کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت دوازدهم)

کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت دوازدهم)

نكته سوم
تاءخير استجابت دعا و يا مستجاب نشدن آن چه دليلى دارد؟
با اينكه در اين مورد مطالبى را مطرح كرده ايم ليكن با توضيح مختصر مطلب را عنوان مى كنيم انسان بطور طبيعى در هر مورد، علاقمند است كه از كارهايش بسرعت نتيجه بگيرد و مجال صبر و تحمل را ندارد مثلاً: وقتى كه او بيمار مى شود به طبيب مراجعه مى كند در خواست عمده او از پزشك اين است كه وى را با سرعت معالجه كند و داروهائى را برايش بنويسد كه فورا صحت و عافيتش را به او باز گرداند،
ولى او بايد بداند كه داروها، در طول درمان بتدريج تاءثير خواهد كرد و هيچ وقت با عجله و يا تقاضاى فورى بيمار، مشكل او حل نخواهد شد.
وقتى به عالَم دعا وارد مى شويم باز هم علاقه بفوريت حل خواسته ها، ما را بخود مشغول مى سازد تا اينكه به مستجاب شدن دعاهايمان بيانديشيم ولى در مورد اينكه جهان هستى با يك نظم خاصى اداره مى شود و انسان هم كه از اعضاى اين خانواده بزرگ خلقت هست بايد مطابق همان نظم با او برخورد شود.
حقيقت اين نظم بر محور مصالح مخلوقات استوار گرديده است و هر كارى در مورد آنها وقتى صورت مى گيرد بايد در مصلحت آنان باشد وقتى كه انسان دست بدعا بر مى دارد بايد اين معنا را در نظر بگيرد كه مصلحت او ملاك استجابت دعاهايش مى باشد يعنى اگر تقاضاى او از خداى متعال ، در مسير خير و صلاحش نباشد هيچ وقت اجابت نخواهد شد،
در طول تاريخ آزمايش بزرگى كه صورت گرفته و هيچ شبهه اى در قبول نتائج آن وجود ندارد اينكه : انسان قادر به تشخيص مصلحت خود نيست و در هر كارى سود و يا منفعت خويش را مدنظر دارد غافل از اينكه مالك و صاحب واقعى او، به مصالح وى نظر دارد و در قرآن به اين موضوع اشاره مى كند.
1 وَعَسى اَن تَكرَ هُوا شَيئا وَ هُوَ خَيرٌ لَكُم وَ عَسى اَن تُحِبُّوا شَيئا وَ هُوَ شَرُّ لَكُم .(111)
گاهى شما [انسانها] از چيزهائى ناراحت مى شويد در حاليكه به خير و صلاح شماست ، و يا چيزهائى را خيلى دوست مى داريد و به آنها علاقمند هستيد در صورتيكه به ضرر و زيان شماست .
2 فَعَسى اَن تَكرَهُوا شَيئا وَ يَجعَلَ اللهُ فِيهِ خَيرَا كَثِيرا .(112)
اى بسا از چيزهائى ناراحت هستيد در حالى كه خداوند بوسيله آن خير و فائده بسيارى را برايتان قرار داده است .
بنابراين از نظر قرآن بشر قادر به تشخيص مصلحت خويش نمى باشد و در تاريخ اين واقعيت بخوبى ثابت گرديد كه انسان با علاقه اى كه بخود دارد هميشه از كارهائى كه در مسير خير وصلاح اوست گريزان است .
بعنوان نمونه : اوامر و نواهى پروردگار متعال بزرگترين عامل خوشبختى و سعادت انسان است ولى او با جراءت زياد از آن فرار مى كند و تن به تسليم نمى دهد يا وجود انبياء و امامان معصوم عليهم السلام كه كارشناسان الهى ، براى سعادت و خوشبختى انسان ، مبعوث شده اند هيچ وقت مورد توجه او قرار نگرفت بلكه به كشتن و نابود كردن آنان اقدام كرد و براى خاموش كردن چراغ هدايت و موفقيت جامعه انسانى جوائزى دريافت نمود، اين وضعيت انسان در تاريخ است و چون تمامى انسانها در مورد درك نكردن مصالح خويش مشترك هستند و لذا بايد اعتراف كنيم كه انسان نمى تواند مصالح خود را بطور كامل تشخيص بدهد در اين صورت علت مستجاب نشدن دعا و يا تاءخير اجابت آن خودبخود واضح مى شود.
در اين جا ممكن است سؤ الى پيدا شود، آيا انسان مى تواند براى تحقق خواسته هايش ، بر طبق مصالح خويش ، راهى پيدا كند تا با جبران نارسائيها، در خواست او را در جهت مصلحت وى قرار دهد؟ بعبارت ديگر: آيا او مى تواند نقص خود را در مورد عدم تشخيص مصالح ، بر طرف سازد؟
ج از نظر قرآن راهى براى انسان معرفى شده است چه اگر او بتواند خود را در آنمسير قرار دهد مطمئنا جواب دعاهايش ‍ را در مصلحت خويش دريافت خواهد كرد.
مى فرمايد: يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ واَبتَغُوا اِليهِ الوَسيلَةَ وَجاهِدُوا فى سَبيلِهِ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ .(113)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد تقواى الهى را پيشه خود سازيد و براى تقرب بدرگاهش وسيله اى انتخاب نمائيد و در راه او مجاهدت كنيد تا اينكه رستگار شويد.
پيشوايان معصوم عليهم السلام در تفسير اين كلمه فرموده اند مراد از [وسيله ] در آيه شريفه نور پاك و مقدس حضرت محمد و خاندان معصوم او صلوات الله عليهم اجمعين هستند يعنى امامت حضرت على و يازده امام معصوم عليهم السلام وسيله اى است كه مى تواند متوسلين و متمسِّكين خود را در تمام موارد زندگى از جهت حوادث زيانبار نجات دهد و آنان را در مسير مصالح و سعادت و موفقيتشان قرار دهد نمونه آشكار اين حقيقت را، تاريخ بطور كامل گزارش مى دهد تا براى سالكان طريق امامت و ولايت هيچ ترديدى باقى نماند، آنانيكه بعد از پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله ) با تمام وجودشان به حضرت اميرالمؤ منين على بن ابيطالب صلوات الله عليه ، روى آوردند و از سفره وسيع و گسترده نعمت هاى الهى در وجود امامت بهره مند گرديدند، هميشه در طريق خير و صلاح خويش قدم برداشته و به اوج كمال نائل شدند.
وجود مقدس آنان ، هم چون آفتاب بذرهاى زيرخاك را چنان پرورش مى دهد كه بسوى رشد و كمال ، و ثمر دهى نائل مى گردند انسانهائى كه خود را در شعاع نور پر بركت رحمت الهى كه از وجود امامان معصوم عليهم السلام ظاهر مى شود قرار داده اند بدون مانع شايستگى هاى لازم را در كسب صلاح و سعادت خودشان ، بدست آورده اند.
شيوه دعا كردن
در احاديث زيادى آمده است كه در هنگام دعا شيوه خاصى را در نظر داشته باشيد و آن اينكه با صلوات و سلام بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله ) دعا را شروع و ختم كنيد زيرا اين وسيله مقدس الهى همانطورى كه در مسير زندگى انسان را بسوى سعادت رهنمون مى سازد در مقام دعا هم توسل به آنان ، افكار و انديشه ها را به سمت مصالح هدايت مى نمايد و زمينه مناسبى را براى تحقق مصلحت هاى او در روح و روانش ايجاد مى كند.
مثال والدين با علاقه زيادى كه بفرزندان خود دارند هيچ وقت نسبت به خير وصلاح آنها بيگانه نيستند و تقاضاى آنان را بر طبق مصلحتشان مى پذيرند اگر روزىفرزندان بيك شخص معتبر، روى آورند كه بتوسط او، خواستهايشان را از پدر و مادرمطالبه نمايند در اين صورت شفاعت او موردقبول والدين واقع مى گردد چون شفيع تعهد مى كند كه فرزندان شما زير نظر من مىباشند و من آنها را در طريق نيل به مصالحشان مورد توجه قرار خواهم داد.
چون امامان معصوم عليهم السلام رحمت واسعه پروردگار متعال و حجت او بر مخلوقاتش هستند و شفاعت آنان در دنيا و آخرت مورد قبول خداى سبحان قرار مى گيرد و لذا در هر موردى ، خصوصا در هنگام دعا، اگر كسى با نام و ياد آنان وارد شود مورد توجه و عنايت الهى واقع مى شوند و در خواستشان قرين اجابت خواهد شد.
اگر بعد از توسل به محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين دعا، مستجاب نشود يقين پيدا خواهد كرد كه اين تقاضا هيچ مصلحتى براى او ندارد زيرا دعا با شفاعت خاندان عصمت و طهارت هيچ مشكلى براى اجابت جز مصلحت نبودن ندارد بنابراين بر دعا كنندگان لازم است كه دعا و تقاضاهاى خود را با اين وسيله اى كه مورد قبول خداى سبحان است بدرگاهش عرضه نمائيم و در كتاب شريف اصول كافى حدود /21 حديث آمده در مورد اينكه دعاهايتان را با صلوات شروع و ختم كنيد تا به استجابت مقرون شود حديثى را از مجموع آن احاديث نقل مى كنيم .
قال ابو عبد الله (عليه السلام )مَن كانَت لَهُ اِلى اللهِ عزَّوجَّلَ حاجَةً فَليَبداء بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ يَساءَلُ حاجَتِهُ، ثُمَّ يَختِمُ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ اَكرَمُ مِن اَن يَقبَلَ الطَّرفَينَ وَيَدَعَ الوَسَطَ اِذ كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ لاتُحجَبُ عَنهُ .(114)
هركس كه بخدا حاجتى دارد دعاى خويش را با صلوات بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله ) شروع و ختم كند پروردگار بزرگتر و مهربانتر از آن است كه اول و آخر دعا را كه صلوات است بپذيرد ولى بوسط دعا كه حاجات دعا كننده است توجه ننمايد و چون صلوات بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله ) هيچ وقت از خدا پوشيده نخواهد بود، يعنى خداى متعال بصلوات عنايت دارد و اگر دعا در وسط صلوات واقع شود مورد عنايت و لطف الهى قرار خواهد گرفت .
دعا و مصلحت انسان
نكته مهم
آنچه در مورد دعا و يا ارتباط با خالق هستى حائز اهميت است و بلكه لازم و ضرورى است اينكه داعى بايد قبل از ورود بعالم دعا از حكمت مستجاب نشدن و يا بتاخير افتادن آن با خبر باشد تا از شروسوسه هاى شيطانى در اَمان باشد چون يكفرد با ضعيف ايمان و بى خبر از پرتو رحمت الهى هميشه در تيررس گلوله هاى مسموم شياطين قرار مى گيرد و با مستجاب نشدن دعاهايش بشك و ترديد روى مى آورد.
ام ا اگر اطلاعات كافى از عالم دعا و مصلحت انديشى پروردگار متعال در حق مخلوقاتش داشته باشد هميشه با قلبى مطمئن و آرام وارد دعا مى شود چون از فرمولهائيكه حضرت على (عليه السلام ) در بتاءخير افتادن دعا بيان فرموده اند با خبر است و مى داند كه پروردگارم به مصلحت من توجه دارد پس براى داعى لازم است با آگاهيهائى كه در آيات و احاديث وارد شده است خود را آماده سازد تا بتواند در پذيرش مصالح ناراحتى و نگرانيها را از روح و قلب و فضاى درونى خود بزدايد وقتى كه انسان نمى تواند مصالح خود را تشخيص بدهد همانطوريكه از آيات و احاديث روشن مى شود. در اين حال لازم است تدابير جديدى بيانديشد تا در پذيرش ‍ مصالح خود با هيچ ناراحتى روبرو نشود و اين از مهم ترين اهداف تربيتى پيشوايان دينى بشمار مى رود بجهت اينكه رساندن انسان بيك مرحله اى كه بتواند مصلحت خود را با عشق و علاقه قبول كند از مشكل ترين كارهاست .
سوال : انسان در چه شرائطى مى تواند مصلحت خود را پذيرا شود و هيچ نوع شكايت و يا ناراحتى نداشته باشد ؟
جواب : تنها نكته ايكه در تربيت انسان مورد توجه كارشناسان الهى قرار مى گيردتهذيب روح و يا نفس اوست و در آياتى از آن بقلب ياد مى شود اگر بتوانند قلب وى رادر پرتو نور ايمان بخداى سبحان پرورش دهند او قابليت خاصى را درمراحل ايمان بدست مى آورد كه از آن به مرتبه يقين و باور ياد مى كنند قلبى كه با اينسرمايه مهم پرورش يابد خريدار مصلحت خويش خواهد بود بنابراين عمده ترينمشكل ما اين است كه بخالق خود يقين و باور كامل نداريم و اگر روح و قلب انسان به آنمرحله صعود كند با اطمينان خاطر زندگى را شروع خواهد كرد چون جهت و مسير زندگى رارضايت الهى قرار داده است و هر چه را او بپسند به آن راضى مى گردد همانطوريكهرهبران دينى در دوران زندگيشان عمل مى كردند با اينكه رساندن روح به اين مرحله خيلىسخت و مشكل است ليكن شيرينى و لذتهاى زندگى به آن وابسته است .
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) در اينكه انسان چگونه مى تواند به اين مقام بزرگ نائل شود بخدا عرضه مى دارد : ....
طَيِّب بِقَضائِكَ نَفسى ، وَ وَسع بِمَواقِعِ حُكمِكَ صدرى وَهَب لى الثِّقَةَ لاُِقِرَّ مَعَها بِاَنَّ قَضائَكَ لَم يَجرِ اِلا بِالخَيِرَةِ .(115)
اى پروردگارا : روح و روانم را براى پذيرفتن مقدرات خود، پاكسازى كن ، و آمادگى مرا براى انجام دستوراتت بيشتر فرما، و در قلبم براى خودت اعتمادى قرار ده ، كه بوسيله آن اقرار كنم براينكه سياست و تدبير تو در حق من هر چه باشد به مصلحت و خير من است .
بنابراين طهارت نفس كه اساس ترين هدف انبياء عليهم السلام در تربيت بشر بوده است در دعاى حضرت سجاد (عليه السلام ) حكمت آن بيان مى شود يعنى اگر روح و روان انسان پاكسازى نشود نمى تواند خود را به سياست پروردگارى كه او را بيشتر از خودش دوست مى دارد تسليم كند در نتيجه روز بروز از مصلحت خود فاصله مى گيرد و به خسارت هاى دائمى روى مى آورد.
نقش دعا در موفقيت جوانان
جوانان همانطوريكه بايد از نيرو و قدرت جسمانى خود بهره مند شوند و از امكانات بزرگى كه پروردگار متعال در اختيارشان قرار داده است در مسير كمال و ترقى خود و جامعه اسلامى بكار گيرند، نبايد از ابزار معنوى كه در موفقيت آنها نقش كليدى دارد غافل شوند و از طريق دعا و وابستگى بدرگاه ايزد منان ، بيك اراده قوى دست پيدا كنند تا در مقابل هزاران مشكلات و عوامل فساد و گناه مانند كوه محكم و استوار باشد براى اينكه دعا يك وسيله تعالى و تكامل است و انسان را در جهت رسيدن بخواسته هايش مساعدت مى كند.
جوانان بيشتر از هركس بدعا نياز دارند چون عمده ترين اثر دعا،تعديل و مهار نيرو و قدرت جوانى است و از هدر رفتن آن جلوگيرى مى كند مثلاً دعا غرور وتكبر را در روح انسان جوان مى شكند و او را بيك مسيرمعتدل و دور از خسارت و زيان مادى و معنوى هدايت مى كند وقتى كه جوان در مقام دعا قرارمى گيرد خود را فراموش مى كند و تنها خالق خود را مى بيند و با تعظيم و تكريم دربرابرش ، ميكروب هاى خطرناك غرور و هواهاى نفسانى را از وجودش دفع مى كند و چونعامل اصلى در عدم موفقيت جوانان همين بيمارى غرور و تكبر است ليكن دعا كردن در پيشگاهالهى ، او را چنان عافيت مى دهد كه در مقابل هيچ كس غرور نشان نمى دهد و براى بدستآوردن نصايح و اندرز بزرگان نهايت تواضع را از خود نشان مى دهد و پيوسته خريدارمصالح خود مى شود.
اغلب جوانان در اثر بى اعتنائى بدعا در پيشگاه الهى ، از ناحيه روحى مريض مى شوند و اين بيمارى و كسالت روز بروز تشديد شده تا جائيكه در ميان جوان و مصلحتهايش حايل مى شود و با غرور و تكبر و بى اعتنائى به پند و اندرز والدين و بزرگان و مربيان دلسوز و و ... خودش را در وجود آنها نشان مى دهد و ذلت و بدبختى او را در عرصه زندگى فراهم مى سازد.
شرائط دعا :
1 - انسان بايد خودش را نيازمند و فقير و كوچك بداند.
2 - بعدم توانائى خود در حل مشكلات اعتراف كند.
3 - موانع استجابت را كه همان عصيان و تخلف و تمرد است از ميان بردارد.
4 - يقين و اعتماد خود را بر مستجاب شدن دعاهايش حفظ نمايد.
جوان از طريق دعا آموزشهاى لازم را فرا مى گيرد و هميشه تواضع و مهربانى را برخود لازم مى داند زيرا تا كسى خم نشود نمى تواند گوهر افتاده را از روى زمين بر دارد و در تاريخ انسان ثابت شده است هركس تواضع و فروتنى كرد زيبائى و موفقيتهاى بزرگى را بدست آورد. و نتيجه دعا هم اين است .
فصل ششم : عقيده به معاد زندگى دنيوى را تنظيم مى كند
هر انسانى بايد در مورد واقعياتى كه خداى متعال براى آنان مطرح ساخته است بيانديشد با اينكه قدرت فكر او نمى تواند اين كار مهم را انجام بدهد ليكن به اندازه امكان مى تواند در مورد وظائف و تكاليفش و هم چنين در مورد ضرورت وجود قيامت و و ... بدرستى مطالعه كند و نتائج اينكار در اخلاق و رفتار و سيستيم زندگى او ظاهر مى شود.
وقتى كه معاد تحت عنوان اصول دين مطرح است و هر مسلمانى بايد به واقعيت قيامت معتقد باشد و اگر كسى آن را منكر شود كافر است چون ضرورت دينى را انكار نموده است فايده عمده ايكه از جريان عقيده به روز جزا، در شخصيت انسان ظاهر مى شود اين است كه او را در چهار چوب قوانين آسمانى بكار مى گيرد و بصورت يك موجود زيبا و دلنشين تحويل جامعه مى دهد اين زيبائى كه در وجود انسان معتقد بقيامت شكل گرفته با تعديل غرائز و مسائل روحى او ظاهر مى شود چون توجه به اوضاع روز معاد و رسيدگى دقيق بنامه اعمال انسان در آن روز حساس و خطرناك ، او را بيدار مى كند تا اينكه نفس خويش را مهار كند و از كارهاى نادرست به پرهيزد به خاطر اينكه نفس هركسى ، طبق آفرينش خود، به سوى كارهاى ناگوار علاقمند است و مى خواهد بطور آزاد بهر عملى دست بزند مانند كودكى كه تنها به علاقه هايش توجه دارد و از آثار شوم و خطرناك آنها بى خبر است و به صلاح خويش التفات ندارد ولى والدين بعنوان مسئول ، بايد تمام كارهاى آنها را زير نظر گرفته و آنان را از دست زدن به كارهائى كه مصلحت و موفقيت كودكان را بخطر مى اندازد جلوگيرى كنند.
نفس انسان هم بايد بطور كامل زير نظر گرفته شود تا اينكه به اعمال زشت و ناگوارى كه اساس زندگى او را بخطر مى اندازد مرتكب نشود در اين زمينه بيك حديث شريف توجه كنيم .
حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد:
اَلنَّفسُ مَجبُولَةٌ عَلى سُوءِ الاَدَبِ وَالعَبدُ ماءمُورٌ بِمُلازَمَةِ حُسنِ الا دَبِ والنَّفسُ تَجرى بِطَبعِها فى مَيَدانِ المُخالَفَةِ وَالعَبدُ يَجهَدُ بِرَدِّها عَن سُوءِ المُطالَبَةِ، فَمَتى اَطلَقَ عِنانَها فَهُو شَريكٌ فى فَسادِها وَ مَن اَعانَ نَفسَهُ فى هَوى نَفسِهِ فَقَد اَشرَكَ نَفسَهُ فى قَتلِ نَفسِهِ .(116)
نفس انسان بطور فطرى به سوى نادرستى و خلاف ادب گرايش دارد و بنده خدا ماءمور است كه همواره ملازم حسن ادب و درستكارى آن باشد، نفس بر طبق علاقه ذاتى ميدان مخالف را در پيش مى گيرد. اما انسانى كه بندگى خدا را مد نظر دارد تلاش ‍ مى كند تا نفس را از خواسته هاى ناروايش باز دارد او هر وقت نفس خويش را آزاد بگذارد بطور يقين آن را در فساد و اعمال نادرست ، يارى كرده است و كسى كه نفس خود را در علاقه و تمايلاتش يارى دهد با اين كار در قتل نفس خويش شركت نموده است .
و در قرآن آمده است ... بَل يُريدُ الا نسانُ لِيَفجُرَ اَمامَهُ، يَساءلُ اَيانَ يَومُ القِيامَةِ آدمى ميل دارد كه در پيش رويش مانعى نباشد و تمايلات خويش را آنطورى كه مى خواهد اقناع نمايد و چون با وى در مورد قيامت و مؤ اخذه الهى صحبت مى شود از روى استهزاء و انكار مى گويد: قيامت چه وقت فرا مى رسد و كى بر پا مى گردد؟
وقتى كه انسان در مورد قيامت و محاكمه سخت الهى بيانديشد و خود را در پيشگاه خدا به بيند نمى تواند در مقابل تمايلات نفس خود بى تفاوت باشد بلكه با تمام قدرت در صحنه ظاهر شده و آن را به سمت خير و صلاح هدايت و راهنمائى مى كند چون در غير اين صورت بايد به حوادث تلخ و ناگوارى كه هر لحظه وى را تهديد مى كند انتظار كشد،
بنابراين اعتقاد به قيامت غرائز و تمايلات نفس را تعديل مى كند و انسان را به معتدل ساختن وضع روحى خود، وادار مى سازد چون هر نوع انحراف از مسير حق و تجاوز و ستم بحقوق ديگران ، و افتادن در گودال بدبختى و ذلت ، از آزاد گذاشتن نفس ريشه مى گيرد اما اگر ماءموريت خود را در مورد آن ، بدرستى پياده كند و مانند رسيدگى به كودك ، هميشه نفس را تحت نظر داشته باشد به اعتدال روحى نائل مى شود و از گرفتاريهاى بزرگى كه او را در دنيا و آخرت معذب مى سازد نجات حاصل مى كند.
در اين زمينه تاريخ گذشتگان بزرگترين محل براى آزمايشگاه اين واقعيت است اشخاصى كه توانستند مطابق دستور كارشناسان الهى با نفس رفتار كنند موفق ترين انسانها بوده اند چون زندگيشان بر محور اعتدال در جريان بود و از افراط و تفريط در تمام موارد عمرشان پرهيز داشتند و با داشتن علم و تخصص و يا مقام و رياست و مال و ثروت وو.... هيچ وقت از مسير انصاف و عدالت منحرف نشده و هميشه بفكر انجام دادن وظائف و تكاليف انسانى و اسلامى بوده اند.
اما آنان كه در طول تاريخ نفس خود را كنترل نكرده بلكه آن را آزاد گذاشته اند تمامى جريانات زندگيشان از ظلم و ستم و پايمال كردن حقوق ديگران تشكيل يافته است و با يك پرونده سياه و ظلمانى زندگى را تسليم نسل هاى بعدى نموده اند.
بهر حال اگر كسى بخواهد در يك آزمايشگاه مطمئن ، اعتقاد به معاد را بيآزمايد مبنى بر اينكه معتقد بودن به روز جزا چه نقشى در رشد و كمال و اعتدال روحى انسانها دارد و آيا عقيده به روز قيامت مى تواند نگرانى و اضطراب هاى روحى را شفابخشد و آدمى را بسوى اخلاق و رفتار زيبا و دلنشين سوق دهد؟
بايد در اين مورد نسل گذشته و عقايد آنها را به معاد، بطور كامل ملاحظه كند چون كه آنان نتيجه عقايد خود را تحويل آينده گان داده اند در اين صورت روشن مى شود كه معاد را قبول داشتن تمام زندگى را اصلاح مى كند و انسان معتقد به روز قيامت با اخلاق و رفتار معقول و مطلوب و دلنشين وارد جامعه مى گردد و با دقت و احتياط كامل از چهار راه زندگى عبور مى كند تا هيچ حادثه تلخ و ناگوارى را بوجود نيآورد.
اگر انسان معتقد شود كه دنيا كشتزار آخرت است و هر عملى كه او انتخاب مى كند نتائج خوب و يابد آن در دنيا و آخرت به وى خواهد رسيد مطمئنا تلاش و كوشش خود را در انجام اعمال نيك و خداپسند بكار خواهد گرفت زيرا هيچ عاقلى علاقمند نيست پرونده تاريك و ظلمانى براى خويش تشكيل دهد.
حضرت على صلوات الله عليه در ضمن وصيت ، به مسئله معاد اشاره مى كند و فرزند خود را در مورد آخرت آگاه مى سازد با اينكه اين نكته را قبلاً هم گفته ام هدف عمده آن حضرت تمامى جوانان است چون مطابق روايات ايشان پدر امت اسلامى هستند بخاطر اينكه معرفت بخدا و رسيدن به رشد و كمال در وجود مسلمانان به توسط رسولخدا و حضرت على صلوات الله عليها ايجاد گرديده است و اين دو بزرگوار پدران رشد و كمالِ انسانها هستند بنابراين امام (عليه السلام ) تمام نسل جوان را مورد توجه قرار مى دهد و براى ساختن شخصيت معتدل و خدا پسند در وجود آنها، توصيه هاى بسيار ارزشمند و دقيق خود را در قالب جملات كوتاه ولى پرمحتوا، بيان فرموده و در لابلاى آن به مسئله قيامت اشاره دارد و با كيفيت عالى و قابل هضم براى جوانان معاد را توضيح مى دهد.
و اَعلَم اَنَّ اَمامَكَ طَريقا ذامَسافَةٍ بَعيدَةٍ، و مَشَّقَةٍ شَدِيدَةٍ، و اَنَّهُ لاغِنى بِكَ فِيهِ عَن حُسنِ الاِرتِيادِ، وَ قَدرِ بَلاغِكَ مِنَ الزادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهرِ، فَلا تَحمِلَنَّ عَلى ظَهرِكَ فَوقَ طاقَتِكَ، فَيَكُونَ ثِقلُ ذلِكَ وَبالاً عَلَيَكَ، وَ اِذا وَجدَتَ مِن اَهلِ الفاقَةِ مَن يَحمِلُ لَكَ زادَكُ الى يَومِ القيامَةِ، فَيُوافِيكَ بِهِ غَدَا حَيثُ تَحتاجُ اِلَيهِ فَاَغتَنِمهُ و حَمِّلهُ اِياهُ .... .(117)
اى فرزندم : بدان ، راهى بس طولانى و پر مشقت در پيش دارى و در اين راه از كوشش صحيح ، تلاش بسيار، و اندازه گيرى توشه به مقدار كافى ، بى نياز نخواهى بود با اينكه به سبكبار بودن در اين راه بايد توجه داشته باشى ، و لازم است بيش از توان و تحمل خود، بار بر دوش نگيرى چون سنگين بودن آن براى تو، و بال و دردناك خواهد بود.
براى آسايش خود، هر وقت نيازمندى را يافتى كه مى تواند زاد و توشه تو را تا روز قيامت بر دوش گيرد و فرداى قيامت كه به آن محتاج خواهى شد، آن را بتو پس دهد آن را غنيمت بشمار و اين زاد و توشه را به دوش او بگذار،
و اگر قدرت جمع آورى چنين توشه را دارى هر چه بيشتر فراهم ساز و توسط او بفرست بخاطر اينكه ممكن است روزى چنين فردى را پيدا نكنى ، پس هنگامى كه بى نياز هستى و امكانات زيادى در اختيار دارى و كسى از تو قرض بخواهد، اين فرصت را غنيمت بشمار تا اينكه بتوانى بوسيله نيازمندى ، پس انداز و ذخيره خود را براى روزى كه كاملاً محتاج خواهى بود انجام داده و از او بستانى .
بدان كه در پيش روى تو، گردنه هاى صعب العبور و خطرناكى وجود دارد، كه براى عبور از آن ، افراد سبكبار حالشان بهتر از كسانى است كه بارسنگينى بر دوش دارند و به كُندى راه را ادامه مى دهند ولى آنانيكه بارشان سبك است با سرعت مسير را طى مى كنند.
آگاه باش كه پايان اين سفر و سرانجام آن بهشت است و يا دوزخ ،
در اين حال بايد قبل از ورود به جهان آخرت ، وسائل و امكانات لازم را براى خويشتن مهيا كنى ، و منزل خود را پيش از آمدنت آماده ساز، براى اينكه پس از مرگ عذر و بهانه پذيرفته نمى شود و راه بازگشت بدنيا وجود ندارد،
نكاتى كه در سخنان امام (عليه السلام ) مطرح است :
1 - تدبير و درست انديشيدن در مورد معاد،
جهان آخرت واقعيتى است كه انسان بدان وارد مى شود ليكن عبور از راهى كه منتهى به قيامت است با پيچ هاى خطرناك و علائم خاصى است و هر كس بايد براى موفقيت خود در اين مسير خطر آفرين برنامه ريزيهاى دقيق كارشناسان الهى را بكار گيرد تا اينكه بتواند با سلامتى كامل و بدون حادثه ناگوار، راه را طى كرده و به مقصد نائل شود.
تدبير دقيقى كه براى سلامتى و نجات انسان انديشيده شده است همان راه بندگى خداست هر انسانى در طول زندگى خويش اگر مطابق آئين الهى رفتار كند و تمامى امكانات خود را در چهار چوب دستورات الهى بكار بندد بطور يقين سعادت و سلامت و نجات كامل خود را در اين مسير خطرناك بدست آورده است .
2 - توجه به نيازمندان ، ذخيره و پس انداز مطمئن براى روز قيامت است .
هر كسى در دوران عمرش از نعمت هاى بزرگ الهى برخوردار است ولى بصيرت و معرفت ، عمده ترين ابزار موفقيت او است چونكه وى را در جهت استفاده بهتر از مواهب ارزشمند الهى رهنمون مى سازد وقتى كه در آيات و روايات مسئله شكر و قدردانى انسان از نعمت هاى پروردگار متعال عنوان مى گردد بخاطر اينكه او بدينوسيله مى تواند دوام و هميشگى نعمت ها را با خود داشته باشد و اين توفيق بزرگ هنگامى نصيب آدمى مى شود كه از معرفت و آگاهى لازم برخوردار گردد مبنى بر اينكه هر نعمتى شكر و قدردانى مى خواهد و معناى شكر الهى اين است كه از نعمتها مطابق خواست خداى متعال استفاده نمايد.
وقتى كه كسى از نعمت مال و ثروت برخوردار است بايد نيازمندان و محرومان را شريك خويش سازد و روح انحصارى نداشته باشد چونكه اعطاء هدايا و بذل ثروت به فقراء ضمن اينكه شكر نعمت است ذخيره و پس اندازه مطمئن براى روز قيامت است و او با دادن بخشى از مال و ثروت خود به افراد نيازمند، در مسير راه آخرت سبك بار مى شود و در روز قيامت كه خود از محتاج ترين انسانها خواهد بود با چندين برابر، همه آنها را تحويل گرفته و رفع نياز خواهد كرد.
هم چنين اگر كسى از نعمت علم و دانش برخوردار است زكات و شكر آن اين است كه انسانها را از جهل و نادانى ، كه از بزرگترين فقر و نيازمنديهاى آنانست ، نجات داده و در مسير رشد و هدايت قرار دهد چون در فرهنگ قرآن ، آگاهى دادن بيك انسان و نجات او از فقر جهل و نادانى به منزله زنده كردن تمام انسانهاست .
يك فرد عالم و دانشمند با جهل زدائى خدمت بزرگى را به نسل بشر انجام مى دهد او بدينوسيله شاكر نعمت هاى خداى منان بوده و ذخيره بزرگ و نجات بخشى را به روز معاد، پس انداز نموده است .
در اين مورد همگان مى توانند گام بزرگى برداشته و آخرت خود را بنحو مطلوب بسوى بهشت و رضاى الهى رهنمون سازند.
والدين با تربيت سالم فرزندان ، معلمان با آموزشهاى علم و ادب ، علماء و دانشمندان با ارشاد و هدايت مردم ، دوستان در آگاهى وهدايت رفقاى خود و و ...... ضمن اينكه قدردان نعمت هاى الهى مى شوند پس اندازه مطمئن ، براى روز جزا ذخيره مى كنند.
فصل هفتم : زندگى را چگونه آغاز كنيم ؟
همه انسانها در مورد زندگى و چگونگى شروع آن ، اطلاعاتى دارند و هر كسى سيستيم برنامه هاى خود را مطابق همان تعريفى كه از زندگى دارد پياده مى كند ولى هيچ كس نتوانسته با پياده كردن مفاهيم ذهنى خود، از واقعيت زندگى ، خويشتن را در مسير پيشرفت و تعالى قرار دهد و از زندگى حقيقتى را در تمام وجودش مجسم سازد بلكه اغلب انسانها گرفتار همان مفاهيم ضعيف و ناتوانى هستند كه از معناى زندگى دريافت نموده اند و تمام تلاش خود را در چهار چوب همان طرز تفكر بكار مى گيرند.
در اين صورت زندگى همان معنائى مى شود كه در درون بشر شكل گرفته است و آنچه در خارج از ذهن وى رخ مى دهد انعكاسى از دنياى درونى او است پس اگر تمدن و عمران آبادى و اعتماد بنفس و رسيدن به ارزشهاى انسانى و مانند اينها در اندرون بشر وجود داشته باشد زندگانى او مجموعه اى از همين حقايق خواهد بود ولى اگر دنياى اندرون گرفتار ضلالت و گمراهى و بى اعتنائى به ارزشهاى انسانى و و ... باشد در جهان ظاهر هم ، همان ها را تحويل خواهد داد.
در اين حال براى همگان خصوصا جوانانى كه بتازه گى وارد ميدان زندگى مى شوند لازم است خود را بيك اندرون زيبا و تميز مزين كنند تا بتوانند، حقيقت زندگى را بدست آورند رفتار و اخلاق زشت و نادرستى كه انسانها در تمام زمينه ها از خود نشان مى دهند و با ابزارى مانند ، حسادت - خشنونت - حرص و طمع - دروغ و تهمت و غيبت ، دزدى و ظلم و طغيان ، تجاوز بحقوق ديگران ، بى اعتنائى به پدران و مادران و بزرگسالان و قطع ارتباط از اقوام ، نداشتن عفو و گذشت ، و بريدن از ارزشهاى اسلامى و انسانى و چسبيدن به تزهاى مادى و و .... وارد حريم زندگى مى شوند آيا اين گونه راه و روش مى تواند از يك دنياى سالم اندرونى حكايت كند؟ وقتى كه زندگى هر انسانى از حقائق دنياى درونى وى شكل مى گيرد در اين صورت استفاده از اين گونه ابزار، چه واقعيتى را روشن مى سازد؟
زندگى زيبا و آرام براى انسان مورد توجه خداوند است كه مى فرمايد:
7 مَن عَمِلَ صالِحا مِن ذَكَرٍ اَو اُنثى وَ هُو مُؤ مِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طيبةً وَ لَنَجزِ ينَّهُم اَجرَهُم بِاَحسَنِ ما كانُوا يَعلَمُونَ .(118)
هر كسى مرد و يا زن اگر كار شايسته اى انجام بدهد در حاليكه مؤ من باشد ما او را در زندگى پاك و زيبائى قرار مى دهيم و بهترين پاداش را در مقابل اعمالش بوى مى رسانيم .
حيات طيبة ، آن زندگى است كه انسان در آن از روح و روان آرام و مطمئن بر خوردار گردد و هميشه خود را در ميان ارزشهاى انسانى و اسلامى به بيند و براى رسيدن بيك هدف مقدس از راه و ابزار سالم و مقدس استفاده كند انسان قبل از ورود به برنامه هاى زندگى بايد يك ارزيابى كلى از خود، داشته باشد مبنى بر اينكه :
1 - آيا او مى تواند به تمام آرزوهايش نائل شود؟
2 - تلاش و فعاليتهاى وى در چه شرائطى مى تواند نتائج مثبتى را در برداشته باشد؟
3 - آيا سزاوار است كه او گوهر گرانقدر وجودش را با شايستگى مقام خلافت الهى ، در راه رسيدن بخواسته هاى كوچك و فناپذير دنيوى از دست بدهد؟
حضرت على (عليه السلام ) در وصيت خويش بفرزندش مى فرمايد:(119)....
1 و اَعلَم يَقينا اَنَّكَ لَن تَبلُغَ اءمَلَكَ .
اى فرزندم ، يقين داشته باش كه تو قطعا نمى توانى به تمام آرزوهايت نائل بشوى . زيرا طبيعت بشر با برآورده شدن آرزوهايش ، سير نمى شود وقتى كه بيك كار مورد علاقه خويش موفق گردد خواسته ديگرى را تعقيب مى كند و تا زنده است باين حالت ادامه مى دهد.
2 فَلَيسَ كُلُّ طالبٍ بَمَرزُوقٍ، وَلاكُلُّ مُجمِلٍ بِمَحرُومٍ .
اين چنين نيست چه هر تلاشگرى موفق به كسب رزق و روزى باشد و افرادى كه كارهايشان با زيبائى حلال و اجتناب از حرام و گناه انجام مى دهند از دريافت نتائج سالم محروم باشند و نتواند زندگى آبرومندانه اى را اداره نمايند
.
3 وَاَكرِم نَفسَكَ عَن كُلِّ دَنيَّةٍ وَ اِن ساقَتكَ اِلى الرَّغائِبِ فَاِنّكَ لَن تَعتاضَ بِماتَبذُلُ مِن نَفسِكَ عِوَضَا .
شخصيت خويش را از آلوده شدن بهر نوع پستى ، محترم و عزيز بدار، هر چند كه از اين راه بخواسته هاى خود نائل شوى ، چون اين نيل به مقصود، قطعا نمى تواند عوضِ از دست دادن شخصيت تو واقع شود.
يعنى ممكن است با يك كلمه دروغ ، به سرمايه بزرگى نائل شوى ، اما در مقام قيمت گذارى آلوده كردن و از دست دادن شخصيت ، هيچ وقت با اين منفعت ها جبران نمى شود.
4 - آزادى و حريت انسان اساس زندگانى او را تشكيل مى دهد و از دست دادن آن ريشه تمام بدبختيهاست .
... وَلا تَكُن عَبدَ غَيرِكَ وَ قَد جَعَلَكَ اللهُ حُرا .
بنده ديگرى مباش در حالى كه خداوند تو را آزاد آفريده است .
تنها راهى كه مى تواند حريت و آزادى انسان را تاءمين كند و او را از اسارت هاى ذلت آور و وابستگى هاى خطرناك روحى نجات دهد مسئله بندگى خداست و چون زندگى هر كسى با تمام خصوصياتش ، تفسير دنياى درونى او است يعنى وضعيت روحى وى با كيفيت برنامه هاى زندگى او ظاهر مى شود در اين صورت براى هر كس لازم است از آيات قرآن الگو بگيريم و براى ساختن قلب سليم در جهت نيل به يك شخصيت مطلوب و خداپسند تلاش كنيم .
سوال : قبل از ورود به صحنه زندگى چه نكاتى را بايد مورد توجه قرار بدهيم ؟
ج - آنچه از سخنان حضرت على صلوات الله عليه استفاده مى شود:
1 - آرزوهاى انسان پايان ندارد.
2 - تلاش و فعاليتهاى او هنگامى مى تواند مفيد و مؤ ثر واقع شود چه از كيفيت خوبى برخوردار باشد.
3 - ارزش و قيمت انسان بالاتر از آن است تا اينكه قربانى اميال و خواسته هاى نفسانى ، بشود.
4 - وابستگى بهر چيزى يعنى زنجير بندگى بگردن آويختن . چون تمام آزاديها را از او مى گيرد ولى بنده گى خداوند تنها راه حريت و آزادى انسان است .
سوال : از ملاحظه نكات مذكور چه آثار مثبتى در روح و روان انسان ايجاد مى شود؟
ج 1 - مهمترين اَثر مفيدش آگاه ساختن انسان است زيرا هر بدبختى كه در زندگى اوپديد مى آيد از جهل و نادانى وى ريشه مى گيرد.
2 - روح و روان انسان را بسوى ارزشهاى واقعى هدايت مى كند تا اينكه او را با بندگى خداى متعال از تمام ذلت و بدبختى هاى دوران عمرش نجات دهد وقتى كه انسان باور كرد كه بندگى خدا تنها راه نجات و موفقيت اوست در اين حال لذت ياد خدا در ذائقه روحانى وى آن چنان تقويت مى شود كه او در خلوت و جلوت تلاش مى كند كه كارهاش را مطابق رضاى الهى انجام دهد.
3 - نظم زيبا و موفقيت آميزى تمام زندگى او را فرا مى گيرد چون از راه بندگى خدا، اعتدال روحى مى يابد و هميشه بپاك و حلال بودن اعمال و براى قصد تقرب به پيشگاه خداوندى ، مى انديشد.
4 - ريشه هاى حرص و طمع را مى خشكاند چون آفت بزرگى كه زيبائى معنوى را از دست انسان مى گيرد همين طمع كار بودن است و حضرت على صلوات الله عليه در ضمن وصيت مى فرمايد:
.... وَ اِياكَ اَن تُوجِفَ بِكَ مَطايا الطَّمَعَ، فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الهَلَكَةِ .(120)
[اگر انسان به خواسته هاى نفسانى از راه توهم و خيال و يا شهوت و غضب طمع بكند فورا بسوى آنها كشيده مى شود و بعد از لحظات كوتاهى خود را در هلاكت و بدبختى ها مى بيند] بايد ريشه طمع را بخشكانى تا هرگز مركبهايش تو را بسوى هلاكت و نابودى سوق ندهد. چون طمع تمامى ارزشها را از دست انسان مى گيرد و او را بهر ذلتى وادار مى كند مثلاً، كسى براى بدست آوردن مال و ثروت دنيا تلاش مى كند و چون هدفى غير از اين ندارد تمامى امكانات خود را بسيج مى كند و از هر طريقى وارد مى شود و هيچ توجهى به سالم بودن راه و روش خويش ندارد حتى در مواردى جنايت هاى بزرگى را مرتكب مى شود تا اينكه بخواسته هايش دست پيدا كند اما بعد از يك مدت كوتاهى جز ندامت و خسارت و از دست دادن ارزشهاى اسلامى و انسانى عايد ديگرى ندارد.
حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: تا مى توانى از واسطه قرار دادن كسى ، براى بدست آوردن روزى خود، استفاده نكن و تنها خداى خويش را بنگر و از او تقاضا كن ، چون انسان سهم و تقسيم روزى خود را از پروردگارش مى گيرد و بهمان مقدار قانع شدن بهتر از آن است كه به مخلوق خدا توسل كنى تا سهم زيادى را بدست آورى ، با اينكه هر دو صورت از ناحيه خداوندست ، ولى در اولى ، ارزشِ شخصيت انسان حفظ مى شود چون هيچ نوع طمعى در آن وجود ندارد اما در روش دوم حرص و طمع و شكسته شدن حريم شخصيت وجود دارد.
يعنى در خواست از خدا، تحت هر شرائطى موجب عزت است ولى بايد بدانيم تقاضا از غير او هم جز به عنايت حضرتش ثمر نمى دهد.
5 - انسان اگر به آنچه در اختيار دارد قانع باشد به تمام آسايش هاى زندگى نائل مى گردد.
موضوع ديگرى كه در چگونه زيستن ضرورت دارد مسئله قناعت است و معناى آن اين است كه انسان در چهار چوب وضعيت خويش برنامه ريزى كند و سيستيم زندگى و اخلاق و معاشرت و يا كارهايش را مطابق آن قرار دهد براى اينكه مسئله قناعت به مخارج انسان منحصر نمى شود بلكه واقعيت آن بايد در روح و روان وى پديدار شود تا تمامى اعمالش را در دايره قناعت پياده كند وقتى كه انسان بهر چه دارد قانع شود و از حريم قناعت تجاوز نكند به موفقيت و خوشبختى در طول زندگانيش نائل شده است .

آثار نوشتاری

ارسال پیام