واژهها و کلمات ترکیبی وحی در قرآن کریم از عمق و ژرفای خاصی برخوردار است به طوری که با هیچ کتاب دیگر آسمانی و غیر آن قابل قیاس نمیباشد چنانچه اندیشمند و فرهیختهای به قرائت آن بپردازد و آن را مطالعه کند، بیتردید حیرت و اضطراب و شگفتی خاصی به وی دست خواهد داد و در ضمیر ناخودآگاهش پرسشها و سؤالهای گوناگون و متعددی ایجاد میشود و او را به کنکاش و جستجو وامیدارد و این راه را ادامه میدهد تا ضمیر پرسشگر و وجدان درونیش آرام گیرد. (۱)
قرآن کریم در این باره میفرماید:
أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (*) الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ ؛
آگاه باشید تنها با یاد خدا و توجه به ذکر او دلها آرامش مییابد، آنانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادهاند، پاکیزهترین زندگی نصیبشان خواهد شد و بهترین سرانجام را خواهند داشت. (۲)
در مجموعه دریای گهربار وحی و ستارگان بزرگ و کوچک قرآن، واژه «نور و ظلمت» درخششی دیگر دارد.
● واژه نور مظهر مبدأ هستی، آفریدگار جهان و هدایتگر تکوینی و تشریعی همه عالم است، جهان بدون نور حضرت حق مفهوم و معنا ندارد و اشیاء متعدد و گوناگون از یکدیگر جدا نمیگردند و تشخیص وتمیز پیدا نمیکنند. او سبب جدایی انواع و اجناس از یکدیگر است، در پرتو برکت وجودی نور هر چیزی در جای خود قرار دارد و به موقع وظیفه و تکلیف خود را انجام میدهد که در این امور آسمانها و زمین و هرآنچه وجود دارد در پرتو نورانیتش راه صحیحی را طی میکنند.
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ ؛
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی اختیار و یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیمند و دنباله رو او هستند و همه بسوی او باز گردانده میشوند. (۳)
● ظلمت؛ مظهر تاریکی، ستم، زورگویی، تبعیض، بیعدالتی، گناهان، جنایات انسانی و غیر انسانی و تجاوز نسبت به یکدیگر است، هر آن کس در آن وادی قدم نهد در باتلاقی فرو رفته است که لحظه به لحظه و آن به آن تیرهروزی و سیاهبختی را برای خود و همراهانش بوجود آورده، از انسانیت به حیوانیت و از آن به عالم جمادات نزول کرده تا جایی که هیچگونه تکلیفی را برای خود احساس نکند. قرآن این حالت را چه زیبا تبیین میکند:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الإِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالأَْنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ ؛
به یقین گروه بسیاری از جنیان و انسانها را در دوزخ خواهیم برد آنان دلها (عقلها)یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند) نمیفهمند و چشمهایی که با آن نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشوند، آنان همانند چهارپایان هستند بلکه وضعیت بدتری (گمراهترند) دارند، اینان غافلان کوردل (که در ظلمت بسر بردهاند) هستند، چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت باز هم گمراهند. (۴)
مفهوم نور
نور؛ معنایش ضیاء و روشنی است که سبب ظهور و جلوه خود و دیگر اشیاء شود. (۵)
در کتابهای لغت آمده: نور از نامهای خداست، نور در جهان مادیت وسیلهای است که انسان بینا از آن بهرهبرداری میکند و سبب تشخیص و تمیز اشیاء از یکدیگر میشود. (۶)
علامه طریحی براساس استخدام و بکارگیری واژه نور و ظلمت در قرآن و حدیث مینویسد: این دو کلمه در هر جایی معنا و مفهوم مستقل دارد، در آیه شریفه:
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ…؛ خداوند نور آسمانها و زمین است، مثل نور خداوند همانند چراغی است که در درون آن چراغ پرفروغ دیگری است …
در این آیه نور به معنای مدبرّ و برنامهریز و گرداننده آسمانها و زمین است.
اما در آیه شریفه: مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ … ؛ کسی را که خداوند در وجودش نور قرار نداده هدایتگری برای او نیست (۷)، در اینجا روشنایی همان هدایت در برابر تاریکی و ظلمت است ..
و در آیه شریفه: وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ…؛ و قرار داد برای شما نور را تا بواسطه آن راه روید و حرکت کنید. (۸)
در اینجا نور را رهبری و زعامتی میداند که از او پیروی شود و دنبال سر او حرکت نمایند. (۹)
مفهوم ظلمت
ظلمت، همان تاریکی است که در صورت نبود نور به وجود میآید. در زبان عربی جمع ظلمة؛ ظلم و ظلمات میباشد. ظلمت، در تعبیر قرآنی بیانگر شدت و کثرت تاریکی است بطوری که شخص گرفتار ظلمت، راهی برای رسیدن به روشنایی پیدا نکند همانند تاریکی در شبهای دیجور در وسط دریا که سیاهی مطلق است، شخص قایق سوار و یا در حالت شنا احساس میکند به هر طرف هر چه حرکت کند در تاریکی و ظلمت بیشتر فرو میرود و از هدف دورتر می گردد. (۱۰)
قرآن کریم در ترسیم معنای ظلمت، داستان یونس پیامبر (علیه السلام) را چنین مطرح میکند، آنگاه که یونس در شکم «وال» قرار گرفت او ظلمت و تاریکی محض را احساس کرد و با خدای خویش به مناجات پرداخت:
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (*) فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ ؛
(بیاد آور) ذوالنون (یونس) را هنگامی که خشمگین از میان قوم خویش بیرون رفت و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت) در آن تاریکیها و ظلمتهای متراکم صدا زد: خداوندا جز تو معبودی نیست، منزهی تو و من از ستم کاران بودهام. ما دعای او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم، همین گونه انسانهای مؤمن را از ظلمات و گرفتاریها نجات میدهیم. (۱۱)
و نیز قرآن واژه ظلمت را درباره رحم مادران که جایگاه تاریک و غیر قابل نفوذ برای اشعههای عادی است بکار میگیرد و چنین تعبیر میکند:
یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ؛ او شما را در رحم و شکم مادرانتان آفرینشی بعد از آفرینش داد و در میان تاریکیهای سه گانه قرار داد. (۱۲)
پس ظلمت در اصطلاح قرآن مطلق تاریکی است که انسان آنگاه که در آن وادی فرو رود و پا گذارد همه راههای نجات بر او بسته میشود و قادر به هدایت خویش و دیگران نخواهد بود.
کلام علامه طباطبایی (ره) در تبیین «نور»
در پایان به بیان علامه و فیلسوف عالیمقدار صاحب المیزان (ره) میپردازیم تا بهره بیشتری در این باب نصیبمان گردد، ایشان فرمودهاند:
کلمه نور معنای معروفی دارد و آن عبارت است از چیزی که اجسام کثیف (قابل رؤیت و دارای حجم و وزن) را برای دیدن ما روشن میسازد که هر چیز مادی توسط آن ظاهر و هویدا میگردد و خود نور برای ما به خودی خود مکشوف و ظاهر است و چیز دیگری سبب ظهور و بروز او نخواهد شد (مگر انعکاس در چشم و فعالیت عدسیهای موجود در آن) پس نور چیزی است که به خودی خود ظاهر و ظهور دهنده غیر خود است. سپس فرمودهاند: این اولین معنایی است که برای کلمه نور وضع شده بعداً به نحوه استعاره یا حقیقت ثانوی (مجازی) بر هر چیزی که محسوسات را ظاهر سازد اطلاق گردیده است پس به حواس ظاهر ما که خود از محسوسات است نور گفته شده همانند حواس سامعه (شنوایی) شامه (بویایی) ذائقه (چشایی) لامسه (که زبری و نرمی درک میشود) و باصره که همان بینایی است. سپس آن را عمومیت بیشتری دادهاند و شامل امور غیر محسوس هم دانستهاند همانند عقل انسانی که سبب ظهور و بروز امور عقلانی میشود که همه این اطلاقات با تحلیلی در معنای نور است که میتوان گفت: «النور هو الظاهر فی ذاته و نفسه و المظهر لغیره ..»
و چون وجود و هستی هر چیزی باعث ظهور آن چیز برای دیگران است، مصداق نام نور میباشد و از سوی دیگر چون موجودات ممکن وجودشان به ایجاد (واجب الوجود) خدای متعال است پس خداوند کاملترین مصداق نور است، اوست که ظاهر به ذات و مُظهر ماسوای خویش است و هر موجودی به واسطه او ظهور مییابد و وجود پیدا میکند و تشخیص از غیر خود را پیدا خواهد نمود، پس بوسیله او آسمانها و زمین ظهور و بروز یافته و بوجود آمده است و این معنای آیه شریفه است که فرمود: اللهُ نورُ السّماوات وَ الارضِ .. نه اینکه مراد و مقصود الکتریسیته مثبت و منفی است که او خود هم مخلوق اوست و نوعی وجود مادی است. (۱۳)
مصادیق نور در قرآن
از آنجا که همه چیز و همه کس نیاز به هدایت و راهنمایی دارد و از مفاهیم والای نور، هدایت و دادن تشخیص به اشیاء دیگر است، خداوند سبحان برای نور مصادیق گوناگونی را معرفی نموده که به ذکر برخی از آنان میپردازیم:
الف) خداوند (عزوجل)؛
او بزرگترین مصداق بارز نور، و دربردارنده همه معانی فوق است. او مبدأ آفرینش همه موجودات و فیضبخش، هدایتگر، مدیر، برنامهریز و اساس زیر بنای همه اشیاء مادی و غیرمادی است.
حضرت حق (جلّ و علا) درباره خود فرمود: اللهُ نورُ السّموات و الارضِ… (۱۴)
پس هر چه غیر از او نور معرفی شده، وجود تنزیلی حضرت حق و مربّا و دستپرورده اوست که صفات جمال و جلال خویش را به آنان انتقال داده و آنان نیز کسب نمودهاند.
ب) قرآن، تورات، انجیل و..؛
مجموعه وحی الهی همانند کتب آسمانی نور معرفی گردیده و کار هدایت و راهنمایی بشر را با کلمات و آیات و سور خود انجام میدهد، در قرآن آمده است:
قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ ؛ آری از طرف خداوند برای شما نور و کتاب آشکاری نازل گردید و فرود آمد .. (۱۵)
در تفسیر صافی آمده است مقصود از نور و کتاب همان قرآن است زیرا در آیه بعد: یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ ؛ خداوند به برکت قرآن کسانی را که از روی خشنودی او را پیروی کند به راههای صحیح و سلامت هدایت خواهد کرد. (۱۶)
و نیز در آیات مختلف بر تورات و انجیل و دیگر کتب آسمانی اطلاق نور گردیده و آنان را هدایتگر و مرشد معرفی نموده است. دو آیه ذیل با صراحت میفرماید:
● إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا ..؛ ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند با آن برای یهودیان حکم و قضاوت میکردند. (۱۷)
● وَ آتَیْناهُ الإِْنْجِیلَ فِیهِ هُدىً وَ نُورٌ ؛ انجیل را به او (عیسی ـ علیه السلام) دادیم که در آن هدایت و نورانیت وجود داشت و کارش هدایتگری بود. (۱۸)
جالب توجه آنکه تأثیرگذاری کتابهای آسمانی و تأثیرپذیری مردم در برابر آن به قدری زیاد بوده و هست که کسی آن را انکار نمیکند و قصهها و داستانهای فراوانی همچون فضیل بن عیاض و نصوح، کتب تفسیر و تاریخ را زینت بخشیده است. قرآن کریم در باب تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مردم با قاطعیت کامل میفرماید:
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الأَْمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ؛ اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم و فرو میفرستادیم میدیدی که در برابر آن خاشع و متواضع میگشت و از خوف خدا میشکافت! اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم شاید آنان در آن بیندیشند و در آن تفکر کنند و هدایت گردند. (۱۹)
ج) پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ؛
از چهرههای معروف و شناخته شده نور، وجود پربرکت رسول گرامی اسلام (صلوات الله علیه) است. خداوند قبل از خلقت هر چیز حتی آب، عرش، کرسی، آسمانها، زمین، لوح و قلم، بهشت و جهنم و فرشتگان… نور حبیبش محمد(ص) را آفرید و برای خود برگزید، او برای نجات بشریت، رسولش را در حجابهای مختلف نوری قرار داد که نتیجهاش سوق دادن بشریت به سوی نور و هدایت است. خود آن حضرت فرمود:
خلقنی من نور و خلق ذلک النور قبل آدم بألفی ألف سنة ؛ خداوند مرا از نور (خود) آفرید که این آفرینش قبل از خلقت آدم انجام شد و مدّت آن ۰۰۰/۲۰۰۰ سال پیش بوده است. (۲۰)
و در برخی تفاسیر در ذیل آیه شریفه: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ ؛ (هر آینه از سوی خداوند برای شما نور و کتاب مبین آمده است)، گفته شده نور وجود گرامی محمد بن عبدالله(ص) است و کتاب هم قرآن میباشد. (۲۱)
د) اهل بیت پیامبر خدا (علیهم السلام) ؛
واژه «نور» بر علی بن ابیطالب (ع) و دیگر معصومان پاک اطلاق گردیده است. در همه زیارتهای مأثوره آنان، این جمله را به وضوح میبینیم و میخوانیم: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ ؛ درود خدا بر تو ای نور الهی که در تاریکیهای زمین جلوه میکنی و نورافشانی مینمایی. و در برخی بصورت جمع آمده است: السَّلَامُ عَلَیْکم یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ.
و در آیات بسیاری از ائمه اهل بیت تعبیر به نور گردیده همانطوری که در ذیل آیه یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ (۲۲) چنین تفسیر شده است: «طاغوتیان مردم را از وادی نور که همان اطاعت و پیروی آل محمد است خارج میکنند و به وادی ظلمت که حاکمیت خویش است، سوق میدهند.
امام صادق (ع) در ذیل این آیه چنین فرمود: نور، آل محمد (علیهم السلام) است و ظلمات دشمنان آنان هستند. (۲۳)
جامعه نورانی آرمان انبیا
درهم ریختن جامعه ظلمانی و حاکمیت ستمکاران و طواغیت و جایگزینی جامعه نورانی و حاکمیت صالحان از جمله آرمانهای اساسی انبیا و پیامبران و مردان الهی بوده است و گویا مهمترین مأموریت آنان محسوب گردیده که باید همه عوامل دست به دست یکدیگر دهد تا این آرمان الهی تحقق یابد و در سایه این مدینه فاضله استعدادها شکوفا شود و عدالت در همه جا اجرا گردد و دست جنایتکاران و زورگویان کوتاه شود و محرومان از نعمتهای الهی بهرهمند گردند. حال به دو آیه ذیل توجه فرمایید:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ؛ ما موسی (علیه السلام) را با آیات و نشانههای خود فرستادیم و دستور دادیم تا قومت را از وادی ظلمات به وادی نور رهنمون کنی. (۲۴)
آیه فوق مأموریت نهایی و غایی موسی بن عمران(ع) را با صراحت کامل و شفاف مطرح میکند و تأکید زیادی هم نموده است.
الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ؛ الف، لام، راء، این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیها(ی شرک و ستم و جهل) به سوی روشنایی (ایمان، عدل، آگاهی) به فرمان پروردگارشان درآوری و بسوی راه خداوند توانا و ستوده راهیشان سازی. (۲۵)
در این آیه هدف نهایی نزول کتاب آسمانی همانند قرآن چیزی جز تحول و دگرگونی از جامعه ظلمانی به وادی نور نخواهد بود زیرا سعادت در تشکیل و تحقق جامعه نورانی است.
ویژگیهای جامعه نورانی در قرآن
از خلال آیات گوناگونی که درباره جامعه نورانی بحث میکند و آن را مطرح مینماید، اوصاف و ویژگیهای برجستهای به چشم میخورد که میتوان آنها را صفات ممتاز جامعه نورانی شمرد تا در تحقق آن تلاش بیشتر شود و مردم بدان توجّه کنند.
الف) ولایت الهیه در جامعه نورانی
در رأس جامعه دینی حاکمیت از آن خداست و نظارت و اشراف کلی بر امور مردم در چهار چوب قانون الهی برنامهریزی شده است، خالق هستی با حاکمیت خویش مردم را از دامهای گوناگون و رنگارنگ شیطانی میرهاند و آنان را به وادی نور سوق میدهد و سعادت دنیوی و اخروی آنان را تضمین مینماید، چنانچه خود در قرآن کریم فرموده است:
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ؛ خداوند ولی و حاکم آنانی است که به او ایمان آوردهاند، او آنان را از وادی تاریکیها بسوی نور و هدایت سوق میدهد. (۲۶)
ب) سازماندهی، انسجام و وحدت
از دیگر ویژگیهای جامعه نوری، سازماندهی و انسجام و وحدت روحی و معنوی نیروهای مؤمن است، اینان خود را در لوای نور الهی و رهبر آگاه، دلسوز باتقوا و فقیه و مجتهد الهام گرفته از انوار الهی جبهه واحدی میدانند که تفکیک و جدایی و بر هم زدن این انسجام بسیار دشوار و سخت خواهد بود و هزینه سنگینی را به دنبال خواهد داشت. قرآن با ظرافتی وصفناپذیر فرموده است:
فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ؛ پس کسی که به طاغوت (بت و شیطان و هر موجود طغیانگر) کافر گردد و او را منکر شود و به خدا ایمان آورد به دستگیره محکمی چنگ زده است که گسستن و از هم ریختن برای آن نخواهد بود و خداوند شنوا و داناست(۲۷)
در جای دیگر به تک تک افراد جامعه دینی و غیر دینی فرمان میدهد:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ؛ به ریسمان الهی چنگ زنید و وحدت کلمه داشته باشید و از یکدیگر جدا نشوید. (۲۸)
و در میدانهای رزم و دفاع در برابر دشمنان خدا بویژه آنگاه که درگیری سخت میشود و بعضی فرار را بر قرار ترجیح میدهند که از آن تعبیر به ساعته العسره میشود، رزمندگان مؤمن و خداجو جملگی یک هدف (و آن پیروزی حق بر باطل) را دنبال میکنند و همگی همانند تن واحد میجنگند و میخروشند.
قرآن کریم میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ ؛ همانا خداوند دوست دارد کسانی (جبههای) را که در راه خدا میجنگند، آنان (به هنگام سختی مبارزه) همانند دژ آهنین پایدارند. (۲۹)
دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه و جدایی، ترفندهای گوناگونی را انجام دادهاند و از همه توان خود کمک گرفتهاند تا این پیوند زیبای قلبی و روحی را از جامعه اسلامی بگیرند. گاهی کتاب خدا را هدف قرار دادهاند؛ طرح بحث تحریف، خلق قرآن، ترجمههای غلط و ناروا و طرح باورهای نادرست تحت عنوان شبهات و … همه از این قبیل است. اینان گاهی اقدام به ترور شخص و شخصیت چهرههای نورانی پیامبر و اوصیای طاهرینش مینمایند و در این راه از هیچگونه تلاشی خودداری نمینمایند: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ ؛ دشمنان خدا میخواهند انوار مقدسه الهی را با تبلیغات و ترفندهای مختلف خویش خاموش نمایند ولکن خداوند عز و جل نور خویش را کمال خواهد بخشید گرچه مشرکان را ناخوشایند آید. (۳۰)
خداوند سبحان جهت تحقق این آرمان بلند (انسجام امت اسلامی) در رأس هرم جامعه نورانی، خود و سپس پیامبرش و جانشینان معصوم را مطرح نموده بطوری که هر کس در دائره حاکمیت الهی و جامعه نورانی است باید در اطراف این محورها بچرخد که در آن صورت خوشبختی و سعادت برای افراد و جامعه تضمین شده است.
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ ؛ همانا ولایت و حاکمیت شما از آن خدا و پیامبر اوست و نیز کسانی که ایمان آوردهاند، اینان نماز را به پا میدارند و در حالت رکوع به فقرا صدقه میدهند. (۳۱)
آیه کریمه فوق سه محور انسجام را جهت مردم معرفی میکند: خدا، پیامبر، اولو الامر. در محور اول و دوم هیچگونه بحثی وجود ندارد ولکن نسبت به اولوالامر که بعد از رسول خدا(ص) مطرح است، شأن نزول آیه فوق و روایات فراوان دالّ بر آن است که شخصیت معصوم و منحصر بفرد علی بن ابیطالب (ع) مقصود میباشد که میتوان به کتاب «شواهد التنزیل» مراجعه نمود.
ج) گسترش علم و آگاهی
در جامعه نورانی علم و دانش جایگاه بسیار رفیعی دارد و برای استادان و دانشجویان آن منزلت والایی در نظر گرفته شده است بویژه آنکه علم و دانشی باشد که آثار مثبت در امور مادی و معنوی مردم ایجاد کند.
در سیره عملی پیامبر گرامی اسلام آمده است: یک سوم از تمام وقت خویش را در منزل برای عبادت و استراحت و اهل و عیال و دیدارهای خصوصی قرار داده بود، در این ملاقاتهای خصوصی چنانچه ملاقات کننده عالم و دانشمندی بود برای او وقت بیشتری قرار میداد و احترام بیشتری میگذاشت. (۳۲)
قرآن در دیدگاه خود برای عالمان و دانشمندان فرهیختهای که روشنیبخش اجتماع خود هستند فضایل زیادی را مطرح می کند و برای آنان حقوق حساب شده را قائل است که مردم وظیفه دارند آنها را ادا کنند و به هنگام ورود آنان در مجالس و محافل عمومی مناسبترین جایگاه را جهت آنان در نظر بگیرند و همانند پدر خویش احترام نمایند. قرآن میفرماید: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ؛ خداوند آنانی را که ایمان آوردهاند و نیز آنانی را که عالم شدهاند مراتب (والایی) و فضائلی عنایت کرده است، و خدا به کارهایی که میکنید آگاه است. (۳۳)
و نیز در جهت تشویق و ترغیب جامعه به علم و آگاهی و دانشاندوزی میگوید:
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الأَْلْبابِ ؛ خداوند به هر کس بخواهد (بندگی و طاعتش کند) حکمت عطا میکند و به هر کس حکمت عطا نمود نیکی و خیر فراوانی را به او داده است که جز خردمندان کسی پند و اندرز نپذیرند.(۳۴)
د) امیدواری به آیندهای درخشان و پرتوان
حاکمیت و فرهنگ زیبای جامعه نورانی استعدادها را شکوفا میکند و به آنان برای آیندهای بهتر امید و نوید میبخشد و در آن، آرمانهای انسانهای فرهیخته و پاک را محقق میداند. در آن جامعه نورانی صالحان و شایستگان بر دل و گل انسانها حاکم خواهند بود و عدالت همه جا را فرا خواهد گرفت، چنانچه در کتاب سراسر حکمت خود فرمود:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً …؛
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنها را در زمین جانشین کند، چنانکه که گذشتگانشان را جانشین کردو دینشان را که برایشان پسندیده، برای آنها استقرار بخشد و ترس و وحشتشان را تبدیل به امنیت و آرامش نماید… (۳۵)
هـ) دوری از تهمت، منکرات، فحشاء و…
در جامعه نورانی پیشگیری از جرم و تنبیه مجرم و گناهکاری که جامعه را فاسد میکند در سرلوحه برنامههای آن قرار دارد، از این رو تهمت، غیبت، زنا، فحشا، بدبینی، دروغ، برهم زدن امنیت جامعه، خیانت و بر هم زدن تعهدها و قراردادها، تخلف ومراعات ننمودن قوانین اجتماعی، نه تنها ممنوع است بلکه برای برخی از آنها حدودی خاص تعیین شده که در صورت وقوع آن، تشکیلات قضایی و حاکمیت ملزم به اجرای آنهاست.
قوانین در دین مبین اسلام و سایر ادیان الهی همانند حدود، دیات، قصاص، تعزیر و … برای همین هدف والا تدوین گردیده و پیامبر اسلام و امامان معصوم (علیهم صلوات الله) بدان اهمیت میدادند تا جایی که فرمود: برکات و ثمرات اجرا و پیاده کردن یک حد از حدود الهی (همانند اجرای ۱۰۰ تازیانه برای مرد و زن زناکار و یا اجرای قصاص و…) بیشتر از چهل روز بارانی است که زمینها را سرسبز میکند و مواد اولیه مردم همانند گندم، جو و میوه و… میرویاند.
جالب توجه اینکه بسیاری از احکام همانند قصاص در اعضاء و جوارح و اجرای حدود در میان ادیان مشترک است. جهت تأیید مطالب فوق به دو آیه از قرآن کریم توجه کنید:
وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ ؛ کسانی که زنان پاکدامن و عفیف را به زنا متهم میکنند و چهار شاهد نمیآورند هشتاد ضربه شلاق بزنید و از آن به بعد هرگز شهادت و گواهی آنان را نپذیرید، آنان مردمی فاسق (بیاعتبار) هستند. (۳۶)
وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الأَْنْفَ بِالأَْنْفِ وَ الأُْذُنَ بِالأُْذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ در تورات بر آنان مقرر داشتیم که نفس (جان و تن) در برابر نفس و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در مقابل گوش و دندان به ازای دندان و هر جراحتی را قصاص خواهد بود و هر کس از قصاص درگذرد گناهش را کفاره (ارزش معین)ای خواهد بود و هر آن کس به آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند از ستمکاران است. (۳۷)
و) تعاون عمومی و دستگیری فقرا
در جامعه نورانی هر یک از افراد جامعه وظیفه دارند به یکدیگر کمک کنند و چنانچه یکی و یا چند نفر گرفتار شدهاند بقیه در نجات آنان بکوشند و شاهد بدبختی و سوختن آنان در منجلاب نباشند زیرا در جامعه نورانی همگی به منزله جسم واحد خواهند بود، چنانچه عضوی گرفتار شود و به درد آید به همه اعضا سرایت میکند پس در ترمیم و بهبود آن عضو کوشا بودن امر طبیعی و اخلاقی است. حال به یک روایت و دو آیه قرآن کریم در این محور توجه نماییم:
رسول خدا(ص) راجع به این امر مهم در مواضع مختلف فرمود:
الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا ؛ مؤمنین (در جامعه نورانی) برادر یکدیگرند، آنان همانند جسم واحدی هستند، چنانچه عضوی را درد آید درد آن به سایر اعضای بدن سرایت میکند، گویا همه جسم مریض شده است و گرفتار است. آنگاه فرمود: روح و روان دو مؤمن (انسانهای مؤمن) از روح واحدی آفریده شده است و همانا این ارواح بالاترین اتصال و پیوستگی را با روح خدا دارند که این پیوستگی از اتصال اشعه خورشید به یکدیگر و به خود خورشید بالاتر و بیشتر است. (۳۸)
قرآن در سوره مائده درباره هدایت عملی در جامعه نورانی ابتدا میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ …؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید به آنچه قرار و پیمان بستهاید وفا کنید.
سپس در آیه بعدی میفرماید: تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الإِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ؛ در کارهای نیک و ایجاد تقوی نسبت به یکدیگر مساعدت نمائید و در هم آمیزید ولکن در ایجاد گناه و معصیت و تجاوز به افراد (با انگیزههای قبیلهای و ناسیونالیستی) با یکدیگر یکی نشوید و کمک و مساعدت نکنید و تقوای الهی را در پیش گیرید. (۳۹)
و آنجا که احساس میشود درماندگان و گرفتاران نیازمند به کمک هستند به توانمندان جامعه دستور میدهد و زکات و مالیات را اختصاص به آنان میدهد و در این کمک پافشاری مینماید.
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ؛ زکات و صدقه (واجبه) مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت میکشند و کسانی که برای جلب محبت آنها اقدام میگردد و برای (آزادی) بردگان و (ادای دین) بدهکاران و در راه (تقویت آئین) خدا و واماندگان در راه، این یک واجب و فریضه (مهم) الهی است و خداوند دانا و حکیم است. (۴۰)
این بود برخی از ویژگیهای جامعه نورانی که میتواند آرامش، پرورش استعدادها، آیندهای زیبا و مدینه فاضله ایجاد کند گرچه با نگاهی عمیقتر معیارهای اساسی دیگری را میتوان برشمرد و در هر کدام بحث کاملی را ارائه نمود که ما به همین مقدار بسنده میکنیم. در پایان این نوشتار به صورت کلی برخی از صفات جامعه ظلمانی را نیز برمیشماریم.
جامعه ظلمانی
میتوان گفت در جامعه ظلمانی راه جهت شکوفایی استعدادها بسته شده، استبداد فرد و یا گروه مقدورات همه را در دست میگیرد، انسانهای آزاده را در بند قرار میدهد، وابستگی به قدرتهای خارجی را در دل خود میپروراند و در نهایت امت و ملت را فقیر و تهیدست کرده بطوری که نتواند از سرمایه اولیه مادی و معنوی خود بهرهمند شود. حال به بعضی از آن ویژگیها توجه کنید:
۱ـ فقر و تنگدستی، جهل و نادانی گسترش مییابد.
۲ـ فحشا و منکرات وسیله رسیدن به قدرت میگردد.
۳ـ دورویی و نفاق و نابود شدن عواطف و احساسات در افراد تبلور پیدا میکند.
۴ـ کمک و انفاق و دستگیری فقرا از جامعه رخت بر میبندد و بالاتر آنکه سرمایهدار روز به روز بر سرمایهاش افزوده و فقیر به ورطه نابودی کشانده میشود.
۵ـ ملاک و معیار برتریها صرف امور اقتصادی شده و فضایل اخلاقی به فراموشی سپرده میشود.
۶ـ کانون خانواده از هم گسیخته و روز به روز بر افراد فراری از کانون پرمحبت پدر و مادر افزوده میشود و اینان چون به جایی میرسند، انتقامجویی و احساسات غیر انسانی آنان سبب تجاوز و تعدی به دیگران میشود.
۷ـ رشوه، پارتیبازی، دادن پستها به افراد نالایق و بیعدالتیها جای انسانیت، عدالت و حقیقت را میگیرد و در افراد سرخوردگی و یأس به وجود میآورد.
قرآن کریم از همه موارد فوق به عنوان فرهنگ جامعه ظلمانی یاد میکند و میگوید آن روز که طاغوت و شیطان حاکم گردید همه امور فوق بلکه امور بدتر از آن بر سرنوشت انسانها حاکم خواهد شد. در سوره نور میخوانیم:
● یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ؛
ای اهل ایمان از گامهای شیطان پیروی نکنید، هر کس از گامهای شیطان پیروی کند (گمراهش میسازد زیرا) او را به فحشاء و منکرات فرمان میدهد. و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود هرگز احدی از شما پاک نمیگردید ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه میکند و خداوند شنوا و داناست. (۴۱)
● الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ ؛
شیطان شما را در فقر و تهیدستی قرار میدهد و به فحشا و زشتیها فرمان میدهد ولی خداوند وعده آمرزش و فزونی به شما میدهد و خداوند قدرتش وسیع و به هر چیزی داناست (به همین دلیل به وعدههای خود وفا میکند). (۴۲)
پىنوشتها:
۱ـ در بحث تحریف تورات و انجیل و دیگر کتابهای آسمانی گفته شده : جابجایی و یا ازدیاد و نقیصه در ترکیب کلمات چیزی است که دشمنان مکتب توحیدی در طول گذشت زمان بر آن دست یازیدند تا آن اثر ژرف از آنها گرفته شود و هدایت آن کم رنگ شود، از این رو کتابهای فوق وحی اصیل نیستند و در آنها تحریف به وجود آمده است لکن قرآن این معجزه خالده الهی از این دستبرد محفوظ مانده و حق تعالی حفاظتش را بر عهده داشته است: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ ؛ ما خود قرآن را فرو فرستادیم و آن را به صورت صد در صد حفظ خواهیم کرد. این بالاترین و اساسیترین فرق این کتاب با دیگر کتب آسمانی است.
۲ـ سوره رعد، ۲۸ ـ ۲۹ .
۳ـ آل عمران، ۸۳ .
۴ـ اعراف، ۱۷۹ .
۵ـ العین، ج ۳، ص ۲۷۵ .
۶ـ لسان العرب، ج ۵، ص ۲۴۰ .
۷ـ نور، ۴۰ .
۸ـ حدید، ۲۸ .
۹ـ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۰۳ .
۱۰ـ مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۰۹ .
۱۱ـ انبیاء، ۸۸ ـ ۸۷ .
۱۲ـ زمر ـ ۶ .
۱۳ـ برای توضیح بیشتر ر، ک: تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۱۲۲ عربی؛ (ترجمه فارسی ج ۱۵، ص ۱۷۰ ـ ۱۶۹) و نیز ج ۲، ص ۳۵۰ .
۱۴ـ نور، ۳۵ .
۱۵ـ مائده، ۱۵ ـ۱۶ .
۱۶ـ تفسیر صافی، ج ۲، ص ۲۳ .
۱۷ـ مائده، ۴۴ .
۱۸ـ مائده، ۴۶ .
۱۹ـ حشر، ۲۱ .
۲۰ـ بحار الانوار، ج ۵۷، ص ۱۹۸ .
۲۱ـ بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۴۰۶، ح۱ .
۲۲ـ بقره، ۲۷۵ .
۲۳ـ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۸۵ .
۲۴ـ سوره ابراهیم، ۵ .
۲۵ـ سوره ابراهیم، ۱ .
۲۶ـ بقره، ۲۵۷ .
۲۷ـ بقره، ۲۵۶ .
۲۸ـ آل عمران، ۱۰۳ .
۲۹ـ صف، ۴ .
۳۰ـ توبه، ۳۲ .
۳۱ـ مائده، ۵۵ .
۳۲ـ سنن النبی(ص)، علامه طباطبایی، ص ۲۵ .
۳۳ـ مجادله، ۱۱ .
۳۴ـ بقره، ۲۶۹ .
۳۵ـ نور، ۵۵ .
۳۶ـ نور، ۴ .
۳۷ـ مائده، ۴۵ .
۳۸ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶۷ .
۳۹ـ مائده، ۱ ـ ۲ .
۴۰ـ توبه، ۶۰ .
۴۱ـ نور، ۲۱ .
۴۲ـ بقره، ۲۶۷٫