باید نقطه مقابل دین، شرک و کفر را هم بشناسد. یعنی اگر می خواهد ایمان خالص باشد باید شرک را بشناسد تا رگه هایی از شرک وارد ایمان و دینش نشود. یک مسلمان کامل و جامع کسی نیست که فقط دوست را بشناسد بلکه باید دشمن را هم بشناسد و نسبت به آن تبرّی داشته باشد.
وارث: جلسه هفتگی هیئت میثاق باشهدا با سخنرانی حجت الاسلام عالی و مداحی حاج میثم مطیعی برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام عالی را می خوانید:
برای کسب ایمان خالص باید شرک را شناخت
این روایت در جلد دوم اصول کافی بیان شده است که امام صادق علیه السلام فرمود: بنی امیه به مردم اجازه می دادند تا ایمان را بیاموزند، شناخت ایمان، لوازم ایمان و ... اما اجازه نمی دادند مردم شرک را یاد بگیرند، معیارها، سبک زندگی و فرهنگ شرک آلود را بشناسند.
این روایات نکته مهمی را در دین شناسی و دینداری گوشزد می کند اگر کسی می خواهد دین شناس و دیندار باشد کافی نیست فقط دین را بشناسد باید نقطه مقابل دین، شرک و کفر را هم بشناسد. یعنی اگر می خواهد ایمان خالص باشد باید شرک را بشناسد تا رگه هایی از شرک وارد ایمان و دینش نشود.
یک مسلمان کامل و جامع کسی نیست که فقط دوست را بشناسد بلکه باید دشمن را هم بشناسد و نسبت به آن تبرّی داشته باشد. باید بتوانی فرهنگ مخالف دینت را دفع کنی باید دزد را بشناسی تا نسبت به آن دافعه داشته باشی مثل خانه ای که حصار و دیوار دورش است.
خداوند در سوره های قرآن فرموده که حضرت ابراهیم علیه السلام مشرک نبود و خیلی تاکید روی آن دارد. ایمان و شرک درجات دارد هرچقدر درجه شرک شناسی و نفی شرک قوی باشد ایمان انسان خالص تر است لذا درباره حضرت ابراهیم که دین حنیف داشت قرآن هم تاکید دارد که مشرک نبود.
دشمن شناسی یکی از مصادیق بصیرت دینی است که از امثال همین روایات گرفته شده است یعنی اهل بیت علیهم السلام توصیه می کنند که فرهنگ شرک و اخلاق و منش شیطان را بشناسید که این ایمان، ایمان خالص خواهد بود.
یکی از انحاء دشمن که در راس جبهه کفر هست شیطان است که با تمام قوا در دنیا لشکرکشی کرد، موجود خیالی نیست و خستگی ناپذیر در این عالم کار می کند. مرحوم ملاصدرا در تفسیرش جمله قشنگی دارد می فرماید: شیطان برای حضرت آدم و حوا قسم خورد که می خواهد نصیحتشان کند اما آنها را گول زد برای ما که قسم خورده می خواهد فریبمان دهد و شمشیر را از رو بسته است.
علت پریشان حالی شیخ مرتضی زاهد
آشیخ مرتضی زاهد در تهران از اولیای الهی و خوبان بود. یک موقع در نماز بعضی از کسانی که پشت سر ایشان نماز می خواندند می گفتند دیدیم چند روزی است آقا حواسش پرت می شود حتی گاهی موقع پریشانی داشت. از او علت پریشانی را سوال کردند و او گفت: بله که پریشانم و حواسم پرت است یک روایتی از پیغمبر صلی الله علیه و آله خواندم که مرا پریشان کرده. حضرت به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: به تعدادی که تو از راههای هدایت بلد هستی شیطان هم راه گمراهی بلد است، حال با چنین موجودی که به جان ما افتاده می خواهید من راحت باشم و پریشان نباشم؟ شیطان را دست کم نگیرید، هر چه دشمن اهل بیت علیهم السلام را کم بگیرید یعنی اهل بیت علیهم السلام را کوچک گرفته اید.
شیطان حتی نسبت به انبیاء هم کمین کرده است، امام رضا علیه السلام در روایتی فرمود: شیطان با انبیاء هم ملاقات ها و گفت و گوهایی داشته که بیشتر گفت و گو را با حضرت یحیی داشته است. حضرت یحیی از شیطان می پرسد: شیطان آیا بر من هم تسلطی داری؟ شیطان گفت: نه من بر شما پیروز نمی شوم اما صفتی داری که من از آن خوشم می آید. شما گاهی شب زیاد می خوری و به عبادت های شبانه که برمی خیزی سنگین هستی و من خوشم می آید.
البته سنگین خوردن حضرت یحیی با سنگین خوردن ما فرق دارد مثلا کنار نانش نمک یا شیری هم می خورد. حضرت یحیی فرمود: با خدا عهد می بندم دیگر سیر نخورم. شیطان می گوید: من هم عهد می بندم به مومن نصیحت نکنم.
شیطان برای انبیاء هم کمین می گذاشت
شیطان حتی اطراف انبیاء هم می گردد تا چیزی گیر بیاورد و آنها را گمراه کند. در قرآن دارد: وَ دَخَلَ الْمَدينَةَ عَلى حينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبينٌ 1؛
حضرت موسی وقتی شبانه وارد مصر شد دید دو نفر در حال زد و خورد هستند یکی از شیعیانش و دیگری از فرعونیان و دشمنانش بود، شخص شیعه از او درخواست کمک کرد، حضرت موسی جلو رفت و ضربه ای به سر فرعون زد و او مرد. هنوز زمان فرج حضرت موسی و درگیری او با فرعونیان نشده بود. حضرت موسی در اینجا فرمود: این عمل شیطانی بود. حال سوال مطرح می شود که حضرت موسی معصوم بود چرا فرمود: این عمل شیطانی بود؟
این سوال را مامون از امام رضا علیه السلام پرسید و حضرت فرمود: نه اینکه کشتن فرعونی عمل شیطانی بود چون او مستحق کشتن بود و خیلی از کودکان را کشته بودند بلکه "هذا" اشاره به نزاع و دعوا دارد. یعنی شیطان بر حضرت موسی تسلط نداشت اما بر آن دونفر تسلط داشت و باعث نزاع بین آن دو نفر شد چون حضرت موسی که باید خودش را خرج از بین بردن بساط فرعون کند خرج از بین بردن یک سرباز فرعونی می کند، اگر حضرت موسی لو می رفت و دستگیر می شد تمام مساله فرجش از بین می رفت و نمی توانست فرعونیان را زیر و رو کند.
حال ببینید شیطان چطور در سر راه انبیاء کمین گذاشته بود. کار حضرت موسی ترک اولی بود چون اگر حضرت موسی صبر می کرد فرعونی با دیگران در دریا غرق می شد. الان هم اینگونه است شیطان روی دیگرانی که باید زمینه سازی برای ظهور داشته باشند کار می کند تا نتوانند سرباز حضرت باشند.
می روم سراغ محمدعلی باب!
مرحوم آیت الله اراکی از استادش حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل می کرد که او هم از یکی از زهّاد این قضیه را تعریف کرد که آن زاهد محلی خلوت را برای ریاضت ها و عباداتش معین کرد. روزی شخصی آمد و به او گفت: امکانش هست من هم همراه شما عبادت کنم. زاهد دید چقدر او خستگی ناپذیر است در عبادت! و خیلی از او خوشش آمد که چنین رفیقی پیدا کرد. یک بار در زمان اذان مغرب آن شخص به زاهد گفت: الان وقت نماز نیست در یکی از خانه های شهر یک منکری صورت می گیرد نماز اول وقت مستحب است اما دفع آن منکر واجب است.
من هم که در این مدت عبادت های او را دیده بودم گفتم حتما چیزی میداند که من نمی دانم، به همرا او به درب خانه رفتیم. او گفت منکر بزرگی صورت می گیرد و ما باید وارد خانه شویم و او را بکشیم. پرسیدم: اولا ما حق تجسس نداریم، ثانیا همینطوری او را بکشیم؟ ما را از نماز اول وقت انداختی و حال می خواهی قتلی هم گردن ما بیاندازی نکند تو ملعون شیطان باشی؟ آن شخص ناله ای زد و عقب عقب رفت و گفت: تو به درد ما نمی خوری باید به سراغ محمد علی باب بروم! فهمیدم او شیطان بوده و یک مدتی با من عبادات انجام داد اما می خواست گمراهم کند.
شیطان موجود تخیلی نیست
شیطان موجود تخیلی نیست باید طرح و نقشه های او را شناخت. مهمترین و کلیدی ترین صفت ابلیس تکبر، استکبار و لجاجت اوست عبادت او به قدری بود که ملائکه او را از خود می دانستند.
امیرالمومنین علیه السلام در خطبه قاصعه آبروی شیطان را بردند و در معرفی شیطان می فرماید: فَعَدُوُّ اَللَّهِ إِمَامُ اَلْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ اَلْمُسْتَكْبِرِينَ اَلَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ اَلْعَصَبِيَّةِ وَ نَازَعَ اَللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ 2. دشمن خدا شیطان، کسی که پیشوا اهل لجاجت است، جلودار اهل استکبار است و با خدا در افتاد در کبریایی خدا.
در روایت دارد یکی از چیزهایی که اعمال انسان را حبط می کند تکبر، عُجب و خودپسندی است. تکبر و استکبار منازعه با خدا در کبریایش است یعنی صفات و کمالاتی که خدا به تو داده را از خودت بدانی و با خدا در بیفتی و کمالات را از خود بدانی. کمالات و صفاتی که داریم مال ما نیست، علم، قدرت، جمال و آبرو و عزت از ما نیست و اسماء و صفاتی از خداست که به ما تابیده است، اسماء الحسنی فقط و فقط برای خداست و کمالاتی است که بهترین است در حالی که صفات ما اولا برای ما نیست ثانیا محدود است.
کمالات ما شعاعی از کمالات خداست
صفات ما شعاعی از صفات الهی است. اگر قدرت برای خودت بود وقت پیری که باید کمکت کنند و این طرف و آن طرف ببرندت نیاز به قدرت داری پس به خودت برگردان! اگر علم برای خودت بود در زمان پیری دچار فراموشی می شوی پس باید بتوانی به خودت برگردانی. اینکه ما نمی توانیم این صفات را در زمان نیاز به خود برگردانیم یعنی صفات برای خودمان نیست.
ما را به این دنیا آورده اند تا بدانیم این صفات کمالیه برای ما نیست و باید درب خانه خدا تواضع و خشوع کنیم. ما امانت دار صفات خدا هستیم. کلیدی ترین صفت بندگی فقیر بودن درب خانه خداست، کلیدی ترین صف شیطان تکبر است و بدترین صفتی است که خدا از آن بدش می آید.
رخنه عُجب پنهان در ناخودآگاه انسان
این روایت در اصول کافی است خداوند می فرماید: بعضی بندگان کسانی هستند اهل تلاش، مناجات و تهجد، بعد از مدتی ناخوداگاه غرور به او دست می دهد و دچار عُجب می شود نه اینکه با خودشان اینچنین بگویند حتی در شعور خودآگاهشان نیست بلکه عُجب پنهان است. یکی دو شب او را به خواب می اندازم (کسی که هر شب مثل فنر از خواب برای نماز شب بیدار می شد طوری می شود که نماز صبحش هم قضا شدن) بعد از بیدار شدن از خواب به خودش بد و بیراه می گوید که چطور بنده ای هستم نماز صبحم قضا شد! اما حال که شکسته شدی خداوند دستت را می گیرد.
حساب های ما خیلی اوقات با محاسبات خدا فرق می کند یک موقع که خیال می کنیم وصل هستیم، جایی که برای نماز شب بلند می شوی در اصل قطع هستیم! جایی که حالی پیدا می کنیم باید مراقب باشیم که گول حال معنوی مان را نخوریم، معلوم نیست واقعیت ما این باشد و آن موقعی که انسان فکر می کند قطع است چه بسا وصل باشد.
امروز روز ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله علیهاست. یکی از بزرگانی در دین که خدمات عجیب و غریبی انجام داده اند اما غریب مانده اند حضرت خدیجه سلام الله علیهاست و باید یاد آنها را احیا کنیم. یکی دیگر هم حضرت ابوطالب است و کسانی در خلا ناشناس بودن آنها سوء استفاده کرده اند و سعی داشته اند او را مشرک معرفی کنند تا به حضرت علی علیه السلام ضربه بزنند.
حضرت خدیجه سلام الله علیها در زمان غربت دین به یاری اسلام آمد. زمانی که احدی در مقابل خداوند سر خم نمی کرد ایشان و پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام نماز می خواندند.
ثروتمندترین زن جزیرة العرب بود و تمام ثروتش را در راه دین داد و سه سال حصر اقتصادی در شعب ابی طالب را با ثروت ایشان گذراندند.
پی نوشت:
1- سوره ی قصص آیه 15.
2- خطبه قاصعیه نهج البلاغه
منبع: سایت http://vareth.ir