اشاره
آقاي کريم خانمحمدي، دکتراي فرهنگ و ارتباطات، دانشآموخته سطح خارج فقه و اصول حوزه علميه قم، عضو هيئت علمي گروه جامعهشناسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) و رئیس پژوهشکده مطالعات دینی فرهنگ، وابسته به پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات است. فعاليتهاي علمي و پژوهشي ايشان در زمينه ارتباطات و جامعهشناسي است. ايشان افزون بر 33 مقاله علمي ـ پژوهشي در اين زمينه، اجراي چندين طرح پژوهشي را بر عهده داشته که اکنون «آسیب شناسی فرهنگ مذهبی ایرانیان» در حال اجراست. دکتر خانمحمدي، در سال 1385 موفق به دريافت تنديس ملي فداکاري در مقطع دکتري، و سال 1386 استاد پژوهشگر نمونه دانشگاه باقرالعلوم(ع) شد.
زندگي در شهرهاي بزرگ با فشردگي جمعيت و تراکم اخلاقي و آزادي نسبي و کنترلناپذيري محيط، سبب گسترش ناهنجاريهاي اجتماعي شده است. ازاينرو، ايشان باور دارند که در نهادينهسازي فرهنگ حجاب و عفاف، بايد محلهها و مساجد احيا شوند؛ زيرا مساجد، بهترين مکان براي تشکيل هويت ديني است. بنابراين، بايد حوزه علميه از طريق روحانيون، با احياي مساجد در اين زمينه نقشآفريني داشته باشند. رسانه ملي پس از نهادهاي آموزشي، سهم عمدهاي در تعميق و تضعيف اين فرهنگ در جامعه برعهده دارد. رسانه ملي، ميتواند با داشتن ديدگاهي سيستمي، ساخت سريالهايي با مضامين عالي و هدفدار، شخصيتپردازي صحيح از بانوان چادري در برنامهها و غفلت نکردن از پوشش مردان و نظارت تخصصي و محتوايي بر توليدات، گامهايي اساسي در اين زمينه بردارد.
ـ به عنوان اولين سؤال بفرماييد وضعيت عفاف و حجاب را در جامعه امروز ايران چگونه ارزيابي ميکنيد؟
مسئله حجاب در مناطق مختلف ايران متفاوت است. در شهرستانها مشکلي نداريم. در مناطق روستايي نيز حجاب به صورت سنتي رعايت ميشود. مشکل در شهرهاي بزرگ است. در تهران، ما با پديده بدحجابي روبهرو هستيم. پديده بيحجابي در ايران وجود ندارد، بلکه معضل، به تسامح بدحجابي و به تعبیر دقیقتر حجاب ناقص، است. البته به لحاظ عفاف، شاخصه فقط ستر و پوشش نيست. برخي مؤلفهها حکايت از اين دارد که در اين زمينه، مشکلات و مسائلي داريم. براي مثال، مصرف لوازم آرايشي در ايران بسيار بالاست و گفته ميشود در اين زمينه رتبه اول را در دنيا داريم. اين يک شاخصه است. گاهي آمار مزاحمتهاي خياباني بالاست. اين نيز شاخصهاي براي ضعف در زمينه عفاف است. در مقايسه با ديگر کشورها، ايران از عفيفترين کشورهاست و حتي در ميان کشورهاي اسلامي نيز برتر است. ما در آسيبشناسي، معياري داريم. براي مثال، در توسعه، کشور متروپل يا فلان کشور معيار ماست و با آن معيار ممکن است بگوييم کشور ما نيز توسعهيافته است يا خير؟ اما در اين زمينه معيار، معيارهاي اسلامي و شاخص ما، جامعه مطلوبي است که اسلام ترسيم کرده است. بنابر این، اگر وضعیت حجاب را با جامعه مطلوب مقايسه کنيم، ضعف داريم، ولي اگر با کشورهاي ديگر مقايسه کنيم، عفيفترين کشور هستيم. در عين حال، ما با آن الگوي مطلوب عفاف و حجاب اسلامي، فاصله داريم.
ـ با توجه به اينکه سخن را با بحث حجاب آغاز کرديد، آيا رويکرد شما درباره وضعيت جامعه فعلي و عفاف اجتماعي، به سمت بانوان گرايش دارد؟
خير. رويکرد من لزوماً بر بانوان نيست. ما بيشتر حجاب بانوان را در ايران مطرح کردهايم. پژوهشهاي صورت گرفته نيز، تصويرسازي از زنان در رسانههاي ملي است. اگر تصويرسازي مردان در رسانه را دنبال کنيد، تحقيق کمتري در اين زمينه صورت گرفته است. در برخي از دورهها به مردها توجه زياد و از زنان غفلت ميشد.
اکنون نيز تحت تأثير فمينيسم، به زنان بيشتر توجه ميشود. بنابراين، عفاف و حجاب، هم براي مرد است و هم براي زن؛ ولي حدودش فرق ميکند. اسلام ميفرمايد براي زن قرص صورت و کفين ميتواند باز باشد و براي مرد بخش بيشتري از بدن.
ـ چه عواملي را در ايجاد و تشديد وضعيت کنوني عفاف و حجاب در جامعه، مؤثر ميدانيد؟
دو گونه علل، ساختاري و فرهنگي برای وضعیت حجاب می توان در نظر گرفت. شيوه رويارويي با هرکدام بايد متناسب با آن علل باشد.
الف: منظور از علل ساختاري، اين است که متناسب با تحولاتي که در جامعه رخ ميدهد، خود را متحول کنيم. در غير اين صورت، عدم تناسب مردم را به بدحجابی رهنمون می سازد. براي مثال، يکي از علل ساختاري، بزرگ شدن شهرهاست. وقتي که شهر بزرگ ميشود، افراد در آن شهر به صورت گمشده زندگي ميکنند؛ يعني با اينکه جمعيت شهر زياد است، افراد تنها زندگي ميکنند. در شهرهای بزرگ از یک سو کنترل سنتي از بين ميرود از سوی دیگر، زنها گرايش به تبرج دارند؛ يعني دوست دارند زيباييهاي خود را نشان دهند. خداوند در قرآن ميفرمايد: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي؛ و در خانههاي خود بنشينيد و چون زنان جاهليت نخست، خودنمايي نكنيد.» (احزاب: 33) با توجه به اين آيه، انسانيت در اين است که تبرج نکنيم. در جامعه سنتي قديمي نميتوانستند تبرج کنند، ولي در شهرهاي کلان مثل تهران که احساس کنترل وجود ندارد، تبرج بروز و ظهور دارد. از ديگر علل ساختاري، مسئله اشتغال زنان است. در قديم هم زنان اشتغال داشتند، ولي در خانه کار ميکردند؛ چادر را کنار ميگذاشتند و کارشان را انجام ميدادند. در اين دوره، زنان در محيط اداره، بانکها و مانند آن کنار يک مرد کار ميکنند. محيط کار ايجاب ميکند که لباس به گونهاي خاص باشد، ولي دستور اسلام حجاب است.
ب: يکي از علل فرهنگي، تعامل با فرهنگهاي بيگانه است. با پيدايش رسانهها و گسترش ارتباطات، امکان ارتباط با کشورهاي بيگانه فراهم شده است. اين ابزارها زمينه را براي تهاجم فرهنگي ايجاد کرده است. براي مثال، امريکا فرهنگ خود را به ما القا ميکند، در حالي که با نبود تلويزيون و ماهواره، اين نوع تهاجم امکان نداشت. تهاجم فرهنگي از طريق رسانهها و پيشرفت تکنولوژي، امکانپذير شده است. کشورهاي غربي الگوهاي خود را به ما نشان ميدهند و ميگويند زن، بيحجاب يا بدحجاب باشد، راحتتر است. عدهاي نيز تحت تأثير اين فرهنگ قرار ميگيرند.
ـ نقش وضعيت معيشتي و اقتصادي مردم را در زمينه گرايش به بدحجابي چگونه ارزيابي ميکنيد؟
از منظر جامعهشناختي، بهترين قشر، طبقه متوسط است. هرچند کلیت ندارد اما کسي که بسيار فقير است، دينفروشي ميکند؛ کسي که بسيار ثروتمند است سرمست ميشود و اغلب، فرزندانشان بدحجاب و ناهنجار هستند. افراد فقير نيز، به دليل بيپولي، به خودفروشي و دزدي و ناهنجاري روي ميآورند. پس به لحاظ تئوريک، بهترين طبقه، قشر متوسط است؛ يعني کساني که کار ميکنند و درآمدشان در حد کفاف است. در قرآن نيز آمده است:
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ. (شوري: 27)
و اگر خدا رزق را براي همه بندگانش فراخ ميكرد، در زمين طغيان ميكردند، ولي هرچه را بخواهد به اندازه نازل ميكند؛ چراکه از وضع بندگانش باخبر و (به حال آنان) بيناست.
وقتي خدا روزي را گسترش دهد، بعضي طغيان ميکنند. اگر فاصله طبقاتي بيشتر شود، ناهنجاري نيز زياد ميشود. به لحاظ تئوريک ميتوان گفت: ما بايد براي تعادل جامعه، بکوشيم. اسلام با کمونيسم و ليبراليسم مخالف است. در واقع، هردوی فقر و اشرافيت و اشرافيگري در گرایش به ناهنجاری تاثیر دارد. نظر اسلام اين است که ثروت بايد در حد کفاف بين همه تقسيم شود؛ يعني هيچ فقيري در جامعه نباشد. دولت، موظف است حداقل معيشت را براي همه افراد جامعه فراهم کند.
ـ براي اصلاح وضعيت کنوني عفاف و حجاب چه اقدامهايي بايد صورت گيرد؟
اصلاحگر بايد به علل پيدايش پديدهاي مثل بدحجابي که آسيبي اجتماعي است، توجه داشته باشد و آنها را از بين ببرد. يکي از عوامل ساختاري بدحجابي، بزرگ شدن شهرها و کاهش کنترلهاست. در اين مسئله بايد محلهها را احيا کنيم؛ يعني بايد در شهرهاي بزرگ، شهرها و محلههاي کوچک احيا شود. هرکس متعلق به يک محله باشد، تا بداند که کنترل ميشود. از نظر فرهنگي اگر بخواهيم انحرافات مردان و زنان، از جمله بدحجابي کاهش يابد، بايد آنها را به محلههاي کوچک وصل کنيم؛ يعني بايد مساجد و محلهها احيا و NGOها توسعه يابد. با ترويج NGOها و عضويت افراد مختلف در آنها، رفتار اعضا کنترل ميشود. بايد الگوهايي با محوريت مسجد و محله ايجاد کنيم.
اشتغال زنان نيز ايجاب ميکند که لباس آنها با شغلشان متناسب باشد. ما بايد براي لباسهاي متناسب با وضعیت جدید، الگو معرفي کنيم، ولي در اين زمينه بسيار ضعف داريم. خداوند ميفرمايد: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» (بقره: 275) خداوند وقتي ميخواهد ربا را حرام کند، پيش از آن، بيع را حلال کرده و راهکارش را نشان داده است. بنابراين، اگر در جامعه تغييرات ساختاري داريم بايد به سرعت الگوي بهينه و متناسب با جامعه را معرفي کنيم که رسانه ملي بايد عهدهدار معرفي آن باشد. ما بايد براي حجاب الگو معرفي کنيم که در اين زمينه بسيار ضعف داريم. بايد در برابر الگوهاي بيگانگان، چادرهاي زيباتر و الگوهاي زيباتري براي دختران جوان ايجاد کنيم که هم زيبا باشد و هم حجاب رعايت شود.
در زمينه علل فرهنگي نيز بايد از تهاجم فرهنگي جلوگيري کنيم و اين کار، با کنترل و فيلترينگ امکانپذير نيست. ما بايد جامعه را واکسينه و هويتسازي کنيم.
در مرحله دوم، توجه داشته باشيم که با دست خود زمينههاي تهاجم را ايجاد نکنيم. رسانه ملی باید هدایت-محور باشد در حالیکه رسانه ما نه تنها هدایت¬محور نیست بلکه انعکاس از طبقات مرفه است. ما با نشان دادن ارتباط دختر و پسر در رسانه ملي، زمينه تهاجم فرهنگی را، ايجاد ميکنيم، در حالي که در جامعه سنتي، افراد چادري و باحجاب چنين ارتباطهايي با نامحرم ندارند. گاه اين کار به منظور جذب مخاطب است که کاملاً اشتباه است. بايد به دنبال کيفيت فيلم باشيم، نه کميت آن. گاهي به بهانه جذب مخاطب، زمينه را براي تهاجم فرهنگي ايجاد ميکنيم. مخاطب با ديدن انحراف در رسانه ملی بیشتر تحت تأثير قرار ميگيرد تا دیدن همان صحنه یا بدتر از آن در ماهواره، زیرا، در معرض تعریف مثبت از آن عمل قرار می¬گیرد، برخلاف ماهواره که مخاطب را در معرض تعریف مثبت قرار نمی¬دهد.. اگر فرد تعريف مثبتي از انحراف دريافت کند، آن انحراف را ميآموزد و انجام ميدهد. اما اگر انحراف مثبت تعريف نشود، معمولا افراد باهويت اين کار را انجام نميدهند. استدلال دختران چادري از خانوادههاي مذهبي اين است که در سريالهاي ما زنان همه مانتويي هستند؛ يعني الگوي آنها تلويزيون است. به عبارت دیگر، برخلاف ماهواره تلویزیون توان مشروعیت¬بخشی دارد و زمینه را برای تهاجم فرهنگی فراهم می کند.
ـ هر يک از نهادها و سازمانهاي علمي، آموزشي، پژوهشي، انتظامي و قضايي، چه سهمي در اصلاح وضعيت کنوني عفاف و حجاب دارند؟
اگر بخواهيم مشکل حل شود، بايد بدانيم چه کساني بايد نقشآفريني کنند. به نظر ميرسد نخستين رکن، مساجد هستند. در مقوله عفاف و حجاب، بايد حوزه علميه و روحانيان نقش داشته باشند؛ آن هم در مساجد. مسجد، بايد پايگاهي اسلامي و فرهنگي باشد. بايد به مساجد و روحانيان بودجه دهيم تا اين مشکلات را حل کنند. مشکلات فرهنگی فقط با مسجدمحوری و بازگشت روحانیون به مسجد قابل حل است. دومين رکن، نهادهاي آموزشي هستند؛ دبستان و راهنمايي و سپس دبيرستان و دانشگاه. در حال حاضر اگر در دانشگاه کار کنيم، فايده چندانی ندارد؛ زيرا شخصيت دانشجويان شکل گرفته است. در مرحله سوم، رسانه ملي بايد کار فرهنگي کند.
در مرحله چهارم، ديگر نهادها را مؤثر ميدانم و نيروي انتظامي و قوه قضائيه در مرحله آخر است. يکي از آسيبهاي آخرالزمان به فرموده رسول اکرم(ص) «کَثُرَ الشُرَط» است. شرطه؛ يعني پاسبان. هر جامعهاي که با پاسبان کنترل ميشود، دچار آسيب است. اگر بخواهيم جواني را کنترل کنيم، نخست بايد با او با مدارا رفتار و به او محبت کنيم، مشورت بدهيم، کار و شغل و شرايط ازدواج را فراهم کنيم. سپس اگر مرتکب خلاف شد، او را مجازات کنيم. ما زمينه اصلاح را فراهم نميکنيم و بعد ميگوييم 70 درصد، بدحجاب داريم. اين افراد بدحجاب، بدذات نيستند و گاهي مسئله، لج و لجبازي است.
در زمانهاي گذشته امثال آيتالله مجتهدي تهراني، امام جماعت مسجد ميشد و مخاطب را جذب ميکرد. امروزه نخبههاي ما در مساجد حضور ندارند. به نظر من اگر بودجههايي را که براي ارشاد و فرهنگسراها هزينه ميکنند، کاهش بدهند و بسياري از کارها را به نخبههاي روحانيت بسپارند تا مساجد را تقويت کنند، جوان هويت خود را پيدا ميکند. با کمک روحانيان ميتوان کلاسهاي زبان و مانند آن را در مسجد برگزار کرد. مساجد بايد مشاوران توانمند داشته باشند. وقتي جوانان عضو اين مسجد شدند، ديگر نميتوانند بدحجاب باشند؛ زيرا همديگر را ميشناسند. ما به انقلاب فرهنگي نياز داريم و آن انقلاب، اين است که بايد بودجه بسياري از نهادها را به مساجد منتقل کنيم و نخبههاي طلاب را به مساجد بازگردانيم. همانطور که حضرت امام فرمودند: «مساجد سنگرند»، سنگرها را پر کنيد، همه فعاليتها بايد در مسجد متمرکز باشد.
ـ شما رسانه ملي را در رتبه سوم قرار داديد. سهم رسانه ملي را در اين زمينه چگونه ارزيابي ميکنيد و چه وظايف و مسئوليتهايي براي آن قائليد؟
1. رسانه ملي بايد نگاه سيستمي داشته باشد. نداشتن نگاه سيستمي باعث ميشود، ما اشتباهاتي انجام دهيم که دشمن در تهاجم فرهنگي از آن سوء استفاده کند. نگاه سيستمي يا ساختاري، مثل بازي شطرنج است. وقتي شطرنج بازي ميکنيم، هم خودمان بايد درست عمل کنيم و هم بايد نگاه کنيم که طرف مقابل چه حرکتي انجام ميدهد تا آن را خنثي کنيم. پس ما نيز بايد به رسانههاي غربي توجه داشته باشيم تا اشتباه نکنيم. براي مثال، مردم براي ديدن سريالهای جذاب در ماه محرم و رمضان به مسجد نميروند در نتیجه حجاب نيز نهادينه نميشود؛ زيرا تأثيري که مسجد دارد، رسانه ندارد. اگر مساجد پر شوند، بسياري از مشکلات ما حل ميشود. بنابراين، رسانه ملي بايد به درستي حجاب را تبيين و شکلدهي الگوي آن را درست بيان کند.
2. معرفي الگوي بهينه؛ يعني ساخت سريالهايي جهتدهنده به سمت حجاب با مضامين عالي؛ سريالهايي که به حجاب جهت ميدهد. يعني ما بايد حجاب را در سريالها وارد کنيم، اما اين کار را نميکنيم. براي مثال، بازيگر نقش اول سريال «ثريا» حجاب داشت، ولي دنبال ربا بود. در فرهنگ ما اين بسيار نادرست است. بنابراين، رسانه ملي بايد حجاب را به عنوان ارزشي اجتماعي نمايش دهد.
3. سومين نقش رسانه ملي، پرهيز از کج کارکردهاست؛ يعني کاري نکند که کارکردهاي پنهان داشته باشد؛ مثل سريال کليد اسرار که ميخواهيم بگوييم در اين عالم، ماورايي هست و اسراري هست، ولي اين اسرار به حجاب ربطي ندارد. به نظر من در تمام مراحل سياستگذاري، توليد، نظارت و ساخت، بايد متخصصاني باشند که نظارت کنند. همچنين بايد در رسانه ملي يک شوراي سياستگذاري متشکل از افراد مختلف داشته باشيم. ما به نخبههاي جامعه کم اهميت ميدهيم. از نخبههاي مذهبي و حتي غير مذهبي، بايد استفاده کرد.
ـ سازمان صدا و سيما، شوراهاي راهبردي سياستگذاري و نظارتي دارد که از نخبهها استفاده ميکند.
سريالها را بايد در مرحله اول، پيش از پخش، بررسي و نظارت نمايند. شورا بايد در اين زمينهها از افراد متخصص و فعال استفاده کند.
ـ مهمترين موانع تأثير برنامههاي رسانه ملي در زمينه گسترش فرهنگ عفاف و حجاب و مقابله با بدحجابي چيست؟ چگونه ميتوان بر اين موانع غلبه کرد؟
يکي از موانع اثرگذاري، سياسي کردن و سياسي شدن موضوع است. بايد بکوشيم مقوله حجاب را به عنوان گزارهاي ديني، از سياسي بودن خارج کنيم. گاهي در انتخابات، نماد چادر و حجاب را با مقوله سياست عجين ميکنند؛ اين يکي از موانع است که متأسفانه برخي سياستمداران نيز به اين مسئله دامن ميزنند.
از موانع ديگر، رفتار گزينشي و نمادينهسازي حجاب است. رفتار گزينشي در مقوله حجاب، اين است که از ميان اين همه تخلف، بدحجابي را ببينيد. اين روش، تأثير منفي دارد. در جامعه اگر غيبت کني يا دروغ بگويي، مهم نيست، ولي اگر حجاب را رعايت نکني، معضلي اجتماعي است.
مانع ديگر، غفلت از کارکردهاي منفي ديگر عوامل مؤثر است. بحث حجاب فقط به رسانه ملي ربط ندارد، خانواده نيز بسيار مهم است. ما بايد کيان خانواده را حفظ کنيم. يکي از مؤلفههاي عقلانيت ديني، خانوادهگرايي است. ريشه بسياري از مشکلات، اين است که افراد خانواده وابسته نيستند. افراد جداافتاده از خانواده، اغلب به انحراف روي ميآورند.
مانع ديگر، بهره نگرفتن از افراد معتقد و متخصص است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «اِنَّ خيرَ مَنِ استَأجَرتَ القوي الامين؛ بهترين اجير، كسي است كه هم نيرومند باشد و هم امين.» (قصص: 26) يعني انسان اول بايد قوي باشد و بعد امين؛ اول تخصص، بعد تعهد. شما بايد سراغ متخصصها برويد و از ميان آنها متدينترين را گزينش کنيد. گاه به تخصص، کم اهميت ميدهيم و از افراد متدين غير متخصص استفاده ميکنيم که همه چيز را خراب ميکند؛ زيرا تخصص ندارد.
يکي از موانع پذيرش يک هنجار، فضاي آنوميک است. فضاي آنوميک سه معنا دارد:
1.اجمال هنجار؛ يعني اينکه نميدانيم حجاب چيست.
2.تعارض هنجارها که سبب ميشود فضاي آنوميک ايجاد شود و مخاطب نپذيرد. براي مثال، پدر و مادري با هم اختلاف دارند. مادر به کودک ميگويد اين کار را انجام بده و پدر ميگويد اين کار را نکن. کودک نيز به هيچ کدام گوش نميدهد. اينجا فضاي آنوميک ايجاد ميشود. پس بايد پدر و مادر در غياب کودک، به يک اجماع يا توافق برسند که کودک بايد چه کار کند. در سطح جامعه، نخبگان و حاکیت به مثابه والدین نقش دارند در صورت عدم وفاق جامعه با فضای آنومیک مواجه می شود.
3. فقدان هنجار؛ سومين معناي فضاي آنوميک اين است که ما در يک زمينه، اصلاً هنجاري نداشته باشيم. براي مثال، دختر يازده ساله ميپرسد من چطور لباسي بپوشم؟ ميگوييم براي تو تکليفي نيست (چون هنجار نداريم). ما بايد تکليف را روشن کنيم، دولت نميتواند بگويد تکليف نداريد. بايد لباسهاي مناسب در سنين مختلف را مشخص کرد.
ـ به عنوان آخرين سؤال، اگر رسانه ملي بخواهد يک برنامهريزي اصلاحي در پيش گيرد تا وضعيت فعلي عفاف و حجاب را در رسانه ملي و اجتماع ايران رو به بهبود برد، چه اهداف، سياستها و راهبردهايي را بايد سرلوحه کار خود قرار دهد و بر اساس چه برنامه زمانبنديشدهاي، بايد اقدام به اين کار کند؟
براي ساماندهي اين کار، بايد از نخبهها و متخصصها بر اساس تئوري زمينهاي استفاده کرد تا آنها به گفتوگو و تبادل نظر بپردازند. از دل اين گفتوگوها اين فرايند نيز به دست ميآيد. ما در سريالهاي خود بايد تحولاتي داشته باشيم که اين در دست دولت و رسانه ملي است. آن گروه نخبه بايد الگوي حجاب را معرفي کند و بگويد از اينها نبايد سرپيچي شود. سريالها بايد کاملاً اسلامي باشد.
نتيجهگيري
مفاهيم و مضامين اصلي جملات کليدي
عوامل ايجاد و تشديدکننده پديده بدحجابي علل ساختاري؛ يعني متناسب با تحولاتي که در جامعه رخ ميدهد، خود را متحول نميکنيم.
علل فرهنگي، مانند تعامل با فرهنگهاي بيگانه
اقدامات و بايستههاي بهبود وضعيت موجود هويتسازي از طريق مساجد، طراحي لباسهاي متنوع و زيبا متناسب با شغل زنان، جلوگيري از زمينهسازي براي تهاجم فرهنگي، فرهنگسازي براي ازدواج آسان و شکلگيري نهاد خانواده
آسيبشناسي عملکرد رسانه ملي مجموعههاي تلويزيوني، زيباييها و آثار مطلوب فردي و اجتماعي حجاب را به تصوير نميکشند.
وظايف و بايستههاي سياستگذاري، توليد و نظارت در رسانه ملي رسانه ملي بايد به نهادينهسازي فرهنگ عفاف و حجاب در تلويزيون نگاه سيستمي داشته باشد.
بايد سريالهايي جهتدهنده به حجاب با مضامين عالي ساخته شود.
در توليد برنامهها بايد نظارت شورايي صورت گيرد و از نخبههاي ديني و حتي از افرادي که مخالف دين هستند، استفاده شود.
موانع برنامهسازي فرا روي رسانه ملي سياسي کردن و سياسي شدن موضوع
رفتار گزينشي و نهادينهسازي حجاب؛ يعني اينکه شما از ميان اين همه تخلفات، بدحجابي را ميبينيد.
بهره نگرفتن از افراد معتقد و متخصص
ايجاد فضاي آنوميک