بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
دلی سبز و تنابر داشت گلدان *** نگاه سینه بر در داشت گلدان
دو رکعت ندبه خواند و منتظر شد *** نباریدی ترک برداشت گلدان
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیز. آرزو میکنم در هر کجا که هستید انشاءالله باغ ایمانتان آباد باشد. و لحظات زندگی شما پر از یاد خدا و توأم با آرامش باشد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز. آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماهی که گذشت را داریم. امیدواریم انشاءالله این نورانیتها برای ابد در جان و روح ما باشد و مورد عنایت ویژه خدای متعال باشیم.
شریعتی: چهارشنبه روز عید فطر خدمت حاج آقای فرحزاد بودیم. یک بحثی را ایشان آغاز کردند، با عنوان همت بلند و نکات خیلی خوبی را در آینه آیات و روایات و ادبیات شنیدیم. امروز ادامه آن بحث را خواهیم داشتم و انشاءالله جلسه آینده به بحث اصلی برمیگردیم که وصایای پیامبر به امیرالمؤمنین(ع) است.
حاج آقای فرحزاد: بحث روز چهارشنبه بازخورد خوبی داشت و موضوع بحث به نظرم خوب بود، بسیاری از نکاتش جا مانده بود من دلم نیامد این بحث را رها کنم. ممکن است بعضی از بینندگان بحث را ندیده باشند. خیلی فشرده عرض میکنم که بحث این بود که ما موقف میزان و سنجش و ارزیابی داریم که همین حالا هم هست منتهی باید آدم خودنگری و بازنگری کند، و روز قیامت دیگر علنی است و دیگر قابل جبران و تدارک نیست. موقفی است که همه انسانها را ارزیابی میکنند. به درد بهشت میخورند. به درد جهنم میخورند. انشاءالله امید است که همه بینندههای ما اهل بهشت باشند. در کدام درجه بهشت جای میگیرند. خدای نکرده کسانی که اهل جهنم هستند در کدام برکات، ارزیابی میشود. کلمه وزن و میزان و موازین در قرآن مکرر آمده است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در همین دنیا کار را انجام دهید. یعنی آنجا دیگر وقت تمام است. الآن دست ما باز است. گفت:
بیا تا برآریم دستی ز دل *** که نتوان برآورد فردا ز گل
آنجا دیگر فقط نتیجه اعمال و صفات و ارزیابیها را به ما میدهند. ولی الآن دست ما باز است. عرض کردیم یکی از معیارهای نمره آوردن و معیارهای ارزیابی همت انسانهاست. یعنی ما همّ اصلی ما و دل مشغولی ما و دغدغه اصلی ما چیست؟ دنبال چه هستیم؟ مطلوب و محبوب ما چیست؟ دنبال هرچه هستیم نمرهات همان است. گمشده شما چیست؟ اگر گمشده شما پول است، قیمت شما به اندازه پول است. گمشده شما اگر یک حیوان است، به اندازه یک حیوان ارزش داری. گمشده شما اگر خداست، هیچ شک نکن قیمت شما خدایی است. ثار الله میشوی. «علی منصوص فی ذات الله» چرا امیرالمؤمنین ید الله، وجه الله، اذن الله، قلب الله شده است؟ چون محبوبش و گمشدهاش خداست. همه وجودش خدایی شده است. هر انسانی در ظرفیت وجودی خودش میتواند به اینجا برسد. هر چیز که در جستن آنی، آنی!
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: قیمت هرکس به اندازه همت اوست. در بیان نورانی دیگر فرمودند: «المرأ یطیر بالهمته کما انا الطیر یطیر بجناحیه» همینطور که پرنده با بال پرواز میکند، هرچه بیشتر بال و پر بزند، بالاتر میرود، انسان هم با همت خودش پرواز میکند. در این دنیای گذرا و زود گذر همتهایمان را بالا ببریم. به قول حافظ میفرماید:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود *** به هرچه رنگ تعلق پذیرد، آزادم
یعنی چیزهایی که متغیر است، فانی و از بین رفتنی است، چرا دنبال باقی نباشیم. همه انسانها دنبال نقشه هستند. چرا دنبال نقاش نباشیم. یعنی گاهی یک هنر ما را از صاحب هنر خیلی غافل میکند. میگوییم: چه خط زیبایی است. محو خط میشویم. نمیگوییم: قربان خطاطی برویم که یک نقش آفرینیاش این خط بوده است. یک نقاشیاش این نقاشی بوده است. پس خودش چقدر زیباست. خدایی که این نقاش را آفریده چقدر زیباست. یعنی عموم مردم در نقش و خلقت و آفرینش غرق شدند. واقعاً مواظب باشیم تمام این نعمتها و جلوهها ما را از صاحب جلوه غافل نکند. حافظ میفرماید:
خیر تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم *** کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
زلیخا اول جمال یوسف را جذب کرده بود. پایش هم ایستاد. غربت، فشار، سختی، پیری، رنج، کوری، باز هم یوسف یوسف میکرد. ولی خدای متعال پرده از جلوی چشمانش برداشت، یک چشمه از جمال خودش را به او نشان داد. وقتی یوسف آفرین در چشم زلیخا جلوه کرد، یوسف رنگ باخت. با آن همه زیبایی که خانمها طبق آیه قرآن دستشان را بریدند، «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُن» (یوسف/31) اگر آنجا را آدم پیدا کند، که پیدا هم میشود. «وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون» (ذاریات/21) «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمحَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) آن حقی که خود خداست و نقش آفرین است و آفریننده همه این زیباییهاست، خدا میگوید: من نشان میدهم. این آیات هم نشان دادم که به صاحب آیه پی ببرید. زلیخا وقتی حقیقت را پیدا کرد دیگر یوسف هم دنبالش میافتاد، حتی پیراهن زلیخا را یکبار پاره کرد که بیا بیشتر نزد من باش. دیگر جلوه ندارد، حنای تو دیگر رنگی ندارد. خیلی عجیب است. چرا آدم آن حقیقت را پیدا نکند. مرحوم دولابی مثال میزدند که چوپان گوسفندها را میبرد و یک نهر جاری و جوی جاری است. همه آنها سمتی میروند که آب از آن بالا میآید. سمت سرچشمه میروند. انبیاء هم آمدند ما را به آن سرچشمه برسانند.
این همه آوازهها از شه بود *** گرچه از حلقوم عبدالله بود
پیغمبر ما این همه زیبایی دارد، قرآن بر قلب او نازل شده، صفات برجسته دارد. اخلاق برجسته دارد. خیلی مهم است. ولی مهمتر خدایی است که او را خلق کرده است. سرچشمه همه خوبیها «بیدک الخیر» همه زیباییها و جلوهها از آنجاست. تمام این آیات و جلوهها این است که ما را به مرکز و مقصد و سرچشمه نزدیک کند. یعنی ما را غافل نکند. از خدا معرفت خودش را بخواهیم. محبت خودش را بخواهیم. تا نشان هم ندهد، نمیشود. باید در را او باز کند. ما هم باید تلاش کنیم. معرفت صنع خداست. رضایت صنع خداست. جذبه صنع خداست.
امام هادی(ع) بیان نورانی دارند. میفرماید: «الدنيا سوق ربح قوم و خسر آخرون» (تحف العقول/ص483) حضرت دنیا را به بازار و نمایشگاه تشبیه کردند. ما را به نمایشگاهی میفرستند که همه چیز در این نمایشگاه هست. هر نوع خوراک و پوشاک، هر نوع وسیله نقلیه، هر نوع اسباب بازی، هر نوع چیزهای دنیایی بخواهی و بالاتر و ماورایی بخواهی، در این نمایشگاه گذاشتند. فروشگاهی است که هر نوع جنس از پستترین و بیارزشترین جنسها تا اعلی درجه ترین جنسها در این بازار میفروشند. ما در این بازار حق یک انتخاب داریم. هم خدا و هم خرما نمیشود. هم دنیا و آخرت نمیشود. «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه» (احزاب/4) خدا به هرکس یک دل داده است. یک دلبر بیشتر در آن جای نمیگیرد. یعنی معشوق واقعی که پایتخت دل ما را میگیرد، هیچ کشوری چند تا پایتخت ندارد. چند سلطان ندارد. آن پایتخت و مرکز قلب، حالا در حاشیه باشد طوری نیست. هم اصلی ما خدا باشد. کنارش هم به خاطر خدا، پیغمبر و امام و خوبها را هم دوست بدارد. ولی آن دلبر اصلی خدای متعال است.
امیرالمؤمنین(ع) تعبیری در مورد انسان کامل و مردان الهی دارد. میفرماید: از همه همها فارغ شده، یک هم اصلی و مهم دارد که آن دلش را برده است. فکر و همش خداست. رضای خدا، امر خدا، عشق خدا، محبت خدا، یعنی دلی که پر از خدا شد دیگر جای چیزی نیست. اگر هم چیز دیگر است، چیزهایی است که برای خداست. رنگ خدایی دارد. خدا در یک انسان یک دل بیشتر قرار نداده است. نمیتواند بگوید: من چند دل دارم، با این دل خدا را عاشق هستم. نه! اگر عاشق خدا شد، دیگر بقیه در شعاع آن است. کنار آن قرار میگیرد. مرکزیت باید با یک چیزی باشد. حق یک انتخاب داریم. این خیلی مهم است. کسی هم که تا تمام فراغ بال و هم و غمش را روی یک کاری نگذارد، به آنجا نمیرسد. این یک واقعیت است. مثلاً یک کسی میخواهد بهترین فوتبالیست شود، اعتراض هم نکنیم این آقا فوتبالیست است، چرا فلان کار و فلان هنر... قابل جمع نیست. این باید تمام همش را روی آن بگذارد، غیر از واجباتی که هست. ولی آن هم اصلی را باید روی آن بگذارد تا یک فوتبالیست موفقی شود. یک هنرمند موفقی شود. یک کارمند ورزیدهای شود.
شریعتی: یعنی دغدغههای ما و هم ما و آن چیزی که برای آن تلاش میکنیم شخصیت ما را شکل میدهد و زندگی ما را میسازد.
حاج آقای فرحزاد: هم اصلی ما چیست قیمت ما همان است. بیاییم هممان را بالاتر ببریم. یعنی بسنده نکنیم که مثلاً حالا من یک شهرتی پیدا کردم، ارثی پیدا کردم. به پول و مقامی رسیدم، برای من کف و دست زدند، تمام شدنی است. اینها فانی است. یکبار این آقا پیروز است و یکبار یکی دیگر. او را کنار میگذارند. آنقدر قهرمان میآید که جای آنها را پر میکند. قهرمانی شویم که مثل امام حسین و امیرالمؤمنین و دوستان اهلبیت و اولیای خدا شویم. آیت الله بهاءالدینی فرمودند: ما دو درجه داریم. یک درجههایی است که با مردن پوچ میشود. یعنی فقط برای دنیاست. یک درجههایی هم هست که با هزار بار مردن و پوچ شدن از بین نمیرود. ایمان و معرفت و تقوا، انسانیت، اخلاق حسنه، با خدا بودن. این ایمان هزار بار هم آدم تکه تکه شود هست. در ذرات روح و جان ما هست. بیاییم دنبال مدالهای باقی بگردیم. نه فانی!
امام هادی فرمود: دنیا مثل نمایشگاهی است که از این طرف میآییم و از آن طرف میرویم. یک عده سود میکنند و یک عده زیان میکنند. بستگی دارد چه انتخابی کنند. انتخاب احسن و برتر! باز یک فرمایش نورانی است. این هم خیلی مطلب دارد. پیامبر عظیم الشأن (ص) فرمودند: «القلوب الثلاثه قلب مشغول فی الدنیا و قلب مشغول بالعقبی و قلب مشغول بالمولی» همه انسانهای روی زمین از این سه گروه بیرون نیستند و این سه دسته و سه گروه هم در قرآن و روایات ما زیاد تکرار شده است. مثلاً سوره مبارکه واقعه میفرماید: «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَة» (واقعه/7) اصحاب شمال و اصحاب یمین «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون» (واقعه/10 و 11) یعنی یک عده اهل جهنم هستند، یک عده اهل بهشت هستند و یک عده هم با خدا هستند. نعمت را نمیبیند، صاحب نعمت را میبیند. خدای بهشت آفرین او را جلب کرده است. «قلب مشغول فی الدنیا قلب مشغول بالعقبی قلب مشغول بالمولی» تمام روی زمین اولین و آخرین، یک عده عاشق دنیا هستند. دنیا اگر گوشه دل ما باشد، کنار دل باشد، محبت زن و بچه و مال دنیا غالب نباشد، خطر ندارد. ولی اگر این محبت دنیا غالب شود، همه چیز دنیا شود، قلبی که عاشق دنیاست، زر و زور و پست و مقام غالب باشد، این خوب نیست. در روز عاشورا چون محبت دنیا بر قلبشان غالب بود در برابر امام حسین ایستادند. جایزه یزید ملک ری بر محبت امام حسین غلبه کرد. مواظب باشیم هیچوقت محبت دنیا بر ما غالب نشود. اگر دل ما پر شد انسان به حرام و گناه و معصیت کشیده میشود. خدا و پیغمبر و همه چیز را میفروشد. یک عده عاشق دنیا هستند. «قلب مشغول بالدنیا» فقط خوشی و راحتی دنیا را در نظر میگیرند. ماوراء چیزی را نمیبیند. فرمود: «فله الشده و البلاء» دلهایی که عاشق دنیا هست هم در دنیا در زجر و فشار است و در آخرت هم باید به جهنم برود. دنیا داشتن ایراد ندارد ولی عاشق دنیا نباشیم. فرمود: کسی که عاشق دنیاست، هم در دنیا روح و جانش مبتلاست. یعنی آسایش و آرامش و خوشی ندارد. چون به دنیای فانی بسته از پست و مقام برکنارش میکنند. همه پولهایش را میگیرند، راحتی ندارد. ولی کسی که عاشق دنیا نیست و به اندازه نیازش مصرف میکند، این خیلی آرامش دارد. عاشقان دنیا نه در این دنیا آسایش دارند و نه در آخرت. به جهنم میروند.
در دعای ابوحمزه خواندیم «و اخرج حب الدنیا من قلبی کما فعلته بالصاحین من عبادک» خدایا مهر و محبت دنیا را از دل من بیرون کن. همانطور که به صالحین محبت کردی. اصلاً جهنم عشق دنیا است. هرکس از پل بگذرد، خندان بود! یعنی از دنیا بگذرد. این دست به هر کار خیر دیگری بزند، از آتش جهنم عبور کرده است. و بعد میتواند با پیغمبر و اولیای خدا بنشیند. دسته اول اصحاب شمال و اهل جهنم هستند.
دسته دوم از دنیا گذشتند، «قلب مشغول بالعقبی» دیگر دلش کنده شده است. پیغمبر خدا فرمود: زیرک ترین انسانها کسانی هستند که «وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْت» (مجموعه ورام/ج2/ص94) میگوید: این دنیا تمام شدنی است. من تمام سرمایههایم را آن طرف خرج میکنم. واجباتم را انجام میدهم. کار خیر میکنم. نماز قضا میخوانم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «اجعل همك و جدك لآخرتك» (غررالحكم، ص 144) جدیت و همت را برای چیزهایی بگذار که باقی است. یک موقع میبینی یک شب در مسافرخانه میمانی. اما یک خانه ای هفتاد سال باید بمانی. خیلی این تشبیه ناقص است. چون دنیا از یک شب هم کمتر است و آخرت میلیارد میلیارد سال از دنیا بیشتر است. چون بینهایت است و خدا خدایی میکند. من برای جایی که میخواهم یک شب آنجا بمانم گریه نمیکنم. نمیگویم: چرا دیوارش کثیف است؟ ولی برای جایی که میخواهم هفتاد سال آنجا باشم، چرا آنجا را آباد نکنم؟ دسته دوم خیلی هنر کردند. از دنیا و جهنم گذشتند ولی همشان ثواب شده است. کار خیر و پاداش و آخرت شده است. خدا به اینها درجات بلند آخرتی میدهد. از جهنم عبور میدهد و به بهشت میبرد. حورالعین میدهد. قصر و کاخ میدهد. هرچه برای آخرت کار کردند و میل و اشتها دارند در بهشت فراهم است. آنجا هم اراده کنند به آنها مرحمت میشود. یعنی بدون زحمت و تلاش آماده است. اینها اهل آخرت هستند.
دسته سوم به این چیزها بسنده نمیکنند. یعنی به حورالعین و نعمتهای دیگر بسنده نمیکنند. میگویند: خدایی که اینها را آفریده چرا ما با او ننشینیم. «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر/55) فرمود: دسته سوم «قلب مشغول بالمولی» دلهایی که از دنیا و آخرت گذشته است. با امیرالمؤمنین آشنا شده است. با پیغمبر آشنا شده است. «من جمالک باجمله» آن اجمل را پیدا کرده است. آن برجسته را پیدا کرده است. هم دنیا دارد، درونش راحت است و آرامش کامل دارد. امیرالمؤمنین فرمودند: من از کسانی هستم که دلم در بهشت است ولی بدنم با مردم است. در یک روایتی دیدم فرمود: والله ارواح مؤمنین از قدیم در بهشت بوده و ارواح فجار و کفار در جهنم بوده است. یعنی به زر و زیور و ظاهر کافر نگاه نکن، درونش خیلی خراب است. ظاهر یک مؤمن هم ممکن است فقیر باشد ولی در درونش همه چیز دارد. آن مناعت طبعش با هیچ چیزی قیمت ندارد. با خدا نشستنش خیلی قیمتی است. سمت خدا باشیم، سمت نعمتهای خدا نباشیم. سمت صاحب جلوه باشیم و همت ما آنجا باشد.
مرحوم دولابی میفرمودند: با خدا خلوت میکنید. با امام حسین خلوت میکنید، با امام زمان خلوت میکنید، ولی دروغکی بگویی: خدایا من خودت را میخواهم من جز تو کسی را ندارم. ای امام زمان من شما را میخواهم، میگفتند: ملائکه این را مینویسند. بعد میگویند: تا حالا کسی پیدا نشده بود که صاحبخانه را بخواهد.
یک کسی امام زمان(ع) را خواب دید. به حضرت گفته بود: چرا اینقدر ما نماز امام زمان می خوانیم، این همه دعا و توسل میکنیم، تشریف نمیآورید؟ فرمودند: عموم افرادی که میآیند یا خانه میخواهند. یا مریض دارند. یا قرض دارند. یا پول ندارند. دنبال حاجتهای خودشان هستند. واقعاً اگر میلیونها نفر امام زمان را بخواهند، چرا نیاید؟ اینقدر بگویید و تمرین کنید که این غالب شود. این دروغ ما به حقیقت تبدیل شود. این مجاز ما به حقیقت تبدیل شود. خدایا من تو را میخواهم و هرکس که تو را میخواهد و هر عملی که محبوب نزد توست و محبت تو را در دل من میاندازد. اگر کسی واقعاً «قلب مشغول بالمولی» شد. پیغمبر فرمودند: «فله الدنیا و العقبی و المولی» هم دنیای با آرامش خدا به او مرحمت میکند. هم عقبی بالاترین درجات بهشت را به او مرحمت میکند و هم با مولی همنشین میشود. گفت:
نام احمد جمله نام اولیاست *** چون که صد آمد نود هم پیش ماست
صد را بخواهیم. دنبال صاحبخانه باشیم.
ما از تو نداریم بغیر تو تمنا *** حلوا به کسی ده که محبت نچشیده
خودش را بخواهیم. مرحوم دولابی میفرماید: اگر کسی برای این حدیث قدسی جان بدهد جا دارد. خدا میفرماید: «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» من تو را برای خودم خلق کردم. ای فرزند آدم خدا تمام ذرات عالم را برای تو خلق کرده است. ولی تو را برای خودم خلق کردم. چرا خودت را به آب و گل میزنی؟ چرا میروی پستترین چیزها را انتخاب میکنی؟ گفت:
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را *** ما از تو نداریم به غیر تو تمنا
شب معراج پیغمبر(ص) به مقام عروجی که خدا به پیغمبر داده بود، این امت هم باید به همان مقام عروج کنند. تمام جلوههای باطن و ملکوت عالم را خدا به پیغمبر نشان داد. آسمانها و زمین، بهشت و جهنم و حورالعین، انبیاء، همه جمالهای پشت پرده را نشان داد. ولی پیغمبر توقف نکردند. حتی به جایی رسیدند که جبرئیل گفت: من بالاتر نمیتوانم بیایم. گفت: چرا مرا تنها میگذاری؟ گفت: یک بند انگشت بالاتر بیایم، پر و بالم میسوزد. ولی پیغمبر چون اینها را رد کرد، هرکجا که دل پیغمبر میگرفت، همانجا متوقف میشد. ولی نگرفت، یعنی دل پیغمبر را پر نمیکرد. جایی که دیگر هیچ فرشتهای، هیچ پیغمبری، هیچ شخصیتی نبود. جز خدا و پیغمبر! همه حجابها کنار رفت. تعبیر قرآن این است «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» (نجم/8 و 9)کمان را که میکشند، دو سر کمان که خیلی کشیده میشود، فاصله اول دارد به هم میچسبد. تعبیر قرآن این است که اینقدر پیغمبر به خدا نزدیک شد، مثل دو طرف کمان که میکشند، زانو به زانو شدند. تمام حجابها کنار رفت. گفت: من او را میخواهم. میخواهم با او بنشینم. به چیزهای دنیا بسنده نکنیم.
این سفره را خدا برای ظرف وجودی همه پهن کرده است. یعنی به کل انسان و بنی آدم میگوید: من تو را برای خودم خلق کردم. یعنی این استعداد و ظرفیت را دارم که خدایی شوم. با خدا همنشین شوم. یکی از راهها تفکر است. اینکه انسان تفکر کند. تفکر انسان را از چیزهای زودگذر و فانی به چیزهای باقی میبرد. حر در یک لحظه تفکر کرد. در قعر جهنم بود. مقابل امام حسین ایستاده بود. اگر یک ساعت آخر را تفکر نمیکرد، قطعاً در قهر جهنم میسوخت. ولی الآن امام زمان و همه انبیاء و عالم به او سلام میدهند. گفت: به خدا قسم من خودم را بین بهشت و جهنم میبینم. و به خدا قسم چیزی را بر بهشت و خدا مقدم نمیکنم ولو بدن من قطعه قطعه شود. یک پرده را خدا به او نشان داد. این تفکر ریشه همه خوبیهاست.
یکی از راهها دعا و توسل است. خواستن توانستن است. آن مقداری که با فکر و اندیشهمان و با اعمالمان در مسیر کمال و همت بلند تلاش میکنیم. بقیه هم از خدا استمداد بطلبیم. از خدا بخواهیم. ما چقدر روایت داریم امام باقر(ع) در کافی فرمود: ممکن است حاجتهای دنیایی و چیزهای بد تضمین نباشد که اجابت شود. چون از حیطه رضایت خدا بیرون است. ولی اگر بهشت بخواهیم، خدا و خوبیها را بخواهیم، اگر پافشاری کنیم تضمینی است. قسم میخورد که این دعاها را قطعاً خدا اجابت میکند. امام باقر فرمود: مؤمنی در خواستههایی که مشروع رضای خداست پافشاری و اصرار نمیکند جز اینکه خدا حاجتش را برآورده میکند. خدا را بخواهی به تو میدهند. غیر او را بخواهی ممکن است به تو ندهند، ممکن است بدهند. فرعون ریاست خواست، به او دادند. قارون خواست، به او دادند. ممکن هم هست که ندهند. ولی این یک مورد را صد در صد میدهند. دعا و توسل و در خانه اهل بیت را کوبیدن و اصرار و پافشاری کردن خیلی مهم است.
در مناجات شعبانیه هست که میگوید: خدایا من گمان نمیکنم که یک عمر یک حاجتی از تو خواستم و تو مرا رد کنی. ممکن است دیر برسد، ولی یک روزی به او خواهد رسید. مرحوم آیت الله دستغیب، استادی داشتند که استاد آقای دولابی هم بودند. مرحوم حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی بسیار شخصیت برجستهای بودند. حتی بعضی بزرگان فرمودند: ایشان موازی مرحوم قاضی بلکه بالاتر هم بودند. ایشان طالب حق بوده و دنبال جذبه الهی بوده است. افرادی که با ایشان مینشستند بی اختیار فکر و ذهنشان خدایی میشده است، متحول میشدند. شنیدم آیت الله دستغیب به مرحوم انصاری همدانی گفته بودند: آن توحید کامل و مقصدی که من برای آن خیلی تلاش میکنم هنوز به آن نرسیدم. کی به آن میرسم؟ فرموده بودند: موقع مردن و شهادت به آن میرسی. چون در سمت خداست و مسیر خداست یک روزی به آن میرسی.
شریعتی: همت بلند آر که مردان روزگار *** با همت بلند به جایی رسیدهاند
امروز صفحه 273 از جز چهاردهم قرآن، آیات 55 تا 64 سوره نحل برای شما تلاوت میشود.
«لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «55» وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ «56» وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ «57» وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «58» يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ «59» لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «60» وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «61» وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ ما يَكْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ «62» تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «63» وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «64»
ترجمه: تا آنچه را (از نعمت وبرطرف كردن سختىها) به آنان دادهايم (بخاطر شرك ورزى) ناسپاسى كنند، پس كامياب شويد كه به زودى خواهيد دانست (سزاى كفران و شرك شما چيست؟) و (مشركان) سهمى از آنچه را ما روزى آنان كردهايم براى بتهايى قرار مىدهند كه هيچ نمىدانند. به خدا سوگند حتماً از آنچه افتراء مىبنديد بازخواست خواهيد شد. وبراى خداوند دختران را قرار مىدهند، در حالى كه او (از فرزند داشتن) منزّه است، ولى براى خودشان آنچه را (از پسران) كه علاقه دارند (قرار مىدهند.) و هرگاه يكى از آن مشركان به دختر دارشدن بشارت داده شود، صورتش از غصّه سياه مىشود، در حالى كه خشم خود را فرو مىبرد. بخاطر بشارت تلخى كه به او داده شده، از ميان مردم متوارى مىشود (درمانده است كه) آيا اين دختر را همراه با ننگ و خفت نگاه دارد يا او را در خاك پنهان كند. بدانيد كه چه بد قضاوت مىكنند. براى كسانىكه به آخرت ايمان ندارند صفات زشت است، ولى براى خداوند صفاتِ برتر است و اوست خداوند عزيز و حكيم.و اگر خداوند مردم را بخاطر ستمشان مؤاخذه و عذاب كند، هيچ جنبندهاى را روى آن (زمين) باقى نمىگذارد وليكن (سنّت خداوند بر مهلت دادن است و) كيفر آنان را تا زمان معينى به تأخير مىاندازد، پس همينكه اجلشان فرا رسد نمىتوانند نه ساعتى پس و نه ساعتى پيش افكنند. ومشركان، آنچه را براى خود نمىپسندند براى خدا قرار مىدهند و زبانشان به دروغ مىگويد كه نيكوتر براى آنان است. حقا كه آتش براى آنان است وآنان (به سوى آن) پيشگامانند.به خدا سوگند كه همانا ما به سوى امّتهاى پيش از تو (نيز) پيامبرانى فرستاديم، پس شيطان كارهاى (ناپسند) ايشان را برايشان زيبا جلوه داد، پس (آن شيطان) امروز نيز سرپرست آنهاست و براى آنان عذاب دردناكى است. وما كتاب (آسمانى قرآن) را بر تو فرو نفرستاديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كردهاند براى آنان روشن بيان كنى و (اين كتاب) براى گروهى كه ايمان مىآورند مايهى هدايت و رحمت است.
شریعتی: نکته صلوات را بشنویم و بعد هم اشاره قرآنی امروز را میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: در روایت داریم که جبرئیل امین محضر پیغمبر(ص) شرفیاب شدند. عرضه داشتند: «من صلی علیک صلاة واحده صلی علیه سبعون ملک» هرکس به شما یکبار درود و صلوات بفرستد، خدای متعال هفتاد هزار درود و صلوات بر او میفرستد. بعد هم عرض کردند و کسی که هفتاد هزار فرشته بر او درود بفرستند، «کان من اهل الجنه». یکی از چیزهایی که همت ما را بالا میبرد و ما را با پیغمبر و ملائکه محشور میکند، مداومت بر صلوات بر محمد و آل محمد است.
آیه 61 این سوره، خدای مهربان میفرماید: «وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ» خدای مهربان خیلی مهلت میدهد. اگر بخواهد به خیانتها و ظلم و ستمهای مردم پاسخ دهد، باید هیچ جنبندهای روی زمین نباشد. این آیه یک هشداری است که ظلم خانمان سوز است. ظلم اگر بخواهد خدا تلافی کند همه جنبندهها از بین میروند. یا بلای عمومی فراگیر میشود. وقتی انسان براثر ظلم نابود شد، دیگر ماندن حیوان هم فایده ندارد. این آیه هشدار به این است که ظلم خانمان سوز است. ولی در عین حال خدا مهلت میدهد. سوخت و سوز ندارد. «يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» به بعضی از ظالمها مهلت میدهد تا پیمانهاش پر شود. وقتی پیمانهاش پر شد و اجلش رسید، دیگر هیچ تأخیری ندارد. «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ» مواظب باشیم هم ظلم نکنیم و هم اینکه جلوی ظلم ظالم را بگیریم. اگر هم میبینیم تأثیر ظلم برای یک ظالم فوری نیست، خدا میگوید: من مهلت میدهم تا پیمانهاش پر شود و اجل او برسد.
در ادامه مطلب همت بلند گفتیم که تفکر کنیم. یعنی در هر کاری تفکر کنیم. در انتخاب کتاب بهترینها را انتخاب کنیم. در رفیق بهترینها، در همسر بهترینها، خانه و زندگی جایی که مناسب ماست انتخاب کنیم. این انتخاب بهتر ما را به بهترینهایی میرساند که دیگر هیچ معادلی ندارد. یکی دیگر این که دعاها و توسل است. اگر ما با مضامین دعاهای اهل بیت و زیارات آشنا باشیم، یکی از فرازهایی که گزیده و برتر باشد در زیارت عاشورا این است که میگوییم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد» این خیلی مهم است. ما مشهد میرویم، عتبات میرویم، یک بزرگی فرمود: کسانی که مشاهد مشرفه میروند قطعاً خدای بزرگ و آن امامی که زیارتش میرویم پاسخ مهمان را میدهند. اینکه ما چه چیزی بخواهیم خیلی مهم است. قیمت ما به ارزش خواستههای ماست.
یک کسی بار اول زیارت امام رضا(ع) رفت، شنیده بود که بار اول حضرت سه خواسته او را برآورده میکند. به حضرت عرض کرد من سه حاجت نمیخواهم. یکی بیشتر نمیخواهم و آن این است که خیر دنیا و آخرت را به من مرحمت کن. یکوقت گفتم: خدا انشاءالله با نابودی دشمنان اهل بیت راه مکه را باز کن. عزیزانی که به مکه شرفیاب می شوند، حدیث داریم با نگاه اولی که به خانه کعبه میافتد، دعای اول آدم مستجاب است. یکی از دوستان میگفت: من بار اول رفتم نگاهم به خانه کعبه افتاد، گفتم: خدایا همه حاجتهای مرا برآورده کن. یک چیزی بخواهیم که همه چیز در آن باشد.
مرحوم شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی وقتی از اصفهان به مشهد مشرف شد. فکر کرد از حضرت چه بخواهد. گفت: من شنیدم سه حاجت میدهید. حاجت اول من خود شما را میخواهم. حاجت دوم من این است که خود شما را میخواهم. حاجت سوم من هم این است که خود شما را میخواهم. مرحوم دولابی میفرمودند: امیدوارم امام هشتم دست خالیاش را در دست شما بگذارد. یعنی صاحبخانه را بخواهید. وقتی ما امام زمان را خواستیم و اهل بیت را خواستیم و جزء آنها شدیم و تمام اخلاق و صفات و روحیات ما جزء آنها شد همان «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد» است. در تعقیب نماز صبح است: که علی گونه باشم. علی گونه زندگی کنم. حیات و ممات من محو علی باشد. این چقدر زیباست. یعنی کسی که علیای شد همه چیز دارد. واقعاً آدم خجالت می کشد مثل آن پیرزن بنی اسرائیلی که حضرت فرمودند: این چوپان از من چند گوسفند خواست. کاش همت آن پیرزن بنی اسرائیلی را داشتم.
یک بزرگی از اساتید ما میفرمود: من قطع یقین دارند آنهایی که مشاهد مشرفه میروند، آنها کافر را رد نمیکنند، چه برسد به دوستان اهل بیت را. ایشان فرمودند: خدمت امام هشتم شرفیاب شدم. به حضرت عرض کردم آقا من فکر کردم حتماً شما لطف میکنید و حاجات ما را برآورده میکنید. ولی حاجت اصلی من چه باشد؟ هرچه فکر کردم دیدم هرچه بخواهم و انتخاب کنم چون کوچک هستم و عقل و فکر من کوچک است، فهم و درک من کم است، ای امام هشتم من یک حاجت دارم و این است: هرچه برای خودتان میخواهید برای من هم بخواهید. هرچه خدا بخواهد چقدر بزرگ است. هرچه امام زمان بخواهد، چقدر بزرگ است. این خیلی مهم است. بگوییم: خدایا هرچه تو میخواهی، من آن را میخواهم. هرچه لطف و کرم توست.
ربیعة ابن کعب هفت سال خدمتگزار پیغمبر بود. پیغمبر او را دوست داشت. فرمود: من می خواهم پاسخ محبتهای تو را بدهم. یک چیزی از من بخواه. به حضرت گفت: 24 ساعت مهلت بده. رفت فکر کرد، فردا گفت: من هرچه فکر کردم تنها حاجت من این است که در دنیا و آخرت با شما و در کنار شما باشم. یعنی در بهشت برین در کنار شما باشم. حضرت هم فرمودند: قبول است ولی با سجده طولانی و زیاد مرا یاری کن. حدیث داریم آنهایی که میخواهند با پیغمبر همراه شوند زیاد سجده کنند و سجده طولانی کنند.
شریعتی: انشاءالله همت ما بلند باشد و چشم انداز نگاه ما عالی و عالی تر شود. انشاءالله خود خدا و اهل بیت هم نظری کنند که این اتفاق بیافتد.
حاج آقای فرحزاد: خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک و هر خیری که به اولیای خود مرحمت کردی به ما هم مرحمت بفرما. هر شر و بدی که از آنها دور کردی از ما هم دور گردان. در دنیا و آخرت و همه لحظات ما را با خود و اولیای خودت همراه قرار بده.
شریعتی:الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین.