعلیه السلام دوشنبهبودن روزِ تولد نبوى تکذیب شده و امام دوشنبه را روز شهادت پیامبر(ص) دانستهاند.(59)
این روز به محاسبه نجومى با بیستم نیسان رومى و سیزده اردیبهشت شمسى برابر خواهد بود.(60)
پی نوشت ها:
1. پزوهشکده تاریخ و سیرۀ اهل بیت(علیهم السلام) / یدالله مقدسی.
2. خطیب قسطلانى، المواهب اللدنیة، ج1، ص25.
3. ابن هشام، السیرة النبویة ج1، ص167 و ابنجریر طبرى، تاریخ الأمم و الملوک، ج1، ص571 و بیهقى، دلائل النبوة، ج1، ص74 و ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج1، ص30.
4. ابنسعد، الطبقات الکبرى، ج1، ص101.
5. ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج7، ص331 - 330.
6. رسول جعفریان، سیره رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، ج1، ص47.
7. ر.ک به: صادق آیینهوند، «سیرهنگاران نخستین و داستان سیره ابناسحاق»، ص34 - 27.
8. کلینى، الکافى، ج1، ص439.
9. کمال الدین، ج1، ص196 (خبر یوسف یهودى)
10. (ر.ک به: زیج مفرد، ص30 – 15)
11. ابنطاووس، اقبال الأعمال، ج3، ص116 - 115.
12. براى نمونه به دو مورد بسنده مىشود: کلینى، الکافى، ج1، ص457، باب مولد امیرالمؤمنینعلیه السلام، ح10 و ص468، باب مولد علىبنالحسینعلیه السلام،ح6.
13. مجلسى، حیاة القلوب، ج2، ص48.
14. محدثنورى، میزان السماء، برگه 37، ص74 - 73.
15. سیدمحمدجواد شبیرى زنجانى، «تحقیقى در روز وفات پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم»، ص4، پاورقى 9. یادآورى مىشود این مقاله به نام سیدمحمدجواد شبیرى، منتشر شده که گفته مىشود نظر وى با دیدگاه پدرش آیتاللَّه شبیرى زنجانى هماهنگ است. و آیتالله شبیرى زنجانى، کتاب نکاح، درس شماره 984، ص1386/1/21( 1106 - 1105ش)
16. آیتاللَّه زنجانى، کتاب نکاح، درس شماره 984، ص1386/1/21( 1106 - 1105ش)
17. خطیب قسطلانى، المواهب اللدنیة، ج1، ص25.
18. مفید، المقنعة، ص456 و مسارّالشیعة (مصنفات، ج7، ص50) و حدائق الریاض به نقل ابنطاووس، اقبال الأعمال، ج3، ص122.
19. کراجکى، کنز الفوائد، ص72 - 71.
20. طوسى، تهذیب الأحکام، ج6، ص3 و مصباح المتهجد، ص550 و المبسوط، ج1، ص282 و النهایة، ص169.
21. فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص70.
22. ابنالمشهدى، المزار الکبیر، ص205.
23. تمیمى، ذخیرة الأخرة، ص106.
24. طبرسى، إعلام الورى، ج1، ص42.
25. ابنشهرآشوب، مناقب آل أبى طالب، ج1، ص172.
26. نزهة الزاهد، ص353.
27. ابنطاووس، إقبال الأعمال، ج3، ص121.
28. وى هنگام تألیف کتاب اقبال در سال 650 هجرى، در کتابخانه خود 1500 منبع دراختیار داشت و فهرستى براى آنها به نام الإبانة فى معرفة أسماء کتب الخزانة تهیه کرده بود. و این فهرست هم اکنون از کتابهاى نایاب است (ابنطاووس، مقدمة الیقین، ص79)
29. شهید اول، الدّروس، ج2، ص3.
30. کفعمى، المصباح، ص511.
31. حسین عاملى، وصول الأخیار الى اصول الأخبار، ص40.
32. شیخ بهایى، توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص567)
33. مجلسى، بحارالأنوار، ج15، ص248.
34. تسترى، رسالة تواریخ النبى و الآل، ص5 - 3.
35. به گفته ابنطاووس در الیقین (ص484، باب 193 و ص502، باب 206) ابوالحسن نسّابه کتابى داشت به نام «رُتبة أبىطالب فى قریش و مراتب ولده من بنىهاشم» که آن را با نسخهبردارى از یک نسخه عتیقة در سال 310 هجرى به تألیف در آورد و روایاتى را هم درباره فضایل امیرمؤمنانعلیه السلام نقل کرده است.
36. ابوهلال عسکرى، الأوائل، ص20.
37. مفید، المقنعة، ص371 - 370.
38. مفید، مسّار الشیعة (مصنفات، ج7، ص50) و حدائق الریاض (به نقل ابنطاووس در اقبال الأعمال، ج3، ص122)
39. مفید، المقنعة، ص371.
40. مروّج، منتهى الدّرایة فى توضیح الکفایة، ج5، ص423 (واژه تشریع به معناى منسوبکردن امر غیرشرعى به شرع است)
41. محمدحسننجفى، جواهر الکلام، ج17، ص99 - 98.
42. سیدیزدى، العروة الوثقى، کتاب الصّوم، فصل اقسام الصّوم
43. مفید، المقنعة، ص14 - 11 (مقدمه)
44. آقابزرگتهرانى، الذریعة، ج23، ص277، شماره 6967.
45. مفید، مسارالشیعة (مصنفات، ج7، ص50)
46. ابنطاووس، اقبال الأعمال، ج3، ص118.
47. مفید، الإرشاد (مصنفات ج111 ، ص10 - 9 «مقدمه»).
48. کراجکى، کنز الفوائد، ص72 - 71 (و کانت ولادته یوم الجمعة عند طلوع الفجر فى الیوم السابع عشر من شهر ربیعالأول عام الفیل بمکة فى شعب أبىطالب و هذا الیوم الذى ولد فیه رسول اللَّهصلى الله علیه وآله وسلم یوم عظیم الشرف، جلیل القدر ولم یزل آل محمد یعظّمونه و یرعون حرمته و یتطوّعون بصیامه والصدقة فیه و روى أنّ من صامه کتب اللَّه له صیام سنة)
49. اعتبار این روایت در پاورقى کتاب من لایحضره الفقیه، جلد4، صفحه474 تا 475 آمده است.
50. حمیرى ، قرب الإسناد ، ص 299 ، ح 1177 و صدوق ، الخصال ، ص 385 ، باب ما جاء فى الیوم الإثنین ، ح 67 .
51. طوسى، کتاب الغیبة، ص22 - 21 (مقدمه)
52. طوسى، تهذیب الأحکام، ج6، ص3.
53. همان، ج4، باب 30، ح4 و وسائل الشیعة، ج7، ص335.
54. طوسى، مصباح المتهجد، ص550.
55. طوسى، المبسوط، ج1، ص282 و النهایة، ص169.
56. مجلسى، بحارالأنوار، ج81، ص274.
57. اعتبار این روایت در کتاب من لایحضره الفقیه، جلد 4، صفحه 474 تا 475، آمده است.
58. حمیرى، قرب الإسناد، ص299، ح1177 و صدوق، الخصال، ص385، باب ماجاء فى یوم الإثنین، ح67 و شیخ حر عاملى، وسائل الشیعة، ج8، باب کراهة اختیار الإثنین للسفر.
59. برقى، المحاسن، ج2، ص83، باب الأیّام التى یکره فیها السفر، ح15.
60. زمانى قمشهاى، هیئت و نجوم اسلامى، ج2، ص21.
تخصص
آثار نوشتاری