منبرهای کلیشه‌ای دیگر مخاطب ندارد

منبرهای کلیشه‌ای دیگر مخاطب ندارد

حجت‌الاسلام مسعود عالی از کارشناسان مذهبی رسانه ملی معتقد است: به غیر از برخی منبرها و سخنرانی‌های خاص، اگر شما بخواهید کتابی، کلیشه‌ای و خطابی صحبت کنید نمی‌توانید با مخاطب ارتباط برقرار کنید.
عقیق:اسلام با ویژگی جاودانگی رسالتش، همگانی بودن دعوت و تبلیغ را طلب می‌کند؛ زیرا معارف و تعالیم زنده و والای این آیین جاودان اگر نشر و ابلاغ نشده، درست تفسیر و تبیین نشوند، مکتب اسلام مهجور می‌ماند و انسان مسلمان به عنوان یک مکلّف باید پاسخگوی آن در پیشگاه خداوند باشد.
با توجه به فرارسیدن ماه محرم‌الحرام، حجت‌الاسلام مسعود عالی در گفت‌وگو با مجله خیمه به بررسی «نقش منبر در تبلیغ دین» پرداخته است.
* با توجه به نفوذ و گسترش رسانه‌های عمومی و دسترسی مردم به همه جور برنامه و مجلس، یک منبر خوب باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا مردم پای آن بنشینند؟    
شما در هیچ دین و مذهب اسلامی و غیر اسلامی، چنین موقعیتی(منبر) را پیدا نمی‌کنید که بتوان به صورت چهره به چهره جلساتی برگزار شود و مردم و جوانان به صورت خودجوش چنین مجالسی را فراهم کنند و این حضور بدون هیچ بخشنامه‌ای صورت گیرد؛ از این رو این کار بسیار مهم است؛ زیرا مردم در و پنجره معنویت‌شان را به سوی سخنران و مداح باز کرده‌اند، بنابراین، فرصت را از دست دادن جفاست. زیرا جوان امروز با رسانه‌های جذاب روبه رو است و به دنبال تنوع است، اگر منبر، منبر خسته کننده‌ای باشد، چون جوان جسور و با استعداد شده است و آن ملاحظات را که زمانی داشت را هم ندارد، به محض این که ابتدای کلام متوجه شد که منبر به درد بخور نیست؛ آن را رها خواهد کرد.
باید دانست امروز مخاطبان ما جهانی هستند، منبرها محلی، منطقه‌ای و کشوری هم نیستند، منبرها جهانی هستند، این مطلب را از روی علم و تحقیق می‌گویم، زیرا برخی جلسات سخنرانی در دورترین کشوری که اصلا گمان نمی‌کنید به صورت زنده و آنلاین پخش می‌شود و حتی کسانی که الزاما شیعه و مسلمان نیستند پای این منبرها می‌نشینند.
یک موقع خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم، ایشان یک تمجید کلی از منبرهای این زمان داشتند و می‌فرمودند یک زمانی منبری هر چیزی را در منبر بیان می‌کرد این که متناسب با نیازها بود یا نه، به آن کاری نداشت؛ اما چیزی که امروز رخ داده، کامل است. مساله مهم در سخنرانی متناسب با تقاضا و گاهی برخی تقاضاهای پنهان، سخن گفتن است. امروز مخاطب درد خودش را نمی‌داند، یا دقیق نمی‌داند. مثل بیماری که چشمش درد می‌کند، اما زمانی که نزد پزشک می‌رود؛ پزشک تشخیص می‌دهد که درد از معده اوست. بنابراین سخنران هم باید چنین ویژگی را داشته باشد که بیماری را خوب تشخیص بدهد و متناسب با آن نیازها سخنرانی کند. از این رو نتیجه می‌گیریم که یک منبر خوب افزون بر تنوع و جذابیت باید متناسب با نیازهای روز و مخاطب باشد.
* شما به عنوان یک سخنران محبوب و پرطرفدار یک جلسه سخنرانی خود را چگونه طرح ریزی و تقسیم بندی می‌کنید؟
بنده معتقد هستم از جهت محتوای باید یک سخنران متکی به یک پشتیبانی معارفی از قبل باشد، نه اینکه سخنران فقط برای یک سخنرانی مطالعاتی داشته باشد و مبانی و منابع معرفتی و ذخیره معارفی نداشته باشد، زیرا این فرد نمی‌تواند در سخنرانی‌ها خیلی عمق داشته باشد، مثل کسی است که فقط شب امتحان بخواهد درسی را بخواند و روز بعد بیاید سر جلسه امتحان حاضر شود تا به سؤالات پاسخ بدهد، این سخنران اگر تیری به هدف بزند، اتفاقی است. ولی اگر بخواهد پشتیبانی معارفی داشته باشد لازمه آن این است که مطالعاتی از قبل داشته باشد. البته شکی نیست که برای هر مجلس باید مطالعه ویژه‌ای داشت؛ اما سخنران باید یک عمق معارفی برای خودش فراهم کند. یعنی در دوران قبل از ورود به میدان سخنرانی و منبر یک ذخیره معارفی داشته باشد. آن وقت به تناسب موقعیت‌ها و مناسبت‌ها مطالعه‌ای داشته باشد. بنابراین بنده پشتیبانی معارفی را در این خصوص بسیار لازم می دانم.
بدون تعارف و بدون این که آدم بخواهد کلیشه‌ای صحبت کند، قطعاً تاثیر با خداست، این اعتقاد باید باشد، زیرا تأثیر روی دل و فکر است، شوخی نیست
* شما موضوعات را چگونه برای سخنرانی خود انتخاب می‌کنید؟ چه چیزهایی در انتخاب موضوع برایتان مهم است؟

اولین نکته در انتخاب موضوع این است که یک سخنران به منزله یک طبیب باید نیازهای فکری و روحی را رصد کند و ببینند آن بیماری‌هایی را که جامعه یا فرد به آن مبتلاست و یا در معرض ابتلاست چه چیزهایی است و متناسب با آن‌ها سخنرانی کند.
از این رو سخنران خوبی که از زمان خودش آگاهی داشته باشد و اطلاعات معارفی خوبی داشته باشد، هم می‌تواند نیازها را بسنجد و هم تاکیدات اهل بیت (ع) در معارف و قرآن را دنبال کند. ما معتقدیم قرآن و اهل بیت با عصمت و علم بی نهایت خود یک بینش تاریخی داشته‌اند که مربوط به مقطع و زمان خودشان نبوده است، بنابراین اگر روی چیزی زیاد تاکید دارند، معلوم می شود این تاکیدات در همه مقطع و زمان‌ها راهگشا و کلیدی است. از این جهت است که ابتدا سعی‌مان در انتخاب موضوع، یکی تشخیص نیازهای بالفعل یا بالقوه است، دوم اولویت‌هایی که در قرآن و روایات به آن تاکید شده است. فرض کنید سخنران یک موضوع همچون توبه را برای سخنرانی انتخاب کرده است که این موضوع در آیات و روایات هم مورد تاکید است و مورد نیاز زمان خودمان هم هست، یعنی راهگشاست و برخی را به دین بر می‌گرداند؛ اما اگر شما این موضوع را خیلی عادی مطرح کنید. مثلا در ابتدای سخنرانی بگویید؛ بسم الله الرحمن الرحیم، قال الله الحکیم فی کتاب الکریم؛ بحث ما درباره توبه است و به بیان این موضوع بپردازید، این نوع سخنرانی نمی‌تواند جذابیت لازم را داشته باشد.
همان گونه که یک فیلمساز سعی‌اش بر این است به گونه‌ای فیلم بسازد که به صورت غیرمستقیم، مطلب خود را القاء کند تا نفوذش بیشتر شود، سخنران هم باید این شیوه را دنبال کند. چه بسا سخنران تا آخر کلامش، کلمه ای هم از توبه نگوید. البته اگر این موضوع را به صورت مستقیم بیان کند، اشکالی ندارد، ولی اگر رویکردش، رویکرد غیرمستقیم به موضوعات باشد، می‌تواند حتی برای تکراری‌ترین موضوع جذابیت لازم را فراهم کند. البته طبیعتا باید یک ورود و خروج زیبا و متناسب داشته باشد.
* به نظر شما چه نکاتی در اثرگذاری یک سخنرانی اهمیت دارد؟ آیا فقط استفاده از تکنیک‌های سخنرانی کافی‌ است؟
این سؤال بسیار مهم است، چون بحث تاثیر است. بدون تعارف و بدون این که آدم بخواهد کلیشه‌ای صحبت کند، قطعا تاثیر با خداست، این اعتقاد باید باشد، زیرا تاثیر روی دل و فکر است، شوخی نیست که روی یک فکر و دل، تاثیر گذاشت. چه بسا عمق تاثیر گذاری در حد عوض کردن جهت زندگی فرد باشد، این کار یک کسی که خودش ضعیف  و گاهی ضعیف تر از مخاطبش باشد، نیست.
از این جهت برای تاثیر گذاری یک سری فاکتورهای خاصی وجود دارد. اگر سخنران و مداح به قصد این که خودش را مطرح کند و حجاب خدا و اهل بیت (ع) باشد، نمی تواند در تاثیر گذاری موفق باشد. در زوایه‌های روحش باید این روحیه وجود داشته باشد که می‌خواهم دین خدا را جلو ببرم.
البته تاثیرگذاری در همه چیزها وجود دارد؛ شما از روی نوشته دیوار هم که نیت و قصد ندارد می‌توانید یک پند بگیرید، زیرا انسان می‌تواند از در و دیوار هم پند و موعظه بگیرد؛ اما آن تاثیرگذار عمیق نه اتفاقی، نیازمند این است که خود فرد خالصاً و مخلصاً برای دین خدا حرف بزند نه اینکه خود را بخواهد مطرح کند.
اگر سخنران خودش عامل نیست، سعی‌اش این باشد که ان‌شاءالله خودم اول عمل کنم، اگر این جوری باشد، سخنران دو استفاده؛ گفتن و شنیدن را می برد،  ولی مخاطب فقط استفاده شنیدن را می‌برد.
سخنران باید به مطالبی که مطرح می‌کند معتقد باشد، گاهی ممکن است انسان به مطلبی نرسیده باشد و تنها نقل قول کند که فردی چیزی را مطرح کرده من هم نقل می‌کنم، اما یک موقع است که انسان واقعا هر چیزی را که برای خودش حجت دارد، مطرح می‌کند، حتی ممکن است نقل قول از کسی باشد ولی حرف، حرف متینی است، حرفی است که با قرآن و معارف اهل بیت و قرآن سازگار است، بنابراین من هم می توانم از آن دفاع کنم، این فاکتور سوم است که علاوه بر اخلاص و عامل بودن خود فرد و یا سعی در عمل داشتن، جزو اعتقاداتش باشد. چهارمین نکته در تاثیرگذاری این است که سخنران به زبان، قومش صحبت کند. به قول یکی از دوستان، ما به زبان «قم مان» صحبت می کنیم نه به زبان قوم مان!  ولی انبیاء به زبان قوم‌شان صحبت می‌کردند و این می تواند خیلی موثر باشد.
نکته دیگر این است که به غیر از برخی منبرها و سخنرانی‌های خاص، اگر شما بخواهید کتابی، کلیشه‌ای و خطابی صحبت کنید نمی‌توانید با مخاطب ارتباط برقرار کنید، اگر سخنران ساده و روان صحبت کند، خودش را به تکلف نیندازد می‌تواند تاثیرگذار باشد.
این که فرد به زبان قومش، ساده و روان صحبت کند، نشان دهنده هضم مطلب برای خود انسان است. بعضی فکر می‌‌کنند اگر انسان ساده صحبت کنند، نشانه سطحی بودن است، اتفاقا کسانی که ساده و روان صحبت می‌کنند (انبیاء الهی و امام راحل اینجوری بوده‌اند) این نشان می‌دهد فرد به مطلب اشراف دارد که خیلی راحت می‌تواند مطالب را بیان کند، بدون تکلف و اغراق.  البته در یک سخنرانی و منبر خوب چیزهای دیگر هم دخیل است، حتی گاهی وقت‌ها فضا، صدا و تن صدا، بالابردن و پایین آوردن صدا، می‌تواند تاثیر گذار باشد؛ اما عوامل اصلی همان‌هایی است که عرض کردم.
به جای اینکه همپوشانی فرهنگی و هماهنگی داشته باشیم، دچار چندگانگی فرهنگی شده‌ایم
* چرا با توجه به رشد تعداد جلسات مذهبی و تعدد برنامه‌های مذهبی در صدا و سیما و سازمان‌ها و نهادهای دیگر، وضعیت اخلاقی و دینی جامعه خوب و مناسب نیست؟ مشکل را کجا می‌دانید؟

بله این مطلبی است که به نظرم به بررسی بسیار عمیقی نیاز دارد، این از دردها است. متاسفانه ما به تناسب زمان آن حجمی که باید در تبلیغ‌مان داشته باشیم از نظر کمیت و کیفیت نداریم، اما با این وجود و با همه این مقداری که داریم، یک موانعی در تاثیرگذاری تبلیغ وجود دارد، یکی از این موانع دوگانگی یا چندگانگی فرهنگی کشور است. این را یک موقعی در جمع کارشناسان صدا و سیما که رئیس صدا و سیما هم حضور داشتند، مطرح کردم.
ما به جای اینکه همپوشانی فرهنگی و هماهنگی داشته باشیم، دچار چندگانگی فرهنگی شده‌ایم. گاهی وقت‌ها منِ سخنران راجع به حجاب و عفاف صحبت می‌کنم، آن فیلمساز هم باید با فیلمش کمک کند، مجلس هم با قانونش کمک کند، نیروی انتظامی هم با عملش باید کمک کند، اما الان اصلا این جوری نیست. در حال حاضر دوگانگی یا چندگانگی فرهنگی است که کار همدیگر را خنثی می‌کند. پس ما هماهنگی و هم‌پوشانی فرهنگی  نداریم؛ بلکه تا حدی تعارض و برخورد داریم. من یک جوری در کلام صحبت می‌‌کنم و الگو می‌دهم؛ او درون فیلمش که به مراتب جذاب‌تر و تاثیرگذارتر و گستره بسیاری دارد یک جور دیگری پیام و الگو می‌دهد. البته نمی‌گویم تعمدی صورت گرفته، اما حداقل آن دغدغه‌هایی که مثلا یک عالم دینی دارد، او به این شکل ندارد.
یک بخش دیگر هم این است که گاهی در جامعه دینی و حکومت دینی، تناقض بین گفتار و عمل وجود دارد، یعنی الان عمل حاکمان تا حدی معرف دین است ولی هر چقدر هم بگوییم آن آقایی که مسئول فلان جا است اشتباه کرده و ربطی به حکومت ندارد ولی این به اسم دین و روحانیت، تمام می شود؛ طبیعتا وقتی شما بخواهید صحبت کنید، تأثیرش را خواهد گذاشت. مثلاً درباره پاک دستی بودن، یک مرتبه مردم در ذهن شان می آید که یک موقع فلان مسئول در فلان جا اختلاس کرده است. این دوگانگی در عرصه عمل است که مانع از تاثیر گذاری می‌شود، این‌ها جزو معضلات کلان است که جلوی تاثیرگذاری را می‌گیرد و آن بخش هم که مربوط به خود حوزه‌های علمیه و سخنرانان است این است که انصافا در حوزه کار لازم را نکرده‌ایم، واقعا باید حجتتش را پیش خدا فراهم کنیم. واقعا در طول تاریخ، شیعیان امکاناتی که امروز دارند را نداشته اند، در حال حاضر امکانات جهانی داریم. شیعه چه زمانی این امکانات را داشت؟ امروز این امکانات را داریم و حجت تمام است، اما با این وجود زبان ما در درون کشور قاصر است چه برسد به خارج از کشور که عرصه‌های بسیار گسترده و گوش‌های باز وجود دارد، ولی ما زبان نداریم که به آن‌ها برسانیم. این به حوزه‌های علمیه بر می‌گردد که به تناسب زمان کمیت و کیفیت تبلیغ را پیش نبرده‌اند و این‌ها از جمله چیزهایی است که مانع تاثیر گذاری می‌شود.
اگر دعوت از غیر معممین یک روند و روال قالب شود، خطرناک است؛ نمی‌خواهم بگوییم لباس الزاما علم، معرفت و عمل می‌آورد، اما لباس معرّف برخی چیزهایی است که در پشت آن قرار دارد
* این روزها برخی از کسانی که منبر می‌روند روحانی و معمم نیستند و کت و شلواری‌اند و اتفاقا استقبال خوبی هم از این‌ها می‌شود شما این مسئله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یک بخش این است که ما به طور طبیعی خلاها را پر نمی‌کنیم، همه منتظر ما نمی‌نشینند، به هر حال آن خلا باید یک جوری پر بشود، چه بسا کت و شلواری‌ها جذاب، به روز و به زبان جوان صحبت می‌کنند و چه بسا که خیلی‌هایشان محتوای خیلی زیادی ندارند، البته من منکر این نیستم که شاید برخی افراد در حد اجتهاد در میان اینها داشته باشیم، ولی کسانی هم هستند که مبانی آن‌چنانی و عمیق ندارند و اشکالات عمده‌ای هم داشته باشند، ولی چون خلاء را پرنکرده‌ایم جوان و نوجوان، الان جسارت این را دارد که سراغ دیگران هم برود.
البته برخی با روحانیت دشمنی دارند و تعمد دارند که پای روحانی به منبر بسته شود، ما با این افراد اصلا کاری نداریم و آن‌ها را به حساب نمی‌آوریم. اما اگر دعوت از غیر معممین به یک روند و روال قالب تبدیل شود، خطرناک است. نمی‌خواهم بگوییم لباس الزاما علم، معرفت و عمل می‌آورد، اما لباس معرّف برخی چیزهایی است که در پشت آن قرار دارد. در فرهنگ دینی لباس روحانیت را کسی می‌پوشد که برخی صلاحیت‌ها را قبلا کسب کرده است. اگر این از دست برود دیگر معلوم نیست چه اتفاقاتی می‌افتد، آن وقت راهی برای مطالب التقاطی، بی سند، ضعیف و جذاب باز می‌شود و این یک تلنگر است. در عین حال عرض می‌کنم سخنرانی غیرمعمم به طور موردی هیچ اشکالی ندارد و همیشه وجود داشته است و نمی‌توان مانع آن شد؛ ولی اگر بخواهد یک روند بشود این می‌تواند خطرناک باشد.
* به نظر می‌رسد چند سالی است که هیئت‌ها مداح محور شده‌اند و سخنران به نوعی میهمان است و مردم بیشتر حول محور مداح جمع می‌شوند در حالی که در گذشته این شکل نبود و منبری جایگاه محوری داشت. نظر شما در این باره چیست و کدام شیوه را می‌‌پسندید؟
بدون تردید در عین حالی که مداحی‌ها باید موثر و طبق شرایط باشد اما محوریت نباید با مداح باشد، کما اینکه نمی‌گوییم حتی محوریت با منبری باشد. ما نه مداح محور و نه منبری محور هستیم. ما عالم دینی محور هستیم، یعنی علم دین باید محور واقع قرار بگیرد، عالم دینی از این باب که علم دینی را منتقل می‌کند. مداحی که می گوید ما امام حسین(ع) محور هستیم، این حرف ظاهرش خوب است اما روی دیگرش این است که کار دیگر در و پیکر ندارد، هر کسی می‌تواند بیاید این ادعا را کند، اما عالم دینی باید مبانی را گذارنده باشد و یک صلاحیت‌ها را طی کرده باشد. اینکه سخنران صرفا لباس روحانیت بر تن داشته باشد، کفایت نمی‌کند، ما صرفا لباس را کافی نمی‌دانیم، منبری باید عالم دینی باشد.
بنابراین مداحان بزرگوار اگر کار خودشان را کنند و نخواهند یک جریان فکری و کار فکری را انجام دهند، این کار شایسته‌ای است. مداح باید جنبه‌های عاطفی و احساسی را رشد دهد که بسیار مناسب است. زیرا اگر دین ما فقط فلسفه و عقل بود و جنبه‌های عاطفی رشد نمی‌کرد، کسی نمی‌رفت فداکاری کند و تا پای جان برای دینش بایستد. بنابراین آن کار بسیار ارزشمندی است که مداح دارد؛ ولی به شرطی که مداح کار خودش را کند و آن عاطفه‌ و احساس را به طور درست و با سبک‌های درست با محتوای حق با فضای سازی‌های دقیق ترویج دهد، بدون این که وهنی برای اهل بیت باشد، این بالاترین کاری است که یک مداح می‌تواند انجام بدهد؛ اما اگر از مرز خودش خارج شد و در جایی که مربوط به او نیست، یعنی جایی که فکرها را باید جهت بدهد، روی فکرها محوریت داشته باشد، در حالی که خودش هنوز یک منظومه فکری منسجمی ندارد و آن صلاحیت‌های لازم را کسب نکرده است، این همان ضربه‌ای است که در برخی جاها اتفاق افتاده و نباید به آن اجازه پیش‌روی داد.
* استفاده از تعریف خواب و کشف و کرامات را در سخنرانی‌ها چقدر لازم می‌دانید؟ چون این شیوه از قدیم مشتری زیادی دارد.
بنده بحث خواب را با کشف و کرامات جدا می‌کنم، چون بحث خواب دو قسمت است، رویای صادق و رویا کاذب. همان طور که کرامت هم دو قسمت است. در قرآن و روایات مواردی از این دست نقل می‌شود که درست است که رویای انبیاء، رویایی صادقانه بوده است؛ اما رویایی عزیز مصر هم بوده که اتفاقا رویایی صادقانه بوده که تعبیر شده است. اصل بیان نقل رویا، کشف و کرامات برای اینکه دیگران بدانند ممنوع نیست، یعنی نقل کردن آن در جایی که می‌تواند مفید و موثر واقع باشد، اشکالی ندارد؛ زیرا در روایات هم این مسائل آمده است و می‌تواند مفید باشد. آن چیزی که در خواب و کرامات نقل کردنش مضر است، بی حد و حصر بودن و حدود و ثغور نداشتن است. یعنی ما بیاییم انبوهی از کشف و کرامات و خواب‌ها را نقل کنیم بدون این که هضم مخاطب را در نظر بگیریم که هاضمه‌اش چقدر است؟ می‌تواند این مطلب را هضم کند یا نه؟! اگر بدون اینکه بگوییم که مهم آن راهی است که آن فرد رفته و به آن کشف و کرامت رسیده و این محصول آن راه است و تنها به خود کرامت و کشف بپردازیم، بسیار مضر است.
بنابراین بیان برخی خواب‌ها و کشف و کرامات باعث می‌شود فردی با الگو گرفتن از آن، راهی را طی کند که راه درست نیست؛ مثلا چنین تصور می‌کند که با افراط در عبادت می‌تواند به این کشف و کرامت برسد و راهی را پیش می‌گیرد که در نهایت دچار تخیلات می‌شود. زیرا فرد بدون استاد و طی مبانی معلوم نیست به کجا می‌رسد و خیالات خود را مکاشفه می‌داند و این خطر بسیار بزرگی است که ممکن است برای انسان پیش بیاید.  از این جهت است که نقل بهترین چیز از خواب، کشف و کرامات، نقل اخلاقیات است، یعنی عمل اخلاقی که فلان بزرگ انجام داد را بیان کنیم که فرد با توجه به برخی مشکلاتی که برای او پیش آمده با خدای خود معامله کرده و به چنین کرامات رسیده است و این می‌تواند الگو خوبی برای تاسی دیگران باشد.
* صحبت پایانی خود را بفرمایید...
آن اوایل که می‌خواستم منبر بروم به یاد دارم که خدمت آیت‌الله مصلحی رسیدم(آقازاده مرحوم آیت الله اراکی که در درس اصول فقه خدمت ایشان بودم) به ایشان گفتم چنین عرصه‌ای وجود دارد و به هر حال تا حدی وقت درس و تدریس و کار علمی گرفته می‌شود؛ اما مخاطب‌های گسترده‌ای وجود دارد. ایشان این جوری گفت: یک زمانی بود که در یک روستایی دنبال این بودیم که یک نفر را گیر بیاوریم و بنشینیم دو کلمه قرآن یاد بدهیم و به بهانه قرآن مساله دین را یاد بدهیم، اما الان خودشان می‌آیند و امکاناتش و مجلس را فراهم می‌کنند و هزینه‌اش را تقبل و تمام امکانات را فراهم می‌کنند، ما دیگر حجتی نداریم.
در چنین موقعیتی اگر حوزه‌های علمیه همان کاری را بکنند که 50 سال پیش انجام می‌دادند، تبلیغ ما اگر همان شکلی باشد که سال‌های قبل بوده، بی‌توجه به نیازها، بی‌توجه به این که جوان سطح طلب و مطالباتش بالا آمده است، در کار تبلیغ موفق نخواهیم بود.
امروز برای کار نکردن در عرصه تبلیغی حجتی نداریم، از این رو برایم غصه است که این عرصه‌ها را در اثر کم کاری و کوتاهی از دست بدهیم. همیشه این عرصه نمی‌ماند، وقتی ببینند آن غذای لازم نیامد، سراغ غذاهای مضر می‌روند؛ از این جهت باید یک نهضت تبلیغ راه بیفتد، البته معنایش این نیست که همه درس‌‌ها را رها کنند، نه آن به قوت خودش باقیست. ولی آن گروهی که استعداد لازم و علاقه لازم را دارند واقعا برای‌شان امکانات لازم را فراهم کنیم. درست است که ما مراکز تبلیغی داریم؛ ولی واقعا این مراکز کفایت نمی‌کند؛ از این جهت که از درون این مراکز تبلیغی افراد خیلی شاخص و برجسته در نیامده‌اند؛ البته این کار اول بوده و هنوز زمان می‌برد. قرن‌ها فقهای ما نشستند راجع به فروع، کتاب‌های مختلف نماز و روزه و زکات نوشته‌اند و کار کرده‌اند در علم کلام و فلسفه کار کرده‌اند، الان ما حجم انبوهی از اطلاعات و داده‌ها داریم که باید پردازش شود و به محصول تبدیل شود.
در حال حاضر در صدا و سیما عرصه‌ بسیار گسترده تبلیغی وجود دارد. تقاضا می‌کنند که فردی بیایید پاسخگوی مردم باشد و جذابیت لازم را داشته باشد. اینها از ما تقاضا می‌کنند؛ ولی تا یک مدتی، بعد از یک مدتی اگر نتوانستیم این عرصه را به طور مناسب پر کنیم، آن وقت سراغ افراد دیگری می‌روند، از این جهت نهضت تبلیغ به تناسب زمان در داخل و خارج کشور به زبان خودمان و زبان‌های دیگر به آن پرداخته شود و گرنه ما پیش خدا هیچ حجتی نداریم.
منبع:فارس

 

آثار نوشتاری

ارسال پیام