مقايسه دكترين منجي‌گرايي در اسلام و مسيحيت

مقايسه دكترين منجي‌گرايي در اسلام و مسيحيت

خبرگزاري فارس: تشكيل جامعه‌اي كه معيارهاي معنوي و انساني بر آن حاكم باشد، رسيدن به جهاني كه در آن ستم مفهوم نداشته باشد و ستم‌گر و ستم‌ديده‌اي نباشد و استبداد بر مردمان و سرنوشت آنان مسلط نباشد، از ديرباز آرزوي بشر بوده است.
از زماني كه افلاطون، مدينه فاضله را بيان نمود، تا قرن‌ها بعد كه اين انديشه به صورت «آرمان‌شهر» در آثار فيلسوفان تجلي مي‌كند، تصويرهاي گوناگوني از اين انديشه مشهود است. تصوير شهرهاي آرماني در آثار انديش‌مندان، بازتابي از انديشه‌هاي بشر محروم و ستم‌كشيده‌اي است كه با پروراندن چنان انديشه‌هايي در ذهن خويش، خود را تسلّي مي‌دهد و تلخي‌هاي حال را به اميد رسيدن به خوشي‌هاي آينده پذيرا مي‌شود.[1[
جامعه شناسي جديد، اين انديشه را در مفهوم مذهبي آن، يكي از مكتب‌هاي اجتماعي مي‌داند كه بر مبناي نصوص ديني، معتقد است در پايان جهان، نجات‌دهنده‌اي ظهور خواهد كرد و جهاني بي‌‌اندوه و خالي از ستم را خواهد ساخت.
چون قديمي‌ترين اسناد طرح اين مسئله، كتاب‌هاي آسماني است، بايد تجلي‌هاي اين انديشه را در مكتب‌هاي فلسفي و اجتماعي، پوشش‌هاي ثانوي و مادي اين انديشه ديني و الهي دانست.[2] دل بستن به جهاني روشن و تصوير دورنمايي از مدينه فاضله در اديان، نه جنبه خيالي دارد (آن‌گونه كه در آرمان شهرهاي فيلسوفان ديده مي‌شود) و نه جنبه فردي (چنان‌كه نزد عارفان و زاهدان تجلي مي‌يابد). در اين‌جا سخن از شهري محدود با دروازه‌هاي بسته و برج‌هاي بلند و ديوارهاي خاردار نيست، بلكه گفت‌وگو از جهاني پهناور است كه سراسر گيتي را فرا مي‌گيرد؛ با افقي گسترده و بي‌انتها كه در رأس آن، گرداننده‌اي پاك‌سيرت و به دور از بدي‌ها و سستي‌هاي اخلاقي حاكم است.[3]
آينده در اديان كاملاً روشن مي‌نمايد؛ جهان جز به سود ستم‌ديدگان و رنج كشيدگان مؤمن پايان نمي‌پذيرد:
أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ؛[4]
وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا .[5]
در اديان، از آينده‌اي اميدبخش در جامعه‌اي سرشار از عدالت و معنويت گفت‌وگو مي‌شود كه بر اساس نظامي الهي به رهبري مردي خدايي تشكيل مي‌گردد. وي از هوس‌ها و اميال پست فرمان‌روايان ستم‌گر پاك است و با عالم ملكوت پيوندي عميق دارد. اعضاي اين جامعه نيز مردمي وارسته و آراسته به زيورهاي اخلاقي هستند؛ مردماني كه اطاعت و فرمان‌بري از رهبر الهي خود را عبادت مي‌شمارند.
اديان، حكومت آخرالزمان و منجي را در ارتباط با دستگاه خدايي مي‌بينند. از اين‌رو، ظهور موعود و تشكيل جامعه مطلوب، تجسم آموزه‌هاي اديان و پيامبران و اولياي الهي تلقي مي‌شود و پايان‌بخش رنج و درد نوع بشر و برپايي جامعه‌اي پر از عدل و داد و نورانيت و معنويت اعلام مي‌گردد.
الف) منجي‌گرايي در مسيحيت
اميد بستن به جهاني نوراني كه در آن، آدمي به همه خواست‌هاي خود برسد و از تمامي گناهان پاك و از همه دل‌بستگي‌هاي مادي رهايي يابد و نيز ايمان به نجات‌دهنده‌اي كه برآورده‌كننده اين آرزوها باشد، در كتاب مقدس آشكارا ديده مي‌شود.
كليساي اوليه نيز به تبيين رجعت و نجات‌بخشي مسيح، علاقه فراواني داشت. رسولان منتظر بودند كه مسيح در عصر آنان ظهور كند و نسل‌هاي بعدي نيز همين اميد باشكوه را حفظ كردند. اين انتظار طاقت‌فرسا تا قرن سوم ميلادي به شدت ادامه داشت، ولي از زمان امپراتوري كنستانتين و ايمان آوردن او به مسيحيت و كم شدن سختي‌ها و مصيبت‌هاي مسيحيان (قرن چهارم ميلادي)، بازگشت و ظهور مسيح كم‌كم به فراموشي سپرده شد.
گفتني است در قرن‌هاي اخير، در كليساها دوباره بر اين حقيقت تأكيد مي‌شود و در مواردي هنوز غفلت‌ها و مخالفت‌هايي وجود دارد، ولي علاقه به اين آموزه كتاب مقدس رو به افزايش است. روزانه ميليون‌ها مسيحي دين‌دار اين دعا را زمزمه مي‌كنند كه: «آمين، بيا اي خداوند عيسي».[6]
1. اهميت اين آموزه در مسيحيت
كتاب مقدس، به موضوع نجات و بازگشت دوباره مسيح اهميت فرواني مي‌دهد. رجعت مسيح، در عهد جديد بيش از سي‌صد‌ بار آمده است و چندين باب كامل، به اين موضوع اختصاص دارد.[7]
برخي از رساله‌هاي عهد جديد نيز به اين موضوع مربوط است.[8] بنابراين، مي‌توان گفت اين آموزه از مهم‌ترين آموزه‌هاي مسيحيت به شمار مي‌رود.
هنري تيسن مي‌نويسد:
درك صحيح رجعت مسيح، كليد كتاب مقدس مي‌باشد. بدون درك صحيح رجعت مسيح، نخواهيم توانست بسياري از تعاليم و آيين‌هاي مقدس و وعده‌ها و نمونه‌هاي كتاب مقدس را درك نماييم. مثلاً اين‌كه مسيح هم پيامبر، هم كاهن و هم پادشاه است، بدون درك رجعت قابل فهم نيست.
... در آيات زيادي، مسيحيان تشويق شده‌اند كه براي بازگشت مسيح آماده باشند و از اين حقيقت تسلي پيدا كنند و ضعيفان را براي اين حقيقت تقويت نمايند، سختي‌ها را تحمل كنند و اعتماد خود را حفظ نمايند؛ زيرا خداوند به زودي مراجعت خواهد كرد و براي منتظران خود بركت و اجر و پاداش خواهد آورد.[9]
يكم. اميد كليسا
رجعت مسيح، اميد بزرگ كليساست و با انتظار منجي مسيحيت حيات مي‌يابد، چنان‌كه پطرس مي‌گويد:
مبارك باد خدا و پدر خداوند ما، عيسي مسيح كه به حسب رحمت عظيم خود، ما را به وساطت برخاستن عيسي مسيح از مردگان، از نو توليد كرد و براي اميد زنده.[10]
يوحنا مي‌گويد:
اي حبيبان! الان فرزندان خدا هستيم و هنوز ظاهر نشده است، ليكن مي‌دانيم كه چون او ظاهر شود، مانند او خواهيم بود؛ زيرا او را چنان‌كه هست، خواهيم ديد و هر كس اين اميد را بر وي دارد، خود را پاك مي‌سازد؛ چنان‌كه او پاك است.[11]
دوم. اميد مسيحيان
آمدن منجي و بازگشت مسيح، اميد اصلي مسيحيان است. باور به اين آموزه، انگيزه‌اي قوي‌ براي ثبات ايمان و اعتقاد و پاكي[12] و تقوا و پايداري و ثبات قدم[13] ايجاد مي‌كند.
هنري تيسن، اعتقاد به ظهور مجدد مسيح را سرچشمه بسياري از باورها و اعمال مي‌داند و مي‌نويسد:
قبول اين عقيده باعث مي‌شود كه ما خودمان را پاك كنيم[14] و مواظب و پايدار باشيم.[15]
اين عقيده، لغزش خوردگان را به بازگشت تشويق مي‌كند[16] و باعث هشدار بي‌دينان مي‌گردد[17] و در مشكلات و ناراحتي‌ها، باعث پايداري و استقامت مي‌شود.[18]
روشن است كه اين اعتقاد، انگيزه مسيحيت رسول‌مان بود؛ كساني كه شنيده بودند مسيح گفته است كه باز مي‌گردد، ممكن نبود فريب دنيا را بخورند. آنها در انتظار بازگشت او بودند و با همين اعتقاد زندگي مي‌كردند و تلاش مي‌نمودند ديگران را هم به سوي او بياورند و به بازگشت او معتقد سازند.[19]
كتاب مقدس با وعده و تشريح رجعت مسيح، محركي بسيار قوي براي اعمال و خدمات مسيحي ايجاد مي‌كند:
در ساعتي كه گمان نبريد، بر انسان مي‌آيد. پس آن غلام امين و دانا كيست كه آقايش، او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ايشان را در وقت معين خوراك دهد. خوشا به حال آن غلامي كه چون آقايش آيد، او را در چنين كار مشغول يابد.[20]
پولس رسول در آموزه‌هاي خود گوشزد مي‌كند:
پس حق هركس را به او ادا كنيد؛ باج را به مستحقِ باج و جزيه را به مستحقِ جزيه و ترس را به مستحقِ ترس و عزت را به مستحقِ عزت! مديون احدي به چيزي نشويد، مگر به محبت نمودن؛ زيرا كسي كه ديگري را محبت مي‌نمايد، شريعت را به جا آورده باشد؛ زنا مكن، قتل مكن، دزدي مكن، شهادت دروغ مده، طمع مورز و هر حكمي ديگر كه هست، همه شامل است در اين كلام كه هم‌سايه خود را چون خود محبت نما! محبت به همسايه خود بدي نمي‌كند، پس محبت تكميل شريعت است. و خصوصاً چون وقت را مي‌دانيد كه الحال ساعت رسيده است كه بايد از خواب بيدار شويم؛ زيرا كه الان نجات ما نزديك‌تر است. از آن وقتي كه ايمان آورديم، شب مقتضي شد و روز نزديك آمد. پس اعمال تاريكي را بيرون كرد، اسلحه نو را بپوشيم و با شايستگي رفتار كنيم؛ چنان‌چه در روزه، نه در بزم‌ها و سكرها و فسق و فجور و نزاع و حسد، بلكه عيسي مسيح خداوند را بپوشيد و براي شهوات جسماني تدارك نبينيد.[21]
2. مراحل رجعت و ظهور مسيح
براساس آموزه‌هاي كتاب مقدس، رخ‌دادهاي آخرالزمان و بازگشت مسيح براي نجات‌بخشي، در چندين مرحله انجام مي‌پذيرد كه عبارتند از:
يكم. رجعت اوليه مسيح يا آمدن مسيح به آسمان
اين مرحله شامل ربودن كليسا (مؤمنان) و بردن آنان به آسمان است. در يك چشم به هم زدن، به صورت ناگهاني و بدون آگاهي قبلي، حضرت عيسي(ع)، آنهايي را كه آماده بازگشت او هستند، مي‌ربايد و به آسمان مي‌برد.
پولس رسول در آموزه‌هايش مي‌گويد:
همانا به شما سري مي گويم كه همه نخواهيم خوابيد، ليكن همه متبدل خواهيم شد، در لحظه‌اي و طرف? العيني، به جهت نواختن صور اخير؛ زيرا كرنا صدا خواهد داد و مردگان بي‌فساد برخواهند خاست و ما مقبول خواهيم شد.[22]
اما وطن ما در آسمان است كه از آن‌جا نجات‌دهنده، يعني عيسي مسيح خداوند را انتظار مي‌كشيم كه شكل جسم ذليل ما را تبديل خواهد نمود تا به صورت جسم مجيد او مصور شود.[23]
هدف از اين ملاقات در آسمان، دادرسي مؤمنان و دادن پاداش به آنان و حساب پس دادن در استفاده از استعدادها و اموال و فرصت‌هايي است كه به آنها داده شده بود.[24]
هدف مهم ديگر، آماده كردن اوضاع و از ميان بردن موانع ظهور است. موانع ظهور ممكن است دولت‌هاي بشري يا شيطان باشند كه از آن با عنوان بي‌دين، دجال، ضد مسيح و قانون‌شكن ياد شده است.[25]
دوم. دوران مصيبت عظيم
پس از مرحله اول ظهور مسيح و پيش از مرحله دوم آن، دوران مصيبت بسيار شديدي پيش‌گويي شده است. در اين دوره كه بنابر برخي اشاره‌ها هفت سال طول خواهد كشيد،[26] چنان زمان سخت و تنگي خواهد شد كه از هنگام پيدايش امت‌ها تا بدين روز، همانندي نداشته است.[27]
هنري تيسن با استفاده از آموزه‌هاي كتاب مقدس، اين دوران را چنين ترسيم مي‌كند:
وقتي كليسا ربوده شود، ديگر نمك و نور در جهان نخواهد بود. مدت كوتاهي پس از ربوده شدن كليسا، تا زماني كه مردم به سوي خداوند بازگشت نكرده‌اند، بر روي زمين هيچ موجود نجات يافته‌اي وجود نخواهد داشت. روح القدس، خدمت بازدارنده خود را از جهان خواهد برداشت. در آن زمان، فساد و ظلمت به سرعت زياد خواهد شد. گناه همه جا را فرا خواهد گرفت و مرد بي‌دين ظهور خواهد كرد. شيطان و فرشتگانش بر روي زمين قدرت زيادي خواهند داشت، ولي آمدن مسيح، مانعي را كه در راه اشاعه بي‌ديني و برنامه‌هاي آخرالزمان وجود داشت، از ميان خواهد برد.[28]
سوم. بازگشت ثانويه مسيح و سلطنت هزارساله او بر زمين
برابر آموزه‌هاي كتاب مقدس، هنگامي‌كه سال‌هاي مصيبت بي¬سابقه، به پايان خود نزديك شود، روح‌هايي از دهان اژدها و از دهان وحش و از دهان نبي كاذب بيرون مي‌آيند و بر پادشاهان ربع مسكون زمين خروج مي‌كنند تا ايشان را براي جنگ عظيم در «حارمجدون» فراهم آورند.[29]
آنان جمع مي‌شوند تا «اورشليم» را تصرف كنند و يهوديان و فلسطين را به اسارت درآورند.[30] ولي وقتي به پيروزي نزديك شده‌اند، مسيح با لشكريان خود از آسمان نزول خواهد كرد و در جنگ نهايي، پس از غلبه بر آنان، پيشوايانشان، گرفتار و به درياچه آتش افكنده خواهند شد.[31]
سپاهيان آنان نيز با شمشيري كه از دهان مسيح خارج مي‌شود، كشته خواهند شد و راه براي استقرار حكومت مسيح هموار خواهد گرديد.[32]
اين دوره، هزارسال به طول مي‌انجامد و مسيح فرمان‌رواي جهاني پرستش خواهد شد و عدل و انصاف كامل در جهان برپا خواهد گشت.[33] شيطان و روح‌هاي شرير بسته مي‌شوند و به مدت هزار سال در «هاويه» افكنده خواهند شد.[34]
3. اهداف ظهور حضرت عيسي(ع)
هدف حضرت عيسي از رجعت دوم به زمين چيست؟ ظهور او چه نتايجي را درپي‌خواهد داشت؟
نويسندگان مسيحي به استناد كتاب مقدس، اهدافي را براي ظهور عيسي برشمرده‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
يكم. ظاهر ساختن شكوه و جلال خود
يكي از اهداف حضرت عيسي از ظهورش، نشان دادن خود و عظمتش به جهانيان است. تمام طوايف زمين، پسر انسان را خواهند ديد كه بر ابرهاي آسمان، با قوت و جلال عظيم مي‌آيد.[35]
او بر دشمنانش نيز ظاهر خواهد شد: «اينك با ابرها مي‌آيد و هر چشمي او را خواهد ديد و آناني كه او را نيزه زدند و تمامي امت‌هاي جهان، براي وي خواهند ناليد.»[36]
دوم. استقرار حكومت جديد
مسيح به همراه لشكريان خود (گروه فرشتگان و انبوه نجات‌يافتگان) كه هنگام ظهور همراه او هستند،[37] با دشمنانش (نبي كاذب و لشكريان او) درگيري خواهد داشت، ولي اين جنگ، كوتاه و با پيروزي قطعي آن حضرت همراه خواهد بود.[38] «در پي آن درگيري، مخالفت سياسي عليه مسيح و ملكوت او از بين خواهد رفت و راه براي استقرار نظام جديد هموار خواهد گرديد.»[39]
سوم. نجات اسرائيل
هنگامي كه مسيح رجعت كند، بني‌اسرائيل را از دشمنانش رهايي خواهد بخشيد: «پس بگو خداوند يهود چنين مي‌افزايد: شما را از ميان امت‌ها جمع خواهم كرد و شما را از كشورهايي كه در آنها پراكنده شده‌ايد، فراهم خواهم آورد و زمين اسرائيل را به شما خواهم داد.»[40]
هم‌چنين اسرائيل نجات خواهد يافت، چنان‌كه مكتوب است، نجات دهنده‌اي از صهيون ظاهر خواهد شد و بي‌ديني را از يعقوب خواهد برداشت.[41]
برخي از نويسندگان مسيحي معتقدند وعده نجات اسرائيل به اين معنا نيست كه تمام اسرائيل به تدريج وارد كليسا خواهند گرديد، زيرا نجات اسرائيل به طور مخصوص به ديدن مسيح در زمان رجعت مربوط است، چنان‌كه آمده است:
در آن روز، خداوند، ساكنان اورشليم را حمايت خواهد نمود و ضعيف‌ترين ايشان در آن روز، مثل داوود خواهد بود و خاندان داوود مانند خدا و مثل فرشته خداوند در حضور ايشان خواهند بود. در آن روز، قصد هلاك كردن جميع امت‌هايي كه بر ضد اورشليم مي‌آيند، خواهد نمود. و بر خاندان داوود و ساكنان اورشليم، روح فيض و تضرعات را خواهم ريخت و بر من كه نيزه زدند، خواهند نگريست و براي من، مثل نوحه‌گري براي پسر يگانه خود نوحه‌‌گري خواهند كرد.[42]
بنابراين، سخت‌دلي اسرائيل تا زمان «پُري» امت‌ها (يعني دوره فيض كه براي نجات امت‌ها تعيين شده است) ادامه خواهد يافت «در آن روز، اسرائيل توبه كرده، به سوي خداوند بازگشت خواهد كرد».[43]
چهارم. داوري امت‌ها
مسيح، غير از داوري درباره پادشاهان و رئيسان و لشكريان، داوري ديگري در ميان امت‌ها دارد و آن هنگامي است كه جنگ در هارمجدون به پايان رسيده و حكومت مسيح استقرار كامل يافته باشد. در اين داوري، مسيح بر تخت باشكوه خود مي‌نشيند و ميان مردمان و امت‌ها داوري مي‌كند و از طرز رفتار آنها با برادران خداوند خواهد پرسيد. در اين داوري، براي گوسفندان (خوبان)، حيات ابدي و ملكوت و براي بزها (بدان)، مجازات ابدي در نظر خواهد گرفت.
پنجم. بركت دادن به زمين با گسترش عدالت
بركت بخشي به زمين، ايجاد عدالت، صلح و آرامش، از اهداف مسيح از بازگشت و ظهور به شمار مي‌رود، زيرا خشكي زمين و خار و خس آن، نتيجه گناه و بي‌عدالتي انسان است. با رجعت مسيح و برطرف شدن لعنت و گناه، همه موجودات حتي زمين و گياهانش نجات مي‌يابند.
و بيابان مثل گل سرخ خواهد شگفت و آب‌ها در بيابان و نهرها در صحرا خواهد جوشيد و مكان‌هاي خشك به چشمه‌هاي آب مبدل خواهد گرديد.[44]
و نهالي از تنه «يسّي» بيرون آمده، شاخه‌اي از ريشه‌هايش خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ يعني روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند. و خوشي او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤيت چشم خود، داوري نخواهد كرد و بر وفق سمع گوش‌هاي خود تنبيه نخواهد نمود، بلكه مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حكم خواهد نمود. و جهان را به عصاي دهان خويش زده، شريران را به نفخه لب‌هاي خود خواهد كُشت. كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت. گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و پرواري با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چريد و بچه‌هاي آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد و طفل شير خواره بر سوراخ مار بازي خواهد كرد و طفل از شير باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعي خواهد گذاشت. در تمامي كوه مقدس من، ضرر و فسادي نخواهند كرد؛ زيرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آب‌هايي كه دريا را مي‌پوشاند.[45]
ب) دكترين منجي‌گرايي در اسلام
بنابر رواياتي كه از پيامبر اسلام(ص) نقل شده است، اعتقاد به وجود منجي آخرالزمان، در ميان تمامي مسلمانان وجود دارد. همگي آنها در انتظار ظهور نجات‌دهنده‌اي كه نام و لقب و كنيه‌اش همانند نام و لقب و كنيه پيامبر اكرم(ص) باشد، به سر مي‌برند.
ميان آموزه منجي‌گرايي در اسلام و در مسيحيت، شباهت‌ها و تفاوت‌هايي هست. شايد بتوان ادعا كرد كه تفاوت اصلي ميان آن دو، تكامل اين آموزه در اسلام و جدا شدن آن از برخي باورهاي خرافي است. در ادامه، خلاصه اي از باورهاي مسلمانان را درباره منجي آخرالزمان به اختصار بازگو مي كنيم.
1. معرفي منجي
پيامبر اسلام(ص) فرموده است:
يخرج من آخر الزمان رجل من ولدي اسمه اسمي و كنيته كنيتي. يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً فذلك هذا المهدي؛[46]
در آخرالزمان مردي از فرزندان من خروج مي‌كند كه نام و كنيه‌اش همانند نام و كنيه من است. او زمين را از قسط و عدل پر مي‌كند، پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است. پس آن مرد، مهدي اين امت است.
احاديث در اين‌باره و با اين مضمون، چنان فراوان است كه درباره آنها مي‌توان ادعاي تواتر كرد.[47]
در احاديث شيعه، نسب مهدي(عج) از طرف پدر به امام حسن عسكري(ع)، امام يازدهم شيعيان و از طرف مادر، به نرجس، دختر يوشع بن قيصر، پادشاه روم مي‌رسد. مادر او از نژاد شمعون و از حواريون حضرت عيسي(ع) بوده است.[48]
او در 5 سالگي (سال 260 هـ .ق) و پس از درگذشت پدر بزرگوارش، به امامت رسيده و از آن زمان تا سال 329 هـ .ق، يعني حدود 69 سال، نوعي زندگي مخفي داشته است. در اين مدت، ارتباط او با پيروانش از طريق نوّاب صورت مي‌گرفت كه از آن دوران به غيبت صغرا تعبير مي‌شود. پس از آن تاريخ، از ديدگان عموم پنهان مي‌شود و غيبت كبرا آغاز مي‌گردد تا زماني‌كه به امر پروردگار ظهور كند و جهان را پر از عدل و داد گرداند.[49]
2. وضعيت جهان در زمان انتظار
جهان در زمان غيبت امام مهدي(عج)، آميخته‌اي از خوبي‌ها و بدي‌ها، زشتي‌ها و زيبايي‌ها، كام‌يابي‌ها و ناكامي‌ها، مرادها و نامرادي‌ها و صلاح‌ها و فسادهاست. حق نابود نشده و گويندگان و جويندگان آن از ميان نرفته‌اند، ولي مسير كلي جامعه به سوي گسترش زشتي‌ها و نامردمي‌هاست.
خرابي‌ها كم‌كم فزوني مي‌گيرد و رژيم‌هاي اجتماعي فاسد قدرت‌مندتر مي‌گردند تا آن‌جاكه خفقان محيط به اوج خود مي‌رسد و نابودي اخلاق و معنويت آشكارا ديده مي‌شود تا جايي كه همگان نااميد مي‌شوند و جز اندكي كه به انتظار سرآمدن اين شب سياه پايدارند و به بردباران هم‌كيش خود بشارت آمدن مهدي(عج) را مي‌دهند، ديگران بر صراط حق و ايمان و عدالت باقي نمي‌مانند. در اين دوران، از قيام‌هاي حق و آشوب گري‌هاي باطل سخن به ميان آمده است كه برخي از آنها از نشانه‌هاي ظهور منجي آخرالزمان به شمار مي‌رود.[50]
3. قيام مهدي(عج)
كسي از زمان قيام و خروج او آگاهي ندارد. تنها مي‌توان گفت اين امر زماني رخ مي‌دهد كه جهان تشنه پذيرش حق و حقيقت و خواستار قيام مصلح و منجي باشد. اين عطش آن‌گاه به اوج خود مي‌رسد كه حكومت‌هاي ناحق و حاكمان نابه‌كار، جامعه را به ورطه نابودي بكشند و با به راه انداختن جنگ‌هاي خانمان‌سوز، مردم را به تنگ آورده باشند.
آن‌گاه كه مردم هوشيار شوند و به خود آيند و بر اثر تجربه‌هاي گذشته و واخوردگي از رژيم‌هاي بشري، آمادگي كامل براي پذيرش حكومت الهي و قوانين و اصول آن را داشته باشند و او را از صميم دل بخواهند، وي چونان «شهاب ثاقب»[51] به فرمان خدا پديدار مي‌شود و زمين را از لوث بيدادگران پاك مي‌كند. همين آمادگي و پذيرش همگاني است كه سبب مي‌شود آن‌چه را هيچ مصلحي به انجامش موفق نگرديده است، عملي سازد و حكومتي مطلوب و عدالت‌گستر برپا سازد.[52] اميرالمؤمنين علي(ع)، قيام منجي را چنين ترسيم مي‌كند:
جنگ قد علم خواهد كرد، در حالي كه دندان‌هاي خود را نشان مي‌دهد، پستان‌هايش پر و آماده است. شروع كار شيرين است و عاقبت آن تلخ. همانا فردا امري ظاهر خواهد شد كه او را نمي‌شناسيد و انتظارش را نداريد. آن حاكم عادل، هر يك از عمال حكومت‌هاي پيشين را به سزاي اعمال خويش خواهد رسانيد. زمين پاره‌هاي جگر خويش را از معادن و خيرات و بركات، براي او بيرون خواهد آورد و كليدهاي خود را با تمكين به او تسليم خواهد كرد. آن‌گاه او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعي چيست؟ و چگونه كتاب خدا و سنت پيامبر احيا خواهد شد.[53]
نخستين ياوران حضرت مهدي، 313 تن مؤمن صالح جنگ‌جو هستند كه نداي او را لبيك مي‌گويند و به مصداق gأَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمْ اللَّهُ جَمِيعًا از هر سو گرد مي‌آيند و به دورش حلقه مي‌زنند.[54] اينان از يك گروه و دسته نيستند، بلكه هركدام از هر گروه، صنف و شهري‌اند با امام زمانشان به چهل صفت از صفات نيك انساني، در ميان ركن و مقام پيمان مي‌بندند.[55]
پس از انتشار ظهور قائم4، مردم به تدريج خود را به او مي‌رسانند و به او مي‌گروند تا اين‌كه شمار آنان به ده هزار نفر (برابر شمار ياران پيامبر در فتح مكه) مي‌رسد و آن‌گاه با اذن خداوند، قيام او آغاز مي‌گردد.[56] او با بت‌ها و مظاهر كفر و ستم مبارزه‌اي بي‌امان انجام مي‌دهد و ابليس و ابليسيان را از پاي درمي‌آورد و مشركاني را كه مانع او هستند، از ميان برمي‌دارد. بدعت‌هاي رايج را نابود و دستورهاي ديني و حدود شرعي فراموش شده را اجرا مي‌كند.[57]
وي مظهر رأفت و عطوفت و پرچم نجات براي پاكان و مظلومان و شمشير خشم و عذاب براي ظالمان، ناپاكان و كج‌روان است. او مصداق gأَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ fبه شمار مي‌رود.[58] در ميان ياوران امام مهدي4، شخصيت‌هاي سرشناس و بزرگي به چشم مي‌خورند. در رأس آنان، حضرت عيسي مسيح(ع) است كه بر مهدي(عج) سلام مي‌گويد و در نماز به امامت او اقتدا مي‌كند. سپس هيچ يهودي و غيريهودي نيست مگر اين‌كه به او ايمان آورد.[59]
4. دولت مهدي
روزي كه شب ظلماني به روز نوراني تبديل گردد و زمين حيات نو يابد و مهدي(عج)، حكومت عدل و داد خود را بگستراند، روز سلطه عدالت و حاكميت ارزش‌هاي والاي انساني در تمامي شئون زندگي و غلبه ايمان بر كفر خواهد بود. در آن روز، مستضعفان بر مستكبران پيروز خواهند شد.
مقايسه دكترين منجي‌گرايي در اسلام و مسيحيت (2)
خبرگزاري فارس: تشكيل جامعه‌اي كه معيارهاي معنوي و انساني بر آن حاكم باشد، رسيدن به جهاني كه در آن ستم مفهوم نداشته باشد و ستم‌گر و ستم‌ديده‌اي نباشد و استبداد بر مردمان و سرنوشت آنان مسلط نباشد، از ديرباز آرزوي بشر بوده است.
حكومت مهدي(عج) سه ويژگي اساسي دارد؛
يكم. حكومت جهاني
در زمان ظهور مهدي(عج)، جهان تشنه عدالت است و در انتظار منجي عادل به سر مي‌برد. وقتي امام مهدي4 قيام خود را آغاز مي‌كند، با تكيه بر ياران و سپاهيان خويش و امدادهاي الهي، قدرت خود را در تمامي جهان گسترش خواهد داد و به اذن خدا، زمين و زمان را فرمان‌بردار خويش مي‌سازد. خداوند متعال به بندگان صالحش چنين وعده‌ داده است:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمْ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا.[60]
هم‌چنين مي‌فرمايد:
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ.[61]
امام باقر(ع) درباره آيه الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنْ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ [62]فرموده است:
اين آيه در شأن آل‌محمد(ص)، يعني مهدي(عج) و اصحابش نازل شده است كه خداوند سراسر زمين را به او تمليك مي‌كند و به دست او دين را ظاهر مي‌سازد و بدعت‌ها و باطل را از ميان مي‌برد تا حدي كه اثري از ستم ديده نخواهد شد.[63]
دوم. گسترش عدل و قسط
ديگر ويژگي حكومت مهدي(عج)، رعايت عدالت در تمامي جنبه‌هاي آن است. تأكيد بر مسئله عدالت و برپايي قسط در عصر مهدي، ترجيع بند همه روايات و احاديث در مورد آن حضرت به شمار مي‌رود. مهدي4، عدالت را به تمام معنا به اجرا در مي‌آورد و در همه جنبه‌هاي حقوقي، قضايي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ... آشكار مي‌سازد، همان عدلي كه امام علي(ع) به آن بشارت داده است.[64]
سوم. وحدت
دولت مهدي(عج)، دولت وحدت است؛ وحدت صوري و معنوي. وحدت صوري است؛ زيرا مردم زير پرچم اسلام و معتقد به قانون قرآن، به خداوند واحد دل مي‌سپارند. وحدت معنوي نيز دارد؛ زيرا دوست مؤمنان پاك‌دل است؛ مردمي يك دل با هدفي واحد، يك سخن و دوستدار برپايي نظام عدالت‌ كه به توصيه‌هاي حاكمي الهي و عدالت‌گستر دل بسته‌اند.
بدين‌سان، دولت اسلام با بهره‌گيري از قانون قرآن و به كارگيري دقيق دستورهاي آن، به رهبري امام مهدي(عج) استقرار مي‌يابد و جهانيان، لذت زندگي زير پرچم منجي الهي، عادل را درك خواهند كرد. آن روز، زمين و آسمان به يمن برپايي دولت كريمه مهدوي، بركت‌هاي بي‌پايانشان را به مردم تحت امر او مي‌بخشند. اهل آسمان و زمين، شادمان و جماد و نبات و حيوان، شادابند.[65]
نتيجه و مقايسه
با توجه به آن‌چه درباره منجي‌گرايي در مسيحيت و اسلام گفته شد، مي‌توان اين نتايج را به دست آورد:
الف) عقيده به ظهور منجي بزرگ الهي در آخر الزمان كه جهانيان را از ستم و استبداد و بيداد رهايي خواهد بخشيد، اعتقادي همگاني در ميان پيروان دو دين بزرگ الهي است و در متون ديني اين دو آيين بزرگ، نمونه‌هاي فراواني از اين نويدها و بشارت‌ها وجود دارد.
ب) موعود و منجي ملت‌ها در هر دو دين، ويژگي‌هايي تقريباً هم‌سان دارد و هدف از ظهور او، اقامه عدل و داد و برپايي نظامي عادلانه و الهي است.
ج) رخدادهاي زمان عروج حضرت عيسي(ع) و آخرالزمان كه در مسيحيت مطرح شده، با روي‌دادهاي زمان غيبت كبراي امام مهدي(عج) و فتنه‌هاي آخرالزمان كه در آثار مسلمانان آمده است، تفاوت‌ها و شباهت‌هايي دارد. مي‌توان گفت ميان پيروان اين دو آيين، ديدگاه‌هاي انحرافي و اغراق‌آميز نفوذ كرده است.
د) درباره وضعيت پس از ظهور و فراواني بركات و نعمت‌ها و ايجاد صلح و آرامش در زمين نيز برخي تعبيرهاي مبالغه‌آميز در متون حديثي اسلام و متون ديني مسيحيت ديده مي‌شود. به وي‍ژه در عهد عتيق، مطالبي عجيب عنوان شده است.
هـ) منجي در مسيحيت، در آسمان‌ها زيست مي‌كند و براي آغاز ظهورش، نخست مؤمنان را به آسمان مي‌برد. آن‌گاه پس از سال‌ها مصيبت عظيم، به زمين باز مي‌گردد. درك اين آموزه بسيار خردگريز است، ولي منجي مسلمانان، در زمين و با زمينيان زندگي مي‌كند، در ميان آنان است و با ايشان سخن مي‌گويد، در بسياري موارد ياري‌شان مي‌كند و با راهنمايي‌هاي سودمندش، ايشان را هدايت مي‌نمايد، ولي مردم او را با عنوان مهدي موعود تطبيق نمي‌دهند.
و) بخشي از بشارت‌هايي كه در عهدين درباره منجي آخرالزمان آمده است، درباره حضرت عيسي(ع) مي‌تواند صادق باشد، ولي بسياري از آن بشارت‌ها درباره آن حضرت صادق نيست، ولي بنابر برخي پژوهش‌ها مي‌توان بر منجي معرفي شده در اسلام تطبيق كرد.[66]
ج) آسيب شناسي منجي‌گرايي
متأسفانه آموزه منجي‌گرايي با همه تقدسي كه دارد، هم‌چون برخي ديگر از آموزه‌هاي ديني، از برخي انحراف‌ها و آسيب‌ها در امان نمانده است و بعضي، دانسته يا نادانسته، در اين‌باره به باورهاي نادرستي معتقد شده‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌گردد:
1. آسيب شناسي دكترين منجي‌گرايي در اسلام
برخي از فرقه‌هاي مسلمان با دريافتي ناصحيح از آموزه منجي‌گرايي، در انجام وظايف اسلامي خود، به ويژه در زمينه هدايت مردم و اجراي دو واجب مهم الهي، يعني امر به معروف و نهي از منكر دچار تفريط شده‌اند. اين عده با نقل روايت‌هايي بدين مضمون كه «مهدي زماني ظهور خواهد كرد كه زمين پر از ستم و فساد شده باشد»،[67] هر انقلاب و حركتي پيش از قيام منجي آخرالزمان را محكوم به شكست و نابودي مي‌دانند و در برابر ظلم‌ها و تجاوزها به اسلام و مسلمانان ساكت مي‌نشينند و ديگران را هم به سكوت و ظلم‌پذيري و خفقان تشويق مي‌كنند. اينان مهم‌ترين وظايف دوران غيبت، يعني صبر و انتظار مثبت و انقلابي و سازنده را به آموزه‌هايي منفي و دست و پا گير در وظايف اجتماعي تفسير مي‌نمايند. اين افراد مي‌گويند چون امام مهدي4 زماني ظهور مي‌كند كه جهان پر از ستم و جور شده باشد، بنابراين، زماني آن منجي به فرياد ما مي‌رسد كه صلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقيقت طرف‌داري نداشته باشد. پس آن‌گاه كه جز باطل، نيرويي حكومت نكند و فرد صالحي در جهان يافت نشود، دست غيب از آستين بيرون مي‌آيد. ما بايد به جاي تلاش در جهت نيكي‌ها، كاري كنيم كه روند ظهور و خروج منجي سرعت گيرد و بهترين كمك به اين روند و بهترين شكل انتظار، اشاعه فساد، فحشا، ستم يا دست‌كم سكوت در برابر فساد حكومت‌هاي ستم‌گر است.[68]
در پاسخ اجمالي مي‌توان گفت كه قيام مهدي(عج) براي پشتيباني از مظلوماني است كه شايسته حمايتند، نه ستم‌پذيران خاموش و رضايت‌دهندگان به ستم و تباهي. چنان‌كه شيخ صدوق از امام صادق(ع) نقل مي‌كند كه «ظهور منجي تحقق نمي‌پذيرد، مگر اين‌كه هر كدام از شقي و سعيد به فرجام كار خود برسند». پس سخن در اين نيست كه سعيدي در دنيا نباشد و تنها اشقيا به نهايت درجه شقاوت برسند، بلكه سخن اين است كه هركدام از گروه سعادت‌مندان و اشقيا به نهايت كار خود برسند.[69]
از نظر روايات، در سرآغاز قيام منجي آخرالزمان، سلسله قيام‌هايي حق از سوي اهل حق و صلاح انجام مي‌گيرد كه معصومان و بزرگان دين آن را تأييد مي‌كنند. قيام «يماني» پيش از ظهور امام مهدي4، نمونه‌اي از اين سلسله قيام‌هاست.[70]
پس روايات اسلامي انتظار منجي را افضل اعمال دانسته‌اند؛ انتظاري كه در آن، هر فرد در برابر خود و جامعه مسئول باشد. اين انتظار، تعهدآفرين و تحرك‌بخش است و عبادت به شمار مي‌رود.
2. آسيب شناسي دكترين منجي‌گرايي در مسيحيت
متأسفانه دكترين منجي‌گرايي در مسيحيت، در مواردي دست‌خوش انحراف‌ها و بدعت‌هايي شده است كه پي‌آمدهاي آن به شدت، صلح جهاني و آينده بشري را تهديد مي‌كند. يكي از آن موارد، پيدايش گروهي به نام «مسيحيان صهيونيست» است كه با انديشه بنيادگرايي در زمينه ظهور و رجعت منجي آخرالزمان، با شدت تمام به تشكيل دولت يهودي در فلسطين و پشتيباني همه جانبه از رژيم اشغال‌گر قدس اصرار مي‌ورزند و آن را وظيفه‌اي مقدس براي همه مسيحيان منتظر منجي مي‌پندارند.
ايشان بر اساس تفسيري انحرافي از كتاب مقدس، معتقدند جنگ آخرالزمان كه به ظهور مجدد مسيح و پيروزي او و سپاهيانش خواهد انجاميد، در صحراي «مجدّو» در فلسطين خواهد بود. هم‌چنين نبرد «هارمجدّون»[71] كه رويارويي نهايي ايمان و كفر است و به تشكيل دولت هزار ساله مسيح خواهد انجاميد، در آن سرزمين و تنها پس از گردهمايي بندگان برگزيده خدا در قلمرو «ارض موعود» به عنوان يك ملت، رخ خواهد داد. گروه‌هاي صهيونيست مسيحي كه شمارشان بر اثر تبليغات گسترده به سرعت در حال افزايش است، معتقدند ظهور مجدد مسيح نزديك است. از اين‌رو، براي تحقق نشانه‌هاي ظهور مي‌كوشند خود را «مسيحيان از نو زاده شده» بنامند كه «غسل تعميد مجدد» كرده‌اند. آنان انتظار دارند با اين اعتقاد و عمل، نبرد خونين آرماگدون را نبينند و آزار‌هاي حاصل از اين جنگ را احساس نكنند، بلكه از سوي خدا به آسمان‌ها ربوده شوند تا هم‌زمان با بازگشت مسيح به زمين، همراه او به زمين بازگردند و دوران حكومت هزارساله او را ببينند.[72]
مسيحيان صهيونيست بر اساس نوشته‌هاي كتاب مقدس و تفسيرهايي كه ارائه داده‌اند، به هفت مرحله براي پايان جهان و ظهور مجدد مسيح اعتقاد دارند. آن مراحل عبارتند از:
1. بازگشت يهوديان به فلسطين؛
2. ايجاد دولت يهودي در آن سرزمين؛
3. موعظه متون انجيل در بني اسرائيل و ديگر مردم دنيا در سراسر زمين؛
4. سرور و تنعم مؤمنان به كليسا و ربوده شدن آنها به بهشت؛
5. دوران فلاكت و ظلم و مصيبت عظيم به مدت هفت سال و نبرد با پيروان دجال؛[73]
6. وقوع جنگ «هارمجدون» در صحراي «مجدو» در اسرائيل؛
7. شكست لشكريان دجال و استقرار پادشاهي مسيح (پايتخت اين پادشاهي اورشليم است و به دست يهودياني كه به مسيح پيوسته‌اند، اداره خواهد شد)
برخي از گروه‌هاي صهيونيست مسيحي، ساخت معبد سوم سليمان و ذبح گوساله سرخ مو را (هم‌گام با باورهاي صهيونيست‌هاي يهودي) به مراحل ياد شده افزوده‌اند.[74]
اين انديشه در ميان گروهي از سردمداران حكومت كنوني ايالات متحده و برخي كشورهاي اروپايي نفوذ كرده است. آنان با اعتقاد به اين‌كه يهوديان و اسرائيل قادر به اجراي برنامه‌هاي خدا در سرزمين موعود و آماده ساختن شرايط بازگشت دوباره مسيح هستند، امكانات نظامي و مالي و تبليغاتي گسترده‌اي در اختيار رژيم اشغال‌گر قدس مي‌گذارند و در قبال كشتار مسلمانان مظلوم فلسطين و لبنان، نه تنها سكوت مي‌كنند، بلكه به پشتيباني كامل از اين ژيم مي‌پردازند.[75]
نقد انديشه صهيونيسم مسيحي
انديشه مسيحيت صهيونيستي رسواتر از آن است كه به نقد و بررسي آن بپردازيم. اين گروه، بيشتر به جرياني سياسي شباهت دارد كه براي كسب سلطه بر جغرافياي فرهنگي و خاكي مسلمانان (از نيل تا فرات) به آموزه‌هاي ديني تمسك جسته است. اينان زمينه‌سازي براي ظهور مسيح4 را بهانه‌اي براي حضور در منطقه خاورميانه، پشتيباني از اسرائيل و لشكركشي به كشورهاي اسلامي مانند عراق و افغانستان قرار داده‌اند.
با وجود اين، باورهاي اين گروه با بحران‌هايي رو‌به‌روست:
1. پيش‌گويي‌هاي كتاب مقدس، قابليت تفسير و تأويلي غير از ادعاي مسيحيان صهيونيست دارند.
2. زمينه‌سازي براي تحقق پيش‌گويي‌هاي كتاب مقدس، هرگز مجوز نمي‌تواند جنايت و كشتار بي‌گناهان يا اخراج آنها از سرزمين اجدادي‌شان باشد.
3. سوءاستفاده از دين و تبديل آن به ابزار سركوبي ملت آزاده فلسطين، از نظر عموم دين‌داران و امت‌هاي توحيدي (مسلمان و مسيحي و يهودي) محكوم است.[76]
پی نوشت ها:
[1] . نك: تامس مور ، آرمان شهر (اتوپيا)، ترجمه داريوش آشوري و افشار نادري، انتشارات خوارزمي، تهران 1361.
[2] . مسيانيسم، به معناي اصل اعتقاد جامعه به مسيح يا موعود است. در جامعه‌شناسي اين اصل مطرح است كه هر جامعه‌اي در نهاد خويش، اين اعتقاد را به عنوان واكنش طبيعي و فطري ساختار خود در توجيه‌هاي مختلف دارد. نك: محمد تقي راشد محصل، نجات‌بخشي در اديان، ص15 ، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چاپ اول، تهران 1369.
[3] . مي‌توان گفت اعتقاد به ظهور منجي موعود وجه مشترك همه اديان است. در اسلام، حضرت مهدي4 براي استقرار جهاني خالي از بدي‌ها و آراسته به نيكي‌ها پيكار مي‌كند. فارقليط (آموزگار، تسلي دهنده) در مسيحيت، هادي و تقويت‌كننده مؤمنان و تحقق‌بخش عدالت در جهان است (نك: جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، واژه «تسلي دهنده» و«روح القدس»، چنان‌كه در آيين هنديان باستان، «كالكي» سوار بر اسب سفيد، با در دست گرفتن شمشير درخشان، آغازگر عصر طلايي است. (نك: داريوش شايگان، اديان و مكتب‌هاي فلسفي هند، ج1، ص274، مؤسسه امير كبير، تهران 1356.
[4] . سوره انبياء، آيه 105.
[5] . سوره اسراء ، آيه 81.
[6] . مكاشفه22: 20 (به نقل از هنري تيسن، الهيات مسيحي، ص327، ترجمه ط. ميكائيليان، انتشارات حيات ابدي، بي‌جا، بي‌تا)
[7] . متي24 و 25، مرقس13و لوقا21.
[8] . اول تالونيكيان، دوم تسالونيكيان و مكاشفه.
[9] . الهيات مسيحي ، ص327 ـ 328.
[10] . اول پطرس1: 3
[11] . اول يوحنا 3: 2 و 3.
[12] . اول يوحنا3: 2 و 3.
[13] . متي24: 44.
[14] . متي25 و اول يوحنا3: 2و3.
[15] . مرتس13: 35و36، اول يوحنا 2: 28.
[16] . روميان12: 11و12.
[17] . دوم تسالونيكيان 1: 7 – 10.
[18] . اول تسالونيكيان 4: 13-18، عبرانيان 10: 35-38، يعقوب 5: 7.
[19] . الهيات مسيحي ، ص329.
[20] . متي24: 45-46.
[21] . رساله پولس رسول به روميان، باب 13: 7ـ14.
[22] . اول قرنتيان15: 51 ـ52.
[23] . فيليپيان3: 20-21.
[24] . نك: متي 25: 14ـ30؛ لوقا 19: 11ـ27؛ روم شالونيكيان 2: 6ـ8.
[25] . نك: علي فاطميان، نشانه‌هاي پايان، فصل ششم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، تهران 1381. [26] . دانيال9: 23ـ27.
[27] . دانيال 12: 1.
[28] . الهيات مسيحي، ص339.
[29] . مكاشفه يوحنا16: 13ـ17.
[30] . زكريا 12: 1، 13: 1 و 14: 2.
[31] . مكاشفه9: 1-10 و 19: 19 و مزامير 2: 3.
[32] . دوم تسالونيكيان 1: 1-12، مكاشفه يوحنا 19: 15.
[33] . مزامير 72-6-11.
[34] . مكاشفه 20: 1-3.
[35] . متي 24: 30.
[36] . مكاشفه1: 7.
[37] . زكريا 14: 15، اول تسالونيكيان3: 13.
[38] . مكاشفه 11: 12-20.
[39] . الهيات مسيحي، ص341.
[40] . حزقيال نبي 11: 17.
[41] . رساله پولس رسول به روميان 11: 26-27.
[42] . زكرياي نبي 12: 8 ـ10.
[43] . زكرياي نبي 12: 10-14، الهيات مسيحي ، ص342.
[44] . اشعيا 35: 1 ـ 10.
[45] . اشعياي نبي 11: 1ـ 9 .
[46] . ابن جوزي، تذكر? الخواص، ص 377، 1369 هـ .ش، (به نقل از: لطف‌الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص236، چاپ اول: مؤسسه السيده المعصومه، قم 1419 هـ.ق)
[47] . آيت‌الله صافي گلپايگاني، هزاران حديث در مورد امام مهدي4 از حدود سي‌صد كتاب شيعي و سني در كتاب منتخب الاثر گردآوري كرده است.
[48] . منتخب الاثر، ص 397؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص93، كتاب فروشي اسلاميه، تهران 1379.
[49] . منتخب الاثر، فصل چهارم و پنجم، ص445ـ520.
[50] . همان، فصل ششم، ص523 ـ572.
[51] . ناظر به روايتي از امام باقر7 نك: كمال‌الدين و تمام النعمه، ج1، ص449.
[52] . نك: نجات‌بخشي در اديان، ص 169.
[53] . سيد رضي، نهج البلاغه، خ 136.
[54] . حضرت امام زين‌العابدين7 فرموده است: «آنها كه از بستر خود براي ياري امام قائم4 ناپديد مي‌شوند، 313 مرد به شماره اهل بدر هستند كه صبح آن شب در مكه حاضر مي‌شوند و اين است گفته خداي تعالي: gوَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمْ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيٍْ قَدِيرٌ، (سوره بقره، آيه148)؛ اينها اصحاب قائم باشند.»؛ ( كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص368)
[55] . اين ويژگي‌ها، بيشتر دستور اكيد بر اجراي واجبات الهي و دوري از محرمات و دوري جستن از ماديات و زخارف دنيوي و توجه به ساده زيستي و آمادگي براي جهاد در راه خداست. (نك: منتخب الاثر، ص 580 ـ581. به نقل از: حسين محدث نوري، كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار)
[56] . محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج52، ص323؛ ج33، ص 367، چاپ سوم: مؤسس? الوفاء، لبنان، 1403 ق / 1983م.
[57] . نك: همان، باب 26، ص279 ـ 308.
[58] . سوره فتح، آيه 29. گرچه روايات بيشتر بر جنبه شمشيرزني و كشتار مخالفان او دلالت دارند، ولي از رواياتي نيز مهر و عطوفت او نمايان است. براي نمونه، امام صادق7 فرموده است: «ينتج الله تعالي في هذه الأمر رجلاً منّي و أنا منه، يسوق الله تعالي به بركات السموات و الأرض فينزل السماء قطرها و يخرج الأرض بذرها، و تأمن وحوشها وسباعها يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و يقيل حتي يقول الجاهل لو كان هذا من ذرّي? محمد لرحم» (منتخب الاثر، ص225، به نقل از: شيخ طوسي، الغيبة)
[59] . از امام باقر7 نقل شده است كه درباره آيه gوَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًاf، (سوره نساء، آيه159) فرمود: «إنّ عيسي7 ينزل قبل يوم القيام? إلي الدنيا، فلا يبقي أهل ملّ? يهودي و لاغيره إلاّ آمنوا به قبل موتهم و يصلّي عيسي7 خلف المهدي4». (منتخب الاثر، ص 600، به نقل از: سلمان قندوزي، ينابيع المودّ?، ص422، تهران 1302. در روايت ديگري آمده است: «يجتمع المهدي و عيسي بن مريم فيجيء وقت الصلو?، فيصلّي عيسي ورائه مأموماً. تذكر? الخواص». (همان، ص337، به نقل از: منتخب الاثر، ص600)
[60] . سوره نور، آيه55.
[61] . سوره انبياء، آيه105.
[62] . سوره حج، آيه41.
[63] . منتخب الاثر، ص585. (به نقل از: ينابيع المود?، ص426)
[64] . فيريكم كيف عدل السيرة و يحيي ميت الكتاب و السنة». ( نهج البلاغه، خ136)
[65] . احاديث درباره بركت آسمان و زمين و نباتات و درختان و صلح و آرامش و شادي در ميان مردم و حتي جانوران بسيار است. براي نمونه، روايت شده كه: «يفرح به أهل السماء و أهل الارض و الطير و الوحوش و الحيتان في البحر و تزيد المياه في دولته و تمدّ الأنهار و تضعف الأرض أكلها و تستخرج الكنوز.» (منتخب الاثر، ص589، به نقل از: حسين نوري، كشف الاشعار؛ نيز نك: منتخب الاثر، احاديث فصل هفتم، ابواب 1ـ4، ص585 ـ593)
[66] . در اين باره نك: مجتبي تونه‌اي، موعودنامه، ذيل عنوان «موعود» چاپ اول: قم 1383.
[67] . «يملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» احاديث به اين مضمون بسيار است. در كتاب منتخب‌الاثر، ص378 ـ381، فصل دوم، ‌باب 25، 123 حديث در اين زمينه وجود دارد.
[68] . براي آشنايي با اين انحراف، نك: حبيب‌الله طاهري، سيماي آفتاب، قم، زائر 1280.
[69] . موعود نامه، ذيل عنوان انتظار مثبت.
[70] . عن الصادق7 قال: «خمس قبل قيام القائم4: اليماني و السفياني و الخسف بالبيداء و خروج اليماني و قتل النفس الزكيه.» (منتخب‌الاثر، ص562، با توضيحات نويسنده در پاورقي)
[71] . Armagedton.
[72] . نصير صاحب خلق، «صهيونيست مسيحي»، مجله موعود، ش41، ص14.
[73] . Antihrist.
[74] . گريس هال سل، تدارك جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدي، ص19، چاپ اول: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1377.
[75] . نك: رضا هلال، «مسيح يهودي و فرجام جهان (مسيحيت سياسي و اصول‌گرا در امريكا)»، ترجمه قبس زعفراني، مجله موعود، ش40، ص14 ـ 21.
[76] . نك: پيشارا اواد، «مسيحيت صهيونيستي (بررسي مسيحيت صهيونيستي از نگاه مسيحيان كاتوليك)»، ترجمه فاطمه شفيعي سروستاني، مجله موعود، ش40، ص34 ـ 38.
 

تخصص
آثار نوشتاری

ارسال پیام