کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت سیزدهم)

کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت سیزدهم)

ويژگيهاى يك فرد قانع كدامست ؟
1 - آسايش در روح و روان ، 2 - اطمينان خاطر و اعتماد بنفس ، 3 - اعتدال در تمام امورات زندگى ، 4 - احساس لذت از كار و تلاش ، 5 - داشتن شخصيت قوى و مورد اعتماد، 6 - حفظ حريت و آزادگى ، 7 - احياء ارزشهاى انسانى ، 8 - آماده گى كامل براى نيل به صراط مستقيم ، 9 - داشتن جسم و جان سالم ،
انسان در چه شرائطى مى تواند به اين فرمولهاى مهم زندگى توفيق حاصل كند ؟
ج - عمده ترين عامل ، در جهت بكار بستن نكات مهمى كه از حضرت على (عليه السلام ) نقل كرديم قانع ساختن خود به آنچه در اختيار دارد براى اينكه انسان اگر به امكانات موجودش در تمام زمينه ها قانع باشد هميشه بدنبال اين خواهد بود كه اخلاق خود را در پاكيزه گى نگهدارد و يكفرد كم حرف ولى انديشمند و متفكر باشد و تلاش خود را در مسير رشد و تعالىِ شخصيت خويش بكار مى گيرد و با تحمل سخت ترين شرائط زندگى ، اسرار خود را پيش كسى مطرح نمى كند و هيچ حرص و طمعى به نعمتهاى ديگران ندارد و تا مى تواند برنامه هاى خود را در مسير حلال و رضاى خداوندى تنظيم مى كند و از تمام منافع حرام ، نفرت يافته و هيچ علاقه اى بر ترقى و پيشرفت خود از راه گناه و حرام ندارد چون يقين دارد كه گناه هيچ وقت راه زندگى نيست بلكه آتش پر حجمى است كه اساس زندگى را بخاكستر تبديل مى كند او در اثر قانع شدن ، بروزى حلال در چهار چوب ارزشهاى دينى و انسانى ، فعاليت مى كند و در مقام مساعدت و يا استمداد از اشخاصى كه اهل خير و نيكى هستند يارى مى طلبد و با آنها ماءنوس مى شود، تا از شر و فساد اهل باطل در امان باشد و از فاسق و فاجر و افراد بى بند و بار در گفتار و رفتارش فاصله مى گيرد و اين نتيجه قانع شدن انسان بدوستى و محبت و رفاقت اشخاص خدا پسند است .
و در برنامه هاى خود از ستم و تجاوز بحقوق ديگران پرهيز مى كند چونكه ظلم و تعدى بدترين وسيله اى است كه گروه هوا پرست به آن پناهنده مى شوند و براى جبران كمبودها و احساس حقارتهاى خود از اين روش زشت و نادرست استفاده مى كنند و به تعبير ديگر:
وضع نابسامان روحى خودشان را به نمايش مى گذارند به جهت اينكه روح و روان سالم هيچ وقت در انديشه ظلم و تجاوز بحقوق ديگران نمى باشد و اين وسيله كسانى است كه از درون آشفته و روح بيمار رنج مى برند.
مثال : اگر كسى از روش رانندگى بى خبر باشد وقتى كه بوى پيشنهاد مى كنند كه در پشت فرمان بنشيند و اتومبيل را بيك مقصد مورد نظر هدايت كند او براى رد اين خواسته دچار اضطراب و نگرانى مى شود و خيال مى كند اگر بگويد من نمى توانم اينكار را انجام بدهم از ارزش او كاسته خواهد شد در اين حال بخود اجازه مى دهد بكاريكه اصلاً اطلاعى از آن ندارد اقدام كند و نمى تواند با قانع بودن بوضعيت خود، از يك حادثه ناگوارى كه جان او و سرنشينان ماشين را تهديد مى كند نجات حاصل نمايد چون در تصور وى ، قانع بودن بوضع موجود خويش ، يعنى بلد نبودن به فن رانندگى ، شخصيت او را تحقير مى كند ولى نمى فهمد با نپذيرفتن اين واقعيت چه حوادث ناگوارى را بوجود مى آورد.
حضرت امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ما مِن رَجُلٍ تَكَبَّرَ اَو تَحَيَّر الا لِذِلَّةٍ وَجَدَها فى نَفسِهِ .(121)
هيچ كس به ظلم و تكبر گرفتار نمى شود مگر بخاطر حقارت و كمبودهائيكه در باطن خويش احساس مى كند.
نتيجه گيرى
قناعت وسيله اى است كه انسان را در تمام جوانب زندگى يارى مى كند و احساسات تند او را تعديل كرده و در مسير اعتدال قرار مى دهد وقتى كه وى بچنين نيروى سعادت آفرين مزين باشد تمامى آسايش و آرامش و لذت و خوشبختى هاى زندگى را بدست مى آورد چونكه قانع شدن به روزى حلال و تلاش و زحمت در چهار چوب آن ، آدمى را از خوردن غذاى حرام نجات مى دهد و اين از عمده ترين بركات قانع شدن در زندگى است ، زيرا تمام بدبختى ها و ذلت و شكست و عدم موفقيت انسان ، از غذاى حرام سر چشمه مى گيرد وقتى كه يك لقمه حرام وارد بدن مى شود بتدريج كليد خوشبختى را در زندگى از او مى گيرد و بعد از يك مدت كوتاه ، او را براى هميشه افسرده و غمگين مى سازد بنابراين بر هر انسانى خصوصا جوانان لازم است زندگى را با قناعت آغاز كرده تا بتواند در تمام دوران عمرشان از پايگاه قوى و محكمى برخوردار شوند زيرا بدون داشتن يك ستون محكم ، ساختمان شخصيت انسان با كمترين حادثه اى فرو مى ريزد قانع شدن يك پايه محكمى است كه در مقابل هر حادثه اى مى تواند انسان را پناه داده و او را از افتادن به باتلاق هلاكت ها نجات دهد در اين جا به بخشى از آيات و احاديث در مورد قناعت و اثر آن در زندگى اشاره مى كنيم :
1 - قال الله تعالى : ولا تُعجِبكَ اَموالُهُم و اَولادُهُم انما يُريدُ اللهُ اَن يُعَذِّبَهُم بِها فى الدُّنيا وَ تَزهَقَ اَنفُسُهُم وَهُم كافِرُونَ .(122)
ثروت و اولاد آنها تو را به تعجب وادار نكند و خداوند اراده نموده كه آنها را در دنيا از همين راه بعذاب گرفتار سازد و جانشان را بگيرد در حاليكه آنها كافر هستند.
2 - قوله تعالى : وَلا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ اِلى ما مَتَّعنابِهِ اَزواجا مِنهُم زَهرَةَ الحَيوةِ الدُّنيا لِنَفتِنَهُم فيهِ وَرِزقُ رَبِّكَ خَيرٌ وَاَبقى .(123)
چشمان خود را بسوى آن چيزهائى كه مورد لذت و زينت زندگى دنيوى گروهى كه برخوردارشان ساخته ايم معطوف نكن چون خواستيم آنها را آزمايش كنيم و روزى پروردگارت بهتر و جاودانه است .
3 - قال الصادق (عليه السلام ).... وَ مَن قَنَعَ بِالمَقسُومِ اِستَراحَ من الَهمِ وَالكَدِّ وَالتَّعبِ .(124)
هر كس به آنچه دارد قانع شود از غم و افسرده گى و زحمت زياد در تلاش و ناراحتيهاى زندگى راحت مى شود.
4 - قال الباقر (عليه السلام ) وَ مَن قَنَعَ بِما اُوتِىَ قَرَّت عَينُهُ .(125)
هر كس بدر آمد خويش قانع باشد چشمش روشن مى شود.
5 - قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اَحَبُّ العِبادِ اِلَى اللهِ الفَقيرُ القانِعُ بِرِزقِهِ و الراضِى عَنِ اللهِ تَعالى .(126)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد: محبوبترين بندگان در پيش خداوند آن فقيرى است كه به روزى خود قانع بوده و از خداى متعال راضى باشد.
آنچه از آيات و احاديث استفاده مى شود
قانع بودن و قناعت كردن هر دو در مقام تعريف داراى معناى واحدى هستند چون در هر دو، هدف خاصى مدنظر قرار مى گيرد با اينكه قناعت غالبا در شاءن مسائل اقتصادى بكار مى رود و كلمه قانع اعم است و بيشتر در بخش روحى و روانى مورد استفاده واقع مى گردد مثلاً به كسى كه در هزينه هاى زندگى ، روش معتدلى را بكار مى گيرد و به اندازه در آمد خويش مخارج خود را تنظيم كرده و از مصارف زياد جلوگيرى مى كند قناعت صادق است و همين حركت ممدوح و ارزشمند از اعتدال روانى مايه مى گيرد چون اگر روح و روان كسى قانع نباشد نمى تواند از قناعت بعنوان يك روش معقول و مطلوب استفاده كند بنابراين فرد مؤ من در مقابل جريانهائى كه در اطراف خود شكل مى گيرد تعادل خود را از دست نمى دهد و خود را با قانع بودن بوضع موجودى كه دارد از دام بيماريهاى روانى نجات مى دهد و روش بوجود آوردن آن اين است كه وضع زندگى ديگران را مورد توجه قرار ندهيم چون برنامه هاى هر كس اعم از ثروت و مقام و عافيت و و .... مربوط بخودشان است گاهى براى امتحان و آزمايش ، و گاهى در مقابل تلاش و حركت هاى مثبتى كه انجام مى دهند مورد عنايت الهى قرار مى گيرند بهر حال آسايش زندگى با عمل به مفهوم قناعت حاصل مى شود و معناى آن اين است كه در اندرون خود از وضعيت ديگران تحليل هاى حسرت بار نداشته باشد بلكه هميشه خود را مورد توجه قرار دهد تا به وضعيتى كه دارد قانع شود و از آن تجاوز نكند در اين حال ايمان بخدا مولودِ خود را بنام قانع شدن هديه زندگى مؤ منان مى كند تا آسايش و آرامشهاى لازم را در اختيار آنان قرار دهد.
همانطوريكه در مخارج و هزينه هاى زندگى ، قناعت نقش اساسى خود را در حفظ آبرو و حيثيت انسان ، ايفاء مى كند در مسائل فرهنگى و اخلاقى و علمى هم اگر كسى به همان مقدار كه خود در چهار چوب وظائف دينى ، بدست آورده قانع بشود مسير بدبختى و گناه و انحراف به رويش بسته مى شود چون بدبختى و لغزش و خسارتهاى غير قابل جبران زمانى به سمت وى حركت مى كنند كه او از حد خود تجاوز كند.
در اين جا ممكن است سئوالى اذهان عمومى را بخود متوجه سازد و ما براى پيشگيرى از نفوذ وسوسه ها، ابتداء خود سئوال را طرح مى كنيم و با پاسخ مناسب زمينه سالمى را براى بكار گرفتن اين دستور مهم دينى ، بوجود آوريم .
س آيا قانع شدن به امكانات موجود و رعايت قناعت در تمام سطوح زندگى به معناىجلوگيرى از تلاش و فعاليت انسان در تمام دوران زندگى نيست ؟ آيا قانع بودن بهآنچه در اختيار داريم موجب عقب ماندگى در تماممراحل زندگى انسان نمى شود؟
ج معناى قانع شدن و قناعت كردن چنانكه در احاديث و آيات بيان گرديده است هيچ وقت بهمعناى تلاش نكردن و يا مانع فعاليتهاى انسان نمى باشد بلكه مراد از قانع شدن درفرهنگ دينى اين است كه انسان روح و روان خويش را طورى تنظيم كند كه از وسوسه هاى[تصادف و شانس و بخت ....] در امان باشد يعنى حوادث زندگى را در چهار چوب علت ومعلول تفسير نمايد و هيچ وقت معتقد نباشد كه كسى در ثروتمند شدن و يا داشتن امكاناتفراوان و و .... بصورت تصادفى يا شانسى پيشرفت كرده است بلكه بايد عقيدهسالمى را در اندرونش پرورش دهد مبنى بر اينكه جهان هستى باتمام خصوصياتش باتدبير و سياست الهى در گردش و چرخش است و همه مخلوقات كوچك و بزرگ ، انسان ويا حيوان و نباتات و پرندگان و حشرات و و .... بوسيله عنايت و الطاف پروردگارشانبه رزق و روزى مى رسند و هر آنچه بصلاح آنان باشد بدون ترديد به آنها خواهدرسيد و هر چيزى كه به صلاحشان نباشد اگر تمام عمرشان را در تلاش رسيدن به آناز دست بدهند باز خداى متعال برايشان نخواهد داد.
بنابراين معناى قانع بودن اين است كه او جلو حرص و ولع خويش را بگيرد تا گرفتاريهاى براى خود ايجاد نكند نه اينكه از تلاش و كوشش هاى مشروع دست بردارد زيرا تلاش در مسير سالم بالاترين عبادت است .
يكفرد مؤ من در تمام كارهايش تلاش لازم را انجام مى دهد ولى هيچ نوع و ابستگى به آنها پيدا نمى كند و هميشه در بندگى و جلب خوشنودى پروردگارش مى انديشد اگر در مورد بيماران قرن حاضر تحقيق درستى بعمل آيد روشن خواهد شد كه اغلب آنان در اثر قانع نبودن و قناعت نكردن ، به اين روز ناگوار گرفتار گرديده اند و يا اگر در مورد پرونده هاى دادگسترى اعم از اختلافات حقوقى و كيفرى و زناشوئى و و .... مطالعه كنيم خواهيم ديد كه غالب آنها از قانع نبودن مايه گرفته است .
قانع بودن تنها به امور اقتصادى مربوط نمى شود بلكه در صحنه علم و دانش و سياست هم اين فرمول دقيق لازم است مثلاً اشخاصى كه از معلومات بالائى برخوردار نيستند ولى در اثر حريص بودن بمقام و منزلت هاى دنيوى خود را در جايگاه متخصصان قرار مى دهند و خسارت هاى جبران ناپذيرى را به ايمان و شخصيت خويش و اجتماع وارد مى سازند.
يا در صحنه سياست ، كسى بظرفيت خويش قانع نمى شود و خود را به مقام بالاترى نامزد مى كند و در هنگام عمل چون توان كار را ندارد، خسارتهاى بزرگى را بر خود و جامعه انسانى و اسلامى وارد مى كند بهر حال هر كسى بايد به اندازه توان و قدرت وجودى و علمى ، و معنوى و مالى و و .... خويش وارد صحنه زندگى بشود و در تمام زمينه ها تلاش كند ولى از تجاوز به حريم ديگران اجتناب ورزد و با حريص شدن موجبات بدبختى خود و ديگران را فراهم نسازد چون سياست زندگىِ تمام مخلوقات بدست خداست و حريص شدن يا گناه و حرام و ظلم و تعدى و و .... هيچ وقت موجب آسايش زندگى آنان نخواهد شد.
حرص و طمع را چگونه معالجه كنيم ؟
ج - اگر بخواهيم از حرص و طمع ، جلوگيرى كنيم بايد از طريق بندگى خداى سبحان حقايق معنوى را مورد توجه قرار دهيم تا براى انتخاب راه سالم زندگى ، در چهار چوب رعايت اوامر و نواهى الهى آمادگى هاى لازم را پيدا كنيم بخاطر اينكه مسير گناه و حرام تحت هر شرائطى ، نمى تواند در آرامش روحى انسان موثر باشد بلكه مانند يك ماده شيميائى خطرناك تمام زندگى را به نابودى مى كشاند افراد آلوده با تماس خودشان مى توانند انسانهاى سالم را نيز مبتلا سازند بنابراين بايد از يك اشخاص آلوده به گناه و فساد اخلاقى اجتباب كرد زيرا هر نوع آلوده گى را مى تواند به ديگران منتقل سازد پس از افراد حريص و طمعكار و و .... بايد فاصله پيدا كرد چون شما را در مدت زمان كوتاه به بيمارى خويش مبتلا مى سازد بندگان خدا در اثر رسيدن به كمالات ارزشمند، حقايق را بدرستى درك كرده و در صحنه زندگيشان بكار مى گيرند آنان معتقدند كه تقوا و پرهيزكارى راه نجات و جذب نعمت و بركات الهى است چنانكه قرآن مى فرمايد:
وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجا وَيرزِقهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِب (127)،
هر كس تقواى الهى را پيشه خود سازد براى او راه نجات از چنگ وسوسه هاى شيطانى و مشكلات زندگى قرار داده مى شود و از راهى كه بخيالش نمى رسد براى او رزق و روزى داده مى شود.
اين منطق زيبا و ارزشمند، راه حرص و طمع و آلوده گيها را بروى انسانهاى خداشناس مى بندد و آنها را از بى خاصيت بودن طمع و حرص در تمام موارد زندگى آگاه مى سازد كه با تمام وجودشان از چنين اعمال خلاف ، و ضد ارزشى اجتناب ورزند.
زندگى زيبا در مكتب امامت (عليه السلام )
در بحث هاى گذشته به مسئله زندگى انسان و چگونگى آن بطور روشن اشاره كرديم مبنى بر اينكه زندگى هر كس بدنياى درونى و وضعيت روحى او مربوط مى شود و تمام خصوصياتى كه در اخلاق و رفتار و طرز زندگى كردن و و ... او بچشم مى خورد همگى از وضع روحى وى مايه مى گيرد و بهمين جهت عمده ترين مسئوليت انبياء عليهم السلام كه كارشناسان الهى براى تربيت نسل بشر هستند به تزكيه و طهارت نفس او معطوف گرديده است و در قرآن مجيد كلمه [يُزكَيِّهم ...] در هدف بعثت پيامبران عنوان شده و پاكسازى روح و نفس انسان اساسى ترين برنامه پيشوايان معصوم عليهم السلام تعيين گرديده است .
بخاطر اينكه هر آموزشى براى او، هنگامى مفيد واقع خواهد شد كه محيط دريافت كننده برنامه هاى تربيتى بايد پاك و مطهر باشد وقتى كه روح انسان در اثر مراقبت و معالجات دقيق و ظريف كارشناسان الهى ، بيك جايگاه سالم و آماده تبديل بشود در اين صورت دريافت ها به ثمر مى نشيند.
اگر كسى در مورد مكتب دينى با دقت بيانديشه مى بيند هدف عمده اى كه در آن جلب توجه مى كند اين است كه انسان بصورت يك دانش آموز، وقتى كه در كلاس درس دينى ثبت نام مى كند بايد در دوران آموزش ، آمادگيهاى كافى را داشته باشد تا اينكه بتواند بعد از مدتى به مدارج بالائى ، ترقى پيدا كند وقتى كه دوران آموزش پايان پذيرفت او بايد دريافت هاى خويش را، در اخلاق و رفتارش ‍ آشكار نمايد و اندوخته هاى خويش را از ايمان بخداى متعال و روز معاد و و ... در معرض تماشاى عموى قرار دهد يعنى در طول زندگانيش اخلاق و رفتارى را بخود اختصاص دهد كه هر بيننده اى را بسوى ارزشهاى معنوى رهنمون باشد و اين حقيقت در مكتب امامت به اوج خود مى رسد و اشخاصى كه از اين دانشگاه انسان ساز، پايان نامه دريافت مى كنند با تمام وجودشان توحيد و خداشناسى را با ايمان و باور كامل بجهان آخرت ، نشان مى دهند.
بنابر اين در مكتب دينى انسانها بايد دريافتهاى خودشان را از كلاس درس توحيد و معاد و ارزشهاى معنوى ، با اخلاق و رفتار و و .... پرداخت كنند نمونه هاى آشكارى از اين انسانها در تاريخ مشاهده مى شود كه مانند ستاره گان در شبهاى ظلمانى مى درخشند.
حضرت على صلوات الله عليه در ضمن وصيت بفرزند عزيزش ، حقايق مهم زندگى و برنامه هاى تربيتى او را، بطور كامل مطرح ساخت و سپس تحت عنوان [سفارشات گوناگون ] به مسئله پرداخت ها اشاره مى كنند يعنى تمام مسلمانان ، خصوصا نسل جوان بايد مانند محيط درس و تحصيل علوم ، به معارف و ارزشهاى دينى توجه داشته باشند تا اينكه بعد از دريافت آموزشهاى لازم ، خود را براى پرداخت آنها آماده سازد چون اگر كسى زير نظر كامل ترين كارشناس الهى ، يعنى حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله ) ، تربيت شود ليكن در مقام عمل هيچ آثارى از زيبائى هاى معنوى در او مشاهده نشود بلكه در عكس هدف پيامبر (صلى الله عليه و آله ) حركت نمايد نمى توان مصاحبت و يا آموزگارى بزرگان دين را براى آنان امتياز حساب كرد به جهت اينكه ، اين شخصيت بزرگوارى كه در جهان هستى بعنوان عزيزترين بنده خداى سبحان معرفى مى شود چرا مورد استفاده آنها واقع نشده است ؟ و اين عده از مردم ، چقدر در ضلالت و بدبختى بوده اند كه نتوانسته اند از وجود چنين كارشناسان بى نظير عالم هستى بهره مند باشند؟ بنابراين اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كسانى هستند كه در عصر او بودند ولى از اين راه امتيازى به آنان داده نمى شود چون دشمنان اسلام هم در اين عصر بودند بلكه منافقين در نمازِ، با آن حضرت نيز شركت مى كردند ولى امتياز به كسانى مى رسد كه از رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) ، تبعيت كامل داشته اند.
سيماى انسان سالم در مكتب امامت سفارشات حضرت على صلوات الله عليه
1 - تا مى توانى سكوت خويش را حفظ كن و از پر حرفى دست بردار.
2 - حفظ اسرار ونگهدارى آن ، كم حرفى امكان پذير است .
3 - قانع بودن به آنچه در اختيارى دارى پيش من بهتر از آنست كه بديگران دست حاجت باز كنى .
4 - تلخى ندارى و نوميدى را كشيدن بهتر است كه از مردم تقاضاى حاجت نمائى .
5 - در آمد كم ، همراه با پاكدامنى و درستكارى بهتر است از ثروت زيادى كه با فساد و گناه بدست آيد.
6 - هر انسانى بهتر از ديگران مى تواند حافظ اسرار خويش باشد.
7 - چه بسيارند كسانى كه به زيان خود تلاش مى كنند.
8 - پر حرفى خسارت بار است .
9 - هر كسى با انديشه سخن گويد بينائى و آگاهى پيدا خواهد كرد.
10 - به افراد نيكوكار نزديك شو، و خود نيكوكار باش .
11 - از اهل شر و فاسد دورى كن و خود، فاسد نباش .
12 - غذاى حرام بدترين غذاهاست .
13 - ستم بر ناتوان بدترين ظلم هاست .
14 - گاهى دارو موجب بيمارى مى شود و گاهى خود بيمارى نجات بخش است .
15 - گاهى ، آن كه اهل پند و اندرز نيست آدمى را نصيحت مى كند ولى كسى كه از او درخواست اندرز كرده اى بر تو خيانت كند.
16 - از تكيه كردن به آرزوهايت خوددارى كن كه اينكار سرمايه افراد احمق است .
17 - عقل در وجود انسان رعايت كننده تجربه هاست .
18 - بهترين تجربه ها آن است كه تو را نصيحت كند.
19 - قبل از آنكه فرصت از دست برود و مايه غم و اندوهت شود آن را غنيمت شمار.
20 - چنان نيست كه هر جوينده اى يابنده باشد.
21 - هر كارى سر انجامى دارد و معاد را با فساد و گناه براى خود روز ناگوارى قرار مده .
22 - گاهى سرمايه كم رشدش از سرمايه زياد بيشتر بوده است .
23 - آنگاه كه روزگار در اختيار توست استفاده مطلوب و كافى را از آن داشته باش .
24 - هيچ نعمتى را، بخاطر زياد طلبى به خطر ميانداز.
از مجموعه سفارشات حضرت اميرالمؤ منين على ((صلوات الله عليه )) استفاده مى شود هر انسانى بايد بعد از فرا گرفتن آموزشهاى لازم و دريافت راه و روشهاى سعادت و موفقيت زندگى ، بفكر اين باشد هر آنچه از كلاس درس آموزگاران وحى آموخته ، آنها را پرداخت نمايد يعنى اخلاق و گفتار، و رفتار و كار و كسب و تجارت و تحصيل علم و دانش و و ..... او بايد مطابق دستورات الهى صورت پذيرد در غير اين صورت هيچ ارزش و يا امتيازى نصيب وى نخواهد شد كارشناسان خدا بوسيله اعمال و اخلاقشان تبليغات مى كردند و هر آنچه را به زبان مى آوردند با عمل تاءييد مى نمودند.
آموزگار بزرگ عالم بشريت يعنى على (عليه السلام ) تحت عنوان سفارشات گوناگون ، سيماى انسان سالم و كامل را تعريف مى كند تا هر كسى با الگو قرار دادن اين نكات روشن ، از وضع روحى و اخلاقى خويش اطلاع حاصل نمايد و بداند در فرهنگ دينى هر دريافتى بايد متناسب با خود پرداختى داشته باشد يعنى با آموختن سخنان زيبا و شناخت فرمولهاى سعادت آفرين ، هيچ كس موفق نخواهد گشت مگر اينكه تمامى دستورات الهى را در اعمال و اخلاق و گفتارش آشكار سازد.
وقتى كه با يك روح و روان آزاد و تواءم با انصاف به اين سفارشات نگاه مى كنيم مى بينيم راه و رسم زندگى يك انسان كامل جز اين نبايد باشد با اينكه در زمينه زندگىِ تواءم با فضيلت و ارزشهاى معنوى كتابهائى نوشته شده است از جمله دكتر الكسبن كارل ، كتابى بنام [راه و رسم زندگى ] منتشر ساخته ، ليكن هر كتابى كه در اين مورد نوشته مى شود نمى تواند بدون توجه بدستورات الهى مفيد واقع شود چون تنها راه بهتر زيستن ، همان است كه در اديان آسمانى مخصوصا در دين مبين اسلام آمده است و براى همگان خصوصا جامعه اسلامى لازم است راه و رسم زندگى را از كارشناسان الهى بيآموزيم .
وقتى كه حضرت على صلوات الله عليه با جملات كوتاه ، ولى با محتواى خيلى عالى ، سيماى انسان سالم و كامل را مطرح مى نمايد بخاطر اينكه زندگى در شعاع همين دستورات مى تواند موجبات رشد و آرامش خاطر انسان را فراهم سازد حضرت ابتدا به شيوه سخن گفتن او و طرز برخورد با اسرار خويشتن را عنوان مى كند مبنى بر اينكه هر انسانى بايد با كم حرفى ، حافظ اسرار درونى خود باشد چون كسانيكه پر حرف هستند هميشه در پرتگاه لغزش و ايجاد خسارتهاى جبران ناپذير قرار مى گيرند سپس بقانع بودن بر آنچه در اختيار دارد اشاره مى نمايد بجهت اينكه قناعت در تمام زمينه ها آرامش خاطر را بدنبال دارد و او را از وابستگى هاى ناگوارى كه هر لحظه شخصيت و ارزشهاى انسانيش را بخطر مى اندازد حفظ مى كند چون دستِ نياز بسوى مردم باز كردن حرمت مقام انسانى را از دست او مى گيرد و هميشه وى را بسوى كارهاى ناروا وادار مى سازد در مورد كار و تلاش مى فرمايد: كوششها در چهار چوب دستورات الهى عبادت است يعنى براى انسان سزاوار است پاكدامنى و صداقت و درستكارى را در تمام برنامه هاى خويش مورد توجه قرار دهد چون دست زدن بكارهاى حرام و گناه ، اگر چه موجب ثروت بسيار هم باشد ولى با مقام و شاءن انسانى او سازگار نيست ، يك فرد سالم هيچ وقت و تحت هر شرائطى كه باشد اعمال نادرست و ضد ارزشى را وسيله زندگى نمى داند و براى هميشه از كارهائى مانند: دروغ ، خيانت ، فساد، حرام ، رشوه ، ربا، كم فروشى و و..... اجتناب مى ورزد چون غذاى حرام و آلوده بدترين غذاهاست و يك انسان آگاه و علاقمند به ارزشهاى انسانى نمى تواند از راه معصيت خداى متعال زندگى خويش را اداره كند و اگر كسى متدين هم نباشد براى حفظ سلامت خويش ، لازم است از اعمال و روشهاى ناگوارى كه برازنده انسانى كه بعقل و شعور مزين گرديده نمى باشد فاصله بگيرد بخاطر اينكه تعريف عمده اى كه از عقل بعمل آمده اين است كه تجارب گذشتگان را مراعات نمايد، و يك فرد عاقل كسى است كه راه رسم زندگى را بعد از ملاحظه و مطالعه تجربه ها، شروع نمايد وقتى كه او به تجارت نسل گذشته مى نگرد مى بيند غذاى حرام و شيوه هاى ظلم و ستم هيچ نتيجه اى جز نابودى و بدبختى انسانها بدنبال نداشته است آنانيكه در طول تاريخ از چنين ابزار نادرست استفاده نموده اند بلاهاى خانمانسوزى را وارد روزگار خويش كرده و براى هميشه مورد لعن و نفرين همگان واقع شده اند.
سپس به يك نكته خيلى زيبا و مهم اشاره مى كند و بايد اين جمله در عمق وجود بشر ضبط گردد و بصورت يك تابلو در محل كارش ‍ نصب شود تا هر روز بلكه هر لحظه آن را ببيند و زندگى را از خسارت كمبودهايش نجات دهد و من توصيه مى كنم كه تمام مردم ، مخصوصا نسل جوان اين جمله را با خود داشته باشند و هر لحظه بدان بيانديشند و آن جمله اين است كه امام (عليه السلام ) مى فرمايد:
بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ اَن تَكُونَ غُصَّةً .... .(128)
پيش از آنكه فرصتهاى زندگى از دست برود و مايه اندوه و افسردگى تو گردد آن ها را غنيمت بشمار.
اين جمله كوتاه و زيبا اگر در عمق وجود نسل بشر از دوران جوانى مايه بگيرد و انسان به حقيقت زندگى ، آگاهيها حاصل نمايد بطور يقين زندگى تحت هر شرائطى براى او، مفيد و زيبا و سعادت آفرين خواهد شد.
بنابراين يك انسان سالم از نظر حضرت امير (عليه السلام ) داراى چنين خصوصياتى است كه با بيدارى كامل ، اوضاع روحى خويش ‍ را تعديل و تنظيم مى كند تا هر كارى را در زمان و مكان مناسب خود انجام دهد و از فرصتهاى بدست آمده بهترين استفاده ها را نصيب خويش سازد و در يك عبارت كوتاه مى توان گفت :
انسان عاقل و سالم كسى است كه در چهار چوب او امر و نواهى پروردگارش راه و رسم زندگى خويش را تنظيم نمايد چون تنها راهى كه مى تواند استعداد و شايستگى هاى مهم انسان را زنده كند ملتزم شدن به امر و نهى خداى سبحان است وقتى كه لياقتها ظهور كند سراسر زندگى او باتمام زيبائيها و آرامشها و ارزشها آراسته خواهد شد يكى از عمده ترين عامل گرفتارى بشر به شيوه هاى حرام و گناه وو ...... شكوفا نشدن شايستگى هاى اوست چون عمل حرام و يا غذاى حرام مانند يك غذاى كثيف و آلوده اى است كه هر كس ‍ از آن اجتناب مى ورزد ليكن غفلت و نادانى ، يا عدم ظهور لياقتهاى بزرگى كه خداى متعال در نهاد هر انسانى آفريده است موجب مى شود كه او آلوده گيها را نه بيند در نتيجه از طريق گناه و حرام زندگى خويش را اداره نمايد اما اگر او خود را به دستورات خدا و كارشناسانش متعهد و ملتزم سازد. زنده و بيدار مى شود و واقعيات را بطور كامل درك مى كند خداى متعال در قرآن به اين نكته اشاره مى فرمايد:
يا اَيُّها الَّذينَ امَنُوا اَستَجيبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم ... .(129)
اى كسانيكه ايمان آورده ايد خدا و پيامبرش را اجابت كنيد وقتى كه شما را به چيزى كه موجب حيات و بيداريتان است دعوت مى كنند.
بنابراين اطاعت از دستورات خداى متعال كه بوسيله پيشوايان معصوم (عليه السلام ) به انسان ها مى رسد موجب ظهور لياقت و شايستگى هاى بزرگى مى شود كه در آفرينش او مد نظر قرار گرفته است و تعبير قرآن در اين زمينه خيلى لطيف و ظريف است كه مى فرمايد [لِما يُحييكُمُ] يعنى اگر مسلمانان در چهار چوب اَوامِر و نواهى الهى زندگى را تنظيم و اداره كنند زنده مى شوند و انسان زنده از نظر قرآن كسى است كه حقايق را درك نمايد.
و آن را در شخصيت خويش آشكار سازد و اين سفارشات كه نشاندهنده سيماى واقعى يك انسانِ مؤ من است در زندگى و اخلاق و معاشرت او بطور كامل ظاهر مى گردد و ليكن نكته اصلى كه بايد براى همگان جلب توجه كند اين است كه انسان هنگامى مى تواند اين زيبائيها را در خود پديد آورد كه بيدار باشد و لياقتهاى ارزشمند خويش را احياء كند.
احياى اين شايستگى و لياقت و درك ارزشهاى زندگى براى او زمانى محقق خواهد شد كه در هر عصر و زمان به مكتب امامت روى آورد و با علاقمندى ، اطاعت و پيروى از آنان را، كه عين اطاعت از خداى متعال است بر خود واجب و لازم بداند در اين صورت به تمام ارزشهاى معنوى نائل خواهد شد.

آثار نوشتاری

ارسال پیام