راه کارهای دوری از کبر و غرور چیست؟

راه کارهای  دوری از کبر و غرور چیست؟

یکی از راهکارهای مهم دوری از کبر و غرور و شکستن بت مَنیت، توجه به خدای متعال است. هر چه انسان بیشتر خدا را یاد کند و خودش را کنار بگذارد، غرورش کم می شود و بت نفسش شکسته می شود. هر چقدر ما خدا را فراموش کنیم و به خودمان توجه کنیم، غرور و خودخواهی های مان بالا می رود. علمای اخلاق می فرمایند که افراط و تفریط خوب نیست و هر چیزی اندازه ای دارد اِلا یاد خدا. یادخدا اندازه و مکان و زمان ندارد. اُذکرالله ذکراَ کثیراَ. منظور از یاد خدا توجه قلبی به خداست .باید ذکر و یاد خدا بی نهایت باشد. خدا به حضرت موسی فرمود :یاد من در هر حالی پسندیده است. پس توجه به خدا مهم است. اگر انسان خودش را درمقابل عظمت خدا گم کند، غرورش کم می شود.
خدا به چهارده معصوم همه چیز داده است ولی آنها غرور ندارند زیرا جز خدا چیز دیگری نمی بینند و اظهار فقر می کنند. اگر یاد و توجه خدا بصورت ذکر زبانی و قلبی وجود انسان را فرا بگیرد، ذره ای غرور در انسان باقی نمی ماند. و وجود چنین فردی می شود یدالله و وجه الله یعنی ذوب در خدا می شود و خودش را عبد مطلق می داند. پس ما باید توجه مان را به خدا زیاد کنیم. در مثنوی داریم:
ما همه شیریم ولی شیرعلم            حمله مان ازباد باشد دم به دم
حمله مان ازباد وناپیداست باد           جان فدای آنکه ناپیداست باد
ما یک حیوانی بنام شیر داریم که شجاعت و عظمت زیادی دارد. حضرت علی(ع) بنام اسد نامیده شده است. یک شیر هم هست که روی پرچم ها نقش بسته است. عکس شیر حرکتی از خودش ندارد مگر اینکه باد آنرا حرکت بدهد. مثنوی می گوید که ما شیر روی پرچم ها هستیم و چیزی از خودمان نداریم و همه چیز برای خداست.
حضرت امیر می فرماید: چرا فرزند آدم فخر بکند درحالیکه اولش نطفه ی گندیده است و آخرش هم مردار است؟ و در روایات دیگر داریم که در وسط هم حمال نجاسات و آلودگی هاست. اگر ما وجودمان را درک کنیم دیگر تفاخر نمی کنیم. حضرت امیرمی فرماید: فرزند آدم مسکین است. همین شکم برای رسوایی ما کافی است.اگر چیزی به او ندهید می گوید شکم مرا پر کن.
. انسان در هنگام افطار از گرسنگی ضعف می کند. و بعد از خوردن هم باز ضعف او را می گرد. در قدیم موقع قحطی همدیگر را هم می کشتند. می گویند که معاش داشته باش تا معاد داشته باشی. پس اگر به ما غذا نرسد برای ما کافی است. و وقتی شکم را پر می کنی باز می گوید که مرا خالی کن و اِلا تو را مفتضح می کنم. پس وجود ما همه بیچارگی است. چه غذا بخوریم و چه غذا نخوریم.
پس ما باید به باطن لاحول ولا قوة الابالله برسیم. هفت بار گفتن ذکر بسم الله الرحمن الرحیم لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم بعد از نماز صبح و مغرب مستحب است. این ذکر معانی بلندی دارد. از امام علی(ع) سوال کردند که معنی این ذکر چیست؟ حضرت فرمود : بین ما و گناه چیزی نمی تواند حائل بشود اِلا خدا و در بندگی هم باید خدا به ما توفیق بدهد. خداوند باید توفیق گناه نکردن را به ما بدهد. ما در نماز می گوییم: ایاک نعبدوا وایاک نستعین را تکرار می کنیم زیرا از خدا کمک می خواهیم.
آیت الله بهاءالدینی می فرمود: اگر خدا ما را حفظ نکند ممکن است که پیرمرد نودساله هم آلوده بشود. در سوره یوسف سه آیه وجود دارد که می فرماید: نفس ما را به سمت بدی می برد مگر اینکه خدا به ما کمک کند. آیه دیگری می فرماید: زلیخا همت گمارد که به سمت یوسف برود ولی اگر خدا به یوسف کمک نمی کرد و لطف خدا نبود، او هم به سمت زلیخا می رفت. آیه دیگر می فرماید: خدا یوسف را از فحشاء و منکر بازداشت.
اگر ما از گناه به خدا پناهنده بشویم خدا ما را نجات می دهد. در طاعت هم خدا باید به ما کمک کند. اگر ما توفیق را از خدا ببینیم دچار غرور نمی شویم. اگر ما کار خیر می کنیم اینها برای خداست و برای ما نیست.
بشنو از نی چون شکایت می کند        از جدایی ها شکایت می کند
ما نی هستیم و صدایی نداریم مگر اینکه نفسی در آن بدمد و صدایی از آن در بیاید البته بشرطی که نی خالی باشد. نفس ما دم الهی است و بدون خدا هیچ هستیم. اگر خدا به جسم ما هم عنایتی نکند باز پوچ هستیم. ما در نیستان پیش خدا بودیم، ما را جدا کردند و در غربت دنیا گرفتار شده ایم.
از نیستان تا مرا بُبریده اند         از نفریم مرد و زن نالیده اند
معنای دیگر لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم یعنی ظاهرمان از ما نیست جز خدا و باطن و جان ما هم از خداست. کسی که همه چیز را خدا می بیند احساس آرامش می کند و غرور در او معنایی ندارد. قلب و مغز ما از کار می افتد اگر عنایت خدا نباشد. آیت الله بهاء الدینی می فرمود: شیخ بهایی و فیض کاشانی دو عالم برجسته ی شیعه بودند و در علوم مختلف تبحر داشتند حتی درعلوم طبیعی و مهندسی مهارت داشتند. فیض کاشانی که اشعار عمیق و پر محتوایی دارد :
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است       گفتا تو خود حجابی ورنَه رُخم عیان است
حضرت موسی به گفت: خدایا خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم، خدا ندا داد :تا وقتی تو هستی مرا نمی بینی ،اگر خودت کنار بروی مرا می بینی .خدا به کوه تجلی کرد. بزرگان می فرمایند که این کوه مُنیت ماست اگر مَن ما کنار برود خدا عیان می شود.
خدا می فرماید: اگر قرآن بر کوهی نازل بشود آن کوه متلاشی می شود. در اینجا منظور از متلاشی شدن یعنی ریز شدن و خرد شدن است. کوه مَنیت یک سدی بین ما و خدا شده است . اگر ما با کلام خدا مأنوس بشویم و مَنیت ما کنار برود خدا را خواهیم دید.
گفتم از که پرسم جانا نشان کویت          گفتا نشان چه پرسی آن کوه بی نشان است
گفتم مراغم توخوش تر ازشادمانی                   گفتا در ره ما غم نیز شادمان است
گفتم فراق تا کی،گفتا که تا توهستی         گفتم نفس همین است ،گفتاسخن همان است
گفتم زفیض بگزیراین نیمه جان که داند        گفتا نگاهدارش غم خانه ی توجان است
می گویند: خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است، نمی گویند مثل رگ گردن است. ما باید این را درک کنیم که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است . پس اگر ما کنار برویم خدا را می یابیم. و وقتی خدا بیاید ما کنار می رویم. این دو اتفاق با هم می افتد. بزرگی می گفت که خانه را باید به صاحبخانه برگردانیم .بدن ما برای خداست آنرا به خدا برگردانیم. چون ما خودمان را مالک می دانیم ،غصه می خوریم ولی اگر آنرا به صاحبخانه تحویل بدهیم صاحبخانه غصه می خورد.
پشه ها نزد حضرت سلیمان آمدند و گفتند که تو عادل هستی باید داد ما را از این ظالم (باد) بگیری. باد ما را به جاهای مختلف می برد. و برای ما آرامش نگذاشته است. اگر باد نباشد ما آرام هستیم. حضرت سلیمان گفت: مدعی و متهم(باد) باید در کنار هم حرف هایشان را بزنند و بعد من حکم بکنم. حضرت سلیمان فرمان داد که باد بیاید ولی تا باد آمد، پشه ها را به طرف دیگری بُرد.
ما مثل پشه هستیم و هیچی از خودمان نداریم و حرکت مان از خداست. اگر ما باد واقعی را پیدا کنیم ،در حرکت هم آرامش داریم. وقتی چرخ ماشین خیلی تند می گردد ما فکر می کنیم که ایستاده است. پس پشه ها می دانند که این باد لطف خداست. اگر باد نوزد آلودگی هوا همه را نابود می کند. حتی باد ظاهری هم برکاتی دارد.
تواضع و فروتنی ریشه ی همه ی خوبی هاست و تکبر ریشه ی تمام بدی هاست. مرحوم مجلسی در بحار دارد که یکی از شیعیان خالص امام صادق(ع) بنام عمار بود. او برای شهادت به دادگاه احضار شد .رئیس دادگاه از اهل سنت بود. عمار برحقانیت مظلومی شهادت داد. قاضی به او گفت که شهادت تو درست است .ولی چون من اهل سنت هستم و تو شیعه (رافضی)هستی، من شهادت تو را قبول نمی کنم. عمار بشدت شروع به گریه کرد. قاضی گفت که تو راستگو هستی و من تو را قبول دارم . عمار گفت :گریه ی من برای تو و خودم است. برای تو گریه می کنم که فکر می کنی من شیعه واقعی هستم زیرا شیعه کسی است که از باطل جدا شده باشد ولی من لیاقت نام شیعه را ندارم. او بخاطر نسبت دادن تشیع بشدت گریه می کرد. این داستان را نزد امام صادق(ع) گفتند. امام فرمود: خداوند عمار را می آمرزد اگر به اندازه ی آسمان ها و زمین گناه گردنش باشد بخاطر تواضع و فروتنی. خداوند به او هزار برابر دنیا حسنه و ثواب عطا کرد.
سوال صفحه 389 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – ما شیطان جنی و انسی داریم. شیطان انسی یعنی انسانی که کار شیطان را می کند. هر کس کار شیطان را انجام بدهد مثل رفیق ناباب، شیطان است. پیامبر فرمود :ما شیطان جنی و انسی داریم. شیطان جنی که وسوسه های شیطانی می کند با ذکر لا حول ولا قوة الا بالله از ما دور می شود و شیطان انسی با صلوات بر محمد و آل محمد از ما دور می شوند.
کسی که مداوم با صلوات محشور است نوری دارد که شیطان های انسی از او  دور می شوند و صلوات برای او سپر می شود. پیامبر فرمود: اگر کسی در ماه رمضان زیاد صلوات بفرستد خداوند میزان حسنات او را سنگین می کند زمانی که میزان حسنات سبک است.
در این صفحه داستان حضرت موسی است که وقتی داماد حضرت شعیب شد، بعد از چند سال قصد کرد که به وطنش برگردد. در راه ،همسر او درد زایمان گرفت. از دور شعله ی آتشی دید و به همسرش گفت که نزدیک شعله برویم تا گرم بشویم. وقتی موسی به آتش نزدیک شد، ندا آمد که من خدای تو هستم و تو را به پیامبری برگزیدم. پس ما باید در شدت ناامیدی، امیدوار باشیم.  کتاب چهار جلدی محبت و رحمت نوشته ی حاج آقا فرحزاد است.
خدایا به حق محمد ما را از بهترین برکات این ماه بهره مند بفرما، رفع گرفتاری و بیماری از همه بفرما، حاجت همه را برآورده به خیر بفرما.

 

 

آثار نوشتاری

ارسال پیام