چـكيده
در اين نوشتار كاركردهاى معنويت در نبردهاى صدر اسلام مورد بررسى قرار گرفته است محدوده پژوهش، نبردهاى پيامـبر اكرم»ص« مىباشد. چهار عنوان خدامحورى، دعا در نبردها، نماز و رعايت ارزشهاى اخلاقى، با ذكر شواهد و نـمونههايى و با استناد به آيات و سـيره پيامـبر اكرم»ص« مورد بررسى قرار گرفته است.
مقدمه
تاريخ زندگانى رسول اكرم(ص) در ابعاد مختلف، دلنشين و درسآموز است، اسلام در سايه مجاهدتهاى خستگىناپذير آن حضرت و وفادارى اصحاب و يارانش به جهانيان عرضه شـد، و نداى توحيد ناب در همه جا طنينافكن گرديد، روزى كه از غار حرا پايين آمد ياران اندكى داشت، حتى بزرگان قبيله خودش با او مخالفت كردند، با تهمت و سنگ و تُندى با او برخورد نمودند، يارانش را شكنجه كردند، سـالها وى و اصـحابش را در شِعب ابىطالب تبعيد كردند اما روزى كه از منبر بالا رفت تا با مردم وداع كند، هزاران نفر به او پيوسته بودند و به او عشق مىورزيدند، جوانانشان را در جنگها تقديم كردند و بر سلامت پيامبر شاكر بودند.
افـراد بـراى شهادت پيشگام مىشدند، جوانان حجله عروسى را رها كرده و به ميدان نبرد مىآمدند، راستى كدام جاذبه اين چنين در جامعه عرب تحول آفريد، اين تحول نبود مگر در پرتو معنويت و خدا محورى، پيامبرى كه هرگز از خـود نـگفت و به خود دعوت نكرد و همواره پيشگام بود، به تعبير قرآن كريم او داعياً الى الله و سراجاً منيراً بود، بردبارانه در برابر سختىها مقاومت كرد، صفوف مسلمانان را متحد كرد و از جامعه در آستانه سقوط و غرق در ارزشهاى جاهلى، جامعهاى نـو و پويا سـاخت، رعـايت معنويت در سراسر زندگى پيامبر، مـوضوع پژوهـشى گـسترده است اما در اين نوشتار تنها به كاركردهاى معنويت در نبردهاى صدر اسلام مى پردازيم، اميد است كه همه ما زندگى سراسر نورانى آن حضرت را الگو قـرار داده و پيروان خـوبى بـراى ايشان باشيم.
مفهومشناسى لغوى
كاركرد: مصدر مرخَّم از كار كردن به مـعناى عـمل و رفتار.
. لغتنامه علىاكبر دهخدا، 12/17972 انتشارات چاپ دانشگاه تهران، مؤسسه لغتنامه، 1377، چاپ دوّم.
معنويت: منسوب به معنوى از معنى مقابل لفظى يعـنى حـقيقى، راسـت، اصلى، ذاتى، مطلق، باطنى و روحانى مقابل مادى مقابل صورى، مـقابل ظاهرى، معنايى كه فقط به قلب شناخته مىگردد و زبان را در آن بهرهاى نيست.
. همان، 4/21190.
جنگ: جدال، قتال، كارزار، ستيز، نبرد، ناورد، پيكار، غـزوه، حـرب، رزم، هـيجا.
. همان، 7878 /5.
مفهومشناسى اصطلاحى
مراد از كاركردها در اين پژوهش، بررسى تأثير و نقش مـعنويات در پيروزى، شـكلگيرى و قدرت مقاومت در نبرد است، مراد از معنويت نيز اقدامى است كه در مسير توجه به خدإ؛--
صورت گرفته و مـنشأ بـهرهمندى از امـداد الهى شده است. معنويت يعنىارزشهاى متعالى، اخلاقى و والايى كه از متن دين گرفته شده است. اسـاس مـعنويت بـاور به مبدأ و معاد است، معنويت دينى منهاى ايمان به خدا و معاد معنى ندارد، مـكاتب مـادى ضـمن اعتراف به جايگاه و ضرورت معنويت آن را در قالب انكار خدا و الحاد جستجو مى كنند، از نظر دين، زمـينه مـعنويت در سرشت انسانها نهاده شده است.
وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ.
. انبياء/ 73.
حـَبَّبَ إِلَيْكُمـُ الْإِيمـانَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ.
. حجرات/ 7.
مرحوم شهيد مطهرى مىنويسد: »معنويت بدون ايمان به خدا، بـدون ايمـان به مبدأ و معاد، بدون ايمان به معنويت انسان و اينكه در او پرتوى غيرمادى حاكم و مـؤثر اسـت اسـاساً امكانپذير نيست حتى آن معنويتى كه امروزه مورد قبول اغلب مكاتب است و از آن به رومانتيسم تعبير مىكنند، بـدون پيدا شـدن آن عمق و ژرفايى كه اديان به ويژه اسلام پيشنهاد مىكنند، محال است.«
. پيرامون انقلاب اسـلامى مـرتضى مـطهرى، ص 17.
هدف از جهاد در اسلام
اسلام دين رحمت، صلح، امنيت، الفت، تعاون و دوستى است، جنگ در اسلام راهكار اوليه نـيست. اگـر پيام دين از راه خـطابه، تبليغ و گفتگو به همگان رسيده و دشمنان متعرض مسلمانان نشوند، نوبت به درگـيرى نـمىرسد، جهاد و نبرد در اسلام به معناى واقعى كلمه، دفاعى است مسلمانان هيچگاه آغاز كننده نبودهاند، قرآن كريم در يك پيام كلى مـىفرمايد:
وَ إِنـْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
. انـفال/ 61.
و اگـر به صلح و آشتى گراييدند تو نيز بـه آن بـگراى و بـرخدا توكل كن كه اوست شنواى دانا.
تعبير إِنْ جـَنَحُوا لِلسـَّلْمِ كه با لام متعدى شده و در آن معناى قصد نهفته است دستور صريح و شفافى است بـر پذيرش صـلح و متاركه جنگ در اسلام به مـنظور نـشر آزادى و زدودن ستم و نـابرابرى، هـدف از جـنگ، پشتيبانى از عقيده و ايجاد فضاى معنويت در جـامعه اسـت. قرآن كريم مىفرمايد:
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نـَصْرِهِمْ لَقـَدِيرٌ.
. حج/ 39.
از آنجا كه انگيزه جهاد پاكسازى شـرك، كفر و گسترش عدالت اسـت قـرآن كريم مشركان جوياى حقيقت را از جـنگ و كشـتن استثناء كرده و مىفرمايد:
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثـُمَّ أَبـْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ.
. تـوبه/ 6.
و اگـر كسـى از مشركان امان بـخواهد بـه او امان بده تا كلام خـدا را بـشنود و سپس او را به جايگاه خود برسان زيرا آنان گروهى نادانند.
امام على(ع) در آستانه نبرد صفين فـرمود:
لا تـقاتلوهم حتّى يبدؤوكُم فانّكم بحمدالله على حـجّة تـركُكُمْ ايّاهم، حـتى يبـدؤوكم حـجّة اخرى لكم عليهم.
با دشـمن جنگ را آغاز نكنيد تا آنها شروع كنند، زيرا، به حمد الهى حجت با شماست و آغازگر نـبودنتان حـجت ديگر بر حقانيت شما خواهد بـود.
مـهمترين اهـداف جـنگ در اسـلام را مىتوان چنين بـرشمرد:
1. تـجاوز زدايى: قرآن كريم مىفرمايد:
وَ قاتِلُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ.
. بقره/ 190.
و در راه خدا بـا كسـانى كه بـا شما مىجنگند، نبرد كنيد و از حد تجاوز نـكنيد بـه درسـتى كه خـدا تـجاوزگران را دوسـت ندارد.
2. فتنهزدايى: قرآن كريم مىفرمايد:
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ.
. بقره/ 193.
و با آنها نبرد كنيد تا فتنه باقى نماند و دين مـخصوص خدا گردد. پس اگر دست برداشتند (دست برداريد) زيرا تعدى جز بر تجاوزگران و ستمگران سزاوار نيست.
3. تنبيه پيمانشكنان:
أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ.
. توبه/ 13.
چرا با كسـانى كه پيمـانهاى خود را شكستند و در صدد بيرون كردن پيامبر برآمدند پيكار نمىكنيد، در حاليكه آنها نخستين بار آغاز كردند.
4. ظلم ستيزى: قرآن كريم مىفرمايد:
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ.
. حج/39.
بـه كسـانى كه جنگ بر آنها تحميل شده اجازه جهاد داده شد بخاطر ستمى كه به آنها شده و خدا بر يارى آنها تواناست.
5. مقابله به مثل: قرآن كريم مىفرمايد:
فـَمَنِ اعـْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مـَا اعـْتَدى عَلَيْكُمْ.
. نهجالبلاغه، خطبه 27.
پس هركس بر شما تعدى كند، همانگونه به او تعدى كنيد كه بر شما تعدى كرده است.
نمودهاى معنويت در جنگهاى صدر اسلام
شاخصه نبردهاى اسـلامى بـويژه جنگهايى كه با حضور پيامـبر اعـظم(ص) شكل گرفت، بهرهمندى از معنويت و امداد الهى است جهاد و مبارزه اسلامى نوعى عبادت و راه وصول به تكامل و قرب الهى است.
اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:
اِنّ الجهاد بابُ مِن ابواب الجنه فتحه الله لخاصّة اوليائه وهـو لبـاس التقوى ودرع الله الحصينه و جنّته الوثيقه.
همانا جهاد در راه خدا درى از درهاى بهشت است كه خدا آن را بر روى دوستان مخصوص خود گشوده است، جهاد لباس، تقوا، زره محكم و سپر مطمئن خداوند است.
در بيان ديگر مىفرمايند:
ان الجهاد اشـرف الاعـمال بعد الاسـلام وهو قوام الدين والاجر فيه عظيم مع العزّة والمنعه وهو الكَرَّةُ فيه الحسنات والبشرى بالجَّنه بعد الشهادة.
. نورالثقلين، عـلى عروسى، 1/408.
همانا جهاد شريفترين كارها بعد از اسلام است، جهاد مايه پايدارى دين اسـت و عـلاوه بـر آن كه عزت و اقتدار مىآورد اجرى بزرگ دارد جهاد يورش آوردن است، در آن نيكىها و ثوابهاست و نويد به بهشت است بعد از وصول به شـهادت.
بـا نگاه گذرا به نبردهاى صدر اسلام و آيات نازله در اين رابطه به خوبى آشكار مـىگردد كه پيروزى مـحض و بـا هر قيمتى هرگز هدف نخستين نبوده است. در اين نبردها مهم انگيزه و قصد الهى بود، گرچه مـنجر به شكست ظاهرى شود، رسول خدا(ص) ادبيات نبرد را در جامعه اسلامى اصلاح كرد و مانع از نـگاه كاركردگرايانه و مادى به اين درگـيرىها شـد. ايشان در نبرد اُحُد فرمود:
شما امروز در معرض اجر و پاداش هستيد به شرط آنكه خدا را به ياد داشته باشيد خود را به صبر و يقين آراسته كنيد. بدانيد كه جهاد با دشمن سخت است و افرادى كه ايسـتادگى كنند، كم هستند، مگر آنان كه خداوند اراده آنها را قوى كرده است.
. المغازى، محمدبن عمرو واقدى 1/58 تحقيق دكتر مارسون، نشر، دانش اسلامى، رمضان 1405.
در آستانه نبرد موته به اصحابش فرمود:
با نام خدا و در راه خدا حركت كنـيد و بـا كسى كه به خدا كفر مىورزد بجنگيد و پيمانشكنى و خيانت نكنيد، بچهها را به قتل نرسانيد.
. همان، 2/757.
پيامبر اكرم و مسلمانان در سختترين مراحل نبرد و درگيرى همواره رو به درگاه احديت داشتند و هرگز روحيه نظامى و سياسى آنـان مـانع از راز و نياز آنان و رويكرد به معنويت نبود، اصل توجيه وسيله به وسيله هدف را نمىپذيرفتند و در اوج نبرد مواظب رعايت ارزشهاىاخلاقى و دينى بودند. برخى شاخصههاى اين معنويت عبارتند از:
1. انگيزه الهى:
شالوده و اساس عمل اختيارى و مـعيار ارزشـگذارى افعال بشر، نيت و انگيزه انجام آن است، اساسىترين پايه اخلاق و معنويت را نيت تشكيل مىدهد، نيت روح و حقيقت عمل است، رابطه نيت و عمل، رابطه روح و جسم است.
امام على(ع) مىفرمايد: »النيّة اساس العـمل؛ نـيت شـالوده كار است.«
. غررالحكم، 1040.
عملى كه بدون نـيت صـادر شـود چون انديشه درباره آن به كار نرفته و تصورى در ذهن ندارد تأثيرى در كمال روحى و رشد معنوى ندارد، نيتها تنوعپذيرند، افراد براى اعمال خود انـگيزههاى گـوناگون و مـتفاوتى دارند. هنر يك انسان موحّد آن است كه به تـركيب نـيات پرداخته و همه انگيزهها را زير چتر قصد قربت به خدا در آورد، رسول خدا(ص) به اباذر فرمود:
يا اباذر ليكن لك فى كلّ شئ نيةٌ صالحةٌ حـتى فـى النـوم والاكل.
. غررالحكم، 1040.
اى اباذر بايد در هر كارى نيتى پاك داشته باشى حتى در خوابيدن و خـوردن
در نبردهاى پيامبر اكرم، بُعد تصحيح نيت و اصلاح عقيده، موج مىزند آن حضرت اجازه نمىداد به هر قيمتى مسلمانان پيروز شـوند هـمواره بـر اصلاح انگيزه و در نظر گرفتن خدا در نبردها تأكيد داشت، قرآن كريم در آيات متعدد، بـر در راهـ خدا (فى سبيل الله) بودن نبردها تأكيد مىكند.
وَ مَنْ يُقاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نـُؤْتِيهِ أَجـْراً عـَظِيماً.
. منتخب ميزان الحكمه محمدى رىشهرى، شماره 6326، چاپ و نشر دارالحديث، چاپ پنجم، 1385.
و هـركس كهـ در راه خـدا بجنگد و كشته يا پيروز شود به زودى پادش بزرگ به او خواهيم داد.
در پيام بلند ديگرى با همه عوامل سـستىآور و تـرس آفـرين و زمينهساز وابستگى مبارزه كرده و ضمن شمردن 8 محور مىفرمايد: اگر اينها را بر خدا جهاد تـرجيح دهـيد راه فسق و گمراهى را پيمودهايد، اينها هرگز شايستگى ندارند بين شما و فداكارى و جهاد در راه خـدا حـائل و مـانع شوند.
قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسـادَها وَ مـَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهـُ بـِأَمْرِهِ وَ اللَّهـُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ.
. نساء/ 74.
بگو اگر پدران و پسران و برادران و همسران و فاميل شما و اموالى كه جمع مىكنيد و تـجارتى كه از كسـادش بيمناك هستيد و خانههايى كه خوش مىداريد، نزد شما از خدا و پيامبران و جهاد در راه خدا دوسـت داشـتنىتر اسـت، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را به اجرا درآورد؛ همانا خداوند قوم فاسق را هدايت نمىكند.
اينـك بـه نـمونههايى كوتاه از خدا محورى در نبردهاى پيامبر اشاره مىكنيم:
1 - 1. نبرد بدر و خدامحورى
قرآن كريم در نـخستين آياتـ از سوره انفال درسهاى آموزندهاى از نبرد بدر را ذكر مىكند. در برخى از روايات آمده است رسول خدا(ص) به اتفاق همه مـسلمانان دسـت خود را به سوى آسمان بالا بردند و عرضه داشتند.
اللهمّ انجزلى ما وعـدتنى اللهـم ان تهلك هذه العصابه لاتعبد فى الارض.
. توبه/ 24.
خـدايا وعـدهاى را كه بـه من دادى تحقق بخش، پروردگارا اگر اين گروه مـؤمنان نـابود شوند پرستش تو از روى زمين برچيده مىشود.
قرآن كريم اين انابه والتجاء به درگاه خدا را گـزارش نـموده و مىفرمايد:
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمـْ أَنـِّى مُمِدُّكُمْ بـِأَلْفٍ مـِنَ الْمـَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ.
. مجمعالبيان، فضل بن الحسن طـبرسى، ذيل آيه بـيروت دارالمعرفه 1408 ق.
(به خاطر آوريد) هنگامى كه از پروردگارتان تقاضاى كمك داريد و او تقاضاى شما را پذيرفت و (گفت) مـن شـما را با يك هزار از فرشتگان كه پشت سـر هم فرود مىآيند يارى مـىكنم.
2 - 1. اُحـُد و خدامحورى
الف) در نبرد اُحُد، حَمْنه هـمسر عـبدالله بن جحش نزد رسول خدا(ص) آمد، نبى مكرم اسلام او را از شهادت 3 شهيدش باخبر نـمود نـخست دايىاش حمزه سپس برادرش و شوهرش، سـه مـرتبه گـفت انّا لله وانا اليه راجـعون.
. انـفال/9.
ب) حمراء الاسد
در پايان نبرد اُحـُد هـنگامى كه لشكر ابوسفيان به روحاء رسيد از بازگشت پشيمان شد و تصميم به نبرد مجدد با مـسلمانان گـرفت خبر به پيامبر اكرم(ص) رسيد، اعلام بـسيج عـمومى داد. لشكر مـجروح آمـاده شـدند و در حمراء الاسد اردو زدند، در تـجليل از اين كار مسلمانان، آيات زير كه نشان دهنده انگيزه الهى مسلمانان در پاسخگويى به خدا و پيامبر است نازل شد.
الَّذِينـَ اسـْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصـابَهُمُ الْقـَرْحُ لِلَّذِينـَ أَحـْسَنُوا مـِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عـَظِيمٌ.
. تـاريخنامه طبرى، گردانيده منسوب به بلعمى، تصحيح محمد روشن، 3/178، تهران سروش، 1377.
آنانكه دعوت خدا و پيامبر را پس از آن همه جـراحتهايى كه بـه ايشـان رسيده بود اجابت كردند، براى كسانى از آنـها كه نـيكى كردنـد و تـقوا پيش گـرفتند، پاداش بـزرگى است.
هنگامى كه خبر بازگشت ابوسفيان به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: »حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.«
خداى تبارك و تعالى اين روحيه معنوى و خدا محورى مسلمانان را ستوده و مىفرمايد:
الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النـَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
. آلعمران/ 172.
كسانى كه بعضى از مردم به آنها گفتند مردم (دشمن) براى حمله به شما جمع شدهاند، بترسيد اما اين سـخن بـر ايمانشان افزود و گفتند خدا ما را كافى است او بهترين حامى است.
. آلعمران/ 172.
ج) بعد از نبرد احد كه برخى مسلمانان سستى كرده و گريختند نبى اكرم به همراه تعداد اندكى از ياران به بالاى كوهى رفتند و در آنجا پنـاه گـرفتند ابوسفيان به پاى كوه آمد و فرياد زد، »ان لنا عُزّى و لا عُزّى لكُم« ما بت عزّى داريم و شما نداريد.
رسول خدا(ص) فرمودند در پاسخ بگوئيد: »الله اعلى واجلّ؛ خدا بالاتر و بـزرگتر اسـت.«
. ر.ك تاريخنامه طبرى، پيشين 3/179.
3 - 1. خندق و خـدامحورى
پيامـبر اكرم(ص) به مسلمانان خبر داد به زودى دشمنان دست به دست هم داده، به سراغ شما مىآيند اما بدانيد پيروزى با شماست. هنگامى كه هجوم احزاب به مدينه آغـاز شـد، مسلمانان يقين كردند اينـ هـمان وعده پيامبر است. اينان با تكيه بر خدا و وعده او به خود . مجمعالبيان، پيشين 3/160، مغازى، 1/279 پيشين.
هيچ ترسى راه نداده و بر ايمانشان افزوده شد. قرآن كريم اين ايمان راسخ و اعتقاد قلبى را چـنين گـزارش مىكند:
وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إِيماناً وَ تَسْلِيماً.
. ر.ك تفسير نمونه، مكارم شيرازى 17/244 تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ شانزدهم 1378 ش.
هنگامى كه مؤمنان لشكر احـزاب را ديدنـد. گفتند اين هـمان است كه خدا و رسولش به ما وعده فرموده و خدا و رسولش راست گفتهاند و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنـها چيزىنيفزود.
4 - 1. فتح مكه و خدامحورى
الف) هنگامى كه رسول خدا(ص) وارد مكه شد اين آيه نازل گـرديد.
وَ قـُلْ رَبـِّ أَدْخِلْنِى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِى مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِى مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنـَّ الْبـاطِلَ كانَ زَهُوقاً.
. احزاب/ 22.
و بگو پرودگارا، مرا صادقانه وارد )مكه( كن و صادقانه خارج كن و از سوى خود سـلطان و يارىدهـى بـراى من قرار ده و بگو حق فرا رسيد و باطل نابود شد و همانا باطل نابود شدنى است.
. اسـراء/ P 81080}
اين آيه شريفه 3 عامل پيروزى در امور بويژه جنگها را ذكر مىكند. 1. صداقت در آغاز كار 2. صداقت در پايان كار 3. تكيه بر قـدرت خدا و اعتماد به نـفس و اينـكه حق هميشه پيروز است.
ب) هنگامى كه ابوسفيان عظمت و شكوه سپاه اسلام را مشاهده كرد با تعجب گفت: ليت شعرى بماذا غلبنى اى كاش مىدانستم محمد چگونه بر من غلبه كرد؟
رسول خدا(ص) سخن او را شنيد فرمود: »بالله غلبتك؛ بـا كمك خدا پيروز شديم.«
. ر.ك، تفسير القمى، ابوالحسن على بن ابراهيم قمى، ص 387.
ج) امام صادق(ع) فرمود: »هنگامى مكه فتح شد رسول خدا(ص) كنار حجرالاسود نماز ظهر را به جماعت خواند سپس دستها را بلند كرد و 3 بار تـكبير گـفت: آنگاه چنين خواند: »لا اله الا الله وحده وحده وحده انجز وعده واعزَّ جُنْده وهزم الاحزاب وحده، فله الملك وله الحمد يحيى و يميت وهو على كل شئ قدير.«
. داستانهاى شنيدنى از فتح مكه و جنگ حنين، محمدى اشـتهاردى، ص 53، قـم دفتر انتشارات اسلامى چاپ پنجم، 1372.
2. دعا و نيايش در نبردها:
دعا روح و مغز عبادت است، دعا كليد رحمت الهى، مايه تقرب به خدا، دورى از شيطان، زنده شدن دلها، آرامش روحى، دفع بلاء و شفاء آلامـ و دردهـاست.
. نورالثقلين، 5/58 پيشين.
يكى از نمونههاى معنويت در نبردها، دُعاست. پيشوايان معصوم قبل از مواجهه با دشمن و در ميدان كارزار همواره دست به نيايش و دعا برمىداشتند و از اين طريق ارتباط معنوى پيروان خود را با مبدأ اعلى برقرار نموده و روحـيه آنـها را تـقويت مىكردند. دعاهاى اميرالمؤمنين(ع) در برخى خـطبههاى نـهجالبلاغه كه قـبل از درگيرىها ايراد شده شاهدى بر اين ادعاست، سيره رسول خدا(ص) در پيكار با دشمنان چنين بود، دهها دعا و نيايش از . ر. ك، نهج الدعاء، محمد محمدى رى شـهرى، مـؤسسه عـلمى فرهنگى دارالحديث، چاپ اول، سال 1385.
آن حضرت در نبردها ذكر شده اسـت.
تـا آنجا كه نوشتهاند بر شمشير رسول خدا(ص) دعايى نقش بسته بود كه آغازش چنين بود: »يا الله يا الله ياالله اسئلك يا ملك الملوك.« پيامـبر اكرم در هـمه نـبردها هنگام . ر.ك. نهجالبلاغه، خطبه 171، 206، 124.
رويارويى با دشمن چنين دعا مىكرد.«
اللهمّ ربـَّنا و ربَّهم نحن عبادك و هم عبادك ونواصينا و نواصيهم بيدك، اِهْزمْهُمْ وانصرنا عليهم.
. ر. ك، الصحيحه العلويه، سيد محمدباقر البطحى اصفهانى، ص 491، مـؤسسة الامـام المـهدى، 1381، الطبقه الاولى.
1 - 2. دعا در نبرد بدر
امام على(ع) گويد در نبرد بدر، ديدم رسول خـدا در سـجده مىگويد يا حيّ يا قيوم و چنين دعا مىكرد:
اللهم هذه قريش قد اقبلت بخيلائها و فخرها تخاذل و تكذّبِ سـلوك، اللهـم نـصرك الذّى وعدتنى اللّهم اَحْيهم الغداة.
. الصحيفه النبويه، ص 535، دعاى 814.
2 - 2. دعا در نبرد اُحُد
در درگيرى احـد بـه هـنگام تفرق مردم و پراكندگى مشركين، اصحاب را پشت سرش جمع نموده چنين دعا كرد:
اللّهم لك الحمد كلّه اللّهـم لا مـَابض لمـا بَسَطْتَ ولا باسط لِما قَبضْتَ ولا هادى لما اَضلَلْتَ ولا مضل لمن هديت... .
. همان، ص 536، دعاى 818.
3 - 2. دعا در احـزاب
الف) هـنگامى كه على(ع) را براى رويايى با عمرو بن عبدود مىفرستاد او را نزديك خود آورده و عمامه بر سرش پيچـيده شـمشير ذوالفـقار را به او بخشيد و چنين برايش دعا كرد.
اللهم احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه وعـن شـماله ومن فوقه ومن تحته
. همان، ص 536، دعاى 821.
ب) حذيفه را فرستاد تا از وضعيت مشركين خبر بـياورد او آمـد در حـاليكه طوفان سختىمى وزيد، شنيد ابوسفيان فرياد مىزند اينجا جاى توقف نيست، شترها و اسبهاى ما از دست رفـتند. يهـود بنىقريظه پيمان خود را شكستند، طوفان چيزى براى ما باقى نگذاشت. حذيفه بـازگشت و مـاجرا را بـراى رسول خدا، بيان كرد، حضرت چنين دعا كردند.
اللهم انت منزل الكتاب سريع الحساب اهزم الاحـزاب اللهـم اهـز مهم وزلزلهمْ.
. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، 20/215؛ تفسير نمونه، 17/263.
4 - 2. دعا در حنين
هنگامى كه سپاه اسـلام مـورد حمله غافلگيرانه قرار گرفت، صفوف مسلمانان از هم پاشيده شد رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و عـرض كرد: »اللهـم لك الحمدُ واليك المشتكى و انت المستعان.«
جبرئيل امين فرود آمد و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) دعـايى كردى كه مـوسى(ع) هنگام شكافته شدن دريا نمود و از شر فرعون نـجات يافـت، سـپس رسول خدا كفى از ريگ از پسرعمويش ابوسفيان بن حـرث گـرفت و به صورت مشركان پاشيد و فرمود: »شاهت الوجوه؛ روى شما زشت باد، آنگاه دست بـه دعـا برداشت.«
اللّهم اِنْ تُهلك هـذه العـصابه لَمْ تـُعْبَدوان شـئت اَنـْ، فَلا تُعبدَ.
. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، 20/215؛ تـفسير نـمونه 17/263.
3. نماز در جنگ
نماز نخستين فريضهاى است كه پيامبر اكرم براى امت آورد و آخرين فـريضهاى اسـت كه تا هنگام مرگ ساقط نمىشود نـماز اول چيزى است كه از آن سؤال مـىشود و مـورد محاسبه قرار مىگيرد. نماز سـتون دينـ، نور چشم پيامبر، ميزان اعمال، معراج مؤمن، رخساره ايمان، پايگاه اخلاص، سرود رهـايى، بـاب رحمت الهى، كليد دلها، سرود فـرشتگان، بـهجت بـهشت، نشانه قدرت صـالحان، بـازدارنده از فحشاء و منكر، زمينهساز نـيكىها، بـرترين عبادت، باب رحمت الهى، بهترين نوشته آخرت و بالاخره مورد سفارش همه انبياء و اولياءست.
. هـمان، 21/150.
قـرآن كريم مىفرمايد:
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحـَيْنا إِلَيْهـِمْ فِعْلَ الْخـَيْراتِ وَ إِقـامَ الصـَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عـابِدِينَ.
. ر.ك الصلاة فى الكتاب والسنه، محمد محمدى رىشهرى، انتشارات دارالحديث، 1376، الطبعة الاولى.
و آنها را پيشوايانى قرار داديم كهـ بـه فرمان ما مردم را هدايت مىكردند و انـجام كارهـاى نـيك و بـرپاداشتن نـماز و اداى زكات را به آنها وحـى كرديم و آنـها فقط مرا عبادت مىكردند.
در اين آيه شريفه كه سخن از امامت و رهبرى پيامبران بزرگ الهى و بيان برنامههاى با ارزش آنـان اسـت. 6 ويژگـى را برشمرد كه اقامه نماز پنجمين آنهاست. اقـامه نـماز بـه آنـان وحـى تـشريعى شده كه در برنامه آنان گنجانده است يا وحى تكوينى كه توفيق و توان و جاذبه معنوى را براى انجام اين امور به آنها بخشيدهايم.
يكى از مظاهر آشكار معنويت در نبردهاى اسلامى، اهميت به نماز است نـبى مكرم اسلام و اصحابش همواره به ياد نماز بوده و از آن استعانت مىجستند، اهميت نماز به حدى است كه در بين نمازهاى تشريع شده يكى از آنها نماز خوف در جنگ است. كيفيت نماز خوف در سوره نساء آمده اسـت. تـشريع اين نماز به شيوه خاص در ميدان جنگ مبيّن . انبياء/73.
اهميت و تأثير اين فريضه اسلامى است در پايان تبيين كيفت نماز خوف در سوره نساء، قرآن كريم راز اين همه سفارش و دقت درباره نماز را چـنين ذكر مـىكند:
إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً.
همانا نماز وظيفهاى ثابت و معين براى مؤمنان است.
در منابع تاريخى آمده است رسول خدا(ص) از هيچ مـنزلى كوچ نـمىكرد مگر آنكه در آنجا 2 ركعت نـماز مـىخواند و مىفرمود شهادت بده. هرگاه از سفر برمىگشت ابتدا به . نساء/ 102.
مسجد مىرفت و 2 ركعت نماز مىخواند سپس راهى منزل مىشد.
. خاتم النبيين، على كمالى دزفولى، ص 208، انـتشارات اسـر، 1372.
1 - 3. نماز در بدر
امام عـلى(ع) مـىفرمايد: در شبى كه در روز آن نبرد بدر واقع شد ديدم همه مسلمانان خوابيدند جز رسول خدا(ص) كه پاى درختى تا صبح يا نماز مىخواند يا دعا مىكرد.
. همان، ص 209.
2 - 3. احزاب و نماز
در نبرد احزاب، در شبى سرد و طوفانى به پيامـبر خـبر رسيد قريش تصميم گرفتهاند به مكه برگردند آن شب تا دو سوم شب پيامبر نماز گذاردند.
. المغازى، 1/53 پيشين.
3 - 3. نبرد موته و سفارش به سجده
در نبرد موته عبدالله بن رواحه خدمت پيامبر رسيد و عـرض كرد اى رسـول خدا بـه من عملى را فرمان دهيد تا حفظ كنم.
يا رسول الله مُرنى بشى احفظه عنك، قال اِنّك قادمٌ غداً بـلداً، السجود به قليلٌ فاكثر السجود.
. همان، 2/488.
پيامبر فرمود: »تو فردا در سـرزمينى قـدم مـىگذارى كه سجده در برابر خدا در آن كم است، سپس زياد سجده كُن.«
4. رعايت ارزشها و احكام دينى
يكى از اصول حاكم بر نبردهاى اسلامى رعايت مـقررات و قـوانين دينى است، نبى مكرم اسلام هرگز اجازه نمىداد در اوج درگيرىها و جنگ كسى ارزشها و حـدود الهـى را زير پا بـگذارد همواره از مكرو خيانت، كشتن زنان، اطفال، نبرد قبل از اتمام حجت، پيمانشكنى، آزار اسيران و... منع مىنمود. در اينـجا به 2 نمونه از سيره رسول خدا(ص) در اين زمينه اشاره مىكنيم.
1 - 4. امانتدارى در جنگ
واقدى مـىنويسد: در نبرد خيبر، يسار حـبشى، غـلام سياه عامر يهودى بود كه گوسفندان وى را در اطراف خيبر مىچرانيد او وقتى ديد كه يهوديان خيبر براى جنگ مهيا مىشوند از آنها پرسيد، مىخواهيد با چه كسى بجنگيد، گفتند با كسى كه گمان مىكند پيامبر است اين جمله حـس كنجكاوى يسار را برانگيخت براى همين در زمان محاصره، گوسفندان را به سوى اردوگاه سپاه اسلام پيش برد تا به آنها رسيد، سپس نزد رسول خدا(ص) رفت و پرسيد اى محمد چه مى گويى و به سوى چـه دعـوت مىكنى؟ فرمود: همه را به اسلام دعوت مىكنم تا شهادت بدهند لاالهالاالله، محمد رسولالله، پرسيد، اگر اسلام بياورم چه سودى براى من دارد؟
فرمود: اگر ثابت قدم باشى، بهشت نصيبت خواهد شد.
او اسـلام را پذيرفـت و سپس پرسيد، با اين گوسفندان كه به عنوان وديعه پيش من هستند چه كنم؟
فرمود: آنها را از اردوگاه لشكر بيرون ببر و جهت حركتشان را مشخص كن و سپس با سنگ آنها را راهى كن تا پيش بروند خداوند امـانتهاى تـو را ادا خواهد كرد آن غلام چنين كرد.
. همان، 2/758.
2 - 4. امانتدارى در فتح مكه
در فتح مكه [كسى را] فرستاد تا كليد خانه كعبه را از بنى عبدالدار كه هنوز مسلمان نشده بودند و از دشمنان سرسخت پيامبر بودند بگيرند تا داخل كعبه شـود و بـتها را سـرنگون كند، ايشان نتوانستند تمرّد و مـخالفت كنـند و كليد را دادنـد اما هنگامى كه پيامبر اكرم(ص) از اين كار فارغ شد، فرمود، تا كليد را بر آنها برگردانند، عباس عموى پيامبر آمد و عرض كرد كليد را به ما بده تا منصب پردهـدارى كعـبه هـم براى ما باشد، پيامبر قبول نكرد و فرمود »مـن بـر كسانم دوستتر دارم كه مظلوم باشند تا ظالم.« سپس عثمان بن طلحه را خواست و كليد را به او داد و فرمود: »تا پايان دنيا دست شما باشد دربـان كعـبه بـاش و حلال بخور.«
. همان 2/649 تاريخ تحليلى اسلام، يوسفى غروى ترجمه حـسن على عربى، 4/33.
نتيجه
سيره و روش پيامبر اكرم(ص) و اصحابش در نبردهاى صدر اسلام پرهيز از خونريزى و دعوت به صلح و امنيت بود آنان هـمواره تـلاش داشـتند دعوت به ايمان و هدايت مردم از راههاى ديگرى غير از جنگ صورت پذيرد، تـمام جـنگهاى پيامبر جنبه تدافعى داشت و هرگز ابتدايى به حساب نمىآيد، رسول خدا 13 سال در مكه آزارهاى مشركين را تـحمل نـمود تـا آنكه با استمرار لجاجت و عناد در راه بتپرستى، خداوند به آن حضرت اجازه مقابله داد. نـبردهاى پيامـبر آمـيخته با روح عرفان و معنويت بود و هرگز اجازه نمىداد در مديريت نظامى نبردها، اصول و ارزشهاى معنوى زير پا گـذاشته شـود. در جـنگها سفارش مىكرد. حريمها را حفظ كنيد، قبل از جنگ اتمام حجت كنيد، در روايات آمده است پيامبر اكرم(ص) فـرمود:
يا عـلى لا تقاتل احداً حتى تدعوه الى الاسلام وايم الله لان يهدى الله عزوجل على يديك رجلاً خير لك ممّا طلعت عـليه الشـمس وغـربت.
. همان، 2/833.
اى على با هيچكس نبرد مكن، مگر اينكه او را به اسلام دعوت نمايى، به خـدا سـوگند اگر خداى عزّوجل به دست تو يك نفر را هدايت كند براى تو بهتر اسـت از آنـچه خـورشيد بر آن طلوع كرده و غروب نموده است.
آنچه در اين نوشتار ذكر شد، تبيين اين اصل كلى بود كه رعايت ارزشـها و مـعنويت همواره مورد تأكيد نبى اكرم بود و هر كجا احساس مىكرد افرادى اقدام بـه حـريم شـكنى و ناديده گرفتن ارزشهاى دينى كردهاند با آنان مقابله مىنمود و تذكر مىداد اين نداى رسول خـدا بـود كه: »اغـز وبسم الله فى سبيل الله فقاتلوا من كفر بالله.«
. الكافى، 5/36.
به نام خدا در راه خـدا بـجنگيد با كسانى كه كافر به خدا هستند.
اين بيان نورانى ترسيم هدف مسلمانان از نبرد است كه براى خدا و اعـتلاى نـام خدا با كفر مىجنگند.
. المغازى 2/758.