کثرت گرایی در بوته نقد

کثرت گرایی در بوته نقد

اشاره

در ‌ ‌‌‌عـصر‌ ارتباطات و انفجار اطلاعات نمی‌توان کثرت و تنوع ادیان را نادیده گرفت. در‌ این‌ عصر،‌ ما بـا انـواع ادیـان آسمانی و زمینی از جمله یهودیت، مسیحیّت، اسلام و مذاهب شیعی‌ و سنّی، فرقه‌های مورمونیسم، پروتستانیسم، آئین کنفوسیوس و... رو بـه‌رو هستیم و ناچاریم‌ درباره این کثرت‌ها دیدگاه‌ و تفسیری داشته باشیم‌ودرزمینه‌حقانیّت وهدایت‌یابطلان و ضلالت‌آن‌هاداوری کنیم.

پرسش اساسی کـه برای هر متفکری مـطرح مـی‌شود این است که تعدّد و تنوع آرای دینی و غیردینی از یک سو و تعدد، تکثر و تنوع ادیان مختلف از سوی دیگر، و نیز تنوع مذاهب هر دین را چگونه باید تفسیر کرد؟ ادیان و مذاهب مختلف چه بهره‌ای از حـقیقت دارند؟

آیا همه ادیان بر حق‌اند یا‌ تنها‌ یک دین حق وجود دارد؟ از دیدگاه‌های گوناگون، پاسخ‌های متعددی به این پرسش‌ها داده شده است، از قبیل «طبیعت‌گرایی»، «وحدت‌گرایی»، «شمول‌گرایی»، «کثرت‌گرایی» و «انحصارگرایی».

ما در نوشتار پیشین، به نقد و بررسی‌ مختصر سـه دیـدگاه اول پرداختیم و اینک بیان تفصیلی و نقد و بررسی دو دیدگاه اخیر را آغاز می‌کنیم. در این مجال مختصر به بیان معانی لغوی و اصطلاحی‌ کثرت‌گرایی‌ و پیشینه تاریخی آن خواهیم پرداخت.
موضوع تحقیق

کثرت گرایی دینی (Religious pluralism) یکی از مفاهیم و مباحث فلسفه دین و کـلام جـدید به شمار می‌رود. این واژه نیز همانند بسیاری‌ از‌ مفاهیم‌ سیاسی، اجتماعی، فلسفی و کلامی،‌ از‌ مفاهیم‌ وارداتی محسوب می‌شود که با انتقال علوم و معارف مغرب زمین به کشورهای رو به توسعه، وارد شده و در اثـر‌ ارتـباط‌ فرهنگی‌ و تحولات اندیشه‌ها مهمان فرهنگ مشرق زمین گردیده‌ است.

کثرت‌گرایی عمدتا در دو قلمرو جامعه و فرهنگ مطرح می‌شود. یکی از شاخه‌های کثرت‌گرایی در ساحت فرهنگ، کثرت‌گرایی دینی است.‌ کثرت‌گرایی‌ دینی‌ به معنای به رسمیّت شـناختن تـمام ادیـان است. کثرت‌گراها می‌گویند:‌ حقیقت مـطلق و نـجات و رسـتگاری را منحصر در یک دین و مذهب و در پیروی از یک‌ شریعت‌ و آئین ندانیم بلکه معتقد شویم که حقیقت مطلق، مشترک میان همه‌ ادیان‌ است و ادیـان و مـذاهب و شـریعت‌های مختلف در حقیقت، جلوه‌های گوناگون «حق مطلق»اند و در‌ نتیجه‌ پیـروان‌ هـمه ادیان و مذاهب، به هدایت و نجات دست می‌یابند. کثرت‌گرایی دینی،‌ با‌ استمداد‌ از مبانی کلامی، معرفت شناختی و اجتماعی، هم چون وحـدت گـوهر ادیـان، تجربه دینی،‌ تعدّد‌ حقیقت،‌ ذو مراتب و ذوبطون بودن حقیقت، تکافؤادلّه، تـفکیک نومن از فنومن و نسبیّت معارف‌ و...فتوا‌ به تساوی ادیان و مذاهب در بهره‌مندی از حقیقت، هدایت و سعادت داده‌ است.

در واقع،‌ کثرت‌گرایی دینی، تـفسیری اسـت از تـعدد و تنوع ادیان، نسبت به رستگاری اخروی و حق‌ یا باطل بودن آنـ‌ها، و بـدان معناست که گرچه حقیقت در نفس الامر‌ واحد‌ و ثابت است، ولی آن گاه که حقیقت واحد در دسترس فکر و انـدیشه و تـجربه‌ دیـنی‌ بشر قرارگیرد،به‌تکثر رنگین‌می‌شودواز آن جهت که همه آن‌ها به نحوی به حقیقت‌ دسـترسی‌ پیـدا‌ مـی‌کنند، در نجات و رستگاری شریک‌اند.
لوازم بیّن کثرت‌گرایی دینی

فروکاستن وحی تا حدّ یک «تجربه روانی‌ شخصی»،‌ حذف‌ مفاد مـعرفتی از دیـن، بـه ویژه در قلمرو ماورای طبیعت، بر کنار‌ سازی‌ شریعت عملی از گوهر دین، تفکیک دین حـتی از اخـلاق ودر نتیجه، حکم به تساوی ادیان‌ و عقاید و به غیرقابل داوری بودن آن‌ها، «ایمان» را معلولِ «عـلل» و نـه‌ مـدلولِ «دلائل» دانستن، تأویل مادّی «معرفت دینی»‌ و سرانجام‌ از بوته در آوردن شیری بی‌یال و دُم‌ و اشکم، دین منهای «عـقاید» مـنهای «احکام» و حتی منهای اخلاقیّات، از لوازم‌ بیّن‌ به معنی الاخص «کثرت‌گرایی دینی»‌ است.

رویکردهایی که از‌ دورانـ‌ بـاستان‌ تـا امروز، نسبت «شاعری»، «سحر» و «جنون»‌ به انبیاء علیهم‌السلام داده‌اند، وحی را از همین نقطه عزیمت «تجربه روانی‌ و مـواجید خـصوصی» تعریف کرده‌اند و نبوّت‌ را ترکیبی از زبان‌ شاعرانه،‌ تصرّفات ساحرانه و حادثه‌های روانی‌ جنون‌آمیز‌ خـوانده و پیـامبران را حـداکثر، مصلحانی بشری دانسته‌اند که به استظهارِ مقداری حالات‌ برآمده‌ از «خلوت خلاّق» و روحیه‌ای‌ انقلابی،‌ «فراخوان‌ اجـتماعی» داده و بـا‌ تـیغ «کاریزما» تاریخ را‌ تسخیر‌ کرده‌اند!(1)
معانی لغوی و اصطلاحی کثرت‌گرایی

کثرت‌گرایی معانی لغوی و اصطلاحی متعدّدی دارد:

الف) معانی لغوی ایـن‌ واژهـ‌ در فرهنگ آکسفورد، این‌گونه تعریف شده‌ است:

1ـ زندگی در‌ جامعه‌ای‌ که‌ از گروه‌های نژادی مختلف‌ تشکیل یافته و این گروه‌ها دارای زنـدگی سـیاسی و دینی مختلف می‌باشند.

2ـ پذیرش این اصل‌ که‌ گروه‌های نژادی مختلف می‌توانند در یک‌ جـامعه‌ بـه‌ صورت‌ صلح‌آمیز‌ زندگی کنند. این‌ تعریف‌ مـتضمّن یـک ایـده و مکتب فکری است.(2)

معادل‌های (Pluralism) در زبان فارسی عبارتند از:

1ـ تـکثر و چندگانگی.(3)

2 ـ تـعدّد مقام و دارا بودن بیش‌ از‌ یک‌ منصب‌ در‌ کلیسا.(4)

ب) کثرت‌گرایی در اصطلاح دست کم چهار نوع کـاربرد دارد:

1ـ مـعنی اوّل آن مترادف و منطبق با تسامح (Tolerance) مـی‌باشد کـه به مـعنی مـدارا و هـمزیستی مسالمت‌آمیز‌ برای جلوگیری از جنگ‌ها و تخاصمات اسـت. در ایـن تعریف، کثرت‌ها به عنوان واقعیت‌های اجتماعی پذیرفته شده‌اند؛ یعنی پیروان هر یـک از ادیـان و مذاهب، در عین این‌که هر یک،‌ فـقط‌ خود را بر حق و اهـل نـجات می‌دانند، در عمل با پیروان ادیـان و مـذاهب دیگر به بردباری و شکیبایی و از سر تسامح برخورد می‌کنند. ما این تکثر‌ را‌ در بین دو فـرقه از یـک مذهب، بین دو مذهب از یک دیـن، و بـین دو دیـن الهی پذیرفته‌ایم. مـانند زنـدگی مسالمت‌آمیز فِرَق‌ شیعه‌ در کـنار هـم، و یا‌ همزیستی‌ مسالمت‌آمیز شیعه و سنّی در جهان اسلام، یا پیروان اسلام، مسیحیّت و یهودیّت که بـا احـترام و ادب نسبت به همدیگر برخورد می‌کنند و بـه‌ نـحو مسالمت‌آمیز بـه رفـت‌ و آمـد، بحث‌و مناظره و تجارت مـی‌پردازند. البته، این کثرت‌گرایی، ربطی‌به عرصه فکر و نظر ندارد. زیرا هر گروه خود را حق و دیگری را بـاطل می‌داند.

ما آیـات زیادی داریم که‌ تصریح‌ می‌کند، در اسـلام زنـدگی مـسالمت‌آمیز بـا اهـل کتاب پذیرفته شـده اسـت. مانند آیه شریفه که می‌فرماید: [امّا] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شـما‌ را از‌ دیـارتان بـیرون نکرده‌اند، باز نمی‌دارد که با آنان نـیکی کـنید و بـا ایـشان عـدالت ورزیـد، زیرا خدا‌ دادگران را دوست می‌دارد. (ممتحنه: 8) معنی آیه شریفه این است‌ که‌ با‌ این کفّار رفتار دوستانه، احسان و عدالت داشته باشید. پیغمبر اکرم و اهل بیت علیهم‌السلام نـیز تأکیدات ‌‌فراوان‌ بر روابط میان فرقه‌های مختلف مسلمانان داشته‌اند؛ حضرات ائمّه اطهار علیهم‌السلام همواره اهل‌ تشیّع‌ و تسنّن را تشویق می‌نمودند که در نمازهای جماعت، عیادت از مریض و در تشییع جنازه‌ و سایر امور یکدیگر مـشارکت داشـته باشند و از کمک و مساعدت به‌ یکدیگر دریغ نورزند. بنابراین،‌ ما‌ در مورد معنای اوّل تکثرگرایی هیچ مشکلی نداریم، زیرا همان‌طور که بیان شد، اسلام همزیستی مسالمت‌آمیز با ادیان الهی را پذیرفته است. در داخـل حـکومت اسلامی نیز فی‌الجمله این امر پذیرفته‌ شده است. زیرا پیروان فرقه‌های مختلف و مسلک‌های متفاوت در کنار مسلمانان و در پناه حکومت اسلامی به زندگی خویش ادامـه مـی‌دهند و از حقوق شهروندی برخوردار هستند.(5)

2ـ معنی دومـ‌ کـثرت‌گرایی‌ این است که، دین واحدی از سوی خداوند آمده که چهره‌هایی مختلف دارد. اختلاف در جوهر ادیان نیست بلکه در فهم دین است. کسانی به گونه‌ای آن امر الهـی را‌ فـهمیدند‌ و یهودی شدند، عده‌ای دیـگر، بـه شکل دیگری فهمیدند و مسیحی شده‌اند و کسانی به شکل دیگری فهمیدند و مسلمان شدند. هر پیامبری به گونه‌ای حقیقت را درک و بیان‌ نموده است. به همین جهت یکی قائل به توحید و دیگری قائل بـه تـثلیث شده است. هر کسی براساس ذهنیّت و فهم خود، چهره‌ای از این حقیقت را درک‌ می‌کند.‌ فهم‌ هیچ کس بر فهم دیگری‌ ترجیح‌ ندارد.‌ ما صراط مستقیم واحد نداریم، بلکه صراط‌های مستقیم داریـم و هـمه آنها درسـت محسوب می‌شوند. آنچه در دسترس هر بشری حتی‌ پیغمبر‌ قرار‌ می‌گیرد، ضمانت و صحّت مطلق ندارد. یک حقیقت‌ ثـابت‌ الهی نیست. آن چه در حوزه معرفت ما قرار دارد، صرفا برداشت‌های ذهنی هـر یـک از پیـامبران است که‌ تابعی‌ از‌ شناخت‌های طبیعی، فیزیکی، اجتماعی، سیاسی و ارزش‌های زمان هر یک‌ از آنان می‌باشد.

در این تعریف، به یـک ‌ ‌حـقیقت واحد و ثابت اعتراف می‌شود، امّا حقیقتی که به طور‌ خالص‌ در‌ دسترس هیچ انـسانی حـتی پیـغمبر قرار نمی‌گیرد. در نتیجه، هیچ مکتبی‌ بر‌ مکتب دیگر ترجیح ندارد. در داخل یک دین هم هـیچ مذهبی بر مذهب دیگر ترجیح ندارد.

این نظریه‌ نسبت‌ به محکمات و ضروریات دین نمی‌تواند درسـت باشد و سخن بسیار غـلطی‌ اسـت‌ ولی‌ در شکل ساده و در محدوده مسائل نظری و ظنّی قابل پذیرش است.(6)

3 ـ معنای‌ سوم کثرت‌گرایی این است که حقایق کثیرند و ما حقیقت واحد نداریم. عقاید متناقض‌ صرف‌ نظر از اختلاف فهم‌های ما، همه حقیقت هـستند. این معنی، قطعا غلط است‌ زیرا‌ تناقض‌ بدیهی البطلان است. کثرت‌گرایی به این معنی، یک مفهوم وارداتی است و ریشه در‌ کلام‌ مسیحی و اختلافات کلیسا با دست‌آوردهای علوم تجربی دارد و ما که چنین‌ مـشکلاتی‌ نـداشته‌ایم‌ نیازی به طرح چنین راه کارهایی نداریم.(7)

4ـ معنی چهارم کثرت‌گرایی این است که حقیقت،‌ مجموعه‌ای‌ از اجزا و عناصری است که هر یک از این عناصر، در‌ یک‌ دین‌ از ادیان یافت می‌شوند. بنابراین، ما هیچ دیـن جـامعی نداریم بلکه مجموعه‌ای از ادیان داریم‌ که‌ هر‌ یک سهمی از حقیقت دارند. در اسلام، تنها بخشی از حقیقت یافت‌ می‌شود‌ و در مسیحیّت، بخش دیگری و در یهودیّت، و... بخشی دیگر. همچنین شاید هیچ دینی نداشته‌ باشیم‌ کـه هـیچ سهمی از حقیقت نداشته باشد بلکه در هر دین، بخشی‌ از‌ حقیقت یافت می‌شود.امّانه‌مسلمان و نه هیچ کس‌ دیگری‌ نمی‌تواند‌ بگوید که دین من به تمام حقیقت‌ رسیده‌ است.

کثرت‌گرایی در معنی چهارم نیز پذیرفته نـیست. زیـرا اسـلام، دینی واجد همه حقایق‌ دیـنی‌ اسـت، نـه این‌که فقط بخشی‌ از‌ حقیقت را‌ شامل‌ باشد.(8)
پیشینه تاریخی کثرت‌گرایی

کثرت‌انگاری نسبت به دین، طرحی‌ است‌ که برخی از دانشمندان و متکلّمین غربی با تأثیرپذیری از دیدگاه فلسفی‌ خـاصی‌ در پاسـخ بـه بعضی مسائل عقیدتی‌ و همچنین برای حلّ‌ برخی‌ از مـشکلات اجـتماعی ارائه می‌دهند.‌ کثرت‌گرایی،‌ یک طرز تلقّی، در الهیات مسیحی است و اگر کلام مسیحی و اختلاف‌ فرقه‌های‌ مسیحیّت را ندانیم، نمی‌توانیم کثرت‌گرایی‌ را‌ درست‌ بفهمیم.

ادیان مـورد قـبول‌ مـردم‌ دنیا از لحاظ معقولیّتِ‌ اصول‌ و مبانی‌شان، به دو گروه تقسیم می‌شوند:

الف) ادیانی کـه اصول و مبانی اوّلیه آنها‌ معقول‌ است، به این معنی که معلّم‌ و مبلغ آن‌ دین،‌ اصول‌ و مبانی اساسی و اوّلیـه دیـن خـود را ارائه داده باشد و پیروان آن دین نیز این اصول را‌ در‌ حوزه ادراکی خود، تا حـدودی تـصوّر‌ کرده‌ و تصدیق‌ می‌نمایند.‌ به عنوان نمونه،‌ «اللّه‌ تبارک‌و تعالی وجود دارد که مبدأ، خالق و سلطان مطلق هـستی اسـت و اودانـاوتوانااست‌و ربوبیّت عالم‌ و آدم‌ در دست اوست».

«انسان به دنبال زندگی دنیوی،‌ وارد‌ مرحله‌ دیگری‌ از‌ حیات‌ اخـروی مـی‌شود کـه کیفیّت آن زندگی، از لحاظ بدبختی و خوشبختی، نتیجه عملکرد انسان در حیات دنیوی خویش است».

این اصول و مبادی، هـمه از نـوعی مـعقولیّت برخوردارند؛‌ یعنی دستگاه ادراکی انسان از تصوّر و تصدیق آنها ناتوان نیست. مثلاً عقیده به مـبدأ جـهان، متکی به اصل «علّیت» است که حتی اذهان ساده، و درمواردی‌حتّی‌اذهان‌برخی‌ازحیوانات‌نیزآن‌راادراک می‌کنند.

این‌که هر پدیده‌ای‌ مـحصول‌ مـجموعه‌ای از عـلل و عوامل است، امری است بدیهی و مشهود و مورد تجربه زندگی روزمره ما. بنابراین، ادیانی کـه اصـولشان از این دست باشد، از معقولیت و به‌ عبارت‌ دیگر از مقبولیت عقلی بهره‌مند خواهند بود. و قـبول ایـن اصـول تنها بر اساس تحلیل عقلی بوده و نیازی به توسّل به مبانی‌ غیر‌ عقلانی مانند احـساس، اراده و یـا‌ تفکیک حوزه عقل و ایمان نخواهیم داشت. برخلاف الهیّات مسیحی که قبول اصـول آن بـا تـوسّل به مبانی غیر عقلانی مانند تفکیک امور فوق‌ است.

ب) ادیانی که اصول و مبانی‌ اوّلیه آن‌ها مـعقول نـیستند. مـنظور ما از «نامعقول» یا «غیر عقلانی» یا به اصطلاح دیگر، «شطحی» آن است کـه قـضیه‌ای چنان باشد که ذهن انسان، نتواند آن را دریابد و در‌ خود بگنجاند، و یا آن‌که با اصول حاکم بر ذهـن انـسان، در تضادّ بوده و در نتیجه، برای ذهن ما غیر قابل تصدیق و قبول باشد. مـانند ایـن گفته مسیحیان‌ که‌ «عیسی مسیح‌ هم جـنبه الوهـی دارد و هـم جنبه بشری و خداوند ذات واحد سه‌گانه‌ای است کـه در سـه‌ اقنوم پدر و پسر و روح القدس، تحقق دارد».(9)

ادیان و مکاتبی‌ همچون،‌ مکاتب هندی، تصوّف و نیز الهیّات مـسیحی از اصـول و مبانی غیر عقلانی و شطحی بـرخوردارند کـه ‌‌این‌ رویـکرد غـیرعقلانی و ضـد معرفتی در کلام مسیحی مسبوق به سـابقه نـسبتا دیرینه‌ است.‌ در‌ میان متکلّمان مسیحی، عقل‌گریزی به حدّی تشدید شد که ریـشه تـمییز عقلانی در باب «حقانیّت»‌ را برکند. کثرت‌گرایی دیـنی، یک دکترین عقل‌گریز بـلکه عـقل ستیز در واکنش به‌ عقل‌گرایی دکـارتی بود.

ریچارد سـویین‌برن‌ (R.‌ Swinburne)، دفاع عقلانی از دین را غیر لازم دید.

سویدلر(A.Swidler)، دایره حقانیّت را به قدری وسیع گرفت که نه تـنها کـلیه ادیان و آیین‌ها اعمّ از توحیدی و مـشرکانه و بـت‌پرستانه بـلکه‌ حتی مکاتب غـیر دیـنی چون کمونیسم را نیز در بـر می‌گیرد.

ویلیام پیـ. آلستون (W.p.Alston) نیز استدلال را برای حلّ اختلافات نظری به کلّی عاجز دیده و تجربه‌های دینی مـتعارض را قـابل‌ قبول‌ می‌دانست.

شلایر ماخر (Schleier Mycher) معتقد است الفاظی کـه در مـورد دین بـه کـار مـی‌رود، صرفا سایه هیجان‌های درونـی انسان‌ها در مورد دین است و کتاب مقدّس را صرفا ثبت تجربیات‌ دینی‌ عیسی علیه‌السلام می‌داند که نـباید در تـمام جزئیاتش جدّی گرفته شود.

بریث ویت، (R.B.Bryithwaite) نیز در نـظریه «دیـن بـه مـثابه مـحمل عمل گرایی اخـلاقی»، گـزاره‌های دینی را صرفا نوعی اعلام‌ موضع‌ شخصی در رفتار اجتماعی دانسته که چیزی بیش از بیان تعهّد افراد دیـندار بـه عـهدهایی (که تفاوت جدّی نیز با یکدیگر نـدارند)، نـیست و نـباید جـدّی گـرفته شود.

ویتگنشتاین (Wittgenstein,‌ Ludwig)‌ در‌ نـیمه قرن بیستم بود که‌ کلیه‌ عقاید‌ و گزاره‌های کلامی را کارکرد زبان در جهت اظهار مشارکت در صور حیات دینی دانست که هیچ حجّت عقلی و الزام‌ نظری‌ آن‌ را مشایعت نمی‌کند.

کارل بارث، (Karl barth) مـیان حقایق‌ الوهی‌ و سایر مباحث، جدایی معرفتی افکند و همه چیز را تنها موقوف به «عنایت» دانست و تلاش علمی و آگاهی‌ آدمی‌ را بی‌ثمر شمرد.

ایمانوئل کانت، (Kant, Immanuel) قابلیّت تحقیق را به‌ حواسّ خمس و ارتسامات ناشی از حسّیات فرو کـاست و کـلام مسیحی را به «شبه گزاره‌های مفید» تأویل‌ کرد.

در مقولات‌ فرا حسّی، سه طلاقه کردن عقل موجب سپتی سیزم افراطی شد‌ و باعث تعلیق حکم عقل و تلاش عمدی علیه عقلانیّت گردید و به ایـن تـرتیب عملاً سلسله‌ استدلال‌های‌ عقلی‌ ـ دینی و اخلاقی ـ حقوقی، نافرجام و بحث‌ناپذیر دانسته شد و هر‌ گونه‌ «فهم و انتخاب و تلاش برای ترجیح در قلمروی دین، ایده‌آل‌هایی خیالی خوانده شـد.‌ احـکام‌ تألیفی‌ پیشینی انکار شد و مـقدمات اصـلی معارف مابعدالطبیعی (خدا ـ نفس ـ اختیار) غیر‌ قابل‌ اثبات یقینی و محکوم به تعارضات لاینحل گردید و گفته شد وحی، وحی‌ درونی‌ هر‌ شخص است (نه وحـی تـاریخی بر عیسای تاریخی)، و دیـن احـساسی باطنی بیش نیست.(10)

همه اینها‌ قطعات پراکنده یک رویکرد ضدّ معرفتی در باب دین، اخلاق و کلام دینی‌ است‌ که‌ یکی از نتایج منطقی آن، نفی حقانیّت از همه ادیان است. در فضای دیانت مسیحی،‌ انسان‌ بـا چـیزهایی روبروست که ضد عقلانی‌اند ولی در عین حال، باید آن‌ها‌ را‌ باور‌ داشت. در مسیحیّت «غایت زندگی زیستن است نه دانستن» و به گفته پولس رسول: خدا‌ جُهّال‌ جهان‌ را برگزید تا حکما را رسوا سازد.(11) و اینها همه یـک رویـکرد‌ ضد‌ مـعرفتی است. در حالی که، خداوند متعال می‌فرماید: «ما خلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون» (ذاریات: 56)‌ که‌ بعض مفسّرین می‌فرمایند: لیـعبدون یعنی لیعرفون. و در حدیث قدسی آمده که‌ خداوند‌ متعال فرمود: «کنت کـنزا مـخفیّا... فـخلقت الخلق‌ لکی‌ اعرف»‌ معرفت را اساس آفرینش شمرده است و دهها‌ و بلکه صدها روایت و حدیث دیگر که میزان ارزش اعـمال ‌ ‌و عـقاید‌ را‌ درجه تفکّر و تعقّل شخص‌ قرار‌ داده‌اند.(12)
همراهی شک‌ و ایمان‌ مسیحی‌و نتایج و ثمرات آن

در مسیحیّت،‌ با‌ نـیروی ایـمان بـاید به عقاید دینی باور داشت هرچند مخالف عقل باشد.‌ در‌ مسیحیّت، همگان باید به همان قـضایای‌ نامعقول، به عنوان اصول‌ و مبانی اوّلیه دین ایمان آورند.‌ ایمان‌ به معنی اقـرار زبانی در عین ردّ و انکار عـقلی و قـلبی است.‌ و این چنین ایمانی همواره توأم‌ با‌ شکّ‌ و تردید است‌ و یک مسیحی همواره می‌گوید:‌ «من‌ در عین ناباوری»، باور می‌کنم. آنها حتی برای ایمان توأم با چنین شکّی ثمراتی‌ هم‌ قائل هـستند از جمله:

1ـ شکّ، عامل‌ اصالت‌ ایمان است‌ و ایمان‌ نلریزیده از شکّ به‌ هیچ وجه ایمان اصیل و موثّق نیست.

2ـ شکّ جلوه فروتنی است و بدون این فروتنی‌ تظاهر‌ به ایمان دینی، تقلید نمودن دیانت‌ است.

3ـ شکّ‌ عامل‌ مـدارای‌ دیـنی است و بدون‌ گرایش به شکّ، مدارای دینی غیر ممکن است. یعنی چون همگی در مبانی دینی خود شکّ‌ دارند‌ و احتمال می‌دهند که دیگری بر حق باشد،‌ لذا‌ با‌ پیروان‌ ادیان‌ دیگر‌ مـدارا مـی‌نمایند و زندگی مسالمت‌آمیز خواهند داشت.(13) به این ترتیب، در قرن بیستم سخن از تحمّل و تساهل به میان آمد. در ابتدا بیشتر به جنبه‌های اخلاقی‌ آن توجّه شد و کمتر مبانی و لوازم آن مورد تأمّل قرار گرفت. همواره بـه مـبلغان مسیحی توصیه می‌شد که دیگران را به قهر و اجبار به مسیحیّت فرا نخوانید.(14)
علل طرح‌ کثرت‌گرایی اجتماعی

پس از گسترش دامنه ارتباط بین جوامع، به ویژه پس از جنگ‌های شدید فرقه‌ای و مذهبی، اعم از جنگ‌های صلیبی بین مـسلمانان و مـسیحیان و جـنگ بین پیروان‌ مذاهب‌ مسیحی بـا یـکدیگر و آثـار شومی که این جنگ‌ها بر جای گذاشت، این تفکّر تقویت شد که باید مذاهب دیگر را به رسمیّت‌ شناخت‌ و با آن‌ها از در‌ آشـتی‌ درآمـد و بـه نفع جامعه است که مذاهب و مکاتب مختلف بـا هـم سازگار باشند.(15) علاوه بر این‌که، نظام سرمایه‌داری پس از پشت کردن‌ به‌ عقل نظری و عملی‌ و پس از اِدبار از سنّت‌های دینی، با اتکا به عـقلانیّت ابـزاری یـعنی فن‌آوری و بوروکراسی در مسیر اقتدار دنیوی، ناگزیر از جهانی شدن و توسعه شـد و چنین نظامی ارتباطات‌ گسترده‌ و فراگیری را طلب می‌کرد و در نتیجه نمی‌توانست روابط و سنّت‌های دینی و بومی جوامع و خرده‌فرهنگ‌هایی که در مسیر ایـن امـپراطوری عـظیم جهانی قرار می‌گیرند را تحمّل کند،‌ بنابراین،‌ کثرت‌گرایی اجتماعی‌ را مطرح کردند.(16)
نقطه عزیمت کـثرت‌گرایی دیـنی در جهان مسیحی

نقطه عزیمت کثرت‌گرایی دینی در جهان مسیحی ـ لیبرال،‌ آموزه «نجات» بود. از دیدگاه کلیسا حضرت مسیح علیه‌السلام تـنها راهـ‌ نـجات‌ و وصول به بهشت است. در نزد پروتستان‌ها، این نجات و وصول به بهشت از طـریق ایـمان، تـأمین ‌‌می‌شود.‌ در الهیّات لیبرال ـ پروتستان، رابطه مؤمن با عمل، قطع شده و از‌ نظر‌ آنها‌ نباید بـر روی سـاختار حـقوقی خاصّی اصرار داشت. چنانچه گفته‌اند: بر روی عقاید هم نباید‌ حسّاسیّت نشان داد. زیرا از نظر آنـان چـیزی به نام «عقاید حقّه»، که‌ لزوما باید آن‌ها را‌ درک‌ کرد و خلاف آن را ترک کرد، وجـود نـدارد. پروتـستان‌ها می‌گویند: دین صرفا یک احساس رمانتیک شخصی است، یک تمایل قلبی بدون هیچ مـعیار بـرای داوری است. نقد یا ردّ و قبول هم امکان ندارد.(17) در این رویکرد آنچه حائز اهمّیت است، صـرف ایـمان داشـتن است نه «موضوع ایمان» نه «روش زندگی و عمل» و نه «جدول ارزشی ادیان»، هیچ‌کدام از این‌ موارد‌ اهـمیّتی در آن حـدّ ندارند که منشأ موضع‌گیری شوند و آن‌گاه که از سرنوشت دیگر انسان‌ها پرسش مـی‌شود، بـا طـرح کثرت‌گرایی دینی، دوزخی بودن غیر مسیحیان با انگیزه‌ها و دلایل‌ مختلف‌ مورد استبعاد یا انکار قـرار مـی‌گیرد. نـجات، رستگاری و وصول به بهشت در کلیسای کاتولیک، با انجام مراسمی خاص تحقّق می‌یابد.

و هـمان‌طور کـه قبلاً به آن اشارت رفت، در‌ قرون‌ وسطی کاتولیک‌ها معتقد بودند تنها، کسی که غسل تعمید کلیسایی داشـته بـاشد به بهشت می‌رود. از نظر کاتولیک‌ها، حتی حضرت موسی و حضرت ابراهیم علیهماالسلام هـم اهـل بهشت نیستند‌ گرچه‌ مورد‌ احترام کلیسا هـستند. مـنتهی در‌ جـایی‌ به‌ نام «لیمبو» که مکانی است بـین بـهشت و جهنّم و عاری از هر گونه لذّت و اذیّتی، آن‌ها و همه کسانی‌ که‌ غسل‌تعمیدندارندولی‌گناهان‌بزرگ‌هم‌نکرده‌اند،معطّل‌ می‌مانند تا ایـن‌که در روز قـیامت، حضرت عیسی‌ علیه‌السلام‌ آنها را بـه بـهشت ببرد.

بعدها گفتند کـه بـرای غـسل تعمید، لازم نیست که شخصی حتما آب روی سـر بـریزد،‌ بلکه‌ روش‌های‌ دیگر هم گاهی کفایت می‌کند. تساهل در امور دینی از‌ سوی کـاتولیک‌ها بـه مسیحی خواندن ادیان غیرمسیحی انجامید و تـصریح کردند، غیر مسیحیانی کـه زنـدگی خوب و پاکی‌ داشته‌ باشند‌ مـسیحی‌اند؛ گـرچه تعالیم مسیح علیه‌السلام را نپذیرند. این نتیجه مفاد بیانیه‌ شورای‌ دوم کلیسای کاتولیک (1965ـ 1963) می‌باشد. بـعدها یـکی از متکلّمان کاتولیک در قرن بیستم بـه نـام‌ «کـارل‌ رانر»‌ (karl rahner) اظهار کـرد کـه باید گروهی از مردم و ادیـان غـیر‌ مذهبی‌ را‌ هم در واقع مسیحی بدانیم. مثلاً اگر یک مسلمان، زندگی خوبی دارد، صادقانه و پاک‌ زنـدگی‌ مـی‌کند و کاری هم برخلاف تعالیم مسیح نـمی‌کند، مـا و خدا، او را هـم‌ مـسیحی‌ مـی‌دانیم اگر چه غسل تـعمید نکرده باشد.

جان هیک (Hich, Jahn) و استاد او‌ اسمیث‌ (C.Smith)‌ که از جمله اوّلین و مهم‌ترین فیلسوفانی هستند که در تبیین کثرت‌گرایی دینی و مـبانی‌ آن قـلم زده‌اند، می‌گویند: غیر مسیحیان بسیاری وجـود دارنـد کـه تـحت تـأثیر ادیان‌ دیگر‌ قـرار‌ گـرفته و انسان‌هایی پاک و بی‌آزار بار آمده‌اند. بنابراین، مزیّتِ کلیسا در مورد غسل تعمید‌ و وابسته بودن نجات و رستگاری و بهشتی شـدن افـراد بـه آن را‌ نمی‌توان‌ توجیه‌ کرد.

بر این اساس، جان هیک، حـقانیت و سـعادتمندی تـمام ادیـان و مـتدینان را بـه عنوان‌ کثرت‌گرایی‌ دینی‌ مطرح ساخت. جان هیک کشیشی از فرقه پرسبیترین (Presbyterians) در انگلستان بود‌ که‌ الآن در امریکا بازنشسته می‌باشد. ایشان چندین سال در امریکا تدریس می‌نمودند، قبلاً در شرق انگلستان‌ (برمینگهام)‌ بـسیار فعّال بودند و با مسلمانان، هندوها و یهودیان، رفت و آمد‌ و همکاری می‌کردند.(18)

پرسبیترین‌ها، پیامبر را، پیام‌آور و سخن‌گوی‌ خدا‌ یا قلم خدا ندانسته و «وحی» را‌ نه‌ کلماتی الهام شده بلکه شخص مسیح علیه‌السلام می‌دانند. از آیین‌های هـفت‌گانه، بـه شام‌ خداوندگار‌ و «غسل تعمید» پایبندند. گر‌ چه‌ تعمید را‌ برای‌ رستگاری،‌ ضروری نمی‌دانند. عیسی را پسر خدا‌ می‌دانند‌ که برای رستگاری بشر به صورت انسان درآمده، پس او خدای حقیقی‌ و پسر حقیقی اسـت! تـثلیث، سه تجلّی‌ است و اشخاص را‌ باید‌ به اقنوم‌ها تأویل کرد. مریم‌ را‌ مادر خدا می‌دانند و تجسّم دقیقا بدین معنی است که خدا به صورت‌ جـسم‌ درآمـده و در قالب عیسی‌ به‌ انسان‌ بـدل شد.

علی‌رغم عـقاید‌ کلامی‌ جازم پرسبیترین‌ها، جان هیک‌ تنها‌ راه نجات را در ترک «دغدغه حقیقت و صدق» دید و گفت رستگاری و نجات‌ با اعمال صالح و مجاهدت و تلاش‌ آدمی حاصل‌ نمی‌شود‌ بـلکه‌ تـنها باید به قربانی‌ شـدن مـسیح ایمان داشت و رستگاری را تنها در قربانی رهایی‌بخش یعنی عیسی مسیح می‌توان‌ یافت.‌ پس مناسک، عقاید و اعمال، هیچ‌ یک‌ نقش‌ جدّی‌ در‌ رستگاری ایفا نمی‌کند.‌ آنچه‌ مهم است، تنها سهیم شدن در «فدیه عیسی» اسـت امـّالزومی‌نداردکه‌این‌عمل،آگاهانه انجام گیرد.

جان هیک بنیاد کثرت‌گرایی دینی‌ خود‌ را‌ از جمله، بر مسأله «تشبیه» نهاده است‌ و تجربه‌ دینی‌ را‌ از‌ تعبیر دینی، تفکیک کرده و از «مفاهیم مفسّر» به عنوان محمل‌های بشری در ارائه مفاد تجربه خویش سخن گفته اسـت. کـثرت‌گرایی دینی، بـا نفی «معرفت مطابق با‌ واقع» گره خورده است. کثرت‌گراها با اصل «معرفت» مشکل دارند، نه نسبت بـه کنه ذات ربوبی فقط، زیرا همگان اعتراف دارند که به کنه ذات اقـدس ربـوبی، کـما هو حقه،‌ معرفتی‌ نمی‌توان داشت، سخن از حدّاقلّ معرفت است نه غایت آن و این مقدار معرفت فی‌الجمله محال نیست.
معرفت‌شناسی کـثرت‌گرایی ‌ ‌جـان هیک

معرفت شناسی «کثرت‌گرایی» جان هیک، دارای ساخت تجزیه‌گرایانه بوده و مبتنی‌ بر نفی امکان «معرفت مـطابق بـا واقـع»، به ویژه در مقولات دینی می‌باشد و مستلزم نوعی «شکاکیّت جزمی در باب ادیان» می‌باشد. این‌ دیدگاه‌ از رمـانتیزم شلایرماخر (دین، به‌ مثابه‌ احساس شخصی و بدون بار معرفتی)، و تفکیک «نومن» و «فنومن» کـانت (سدّ باب و معرفت بـه واقـع)، نیز رنگ گرفته و محصول نهایی‌ آن،‌ از جمله این است‌ که:

اوّلاً: نباید بر چیزی به نام «عقاید حقّه» تأکید کرد زیرا مستلزم ابطال دیگران است. بنابراین، همه عقاید علی السّویه باید به رسـمیّت شناخته شود.

ثانیا: دین «شریعتی» یعنی احکام فقهی نیز،‌ مانع‌ کثرت‌گرایی خواهد بود. پس وظایف عملی و نیز مناسک و احکام فقهی را نباید از شاخص‌های اصلی دین‌داری دانست.

ثالثا: اخلاق نیز، معیارهای متفاوت دارد و در موارد بسیاری، نمی‌توان‌ قضاوت‌ کرد کـه‌ کـدام روش اخلاقی، صحیح است و کدام غلط؟ بنابراین، علاوه بر عقاید و احکام، در اخلاق نیز‌ باید به نوعی نسبیّت قائل شد.

لازم به ذکر است که آموزه‌های‌ غیر‌ معقول‌ بلکه عقل ستیز مسیحیان هم چـون مـسأله تثلیث، تحقیر علم و عقل، تفکیک علم و ایمان و ‌‌هم‌ چنین تحولات اندیشه دینی مغرب زمین، هم چون تبدیل خداشناسی وحیانی به خداشناسی‌ طبیعی‌ و تحویل آن به نسبی گرایی و تسامح دینی و نـیز گـسترش معرفت شناسی نوین، هم‌ چون تفکیک نومن از فنومن و ظهور الهیاتِ اعتدالی و هرمنیوتیکس مدرن توسط‌ شلایرماخر و تأکید بر‌ تجربه‌ دینی، نقش مؤثری در طرح این رویکرد از سوی جان هیک داشته‌اند.

علاوه بر ایـن امـور، تـحقق حکومت دموکراسی لیبرال به هـمراه اصـولی چـون آزادی، اصالت دادن به آرای اکثریت مردم و عقل گرایی در پیدایش کثرت‌گرایی مؤثر بوده است. توضیح مطلب این‌که، غرب در ابتدا، نظام سیاسی پادشاهی و دارای قـدرت مـتمرکز را بـرگزید. از عصر نوزایی به بعد، این نظام سیاسی‌ تـغییر‌ یـافت و به حکومت دموکراسی تبدیل گشت. آن‌گاه حکومت دموکراسی نیز به شکل‌ها و محتواهای گوناگون ظهور کرد و در نهایت، حکومت دموکراسی لیـبرال، بـا اصـل کثرت‌گرایی سیاسی، مورد پذیرش‌ قرار‌ گرفت. سپس با اندیشه‌های جـدید معرفت شناسی و دین شناسی خصوصا نسبی انگاری در حوزه‌های دانش و ارزش کثرت‌گرایی اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و دینی مطرح گـردید و صـحنه‌های‌ ارزشـ‌های اخلاقی و فعالیت‌های اجتماعی و اعتقادات دین‌داری به دامن کثرت گرایی افتاد.

با انتقال عـلوم و مـعارف مغرب زمین به کشورهای رو به توسعه و در اثر ارتباط فرهنگی‌ و تحولات‌ اندیشه‌ها، مفاهیم و مباحثی از‌ فلسفه‌ دین‌ و کـلام جـدید، مـیهمان فرهنگ مشرق زمین گردید که از آن جمله است، مبحث «کثرت‌گرایی دینی» آقای جـان هـیک کـه عدّه‌ای‌ از‌ روشنفکران‌ غرب‌زده به ترجمه و تبلیغ آن در کشورهای‌ اسلامی‌ پرداختند. از جمله «محمد آرکون» و «فضل الرّحـمان» عـهده‌دار ایـن مسؤولیت شوم و خطرناک در شمال آفریقا و شبه‌ جزیره‌ هند‌ شدند. فضل‌الرحمان از تکثّر صراط‌های مستقیم و بـشری بـودن وحی‌ و بشری بودن الفاظ قرآن سخن گفت و قرآن را، تعبیرات پیامبر از تجربیات روانی و حـالات شـخصی‌ خـود‌ دانست.‌ وی سرّ اختلاف ادیان را تعبیرات شخصی هر پیامبر از تجربیات‌ روانی‌ خود می‌دانست که مـتأثّر از مـحیط و شرایط زیستی هر پیامبر می‌باشد. فضل الرحمان به دلیل‌ همین‌ نظریاتش،‌ تکفیر شـد و از جـامعه اسـلامی پاکستان طرد گردید. محمّد آرکون نیز‌ در‌ باب‌ تفکیک «دین» از «معرفت دینی» سخنان مبسوطی دارد، از جمله مـی‌گوید کـه از داوری‌ و ارزش‌گذاری‌ میان عقاید دینی و مذهبی باید پرهیز کرد.(19)

آقای دکتر عبدالکریم سـروش کـه قـبلاً‌ کتاب‌ «قبض و بسط تئوریک شریعت» خود را با اقتباس کاملی از دیدگاه‌های هرمنیوتیکی‌ شلایرماخر‌ و...‌ و نیز مباحث زبـانی نـئوپوزتیویستی ارائه داده بـود، در کتاب «صراط‌های مستقیم» خویش، سعی‌ نموده‌ دیدگاه جان هیک را به نوعی در ایـران بـومی‌سازی کند. لذا آن را‌ به‌ فارسی‌ برگرداند و کوشید مثال‌هایی از شعر و قرآن و عرفان، برای آن دست و پا‌ کند‌ و در این کار، از تجربیّات «مـحمد آرکـون» و «فضل الرّحمان»، کمال‌ استفاده‌ را‌ برده است. از هنگامی که آقای سروش، کتاب قـبض و بـسط تئوریک شریعت، خویش را‌ چاپ‌ نمود‌ (سال 1370) و در هـمان کـتاب، تـا حدودی مبانی و ادله کثرت‌گرایی‌ را‌ مطرح ساخت و سپس کـتاب «صـراط‌های مستقیم»، خویش را از چاپ خارج نمود، فرهیخته‌گان و اسلام‌شناسان‌ زمان‌شناس‌ «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابـس» بـه خوبی دانستند که «کثرت‌گرایی دیـنی»‌ و مـباحثی از این قـبیل بـه مـثابه نوعی‌ تعرّض‌ از‌ خارج جهان اسلام بـه سـاحت عقیدتی مسلمین‌ می‌باشد‌ که لازم است کاملاً شناسایی و نقد شود. لذا وظیفه خود دانـستند هـر‌ چه‌ بیش‌تر معارف قرآن را توضیح‌ دادهـ‌ و امتیاز‌ «وحی»‌ را‌ از گفته‌ها و خـیالات بـشری خودسرانه‌ آشکار‌ کنند.

در این راستا، یـکی از اسـتادان، لوازم فلسفی و کلامی کثرت‌گرایی را‌ نقد‌ و تحلیل نمود، اندیشمند دیگری زمینه‌های‌ عقیدتی و اجتماعی آن‌ را‌ تـبیین نـمود. فرزانه دیگری نگاهی‌ درون‌ دیـنی بـه «کـثرت‌گرایی دینی» انداخت و هـر کـدام از عزیزان از زاویه‌ای به‌ نـقد‌ و تـحلیل آن پرداختند.

به نظر‌ می‌رسد،‌ اگر‌ چه استادان بزرگوار‌ قدم‌های‌ بلندی در نقد و تحلیل‌ رویکرد فوق برداشته‌اند ولی کـافی نـیست و باید تحقیقات و پژوهش‌های جامعی پیرامون مـوضوع‌ فـوق‌ صورت گـیرد. لذا در ایـن تـحقیق‌ کوشش‌ شده است،‌ قـدمی‌ هر‌ چند کوتاه در این‌ راستا برداشته شود.
··· پی‌نوشت‌ها

1ـ حسن رحیم‌پور ازغدی، «دوازده تبصره بر پلورالیزم دیـنی»، کـتاب‌ نقد،‌ فصلنامه انتقادی، فلسفی، فرهنگی شـماره 4،‌ مـؤسسه‌ فـرهنگی‌ انـدیشه‌ مـعاصر‌ تهران، پاییز 1376،‌ ص 2

2ـOxford Elementary ،چـ‌اوّل،نشر اسـتاندارد،تهران، 1376.

3ـ محمدرضا باطنی، فرهنگ معاصر انگلیسی به فارسی، چاپ هفتم، واحد پژوهش‌ فرهنگ‌ معاصر،‌ تهران، 1375

4ـ ر.ک: فـرهنگ کـوچک انـگلیسی به‌ فارسی‌ حییم

5 الی8ـ‌ محمدتقی‌ مصباح،‌ گزاره اول، (اسـتاد مـصباح و پلورالیـزم دیـنی)، پیـشین، ص 336 ـ 334 / ص 338 / 342 / ص 339

9ـ هـادی صادقی، پلورالیسم، ص 13

10ـ حسن رحیم‌پور‌ ازغدی، پیشین، ص 7ـ5

11ـ رساله پولس رسولان به قرنتیان، چاپ اول، ص 37

12و13ـ یحیی‌یثربی،«مدارابدون شک»،پیشین، ص 53 / ص 52

14ـسیدامیراکرمی،«نردبان‌های‌آسمان»،صراط‌های‌مستقیم،ص214

15ـ محمدتقی مصباح، پیشین، ص 334

16ـ حمیدپارسانیا،«زمینه‌های‌عقیدتی‌واجتماعی‌پلورالیسم»،ص 56

17و18ـ محمد لگنهاوزن، «مفهوم‌ نبوت‌ را خراب نکنید»، همان، ص 26 و 25 / ص 15

19ـ حسن رحیم‌پور ازغـدی، «قرائتی شفاف از پلورالیزم دینی»، ص 77 و 76 و 8 و 4
خلاصة المحتویات
الاخلاق و العرفان‌ فی الاسلام / الاستاذ محمدتقی مصباح

للحیاء فوائد جمّة و آثار تعود بالخیر علی کل من الفرد و المجتمع. ان بحث معنی الحیاء یفرض‌ علینا‌ لیس فقط دراسة الجوانب الاخلاقیة‌ للمـوضوع‌ بـل الوقوف علی وجهة نظر علم النفس ایضا. ان شعور الفرد بالحیاء یرتبط بأمرین: رغبته فی السلامة من کل عیب و نقص و الثانی‌ سعیه‌ لستر العیوب التی یمکن‌ ان‌ تصدر منه. فـاذا مـا ارتکب الانسان عملاً قبیحا و علم به الآخرون ـ أو اذا اطلع الآخرون علی عیب کان یرید اخفاءه ـ فان ذلک مدعاة لشعوره بالخجل. ان حالة‌ مثل‌ هذه تسبب له حـرجا و مـعاناة تسلبه راحته. والانسان بطبیعته یـتألم اذا مـا اطلع الآخرون علی عیوبه او اذا شعر باحتمال اطلاع الناس علی سوء افعاله التی یحاول اخفاءها، کما‌ ان‌ اعتزاز الانسان‌ بکرامته یدفعه للشعور بالخجل اذا ما سـولت له نـفسه ارتکاب عمل سیء یـمکن ان یـطلع علیه الآخرون.‌ ان اعتبار هذا الفعل او ذاک من الافعال المستهجنة امر یرتبط‌ بنظرة‌ نظام‌ القیّم السائد فی المجتمع.

و طبقا لتعلیمات الدین الاسلامی الحنیف فان هناک فرقا بین الحیاء و بین الحالة ‌‌العادیة‌ للخجل و نـحن کـمسلمین حری بنا ان نخجل من ارتکاب الذنب. ان تمادی‌ الناس‌ فی‌ ارتکاب الذنوب قد یؤدی بالنتیجة الی ان یری الناس المنکر معروفا و ان شعور الانسان‌ بالخجل یقیه ارتکاب الذنوب. و من وصیة الامام الصادق علیه‌السلام لابـن جـندب: یا‌ ابـن جندب، الاسلام عریان‌ فلباسه‌ الحیاء.
ندوة حول ظاهرة العولمة / حوار مع الدکتور لاریجانی و الدکتور توکلی و الدکتور محمدی

یُعد موضوع العولمة احـد المواضیع المهمة فی عصرنا الحاضر، و یستهدف هذا الحوار بحث و تقییم الجـانب‌ الاقـتصادی و الجـانب السیاسی لموضوع العولمة. و من المواضیع التی یرکز علیها الحوار ما یلی: تعریف مفهوم العولمة، ماضی العولمة، ایـجابیاتها ‌ ‌و سـلبیاتها، الفرق بین مفهوم العولمة و بناء عالم أمثل،‌ الابعاد‌ الرئیسیة للعولمة، الفرضیات و الاراء المطروحه حـول هـذا المـوضوع و آثار و نتائج ذلک، و مسألة ما اذا کان موضوع العولمة امرا لا یمکن اجتنابه، و اخیرا مسؤولیتنا تجاه الاحـداث‌ المستجدة.
مشروع جدید حول تنظیم القطاع النقدی و المالی و المصرفی فی النظام اللاربوی / السید عبدالحمید ثابت

ینظر النـظام الاقتصادی فی الاسلام اسـاسا الی مـوضوع الربا نظرة سلبیة. و لذا فان‌ بحث‌ هذا الامر یتطلب اتخاذ خطوات ابعد من مجرد حذف الربا. یعرض هذا المقال مشروعا جدیدا بهذا الصدد حیث یعتمد طریقة الخصم کأساس للمشروع و لذا یؤکد البحث عـلی ان‌ التبادل‌ النقدی‌ فی النظام النقدی و المالی‌ لأی‌ اقتصاد‌ یتخذ أربعة طرق اساسیة هی: القرض، الربا، الخصم (البیع بالدین) و بیع الدین بالدین. ان موقف الحکم الشرعی من الربا و القرض‌ واضح‌ و معلوم و امـا فـیما یتعلق بالخصم (البیع‌ بالدین)‌ و بیع الدین بالدین فان المشهور بین فقهاء الشیعة بأن البیع بالدین لا اشکال فیه و ان بیع الدین‌ بالدین‌ محکوم‌ علیه بالحرمة. یذکر القسم الا خیر من المقال بأن الخـصم‌ یـُعدّ احد الطرق المهمة و المشروعة التی تساهم فی بناء النظام النقدی ـ المالی الاسلامی فی القطاع النقدی.‌ یبحث‌ الکاتب‌ موضوع الخصم کطریقة عملیة و بنّاءة. و یتعرض المقال ایضا الی‌ نتائج‌ و آثار البـحث و یـسلط الضوء علی الجانب النظری و الجانب الاقتصادی للموضوع و علی الصعوبات‌ التی‌ تعترضه.
حقوق التملک المعنوی / مهدی لطیفی

یشمل موضوع حقوق التملک المعنوی دراسة نتاجات الانسان‌ الفکریة،‌ و یسلط هذا المقال الضوء علی نقاطٍ مثل نـظام حـق التـملک للمؤلف، نظام حقوق التملک‌ الصـناعی‌ و التـجاری، الجـانب الاقتصادی للتملک المعنوی و بحث فقهی لموضوع حقوق التملک المعنوی.

ان مفهوم کلمة‌ «مؤلف»‌ یختلف عن مفهوم کلمة «کاتب»، فالمؤلف شخص مُبدع له القدرة عـلی انـتاج اثـر‌ علمی‌ او‌ فنی او أدبی باعتماده اسالیب علمیة و فنیة و ذوقـیة. و للمـؤلف نوعان من‌ حقوق‌ التملک: الحقوق المادیة و الحقوق الاخلاقیة (المعنویة). و اما النتاجات التی یتمتع اصحابها‌ بالحمایة‌ فهی:‌ الآثار المکتوبة، الآثـار المـسموعة و المـرئیة، الآثار التی تُعرض ضمن برامج الرادیو و التلفزیون، الانتاج‌ السینمائی،‌ الانـتاج الموسیقی و الصوتی، اعمال النحت و الآثار الفنیة. و الحقوق المادیة‌ قابلة‌ للانتقال‌ من شخص الی آخر بحریة و ضمن مدة محدودة و تـشمل الحـقوق المـادیّة: حق النشر‌ و الاستنساخ،‌ حق‌التنفیذ والتوزیع، حق‌الترجمة،حق‌نشرالانتاج بشکل‌وسائل‌سمعیة وبصریة، حق تسجیل النـتاج و حـق اعداد الفلم،‌ و حق التمتع بالعطاءات والمُنح و...

و اضافة الی ما تقدم فان هناک نوعا آخر من الحقوق و هـی‌ الحـقوق الاخـلاقیة (المعنویة) و هذه محفوظة للافراد، و هی لیست محدودة بمکان‌ او‌ زمان و لایمکن انتقالها مـن شـخص لآخـر‌ و من‌ الامثلة علی ذلک:

1. حق انتساب النتاج لصاحبه‌ الاصلی‌ 2. حق احترام النتاج و حق صاحبه بـالتصرف 3. حـق اصـدارالقرار بنشر او‌ عدم‌ نشر النتاج.

یقدم کاتب المقال بحثا‌ مفصلاً‌ حول النقاط‌ التی‌ ورد‌ ذکرها.
ABSTRACTS
Islamic Mysticism and MoralityProfessor / Muhammad‌ Taqi‌ Misbah

Feeling of shame is an advantage and a blessing for individual as‌ well‌ as society. In order to investigate‌ the meaning of feeling‌ of‌ shame, it is recommended that‌ we‌ trace not only the moral aspect of the subject but also the psychological‌ point‌ of view of it. Feeling‌ of‌ shame‌ is ascribed to‌ two‌ things: first, ones wish‌ to‌ be free from defects and mistakes; and secondly, ones persistence of covering ones misdeeds.‌ When‌ one commits an evil deed of‌ which‌ people become‌ aware,‌ or‌ when, inspite of ones‌ efforts to cover ones evil deed, it becomes known, one comes to feel ashamed.

Instinctively, if‌ man‌ notices that his wrong deeds can‌ no‌ longer‌ be‌ kept‌ hidden or that‌ people‌ can discover them, this very idea brings discomfort and disress for him. For a person who‌ cares‌ much‌ about his or her dignity and self‌ - esteem,‌ even‌ the‌ attempt‌ of concealing misdeeds is embarrassing.

When we want to know whether or not certain deeds are wicked, we have to refer to the value system of the society‌ in which man lives. According to the Islamic teachings, feeling of shame differs in meaning from feeling of embarrassment in its ordinary sense. A Muslim who commits a sin should‌ feel‌ embarrassed. If sins are committed by people frequently, they will no longer seem ugly or evil, rather they may seem a kind of usual behavior. Therefore, feeling of shame‌ can‌ play a major role in safeguarding man against sins.

Imam Sadiq (upon him be peace) refers to this point and says that feeling of‌ shame‌ is Islams garment without which‌ it‌ is bare.
A Probe into Globalization

An interview with / Dr. Larijani, Dr. Tawaqquli and Dr. Muhammadi.

The idea of globalization is considered as one of todays‌ important‌ issues. This interview seeks‌ to‌ investigate and assess the economic and political aspects of globalization.

The questions, on which the interview focuses. are: the definition of globalization, the historical development of the idea, its advantages and‌ disadvantages,‌ the distinction

between globalization and global construction, the pivots of globalization, the propositions and theories put forward in this concern and their effects, whether or not globalization is something ineviTable, and‌ since‌ this is‌ the case, what our responsiblitily is.

A New Approach to Monetary Sector and Financial System in an Interest-Free‌ EconomySayyed Abdil Hameed Thabit

Essentially, Islamic economic system has a negative view‌ of‌ riba‌ (interest). Therefore, the accomplishment of a monetary, financial and banking system demands something more than mere omission ‌‌of‌ riba.

This article seeks to provide a new perspective on this question considering "discount"‌ as‌ its‌ basis.

Therefore, the writer makes explicit that the exchanges in monetary sector of a monetary-financial system‌ in all types of ecomomy are divided into four kinds: qarz (loan), riba‌ (interest) bey dein (discount),‌ and‌ beydein be dein, and that according to the view of most outstanding Shiite jurisprudents beydien is permissible whereas beydein be dein is impermissible, assuming that the jurisprudential view of qarz and‌ riba is clear.

The article concludes with the idea that discount, being an essential way approved of by Islamic jurisprudence, can - together with qarz - play a vital part in the‌ accomplishment‌ of a practical and executive Islamic monetary and financial system in the monetary sector.

The article introduces, along with the approach, a theoretical and economic analysis. It also points to the‌ problems‌ connected to the question.

Intellectual Property Rights / Mahdi Latifi

Intellectual property rights are mainly related to things which have to do with the intellectual products. This article discusses a number‌ of‌ issues like the authors property right rules, industrial -- commercial property right rules, the economic aspects of inellectual property probing the jurisprudential view of intellectual property rights.

The word author‌ is‌ used‌ here to refer not to‌ any‌ writer‌ but to the person who creates and begins things in literature, science or art by making use of his or her‌ skill,‌ art‌ and experiences.

The property rights of an author are‌ mainly‌ divided into two kinds: material and moral. Among the works that are legally protected are the writings, audiovisual works,‌ radio‌ - and - television programmes, sculptural work and pieces of art,‌ films, musical and audio products. Transmission and time limitation are characteristic of material rights, which include: publication right,‌ photocopying‌ right,‌ the right of performance and supply, translation right, the right to‌ display‌ the work in the form of audiovisual means, recording right, filmmaking right, the right of benefiting‌ from‌ rewards.

The second kind are the moral rights, which are reserved for the individual,‌ not‌ limited‌ to time or place and cannot be transmitted. Moral rights involve the right of‌ the‌ producers‌ possession of a work, the right of inviolability and integrity of a work and‌ the‌ right of making a decision on whether or not to publish the work

kesratgeraee.pdf605.82 کیلوبایت
آثار نوشتاری

ارسال پیام