کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت پنجم)

کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت پنجم)

حضرت على صلوات الله عليه در ادامه وصيت خود مى فرمايد:
و تَفَقَّه فى الدِّينِ، و عَوِدّ نَفسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى المَكرُوهِ، وَ نِعمَ الخُلُقُ التَّصَبُّرُفى الحَقِّ، واءلجِى ء نَفسَكَ فى اُمُورِكَ كُلِّهَا اِلى اِلهِكَ، فَانِّكَ تُلجِئهُا الى كَهفٍ حَرِيزٍ وَ مانِعٍ عَزِيزٍ و اَخلِص فى المَساءلَةِ لِرَبِّكَ فَاِنَّ بِيَدِهِ العَطاءَ والحِرمانَ، و اكثِرِ الا ستِخارَةَ، وَتَفَهَّم وَصَيَّتى و لاتَذهَبَّنَ عَنكَ صَفحا، فانَّ خَيرَالقَولِ مانَفَعَ و اَعَلم اَنَّهُ لاخَيرَ فى عِلمٍ لايَنفَعُ، وَلا يُنتَفَعُ بِعِلمٍ لايَحِقُّ تَعَلُّمُهُ... .(48)
در مورد دين كسب آگاهى كن ، نفس خود را در برابر مشكلات و تلخيهاى زندگى به استقامت عادت بده ، صبر و بردبار بودن در راه حق بهترين اخلاق است ، در تمام كارها خود را بخداى خويش بسپار، زيرا بدينوسيله در يك پناهگاه قوى و محكم ومطمئن قرار گرفته اى ، در هنگام دعا به پيشگاه پروردگارت ، خلوص نيت داشته باش ، بخاطر اينكه بخشش و محروميت بدست اوست ، همواره از خدا بخواه كه خير و نيكى را برايت پيش آورد اى فرزندم ، درباره سفارشاتم دقت كن ، تا بتوانى آنها را درك كنى ، و نبايد با سرعت از آنها رد شوى ، زيرا بهترين گفته ها آنست كه سودمند باشد،
آگاه باش علمى كه نفع نداشته باش هيچ خيرى در آن وجود ندارد، و دانشى كه فراگرفتنش سزاوار نيست سودمند نخواهد بود.
نكاتى كه در اين جا مهم است :
1 - آگاهى از دين اولين قدم در راه رسيدن به موفقيت است و براى هر انسانى لازم است دين را بطور كامل بشناسد تا بهتر بتواند مسير زندگى خود را، بر طبق خواسته هاى دينى اداره كند چون بدون آگاهى از دين ، هرگز نمى تواند در انجام دادن اعمالش ، از توطئه شياطين در امان باشد و از آلوده شدن به كارهاى ضد دينى در لباس دين ، نجات حاصل كند.
2 - صبر و تحمل در برابر تلخى و نارحتيهاى دوران زندگى از مهمترين عوامل موفقيت انسان است و استقامت در مسير حق هنگامى دوام پيدا مى كند كه طالب حق در اثر ايمان روح و روان خويش را به صبر و تحمل عادت دهد تا بتواند به نتائج درخشان آن توفيق حاصل كند وقتى كه انسان به چيدن گل زيبا و خوشبوئى عشق و علاقه پيدا مى كند بايد در مقابل نيش زدن خارهائى كه در اطراف گُل وجود دارد و به او حمله مى كنند متحمل باشد تا بتواند به خواسته خويش نائل شود.
3 - هيچ پناهگاهى در برابر حوادث روزگار، جُز پناهنده گى بخداى متعال نمى تواند آدمى را در امنيت كامل قرار دهد و با پناهنده گى خالق عالم هيچ حادثه اى او را نگران نخواهد كرد بنابراين علم و دانش يا مقام و رياست يا نيروى جوانى و و ... هيچ وقت پناهگاه مطلوبى نيستند و پناهنده شدن به آنها، از ضعف عقل و جهل انسان حكايت مى كند پس در هر شرائطى بايد به معنويت فكر كرد تا در هنگام ظهور حوادث پناهگاه مطمئن و غير قابل نفوذى را به انسان نشان دهد.
4 - خلوص نيت به پروردگار متعال راه حصول خواستهاست زيرا جهان هستى با تمام خوصياتش تحت مالكيت او است و هيچ عاملى نمى تواند بدون اذن خدا، مفيد يا مضر بحال انسان باشد چون معناى مالكيت واقعى همين است كه مالك در تمام تملكاتش قدرت تصرف داشته باشد اگر انسان از بصيرت كافى بمالك واقعى جهان خلقت برخوردار باشد تمام تلاش خود را بدرگاه او معطوف مى سازد و از اين راه به نتائج قطعى نائل مى شود.
5 - اعتناء به پند و اندرزها و سخنان حكيمانه و سفارشات والدين ، سرنوشت مطلوبى را براى انسان بوجود مى آورد چون هر سخنى كه از آنان مى رسد محصول يك عمر تجربيات است و هيچ انسان عاقلى نمى تواند نسبت به آنها بى مهرى نشان دهد و اگر اين سفارشات از ناحيه يك انسان كامل و كارشناس الهى مطرح بشود بدون ترديد آدمى را به سمت كمال و خوشبختى نائل مى كند.
6 - علم و دانش در ميان انسانها اقسامى دارد و هر علمى سزاوار تحصيل نيست بلكه آن دانشى كه بتواند انسان را در راه رسيدن به موفقيت و بهروزى يارى كند و او را به ارزشهاى انسانى آشنا سازد در اين صورت سرمايه ارزشمند عمر خويش را به كسب و تحصيل چنين علمى صرف كردن ، خود بزرگترين ارزش است اما اگر علمى از چنين بركاتى محروم باشد و انسان را بسوى گمراهى و بدبختى بكشاند سزاوار تعلم نيست علومى كه توسط كارشناسان الهى وارد صحنه زندگى گرديده و به تعليم آن تاكيد زيادى شده است بايد مورد توجه همگان ، خصوصا نسل جوان واقع شود تا بتوانند از عمر شريف خود نهايت استفاده را بدست آورند. مراد از علم در كلام حضرت على صلوات الله عليه بهر نوع ياد گرفتن صدق مى كند آن دانش و يا فنى كه فرا گرفتنش راهگشاى زندگى است و مى تواند در پيشرفت و ترقى انسانها موثر باشد بايد مورد توجه آنها قرار گيرد مانند علومى كه معارف و حقايق قرآنى را روشن سازد و جامعه اسلامى را به پيروزيهاى بزرگى در صحنه جهان برساند يا علومى كه در بخش پزشكى و صنعت و اختراعات و يا اكتشافات و و .... مطرح است بايد با شوق و علاقه كامل مورد استفاده واقع شود.
اما علومى كه در سرگردان ساختن افكار بشر يا به ذلت و بدبختى كشاندن آنها مطرح است هيچ وقت شايسته تعلم نخواهد بود مانند سحر، جادو، كِهانت ، يا دانش و فنونى كه براى نابودى انسان واز بين بردن ارزش و عظمت هاى او، وارد صحنه زندگى مى شوند.
در آينده خيلى نزديك ، بخشى از علوم موجودى كه در جهت نابودى نسل بشر مورد استفاده واقع مى شود از صحنه علم و دانش ‍ خارج خواهد گشت زيرا علمى كه با بمب هاى ميكروبى و شيميائى يا اتمى و نوتروتى و و ... حيات و هستى را، بطور كامل به خطر انداخته ، سزاوار تعلم نمى باشد چه فرق مى كند روزى سحر و جادو و و .... در تخريب ارزشهاى نسل بشر خودنمائى مى كند امروز هم ، موشك ها و بمب هاى شيميائى و و ... اما اگر همين علم در جهت آسايش عمومى حركت كند از نيازهاى زندگى خواهد بود.
پس وقتى كه حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد: علمى كه به حيات و سعادت انسان نفعى ندارد هيچ خير و فايده اى در آن نمى باشد و شايسته نيست كه جوانان دنبال علمى به روند كه جز نابودى انسان و يا حيات و زندگى مخلوقات ، عايدى ندارد بنابراين علم و دانش بدون رهبريت ايمان نمى تواند زندگى را اداره كند و مسلح كردن شخص نابينا، جز نابودى عزيزان نتيجه ديگرى نخواهد داشت .
زندگى گذشتگان حقايق را تفسير مى كند
عمده ترين ابزارى كه انسان را در راه رسيدن به موفقيت يارى مى دهد و او را به پيدا كردن كليد و يا رمز موفقيت ، رهنمون مى سازد، تاريخ است ،
وقتى كه در تاريخ گذشتگان مطالعه مى كنيم مى بينم در هر عصر و زمانى انسان ، گمشده اى را تعقيب مى كند و تمام تلاشهاى خود را در راه پيدا كردن آن بكار گرفته ولى اغلب آنها را توفيق چندانى در مقابل اين همه فعاليت نبوده است .
علت عدم موفقيت اكثر انسانها و توفيق گروه كمى از آنها، در هنگام مطالعه تاريخ زندگيشان روشن مى شود آن كسانى كه قبل از شروع هر كار و عملى ، به معيارهاى آسمانى كه توسط انبياء (عليه السلام ) به آنها رسيده بود توجه مى كردند در بهترين شرائط گمشده خودشان را كه سعادت و خوشبختى است بدست مى آورند و از لحظات زندگى احساس لذت و آرامش مى كردند ولى آنانيكه اعمال خود را مطابق خواسته هاى نفسانى انجام مى دادند و هيچ اعتنائى به الگوهاى الهى نداشتند با روسياهى و سرافكندگى ، دنيا را ترك كردند.
و اين پرونده براى انسان در تاريخ وضعيت كامل او را در هر عصر و زمان مشخص مى سازد يعنى اگر كسى در چهار چوب خواسته هاى خداوندى و مطابق با الگوهايش ، كارهاى خود را انجام دهد بطور يقين گمشده خويش را در هر شرائطى پيدا خواهد كرد اما اگر مطابق خواستهاى نفسانى و طاعت شيطانى رفتار كند بدون ترديد جز خسران و بدبختى عايدى نخواهد داشت انسان در طول تاريخ با داشتن امكانات زياد و كوششهاى فراوان نتوانسته به اتكاء خود كليد سعادت و رمز موفقيت را پيدا كند در نتيجه بيك حالت مضطرب و پريشان ، و روان پرآشوب گرفتار گرديده و در ميدان زندگى خود را ورشكسته مى بيند و به همين جهت راه نادرست و غير معقولى را انتخاب مى كند تا از انفجارهاى خطرناك درونى در امان باشد.
اما اگر اعتراف كند كه او نمى تواند با تكيه به فرمولهائى كه در روح و روانش پديد آمده رمز موفقيت را بدست آورد همانطورى كه در تاريخ بشر نمونه هاى زيادى را از نزديك مشاهده نموديم در اين حال قابليت دريافت رمز موفقيت را در خود ايجاد كرده است چون با اعتراف به ناتوانى خود، حالت غرور و تكبرى كه عمده ترين مانع پيشرفت اوست بيك وضع بسيار مطلوب و آرام و متواضع ، تبديل مى شود و از همين راه بسوى دريافت رمز موفقيت نائل مى گردد.
وقتى كه هدف بدست آوردن رمز موفقيت است بخش عمده آن در نگاه بتاريخ گذشتگان روشن مى شود مبنى براينكه موفقيت و رمز آن در ميان نسل بشر هيچ تفاوتى ندارد بلكه بصورت يك قانون قطعى در هر زمان ، مطابق با فرمولهاى آسمانى حاصل مى گردد و هيچ وقت عوامل آن تغيير بردار نيستند و هر كسى بايد از اين كانال عبور كند تا به سعادت رهنمون شود بنابراين تغيير و تحول ها بايد در انسان پديد آيد تا اينكه بتواند خود را با اين قوانين تطبيق دهد و بهدف خويش توفيق حاصل كند آنچه براى او در اين زمينه لازم است اينكه او بايد درسهاى مربوط به اين قوانين را فرا گيرد كه مهمترين مواد درسى عبارت است از، ايمان و يقين بوجود خالق متعالى كه تمام خلايق را با مديريت خودش اداره مى كند تا از اوضاع جهان هستى و گردش و چرخشها و عافيت و بيماريها و و .... تصوير درستى براى خود داشته باشد.
اگر هر انسانى از سنين كودكى ، تصوير مطلوبى را از خداوند و اوضاع زندگى مخلوقات فرا مى گرفت وآموزگارانش در محيط خانواده و كلاس و و ..... اين حقيقت را به او آموزش مى دادند بطور يقين ديدگاه و بينش وى در مسير موفقيت و سعادتش ، متناسب با الگوهاى واقعى قرار مى گرفت يعنى او با تكيه بخداوندى كه از دوران نطفه و جنين ، وى را زير نظر داشته و كفيل تمام نيازهايش بوده تا جائى كه قبل از ولادتش بى كم و كاست ، احتياجات دوران كودكى او را، مدنظر داشته كه بعد كه از زايمان مادر، با شربت سفيد رنگى كه تمام نيازمنديهاى وجودى او را بر طرف مى سازد از وى استقبال مى شود و و .... در اين صورت آرامش روحى پيدا مى كند و تحت هر شرائطى با اطاعت از دستورات الهى ، خود را موفق و سعادتمند مى بيند.
براى مربيان دلسوز بشر خصوصا والدين لازم است فرصتهاى مهم تربيتى را در حق آنان غنيمت شمارند تا اينكه بتوانند نونهالان خود را، قبل از هر نوع آلوده گى اخلاقى و عقيدتى ، بسوى آئين فطرت سوق دهند زيرا روح و يا قلب انسان مثل زمين زراعى آماده ايست كه مى تواند هر نوع بذر را در خود بپروراند و اين آمادگى كامل مسئوليت ها را سنگين تر مى كند تا براى برنامه ريزى هاى دقيق ، در مورد نوجوانان ، اقدامات لازم را بكار گيرند.
عوامل موفقيت را چگونه پيدا كنيم ؟
اگر كسى توفيق آن را داشته باشد كه بتواند زندگى گذشتگان را مطالعه كند بطور يقين عمر زيادى را براى خود ذخيره كرده است بجهت اينكه اين تجارب حاصل زحمتهاى طاقت فرساى گذشتگان است كه بدون زحمت و تلاش و صرف عمر، نصيب ما مى شود و زمينه هاى رشد و آگاهى نسل جديد را در كسب موفقيت فراهم مى سازد حتى پيدا كردن بعضى از علل و عواملى كه در عصر گذشتگان روشن نبوده ، بسرعت نصيب جوانان باشد مثلاً براى پيدا نمودن عوامل موفقيت در هر عصرى ، تلاش ها شده و انسانهاى موجود در آن زمان اغلب آنها را بررسى كرده و نتائج زحمات خودشان را به نسلهاى بعدى تحويل مى دهد تا اينكه جوانان با ملاحظه نتايج آنان ، بررسيها را شروع كنند تا با سرعت زياد بتوانند آمار معلومات را بالا ببرند، در اين صورت عظمت و اهميت تجربه خودبخود روشن مى شود.
چنانكه حضرت على صلوات الله و سلامه عليه در ادامه وصيت مى فرمايد:
اَى بُنَّى ، انى وَ اِن لَم اَكُن عُمِّرتُ عُمُرَ مَن كانَ قَبلى ، فَقَد نَظَرتُ فى اَعمالِهِم وَ فَكَّرتُ فى اَخبارِهِمِ، وَسِرتُ فى آثارِهِم ، حَتى عُدتُ كَاءحَدِهِم ، بل كَانِّى بِما اَنتَهى اِلىَّ مِن اُمُورِهِم قَدعُمِّرتُ مَعَ اَوَّلِهِم اِلى اَخرهِمِ، فَعَرفتُ صِفوَ ذلِكَ مِن كَدَرِه ، و نَفعَهُ مِن ضَرَرِهِ، فَاَستَخلَصتُ لَكَ مِن كُل اَمرٍ نَخيلَهُ و تَوخَّيتُ لَكَ جميلَهُ، و صَرَفتُ عَنكَ مَجهُولَهُ .... .
پسرم ، درست است كه من به اندازه كسانى كه پيش از من مى زيسته اند عمر نكرده ام ليكن درباره كردار آنها نظر افكندم و در مورد اخبارشان تفكر نمودم و در آثار باقيمانده آنها به سير و سياحت پرداختم تا اينكه همانند يكى از آنها گشتم بلكه گويا در اثر آنچه از تاريخ آنها به من رسيده با همه آنان از اول تا آخر بوده ام ، در اين حال قسمت زلال و مصفاى زندگى آنها را از بخش كدر و تاريك شناختم و برنامه هاى سودمند را از زيانها تشخيص دادم از مجموع آنها قسمت هاى مهم را برگزيده و برايت خلاصه كردم ، از بين آنها مطالب زيبا را براى تو انتخاب نمودم و كارهاى مجهول و ناشناخته را از تو دور داشتم و لذا مانند يك پدر مهربان و دلسوز كه نيكى ها را براى فرزندش مى خواهد من نيز صلاح ديدم كه ترا بدين صورت تربيت كنم و بر اين كار همت خود را بكار گرفتم براى اينكه عمر تو رو به پيش و روزگارت روبجلو است و چون داراى نيت سالم و قلبى با صفا هستى ، مصلحت را در اين ديدم ، كه در آغاز مسئوليت خويش ، تو را با كتاب خدا همراه با تفسيرش و قوانين اسلام و احكامش ، و حلال و حرام الهى آشنا كنم و از اين مسير نمى خواهم جدا شوم آنگاه از اين ترسيدم هر آنچه براى مردم در اثر پيروى از هواى نفس و عقايد منحرف و باطل ، مشتبه شده و موجب اختلاف گرديده است براى تو هم مشتبه گردد، بهمين خاطر روشن ساختن اين بخش و محكم نمودن پايگاه عقيدتى تو، براى من بهتر است از اينكه تو را تسليم جرياناتى سازم كه از هلاكتت ايمن نباشم و اميدوارم خداوند تو را در مسير رشد و صلاحت توفيق دهد و به مقصد و هدفت هدايت كند ...
نكات مهم اين بخش :
1 - مطالعه تاريخ گذشتگان ، هم چون آئينه صاف زندگى را با تمام خصوصياتش براى انسان تفسير و تعريف مى كند و راه پيدا كردن سعادت و موفقيت و هم چنين تشخيص عوامل خوشبختى و بدبختى را، بطور كامل نشان مى دهد چون تشابه انسانها در طى مسير سعادت يا گمراهى و نابودى ، عمده ترين عامل قطعى بودن پيام تاريخ است تا اينكه انسان در هر عصر و زمانى قرار بگيرد هيچ شك و ترديدى در مورد تاءثير عوامل موجود در تاريخ گذشتگان ، نداشته باشد و بعبارت ديگر: تحولات روزگار هيچ نقشى در مورد، علل و عوامل خير و سعادت انسانها، يا ذلت و بدبختى آنها ندارد مثلاً پنج هزار سال قبل از اين غرور و تكبر، ظلم ، خيانت ، مال و غذاى حرام خوردن و و .... هر تاءثيرى در نابودى انسان داشته در عصر حاضر هم ، همان نتيجه را با خود دارد يا تقوا و ايمان بخداوند، پاكدامنى ، تواضع و فروتنى ، عدالت و احسان و و .... در گذشتگان هر نوع آثار مفيد و مثبتى داشته در تمام زمانها، هم همان اثر را با خود دارد، بنابراين ملاحظه تاريخ در اثر شباهت امورات انسانها، نقش بسزائى را در آگاهى آنها ايفاء مى كند تا نسل جوان بفهمد زيربار غرور و تكبر رفتن سرنوشت ناگوارى را براى او رقم مى زند و اطاعت از خدا و والدين و سخنان كارشناسان الهى ، سرنوشت زيبا و شيرينى را براى او به ارمغان مى آورد.
2 - شيوه مطالعه تاريخ اين است در اعمال و كردار گذشتگان و هم چنين اخبار و گزارشاتى كه از آنها رسيده و آثار باقيمانده آنان را بطور كامل بررسى نمودن ، براى اينكه هر كدام پيام ويژه اى را با خود دارد تا هر كس بتواند خويشتن را مانند آنها بيانديشد چون درسى كه از آنان مى گيرد به نسل هاى بعد از خودش منتقل خواهد شد، يعنى روزى هم ، گروهى وارد زندگى مى شوند و تاريخ او را مطالعه خواهند كرد در اين صورت كيفيت دريافت او، از حوادث تاريخ ، و بكار بستن آن ، مورد توجه آينده گان واقع مى گردد مبنى براينكه او بعد از ديدن تاريخ و نتيجه اعمال آنها چه تصميمى در مورد زندگى خويش گرفته است آيا اشتباه آنان را تكرار نموده ، يا شيوه مناسبى را در گرفتار نشدن به بدبختيهاى موجود در تاريخ گذشتگان اتخاذ كرده است ؟
بهر حال در شيوه بررسى تاريخ بايد به جزئيات زندگى آنها توجه نمود تا در مورد هر كار جزئى خود نيز همان نتيجه را مد نظر قرار دهد.
و اگر كسى بخواهد حوادث تاريخ را بفرزندان يا جوانان تعريف كند بايد زيبائى هاى آن را از زشتيهايش جدا كند منافع و زيانها را بصورت روشن توضيح دهد و از مجموعه آنها فرمولهاى زيبا و كاملى در اختيار نونهالان قرار دهد، چون قلب پاك و نيت خالص و سالم جوان نيازمند لطف و محبت خاصى است و تنها والدين و كارشناسان الهى مى توانند از عهده آن برآيند.
3 - تعليمات جوانان را چگونه شروع كنيم تا بدون مانع به سر منزل مقصود، يعنى رشد و كمال نائل شوند؟
قرآن مجيد بعنوان يك كتاب آسمانى ، حاوى قوانين و دستورات الهى است و رمز موفقيت و خوشبختى انسان ها را با خود دارد اين كتاب شريف و مقدس از آيات و اسرار بزرگ خداوندى است كه ببركت قابليت و كمال نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) در ميان انسانها ظاهر شده است و لذا هر نوع استفاده از آن را، بايد از طريق امامان معصوم عليهم السلام ياد گرفت چون سخن خدا كه همان قرآن است معصوم مى باشد و كلام معصوم بايد از زبان معصوم تفسير شود تا دستورات ارزشمند و حائز اهميت آن در تمام زمينه هاى زندگى نصيب انسانها بشود.
در مورد تعليم كتاب خدا بجوانان ، حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: 1 آموزش خواندن قرآن . 2 - تاءويل و تفسير نمودن آيات ، يعنى شكافتن الفاظ قرآن ، و مغز شرين و لطيفش را در اختيار فرزندان گذاشتن ، چون اگر كسى در قرائت قرآن آموزشها به بيند ولى از معانى و حقايق آن بى خبر باشد بطور يقين از قرآن استفاده مطلوب را نخواهد داشت .
3 - در چهار چوب تفسير قرآن ، قوانين و دستورات دين مبين اسلام براى او گفته شود تا مانند يك سرباز آموزش يافته ، خود را براى مبارزه با نفس و شيطان آماده سازد زيرا اگر قارى قرآن تنها به صوت و صداى زيبا، يا رعايت قواعد تجويد، بسنده كند و هيچ آموزشى را در زمينه حلال و حرام ، و حق و باطل ، تقواى و پرهيزكارى و و .... فرا نگيرد نمى تواند آيات آسمانى را در وجودش با روشنائى بخشيدن بتمام جريانات زندگيش مشاهده كند.
پس اين همه تاكيد براى فراگرفتن يا قرائت و حفظ، قرآن ، بخاطر اين است كه آيات الهى به روح انسان نفوذ كند و او را بيك روشنائى كامل موفق سازد تا اينكه ، در اثر پرهيزكارى و اطاعت از خدا، خود از آيات الهى بشمار آيد.
4 - محيط اعتقادى انسانها بيك مراقبت هاى ويژه اى نيازمند مى باشد خصوصا در مورد جوانان دقت بيشترى بايد انجام داده شود تا آنها به عقائد انحرافى و يا اعمال شبهه انگيزى كه موجب گمراهى و هلاكت آنها مى شود گرفتار نباشند در اغلب جوامع اسلامى اختلافات فرقه اى وجود دارد و اكثر شركت كنندگانشان جوانان هستند و اين از بزرگترين سياستهاى استعمارى است كه در هر عصر زمان نسل فرداى جامعه اسلامى را با طرق شبهناك و التقاطى ، از مسير حق منحرف ساخته و بجان همديگر مى اندازند تا نيروهاى جوان از حمايت حق محروم شده و در نتيجه به تحقق منافع دشمنانشان استخدام گردند ولى اين وظيفه والدين و مسئولين جامعه است كه نسل جوان را با الگوهاى واقعى آشنا سازند و حريم عقايد سالم را به آنها توضيح بدهند تا اينكه در مقابل هر نوع ، راه فريبنده اى بتوانند از حريم اعتقادات مسلمانى خودشان دفاع نموده و لقمه لذيذى بر دشمنان قرآن نباشند.
يك آشپزى دقيق و سالم ، در مورد غذاى روحى جوانان بايد صورت پذيرد وقتى كه لذت عقيده سالم بكام آنها برسد، هيچ شبهه اى نمى تواند آنان را از مسير حق منحرف سازد ليكن سياست شيطانى كه بدست استعمارگران اجراء مى شود.
در طول تاريخ حوادث تلخى را ببار آورده است ولى خداى متعال براى مبارزه كامل با دشمن ، الگو و معيارهائى را، مانند چراغهاى كنار خيابان ، در مسير راه مردم روشن ساخته تا اينكه آنان در ادامه مسير حق با هيچ مانعى مواجهه نشوند و اين معيار يا الگو براى مسلمان قرآن و امامت است كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) در اواخر عمر شريفشان به مردم فرمودند اين دو معيار الهى از هم جدا شدنى نيستند، چون قرآن بدون امام معصوم عليهم السلام هيچ وقت مفيد واقع نمى شود زيرا كارشناس الهى مى تواند مغز شيرين آيات خدا را در اختيار علاقمندان قرار دهد [ اگر كتابى را كه در زمينه سعادت انسان بزبان خاصى نوشته شده بدست كسانى كه هيچ نوع آگاهى از آن ندارند بدهند مطمئنا از همين كتاب سعادتبخش در اثر عدم آگاهى ، دنيائى ذلت بار براى انسانها بوجود مى آورند] قرآن بردوش امامت در هر عصر زمان ، هم چون آفتاب مى درخشد و شيفتگان خود را از شبهات و انحراف وگمراهى ها نجات مى دهد.
اگر تمامى مسلمانان از پيامبر خود اطاعت مى كردند امروز مانند پروانه با عشق و علاقه كامل ، بدور شمع وجود امام عصر عجل الله تعالى له الفرج ، حلقه مى زدند و از روشنائى آن براى هميشه استفاده مى نمودند و هيچ وقت طعمه لذيدى براى شياطين و استعمارگران در طول تاريخ نمى شدند.
و چون روزگار بسوى تعدى و تجاوز بحريم مقدس اعتقاد حقه مسلمانان پيش مى رود برتمام والدين لازم است كه جوانان را با اين دو الگوى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) بيشتر آشنا كنند و مقام امامت را در اجراى سياست الهى ، در روى زمين بر آنان توضيح دهند اگر جوانان قرآن را با امامت حضرت على و يازده فرزند معصومش صلوات الله عليهم اجمعين شناختند اگر جوانان دين و دستوراتش ‍ را از اين خاندان فرا گرفتند،
اگر جوانان ارزشها و ضد ارزشها را از كلاس درس امامت آموختند، اگر جوانان حرمت بزرگان دين و والدين و اطاعت از آنان را در دانشگاه امامت فرا گرفته باشند.
اگر جوانان حق و باطل را بوسيله معيارهاى الهى شناخته باشند، .... در هيچ موقعيتى خدا را فراموش نخواهند كرد و هميشه در حزب خدا كه از طريق امامت تفسير مى شود انجام وظيفه مى نمايند.
بهر حال شياطين در گمراه ساختن افكار جوانان ، توطئه ها دارند و هميشه از طريق حق ، تفكر باطل خودشان را وارد صحنه زندگى مى كنند براى اينكه باطل و عقائد انحرافى تحت هر شرائطى جاذبه ندارد و هر انسان بطور فطرى از آن نفرت دارد ليكن دشمنان حق هميشه تلاش مى كنند تا از مسير حق ، وارد صحنه بشوند حضرت امام سجاد صلوات الله عليه در اين زمينه مى فرمايد:
فَلَولا اَنَّ الشَّيطانَ يَختَدِعُهُم عَن طاعَتِكَ ماعَصاكَ عاصٍ، وَلَولا اَنَّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الباطِلَ فى مِثالِ الحَقِّ ما ضَلَّ عَنِ طَريقِكَ ضالُّ ... .(49)
خدايا پس اگر شيطان با خدعه و نيرنگ ، مردم را از اطاعت تو باز نمى داشت هيچ كس مرتكب عصيان نمى شد و هم چنين اگر او باطل را در لباس حق نشان نمى داد هيچ انسانى از راه تو منحرف نمى گشت .
بنابراين علاقمندى انسان بسوى خداى متعال و اطاعت از دستوراتش ، در نهاد و فطرت وى آفريده شده است و اگر روزى به گمراهى و يا عقائد باطل گرويد بطور يقين از كانال پوششهاى حق و خداشناسى ، كه بر روى عقائد منحرف انجام داده شده ، زمينه گمراهى وى عملى گرديده است چون طبيعت پاك و سالم انسان ، از پذيرش باطل نفرت دارد.
در اين جا سخن حضرت على صلوات الله عليه مفهوم پيدا مى كند، مبنى بر اينكه محكم كارى در عقائد جوانان ، و آشنا ساختن آنان با معيارهاى الهى ، زمينه انحراف را از قلب آنها مى زدايد.
وقتى كه به اهميت سرمايه گذارى صحيح در قلب جوانان آگاه شديم لازم است به كيفيت اين حركت مهم و حساس نيز شناخت پيدا كنيم زيرا انجام دادن هركارى در جاى مناسب خود، مى تواند نتيجه معقول و مطلوبى را بدنبال داشته باشد و چون انسان از تشخيص ‍ آن عاجز است بنابراين بايد به اهل فن و كارشناس واقعى رجوع كند همانطورى كه در استفاده كردن از دارو، بپزشك احتياج داريم و او بايد زمان استفاده آنها را تعيين كند در مسير رشد و كمال و تقويت عقائد هم بايد از پيشوايان معصوم عليهم السلام سؤ ال كرد زيرا آنها پاسدار دين و قرآن و كارشناس جهان هستى مى باشند و نقشه ساختمان عقايد مردم ، بايد توسط آنان ، تنظيم و پياده شود.
جريانات تاريخ را با درك و فهم بررسى كنيم
حضرت على صلوات الله و سلامه عليه مى فرمايد:
و اَعلَم يا بُنَّىَ اَنَّ اَحَبَّ ما اَنتَ آخِذٌ بِهِ اِلىَّ مِن وَصيَّتى ، تَقوَى الله ، والا قتِصار عَلى ما فَرَضَهُ اللهُ عَلَيك ، والا خذُ بِما مَضى عَليه الاَوَّلُونَ مِن آبائِكَ والصالِحُونَ مِن اَهلِ بَيتِكَ، فَانِّهَم لَم يَدَعُوا اَن نَظَرُوا لاِ نفُسِهِم كما اَنتَ ناظِرٌ و فَكَّرُوا كَما اَنتَ مُفَكِّرٌ .... فَليَكُن طَلَبُكَ ذلِكَ بِتَفَّهُمٍ وَ تَعَلُّمٍ، لابِتَوَرِّطُ الشُّبَهاتِ وَ عُلَقِ الخُصُوماتِ .... .
پسرم ، بدان آن چيزهائيكه از ميان سفارشاتم پيش من محبوبتر و ثمربخش تر است و تو بايد به آنها تمسك كنى ، تقوا و پرهيزكارى است آنچه خداوند برايت واجب كرده كفايت كنى ، و نيز از راهى كه پدرانت و شايستگان و صالحان خاندانت آن طريق را پيموده اند حركت نمائى ، زيرا همانگونه كه تو درباره خويش ميانديشى ، آنها نيز در مورد خودشان چنين نظرى داشتند و چنانكه تو به صلاح خود فكر مى كنى آنها نيز مى انديشيدند.
آنها پس از فكر و مطالعه و دقت به اين نتيجه رسيدند هر آنچه را كه بخوبى شناخته اند انتخاب كنند و چيزى را كه مكلف نيستند رها سازند.
اگر روح و روان تو از قبول اين مطالب دلخوش نيست و مى خواهى همانند گذشتگانت بعد از شناخت كامل چيزى را انتخاب كنى مى بايست از راه درستى وارد شوى تا اينكه بعد از درك و فهم كامل مطلبى را بپذيرى ، نه اينكه خود را به شبهات بيافكنى و يا بدشمنيها تمسك جوئى .
فرمولهاى رشد و كمال
1 - تقوا و پرهيزكارى . هر انسانى بايد براى ساختن يك شخصيت واقعى از فرمولهاى مناسب و دربرگيرنده ارزشهاى زندگى استفاده كند تا بتواند در برابر انواع حوادث روزگار خودش را نگهدارد چون بدون خيمگاه محكم و متحمل نمى توان در مقابل هجوم باد و طوفان بلا و آزمايشات زندگى سلامتى خويش را حفظ كرد و چون حوادث در دو چهره ظاهر مى شوند گاهى بصورت تلخ ، مانند مصيبت و فقرمالى ، ناگواريهاى زندگى ، و و .... و گاهى بصورت شيرين مانند عافيت دوران جوانى ، مقام و ثروت ، امكانات بيشتر داشتن ، و و ... خودش را نشان مى دهد انسانى كه بتواند در اين موقعيت ، مالك نفس باشد و كمترين وابستگى بحوادث روزگار نداشته باشد و با صبر و تحمل تمام جريانات را در مسير خوشنودى الهى قرار دهد بطور يقين بيك پاپگاه محكمى نيازمند است تا او را در چنين مرحله حساس و لغزنده ، از گرفتاريها نجات دهد.
اولين پايه و ستونى كه در اين جا توسط كارشناسان الهى تعيين شده است تهذيب نفس و پرهيزكارى است بجهت اينكه روح و روان انسان ، با رعايت تقواى الهى ، قابليت و شايستگى هاى خاصى را در خود ايجاد مى كند تا جائى كه مى تواند ارزشهاى بزرگ معنوى را درك كند.
اخلاقى كه انسان در مقابل حوادث تلخ و يا شيرين روزگار از خود نشان مى دهد و آنها را در جهت خواستهاى الهى هدايت مى كند همگى از طهارت نفس مايه مى گيرد چون ثمره پاكى نفس عدم وابستگى بجريانات زندگى است وكسى كه خود را بوسيله تقوا بخدا نزديك سازد بدون ترديد در تمام جهات زندگى موفق خواهد بود چون معناى موفقيت در پيش اهل تقوا اين است كه كارهاى خويش ‍ را از نيت قلب ، تا مرحله اجراى آنها، مطابق دستورات پروردگارش انجام بدهد زيرا تكاليف خود را در همين مطابقت مى بيند، اگر جوانان را با فرمولهاى رشد و كمال آشنا كنيم تا اينكه خودشان در مقام قضاوت ، بپذيرند كه رعايت تقوا و پاكدامنى مهمترين فرمول رشد آنهاست و اگر بخواهند در مقابل سيل هجوم حوادث روزگار در امان باشند و روح و روانشان در آرامش كامل قرار بگيرد بايد تلاش خود را در طهارت و تهذيب نفس بيشتر كنند تا آن را از وابستگى هاى دنيوى نجات دهند.
2 - به واجبات الهى پاى بند شدن ، يعنى انجام دادن فرائض الهى يك تكليف است و هر كس بايد بتكاليف خود عمل كند چون بساط زندگى انسان به رعايت دستورات خداوندى نيازمند است ولى بيشتر از واجبات الهى را نبايد براى خود تحميل نمود زيرا اگر هدف از زياد كردن آنها رسيدن به مقام قرب الهى است خداى متعال در تكاليف واجبه آن را مَد نظر گرفته است بنابراين واجبات را بايد در حدى كه پروردگار متعال تعيين فرموده انجام داد.
3 - توجه كامل به مسير انتخابى گذشتگان صالح خود، از مهمترين فرمولهاى رشد و كمال است زيرا يك انسان جوان وقتى كه بخاندان خود مى نگرد مى بيند افراد شايسته اى در ميانشان وجود دارد در اين صورت براى او لازم است در نيل به مقصود خويش ‍ روش بزرگان خود را كه از صالحان مى باشند مورد مطالعه قرار دهد تا اينكه بتواند رمز موفقيت آنان را پيدا كند حضرت على (عليه السلام ) بفرزند جوانش توصيه مى كند اى پسرم يكى از فرمولهاى موفقيت تو در رشد و كمال اين است كه به شايستگان از خانواده خود توجه نمائى تا اينكه از غربت زندگى نجات پيدا كنى و عوامل سعادت خود را بدست آورى چون آنها هم مانند تو در مسائل زندگى و معيارهايش فكر كرده اند و مانند تو بصلاح و خوشبختى خودشان مى انديشيدند، بهر حال ملاحظه حال آنان بهترين ياور تو، در رسيدن به موفقيت هاست چون عمده ترين نكته اى كه از بررسى حال خاندان صالح نصيبت مى شود مسئله شناخت و معرفت است براى اينكه آنان در مورد هر چيزى كه انتخاب مى نمودند آگاهى هاى لازم را وسيله پذيرش قرار مى دادند يعنى بعد از بررسى كامل و دقت كافى ، چيزى را انتخاب مى كردند.
بنابراين بر همگان ، مخصوصا نسل جوان لازم است در مورد هر كار و يا شيوه اى كه براى خودشان در مسير زندگى ، انتخاب مى كنند شناخت كامل را داشته باشند.
براى اينكه انسان يك موجود الگو پذير و انتخابگر است و كارهايش را غالبا مطابق الگو و معيارهائى كه مورد قبولش واقع مى شود انجام مى دهد ولى آنچه در اين مورد حائز اهميت است معيارهاى انتخابى را با نيروى عقلانى و امكانات زيادى كه در اختيار دارد سنجش و ارزيابى نمايد تا اينكه بتواند با شناخت كامل الگوهاى مناسبى را انتخاب كند در غير اين صورت جز ندامت و پشيمانى هيچ نتيجه اى نصيب وى نخواهد شد.
در يك نگاه كوتاه بوضع انتخابات مردم در صحنه زندگى ، اعم از اعتقادى و اخلاقى و رفتارى يا رفيق و دوست يا همسر و يا در امورات سياسى و اجتماعى و و .... مى بينيم اغلب آنها هيچ اعتنائى به ارزشهاى انسانى خود ندارند و از راه هواهاى نفسانى و بدون كمترين شناخت و آگاهى از وضعيت معيارهاى انتخابى خويش ، وارد زندگى مى شوند و هر نوع راه و روشى را كه مطابق ميل و علاقه هايشان باشد انتخاب مى كنند و در نتيجه بيك روزگار سياه و پر آشوب گرفتار مى گردند.
غافل از اينكه او نبايد بدون آگاهى و شناخت كامل ازمسائل زندگى ، تصميم بگيرد و خود را در اسارت اميال نفسانى قرار دهد.
حوادثى كه بعد از رحلت نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) اتفاق افتاد و مسلمانان ، از طريق هوا و هوس ، نيروى عقلانى را تضعيف كرده و سخنان حيات بخش پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ) را از ياد برده و با انتخاب غلط و نادرست ، و اطاعت كور كورانه از معيارهائى كه جز نابودى ارزش هاى انسانى عايدى نداشت ، صحنه زندگى را به جهنم سوزان تبديل نمودند و در آتش بى اعتنائى خود سوختند، تا اينكه بهترين انسانها را، كه مانند چراغ فروزان در شب ظلمانى مى درخشيدند از دست دادند بلكه به كشتن ونابود كردن آنان ، افتخار نموده و جايزه مى گرفتند.
نتيجه بحث :
در اين جا لازم است اين نكته را توضيح دهيم كه انبياء و امامان معصوم صلوات الله عليهم اجمعين با ارائه فرمول و شيوه هائى مانند تقوا و پرهيزكارى و احترام به ارزشهاى انسانى و توجه به انتخاب صالحان در نسلهاى گذشته ، و مطالعه دقيق تاريخ بشر، مى خواهند انسان را به مقام ارزشمندى كه با درك و فهم هر چيزى را انتخاب مى كنند نائل ساخته و از حركتهاى جاهلانه و تقليدهاى كوركورانه اى كه ننگ و يا ذلت بزرگى براى اوست اجتناب نمايد.
اين همه تبليغات نادرستى كه برعليه كارشناسان و آئين آسمانى در هر عصر و زمان صورت مى گيرد و تصوير نامناسبى را از دين برجامعه بشرى عرضه مى كنند تا مردم نسبت به آن بدبينى پيدا كند اين سياست استعمارى و شيطانى هنگامى موفق خواهد شد كه مردم از دين و قرآن و امامت در الگو پذيرى و معيار شناسى بى خبر باشند اما وقتى كه انسانهاى مؤ من ، از دين و رهبرانش آگاهى هاى كافى را در اختيار دارند تحت هر شرائطى نمى توان در ميان آنان و اعتقاداتشان جدائى انداخت براى اينكه اولين قدمى كه دين اسلام و رهبرانش ، در تربيت و پرورش نسل بشر برداشته بيدارى و آگاهى آنهاست و با تاءكيد زيادى فرموده كثرت و زيادى اعمال امتيازى در بر ندارد بلكه به كيفيت آنها توجه كنيد چون معيار قبولى اعمال است يعنى پرستش و عبادات و هر عمل خير را بايد با آگاهى انجام داد چون بدون داشتن درك و فهم درست از خدا و دستوراتش ، اعمال انسان مطلوبيت و يا محبوبيت بخود نمى گيرد بنابراين عمده ترين هدف كارشناسان الهى ، آگاه ساختن انسان است و حتى با اطاعت ناآگانه گروهى از مردم ، در هر عصر و زمان مخالفت مى ورزيدند چون چنين اطاعت ارزشى را در بر ندارد نمونه زيادى در اين زمينه در روايات و تواريخ آمده است .
در جنگ صفين كسى خدمت حضرت على (عليه السلام ) رسيد و عرضكرد شما را در اين سمت لشكر مى بينم و مى گويم اين گروه حقند و معاويه را در آن جهت مى بينم و مى گويم آن طرف باطل است آيا اين تشخيص درست است ؟
حضرت امير (عليه السلام ) فرمود: اِنكَ لَمَلبُوسٌ عَلَيكَ اَلحَقُّ، اِنَّ الحَقَّ والباطِلَ لايُعرَفانِ بِاَقدارِ الرِّجالِ اِعرِفِ الحَقَّ تَعرِفُ اَهلَهُ، واِعرِف الباطِلَ تَعرِفُ اَهلَهُ .(50)
حق براى تو مشتبهه شده است براى اينكه حق و باطل با شخصيت مردان قابل تشخيص و تعريف نيستند اول بايد حق را بشناسى و سپس اهل حق را مى توانى تشخيص بدهى و در مورد باطل هم ابتداء باطل را بشناس سپس اهل باطل را بخوبى خواهى شناخت ] و اگر از هدف عمده خلقت انسان هم سؤ ال شود قرآن مجيد بندگى خداى متعال را كه از معرفت و شناخت او مايه مى گيرد هدف آفرينش وى قرار داده است .
نكته ديگرى كه در معرفت و درك انسان مطرح است اينكه امتيازات او در هر موردى بدرك و آگاهيش وابسته است و هم چنين احساس لذت و آرامش او از كارهائى كه انجام مى دهد از اين راه ممكن خواهد بود زيرا اگر بدون فهم و آگاهى كارى را انجام بدهد مانند اين است كه مسئوليت وى را، فرد ديگرى بعهده گرفته است ليكن نتيجه بنام او مطرح مى شود در اين صورت هيچ امتيازى و يا احساس لذتى به ايشان نمى رسد.
در ميان موجودات ، وقتى كه به زندگى زنبور عسل نگاه مى كنيم نتيجه تلاشهايش همگان را به امتياز و ارزش و مدح آن وادار نموده است چون عسل شيرين و لذيذى كه در قرآن از آن به شفا دهنده ، براى ناراحتى مردم ياد شده ، تحويل جامعه مى دهد. بخاطر اينكه اين حيوان اسرار آميز، گرده گُلها را با لعاب مخصوصى كه در خرطومش ترشح مى كند مخلوط كرده و از مجموع آن شربت لذيذ و معالجه كننده تهيه مى كند.
اين حيوان بوسيله قوانين آفرينش خود، پاكيها را تعقيب مى كند و آنها را بطرز جالبى شناسائى كرده و با بهترين كيفيت كارهاى خويش ‍ را ادامه مى دهد. پس انسان هم بايد بعد از فرا گرفتن آموزشهاى دينى ، اعمال خود را آگاهانه انجام دهد تا به ثمر نشيند.
زنبور عسل درس اخلاق مى دهد:
در كلمات قصار حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) آمده است :
كُن كَالِنحلةَ اِذا اَكَلَت ، اَكَلَت طَيِّبا وَ اِذا وَضَعَت ، وَضَعَت طَيّبا، وَاذا وَقَعَ عَلى عُوُدٍ لم تُكسِرهُ .
به انسان توصيه مى كند كه در دوران زندگى مانند زنبور عسل باش وقتى كه دنبال غذا مى رود تلاش مى كند تا هميشه از غذاهاى پاك و تميز استفاده نمايد و در هنگام بهره دادن ، چيز پاك و سالمى را چون عسل مُصفا، در اختيار همگان قرار مى دهد و وقتى كه در ساقه گُلها مى نشيند آن را نمى شكند بنابراين انسان هم بايد بوسيله عقل و راهنمائى كارشناسان الهى تلاش خود را بسوى پاكيها متوجه سازد تا از عقائد سالم و غذاى تميز و پاكيزه و حلال و يا هر چيزى كه مرضى خدا است استفاده كند و نتائج اعمال خود را در چهار چوب آگاهى و درك سالم ، بصورت پاك و بدون آلوده گى به برنامه هاى غلط و نادرست ، تحويل دهد و هميشه منابع هدايت و آگاهيهايش را محترم بشمارد، و از آموزگاران و مربيان خيرخواه و مخصوصا از والدين خويش نهايت تشكر وقدردانى را بعمل آورد.
حضرت على (عليه السلام ) در ادامه سخنانش مى فرمايد اگر نفس تو آماده نيست كه از برنامه هاى گذشتگان صالح خويش اطاعت كند و مى خواهى همانند آنها، تا آگاهى نيابى ، به هيچ كارى اقدام نكنى مى بايست از طريق صحيح و سالم اين مسير را بپوئى نه اينكه خودت را به شبهات و جريانات لغزنده گرفتار سازى .
گاهى انسان علاقمند است كه تمام كارها را خودش انتخاب كند و بديگران وابستگى نشان ندهد مخصوصا در نسل جوان ، كه از احساسات بيشترى برخوردار است چنين طرز فكرى پيدا مى شود در هر صورت بايد، آگاهى و درك خويش را آن چنان رشد دهد تا اينكه بتواند از كارهاى انتخابى ، نتائج مطلوب و خدا پسندانه اى را، بدست آورد.
آرامش روحى و نقش آن در زندگى
مهمترين موضوعى كه بحث و بررسى بيشترى در آن ضرورى است چگونگى آرامش روحى انسان است براى اينكه او در هر كارى كه انجام مى دهد ابتداء به آرامش و كنترل نفس نياز دارد و تا آن را آرام نسازد فعاليت هاى فيزيكى وى مفيد واقع نخواهد شد و در ميان انسانها هيچ تفاوتى در اين بخش وجود ندارد عالم و دانشمند يا دكتر، مهندس ، معمار و بنا، راننده و كارگر، زن و مرد، پير و جوان ، بهر حال هر كسى در كار خودش نيازمند آرامش روانى است و تا آن را رام نسازد هيچ نتيجه و ثمره اى از كارهايش ، بدست نمى آيد.
مثال روح در وجود انسان مانند نوزاد دربغل مادر است و اين كودك با گريه و ناله مادر را بخودش متوجه مى كند در اينحال ، وى تمام تلاش خود را براى آرام نمودن كودك ، بكار مى گيرد چون در چنينموقعيتى نمى تواند بكارهاى ديگرى رسيدگى كند كه با مهربانى و محبت لازم بهسراغ او مى آيد و با تمام وجودش آرامش كامل را در بيدارى و يا خواب ، با مراعاتبهداشت و نظافت كامل در وى عملى مى سازد سپس با اطمينان خاطر كارهاى بعدى را انجاممى دهد.
روح و روان انسان هم چون نوزاد در حال اضطراب است و نيازهايش را با زبان و صداى خاصى كه دارد گوشزد مى كند و هر انسانى بايد قبل از انجام هركارى ، با محبت و مهربانى ، به خواسته هاى اندرونش پاسخ مناسب بدهد تا آرامش كامل را در او پديد آورد.
عمده ترين نياز روح بشر تغذيه سالمى است كه با ياد خدا و استعانت از او تاءمين مى شود وقتى كه انسان روح و روان خويش را تسليم خدا كند مانند نوزاد در بغل مادر احساس آرامش و لذت و شادى مى نمايد و در جهت همين ارتباط و استعانت از خداى متعال ، بهداشت و نظافت آن نيز لازم و ضرورى است چون آلودگى روح انسان به لكه هاى گناه و معصيت و يا خوردن غذاى حرام ، مانند نجاست در بدن نوزاد است ، همانطوريكه شير مادر به تنهائى موجب آرامش كامل نمى شود و بايد آلودگيهاى موجود در بدنش نيز نظافت و پاكسازى شود، ياد خدا و استعانت از او هم بدون بهداشت روانى ، موجب و موجد آرامش كامل روح انسان نخواهد شد بنابراين با ياد و تمسك بخداى مهربان و حفظ نظافت روانى ، مى توان آرامش كامل روح را بدست آورد، در مورد آگاهى و درك ويا فهم مسائل انتخابى هم بايد به اين نكته توجه داشت زيرا درك و فهم بدون آرامش روح هيچ فايده اى را در بر ندارد به جهت اينكه گاهى انسان به مرحله يقين مى رسد ولى در مقام عمل با آن مخالفت مى كند يا منكر يقين خود مى شود اگر علل و عوامل چنين حالات ويژه اى را، بررسى نمائيم خواهيم ديد يقين آنان وقتى كه مورد انكار قولى يا مخالفت عملى خودشان قرار مى گيرد بخاطر اينكه از يك جايگاه روشنى كه حامل عنايت و توجهات خداوندى است مورد تاييد واقع نشده است در نتيجه درك و يقين منتخب صالحى را در چنين شرائط ببار نمى آورد،

آثار نوشتاری

ارسال پیام