ارتباط بين اكتشافات و قوانين علمي با آموزههاي وحياني، از مسايل مهم و مورد توجه دانمشندان علوم تجربي و دينپژوهان بوده است. تلاش دانشمندان مسلمان و مفسران قرآن كريم در جهت تطابق آيات قرآني با پديده هاي جديد علمي، شيوهاي نو در تفسير قرآن را بنياد نهاده است كه به تفسير علمي قرآن موسوم شده است. مقالة حاضر نگاهي گذرا به اين شيوة تفسيري دارد. نويسنده ضمن يادكرد سه رويكرد مختلف از مفسران در برابر تفسير علمي، ريشههاي تاريخي اين روش تفسيري را در آثار مفسران كهن بررسي نموده و سپس سير تطوّر آن را در سدههاي مختلف بيان كرده است. در پايان مقاله ضمن تأييد رويكرد اعتدالي در برخورد با تفسير علمي، شرايط لازم براي پيمودن راه صحيح در تطبيق آيات قرآن با مسايل علمي بيان شده است.
بيش از 14 قرن از نزول قرآن كريم ميگذرد، اما گذشت زمان هرگز نتوانسته غبار فراموشي و كمرنگي بر چهرة تابناكش بنشاند؛ زيرا اين كتاب، كوثر شيرين و حياتبخشي است كه زمزم زلال معارفش احياگر دلها، و آواي ملكوتي تلاوت آياتش صفا دهندة ضميرهاي پاك و مستعد است.
قرآن، كتاب خواندن، درك كردن، تدبر، ژرفنگري و عمل كردن و قانون اساسي مسلمانان و آييننامه زندگي طيبه و پاكيزه آنان است، منشور كمال، هدايت، سعادت، رستگاري، عزت و سربلندي انسانهاست. قرآن، بهار دلهاي خزان زده، طراوت انديشههاي افسرده و حيات روحهاي پذيرا شونده است.
مفسران، دانشمندان و محققان مسلمان و غير مسلمان با تخصصهاي گوناگون در رشتههاي مختلف علمي در حد توان و معلومات خويش تلاش كردهاند، گوشهاي از عظمت بيانتهاي اين كتاب الهي را به مردم بنمايانند. صدها كتاب، تفسير، مقاله و نشريه، گوياي چنين كوششي است. در اين ميان گرايش علمي در تفسير آيات به شكلي كم فروغ از ديرباز در بين مسلمانان رواج داشت. اما در قرن چهاردهم اين شيوه رشد چشمگيري كرد و بر بخشهاي گستردهاي از تفسيرها سايه افكند. رويكرد به اين شيوه تفسيري يكسان نبوده و همواره جذابيت خاصي براي مردم به ويژه اقشار تحصيلكرده و جوانان داشته و مايه حضور بيشتر قرآن در ميان نسلها و تجلّي آن در محافل علمي شده است.
اين گرايش در سه ميدان زيادهروي (افراط)، كندروي (تفريط)، ميانهروي (اعتدال) بروز داشته است. جريان اوّل با مطلقانگاري يافتههاي علمي و تكيه بر فرضيهها و نظريههايي كه در معرض اصلاح و گاه بطلان بوده دچار لغزش شد؛ به گونهاي كه رسالت قرآن را به بوتة فراموشي سپرد. جريان دوّم نيز يكسره نقش علوم طبيعي و دستاوردهاي بشري را در تفسير قرآن ناديده گرفت. در ميان اين اوج و فرود، جريان سوّم با متانت و دورانديشي بيشتري وارد اين ميدان شد و با در نظر گرفتن رسالت قرآن به بررسي آيات در بردارندة اشارات علمي و تطبيق آن با يافتههاي قطعي علم روز پرداخت.
بررسي تاريخي اين سه جريان، دليلهاي موافقان و مخالفان، شناخت اصول و مباني تفسير علمي، مواردي از تفسير علمي افراطي و اعتدالي، اهم مباحث اين نوشتار است.
مفهوم تفسير علمي
در تعريف تفسير علمي، مطالب مختلفي گفتهاند كه منشأ اين اختلاف به مبناي موافقان و مخالفان اين شيوه بر ميگردد؛ به عنوان نمونه:
عبدالسلام عبدالمجيد محتسب نوشته است:
«تفسير علمي، تفسيري است كه پيروان آن سعي ميكنند عبارات قرآني را مبيّن نظريهها و اصطلاحات علمي قرار دهند و در استخراج علوم مختلف از آيات قرآن تلاش ميكنند».(1)
دكتر محمد حسين ذهبي نيز نظير اين تعريف را آورده است.(2)
دكتر بكري شيخ امين نوشته است:
«تفسير علمي، تفسيري است كه از اصطلاحات علمي در قرآن سخن ميگويد و سعي ميكند علوم مختلف و آراي فلسفي را از آن استخراج كند.»(3)
احمد عمر ابو حجر نوشته است:
«(تفسير علمي) تفسيري است كه در آن مفسّر ميكوشد عبارات قرآني را در پرتو حقايق ثابت علمي بفهمد و رازي از رازهاي اعجاز قرآن را كشف كند؛ زيرا آيات قرآن معلومات علمي دقيقي را در بر دارد كه بشر در هنگام نزول به آن آگاهي نداشت.»(4)
حافظ ابراهيم در كتاب الاشارات العلمية فيالقرآن الكريم(5)، استاد محمد صباغ در كتاب لمعات في علومالقرآن(6)، دكتر فهد رومي در كتاب اتجاهات التفسير(7) هر كدام تعاريفي نزديك به همين مضامين آوردهاند.
در بيشتر اين تعريفها، تعبير تطبيق نتايج علوم بر قرآن و تلاش در استخراج علوم از قرآن مشاهده ميشود، در صورتي كه مقصود از همه تفسيرهاي علمي چنين تطبيقي نيست. به طور خلاصه ميتوان گفت تفسير علمي شيوهاي است كه بر اساس آن مفسّر سعي ميكند ارتباط بين آيات هستي شناسانه قرآن كريم و اكتشافات قطعي علوم تجربي را كشف و بيان كند تا جنبهاي از اعجاز قرآن را آشكار نمايد، بدون اين كه در صدد تحميل نظريهاي علمي بر آيات باشد و يا نقش هدايتي قرآن را فراموش كند.
بررسي سير تدوين تفسير علمي در آثار مفسران كهن (شيعه و سنّي)
قرآن مجيد طي 23 سال به تدريج در مناسبتهاي خاص توسط امين وحي بر رسول خدا(ص) نازل شد. آن حضرت پس از دريافت وحي، نخست به قرائت و سپس تبيين آيات بر مردم ميپرداخت كه اين دو وظيفه به نص قرآن بر عهدة آن حضرت بود(8).
از ابوعبدالرحمان السلمي نقل شده كه اصحاب هرگاه 10 آيه را از پيامبر (ص) ياد ميگرفتند از آن نميگذشتند تا آنچه را از علم و عمل در آن بود، فرا ميگرفتند(9).
در مورد ميزان آيات تفسير شده توسط رسول خدا (ص) سه قول وجود دارد. ابن تيميه معتقد است آن حضرت همه آيات را تفسير كرده و دليل نقلي و عقلي بر اين مدعا آورده است (10). طبري معتقد است آن حضرت آيات بسيار اندك و محدودي را تفسير كرده است (11). ديدگاه سوم كه صحيحتر به نظر ميرسد حدّ وسطي را پيموده و معتقد است رسول خدا بخش زيادي از آيات را كه نيازمند تبيين و توضيح بوده، تفسير كرده است اما حضرت همة قرآن را تفسير نكرده است. جلالالدين سيوطي مقدار زيادي از اين روايات تفسيري را در پايان اتقان جمع كرده است.
با توجه به اين كه مردم آن زمان از علم و دانش به ويژه علوم طبيعي و تجربي بهرهاي نداشتند و غرق در اعتقادات موهوم، بتپرستي، شرك، فساد و اختلاف و نزاع بودند، زمينهاي براي شرح و تفسير علمي آيات نبود، از طرفي، علومتجربي و طبيعي در آن دوران رشدي نيافته و اطلاعات خواص نيز از آن بسيار اندك بوده از اين رو دعوت قرآن از صاحبان انديشه براي تأمل و روشنگري در آيات در حدّ بسيار ابتدايي پاسخ داده شد. پس از رحلت آن حضرت نيز وضعيت به همين شكل بود و اصحاب پيامبر به تفسير ساده و ابتدايي اكتفا ميكردند. به اين ترتيب تفسير علمي در عهد رسول خدا و اصحاب رواج نداشته و ردپايي از آن نميتوان يافت. گرچه برخي با استفاده از اين كلام عبدا...بن مسعود كه ميگفت «من أراد علمالاولين و الآخرين فليثوّر القران»؛ «هر كس علم اولين و آخرين را ميخواهد بايد در قرآن بجويد»(12) گفتهاند او اشاره به تفسير علمي دارد اما چنين مطلبي معلوم نيست.
همچنين در كلمات اهل بيت و امامان معصوم (ع) نشانهاي مبني بر اين كه آن بزرگواران به تفسير علمي پرداخته باشند، به چشم نميخورد، مگر بسيار اندك. به عنوان نمونه در تفسير آيه شريفه (فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالمَغَارِبِ اِنَّا لَقَادِرُونَ) [ سورة معارج آية 40 ] ؛ «به پروردگار شرق و غرب سوگند كه ما ميتوانيم»
حضرت علي (ع) ميفرمايد:
«لَهَا ثَلاَثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ مَشرِقاً و ثلاَثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ مَغْرِباً...»
«زمين 360 مشرق و 360 مغرب دارد.»
امام (ع) در تفسير اين آيه شريفه اشارة لطيفي به كروي بودن زمين دارند. از امام صادق (ع) نيز در مورد جامع بودن قرآن روايت شده كه آن حضرت فرمود:
«لقد ولدني رسولالله (ص) و انا اعلم كتاب الله و فيه بدءالخلق و ما هو كائن الي يوم القيامة و فيه خبر السماء و خبر الارض و خبر الجنة و خبرالنار و خبر ما كان و ما هو كائن، اعلم ذلك كما انظر الي كفي ان الله يقول فيه تبيان كل شيء»(13).
«من زاده رسول خدايم و من قرآن را ميدانم در حالي كه بيان آغاز آفرينش و هر آنچه تا روز قيامت خواهد بود، خبر آسمان و خبر دوزخ و خبر آنچه بوده و آنچه خواهد بود در اين قرآن هست، من اينها را چنان ميدانم كه گويا به كف دستم مينگرم، همانا خداوند ميفرمايد در اين قرآن هر چيزي هست.»
با اين وجود نميتوان آغاز تفسير علمي به معناي تطبيق آيات با علوم و قوانين علمي روز را به عهد رسول خدا يا ائمه معصومان (ع) بر گرداند.
اولين نشانههاي تفسير علمي در ميان اهل سنّت در آثار ابوحامد غزالي (م 505 ق) مشاهده ميشود. وي در دو كتاب احياء علومالدين و جواهرالقرآن عقيده اشتمال قرآن را به همه علوم اظهار ميدارد؛(14) اما به تفصيل متعرض تفسير علمي آيات نشده است. پس از او ميتوان فخرالدين رازي (م 606 ق) را مجري و پياده كننده شيوه غزالي خواند، اگر چه باطل بودن و بيپايگي برخي از نظريههاي علمي او مانند عقيده به سكون زمين امروزه روشن شده است،(15) بيگمان او يكي از معتقدان به روش تفسير علمي در زمان خويش بوده است. عمدة آراي علمي رازي در دو اثر معروفش به نام اسرارالتنزيل و انوارالتأويل و مفاتيحالغيب (تفسير كبير) آمده است. در اثر دوم مباحثي گوناگون دربارة هيئت و فلك،(16) آفرينش انسان و شكلگيري جنين،(17) آفرينش حيوانات و شگفتيهاي زندگي آنان(18)، عالم نباتات و روييدنيها(19) تغذيه و خواص غذاها آورده است.
البته فخر رازي در همة اين موارد در پي اثبات قدرت و عظمت بيمنتهاي الهي است. وي پس از ذكر هر نكتة علمي با تعبيرهايي چون «انّما هو بتخصيص الفاعل المختار، بالافتقار الي الصانع القديم، لابّد ان يكون بتخصيص مخصص و...» بر اين مطلب تأكيد كرده است.(20)
پس از رازي ميتوان از ابن ابي الفضل مُرسي (م 255 ق) نام برد. وي با تكلّف زياد سعي در تطبيق آيات با علوم مختلف كرده است.(21) شخصيت ديگري كه او را در رديف معتقدان به تفسير علمي آوردهاند، ابوسعيد عبداللّه بن عمر بيضاوي (م 691 ق) صاحب تفسير انوارالتنزيل و اسرارالتأويل است كه تفسير خود را برگرفته از دو تفسير زمخشري و رازي به رشته تحرير در آورده است(22)، او به شدت از ديدگاههاي فخر رازي متأثر است. به عنوان نمونه در پايان آية 43 سوره نور بحث مفصلي را در مورد شكلگيري ابر و ريزش برف و باران آورده است(23).
پس از بيضاوي، نظامالدين نيشابوري (م 728 ق) صاحب تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان از معتقدان به تفسير علمي است كه طبق تصريح خودش، تفسيرش تلخيصي از مفاتيحالغيب رازي است(24)، بدرالدين زركشي (م 794 ق) صاحب كتاب البرهان في علوم القرآن و جلالالدين سيوطي (م 911 ق) صاحب آثار متعدد در علوم قرآن و تفسير نيز از افرادي هستند كه به نوعي نظريه اشتمال قرآن بر علوم روز و تفسير علمي را مطرح كردهاند.
تفسير علمي به معناي تطبيق آيات مشتمل بر نكتههاي علمي با يافتههاي علمي جديد در آثار مفسران كهن شيعه كمتر از اهل سنت به چشم ميخورد. نخستين تفسير جامع و فراگير در دسترس اماميه تفسير التبيان شيخ طوسي (م 460 ق) است. وي به طور آشكار اشارهاي به گرايش علمي ندارد و در مقدمه تفسيرش تصريح كرده است:
«آنچه مرا به نگارش اين كتاب وا داشت اين بود كه من در ميان اصحاب خودمان از گذشته تا كنون كسي را نيافتم كه كتابي مشتمل بر تفسير همة قرآن و فنون و معاني آن بنويسد.»(25)
با اين حال، مواردي از تفسير علمي در كتاب او مشاهده ميشود: به عنوان نمونه در پايان آية مباركه (الذَّي جَعَلَ لَكُمُ الارْضَ فِرَاشاً) [ سورة بقره (2) آية 22 ] بحث كروي بودن زمين را مطرح كرده است. (26)
پس از شيخ طوسي تا قرنها به طور روشن، اثري از تفسير علمي در آثار مفسران و دانشمندان شيعي مشاهده نميشود، تا قرن يازدهم كه مرحوم ملاصدرا (م 1050 ق) در تفسيرش به نام تفسيرالقرآن العظيم كه مشتمل بر بخشي از آيات قرآن است در مواردي، اشاراتي علمي دارد. وي در پايان آية شريفه (وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّي عَادَ كَالْعُرْجُون الْقَدِيِم) [ سورة يس (36) آية 39 ] نوشته است:
«يكي از اسراري كه انسان با مشاهدة ماه و خورشيد و ساير سيارات به دست ميآورد، اين است كه نور ماه همان نور خورشيد است كه از صفحه ماه به چشم مردم منعكس ميشود.»(27)
بررسي سير تدوين تفسير علمي در آثار متأخران (شيعه و سنّي)
هر چه زمان پيش ميرود ابعاد عميقتري از قرآن آشكار ميشود و چهرة نوراني آن براي عوام و خواص تجلي ميكند، با افزوده شدن هر تفسيري به جرگة تفسيرهاي قرآني، افقي تازه فرا روي محققان گشوده ميشود. قرن چهاردهم از نظر نگارش تفسير و تحول در سبك نگارش و گسترش و تنوع شيوههاي تفسيري سرآمد قرنهاي گذشته است. تفسير نگاري در اين دوره تفاوتي ژرف با دورههاي قبل دارد. گسترش علوم طبيعي و تجربي و پيشرفت روزافزون اكتشافات علمي انتظارهاي جديدي را از قرآن فراروي نسل حاضر قرار داده است، نسلي كه اسلام را با اميدي تازه مينگرد، نسلي كه شاهد سقوط اركان كمونيسم و بيديني و تزلزل پايههاي دروغ مكتبهاي بشري با ايسمهاي گوناگون بوده است. اين انتظار، رسالت مفسران را در دوران اخير مهم كرده و وظيفه حسّاس، مقدس و سنگيني را بر عهدة آنان گذارده است. مفسران آگاه و متعهد با درك اين وظيفة الهي، كمر همّت بسته و تحولي بنيادي و چشمگير در شيوههاي تفسيري خود ايجاد كردند. در اين ميان، گرايش علمي يعني پرداختن به آيات قرآن از نگاه علوم تجربي و طبيعي و تلاش براي فهم بهتر آنها در پرتو دستاوردهاي علمي جديد مورد توجه خاص قرار گرفت. تأليف دهها كتاب و تفسير، ثمرة چنين تلاش مقدسي است. البته دانشمندان و مفسران اهل سنت به ويژه دانشمندان مصري چون طنطاوي، محمد عبده و كواكبي به دليل برخورد مستقيم با مسأله و حضور در جوّ علمي اين دوران، عكسالعمل بيشتري از خود نشان دادند. طنطاوي با نگارش تفسير 25 جلدي خود كه دائرةالمعارفي از مطالب گوناگون است اين ندا را سر داد كه «اي مسلمانان دو چيز كم داريد، اتحاد و علوم، اگر به اين دو متصف شويد وعدة الهي به جانشيني در روي زمين براي شما محقق ميگردد».(28)
وي شأن و منزلت علوم طبيعي را تا آن جا بالا برد كه گفت: «اين همان علم توحيد است، اين همان علم دين است، اين همان حبّ خداوند است، اين همان رسيدن به خداست، اين همان پيشرفت ملتهاست و...»(29)
برخي از اين مفسران مانند سيد احمد خان هندي با سفر به اروپا به شدت تحت تأثير پيشرفتهاي علمي آن جا قرار گرفتند و با علمزدگي سعي كردند با زحمت، قرآن را كتابي در علوم روز معرفي كنند. مرحوم سيد جمالالدين اسدآبادي در مورد اين علمزدگي سيد احمد خان نوشته است:
«سيد احمد خان شباهت تام و تمامي به فيلسوفان يا روشنفكران جديد عرصه عقل و روشنفكران قرن هيجدهم اروپا داشت كه غالباً دئيست (قايل به وجود خدا، با ايماني كه تابع عقل است نه وحي و دين) بودند، به تعبير ديگر او (اصالت عقلي و اصالت طبيعي است).»(30)
همانطور كه قبلاً نيز اشاره كرديم، كتابها و آثار تدوين يافته در تفسير علمي قرآن اعم از تفسيرهاي كامل و ناقص و كتابهاي غير تفسيري يكسان نيست. برخي در اين مسير افراط كردند و به كلي خود را در برابر پيشرفتهاي علمي باختند و با فرع قرار دادن قرآن، و اصل قرار دادن يافتههاي علمي و مطلقانگاري و پايدار شمردن دريافتهاي تجربي در برابر آن منفعل، و دچار لغزشي بزرگ در اين ناحيه شدند. آنان سعي كردند كليد هر مشكلي را در قرآن بيابند.
علي فكري، كه يكي از معتقدان افراطي به تفسير علمي است، از يكي از دانشمندان كه همين نگرش را دارد نقل كرده است كه از او سؤال شد اگر همه چيز در قرآن است، حكم هتلها و مسافرخانهها در كجاي قرآن يافت ميشود. وي پاسخ داد در آية: (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَكُم) [ سورة نور (24) آية 29 ]
موارد اين چنين زياد است. به عنوان نمونه ميتوان از تفسير "حافظ" در آيه شريفه: (اِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ) [ سورة طارق (88) آية 40 ] به سيستم دفاعي بدن (31)؛ تفسير آية (لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ) [ سورة انشقاق (84) آية 19 ] به ايستگاههاي فضايي جديد؛ تفسير آيه 33 سوره رحمان به ماهوارههاي جنگي در قرآن(32)، سفر به ساير كرات و درگيري با ساكنان آنجا(33)؛ تفسير در آية (طيراً أَبَابِيلَ) [ سورة فيل (105) آية 3 ] به حشرة حامل ميكرب بيماري(34)؛ تفسير "اثقال" در آية (وَأخْرَجَتْ الْأرْضُ أثْقَالَهَا...) [ سورة زلزال (99) آية 2 ] به استخراج نفت و گاز از معادن(35)؛ تفسير حروف مقطعه به علوم ديني، رياضي، طبيعي و نجوم و همه علوم موجود(36)، استخراج علوم طبي از قرآن و يافتن درمان چهار نوع سرطان از آيات وحي(37) و مانند آن نام برد.
عده زيادي از مفسران و محققان نيز در اين عرصه با در نظر گرفتن رسالت قرآن و مورد توجه قرار دادن معيارها و اصول تفسير علمي، به شكل اعتدالي و معقول به تحقيق و تفحص دربارة آيات علمي قرآن پرداختند و سعي كردند كاستي و لغزش تفسيرهاي افراطي دامن آنها را نگيرد. قابل ذكر است آثار و تفسيرها گرچه نسبت به كتابهاي اهل سنت در اين باره كمتر است اما از اعتدال و احتياط بيشتري برخوردار است و اطناب و تطويل برخي مفسران چون طنطاوي را ندارد.
يكي از مفسران معاصر در اين باره نوشته است:
«اگر راستي يك مسئله علمي به روشني اثبات شده و از محيط فرضيهها، قدم به جهان قوانين علمي گذارده و حتي گاهي جنبه حسي به خود گرفته است، مانند گردش زمين به دور خود يا گردش زمين به دور خورشيد، يا وجود گياهان نر و ماده و تلقيح در عالم نباتات و مانند اينها، و از سوي ديگر، آياتي از قرآن هم در اين مسايل صراحت داشته باشد، چرا از تطبيق اين مسايل بر آيات قرآن، سرباز زنيم و از اين توافق كه نشانه عظمت اين كتاب آسماني است، وحشت داشته باشيم.»(38)
وي در جاي ديگري تصريح كرده است: «هرگز نبايد انتظار داشت كه قرآن مجيد تمام مسايل علوم طبيعي و اسرار و خواص همه اشيا را بيان كند؛ چه اين كه قرآن براي اين مقصود بيان نشده، قرآن يك دائرةالمعارف يا كتاب زمينشناسي و گياهشناسي و فيزيولوژي نيست، قرآن يك كتاب تربيت و هدايت است...»(39)
ذكر فهرستوار آثار همة مفسران و دانشمندان و اشاره به مباحث علمي آنان از حوصلة اين نوشتار خارج است و مقالة مستقلي را ميطلبد.
از چهرههاي مشهور اهل سنت در تفسير علمي ميتوان از محمدبناحمد اسكندراني، سيد احمد خان هندي، سيد عبدالرحمان كواكبي، محمد عبده، جمالالدين قاسمي، محمد توفيق صدقي، مصطفي صادق رافعي، طنطاوي بن جوهري، عبدالمجيد بن باديس، محمد احمد غمراوي، سعيد حوي، محمد جمالالدين فندي، محمد متولي شعراوي، عبدالرزاق نوفل، محمد عبداللّه درّاز و... نام برد.
همچنين از دانشمندان شيعه ميتوان از محمد جواد بلاغي، سيد محمود طالقاني، محمد حسين طباطبايي، محمد تقي شريعتي، ناصر مكارم شيرازي، مهدي بازرگان، يداللّه نيازمند شيرازي، محمد صادقي، سيدرضا پاكنژاد، ناصر دهان نامي به ميان آورد.
مخالفان تفسير علمي و دليلهاي آنان
برخي بر اين باورند كه تفسير علمي آيات قرآن به كلي غلط بوده و نوعي تكلّف بيهوده بيش نيست. آنان در مقام دفاع از رسالت هدايت قرآن بر آمده و فرجام چنين حركتي را تفسير به رأي و تابعيت قرآن از ساير علوم خواندهاند. ابو اسحاق شاطبي (م 790 ق)، محمد شلتوت (م 1964 م)، امين خولي (م 1956 م)، عباس عقّاد (م 1964 م)، محمد حسين ذهبي، سيد قطب، صبحي صالح، محمد عزهّ دَرْوَزَه، محمد عبدالعظيم زرقاني، عايشه بنتالشاطي از مشهورترين چهرههاي عرصه مخالفت با تفسير علمي هستند.
با بررسي دليلهاي مخالفان اين نكته به دست ميآيد كه لبة تيز مخالفت آنان متوجه جريان زيادهروي در تفسير علمي و ناديده گرفتن اصول و معيارهاي تفسيري است، به عنوان نمونه ابواسحاق شاطبي نوشته است:
«اين كه بخواهيم آيات قرآن را با علم هيأت و نجوم و هندسه و طبيعي و فلسفه تفسير كنيم، تكلف است و اعراب امّي كه قرآن بر ايشان نازل شده از اين علوم چيزي نميدانستند و اسلام دين سهل و سمح است.»(40)
همچنين محمد شلتوت پس از بحث دربارة اقسام تفسير علمي، اشتباههاي اين روش را در سه بخش چنين ذكر كرده است:
«اين نظريه بدون ترديد، خطاست؛ زيرا خداوند قرآن را نازل نكرده تا كتابي در نظريههاي علمي و دقايق فنون و انواع معارف بشري باشد، اين نظريه خطاست؛ زيرا پيروان آن را به تأويل همراه با تكلف در قرآن وا ميدارد. تأويلي كه با اعجاز قرآن منافات دارد و ذوق سليم آن را نميپسندد. اين نظريه خطاست؛ زيرا قرآن را در معرض حركت و همگامي با علوم در هر عصر و زماني قرار ميدهد، در حالي كه علوم ثبات و قرار ندارد....»(41)
شبيه همين مطالب را محمد حسين ذهبي آورده است(42).
به طور خلاصه دليلهاي مخالفان در محورهاي زير قابل ذكر است:
1. اهداف از نزول قرآن هدايت و تربيت است نه بيان مباحث علمي روز؛
2. يافتههاي علمي تغييرپذير هستند؛
3. مخاطبان قرآن در عصر نزول، اطلاعات علمي نداشتند؛
4. تفسير علمي، عامل تأويلگرايي و تفسير به رأي است؛
5. تفسير علمي، قرآن را تابع علوم قرار ميدهد
همانطور كه متذكر شديم اغلب يا همة اين دليلها، متوجه تفسيرهاي علمي افراطي است كه يك سره لگام فرضيهها و نظريههاي علمي را وا دادهاند و سعي در حمل آيات بر آن يافتهها و فرضيهها كردهاند.
معتقدان به تفسير علمي اعتدالي، چنين اعتقادي ندارند و با دورانديشي و احتياط امكان تطابق آيات را با يافتههاي علمي مسلّم و قطعي مورد بررسي قرار ميدهند.
محمد مصطفي مراغي در اين مورد نوشته است:
«لازم است آيه را بر علوم جاري نكنيم و علوم را نيز بر آيه تحميل نكنيم، اما اگر در ظاهر آيهاي با حقيقت علمي ثابت متفق بود، آن را تفسير كنيم... من نميگويم قرآن كريم مشتمل بر كليات و جزئيات همه علوم است، بلكه ميخواهم بگويم قرآن اصول عامي را آورده كه انسان با شناخت آن به كمال حسي و روحي ميرسد.»(43)
شرايط و اصول تفسير علمي صحيح و اعتدالي
تفسير علمي، روشي تفسيري است كه ميتواند مانند ساير شيوهها اگر به شكل صحيح و مطلوب مورد بهرهبرداري قرار گيرد، عامل هدايت و خدمت به مسلمانان باشد. اگر به شكل صحيح و مقبول از آن استفاده نشود موجب انحراف افكار و ناديده گرفتن اهداف هدايتي قرآن ميشود. براي پرهيز از چنين لغزشي، مفسر بايد اصول و مباني را رعايت كند كه در اين جا مهمترين آنها را يادآور ميشويم:
رعايت شرايط و قوانين عمومي تفسير
ترديدي نيست كه هر متن ديني و علمي، اصول و اصطلاحات و زبان خاص خود را دارد كه بايد با در نظر گرفتن آن اصول و شرايط به اظهار نظر در آن رشته علمي و ديني پرداخت. در مورد تعداد علوم مورد نياز در تفسير قرآن، مطالب مختلفي بيان شده است. سيوطي 15 علم را ذكر كرده است كه مفسر بايد از آنها آگاهي داشته باشد. اين علوم عبارتاند از:
1. علم لغت؛ 2. نحو؛ 3. صرف؛ 4. اشتقاق؛ 5. معاني؛ 6. بيان؛ 7. بديع؛ 8. قراءات؛ 9. اصول دين؛ 10. اصول فقه؛ 11. اسباب نزول؛ 12. ناسخ و منسوخ، 13ـ فقه، 14ـ احاديث صحيحه؛ 15ـ موهبت (آنچه خدا به انسانهاي عامل به علم ميبخشد)(44).
دكتر علي صغير، آداب تفسير را به سه بخش آداب موضوعي، نفسي و فني تقسيم كرده است و در بخش آداب نفسي چهار شرط صحت اعتقاد، اخلاص و تفويض و تدبر و تفكر، و علم موهبت را آورده است.(45)
عبدالعظيم زرقاني در مناهل العرفان دستورالعملي را در مورد تفسير و ترجمه قرآن از بيانية (لجنة تفسير علماء الازهر) آورده است كه شايستة دقت نظر و توجه است. اين دستورالعمل داراي 11 اصل است.
1. تفسير بايد تا حد ممكن از اصطلاحات و مباحث علمي به دور باشد، مگر آن مقدار كه فهم آيه مورد تفسير به آن نياز دارد؛
2. نبايد در تفسير قرآن به نظرات و فرضيههاي علمي پرداخت و مسايلي چون تبيين علمي رعد و برق و يا نجوم را مورد بحث قرار داد؛
3. اگر در مواردي ضروري، نيازي به بحثهاي علمي بود، ناگزير بايد به طور جداگانه در حاشيه تفسير بيان كرد؛
4. در تفسير قرآن از نقل و نقد و اثبات عقايد مذهبي به طور جدي بايد پرهيز شود و به ديدگاههاي كلامي توجهي مبذول نشود و براي تفسير آيات، معجزات و همانند آن به محملهاي نادرست و توجيهتراشي متوسل شوند؛
5. تفسير تنها بر اساس قرائت حفص انجام گيرد و به قراءات ديگر توجه نشود؛
6. براي ايجاد ارتباط بين سوره و آيات، به تكلفات و وجه تراشي متوسل نشوند؛
7. در ذكر اسباب نزول به موارد ثابت شده و قطعي استناد نكنند.
8. به هنگام تفسير، ابتدا آيه به طور كامل ذكر شود و سپس مفردات آن و آن گاه به تفسير مجموع آيه يا آيات با عبارتهاي رسا و از نظر ادبي متين، پرداخته شود و به دنبال آن، اسباب نزول و ارتباط سوره با آيات ذكر شود؛
9. جز در مواردي كه امكان جمع بين آيات نيست، از منسوخ دانستن آيات خودداري شود؛
10. در اوايل هر سوره، مشخصات آن ذكر، و مكي يا مدني بودن آن مشخص، و مفاد كلي سوره بيان شود. همچنين به آيات مكي در سوره مدني آيات مدني در سوره مكي اشاره شود؛
11. تفسير قرآن بايد داراي مقدمهاي شامل معرفي قرآن وروش آن در بيان مقاصدش باشد. مانند دعوت، تشريع، قصص، جدل و همانند آن. همچنين در اين مقدمه شيوه تفسيري و مبناي آن شرح داده شود(46).
برخي ديگر شرايط تفسير را چنين شمردهاند:
1. مفسر، قرآن را راهنما، استاد و مرشد خود قرار دهد؛
2. مسلك و مرام خود را در تفسير دخالت ندهد و از سليقههاي شخصي بپرهيزد؛
3. مفسر، اخلاص تام و كامل داشته باشد؛ يعني جز از خدا چيزي نخواهد و تنها رضايت او را ملاك قرار دهد؛
4. قرآن را مطابق نياز عصر تفسير كند؛
5. مفسر با دليلهاي قوي و محكم، حقايق قرآني را بيان كند؛
6. روش او بليغ و نافذ باشد به شكلي كه عقل و قلب و روح و وجدان را نوراني كند؛
7. از غرور: عجب، خودپسندي و فخرفروشي بپرهيزد، كه مانع درك حقيقت است؛
8. از سنت رسول خدا پيروي كند و عامل بر طبق آن باشد، داراي تقواي عظيم، زهد، اخلاص، صداقت، وفا، و در يك كلام، اهل عبادت خالصانه باشد؛
9. تحت تأثير جريانها قرار نگيرد و بلاها او را سست نكند(47).
دكتر رمضان بوطي چهار شرط براي تفسير ذكر كرده است:
1. تفسير مطابق دليلهاي لغت عربي و قواعد آن باشد؛
2. تناقض و تعارض با هيچ يك از آيات ديگر قرآن پيدا نكند؛
3. مطابق قواعد تفسير كه مورد اتفاق است باشد، مانند احكام عام و خاص، اطلاق و تقييد و منطوق و مفهوم؛
4. تفسير با نص حديث نبوي صحيح، تعارض پيدا نكند(48).
توجه به شأن و جايگاه قرآن
قرآن مجيد، معجزه شگفت و جاودان الهي است كه هيچ كتاب و اثري به پاي آن نميرسد. هر چه در بحر عميق و ژرفاي بيپايانش غور كنيم بيشتر به ناتواني خود و عظمت آورندة آن پي ميبريم.
كنت گريك استاد دانشگاه كمبريج انگلستان نوشته است:
«من مسلمان نيستم تا بگويم قرآن، كلام خداست، ولي در مدت چهارده قرن كه از آمدن قرآن ميگذرد، هيچ كس نتوانسته است از زبان عربي كلامي بياورد كه با قرآن برابري كنند.»(49)
اين كلام الهي و معجزة بيهمتا، براي ارائه برنامههايي براي بشر آمده كه در پرتو آن برنامهها، زندگي كاملي داشته باشد. قرآن در جايگاه بيان علوم بشري نيست، كه انسانها با خرد و عقل خويش به آن دست مييابند. خداوند به انسان خرد ارزاني داشته و قدرت پي بردن به حقايق هستي را به او داده است. اما اين كه خدا بخواهد در قالب وحي و آيات قرآني، همة دانشهاي بشري را در اختيار انسان قرار دهد و او را بينياز كند به شكلي كه بشر هر چه خواست از سفره وحي بيابد، نه تنها شأني براي شارع نيست بلكه با فلسفة آفرينش انسان منافات دارد. خداوند اراده كرده است انسانها خود با تلاش و تعقل و تدبر به قوانين و اصول علمي دست يابند و به كمك آن قوانين شرايط زندگي خود را آسان كنند، اگر در موردي هم شارع در مسايل غير شرعي و مطالب علمي بشري وارد شده براي اهداف ديگري است كه از جملة اين اهداف پي بردن به عظمت و قدرت خالق و آفريننده اين آثار است.
(اولم يتفكروا في انفسهم ما خلق الله السموات والارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمي و ان كثيراً من الناس بلقاء ربهم لكافرون) [ سورة روم (30) آية 8 ]
«آيا در خودشان به تفكر نپرداختهاند؟ خداوند آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است و جز به حق و تا هنگامي معين نيافريده است، و [ با اين همه ] بسياري از مردم لقاي پروردگارشان را سخت منكرند.»
قرآن مجيد طي چندين آيه به بيان جايگاه و هدف نزول خويش پرداخته و فرموده است:
(ما انزلنا عليك الكتاب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه و هدي و رحمةلقوم يومنون) [ سورة نحل (16) آية 44 ] .
«ما اين كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر براي اين كه آنچه را در آن اختلاف كردهاند براي آنان توضيح دهي، و [ آن ] براي مردمي كه ايمان ميآورند رهنمود و رحمتي است.»
(و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي و هدي و رحمة و بشري للمسلمين) [ سورة نحل (16) آية 89 ]
«اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگري است، بر تو نازل كرديم.»
مقصود از تبيان بودن قرآن براي همه چيز، تبيان همة امور دين و دنيا نيست بلكه غرض كلية لوازمي است كه در هدايت و ارشاد مسلمانان به كار ميآيد، يعني همة چيزهايي كه قرآن بدان مربوط است.
با توجه به آنچه گفتيم، قرآن، كتاب هدايت، موعظه، ارشاد و تربيت است و براي رسيدن به اين هدف، از همة راههاي مفيد بهره جسته است. در طرح مباحث عقيدتي و اخلاقي، گاه به يك سلسله مسائل طبيعي و هستيشناسانه نيز اشاره كرده است، اما نه به قصد تبيين مسايل علمي و تجربي يا شرح قوانين بشري، بلكه به منظور پي بردن به عظمت، رحمت، حكمت و قدرت الهي و در نهايت تسليم و خضوع و تشكر در برابر خالق هستي. از اين رو، يكي از اصولي كه هر مفسر بايد مدّ نظر داشته باشد، توجه به اين جايگاه بلند قرآن است. يعني اصل قرار دادن اين شأن و هدف، فرع قرار گرفتن اشارات علمي، نه اين كه با فراموش كردن رسالت قرآن، هر آية متضمن مباحث علمي را تفسير كرده و هدف نزول آن آيه با آيات را بيان همين قوانين علمي بداند؛ زيرا خداوند از زاوية هدايت به مباحث علمي نگريسته و اين مطالب را به مقداري آورده كه كاربرد هدايتي داشته باشد، اگر ميخواست از زاويه حل يك مشكل علمي بنگرد، جامعتر و كاملتر از اين بيان ميكرد و وارد جزئيات ميشد.
تكيه بر قوانين علمي قطعي، نه فرضيه ها و نظريه هاي حدسي ظني
در استناد به قوانين علمي و يافتههاي جديد بايد مواظب بود، فرضيههايي كه هنوز براي دانشمندان علوم طبيعي و تجربي ثابت نشده و آنان در مورد آن به يقين نرسيدهاند بر آيات قرآن تحميل نشود؛ زيرا در اين صورت راه تفسير رأي گشوده ميشود و به تأويلات ناروا ميانجامد. هيچ اشكالي ندارد كه قرآن با اهداف تربيتي و هدايتي، به برخي قوانين علمي به صورت كلي اشاراتي داشته باشد. اما اين بدان معنا نيست كه ريشة همة علوم و تمام ابعاد فرآوردههاي بشري را از قرآن جويا شويم و با اندك ارتباطي هر آيه را به يكي از علوم بشري نسبت دهيم. اساساً اين كار نه تنها شأني براي قرآن محسوب نميشود، بلكه كاستن از جايگاه آن است، انطباق بين آياتي كه متضمن برخي اشارات علمي است و قوانين علمي كه دانشمندان علوم تجربي در مورد آن به يقين رسيدهاند و با تجربه وآزمايش آن را اثبات كردهاند، مانعي ندارد و مبيّن عظمت كتاب الهي است.
شيخ مصطفي غلاييني، ارتباط بين امور قطعي و امور ظنّي را در دائرة دين و علم، به اشكال زير تقسيم كرده است:
1. به آنچه در علم و دين قطعي است، ايمان ميآوريم؛
2. آنچه در علم و دين ظنّي است. برخي ظنّي در دين را ميگيرند و برخي به ظنّي در علم تمسك ميكنند؛
3. آنچه در علم قطعي است اما در دين ظني است به اولي ايمان ميآوريم و دومي را تأويل ميكنيم؛
4. در برابر آنچه در علم ظني است اما دين از آن ساكت است، تسليم ميشويم؛
5. به آنچه در دين قطعي است اما در علم ثابت نيست، ايمان صادقانه ميآوريم، اگر چه علم آن را ثابت نكند؛
6. ما به قطعي بودن آنچه در دين قطعي است اما در علم ظني است، يقين داريم(50). اصولاً قضاياي علمي كه به طور تئوري يا نظرية ظني است و هنوز محل بحث و ايراد است بايد از دايرة تفسير علمي كنار زده شود، يا به طور احتمال و حدس مطرح ميشود، در غير اين صورت، همان اشكالاتي را بوجود ميآورد كه مخالفان تفسيرهاي علمي در دليلهاي رد خود، مطرح كردهاند.
رعايت هماهنگي و انسجام آيات
يكي از وجوه اعجاز قرآن هماهنگي و تلائم بين آيات آن است. هيچ اختلاف و تضاد و تناقضي بين آيات قرآن نيست با فرض اينكه در شرايط مختلف و طي بيش از دو دهه بر رسول خدا به تدريج نازل شده است.
قرآن مجيد ميفرمايد:
(افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً)(سوره نساء (4) آيه 82)
«آيا در معاني قرآن نميانديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود به يقين در آن اختلاف بسياري مييافتيد»
قرآن مجيد يكي از دليلهاي اعجاز خود را، راه نيافتن دست بشري به آن و عدم اختلاف و تناقض در آن ميخواند.
تفسير علمي بايد با احاطة كامل بر آيات قرآن و اطلاع وافي از قانون علمي باشد تا به محض تصور مطابقت آيهاي با قانون علمي، حمل بر آن نشود، آنگاه با سياق ساير آيات نسازد. به عنوان نمونه در مورد آفرينش انسان در 7 سوره قرآن، طي دهها آيه سخن به ميان آمده است. اين سورهها به ترتيب نزول عبارتند از:(51)
1- سورة ص (38) آيات 69 - 85.
2- سورة اعراف (7) آيات 11 - 25.
3- سورة طه (20) آيات 115 - 123.
4- سورة اسراء (17) آيات 61 - 65.
5- سورة حجر (15) آيات 26 - 43.
6- سورة كهف (18) آية 50.
7- سورة بقره (2) آيات 30 - 38.
برخي با تمسك به بعضي آيات، نظرية تكامل داروين را نتيجه گرفتهاند.(52)
عدهاي ديگر با تمسك به بعضي آيات ديگر، اين نظريه را مردود شمردند و معتقدند قبل از حضرت آدم، نسل منقرض شده است (53). و براي پرهيز از تناقض در آيات، بايد ارتباط همه آيات بهطور موضوعي سنجيده شود. آنگاه طبق دادههاي قطعي علمي تفسير شود.
عدم تعارض با حقايق و مضامين قطعي شرعي
علم و دين دو بال پيشرفت بشرند و هيچ تعارضي با هم ندارند، علم در بستر دين، تقدس و ارزش مييابد و دين در پرتو علوم شكوفا ميشود. اما بايد توجه داشت علم و عقل بشري به حريم همه معارف و حقايق ديني راه ندارد، شرع مقدس اسلام، يك سلسله حقايق، احكام و معارف قطعي و تغيير ناپذيري دارد كه با پيشرفت علم و گذشت زمان، تغيير نميكند. اعم از اينكه علم به فلسفه و راز آن پي ببرد يا نبرد. به عنوان نمونه: گوشت خوك در اسلام حرام است. حال اگر علم روز دهها فايده براي آن بشمرد و هيچ ضرر و فسادي را بر خوردن آن مترتب نبيند، باز هم حرام خواهد بود. يا حيواني كه بدون شرايط ذبح شده (مثلاً پشت به قبله يا بدون بسم اللّه) از نظر علمي با حيواني كه با شرايط شرعي ذبح شده، يكي است اما از نظر اسلام، اولي حرام و دومي حلال است.
بايد توجه داشت در تفسير علمي، امور تعبدي و ثواب شرعي مورد خدشه واقع نشود و مطلبي بر خلاف نصّ قرآن يا روايت و سنت بيان نشود
ارتباط بين قانون علمي و آية مورد نظر
از شرايط مهم در تفسير علمي مقبول اين است كه آية مورد بحث، با قانون علمي عرضه شده مرتبط بوده و بر آن دلالت كند و اين مستلزم اطلاع كامل از تفسير قرآن و آگاهي وافي از آن قانون علمي است.
اين كه به هر مناسبتي يا بدون هيچ ارتباطي تنها با يك اشاره سطحي و كنايي، آيهاي را حمل بر يك قانون علمي كنيم، صحيح نيست. چنان كه ابوالفضل مُرسي علوم مختلف را بدون كمترين ارتباطي به قرآن نسبت داده است. به عنوان نمونه شيشه گري به آية (المصباح في زجاجة) [ سورة نور (24) آية 35 ] ؛ «چراغ در شيشهاي است» نانوايي به آية (احمل فوق رأسي خبزاً) [ سورة يوسف (12) آية 41 ] ؛ «نان بر سر خود حمل ميكنم»؛ پارچه بافي به آية (كمثل العنكبوت اتخذت بيتاً) [ سورة عنكبوت (29) آية 41 ] ؛ «همانند عنكبوت كه خانهاي ساخت.»54
چنين برداشتي از آيات قرآن با تكلف و زحمت، نه تنها جايز نيست، بلكه ممنوع بوده و موجب تفسير به رأي ميشود؛. زيرا آيه هيچ اشاره صريح، ضمني يا التزامي به اين موضوع ندارد.
نتيجه
شيوه تفسير علمي به معناي، تطبيق بين آيات قرآن و يافتههاي علمي روز از قدمت تاريخي و سابقهاي كهن برخوردار است، و مورد توجه محققان و پژوهشگران اسلامي به ويژه دانشمندان علوم طبيعي واقع شده است.
ما در اين نوشتار، نگاهي گذرا بر سير تاريخي اين تلاش و توجه داشتيم و سعي كرديم در پرتو هدايت قرآن و روايات، اين گرايش تفسيري را مورد بحث قرار دهيم. نتيجه اين تحقيق به طور خلاصه عبارت است از:
1 - قرآن كريم، كتاب هدايت، تربيت و تزكيه نفوس است و هدف از نزول آن، رهبري بشر به سوي خدا و رستاخيز و سوق دادن انسان به فضايل اخلاقي و سجاياي انساني است؛
2 - قرآن، كتاب علم روز نيست و براي آموزش علوم و فنون زندگي كه بشر به نيروي تفكر ميتواند به آنها دست يابد نازل نشده است. از اين رو، هرگز نبايد از آن انتظار ورود به جزئيات علوم و توقع استخراج همه قوانين علمي را داشت؛
3 - بي گمان خداي تعالي در كرسي تشريع و رهبري بشر به مبدأ و معاد و در ضمن معرفي قدرت بي انتهاي خويش پرده از روي يك سلسله اسرار علمي برداشته كه بشر در پرتو كشفيات جديد، به آن رسيده است؛
4 - اشاره مختصر قرآن به پديدههاي هستي علوم مختلف در راستاي هدف نزول، يعني هدايت بشر، و به منظور تدبر و ژرفنگري بيشتر انسانها است نه آنكه مقصود اصلي و اوليه باشد؛
5 - هيچ تعارضي ميان قوانين مسلّم علمي و حقايق قرآن نيست، تعارض و ناهماهنگي احتمالي در نظر برخي محققان، حاصل عدم درك صحيح آيات يا قطعي نبودن آن كشف علمي است؛
6 - در تطبيق آيات قرآن بر اكتشافات علمي عصر حاضر (تفسير علمي)، برخي راه افراط را پيمودهاند، عدهاي نيز يكسره نقش قرآن را در بيان پديدههاي هستي و علمي ناديده گرفتهاند، هر دو گروه بر خطا رفتهاند و تنها افرادي بر صواباند، كه با احتياط و اعتدال و رعايت مباني و اصول تفسير علمي مقبول به اين كار اقدام كردهاند؛
7 - تحميل نظريهها، فرضيات و كشفيات علمي غير قطعي، آشكارترين لغزش حركت افراطي در تفسير علمي قرآن است؛
8 - تفسير علمي، ريشه در قرون گذشته دارد و از سابقه كهن و قدمت تاريخي برخوردار است. اما اوج اين گرايش از خصايص قرن چهاردهم است. كه از نظر كمّي و كيفي شتاب بيشتري پيدا كرده است؛
9 - تفسير علمي قرآن مانند هر شيوه تفسيري ديگري، داراي شرايط و اصولي است كه عدم رعايت آنها مفسر را در ورطه سقوط و لغزش قرار ميدهد، و بيشتر دليل مخالفان تفسير علمي، متوجه تفسيرهاي افراطي است كه اين شرايط را زير پا گذاشتهاند؛
10 - تفسير علمي در ميان دانشمندان اهل سنت، مورد توجه بيشتري واقع شده و زياده روي در آثار آنان بيشتر مشاهده ميشود، اما گرايش علمي در تفسيرهاي شيعه با احتياط و اعتدال بيشتري همراه بوده است.
پاورقيها:
1. عبدالسلام عبدالمجيد محتسب: اتجاهات التفسير فيالعصر الراهن، مكتبة النهضةالاسلامية، اردن 2، 14 ق، ص 247.
2. ر.ك: محمد حسين ذهبي: التفسير و المفسرون، دارالقلم، بيروت، ط. 1، بي تا، ج 2، ص 519.
3. بكري شيخ امين: التعبير الفني فيالقرآن، دارالشروق، بيروت، 1991 م، ط. 1، ص 125.
4. احمد عمر ابوحجر: التفسير العلمي للقرآن فيالميزان، دار قتبه، بيروت، 1991 م، ط 1، ص 66.
5. ر.ك: حافظ محمد ابراهيم: الاشارات العلمية فيالقرآن الكريم، مكتبة غريب، قاهره، ص 179.
6. ر.ك: محمد صباغ: لمعات في علوم القرآن، مكتب الاسلامي، بيروت، 1394، ص 203.
7. فهدبن عبدالرحمان رومي: اتجاهات التفسير في القرن الرابع عشر، ج 2، ص 549.
8. ر.ك: سورة اسراء، آية 106 و سورة نحل، آية 44.
9. ر.ك: محمد حسين ذهبي: پيشين، ج 1، ص 53.
10. ابن تيميه: مقدمة في اصول التفسير، دارالقرآن الكريم، بيروت، 1971 م، ط. 1، ص 62.
11. محمدبن جرير طبري، جامعالبيان عن تأويل آيالقرآن، دارالكتاب العلمية، بيروت، 1962 م، ط.1، ج 1، ص 62.
12. بدرالدين زركشي: البرهان في علومالقرآن، دارالمعرفة، بيروت، ط. 2.بيتا، ج 2، ص 154.
13. محمد بن يعقوب كليني: الاصول من الكافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، ج 1، ص 101.
14. ر.ك: غزالي: احياء علومالدين، دارالفكر، بيروت، ج 1، ص 341 و نيز جواهرالقرآن، دمشق، المركز العربي للكتاب، بيتا، ص 8.
15. ر.ك: فخر رازي، التفسير الكبير، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، ج 1، ص 225.
16. ر.ك: همان، ج 4، ص 203، ج 20، ص 103،ج13، ص 105، ج 20، ص 8، ج 17، ص 333.
17. ر.ك: همان، ج 1، ص 231: ج 20، ص 74.
18. ر.ك: همان، ج20، ص 69 ـ 70.
19. ر.ك: همان، ج 13، ص 90 ـ92.
20. همان، ج 13، ص 95.
21. ر.ك: جلالالدين سيوطي: معترك الاقرآن في اعجاز القرآن، دارالكتب العلمية، بيروت، 1988 م، ط.1، ص 13.
22. ر. ك: عبدالسلام عبدالمجيد محتسب: پيشين، ص 203.
23. ر.ك: بيضاوي: انوارالتنزيل و اسرارالتأويل، دار صادر، بيروت، بي تا، ج 4، ص 83.
24. ر.ك: نظامالدين نيشابوري: غرائب القرآن و رغائب الفرقان، دارالكتب العلمية، بيروت، 1966 م، ج 1، ص 3.
25. شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، داراحياء التراث العربي، بيروت، بيتا، ج 1، ص 1.
26. همان، ص 102.
27. ملاصدار: تفسيرالقرآن العظيم، بيتا، ج 5، ص 12.
28. طنطاوي: الجواهر في تفسير القرآن، دارالفكر، بيروت، ج 1، ص 3.
29. همان، ج 17، ص 17.
30. بهاءالدين خرمشاهي: تفسير و تفاسير جديد، سازمان انتشارات كيهان، تهران، 1364 ش، ص 59.
31. ر.ك: عدنان شريف: من علم الطب القرآن، دارالعلم للملايين، بيروت، 1991 م، ط. 1، ص 236.
32. ر.ك: يوسف مروه: العلوم الطبيعية في القرآن، منشورات مروةالعلمية، 1378 ق، 1968 م، ط. 1، ص 168.
33. ر.ك: مصطفي زماني: پيشگوييهاي علمي قرآن، انتشارات پيام اسلامي، قم، بيتا، ص 24.
34. ر.ك: محمد عبده: تفسير جزء عمّ، دار مكتبةالهلال، بيروت، 1985 م، ص 161.
35. ر.ك: احمد عمر ابو حجر: پيشين، ص 446.
36. ر.ك: طنطاوي: پيشين، ج 10، ص 65 ـ 66.
37. ر.ك: سيّد جميلي: الاعجاز الطبي في القرآن، مكتبةالهلال، بيروت، 1987، ص 145.
38. ناصر مكارم شيرازي: قرآن و آخرين پيامبر، دارالكتب الاسلامية، تهران، بيتا، ص 147.
39. همو: پيام قرآن، انتشارات نسل جوان، قم، 1373 ش، ج 8، ص 143.
40. ابواسحاق شاطبي: الموافقات في اصول الاحكام، چاپ مصطفي محمد، بيتا، ج 1، ص 51.
41. محد شلتوت: تفسير القرآن الكريم، دارالشروق، بيرون، 1998 م، ط. 11، ص 12.
42. ر. ك: محمد حسين ذهبي: پيشين، ج 2، ص 573.
43. ر. ك: عبدالرزاق نوفل: الاسلام و الطب الحديث، دارالكتب العربي، بيروت، 1393 ق، ص 3.
44. جلال الدين سيوطي: الاتقان في علوم القرآن، دارالكتب العلمية، بيروت، 1987 م، ط. 1، ج 2. ص 397.
45. ر. ك: محمد حسين علي الصغير: دراسات قرآنية (بخش المبادي العامة لتفسيرالقرآن)، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1413 ق، ص 33 ـ 52.
46. ر.ك: عبدالعظيم زرقاني: مناهل العرفان في علوم القرآن، دارالكتب العلمية، بيروت 1985 م، ج2، ص 184 ـ 185.
47. ر.ك: كارم سيد غنيم: الاشارات العلمية فيالقرآن الكريم بين الدراسة والتطبيق، دارالفكر العربي، قاهره، 1995 م، ص 97 ـ 98.
48. ر.ك: همان، ص 99.
49. يحيي نظري: قرآن و پديدههاي طبيعت از ديدگاه دانش امروز، سحاب كتاب، تهران، 1358 ش، ص 19.
50. حسين ابولعينين: منالاعجاز العلمي في القرآن الكريم، مكتبة العبيكان، رياض، 1996 م، ط. 1 ص 52 ـ 53.
51. ر.ك: عبدالكريم موسوي اردبيلي: مقالة تعارض علم و دين در خلقت انسان، نامة مفيد، شمارة 9، ص 2.
52. ر.ك: يدالله سحابي: خلقت انسان، شركت سهامي انتشار، تهران، 1351، ص 107.
53. ر. ك: محمد صادقي: زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، كتابفروشي مصطفوي، تهران، چاپ سوم، ص 342.
54. ر. ك: جلالالدين سيوطي: الاكليل في استنباط التنزيل، دارالكتب العلمية، بيروت، 1405 ق، ط.3، ص 15 ـ 16.
منبع: مجله: گلستان قرآن - آذر 1380 - شماره 93 (7 صفحه - از 37 تا 43)