تقريب بين مذاهب اسلامي دعوتي است که بر پايه علم و استدلال بوده و داراي رويکرد اصلاحي است و پشتوانه آن از همان آغازين روزهاي حرکت تقريبي، علما و شخصيت هاي بزرگ اسلامي بودند که با توکل به خدا در اين ميدان قدم گذاردند و از هيچ حمله و اعتراضي دچار اضطراب نشدند؛ و در اين فعاليت و تلاش خستگي ناپذير خود به هيچ گونه سود مادي و دنيوي نمي انديشيدند و اين دعوت، راه خود را ادامه داد و هم اکنون نيز مناديان تقريب اين حرکت الهي خود را دنبال مي کنند. در حالي که آسيب ها و موانع گوناگون در حيطه هاي سه گانه: رواني- رفتاري، فرهنگي و سياسي در برابر آن وجود دارند هر چند برخي از آن ها رو به کاهشاند.
به نظر مي رسد، مهمترين عوامل بازدارنده حرکت تقريبي، در حيطه روان و رفتار وجود دارد که در صورت از بين رفتن يا حتي کم رنگ شدن گوشه اي از اين عوامل، شاهد شتاب فزاينده اي در راستاي تقريب بين مذاهب اسلامي و نيز انسجام امت اسلامي خواهيم بود، آنچه جايگاه اين بحث را روش تر مي سازد ابهاماتي است که در نتايج تلاش هاي علماي تقريبي وجود دارند. در حاليکه بودجه هاي هنگفتي از طرف برخي مجامع اسلامي در اين رابطه به مصرف مي رسد. ما در اين جستار به مهمترين عوامل روحي رواني اشاره مي کنيم.
در ابتداي بحث به مفهوم شناسي موضوع مي پردازيم و واژه هاي مهم را مورد بررسي قرار مي دهيم.
1- آسيب يا مانع: عبارت است از عاملي يا عواملي که بر سر راه يک حرکت يا فعاليت اجتماعي، سياسي، فرهنگي يا اقتصادي قرار مي گيرند و آن را از رسيدن به هدف و مقصد نهائي شان باز مي دارد. که به آن عامل بازدارنده نيز مي گويند و يا به واقعيت هائي گفته مي شود که در مقابل اين حرکت مقاومت مي کند و مانع رسيدن آن به نهايت مطلوب مي شود.
2- آسيب ها يا عوامل بازدارنده رواني – رفتاري
موانعي است که ريشه در درون انسان دارد که منشأ عکس العملها و رفتارهايي مي شود که فضاي سالم فعاليت ها را مکدر مي کند و از رسيدن آن به نتيجه مطلوب جلوگيري مي نمايد.
3- تقريب: تقريب در لغت به معناي نزديک کردن مي باشد.
تقريب در اصطلاح، دعوتي است اصلاحي براي نزديک کردن شيعه و سني با حفظ کيان طرفين (ر.ک: اسلام،آئين همبستگي ص24) و اين دعوت بر پايه علم و خرد نهاده شده نه عواطف و احساسات زودگذر (ر.ک: همان ص25) و تلاش اصحاب تقريب به اين است که عقل هاي متفکر و دانشمند و همچنين شخصيت هاي ديني را که مورد توجه ويژه مردم اند، به سوي خود متوجه کند و آنان را قانع سازد. و مسلما وقتي طرفين دريافتند که هر دو منابع و مباني شان يکي است و مستند شان قرآن و سنت است و نيز هر دو طرف راه اجتهاد را مي پويند، حالت تفاهمي ميان دو دسته ايجاد خواهد شد. بدون اينکه اين کار موجب تقليد يا پيروي کورکورانه يک طرف از طرف ديگر شود.
4- تفاوت وحدت با تقريب
وحدت داراي دو بعد است: بعد سياسي و اجتماعي، بعد علمي و فرهنگي مقصود از بعد اول اين است که مسلمانان سراسر دنيا که داراي زبان، رنگ، قوم و نژاد مخصوص به خودشان هستند به اسم مصلحت عليه اسلامي: در صف واحد در برابر دشمنان اسلام قرار گيرند.(ر.ک: مجله حوزه، ش80-79،مقاله شهيد صدر منادي وحدت، ص156 و همبستگي مذاهب اسلامي ص503)
مقصود از بعد دوم همان تقريب بين مذاهب اسلامي است، که تحقق اين پديده منوط به اجماع دانشمندان بزرگ مذاهب اسلامي که آگاه به آراء و نظرات همه مذاهب باشند و مطرح کردن مسائل اختلافي نظري در جوي سالم، آرام، صميمي و به دور از تعصب براي دستيابي به حقايق و واقعيت هاي اسلامي در ابعاد علمي، کلامي، حديثي، تفسيري، فقهي، اصولي و ... و نشر نتيجه بحث ها و مناظرات براي پيروان مذاهب.(ر.ک: همبستگي اديان و مذاهب اسلامي ص502)
آسيب ها و موانع رواني – رفتاري
1- تعصب:
که همان طرفداري از اعتقادي غير مستدل و غير موجه مي باشد (ر.ک: همان ص22). اين نوع پديده ناهنجار روحي ـ رواني هم در رفتارهاي ظاهري انسان اثر مي گذارد و هم در قضاوت هاي عقلاني او، و خصوصا در مقام بحث و مناظره، چشمان انسان را از ديدن حقايق و واقعيت ها باز مي دارد به گونه اي که در مقابل حقايق از خود مقاومت و سرسختي نشان مي دهد و به هيچ صورت آن را نمي پذيرد. تاريخ، آکنده از عکس العمل هاي متعصبيني است که در مواجهه با بحث هاي استدلالي و عقلي، بر خلاف موازين و شرايط بحث و گفتگو رفتار کرده اند (ر.ک: همبستگي مذاهب اسلامي، ص100-99)، که نتايج زير را در بر داشت.
- معيارهاي علمي و منطفي در اين گونه موارد رعايت نمي شد.
- بي نتيجه ماندن بحث ها و عدم دستيابي به غرض مطلوب، زيرا در صورتي بحث و گفتگوئي نتيجه مطلوب دارد که براي اثبات حق و يا ابطال باطل، از راه دليل معتبر باشد، نه آنکه غرض آن ها غلبه بر پيروان مذهب ديگر باشد، اگر چه از راه باطل صورت گيرد.
- در اين گونه موارد، دستيابي به نظر ارجح و اقوي امکان نداشت چون طرفين با يکي از طرفين به دنبال دستيابي به حقيقت و واقعيت نبودند.(ر.ک: همبستگي اديان و مذاهب اسلامي، ص457)
علامه محمد تقي قمي، نماينده آيه الله العظمي بروجردي و بنيان گذار دارالتقريب در مصر در مورد نتايج تعصب در بعد رفتار چنين مي گويد: «چه مصيبت هائي که اين تعصب (فرقه اي و مذهبي) بر سر مسلمين آورده است و خون هائي که به واسطه آن ريخته شده و شمشيرهائي که به جاي کشتن دشمن به روي برادر کشيده شده است (ر.ک: همبستگي مذهب اسلامي، ص 138).
علما و مورخين در اين مورد گزارش هاي تكان دهنده اي ارائه كرده اند.[1]علامه محمد جواد مغنيه زمان پيدايش فرقه هاي متعصب را بعد از پيامبر اسلام مي داند که اين روحيه مخرب زاييده اوضاع سياسي و دنيوي براي ايجاد تفرقه و پراکندگي بين امت اسلام است (براي تفصيل بيشتر در مورد نتايج منفي تعصب ر.ک: مختصر کتاب المؤمل، ابي شامه، ج3، ص32. و معجم البلدان، ياقوت حموي، ج 3، ص273)، و شيخ محمود شلتوت نيز در فتواي تاريخي خود در رابطه با جواز تعبد به مذهب اماميه، مسلمانان و خصوصا اهل سنت را از تعصب در اين رابطه بر حذر داشته است (ميز گرد تقريب بين مذاهب اسلامي، خسروشاهي، سيد هادي، قم، كلبه شروق، مركز بر رسي هاي اسلامي، اول، 1381، ص169). چون اسلام براي دستيابي به اصول انساني يعني مساوات و برادري و سعه صدر و پذيرش حق و حقيقت مي باشد و پاي بندي نابخردانه و افراطي به عقيده يا مذهب يا فرقه... نشانگر توهم و تخيل است که به جاي انديشيدن و دستيابي به يقين و اطمينان برخاسته از عقل سليم، به سوي باطل و گمراني رهسپار مي شوند. (ر.ک: اسلام، آئين همبستگي، ترجمه و نگارش عبدالکريم بي آزار شيرازي، تهران، انتشارات بعثت، بينا 1354، ص179)
مهمترين و قدرت مند ترين عامل بازدارنده در راه حرکت تقريبي مطرح است و به نظر مي رسد که اگر با فعاليت هاي درست اين مشكل حل گردد بسياري از موانع ديگر به تدريج و با يک برنامه منظم و حساب شده بر طرف خواهد شد. (براي تفصيل بيشتر ر.ک: اسماعيلي، اسماعيل، قلمرو شامل دستامح در نظر شهيد مطهري، مجله حوزه، 1379، ش 97، از ص145 تا 180)
چون تعصب مذهبي منجر به ايجاد اختلاف و شکاف ميان فرزندان امت اسلامي و متلاشي شدن وحدت و تقسيم شدن آن به گروه هاي متخاصم گشته است و استعمار و حکومت هاي دست نشانده آنها و نيز علماي درباري از اين نقطه ضعف امت اسلامي، استفاده مي کنند.
2- بدبيني
عده اي چنين مي پندارند که پيروان مذهب ديگر، اسلامي مخلوط به کفر دارند و بدتر از کافران و مشرکان هستند چون اين ها معارف دين الهي را از خلوص و شفافيت انداخته اند و آن را آميخته به عقايده کفر آلود و شرک آميز کرده اند. چون اعتقادات شان از پاکي و طهارت لازم برخوردار نيست پس ظاهرا پيرو اسلام اند در حاليکه در باطن کافر و مشرکند و همان طور که منافق بدتر از کافر و مشرک و نيز دشمن در لباس دوست، خطرناک تر از دشمن ظاهري است، اين ها نيز خطرناک تر از دشمنان قسم خورده اسلام اند. (علامه فضل الله به اين مانع اشاره نموده و به نقد و بررسي آن پرداخته اند ر.ك: الحرکه الاسلاميه، هموم و قضا، فضل الله، محمد حسين، ص312) در حاليکه شرط اول براي دستيابي به نتايج مثبت در مناظرات تقريب و انسجام اسلامي، داشتن حسن نظر و دوري از سوء ظن و بدبيني است و بايد طرفين بحث در باطن به اين مطلب ايمان داشته باشند که مسلماني که به قرآن و سنت پيامبر ايمان دارد، از اجتماع مسلمين بيرون نرفته است و اخلاص و دوستي به پيامبر و تمايل رسيدن به حق را دارد، (ر.ک: سير اعلام النبلاء، الذهبي، ابوعبدالله محمد بن احمد، تحقيق شعيب ارناقروط، محمد نعيم عرقوسي، بيروت مؤسسه الرساله، چاپ نهم، 1413، ج 14، ص640)
پس بايد هر دو طرف همديگر را ياري کنند که به حقيقت برسند ذهبي در ترجمه احوال محمد بن نصر مروزي مي گويد:
«چناچه ما هر پيشوائي را که در اجتهاد خود درباره مسائل جزئي اشتباه قابل گذشتي کند، بدعت گذار بدانيم و در مقابل او قيام کنيم و تبعيديش نمائيم، در آن صورت نه ابن نصر و نه ابن منده باقي مي مانند و نه کساني که از آنها بزرگتر هستند.»
اين بد بيني و سوء ظن بين دو گروه تاحدي وجود دارد و شايد برخي از اهل سنت، بر اساس تصور نادرستي كه دارند شيعيان را به عنوان غالي مي شناسند که امامان خود را تا درجه پيامبري و بلکه خدائي بالا مي برند (به عنوان نمونه ر.ك: الفرق بين الفرق، عبد القاهر بغدادي، ترجمه محمد جواد مشكور،تهران، امير كيير، دوم، 1344ش، ص4ـ6) در حاليکه اهل غلو در طول تاريخ شيعه، هميشه مورد خشم ائمه اهل بيت قرار داشتند. و حتي از طرف(2)بعضي از امامان دستور قتل رهبران اين گروه، صادر شد. که مطالعه زندگي امامان معصوم، و نحوه برخورد آن بزرگواران بااين گونه مسائل، بيان گر نفرت و انزجار آنها و پيروان واقعي شان از اهل غلو، مي باشند.
به طوري که شيعيان همواره از غلات دوري مي جستند و همنشيني با آنها را حرام مي دانستند (مستدرک الوسايل، ميرزا حسين نوري، قم، مؤسسه آل بيت، ج12، ص 315. براي تفصيل بيشتر ر.ك: همبستگي مذاهب اسلامي، مقاله محمد جواد مغنيه تحت عنوان غلات از نظر شيعه اماميه، ص231ـ236)
و نظر شيعه و پيشوايان الهي شان اين بود که آنها بدتر از يهود، نصاري، مجوس و حتي مشرکان هستند. (رک: رجال کشي (اختيار معرفه الرجال)، شيخ طوسي، تصحيح مصطوفي، مشهد، دانشگاه مشهد، ص300)
و اين ديدگاه موجب طرد آنها از جامعه اسلامي شد که حتي معاملات و روابط اجتماعي به طور کامل با آنها قطع شد. پس شيعه هيچ ارتباطي با اهل غلو (غلات) ندارد.
و از جانب ديگر بعضي از شيعيان اهل سنت را ناصبي و دشمن اهل بيت پيامبر مي دانند، در حاليکه مسأله محبت اهل بيت و دوستي خاندان رسالت امري مسلم و مورد اتفاق همه اهل سنت است و گروه اندکي که بغض و عداوت اهل بيت را در دل دارند در جامعه اهل سنت جائي ندارند و در طول تاريخ بزرگان اهل سنت از اين گروه بيزاري جسته اند. پس شعيان بايد بين اهل سنت و ناصبي ها تفکيک قائل شوند و در مواجهه با برادران مسلمان شان، به ديد ناصبي به آنها ننگرند بلکه اين نکته را مسلم بدانند که آنها نيز به عنوان يک مسلمان، محبت اهل بيت را در ژرفاي وجودشان دارند. چون از ديدگاه همه مسلمانان اهل بيت براي دوستان و محبان حقيقي در دنيا، الگوها عملي و عيني انسان کاملند و آنان را از سرگرداني و حيرت در اداي تکليف در عرصه هاي مختلف زندگي نجات مي دهند و مايه آرامش آن ها بوده و دوستي و ولايت آنان، در عالم قبر و برزخ و قيامت سودمند است. زمخشري، فخر رازي و قرطبي، سه تن از مفسران طراز اول اهل سنت در تفاسير خود در ذيل آيه شريفه «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجري الا علي الله» حديثي از رسول خدا در مورد آثار و فوائد محبت اهل بيت در عالم پس از مرگ نقل مي کنند که «هر کس با محبت آل محمد بميرد، شهيد از دنيا رفته... بخشوده و مؤمن کامل الايمان از دنيا رفته است، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مي دهند، نکير و منکر همراه با بشارت، او را به سوي بهشت مي برند، در قبر او دري به سوي بهشت گشوده مي شود، قبر او را فرشتگان رحمت زيارت مي کنند، بر سنت پيامبر و جماعت اسلام از دنيا رفته است و هر کس بغض و عداوت با آل محمد داشته باشد و از دنيا برود، روز قيامت در حالي وارد عرصه محشر مي شود که بر پيشاني او نوشته شده «مأيوس از رحمت خدا» و کافر از دنيا مي رود و بوي بهشت را استشمام نخواهد کرد.» (ر.ک: زمخشري، جار الله، تفسير کشاف، بيروت، دارالکتب العربي، بي تا، بي نا، ج4، ص 220، 221. فخر رازي، محمد بن عمر، التفسير الکبير، تهران، دارالکتب العلميه، الطبعه الثانيه، بي)
پس شيعه و سني در صورتي مي توانند روند تقريب را پر شتاب سازند که جريان هاي انحرافي که به هر دو مذهب نسبت داده مي شود شناخته و آن را از واقعيت هاي موجود بين مذاهب، تفکيک کنند و با ديدگاه تساهل و تسامح نسبت به يکديگر رفتار نموده و در اين مورد خودي را از غير خودي(ر.ک: اسماعيلي، اسماعيل، قلمرو شاهل و شامح، مجله حوزه، 1379، شماره 80 و 79، ص 145 تا 180 و نيز مقاله خودي و غير خودي در فرهنگ ديني، ص 181 تا 226)
يعني مسلمانان را از غير مسلمانان و توطئه گران را از دوستان و برادران خود باز شناسند.
3- خود برتر بيني
خود برتر بيني ناهنجاري رواني است که مانع به وجود آمدن فضاي سالم گفتگو و مناظرات تقريبي مي گردد، افرادي که داراي اين ويژگي رواني هستند. خود و اعتقادات خود را برتر از ديگران و باورهاي آن ها مي داند و به ديگران هرگز اجازه نمي دهد که در مورد مسائل مربوط به آن ها سخن بگويند (ر.ک: همبستگي اديان و مذاهب اسلامي، ص 411)، به گونه که خودشان را افرادي برگزيده و داراي معارف الهي و آسماني و ديگران افرادي را داراي اعتقادات نادرست و بي اساس مي دانند که صلاحيت گفت و گو با آنها را ندارند. اما در گفت و گوهاي تقريبي اصل بر تساوي همه مذهب اسلامي است به صورتي که هيچ مذهبي نمي تواند ادعا کند که تمامي حقيقت دين اسلام در آن جمع شده است و بقيه مذاهب باطل است يا ناقص است. بلکه پيش فرض مسأله تقريب اين است که اسلام به عنوان کامل ترين شرايع آسماني داراي تنه قوي و مستحکمي است که اجزاي آن را توحيد، نبوت و معاد تشکيل مي دهند و مذاهب اسلامي به عنوان شاخه هاي اين درخت تنومند مي باشند که همه شاخه ها و پيروان آن با انسجام و هماهنگي کامل بايد در راستاي حفظ اصل اين شجره طيبه تلاش کنند.
و نيز قرائن و شواهدي حاکي از وجود روح استغنا و بي نيازي در بين عده اي از انديشمندان اهل سنت است که چنين مي پندارند که مسأله تقريب را شيعيان به جهت نيازمندي خودشان مطرح کرده اند و اهل سنت به دليل داشتن اکثريت جمعيتي و منابع اقتصادي و مالي از اين گونه مسائل بي نياز است و دقت در مسأله تقريب و مسئولان اصلي مؤسسات تقريبي اين نکته را ثابت مي کند که اکثريت قريب به اتفاق آنها را شيعيان تشکيل مي دهند و اگر اهل سنتي هم باشد بودجه مالي آن را شيعيان تأمين مي کنند. آنها از اين نکته غافل اند که مسأله تقريب تنها به نفع شيعه نيست بلکه مسأله اي دو جانبه است که در آن مصالح کلان هر دو طرف تأمين مي شود که عبارت از صيانت از اسلام بوده که ثمرات آن عايد حال هر دو طرف مي گردد و چيزي که باعث استمرار حرکت تقريبي شده است اسلام و مصالح عاليه آن بوده است و الا بدون اين نقطه اشتراک بين مذاهب، نه شيعه به سني احتياجي دارد و نه سني به شيعه. پس بايد تلاش کرد تا اين مطلب به برادران اهل سنت تفهيم شود و آنها نسبت به موقعيت اسلام و مسلمين بيشتر آگاه گردد. تا تصور نيازمندي از يک طرف و بي نيازي مطلق طرف ديگر از بين برود. و از طرف ديگر بايد توجه داشت كه امروز مشكلات اهل سنت كمتر از گرفتاري هاي شيعيان نيست به عنوان مثال مساله فلسطين، كشمير، چچن و ... نمونه هاي روشن اين امر است كه بايد مسلمانان با وحدت و انسجام به حل بحران هاي موجود در اين گونه سر زمين ها همت گمارند.
4-نسبت هاي غير واقع به ديگران دادن
تهمت و افترا رذايل اخلاقي است که ريشه در ناهنجاري هاي روحي و رواني دارد، در طول تاريخ، صدمات فراواني به اسلام به وحدت مسلمانان وارد ساخت، تهمت هائي که از طرف نويسندگان مغرض نسبت به مذاهب اسلامي و خصوصا نسبت به شيعه و پيروان اهل بيت صورت گرفته زمينه بدبيني دائمي فرضي اهل سنت را نسبت به شيعه فراهم آورده است به گونه اي که آن ها شيعيان را از کافران و مشرکات بدتر دانسته و ريختن خون او را مباح و گاهي واجب مي دانند که بعضي از اين دروغ ها و تهمت ها عبارتند از:
1-شيعه در معني به خدا بودن علي معتقد است.
2- جبرائيل مأمور بود که به علي نازل شود، اشتباها بر پيامبر نازل شد.
3-شيعه براي از بين بردن اسلام به وجود آمده است.
4- شيعه سوره هائي را جزء قرآن دانسته و مي خواند که از قرآن نيست که اين سخن را نويسنده اي با استفاده از اقوال شاذ و نادر و غير معمول از کتاب هاي شيعه پيدا کرده و به عنوان عقيده اصلي شيعه معرفي کرده است و اين سخن را بعضي از نويسندگان اهل سنت به قدري بزرگ کرده اند که بسياري از اهل سنت تصور مي کنند که قرآن شيعه غير از قرآن ساير مسلمانان است. (ميز گرد تقريب بين مذاهب اسلامي، سيد هادي خسروشاهي، مرکز بررسي هاي اسلامي، چاپ الهادي، چاپ اول 1380، ص 78 – 77. آية الله خويي در مقاله صيانت قرآن از تحريف بر اساس كلام علماي شيعه عدم تحريف قرآن را امر اجماعي مي داند و نسبت به افتراءات در اين مورد جواب هاي مستدلي ارائه مي دهد و براي تفصيل بيشتر ر.ك: همبستگي مذاهب اسلامي، ص248ـ254)
5- برخي هر عقيده خوبي را که از شيعه شنيدند. حمل بر تقيه مي کنند بدون اينکه معناي تقيه و موارد استفاده از آن را در مذاهب شيعه بشناسند.
7- شيعه به جاي سجده بر خدا بر تربت علي يا تربت کربلا سجده مي کند.(ر.ک: همبستگي مذاهب اسلامي، ص 118 تا 121)...
اين تهمت ها و امثال آن فضاي گفت و گوهاي تقريبي را با شکل مواجه مي سازد به گونه اي که شفاف سازي اين جو مسموم نياز به گذشت زمان و فعاليت هاي فراوان دارد.
علامه شرف الدين در كتاب ارزشمند الفصول المهمة كساني را كه در مورد شيعه نسبت هاي ناروا مي دهند به چهار گروه تقسيم مي كند در مورد هر كدام به تفصيل سخن مي گويد كه عبارتند از:
1. كساني كه فقط براي تقرب و نزديكي به حاكمان اموي و عباسي دست به اين كار زدند(ر.ک: شرف الدين موسوي، عبد الحسين، الفصول المهمة في تأليف الامة، قم، مكتبة الداوري، پنمجم، بي تا، ص154) خصوصا بعد از جمگ صفين حكومت معاويه در اين راستا تلاش هاي بسيار فراوان نمود كه تنها به نسبت ناروا دادن بسنده نكرد بلكه تا مرتبه سب، دشنام و نيز لعن حضرت علي (ع) در منابر حتي در قنوت نماز پيش رفت (ر.ک: همان ص126) در حالي كه شخصيت امير المؤمنين بر اساس آيات قرآن به عنوان نفس رسول خدا و ولي خدا معرفي شده (ر.ک: همان ص129و 130) و كلام نبوي نيز بيانگر اين است كه آن حضرت به عنوان وصي و جانشين و برادر پيامبر معرفي شده است (ر.ک:همان ص129) و احاديث در مورد فضيلت هاي آن بزرگوار بيش از حد شمارش است كه در كتب فريقين بيان شده است (ر.ک: همان ص130.و به باب فضائل علي(ع) در کتب معتبر اهل سنت مراجعه شود).
مساله اتفاقي و اجماعي است و تأويلاتي كه در اين مورد شده كه خواسته اند كار معاويه را وجهه شرعي و اجتهادي بدهند در مقابل تواتر نصوص و قدرت دلالي آن سست و ناپايدار است. و اين عمل خاندان اموي و عباسي در مورد سب، دشنام، ظلم و ستم بر شيعيان و ائمه اهل بيت ادامه داشت كه منجر به زندان شدن و شهادت امام موسي كاظم و نيز شهادت ديگر ائمه اهل بيت شد و در اين مورد حاكمان به ظلم و ستم پرداختند و علماي درباري در نوشتار ها و گفتارهايشان از هيچ تهمت و افترا و دروغي خود داري نكردند كه كتب تاريخ آكنده از اين افتراهاست.
2. گروهي كه از گرايش مردم به طرف خاندان رسالت و امامان اهل بيت هراس داشتند و از اينكه اذهان مردم به سوي آنها تمايل پيدا كنند مي هراسيدند و به هر طريقي مي خواستند جلوي آنها را بيگيرند و در اين مورد سخنان بسيار ركيكي گفتند كه قلم از بيان آن شرم دارد ولي ذهن هاي پاك مي دانند كه دامن اولياي الهي از اين افتراها و تهمت ها مبري است(ر.ک: همان ص155). و هر پژوهشگري به اين مطلب اذعان دارد.
3. گروهي امر براي شان مشتبه شده و بين شيعه اماميه و ساير فرقه هاي كه به آن منتسب هستند خلط كرده اند و عقايد فرقه هاي نظير آغاخانيه، كيسانيه، ناووسيه، خطابيه، فطحيه، واقفيه و... را به جاي عقايد شيعه اماميه مورد تامل و نقد و بر رسي قرار داده اند و چنين تصور كرده اند كه اين اعتقاد همه شيعيان است و به اين دليل نسبت به شيعه واقعي تنفر پيدا كردند. در حالي كه برادران اهل سنت بايد بدانند كه در ميان فرقه هاي اهل سنت نيز چنين گروه هاي يافت مي شود كه داراي عقايدي است كه حتي اذهان انسان هاي ساده لوح هم آن را نمي پذيرد در حاليكه هيچ شيعه اي اين آرا و اقوال و اعتقادات را به كل اهل سنت نسبت نداده اند بلكه آن را مربوط به همان گروه يا گروه هاي خاص دانسته اند. (همان ص155ـ156) پس برادران اهل سنت نيز بايد در اين مورد تفكيك قايل شوند.
4. افرادي كه به نقل علماي گذشته در مورد شيعه اكتفا و اعتماد كردند بدون اين كه خود شان در اين مورد تحقيق نمايند و اگر به سخنان و اقوال علماي اماميه مراجعه مي كردند قطعا چه در اصول و چه در فروع در كتابهاي اماميه مطالبي مي يافتند كه با آن چه علماي گذشته در مورد شيعه گفته اند متفاوت است. پس اين افراد بايد تقواي الهي را در گفتار و نوشتار شان رعايت كنند و بدون تحقيق در اصل منابع مذاهب ديگر چيزي را به ديگران نسبت ندهند (همان ص156) كه هم خود شان در بي خبري مي مانند و هم موجب گمراهي ديگران مي شوند و در اين مورد هيچ عذري از آن ها پذيرفته نيست چون كتب اماميه در اكثر ممالك اسلامي وجود دارد.
اين سخنان شرف الدين حاكي از وخامت اوضاع در كتب اهل سنت در مورد شيعه است كه نياز به فعاليت هاي فراوان از جانب علماي دلسوز فريقين در عصر حاضر دارد چون در ذهن مردم عادي اهل سنت و بعضي از علماي ساده لوح آن ها اين پندار به طور ريشه اي وجود دارد.
5.رفتارها حساسيت برانگيز
اين نوع رفتار ها دو گونه است:
1. رفتارهائي که حاصل آن بدنام شدن شيعه است که شيعه را به عنوان يک مذهب خرافي و ضد عقل و پاي بند احساسات مطرح مي کند مانند افراط در انجام برخي از شعائر حسيني در ماه محرم و ديگر مناسبت هاي مربوط به مذهب تشيع مانند قمه زدن و زنجير تيغ دار و خواندن برخي از اشعاري که نشان گر غلو و يا نا آگاهي خوانندگان از آموزه هاي واقعي اسلام مي باشد.
2. لعن و سب خلفا و بعضي از صحابه: که اين عمل احساسات برادران اهل سنت را بر مي انگيزد و موجب بدبيني مي گردد و دشمني و خصومت را بين مسلمانان تشديد مي کند.
شيخ محمد حسين کاشف الغطاء در اين مورد مي فرمايد:
اگر لختي چشم خود را بگشائيم و به عقل و شرع مراجعه کنيم، اين موضوع را نمي توان دليل دشمني دانست. چون اولا: اين رأي و عقيده تمام شيعيان نبوده، بلکه عقيده شخصي برخي از آنان است و چه بسا بيشتر آنان بر اين امر موافق نيستند، زيرا در اخبار پيشوايان شيعه از اين کار نهي شده است. بنابراين صحيح نيست که به خاطر روش نکوهيده بعضي از افراطي ها با تمام شيعيان دشمني ورزيد.
ثانيا: بر فرض تمام شيعيان اين چنين باشند، اين امر موجب کفر و خروج آنها از اسلام نخواهد شد، حداکثر مرتکب معصيتي شده اند و گناهکاران هم در بين شيعيان فراوان هستند و هم در بين اهل سنت و عصيان مسلمانان موجب قطع رابطه برادري با وي نمي شود.
ثالثا: چنانکه اين موضوع از اجتهاد و اعتقاد ناشي باشد. گر چه خطاست ولي ممکن است داخل در معصيت نبوده و موجب فسق نگردد. زيرا در باب اجتهاد نزد همگان مسلم است که براي خطا کننده يک پاداش و براي به واقع رسيده دو پاداش مي باشد.
و علماي سني، جنگ هائي را که در صدر اسلام، ميان اصحاب روي داده است مانند جنگ جمل و صفين، صحيح مي دانند که زبير، طلحه و معاويه (در اين موارد) اجتهاد کرده و اگر چه در اجتهاد خود به خطا رفته اند ولي به عدالت آن ها لطمه اي وارد نمي سازد.
بنابراين اهل سنت وقتي رفتار آنها را نيکو مي شمارد و کشتن هزاران نفر و ريختن خون آن ها را جرم نمي داند پس بهتر است توهين برخي از افراطي ها را هم نسبت به برخي خلفا جرم نداند.
پس بر اساس دلايل عقلي و نقلي در مي يابيم که اين رفتارهاي افراطي که نوعي اختلاف رواني است. هيچ گونه موجبي براي دشمني و پراکندگي ميان گروه هاي مسلمين نيست(ر.ک: همبستگي مذاهب اسلامي، ص 94 – 95). استاد مغنيه در اين رابطه مي گويد ممکن است کسي بگويد که احاديث لعن در کتب اربعه شيعه وجود دارد. در جواب بايد گفت در ميان احاديثي که در کتب معتبر شيعه است مانند احاديث کافي، استبصار، تهذيب و من لا يحضره الفقيه هم ضعيف بوده و هم صحيح و معتبر در آن وجود دارد. احاديث موجود در اين کتابهاي شيعه دليل و حجت عليه مذهب شان نيست(ر.ک: همان، ص206). پس اگر چنانچه احاديثي وجود داشت که مي توان عليه مسلمات شيعه به کار برد، بايد در صحت و استواري و حجت آن از لحاظ سند يا دلالت متن آن ترديد کرد. به عنوان نمونه امامان شيعه همواره بر برخورد اسلامي با اهل سنت تأكيد مي فرمودند به گونه اي كه حتي امام علي (ع) كه خود را شايسته ترين فرد براي حكومت و خلافت مي دانست همواره در مسائل مهم خلفا را مورد حمايت قرار مي داد تا خطر هاي كه اصل اسلام را تهديد مي كرد از بين برود و ساير امامان شيعه نيز پيروان خود را به شركت در نماز جماعت اهل سنت تشويق مي فرمودند و آن را به واسطه اهميت وحدت اسلامي مساوي با نماز خواندن با رسول خدا مي دانستند و از جانب ديگر ارتباط و پيوند زنا شويي را با آن ها جائز دانسته و بر خوردهاي اخلاقي و اجتماعي را در راستاي وحدت امت اسلامي امري حياتي مي دانستند (براي تفصيل بيشتر ر.ك: وحدت مسلمين (مجموعه مقالات كنگره جهاني ائمه جمعه و جماعات) مقاله، وحدت امت در قرآن و سنت، صادقي اردستاني، قم، الهادي، اول، ص497ـ509)
دلايل و توجيهاتي که توسط اين دو شخصيت بزرگوار ذکر شده است دقيق و ترديد ناپذير است اما واقعيت اين است که در بين شيعيان افرادي هستند که اين گفتار حساسيت برانگيز را دارند که موجب جريح دار شدن عواطف برادران اهل سنت مي شود. و براي مسأله تقريب، بايد جلوي اين سخنان گرفته شود و اين جز با تبليغات علماي شيعه و فرهنگ سازي بين اقشار مختلف جامعه تشيع امکان پذير نيست.
6. عدم ارتباط بين علماي مذاهب به طور روشن و شفاف
برگزاري محافل و کنفرانس هاي تقريبي فرصت مناسبي است که انديشمندان و علماي جهان اسلام هرچه بيشتر در آن در راستاي تحکيم ارتباط متقابل تلاش نمايند. و از برخوردهايي که موجب جريحه دار شدن احساسات طرف مقابل مي گردد بپرهيزند. اما در رابطه با اين گونه فعاليت ها دو نکته بسيار مهم و ضروري وجود دارد.
1- با توجه به گستردگي جهان اسلام، و محدوديت کمّي ميهمانان دعوت شده، اين ارتباط ها فاقد ثمرات چشم گير بوده چون بيشتر ارتباطات فردي شده و از تأثير گذاري برخوردار نيست.
2- با فرض غنيمت دانستن همين مقدار ارتباط، باز هم اين ارتباط به طور وجود ندارد. بلکه به شرکت در جلسات و کنفرانس ها محدود مي شود و نکته دوم اينکه ميهمانان نتايج جلسات تقريبي و ثمرات آن را به کشور خودشان انتقال نمي دهند يا اگر هم انتقال مي دهند به دليل اينکه خودشان از مقبوليت اجتماعي لازم برخوردار نيستند، سخن و نوشتارشان تأثير بالائي را بر افکار مردم نمي گذارد.
پس مانع اصلي تقريب در اين رابطه عبارتند از:
1- عدم ارتباط مؤثر بين علماو انديشمندان تأثير گذار که مقبوليت اجتماعي دارند.
2- بي خبري عامه مردم از فعاليت هاي تقريبي به دليل تساهل و تسامح افراد و عدم مقبوليت اجتماعي لازم آنها.
3- عدم رعايت اصول پيام رساني در رساندن پيام هاي تقريبي توسط افراد.
اين نکات سه گانه فقط در سال هاي اوليه حرکت تقريبي و يا حداکثر در همان دوران دارالتقريب در مصر توسط اعضاي آن به طور دقيق رعايت مي شد و تأثيرات لازم را به جا گذاشت اما بعد از آن علي رغم فعاليت هاي افراد دلسوز، اين سه نکته به طور کامل محقق نشد. هرچند به دليل گسترش تکنولوژي اطلاعات و ارتباطات شاهد بهبود اوضاع در اين رابطه هستيم و ان شاءالله روز به روز شاهد شکوفايي اين حرکت الهي باشيم.
در اين رابطه وجود مرکز قدرتمندي که مورد قبول همه کشورهاي اسلامي و تنظيم کننده حرکتهاي تقريبي باشد ضروري و لازم است هرچند براي تحقق اين امر، موانع سياسي اي که در کشورهاي اسلامي وجود دارد، بايد برداشته شود تا راه براي انجام چنين اقداماتي هموار گردد.
متداوم و دائمي وجود ندارد. بلکه به شرکت در جلسات و کنفرانس ها محدود مي شود و نکته دوم اينکه ميهمانان نتايج جلسات تقريبي و ثمرات آن را به کشور خودشان انتقال نمي دهند يا اگر هم انتقال مي دهند به دليل اينکه خودشان از مقبوليت اجتماعي لازم برخوردار نيستند، سخن و نوشتارشان تأثير بالائي را بر افکار مردم نمي گذارد.
پس مانع اصلي تقريب در اين رابطه عبارتند از:
1- عدم ارتباط مؤثر بين علماو انديشمندان تأثير گذار که مقبوليت اجتماعي دارند.
2- بي خبري عامه مردم از فعاليت هاي تقريبي به دليل تساهل و تسامح افراد و عدم مقبوليت اجتماعي لازم آنها.
3- عدم رعايت اصول پيام رساني در رساندن پيام هاي تقريبي توسط افراد.
اين نکات سه گانه فقط در سال هاي اوليه حرکت تقريبي و يا حداکثر در همان دوران دارالتقريب در مصر توسط اعضاي آن به طور دقيق رعايت مي شد و تأثيرات لازم را به جا گذاشت اما بعد از آن علي رغم فعاليت هاي افراد دلسوز، اين سه نکته به طور کامل محقق نشد. هرچند به دليل گسترش تکنولوژي اطلاعات و ارتباطات شاهد بهبود اوضاع در اين رابطه هستيم و ان شاءالله روز به روز شاهد شکوفايي اين حرکت الهي باشيم.
در اين رابطه وجود مرکز قدرتمندي که مورد قبول همه کشورهاي اسلامي و تنظيم کننده حرکتهاي تقريبي باشد ضروري و لازم است هرچند براي تحقق اين امر، موانع سياسي اي که در کشورهاي اسلامي وجود دارد، بايد برداشته شود تا راه براي انجام چنين اقداماتي هموار گردد.
7- محافظه کاري اصحاب تقريب
در سال 1317 هـ.ش علامه شيخ محمد تقي قمي به نمايندگي از آيت الله العظمي بروجردي به مصر مسافرت کرد و از شخصيت هاي برجسته دانشگاه بزرگ الازهر دعوت نمود و دارالتقريب را تأسيس کرد و زحمات زيادي از جانب ايشان و علماي مخلص و دلسوز اهل سنت کشيده شد و حتي شيخ شلتوت فتواي تاريخي خود را مبني جواز پيروي از مذهب اهل بيت به عنوان يکي از مذاهب اسلامي به کشورهاي اسلامي صادر کرد. (اسلامنا في التوفيق بين السنه و الشيعه، مصطفي ايرانعلي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1404، هـ.ق، ص79)
مي توان گفت حاصل زحمات اصحاب تقريب در آغاز فعاليت چشمگير بوده است و در محيط الازهر تحولات فراواني را به وجود آورد که به دليل جايگاه علمي الازهر در عالم اسلام، اين وضعيت اميد بخش بود که حتي حضرت آيت الله بروجردي به دليل آثار سودمند اين حرکت تقريبي همواره با نامه ها و پيام هاي خود اين حرکت مقدس را تأييد مي کردند و آن قدر به اين فکر دلبستگي داشتند که در آخرين ساعات زندگي در بستر بيماري چند لحظه اي که از حمله قلبي به هوش آمدند و چشمان خود را گشودند، گفتند: «آقاي قمي (مؤسس دارالتقريب) به مصر نرفته اند؟ تقريب خدمت بزرگي است، من براي ايجاد حسن تفاهم ميان مسلمانان آرزوهاي بسيار داشتم و در صدد بودم در نامه اي که به شيخ شلتوت مي نويسم به ايشان يادآور شوم که موجبات رفع اين اختلاف را فراهم سازند (همبستگي مذاهب اسلامي، زير تصوير مبارک حضرت آيت الله بروجرديو).»
بنابراين ثمرات مثبتي از اين تلاش نصيب عالم اسلام و پس از آن نيز حرکت هاي تقريبي ادامه يافت که عارتند از:
«ميثاق مؤسسان» تأسيس علامه محمد مهدي شمس الدين، «تجربه مؤسسه خيريه آيت الله خويي. ترجمه علمي ايسسکو (سازمان علمي، آموزشي و تربيتي کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي) که به تقريب به عنوان هدف استراتژيک نگريست و مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي(ر.ک: ايده هائي درباره استراتژي پيشنهادي تقريب محمد علي تسخيري، هجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، ص 16 – 5.)
اما سئوال اينجاست که چرا پيشرفت تلاش ها و حرکت هاي تقريبي از سرعت اوليه خود باز ماند؟
يکي از عواملي که در کنار ساير عوامل مي توان به آن اشاره کرد، سهل انگاري و يا محافظه کاري (ر.ک: مقاله استراتژي، و عوامل تقريب مذاهب اسلامي، محسني، آيت الله محمد آصف، هيجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، ص4)
اصحاب تقريب است در حاليکه به نظر مي رسد ده ها کنفرانس، همايش و ... در اين مورد دائر شده است و صدها عنوان کتاب در اين مورد به نگارش در آمدند. در حاليکه نتيجه ملموس و بالفعلي را نمي توان براي اين زحمات طاقت فرسا بيان کرد. چون غالبا ميهمانان اين گونه جلسات به حضور فيزيکي بسنده مي کنند و هيچ گونه اقدامي عملي در کشورهاي متبوع شان در اين مورد انجام نمي دهد و اين به دليل ترس از فضاي موجود، سهل انگاري و محافظه کاري بيش از حد است که بسياري از شخصيت هاي جهان اسلام و خصوصا مدعيان تقريب به آن مبتلايند.
حتي افرادي را مي توان نام برد که مقالات فراواني در رابطه با مسائل تقريب و لزوم وحدت اسلام نوشته اند و مصاحبه هاي گوناگوني در اين مورد انجام داده اند ولي همين ها در سايت هايشان و نيز در مجامع و کنفرانس هاي موجود در کشورشان يا در بين طرفداران شان بر خلاف مذاهب ديگر مواضع بسيار تند که حاکي از کينه دروني و تعصب مذهبي شديد است، اتخاذ مي کنند.
اين گونه افراد از اين نکته غافل اند که از يک طرف اين تفاوت و دوگانگي ميان قول و عمل آنها شعبه اي از نفاق و دوروئي است و از طرف ديگر نقض عهد و پيماني است که با برادران مسلمان خود در جلسات و کنفرانسهاي تقريب بسته اند. در حاليکه وضعيت جهان اسلام اقتضاء مي کند که در راه رشد و تعالي حرکت تقريبي از هيچ کوششي فرو گذار نکنند.
8- جمود فکري برخي از عالمان مذاهب
در طول تاريخ ضربه اي که عالمان ظاهر بين و سطحي نگر بر پيکر اسلام و امت اسلامي وارد ساختند به مراتب قوي تر از ضربه هاي دشمنان قسم خورده اسلام بود. به گونه اي که اين افراد به ظاهر عالم که بوئي از علم و دانش و فضيلت نبرده اند، با افکار ناقص شان به تبيين معارف و ترويج و تبليغ آن پرداختند و مردم نيز به دليل فريبندگي ظاهرشان به آنها گرايش پيدا کردند و فرآورده هاي عقل ناقص آن ها را به عنوان معارف اصيل دين اسلام، پذيرا شدند. مي توان گفت که اينها علاوه بر تحجر و تنگ نظري (همبستگي اديان و مذاهب اسلامي، ص457) ) در اصل درک معرفت، از پذيرش نظر مخالف نيز خودداري مي کنند و از هر گونه استدلالي که جنبه عقلي بالاتري داشته باشد، دوري مي ورزند و تنها ظاهر را اخذ کرده اند و از لب و باطن معارف الهي اسلام بي خبر مانده اند. و شرايط زماني و مکاني در انديشه و نظر آن ها تغيير نمي دهد.
در حالي که مسأله تقريب که ناظر به مباحث عمقي دين و نيز دخالت مقتضيات زمان و مکان در اجتهاد دانشمندان اسلامي است با اين نوع طرز تفکر و ويژگي رواني منفي سازگار نيست و در بيشتر بلاد اسلامي، علماي تقريبي با اين مشکل مواجه است که رهبري فکري طيف عظيمي از مردم جوامع اسلامي به عهده اين عالمان قشري گراست.
9- اجتناب از بحث و گفت و گوي صحيح و عقلاني
يکي از روحيه هاي عجيب و غريبي که در بين برخي از علماي مذاهب اسلامي وجود دارد، اجتناب از مناظره هاي منصفانه و عقلاني است به گونه اي که وارد شدن در گفت و گوهاي مذهبي و اعتقادي را کاري خطرناک و چه بسا گناهي نابخشودني مي دانند و حتي افرادي که در اين رابطه داراي روحيه اعتدالي هستند نيز بحث را تا جائي که اهميت چنداني ندارد ادامه مي دهند و از ابراز نظر در موردي که صحت و سقم باورها مشخص مي شود، خود داري مي کنند و به اين دليل، مناظرات تقريبي در اين گونه موارد با شکست مواجه مي شود و يا اصلا مناظره اي صورت نمي گيرد. و بعضي از افراد هم مسائل بين مذاهب اسلامي و خصوصا شيعه و سني را از مسائل بسيار بغرنج و پيچيده مي دانند (مقاله، شروع التقريب و اشکالات الوعي الدنين، حيدر حب الله، ارائه شده به هيجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، 1384، ص 13 – 14.) که حل آنها بسيار مشکل و چه بسا غير ممکن است و وارد شدن در اين حوزه اتلاف وقت است چون اگر اين مسائل قابل حل بود، از گذشته تا حال حل مي شد در حاليکه بنيان گذاران و علماي متقدم مذاهب در اين رابطه با هم بحث ها و مناظرات گوناگوني داشتند که نتيجه مثبتي را در پي نداشت و کتب تاريخي و نيز کلامي آکنده از اين نوع بحث و جدال ها بين نظريه پردازان اسلامي بوده است در حاليکه اختلاف بين مذاهب همچنان به قوت باقي است و اين گونه فعاليت ها نه تنها شکاف و گسست بين امت اسلام را درمان نکرده، بلکه آن را وسيع تر ساخته است.
اين روحيه باعث مي شود که راه هر گونه تفاهم بسته شود و هر کس در همان چارچوب عقيده خويش بماند و هيچ گونه شناختي نسبت به ديگر مذاهب صورت نگيرد.
10- بزرگ نمايي اختلافات
يکي از توهمات بي اساس که در ذهن بسياري از پيروان و علماي مذاهب وجود دارد. بزرگ انگاري اختلاف ها و تفاوت هاي بين مذاهب اسلامي خصوصا بين شيعه و سني است که ريشه در ناآگاهي و جهل دارد. بگونه اي که هر نوع عملکردي را که در راستاي تقريب صورت گيرد، مواجه با شکست و ناکامي مي پندارد. در حالي که اختلاف بين مذاهب يک اختلاف سطحي و روبنائي است (براي تفصيل بيشتر ر.ک: شهيد صدر منادي وحدت، مجله حوزه، ش 80 – 79، ص 160 تا 163)
و هرگز نزاع بر سر مسائل اساسي و بنيادين که پذيرش يا عدم آن موجب خروج از اسلام و مسلماني شود، نيست، بلکه تمامي مشاجرات کلامي يا فقهي در اطراف مسائل فرعي است که تأثيري در اصل ديانت ندارد. شيخ عبدالمجيد سليم، فقيه بزرگ و رئيس فقيد دانشگاه الازهر، اسلام را داراي دو نوع تعليمات معرفي مي کنند.
1-آموزه هائي که قطعي و ترديد ناپذيراست که هيچ گونه اختلاف و بحث و اجتهادي را نمي پذيرد و براي مسلمانان اختلاف در اين موارد جائز نيست مانند عقايد اساسي و قوانيني که به وسيله تواتر ثابت شده و اخبار صريح در آن دلالت آشکار مشخص دارد. که در اصول عقايد مي توان به اتصاف خداوند به هر کمالي و تنزه وي از هر نقصي، وجود پيامبران و رستاخيز و ... و در فروعات فقهي مي توان به نمازهاي پنج گانه و تعداد رکعات آنها، روز، ماه رمضان، حج، ... اشاره کرد.
2- نوعي ديگر از تعاليم و آموزه هاي ظني است که محل نظر يا اجتهاد فقهاء يا متکلمين است يعني هر مسأله اي که از شرع دليل مفيد برايش نرسيده و عقل حکم واجب و قطعي در آن مورد ندارد مانند اختلاف در مسح سر که در وضو کافي است يا خير و يا در وقوع سه طلاقه به يک لفظ و يا کلاله زن بارداري که در گذشته است. و نيز مانند اختلاف متکلمين در وجوب امري بر خداوند يا واجب نبودن آن، و اينکه صفات خداوند عين ذات اوست يا خير؟ و... (همبستگي مذاهب اسلامي، ص 256 و 257)
که تمامي اختلاف بين مذاهب اسلامي در مسائل فرعي و از نوع دوم است و اين گونه اختلافات هيچ خطري براي امت اسلامي در بر ندارد و ضربه اي بر روند تقريب نمي زند زيرا:
اولا: هدف همه فقيهان يا متکلمان يکي است و آن رسيدن به حکم خدا و رسول يا رسيدن به شناخت بالاتر در مورد خداوند متعال و اسماء و صفات اوست.
ثانيا: باعث گسترش فقه از جهت مصاديق و يا موجب تعميق مسائلي عقلي و کلامي در مورد مباحث توحيد و خداشناسي مي گردد. (ر.ک: همبستگي اديان و مذاهب اسلامي، ص 498 و ص 320 – 319)
بايد اين نکته را در نظر داشت که سر منشأ اختلاف هوي و هوس و نيز تعصب نظريه پردازان عرصه فقهي يا کلامي نيست، بلکه منشأ اختلاف در فقه برداشتهاي فقها از اصول شريعت و مآخذ آن است که فقيهان در مقام استنباط به آن تکيه مي کنند و در مورد مباحث کلامي نيز اين اختلافات به تفاوت ادراک و تفکر عقلي و نحوه برداشت آنها از کتاب و سنت بر مي گردد. که تقريبا بازگشت آن نيز به منابع و مآخذ مورد استناد و استنباط است. پس: اختلاف در فروع ديني با حفظ وحدت اصول و بنيادها منجر به ايجاد اختلاف در قلب ها و تفرقه بين امت اسلامي نخواهد شد (ر.ک:مقاله اجتهاد فقهي و تأثير آن در تقريب مذاهب اسلامي، ابراهيم الهيتي، عبدالستار، ص 26، ارائه شده به هيجدهمين کنفرانس بين المللي وحدت اسلامي) چون همه در راستاي رسيدن به حقيقت مي کوشند.
11-احساس حقارت و خودباختگي در برابر بيگانگان
روند سريع و رو به رشد تکنولوژي غرب خصوصا در قرن حاضر، مطرح شدن برخي از موضوعات جديد در عرصه سياست و اجتماع از جانب متفکران اروپائي نيز وابستگي شديد برخي از دولت هاي اسلامي به غرب و فرآورده هاي تکنولوژي و فرهنگي آن و فقر و نابساماني حاکم بر جوامع جهان سوم و خصوصا اسلامي، جو خودباختگي شديدي را در بين اکثر انديشمندان اسلامي به ظاهر دگر انديش پديد آورده است و حتي عالمان سنتي اکثر ممالک اسلامي با اينکه فرهنگ و انديشه ليبراليسم – سرمايه داري غرب را نمي پذيرند اما آن را داراي قدرت و نفوذي مهار ناشدني مي دانند به گونه اي که هيچ جامعه اي نمي تواند در برابر تأثير گذاري جنبش سخت افزاري و نرم افزاري جهان جديد مقاومت کند و جهان اسلام را فاقد هر نوع قدرت و توانايي در برابر اين موج سهمگين تصور مي کنند و هر گونه تلاشي را در راه تحکيم روابط مسلمانان و نيز اقتدار جهان اسلام، اقدامي بي فايده مي پندارند. چون در ديدگاه اين افراد چه جهان اسلام و مذاهب موجود در آن پراکنده و متشتت باشند يا اينکه به صورت امت واحده مستحکم در آيند، تفاوتي ندارد چون جهان سوم که اکثرشان ملت ها و دولت هاي اسلامي است، فاقد هر گونه امکانات صنعتي و حتي تفکر پيشرو و سازنده است و لذا وحدت و انسجام يک عده افراد ناتوان و فاقد فکر و امکانات، تأثيري در روند فزاينده و متعالي حرکت مدرن نخواهد داشت.
اين روحيه انفعالي هر نوع تلاش و فعاليت را عبث و مقرون به شکست مي داند در حاليکه روند تقريب بر اساس توانائي ها و ظرفيت ها و استعدادهاي موجود در عالم اسلام، مسأله تقريب اذهان و انديشه هاي عالم اسلام را مطرح مي کند و لي اين وضعيت روحي – رواني به عنوان مشکل جدي در مقابل فعاليت هاي تقريبي قد علم کردهاست چون دارندگان چنين روحيه مستأصلي با هرگونه تلاش و کوششي مخالفت مي ورزند. زيرا جهان اسلام را بسيار ناتوان و ضعيف مي پندارند و دشمنان آن را بسيار قوي مي شمارند و تنها راه موفقيت را در پيروي کورکورانه از اصول و شاخصه هاي تمدن جديد مي دانند. حتي آنها اسلام را از روابط اجتماعي و سياسي، بيگانه انگاشته و مي کوشند تا فرآورده هاي تفکر مادي غرب را، جايگزين قوانين و مقررات اسلامي نمايند(اسلام آئين همبستگي، ص62). راه جبران و درمان اين پريشاني روحي و رواني و يا روحيه انفعالي آگاهي بخشي در راستاي شناخت اسلام و توانائي هاي مسلمانان و استعدادهاي بالفعل آنها در جهان معاصر است. که عبارتند از:
1- تعداد مسلمانان ازنظر کميت جمعيتي: بر اساس آماري که در برخي از منابع ذکر شده، مسلمانان از حيث جمعيت سومين رده جمعيتي را در نمودارهاي آماري نشان مي دهد که اين شاخصه بسيار مهم و اساسي قدرت مسلمانان در جهان است که تعداد آنها بر اساس جدول آماري رتبه و پراکندگي کشورها با اکثريت اديان مختلف، در سال 2000، 4/1164 ميليون نفر بوده و 64/19 درصد جمعيت کل جهان را تشکيل مي دهند. (ر.ک: به مقاله مهندس استراتژي تقريب، زمينه سازي براي تأسيس اتحاديه کشورهاي اسلامي، اصغر افتخاري، هيجدهمين کنفرانس دولت هاي اسلامي. ص 20)
2- حوزه پراکندگي مسلمانان در سراسر جهان به گونه اي که فقط در 41 درصد از کشورهاي جهان احتمال حضور مسلمانان صفر است و در 51 درصد يعني 99 کشور جهان به نوعي حضور دارند، که ترتيب قلمرو تأثير و فعاليت آنها نسبت به پيروان عموم ساير آئين ها و کيش ها به مراتب بيشتر است و از اين حيث نيز جهان اسلام در رتبه سوم قرار دارد.(ر.ک: جهان شمولي اسلام و جهاني سازي، ج1، ص 273، مجموعته مقالات شانزدهمين کنفرانس بين المللي مذاهب اسلامي)
3- تراکم جمعيت مسلمانان نيز نسبت به ساير اديان در وضعيت مناسبي قرار دارد به گونه اي که تنها 52/18% آنها در کشورهائي زندگي مي کنند که اقليت به شمار مي روند و مابقي يعني 48/81% در کشورهائي مي باشند که اکثريت جمعيت آنها مسلمان مي باشند، بدين ترتيب بهره مندي ايشان از موقعيت اکثريتي نيز بر قلمرو نفوذ و قدرت آنها مي افزايد.
4- رشد جمعيت پيروان اديان مختلف به گونه اي تخمين زده مي شود که تا سال 2035 مسلمانان بيشترين سهم از اين افزايش را خواهند داشت.
5- از حيث اقتصادي سهم در خور توجه کشورها از توليد نفت را نمي توان ناديده گرفت و با توجه به اهميت و جايگاه اين ماده در اقتصاد جهاني، مي توان به نقش سازنده و بالقوه جهان اسلام در مديريت اين کالا پي برد.
6- افزون بر نفت کشورهاي اسلامي با توجه به مزيت نسبي اي که دارند که عبارتند از توليد پاره اي از کالاي استراتژيک مي باشد با مديريت و تجميع آنها در ذيل اقتصاد واحدي، مي تواند تأثير گذاري بالائي در جريان سرمايه جهاني داشته باشد.(همان، ج2، ص11 – 60.)
7- از حيث نرم افزاري، وجود ايدئولوژي اسلامي به عنوان يک منبع قدرت اعتقادي نقش بي بديلي را در اين حوزه ايفا مي نمايد که ساير ايدئولوژي ها در مقابل آن ضعيف به شمار مي روند. از سوي ديگر، شمول و گستردگي مخاطبان از نظر زماني و مکاني بي نظير است که هيچکدام از مکاتب الهي و بشري به اين اندازه از قدرت معرفتي برخوردار نيستند.
منبع: www. taghrib.ir