شفقنا- حجتالاسلام مصطفی قنبرپور؛ پژوهشگر حوزه دین در نوشتاری با عنوان شکوه وحی در روزنامه ایران نوشت:مولای متقیان حضرت علی(ع) اوضاع پیش از بعثت رسول خدا(ص) را چنین بیان میفرماید: «هنگامیکه خداوند رسالت را برعهده او گذارد که مدتها از بعثت پیامبران پیشین گذشتهبود و ملتها در خواب عمیقی فرو رفتهبودند. فتنه و فساد جهان را فراگرفته بود، کارهای خلاف در میان مردم فراگیر شده بود و آتش جنگ زبانه میکشید «والدنیا کاسفه النور، ظاهره الغرور: دنیا بینور و پر از مکر و فریب شدهبود».
برگهای درخت زندگی به زردی گراییده و از ثمره زندگی خبری نبود، آب حیات انسان به زمین فرورفته، ستارههای هدایت به کهنگی گرائیده، پرچمهای هلاکت و بدبختی آشکار شدهبود. دنیا با قیافهای زشت و کریه به اهلش مینگریست و با چهرهای عبوس با طالبانش روبهرو بود. میوه درخت آن، «فتنه» و طعامش «مردار» بود. در درون وحشت و اضطراب و در بیرون شمشیر حکومت میکرد(1)
سرمایهداران برجان مردم حکومت میکردند
آری، مردم جهان در آتش بیعدالتی میسوختند و از همه جا بدتر جزیرئالعرب بود. غارتگری و هرج و مرج رایج بود. گاهی یک حادثه کوچک به جنگی بزرگ و دامنهدار تبدیل میشد. زن و دختر برایشان ارزشی نداشت، حتی در میان بعضی از قبیلهها، اعراب دختران خود را از روی جهل و نادانی یا به خاطر ترس از فقر و تهیدستی زندهبهگور میکردند. فئودالها و سرمایهداران بر جان و مال و ناموس مردم به ستم حکومت میکردند و گروهی که از راه ربا ثروتهای بادآوردهای بهدستشان رسیدهبود، چون زالو به مکیدن خون ضعیفان جامعه مشغول بودند. تبعیضات نژادی و اختلافات طبقاتی به اوج خود رسیدهبود، بتپرستی میان آنها به سنتی رایج درآمده بود و حتی درخت و چوب و سنگ و خرما را میپرستیدند.
بخوان به نام پروردگارت
در چنان عصر و زمانی و در میان آن مردم دور از تمدن و دانش، در سال 610 میلادی، شخصیتی برجسته و انسانی کامل و اَبرمردی دور از هرگونه لغزش و انحراف و خطا به نام «محمد»(ص) در حالی که 40 بهار از عمرش میگذشت از سوی خدای جهانآفرین برانگیخته و مبعوث به رسالت و پیامبری میشود تا انسانها را از شرک و نادانی برهاند و آنان را تزکیه نموده و علم و حکمت بیاموزد.
همان محمدی که در میان آن مردم مشرک به دنیا آمده و نشو و نما کردهبود ولی هرگز با آنها همفکر و هم عقیده نشد. آنان بت را میپرستیدند و آن حضرت «خدا» را پرستش میکرد و برای این کار مکانی خلوت انتخاب میکرد و به کوه «حرا» میرفت و به عبادت و نیایش و راز و نیاز با خالق هستی میپرداخت که در 27 رجب صدایی میشنود: «اِقرا!» و کسی را نمیبیند، بار دوم همان صدا و بار سوم فرشته وحی «جبراییل» را میبیند و در حالی که بازوان او را میفشرد، آیاتی الهی را بر او میخواند: «اقرا باسم ربک الذی خلق... بخوان به نام پروردگارت که آفریده است و انسان را از خون بستهای خلق کرده است. بخوان و خدایت از هرکس کریمتر و شریفتر است. انسان را به وسیله قلم تعلیم داد. به انسان چیزهایی آموخت که نمیدانسته است(2).»
محمد(ص) در حالی که از شکوه «وحی» بر خود میلرزید، و عرق چون شبنم سردی بر چهره نورانیش نشسته بود، از غار حرا فرود آمد... و اینکه محمد(ص) رسول خدا و پیامبر جهانیان شده است. آن حضرت ابتدا مردم را به سوی توحید خالص دعوت کرد و معلوم است که یک اصل اعتقادی «توحیدی» انسانها را از حیث رفتار اجتماعی و جامعه را از لحاظ ساختمان و مناسبات داخلی و خارجی دگرگون میکند.
ستمگران و فئودالها و رباخواران مکه با آمدن اسلام منافع خود را در خطر میدیدند و لذا به مبارزه با آن حضرت برخاستند. آنان میدیدند که چگونه یتیم عبدالله که اینک همه انسانها را به دین اسلام فرا میخواند، با بتهای ساخته و پرداخته دست آنها به مبارزه جدی برخاسته و مردم را در زیر لوای توحید به مساوات و برابری و برادری دعوت میکند. آنها میدیدند که رسول خدا(ص)میفرماید: «همه مردم از آدم(ع) بهوجود آمدهاند و آدم هم از خاک خلق شدهاست. عرب بر عجم فضیلتی ندارد و سرخپوست و سفیدپوست بر سیاهپوست اَرج و منزلتی ندارد. فضیلت و امتیاز (در جامعه اسلامی) از آن کسانی است که پرهیزکار باشند.»
کوتاه سخن آنکه، نبی مکرم اسلام(ص) با تعالیم عالیه و مترقی، از آن مردم بیدانش و تمدن، انسانهایی موحد، مؤمن، با استقامت، فرهیخته، اندیشمند و متمدن تربیت کرد.
در کتاب «دایرئالمعارف القرن العشرین» آمدهاست: پیغمبر در مدت 23 سال، چهار کار انجام داد که هریک از آن کارها به طور عادی دویست سیصد سال وقت لازم دارد تا صورت خارجی و پابرجایی پیدا کند.
اول آنکه: دین جدیدی تأسیس کرد (یعنی دین اسلام را) چنانکه در فطرت بشر است و مردم را به دین خود مؤمن ساخت، به طوریکه تاکنون نفوذ روحانی او همچنان بر دلهای صدها میلیون پیروانش مسلط است....
دوم آنکه: از قبیلههای مختلف عرب که دشمن و خونخواه یکدیگر بودند و هیچگاه آتش جنگهای داخلی در میان آنها خاموش نمیشد، یک ملت به وجود آورد که در وحدت مانند یک تن بود و اصول اُخوت و مساوات و حریت و وحدت کلمه به معنای حقیقی خود در میان آنان حکمفرما بود. به طوریکه پس از چند سال از نژادهای مختلف: عرب، ترک و فارس، آسیایی و اروپایی یک «امت» تشکیل شد به نام «امَت محمد(ص)» و تا امروز همچنان باقی است.
سوم آنکه: در میان همین قبایل متفرقه که هرکدام برای خود رئیس داشتند و به خودسری عادت کرده بودند دولتی تأسیس کرد که حکومت آن براساس «دموکراسی» حقیقی و صحیح و در نهایت نفوذ و اقتدار بود.
هطوری که بعد از یک قرن، یگانه دولت عالم و امپراطوری مطلق جهان شد.
چهارم آنکه: در مدت 23 سال، یک تنه قانونی وضع کرد که تمام مصالح و حوائج ملتش را دربرداشت و حقوق همه به طور کامل و عادلانه در آن رعایت شدهاست و اصول و مبانی و قواعدش بهاندازهای مستحکم است که تا امروز قانونی جامعتر و کاملتر از آن نیامده است.
آری! رسول گرامی اسلام(ص) آن چنان انقلاب و تحول عظیمی در جهان ایجاد کرد که شعاع اثر آن، روز به روز افزونتر خواهد شد، و هر اندازه که دامنه علم و فرهنگ و بینش و تمدن انسانها پیشرفت کند، عظمت و بزرگی گفتار آن مرد بینظیر الهی جلوهگر خواهد شد.
پی نوشتها:
1. نهج البلاغه، زیر نظر آیتالله مکارم شیرازی، قسمتی از خطبه 98، ج 1، صفحه 211
2. قرآن کریم، سوره علق
منبع:http://www.shafaqna.com/persian