ویل در قرآن
تحلیل آماری
واژه «ویل» در قرآن مجید 39 مرتبه آمده است. بیشترین موارد آن مربوط به سوره مبارکه مرسلات است که تعداد آن به 10 مورد میرسد. 3 مرتبه نیز در آیه 79 سوره مبارکه بقره و دو بار در سوره مطففین آیات 1 و 10 تکرار شده است. 12
مورد آن نیز در 12 سوره همچون سوره های ابراهیم آیه 2، مریم آیه 37، انبیاء آیه 18، ص آیه 27، زمر آیه 22، فصلت آیه 6، زخرف آیه 65، جاثیه آیه 7، ذاریات آیه 60، طور آیه 11، همزه آیه 1، ماعون آیه 4 آمده است. در برخی آیات نیز این با ضمیرهای مختلف و به شکل ترکیبی همراه شده است. به شکل «ویلنا» 5 مورد (انبیاء/ 14و 46 و 97، یس/ 56، صافات/ 20، قلم/ 31) به صورت «ویلتی» 3 مورد (مائده/ 31، هود/ 72، فرقان/ 28) با حالت «ویلکم» 2 مورد (طه/ 61، قصص/ 80) و به صورت «ویلتنا» (کهف/49) و همچنین «ویلک» (احقاف/ 17) هر کدام 1 مورد در قرآن کریم آمده است.
تحلیل مصداقی
کلمه «ویل» اغلب درباره تحریفکنندگان دین، ریاکاران و غافلان نماز، بدگویان عیبجو، تکذیب کنندگان قیامت، دین و کتابهای آسمانی، کافران از حیث حضور در روز قیامت و عذاب، مشرکان، ظلم کنندگان، دروغگویان گناهپیشه، سختدلان از یاد خدا، کم فروشان و توصیف کنندگان توحید و نبوت و معاد به شکل منحرف و نادرست، به کار رفته است. به تعبیری دیگر میشود گفت؛ واژه یاد شده در قرآن درباره ظالمان اقتصادی، مسخره کنندگان حقایق دینی و الهی، خائنین فرهنگی و منحرفان اعتقادی یعنی کافران و مشرکان استعمال شده است.
ویل در لغت و اصطلاح
از نگاه طبرسى ويل لفظى است که اگر شخصی در مهلكه واقع شود آن را بكار میبرد و آن در اصل عذاب و هلاك است. راغب از اصمعى نقل كرده ويل بمعنى قبح است و گاهى در تحسّر و تأسف بكار رود. در هر حال این كلمه حكايت از بد بختى و عذاب دارد خواه شخص گرفتار خودش بگويد مثل «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» (كهف/ 49) و خواه از ديگرى به ديگرى باشد مثل «وَيْلَكَ آمِنْ» (احقاف/ 17)؛ واى بر تو ايمان بياور یا «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِين» (مرسلات/ 15)؛ واى در آن روز بر تكذيب كنندگان. (قرشی، قاموس قرآن، 7/ 257) به پيشامد بد، نابودى، به كسى كه در خطرى بيفتد كه سزاوار آن باشد نیز گفته مىشود. (مهیار، فرهنگ ابجدی، 999) به نظر میرسد این كلمه در فرهنگ قران نفرینی است از طرف خداوند متعال كه به معنای (هلاك باد )می باشد. به باور علامه طباطبایی كلمه ويل، به معناى هلاكت و عذاب شديد، و نيز به معناى اندوه، و خوارى و پستى است، و در اصطلاح نيز هر چيزى را كه آدمى سخت از آن حذر مىكند، ويل ميگويند (ترجمه المیزان، 1/ 325)
واژه ویل از نگاه مفسران
علامه جوادی آملی؛ «ويل» مصدري است كه از لفظ خودش فعلي ندارد - نظير «ويح» و «ويه» - و تثنيه و جمعِ سالم بسته نميشود و تنها به صورت «ويلة» و «ويلات» تغيير مييابد و غالباً براي اظهار حزن، اندوه، حسرت، فضاحت و رسوايي، شدّت بدي يك چيز و هلاكت به كار ميرود. گاهي نيز براي ترحّم از آن استفاده ميشود (ر.ك: روحالمعاني، ج1، ص477) و در مواردی نیز به معناي هلاكت و عذاب سخت است؛ چنانكه از ابنعباس نقل شده (ر.ك: تفسير أبوالسعود، ج1، ص145) نه به اين معنا كه همانند لَعْن لفظي صرفاً كلمهاي باشد كه در مقام نفرين و دور ساختن از رحمت الهي به كار رود. به بيان ديگر ويل صفت فعل خداوند است؛ يعني از فعل عذاب خداوند در خارج، چنين وصفي انتزاع ميشود و اگر در بعضي روايات (الدّرالمنثور، ج1، ص201) به معناي وادي خاص در جهنّم آمده كه كافر در آن سرازير ميشود و پس از چهل سال به قعر آن ميرسد، از قبيل تطبيق بر مصداق است. (تفسیر تسنيم، جلد 5 صفحه 299)
علامه طبرسی؛ به هر حال اگر كسى در شكنجه و ناراحتى واقع شود آن را بكار ميبرد. همچنین گفته شده؛ منظور از ويل كوهى است در آتش جهنّم. خدرى از نبى اكرم روايت كرده که ويل درّهاى است در جهنم كه كافر پس از فرو رفتن در آن چهل پائيز - كنايه از چهل سال است – به عمق آن برسد. این واژه در مقام دردمندى و تحسّر گفته ميشود و از زبان ناراحت و گرفتار مصيبت بيرون ميآيد. (ترجمه مجمع، 1/ 231) همچنین كلمه وعيد نیز بوده و به كفّار گفته ميشود. به گمان بعضى ويل عبارتست از وادى جوشانى از صديد یعنی «چرك و خون» جهنّميان. (همان،22/ 340) ويل كلمهاى است عرب آن را به كسى ميگويد كه در هلاكت افتاده است.(همان،23/ 333) ويل سخن خشن و ناروايى است كه بر نفس دشوار باشد .(همان، 25/ 231)
تحلیل و تفسیر برخی آیات در زمینه ویل
1. وای به حال مسلمان مشرک
علامه طباطبایی در تفسیر آیه 270 سوره بقره معتقد است؛ امتناع ورزيدن از اصل انفاق بر فقرا از سوی مسلمانان در صورتى كه فقرايى باشند و احتياج به كمك داشته باشند از گناهان كبيره مهلكتر است، و خداى تعالى بعضى از اقسام اين خوددارى را شرك به خدا و كفر به آخرت خوانده است، مانند امتناع از دادن زكات، و فرموده:" وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ، الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ، وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ" (فصلت/ 6-7). دليل بر اينكه منظور از اين مشركين مسلمانانى هستند كه زكات نمىدادند، و يا به عبارت ديگر صدقه نمىدادند، اين است كه سوره مدثر در مكه نازل شده، و زكات به معناى اسلاميش در مكه و در هنگام نزول اين سوره واجب نشده بود. (ترجمه المیزان، 2/ 609)
2. ویل مقتضای عزت خداوند
آیه شریفه " وَ وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ مِنْ عَذابٍ شَدِيدٍ" (ابراهیم/ 2) مقتضاى صفت عزت را بيان مىكند، و مىفرمايد كه مقتضاى عزت اين است كه هر كسى دعوت او را رد كند و نعمت او را كفران نمايد مورد عذاب و قهرش قرار مىگيرد.( ترجمه المیزان، 12/ 15)
3. ویل نشان دهنده عدم نجات
از لطايف تعبيرات قرآن تعبير در آيه " يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ ..." (فرقان / 27) است که در آیه بعد " يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ ..." (فرقان / 28) با همین مفهوم؛ اما با «ویل» همراه شده است. چون در اين تعبير در ندا و استغاثه، تدرجى لطيف به كار رفته، در آيه اول منادى حذف شده، اشاره به اينكه او نجات دهندهاى مىخواهد كه او را نجات دهد، هر كه باشد، و آوردن كلمه" ويل" در اين آيه مىفهماند كه براى او روشن شده كه ديگر كسى نيست او را از عذاب نجات دهد، و جز هلاكت و فنا دادرسى ندارد، و به همين جهت ندايش را با ويل اداء مىكند.(ترجمه المیزان، 15/ 282)
4. راز تکرار «ویل» در آیه 79 سوره بقره؛ وای بر تحریف کنندگان کلام الهی
تكرار سهباره كلمه (ويل) در این آيه - که سرزنش تحریف کنندگان کلام الهی است - دليل بر اين است كه تحريف از معاصي بسيار بزرگ و نابخشودني است؛ اينگونه تهديدي كه درباره عالمان تحريفگر وارد شده، در كمتر آيهاي مشاهده ميشود؛ در بعضي موارد خداي سبحان، معصيت بزرگي را ذكر كرده، در پايان آيه، وعيد به دوزخ و مانند آن ميدهد، ليكن در برخي موارد كه معصيت، بسيار مهم است، مانند معصيتي كه اصل دين را به خطر ميافكند، نظير محل بحث، سخن را با ذكر عذاب آغاز ميكند و باآهنگ كوبندهاي ميفرمايد: «پس واي بر آنها كه نوشتهاي با دست خود مينويسند... پس واي بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واي بر آنان... ». (تفسیر تسنيم، 5/ 307)
چون گناه اين گروه از مهمترين معاصي است و در فرهنگ وحي چنين معصيتي از سنگينترين ستمها محسوب ميشود:«فَمَنْ أظْلم ممّن افتري علي الله كذباً ليضلّ النّاس بغير علمٍ» (انعام/ 144) ؛ ازاينرو خداوند در پايان همين جريان به بيان كيفر تلخ اين فرقه ضالِّ مُضِلّ عنايت كرده و با تكرار سه بار كلمه رعبآور «ويل» سنگيني عقوبت اينها را ذكر كرده است؛ هرچند اين تثليث و سه بار ذكر كردن كلمه «ويل» زمينه برداشت سه معصيت و سه عقاب در قبال آن سه مصعيت را فراهم كرد: يكي اصل تحريف و تبديل و ديگري اسناد مُحرَّف و مجعول به خدا و سومي دريافت رشوه، اعمّ از مال، جاه، رياست و مانند آن، ليكن ميتوان چنين گفت: صدر آيه بهطور متن، اجمال و ذكر جامع، به استحقاق محرِّفان نسبت به اصلِ (ويل) بيان شد و ذيل آيه بهطور شرح، تفصيلِ اصرِ تحريفْ از جريان بازاريابي و دريافت بها در قبال كالا يا گرفتن مزد در برابر كار تنظيم شد؛ يعني اين دو گروه دو گناه مهمّ انجام دادند: يكي اصل تحريف و ديگري دريافت عوض، و در قبال هر كدام از اين دو عصيان، كلمه «ويل» ذكر شد. البته مفاد (يكسبون) اعم از ثمن و اجرت است؛ چون همه معاصي ديگر را دربر دارد. (تفسیر تسنيم، 5/ 311)
5. راز ترجیعبند «ویل» در سوره مرسلات
در سوره مبارك «مرسلات» نيز كه ترجيع بندي آميخته از جمال و جلال حق دارد، در كنار ذكر نعمت و رحمت (آيات 25 ـ 27 و 41 ـ 44)، عذاب را ذكر كرده (آيات 29 ـ 40) و همچنان كه در سوره «الرحمن» در كنار ذكر هر نعمت يا عذاب، با زبان تهديد ميفرمايد: (فبأي ءَالاء ربّكما تكذّبان) در اين سوره نيز پيوسته (ويلٌ يومئذ للمكذّبين) را كه مهره ترس است ذكر ميكند تا كسي از نعمت حق يا عذاب الهي غفلت نكند. (تفسیر تسنیم، 6/ 399)
خطر کاهلی و ریا در نماز و انجام آن برای رفع تکلیف
" فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ" (ماعون/ 4-5)؛ يعنى آنهايى كه از نمازشان غافلند اهتمامى به امر نماز ندارند، و از فوت شدنش باكى ندارند چه اينكه به كلى فوت شود و چه اينكه بعضى از اوقات فوت گردد، و چه اينكه وقت فضيلتش از دست برود و چه اينكه اركان و شرايطش و احكام و مسائلش را ندانسته نمازى باطل بخوانند. (ترجمه المیزان، 20/ 634)؛ زیرا عبادتي كه هدف آفرينش است، عبادتي است كه محصولي چون يقين داشته باشد و عابداني كه از نورانيّت و صفاي باطن و شهود بيبهرهاند، چنين عبادتي ندارند. اينان همانند درختاني هستند كه تناور شده و به برگ نشسته اما به بار ننشستهاند كه قرآن كريم درباره آنان ميفرمايد: «فويل للمصلّين»؛ كسي كه نماز را براي رفع تكليف ميخواند گرفتار اين ويل است، اما تاركان نماز ويل سنگين تري دارند. (تفسیر تسنيم، 1/ 432) در آيه شريفه تكذيبگر روز جزا به چنين نمازگزارانى تطبيق شده، چون حرف" فاء" كه بر سر جمله آمده مىفهماند جمله مزبور نتيجه تكذيب روز جزا است و مىرساند چنين نمازگزارانى خالى از نفاق نيستند، چون تكذيب روز جزا تنها به اين نيست كه به كلى آن را منكر شود، كسى هم كه تظاهر به ايمان مىكند و نماز مسلمانان را مىخواند، اما طورى مىخواند كه عملا نشان مىدهد باكى از روز جزا ندارد، او نيز روز جزا را تكذيب كرده.
" الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ" كسانى كه عبادت را در انظار مردم انجام مىدهند، (و يا در انظار بهتر و غليظتر انجام مىدهند)، اينگونه افراد شكارچيانى هستند كه با زبان شكار حرف مىزنند، تا شكار بدامشان بيفتد، (در بين مسلمانان خود را مسلمانتر از آنان جلوه مىدهند، و معلوم است اگر در بين اهل ملتى ديگر قرار بگيرند چهره آن مردم را به خود مىگيرند)
تباهی اجتماع انسانی نتیجه کم فروشی
" وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ" (مطففین/ 1) كلمه" تطفيف" به معناى نقص در كيل و وزن است كه خداى تعالى از آن نهى كرده، و آن را افساد در زمين خوانده است. معناى آيه اين است كه وقتى از مردم، كالايى مىگيرند حق خود را به تمام و كمال دريافت مىكنند، ولى وقتى مىخواهند كالايى به مردم بدهند به كيل يا وزن ناقص مىدهند، و مردم را به خسران و ضرر مىاندازند. پس مضمون مجموع دو آيه (ماعون/ 1-2) يك مذمت است، و آن اين است كه مطففين حق را براى خود رعايت مىكنند، ولى براى ديگران رعايت نمىكنند. و به عبارتى ديگر حق را براى ديگران آن طور كه براى خود رعايت مىكنند رعايت نمىنمايند، و اين خود باعث تباهى اجتماع انسانى است كه اساس آن بر تعادل حقوق متقابل است، و اگر اين تعادل از بين برود و فاسد شود همه چيز فاسد مىشود. (ترجمه الميزان، 20/ 379)