ارتـباط بین اکتشافات و قوانین علمی با آموزههای وحیانی، از مسایل مهم و مورد توجه دانمشندان عـلوم تـجربی و دیـنپژوهان بوده است. تلاش دانشمندان مسلمان و مفسران قرآن کریم در جهت تطابق آیات قرآنی با پدیدههای جـدید علمی، شیوهای نو در تفسیر قرآن را بنیاد نهاده است که به تفسیر علمی قـرآن موسوم شده است. مـقالة حـاضر نگاهی گذرا به این شیوة تفسیری دارد. نویسنده ضمن یادکرد سه رویکرد مختلف از مفسران در برابر تفسیر علمی، ریشههای تاریخی این روش تفسیری را در آثار مفسران کهن بررسی نموده و سپس سیر تطوّر آن را در سدههای مـختلف بیان کرده است. در پایان مقاله ضمن تأیید رویکرد اعتدالی در برخورد با تفسیر علمی، شرایط لازم برای پیمودن راه صحیح در تطبیق آیات قرآن با مسایل علمی بیان شده است.
بیش از 14 قرن از نزول قرآن کریم مـیگذرد، امـا گذشت زمان هرگز نتوانسته غبار فراموشی و کمرنگی بر چهرة تابناکش بنشاند؛ زیرا این کتاب، کوثر شیرین و حیاتبخشی است که زمزم زلال معارفش احیاگر دلها، و آوای ملکوتی تلاوت آیاتش صفا دهندة ضمیرهای پاکـ و مـستعد است.
قرآن، کتاب خواندن، درک کردن، تدبر، ژرفنگری و عمل کردن و قانون اساسی مسلمانان و آییننامه زندگی طیبه و پاکیزه آنان است، منشور کمال، هدایت، سعادت، رستگاری، عزت و سربلندی انسانهاست. قرآن، بهار دلهای خـزان زدهـ، طراوت اندیشههای افسرده و حیات روحهای پذیرا شونده است.
مفسران، دانشمندان و محققان مسلمان و غیر مسلمان با تخصصهای گوناگون در رشتههای مختلف علمی در حد توان و معلومات خویش تلاش کردهاند، گوشهای از عظمت بیانتهای ایـن کـتاب الهـی را به مردم بنمایانند. صدها کـتاب، تـفسیر، مـقاله و نشریه، گویای چنین کوششی است. در این میان گرایش علمی در تفسیر آیات به شکلی کم فروغ از دیرباز در بین مسلمانان رواج داشت. اما در قـرن چـهاردهم ایـن شیوه رشد چشمگیری کرد و بر بخشهای گستردهای از تـفسیرها سـایه افکند. رویکرد به این شیوه تفسیری یکسان نبوده و همواره جذابیت خاصی برای مردم به ویژه اقشار تحصیلکرده و جوانان داشـته و مـایه حـضور بیشتر قرآن در میان نسلها و تجلّی آن در محافل علمی شده است.
این گـرایش در سه میدان زیادهروی (افراط)، کندروی (تفریط)، میانهروی (اعتدال) بروز داشته است. جریان اوّل با مطلقانگاری یافتههای علمی و تکیه بـر فـرضیهها و نـظریههایی که در معرض اصلاح و گاه بطلان بوده دچار لغزش شد؛ به گـونهای کـه رسالت قرآن را به بوتة فراموشی سپرد. جریان دوّم نیز یکسره نقش علوم طبیعی و دستاوردهای بشری را در تفسیر قـرآن نـادیده گـرفت. در میان این اوج و فرود، جریان سوّم با متانت و دوراندیشی بیشتری وارد این میدان شـد و بـا در نـظر گرفتن رسالت قرآن به بررسی آیات در بردارندة اشارات علمی و تطبیق آن با یافتههای قطعی عـلم روز پرداخت.
بـررسی تـاریخی این سه جریان، دلیلهای موافقان و مخالفان، شناخت اصول و مبانی تفسیر علمی، مواردی از تفسیر عـلمی افـراطی و اعتدالی، اهم مباحث این نوشتار است.
مفهوم تفسیر علمی
در تعریف تفسیر علمی، مطالب مختلفی گـفتهاند کـه مـنشأ این اختلاف به مبنای موافقان و مخالفان این شیوه بر میگردد؛ به عنوان نمونه:
عبدالسلام عـبدالمجید مـحتسب نوشته است:
«تفسیر علمی، تفسیری است که پیروان آن سعی میکنند عبارات قرآنی را مبیّن نـظریهها و اصـطلاحات عـلمی قرار دهند و در استخراج علوم مختلف از آیات قرآن تلاش میکنند».(1)
دکتر محمد حسین ذهبی نیز نظیر ایـن تـعریف را آورده است.(2)
دکتر بکری شیخ امین نوشته است:
«تفسیر علمی، تفسیری است که از اصطلاحات عـلمی در قـرآن سـخن میگوید و سعی میکند علوم مختلف و آرای فلسفی را از آن استخراج کند.»(3)
احمد عمر ابو حجر نوشته است:
«(تفسیر علمی) تـفسیری اسـت کـه در آن مفسّر میکوشد عبارات قرآنی را در پرتو حقایق ثابت علمی بفهمد و رازی از رازهـای اعـجاز قرآن را کشف کند؛ زیرا آیات قرآن معلومات علمی دقیقی را در بر دارد که بشر در هنگام نزول به آن آگـاهی نداشت.»(4)
حـافظ ابراهیم در کتاب الاشارات العلمیة فیالقرآن الکریم(5)، استاد محمد صباغ در کتاب لمعات فـی عـلومالقرآن(6)، دکتر فهد رومی در کتاب اتجاهات التفسیر(7) هـر کـدام تـعاریفی نزدیک به همین مضامین آوردهاند.
در بیشتر ایـن تـعریفها، تعبیر تطبیق نتایج علوم بر قرآن و تلاش در استخراج علوم از قرآن مشاهده میشود، در صـورتی کـه مقصود از همه تفسیرهای علمی چـنین تـطبیقی نیست. بـه طـور خـلاصه میتوان گفت تفسیر علمی شیوهای اسـت کـه بر اساس آن مفسّر سعی میکند ارتباط بین آیات هستی شناسانه قرآن کـریم و اکـتشافات قطعی علوم تجربی را کشف و بیان کـند تا جنبهای از اعجاز قـرآن را آشـکار نماید، بدون این که در صـدد تـحمیل نظریهای علمی بر آیات باشد و یا نقش هدایتی قرآن را فراموش کند.
بررسی سیر تـدوین تـفسیر علمی در آثار مفسران کهن (شـیعه و سنّی)
قـرآن مـجید طی 23 سال بـه تـدریج در مناسبتهای خاص توسط امـین وحـی بر رسول خدا(ص) نازل شد. آن حضرت پس از دریافت وحی، نخست به قرائت و سپس تبیین آیـات بـر مردم میپرداخت که این دو وظیفه بـه نـص قرآن بـر عـهدة آن حـضرت بود(8).
از ابوعبدالرحمان السلمی نقل شـده که اصحاب هرگاه 10 آیه را از پیامبر (ص) یاد میگرفتند از آن نمیگذشتند تا آنچه را از علم و عمل در آن بـود، فـرا میگرفتند(9).
در مورد میزان آیات تفسیر شده تـوسط رسـول خـدا (صـ) سـه قول وجود دارد. ابـن تـیمیه معتقد است آن حضرت همه آیات را تفسیر کرده و دلیل نقلی و عقلی بر این مدعا آورده است (10). طبری مـعتقد اسـت آن حـضرت آیات بسیار اندک و محدودی را تفسیر کرده اسـت (11). دیـدگاه سـوم کـه صـحیحتر بـه نظر میرسد حدّ وسطی را پیموده و معتقد است رسول خدا بخش زیادی از آیات را که نیازمند تبیین و توضیح بوده، تفسیر کرده است اما حضرت همة قرآن را تفسیر نکرده اسـت. جلالالدین سیوطی مقدار زیادی از این روایات تفسیری را در پایان اتقان جمع کرده است.
با توجه به این که مردم آن زمان از علم و دانش به ویژه علوم طبیعی و تجربی بهرهای نداشتند و غرق در اعـتقادات مـوهوم، بتپرستی، شرک، فساد و اختلاف و نزاع بودند، زمینهای برای شرح و تفسیر علمی آیات نبود، از طرفی، علومتجربی و طبیعی در آن دوران رشدی نیافته و اطلاعات خواص نیز از آن بسیار اندک بوده از این رو دعوت قرآن از صاحبان انـدیشه بـرای تأمل و روشنگری در آیات در حدّ بسیار ابتدایی پاسخ داده شد. پس از رحلت آن حضرت نیز وضعیت به همین شکل بود و اصحاب پیامبر به تفسیر ساده و ابتدایی اکـتفا مـیکردند. به این ترتیب تفسیر عـلمی در عـهد رسول خدا و اصحاب رواج نداشته و ردپایی از آن نمیتوان یافت. گرچه برخی با استفاده از این کلام عبدا...بن مسعود که میگفت «من أراد علمالاولین و الآخرین فلیثوّر القران»؛ «هر کـس عـلم اولین و آخرین را میخواهد بـاید در قـرآن بجوید»(12) گفتهاند او اشاره به تفسیر علمی دارد اما چنین مطلبی معلوم نیست.
همچنین در کلمات اهل بیت و امامان معصوم (ع) نشانهای مبنی بر این که آن بزرگواران به تفسیر علمی پرداخته باشند، به چـشم نـمیخورد، مگر بسیار اندک. به عنوان نمونه در تفسیر آیه شریفه (فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالمَغَارِبِ اِنَّا لَقَادِرُونَ) [ سورة معارج آیة 40 ] ؛ «به پروردگار شرق و غرب سوگند که ما میتوانیم»
حضرت علی (عـ) میفرماید:
«لَهـَا ثَلاَثُمِائَةٍ وَ سـِتُّونَ مَشرِقاً و ثلاَثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ مَغْرِباً...»
«زمین 360 مشرق و 360 مغرب دارد.»
امام (ع) در تفسیر این آیه شریفه اشارة لطیفی به کروی بـودن زمین دارند. از امام صادق (ع) نیز در مورد جامع بودن قرآن روایـت شـده کـه آن حضرت فرمود:
«لقد ولدنی رسولالله (ص) و انا اعلم کتاب الله و فیه بدءالخلق و ما هو کائن الی یوم القیامة و فـیه خـبر السماء و خبر الارض و خبر الجنة و خبرالنار و خبر ما کان و ما هو کائن، اعلم ذلک کـما انـظر الی کـفی ان الله یقول فیه تبیان کل شیء»(13).
«من زاده رسول خدایم و من قرآن را میدانم در حالی که بـیان آغاز آفرینش و هر آنچه تا روز قیامت خواهد بود، خبر آسمان و خبر دوزخ و خبر آنـچه بوده و آنچه خواهد بـود در ایـن قرآن هست، من اینها را چنان میدانم که گویا به کف دستم مینگرم، همانا خداوند میفرماید در این قرآن هر چیزی هست.»
با این وجود نمیتوان آغاز تفسیر علمی به معنای تطبیق آیات بـا علوم و قوانین علمی روز را به عهد رسول خدا یا ائمه معصومان (ع) بر گرداند.
اولین نشانههای تفسیر علمی در میان اهل سنّت در آثار ابوحامد غزالی (م 505 ق) مشاهده میشود. وی در دو کتاب احیاء علومالدین و جواهرالقرآن عقیده اشـتمال قـرآن را به همه علوم اظهار میدارد؛(14) اما به تفصیل متعرض تفسیر علمی آیات نشده است. پس از او میتوان فخرالدین رازی (م 606 ق) را مجری و پیاده کننده شیوه غزالی خواند، اگر چه باطل بودن و بیپایگی برخی از نـظریههای عـلمی او مانند عقیده به سکون زمین امروزه روشن شده است،(15) بیگمان او یکی از معتقدان به روش تفسیر علمی در زمان خویش بوده است. عمدة آرای علمی رازی در دو اثر معروفش به نام اسرارالتنزیل و انوارالتأویل و مـفاتیحالغیب (تـفسیر کبیر) آمده است. در اثر دوم مباحثی گوناگون دربارة هیئت و فلک،(16) آفرینش انسان و شکلگیری جنین،(17) آفرینش حیوانات و شگفتیهای زندگی آنان(18)، عالم نباتات و روییدنیها(19) تغذیه و خواص غذاها آورده است.
البته فخر رازی در همة ایـن مـوارد در پی اثـبات قدرت و عظمت بیمنتهای الهی اسـت. وی پس از ذکـر هـر نکتة علمی با تعبیرهایی چون «انّما هو بتخصیص الفاعل المختار، بالافتقار الی الصانع القدیم، لابّد ان یکون بتخصیص مخصص و...» بر این مطلب تـأکید کـرده است.(20)
پس از رازی مـیتوان از ابن ابی الفضل مُرسی (م 255 ق) نام برد. وی بـا تـکلّف زیاد سعی در تطبیق آیات با علوم مختلف کرده است.(21) شخصیت دیگری که او را در ردیف معتقدان به تفسیر علمی آوردهاند، ابـوسعید عـبداللّه بـن عمر بیضاوی (م 691 ق) صاحب تفسیر انوارالتنزیل و اسرارالتأویل است که تـفسیر خود را برگرفته از دو تفسیر زمخشری و رازی به رشته تحریر در آورده است(22)، او به شدت از دیدگاههای فخر رازی متأثر است. به عنوان نمونه در پایـان آیـة 43 سـوره نور بحث مفصلی را در مورد شکلگیری ابر و ریزش برف و باران آورده است(23).
پس از بیضاوی، نـظامالدین نـیشابوری (م 728 ق) صاحب تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان از معتقدان به تفسیر علمی است که طبق تصریح خـودش، تـفسیرش تـلخیصی از مفاتیحالغیب رازی است(24)، بدرالدین زرکشی (م 794 ق) صاحب کتاب البرهان فی علوم القرآن و جـلالالدین سـیوطی (م 911 قـ) صاحب آثار متعدد در علوم قرآن و تفسیر نیز از افرادی هستند که به نوعی نظریه اشـتمال قـرآن بـر علوم روز و تفسیر علمی را مطرح کردهاند.
تفسیر علمی به معنای تطبیق آیات مشتمل بر نـکتههای عـلمی با یافتههای علمی جدید در آثار مفسران کهن شیعه کمتر از اهل سنت به چـشم مـیخورد. نـخستین تفسیر جامع و فراگیر در دسترس امامیه تفسیر التبیان شیخ طوسی (م 460 ق) است. وی به طور آشـکار اشـارهای به گرایش علمی ندارد و در مقدمه تفسیرش تصریح کرده است:
«آنچه مرا به نگارش ایـن کـتاب وا داشـت این بود که من در میان اصحاب خودمان از گذشته تا کنون کسی را نیافتم که کتابی مـشتمل بـر تفسیر همة قرآن و فنون و معانی آن بنویسد.»(25)
با این حال، مواردی از تفسیر علمی در کـتاب او مـشاهده مـیشود: به عنوان نمونه در پایان آیة مبارکه (الذَّی جَعَلَ لَکُمُ الارْضَ فِرَاشاً) [ سورة بقره (2) آیة 22 ] بحث کـروی بـودن زمـین را مطرح کرده است. (26)
پس از شیخ طوسی تا قرنها به طور روشن، اثری از تـفسیر عـلمی در آثار مفسران و دانشمندان شیعی مشاهده نمیشود، تا قرن یازدهم که مرحوم ملاصدرا (م 1050 ق) در تفسیرش به نـام تـفسیرالقرآن العظیم که مشتمل بر بخشی از آیات قرآن است در مواردی، اشاراتی علمی دارد. وی در پایـان آیـة شریفه (وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّی عَادَ کـَالْعُرْجُون الْقـَدِیِم) [ سـورة یس (36) آیة 39 ] نوشته است:
«یکی از اسراری که انـسان بـا مشاهدة ماه و خورشید و سایر سیارات به دست میآورد، این است که نور مـاه هـمان نور خورشید است که از صـفحه مـاه به چـشم مـردم مـنعکس میشود.»(27)
بررسی سیر تدوین تفسیر علمی در آثـار مـتأخران (شیعه و سنّی)
هر چه زمان پیش میرود ابعاد عمیقتری از قرآن آشکار میشود و چـهرة نـورانی آن برای عوام و خواص تجلی میکند، بـا افزوده شدن هر تـفسیری بـه جرگة تفسیرهای قرآنی، افقی تـازه فـرا روی محققان گشوده میشود. قرن چهاردهم از نظر نگارش تفسیر و تحول در سبک نگارش و گسترش و تـنوع شـیوههای تفسیری سرآمد قرنهای گذشته اسـت. تـفسیر نـگاری در این دوره تفاوتی ژرف بـا دورهـهای قبل دارد. گسترش علوم طـبیعی و تـجربی و پیشرفت روزافزون اکتشافات علمی انتظارهای جدیدی را از قرآن فراروی نسل حاضر قرار داده است، نسلی که اسـلام را بـا امیدی تازه مینگرد، نسلی که شـاهد سـقوط ارکان کـمونیسم و بـیدینی و تـزلزل پایههای دروغ مکتبهای بشری بـا ایسمهای گوناگون بوده است. این انتظار، رسالت مفسران را در دوران اخیر مهم کرده و وظیفه حسّاس، مقدس و سـنگینی را بـر عهدة آنان گذارده است. مفسران آگـاه و مـتعهد بـا درک ایـن وظـیفة الهی، کمر هـمّت بـسته و تحولی بنیادی و چشمگیر در شیوههای تفسیری خود ایجاد کردند. در این میان، گرایش علمی یعنی پرداختن به آیـات قـرآن از نـگاه علوم تجربی و طبیعی و تلاش برای فهم بـهتر آنـها در پرتـو دسـتاوردهای عـلمی جـدید مورد توجه خاص قرار گرفت. تألیف دهها کتاب و تفسیر، ثمرة چنین تلاش مقدسی است. البته دانشمندان و مفسران اهل سنت به ویژه دانشمندان مصری چون طنطاوی، محمد عـبده و کواکبی به دلیل برخورد مستقیم با مسأله و حضور در جوّ علمی این دوران، عکسالعمل بیشتری از خود نشان دادند. طنطاوی با نگارش تفسیر 25 جلدی خود که دائرةالمعارفی از مطالب گوناگون است این نـدا را سـر داد که «ای مسلمانان دو چیز کم دارید، اتحاد و علوم، اگر به این دو متصف شوید وعدة الهی به جانشینی در روی زمین برای شما محقق میگردد».(28)
وی شأن و منزلت علوم طبیعی را تا آن جا بـالا بـرد که گفت: «این همان علم توحید است، این همان علم دین است، این همان حبّ خداوند است، این همان رسیدن به خداست، ایـن هـمان پیشرفت ملتهاست و...»(29)
برخی از این مـفسران مـانند سید احمد خان هندی با سفر به اروپا به شدت تحت تأثیر پیشرفتهای علمی آن جا قرار گرفتند و با علمزدگی سعی کردند با زحمت، قرآن را کـتابی در عـلوم روز معرفی کنند. مرحوم سـید جـمالالدین اسدآبادی در مورد این علمزدگی سید احمد خان نوشته است:
«سید احمد خان شباهت تام و تمامی به فیلسوفان یا روشنفکران جدید عرصه عقل و روشنفکران قرن هیجدهم اروپا داشت که غالباً دئیست (قایل بـه وجـود خدا، با ایمانی که تابع عقل است نه وحی و دین) بودند، به تعبیر دیگر او (اصالت عقلی و اصالت طبیعی است).»(30)
همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم، کتابها و آثار تدوین یافته در تفسیر عـلمی قـرآن اعم از تـفسیرهای کامل و ناقص و کتابهای غیر تفسیری یکسان نیست. برخی در این مسیر افراط کردند و به کلی خود را در برابر پیـشرفتهای علمی باختند و با فرع قرار دادن قرآن، و اصل قرار دادن یافتههای عـلمی و مـطلقانگاری و پایـدار شمردن دریافتهای تجربی در برابر آن منفعل، و دچار لغزشی بزرگ در این ناحیه شدند. آنان سعی کردند کلید هر مـشکلی را در قـرآن بیابند.
علی فکری، که یکی از معتقدان افراطی به تفسیر علمی است، از یکی از دانشمندان کـه هـمین نـگرش را دارد نقل کرده است که از او سؤال شد اگر همه چیز در قرآن است، حکم هتلها و مسافرخانهها در کـجای قرآن یافت میشود. وی پاسخ داد در آیة: (لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مـَسکُونَةٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَکُم) [ سـورة نـور (24) آیة 29 ]
موارد این چنین زیاد است. به عنوان نمونه میتوان از تفسیر حافظ در آیه شریفه: (اِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ) [ سورة طارق (88) آیة 40 ] به سیستم دفاعی بدن (31)؛ تفسیر آیة (لَتَرْکَبُنَّ طـَبَقاً عَنْ طَبَقٍ) [ سورة انشقاق (84) آیة 19 ] به ایستگاههای فضایی جدید؛ تفسیر آیه 33 سوره رحمان به ماهوارههای جنگی در قرآن(32)، سفر به سایر کرات و درگیری با ساکنان آنجا(33)؛ تفسیر در آیة (طیراً أَبَابِیلَ) [ سورة فـیل (105) آیـة 3 ] به حشرة حامل میکرب بیماری(34)؛ تفسیر اثقال در آیة (وَأخْرَجَتْ الْأرْضُ أثْقَالَهَا...) [ سورة زلزال (99) آیة 2 ] به استخراج نفت و گاز از معادن(35)؛ تفسیر حروف مقطعه به علوم دینی، ریاضی، طبیعی و نجوم و همه علوم مـوجود(36)، اسـتخراج علوم طبی از قرآن و یافتن درمان چهار نوع سرطان از آیات وحی(37) و مانند آن نام برد.
عده زیادی از مفسران و محققان نیز در این عرصه با در نظر گرفتن رسالت قرآن و مورد توجه قرار دادن معیارها و اصـول تـفسیر علمی، به شکل اعتدالی و معقول به تحقیق و تفحص دربارة آیات علمی قرآن پرداختند و سعی کردند کاستی و لغزش تفسیرهای افراطی دامن آنها را نگیرد. قابل ذکر است آثار و تفسیرها گرچه نـسبت بـه کـتابهای اهل سنت در این باره کـمتر اسـت امـا از اعتدال و احتیاط بیشتری برخوردار است و اطناب و تطویل برخی مفسران چون طنطاوی را ندارد.
یکی از مفسران معاصر در این باره نوشته است:
«اگر راستی یـک مـسئله عـلمی به روشنی اثبات شده و از محیط فرضیهها، قدم بـه جـهان قوانین علمی گذارده و حتی گاهی جنبه حسی به خود گرفته است، مانند گردش زمین به دور خود یا گردش زمـین بـه دور خـورشید، یا وجود گیاهان نر و ماده و تلقیح در عالم نباتات و مانند ایـنها، و از سوی دیگر، آیاتی از قرآن هم در این مسایل صراحت داشته باشد، چرا از تطبیق این مسایل بر آیات قرآن، سـرباز زنـیم و از ایـن توافق که نشانه عظمت این کتاب آسمانی است، وحشت داشته باشیم.»(38)
وی در جـای دیـگری تصریح کرده است: «هرگز نباید انتظار داشت که قرآن مجید تمام مسایل علوم طبیعی و اسرار و خـواص هـمه اشـیا را بیان کند؛ چه این که قرآن برای این مقصود بیان نشده، قـرآن یـک دائرةالمـعارف یا کتاب زمینشناسی و گیاهشناسی و فیزیولوژی نیست، قرآن یک کتاب تربیت و هدایت است...»(39)
ذکر فهرستوار آثـار هـمة مـفسران و دانشمندان و اشاره به مباحث علمی آنان از حوصلة این نوشتار خارج است و مقالة مستقلی را میطلبد.
از چـهرههای مـشهور اهل سنت در تفسیر علمی میتوان از محمدبناحمد اسکندرانی، سید احمد خان هندی، سید عـبدالرحمان کـواکبی، مـحمد عبده، جمالالدین قاسمی، محمد توفیق صدقی، مصطفی صادق رافعی، طنطاوی بن جوهری، عبدالمجید بـن بـادیس، محمد احمد غمراوی، سعید حوی، محمد جمالالدین فندی، محمد متولی شعراوی، عبدالرزاق نـوفل، مـحمد عـبداللّه درّاز
و... نام برد.
همچنین از دانشمندان شیعه میتوان از محمد جواد بلاغی، سید محمود طالقانی، محمد حسین طباطبایی، مـحمد تـقی شریعتی، ناصر مکارم شیرازی، مهدی بازرگان، یداللّه نیازمند شیرازی، محمد صادقی، سـیدرضا پاکـنژاد، نـاصر دهان نامی به میان آورد.
مخالفان تفسیر علمی و دلیلهای آنان
برخی بر این باورند که تفسیر عـلمی آیـات قـرآن به کلی غلط بوده و نوعی تکلّف بیهوده بیش نیست. آنان در مقام دفـاع از رسـالت هدایت قرآن بر آمده و فرجام چنین حرکتی را تفسیر به رأی و تابعیت قرآن از سایر علوم خواندهاند. ابو اسـحاق شـاطبی (م 790 ق)، محمد شلتوت (م 1964 م)، امین خولی (م 1956 م)، عباس عقّاد (م 1964 م)، مـحمد حـسین ذهبی، سید قطب، صبحی صالح، محمد عـزهّ دَرْوَزَهـ، مـحمد عبدالعظیم زرقانی، عایشه بنتالشاطی از مشهورترین چهرههای عـرصه مـخالفت با تفسیر علمی هستند.
با بررسی دلیلهای مخالفان این نکته به دست میآید کـه لبـة تیز مخالفت آنان متوجه جـریان زیـادهروی در تفسیر عـلمی و نـادیده گـرفتن اصول و معیارهای تفسیری است، به عـنوان نـمونه ابواسحاق شاطبی نوشته است:
«این که بخواهیم آیات قرآن را با علم هیأت و نـجوم و هـندسه و طبیعی و فلسفه تفسیر کنیم، تکلف اسـت و اعراب امّی که قـرآن بـر ایشان نازل شده از این عـلوم چـیزی نمیدانستند و اسلام دین سهل و سمح است.»(40)
همچنین محمد شلتوت پس از بحث دربارة اقسام تفسیر عـلمی، اشـتباههای این روش را در سه بخش چـنین ذکـر کـرده است:
«این نظریه بـدون تـردید، خطاست؛ زیرا خداوند قـرآن را نـازل نکرده تا کتابی در نظریههای علمی و دقایق فنون و انواع معارف بشری باشد، این نظریه خـطاست؛ زیـرا پیروان آن را به تأویل همراه با تـکلف در قـرآن وا میدارد. تـأویلی کـه بـا اعجاز قرآن منافات دارد و ذوق سـلیم آن را نمیپسندد. این نظریه خطاست؛ زیرا قرآن را در معرض حرکت و همگامی با علوم در هر عصر و زمانی قـرار مـیدهد، در حالی که علوم ثبات و قرار ندارد....»(41)
شـبیه هـمین مـطالب را مـحمد حـسین ذهبی آورده است(42).
به طـور خـلاصه دلیلهای مخالفان در محورهای زیر قابل ذکر است:
1. اهداف از نزول قرآن هدایت و تربیت است نه بیان مباحث عـلمی روز؛
2. یـافتههای عـلمی تغییرپذیر هستند؛
3. مخاطبان قرآن در عصر نزول، اطلاعات عـلمی نداشتند؛
4. تـفسیر عـلمی، عـامل تـأویلگرایی و تـفسیر به رأی است؛
5. تفسیر علمی، قرآن را تابع علوم قرار میدهد
همانطور که متذکر شدیم اغلب یا همة این دلیلها، متوجه تفسیرهای علمی افراطی است که یک سره لگام فرضیهها و نـظریههای علمی را وا دادهاند و سعی در حمل آیات بر آن یافتهها و فرضیهها کردهاند.
معتقدان به تفسیر علمی اعتدالی، چنین اعتقادی ندارند و با دوراندیشی و احتیاط امکان تطابق آیات را با یافتههای علمی مسلّم و قطعی مورد بـررسی قـرار میدهند.
محمد مصطفی مراغی در این مورد نوشته است:
«لازم است آیه را بر علوم جاری نکنیم و علوم را نیز بر آیه تحمیل نکنیم، اما اگر در ظاهر آیهای با حقیقت علمی ثابت متفق بـود، آن را تـفسیر کنیم... من نمیگویم قرآن کریم مشتمل بر کلیات و جزئیات همه علوم است، بلکه میخواهم بگویم قرآن اصول عامی را آورده که انسان با شناخت آن بـه کـمال حسی و روحی میرسد.»(43)
شرایط و اصول تـفسیر عـلمی صحیح و اعتدالی
تفسیر علمی، روشی تفسیری است که میتواند مانند سایر شیوهها اگر به شکل صحیح و مطلوب مورد بهرهبرداری قرار گیرد، عامل هدایت و خدمت بـه مـسلمانان باشد. اگر به شـکل صـحیح و مقبول از آن استفاده نشود موجب انحراف افکار و نادیده گرفتن اهداف هدایتی قرآن میشود. برای پرهیز از چنین لغزشی، مفسر باید اصول و مبانی را رعایت کند که در این جا مهمترین آنها را یادآور میشویم:
رعایت شـرایط و قـوانین عمومی تفسیر
تردیدی نیست که هر متن دینی و علمی، اصول و اصطلاحات و زبان خاص خود را دارد که باید با در نظر گرفتن آن اصول و شرایط به اظهار نظر در آن رشته علمی و دینی پرداخت. در مورد تعداد عـلوم مـورد نیاز در تـفسیر قرآن، مطالب مختلفی بیان شده است. سیوطی 15 علم را ذکر کرده است که مفسر باید از آنها آگاهی داشـته باشد. این علوم عبارتاند از:
1. علم لغت؛ 2. نحو؛ 3. صرف؛ 4. اشتقاق؛ 5. معانی؛ 6. بـیان؛ 7. بـدیع؛ 8. قـراءات؛ 9. اصول دین؛ 10. اصول فقه؛ 11. اسباب نزول؛ 12. ناسخ و منسوخ، 13ـ فقه، 14ـ احادیث صحیحه؛ 15ـ موهبت (آنچه خدا به انسانهای عـامل بـه علم میبخشد)(44).
دکتر علی صغیر، آداب تفسیر را به سه بخش آداب موضوعی، نفسی و فنی تقسیم کـرده اسـت و در بـخش آداب نفسی چهار شرط صحت اعتقاد، اخلاص و تفویض و تدبر و تفکر، و علم موهبت را آورده است.(45)
عبدالعظیم زرقانی در مناهل العـرفان دستورالعملی را در مورد تفسیر و ترجمه قرآن از بیانیة (لجنة تفسیر علماء الازهر) آورده است که شـایستة دقت نظر و توجه اسـت. ایـن دستورالعمل دارای 11 اصل است.
1. تفسیر باید تا حد ممکن از اصطلاحات و مباحث علمی به دور باشد، مگر آن مقدار که فهم آیه مورد تفسیر به آن نیاز دارد؛
2. نباید در تفسیر قرآن به نظرات و فرضیههای علمی پرداخت و مـسایلی چون تبیین علمی رعد و برق و یا نجوم را مورد بحث قرار داد؛
3. اگر در مواردی ضروری، نیازی به بحثهای علمی بود، ناگزیر باید به طور جداگانه در حاشیه تفسیر بیان کرد؛
4. در تفسیر قرآن از نقل و نقد و اثـبات عـقاید مذهبی به طور جدی باید پرهیز شود و به دیدگاههای کلامی توجهی مبذول نشود و برای تفسیر آیات، معجزات و همانند آن به محملهای نادرست و توجیهتراشی متوسل شوند؛
5. تفسیر تنها بر اساس قرائت حفص انـجام گـیرد و به قراءات دیگر توجه نشود؛
6. برای ایجاد ارتباط بین سوره و آیات، به تکلفات و وجه تراشی متوسل نشوند؛
7. در ذکر اسباب نزول به موارد ثابت شده و قطعی استناد نکنند.
8. به هنگام تفسیر، ابـتدا آیـه به طور کامل ذکر شود و سپس مفردات آن و آن گاه به تفسیر مجموع آیه یا آیات با عبارتهای رسا و از نظر ادبی متین، پرداخته شود و به دنبال آن، اسباب نزول و ارتـباط سـوره بـا آیات ذکر شود؛
9. جز در مواردی کـه امـکان جـمع بین آیات نیست، از منسوخ دانستن آیات خودداری شود؛
10. در اوایل هر سوره، مشخصات آن ذکر، و مکی یا مدنی بودن آن مشخص، و مفاد کلی سوره بـیان شـود. هـمچنین به آیات مکی در سوره مدنی آیات مدنی در سـوره مـکی اشاره شود؛
11. تفسیر قرآن باید دارای مقدمهای شامل معرفی قرآن وروش آن در بیان مقاصدش باشد. مانند دعوت، تشریع، قصص، جدل و هـمانند آنـ. هـمچنین در این مقدمه شیوه تفسیری و مبنای آن شرح داده شود(46).
برخی دیگر شرایط تـفسیر را چنین شمردهاند:
1. مفسر، قرآن را راهنما، استاد و مرشد خود قرار دهد؛
2. مسلک و مرام خود را در تفسیر دخالت ندهد و از سلیقههای شخصی بپرهیزد؛
3. مفسر، اخـلاص تـام و کـامل داشته باشد؛ یعنی جز از خدا چیزی نخواهد و تنها رضایت او را ملاک قـرار دهد؛
4. قـرآن را مطابق نیاز عصر تفسیر کند؛
5. مفسر با دلیلهای قوی و محکم، حقایق قرآنی را بیان کند؛
6. روش او بلیغ و نافذ باشد بـه شـکلی کـه عقل و قلب و روح و وجدان را نورانی کند؛
7. از غرور: عجب، خودپسندی و فخرفروشی بپرهیزد، که مانع درک حـقیقت است؛
8. از سـنت رسـول خدا پیروی کند و عامل بر طبق آن باشد، دارای تقوای عظیم، زهد، اخلاص، صداقت، وفا، و در یـک کـلام، اهـل عبادت خالصانه باشد؛
9. تحت تأثیر جریانها قرار نگیرد و بلاها او را سست نکند(47).
دکتر رمضان بوطی چهار شـرط بـرای تفسیر ذکر کرده است:
1. تفسیر مطابق دلیلهای لغت عربی و قواعد آن باشد؛
2. تناقض و تعارض با هـیچ یـک از آیـات دیگر قرآن پیدا نکند؛
3. مطابق قواعد تفسیر که مورد اتفاق است باشد، مانند احکام عـام و خـاص، اطلاق و تقیید و منطوق و مفهوم؛
4. تفسیر با نص حدیث نبوی صحیح، تعارض پیدا نکند(48).
توجه بـه شـأن و جـایگاه قرآن
قرآن مجید، معجزه شگفت و جاودان الهی است که هیچ کتاب و اثری به پای آن نـمیرسد. هـر چه در بحر عمیق و ژرفای بیپایانش غور کنیم بیشتر به ناتوانی خود و عـظمت آورنـدة آن پی مـیبریم.
کنت گریک استاد دانشگاه کمبریج انگلستان نوشته است:
«من مسلمان نیستم تا بگویم قرآن، کلام خـداست، ولی در مـدت چـهارده قرن که از آمدن قرآن میگذرد، هیچ کس نتوانسته است از زبان عربی کـلامی بـیاورد که با قرآن برابری کنند.»(49)
این کلام الهی و معجزة بیهمتا، برای ارائه برنامههایی برای بشر آمده که در پرتـو آن بـرنامهها، زندگی کاملی داشته باشد. قرآن در جایگاه بیان علوم بشری نیست، که انـسانها بـا خرد و عقل خویش به آن دست مییابند. خـداوند بـه انـسان خرد ارزانی داشته و قدرت پی بردن بـه حـقایق هستی را به او داده است. اما این که خدا بخواهد در قالب وحی و آیات قرآنی، هـمة دانـشهای بشری را در اختیار انسان قرار دهـد و او را بـینیاز کند بـه شـکلی کـه بشر هر چه خواست از سفره وحـی بـیابد، نه تنها شأنی برای شارع نیست بلکه با فلسفة آفرینش انسان مـنافات دارد. خـداوند اراده کرده است انسانها خود با تـلاش و تعقل و تدبر به قـوانین و اصـول علمی دست یابند و به کـمک آن قـوانین شرایط زندگی خود را آسان کنند، اگر در موردی هم شارع در مسایل غیر شرعی و مـطالب عـلمی بشری وارد شده برای اهداف دیـگری اسـت کـه از جملة این اهـداف پی بـردن به عظمت و قدرت خـالق و آفـریننده این آثار است.
(اولم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السموات والارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مـسمی و ان کـثیراً من الناس بلقاء ربهم لکافرون) [ سـورة روم (30) آیـة 8 ]
«آیا در خـودشان بـه تـفکر نپرداختهاند؟ خداوند آسمانها و زمـین و آنچه را که میان آن دو است و جز به حق و تا هنگامی معین نیافریده است، و [ با این هـمه ] بـسیاری از مردم لقای پروردگارشان را سخت منکرند.»
قرآن مـجید طـی چـندین آیـه بـه بیان جایگاه و هـدف نـزول خویش پرداخته و فرموده است:
(ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمةلقوم یومنون) [ سورة نـحل (16) آیـة 44 ] .
«مـا این کتاب را بر تو نازل نکردیم، مـگر بـرای ایـن کـه آنـچه را در آن اخـتلاف کردهاند برای آنان توضیح دهی، و [ آن ] برای مردمی که ایمان میآورند رهنمود و رحمتی است.»
(و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی و هدی و رحمة و بشری للمسلمین) [ سورة نحل (16) آیة 89 ]
«این کـتاب را که روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، بر تو نازل کردیم.»
مقصود از تبیان بودن قرآن برای همه چیز، تبیان همة امور دین و دنیا نیست بلکه غرض کـلیة لوازمـی است که در هدایت و ارشاد مسلمانان به کار میآید، یعنی همة چیزهایی که قرآن بدان مربوط است.
با توجه به آنچه گفتیم، قرآن، کتاب هدایت، موعظه، ارشاد و تربیت است و برای رسـیدن بـه این هدف، از همة راههای مفید بهره جسته است. در طرح مباحث عقیدتی و اخلاقی، گاه به یک سلسله مسائل طبیعی و هستیشناسانه نیز اشاره کرده اسـت، امـا نه به قصد تبیین مـسایل عـلمی و تجربی یا شرح قوانین بشری، بلکه به منظور پی بردن به عظمت، رحمت، حکمت و قدرت الهی و در نهایت تسلیم و خضوع و تشکر در برابر خالق هستی. از این رو، یـکی از اصـولی که هر مفسر بـاید مـدّ نظر داشته باشد، توجه به این جایگاه بلند قرآن است. یعنی اصل قرار دادن این شأن و هدف، فرع قرار گرفتن اشارات علمی، نه این که با فراموش کردن رسالت قرآن، هـر آیـة متضمن مباحث علمی را تفسیر کرده و هدف نزول آن آیه با آیات را بیان همین قوانین علمی بداند؛ زیرا خداوند از زاویة هدایت به مباحث علمی نگریسته و این مطالب را به مقداری آورده که کاربرد هـدایتی داشـته باشد، اگـر میخواست از زاویه حل یک مشکل علمی بنگرد، جامعتر و کاملتر از این بیان میکرد و وارد جزئیات میشد.
تکیه بر قوانین عـلمی قطعی، نه فرضیهها و نظریههای حدسی ظنی
در استناد به قوانین علمی و یافتههای جـدید بـاید مـواظب بود، فرضیههایی که هنوز برای دانشمندان علوم طبیعی و تجربی ثابت نشده و آنان در مورد آن به یقین نرسیدهاند بـر آیـات قرآن تحمیل نشود؛ زیرا در این صورت راه تفسیر رأی گشوده میشود و به تأویلات ناروا مـیانجامد. هـیچ اشـکالی ندارد که قرآن با اهداف تربیتی و هدایتی، به برخی قوانین علمی به صورت کلی اشـاراتی داشته باشد. اما این بدان معنا نیست که ریشة همة علوم و تمام ابـعاد فرآوردههای بشری را از قرآن جـویا شـویم و با اندک ارتباطی هر آیه را به یکی از علوم بشری نسبت دهیم. اساساً این کار نه تنها شأنی برای قرآن محسوب نمیشود، بلکه کاستن از جایگاه آن است، انطباق بین آیاتی که مـتضمن برخی اشارات علمی است و قوانین علمی که دانشمندان علوم تجربی در مورد آن به یقین رسیدهاند و با تجربه وآزمایش آن را اثبات کردهاند، مانعی ندارد و مبیّن عظمت کتاب الهی است.
شیخ مصطفی غلایینی، ارتباط بـین امـور قطعی و امور ظنّی را در دائرة دین و علم، به اشکال زیر تقسیم کرده است:
1. به آنچه در علم و دین قطعی است، ایمان میآوریم؛
2. آنچه در علم و دین ظنّی است. برخی ظنّی در دین را میگیرند و برخی به ظنّی در عـلم تـمسک میکنند؛
3. آنچه در علم قطعی است اما در دین ظنی است به اولی ایمان میآوریم و دومی را تأویل میکنیم؛
4. در برابر آنچه در علم ظنی است اما دین از آن ساکت است، تسلیم میشویم؛
5. به آنچه در دین قطعی است امـا در عـلم ثابت نیست، ایمان صادقانه میآوریم، اگر چه علم آن را ثابت نکند؛
6. ما به قطعی بودن آنچه در دین قطعی است اما در علم ظنی است، یقین داریم(50). اصولاً قضایای علمی که به طـور تـئوری یـا نظریة ظنی است و هنوز مـحل بـحث و ایـراد است باید از دایرة تفسیر علمی کنار زده شود، یا به طور احتمال و حدس مطرح میشود، در غیر این صورت، همان اشکالاتی را بوجود میآورد کـه مـخالفان تـفسیرهای علمی در دلیلهای رد خود، مطرح کردهاند.
رعایت هماهنگی و انسجام آیـات
یـکی از وجوه اعجاز قرآن هماهنگی و تلائم بین آیات آن است. هیچ اختلاف و تضاد و تناقضی بین آیات قرآن نیست با فـرض ایـنکه در شـرایط مختلف و طی بیش از دو دهه بر رسول خدا به تدریج نـازل شده است.
قرآن مجید میفرماید:
(افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً)(سوره نساء (4) آیه 82)
«آیا در مـعانی قـرآن نـمیاندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود به یقین در آن اختلاف بسیاری مییافتید»
قرآن مـجید یـکی از دلیلهای اعجاز خود را، راه نیافتن دست بشری به آن و عدم اختلاف و تناقض در آن میخواند.
تفسیر علمی باید با احاطة کـامل بـر آیـات قرآن و اطلاع وافی از قانون علمی باشد تا به محض تصور مطابقت آیـهای بـا قـانون علمی، حمل بر آن نشود، آنگاه با سیاق سایر آیات نسازد. به عنوان نـمونه در مـورد آفـرینش انسان در 7 سوره قرآن، طی دهها آیه سخن به میان آمده است. این سورهها بـه تـرتیب نزول عبارتند از:(51)
1- سورة ص (38) آیات 69 - 85.
2- سورة اعراف (7) آیات 11 - 25.
3- سورة طه (20) آیات 115 - 123.
4- سورة اسراء (17) آیـات 61 - 65.
5- سـورة حـجر (15) آیات 26 - 43.
6- سورة کهف (18) آیة 50.
7- سورة بقره (2) آیات 30 - 38.
برخی با تمسک به بعضی آیات، نـظریة تـکامل داروین را نتیجه گرفتهاند.(52)
عدهای دیگر با تمسک به بعضی آیات دیگر، این نظریه را مـردود شـمردند و مـعتقدند قبل از حضرت آدم، نسل منقرض شده است (53). و برای پرهیز از تناقض در آیات، باید ارتباط همه آیـات بـهطور موضوعی سنجیده شود. آنگاه طبق دادههای قطعی علمی تفسیر شود.
عدم تعارض بـا حـقایق و مـضامین قطعی شرعی
علم و دین دو بال پیشرفت بشرند و هیچ تعارضی با هم ندارند، علم در بستر دین، تـقدس و ارزش مـییابد و دیـن در پرتو علوم شکوفا میشود. اما باید توجه داشت علم و عقل بشری بـه حـریم همه معارف و حقایق دینی راه ندارد، شرع مقدس اسلام، یک سلسله حقایق، احکام و معارف قطعی و تغییر نـاپذیری دارد کـه با پیشرفت علم و گذشت زمان، تغییر نمیکند. اعم از اینکه علم به فـلسفه و راز آن پی بـبرد یا نبرد. به عنوان نمونه: گوشت خـوک در اسـلام حـرام است. حال اگر علم روز دهها فایده بـرای آن بـشمرد و هیچ ضرر و فسادی را بر خوردن آن مترتب نبیند، باز هم حرام خواهد بود. یـا حـیوانی که بدون شرایط ذبح شـده (مـثلاً پشت بـه قـبله یـا بدون بسم اللّه) از نظر علمی بـا حـیوانی که با شرایط شرعی ذبح شده، یکی است اما از نظر اسلام، اولی حـرام و دومـی حلال است.
باید توجه داشت در تفسیر عـلمی، امور تعبدی و ثواب شـرعی مـورد خدشه واقع نشود و مطلبی بـر خـلاف نصّ قرآن یا روایت و سنت بیان نشود.
ارتباط بین قانون علمی و آیة مورد نظر
از شـرایط مـهم در تفسیر علمی مقبول این اسـت کـه آیـة مورد بحث، بـا قـانون علمی عرضه شده مـرتبط بـوده و بر آن دلالت کند و این مستلزم اطلاع کامل از تفسیر قرآن و آگاهی وافی از آن قانون علمی است.
این کـه بـه هر مناسبتی یا بدون هیچ ارتـباطی تـنها با یـک اشـاره سـطحی و کنایی، آیهای را حمل بـر یک قانون علمی کنیم، صحیح نیست. چنان که ابوالفضل مُرسی علوم مختلف را بدون کمترین ارتـباطی بـه قرآن نسبت داده است. به عنوان نـمونه شـیشه گـری بـه آیـة (المصباح فی زجـاجة) [ سـورة نور (24) آیة 35 ] ؛ «چراغ در شیشهای است» نانوایی به آیة (احمل فوق رأسی خبزاً) [ سورة یوسف (12) آیة 41 ] ؛ «نـان بـر سـر خود حمل میکنم»؛ پارچه بافی به آیـة (کـمثل العـنکبوت اتـخذت بـیتاً) [ سـورة عنکبوت (29) آیة 41 ] ؛ «همانند عنکبوت که خانهای ساخت.»54
چنین برداشتی از آیات قرآن با تکلف و زحمت، نه تنها جایز نیست، بلکه ممنوع بوده و موجب تفسیر به رأی میشود؛. زیرا آیه هـیچ اشاره صریح، ضمنی یا التزامی به این موضوع ندارد.
نتیجه
شیوه تفسیر علمی به معنای، تطبیق بین آیات قرآن و یافتههای علمی روز از قدمت تاریخی و سابقهای کهن برخوردار است، و مورد توجه محققان و پژوهشگران اسـلامی بـه ویژه دانشمندان علوم طبیعی واقع شده است.
ما در این نوشتار، نگاهی گذرا بر سیر تاریخی این تلاش و توجه داشتیم و سعی کردیم در پرتو هدایت قرآن و روایات، این گرایش تفسیری را مورد بـحث قـرار دهیم. نتیجه این تحقیق به طور خلاصه عبارت است از:
1 - قرآن کریم، کتاب هدایت، تربیت و تزکیه نفوس است و هدف از نزول آن، رهبری بشر بـه سـوی خدا و رستاخیز و سوق دادن انسان بـه فـضایل اخلاقی و سجایای انسانی است؛
2 - قرآن، کتاب علم روز نیست و برای آموزش علوم و فنون زندگی که بشر به نیروی تفکر میتواند به آنها دست یابد نازل نـشده اسـت. از این رو، هرگز نباید از آن انـتظار ورود بـه جزئیات علوم و توقع استخراج همه قوانین علمی را داشت؛
3 - بی گمان خدای تعالی در کرسی تشریع و رهبری بشر به مبدأ و معاد و در ضمن معرفی قدرت بی انتهای خویش پرده از روی یک سلسله اسرار علمی برداشته کـه بـشر در پرتو کشفیات جدید، به آن رسیده است؛
4 - اشاره مختصر قرآن به پدیدههای هستی علوم مختلف در راستای هدف نزول، یعنی هدایت بشر، و به منظور تدبر و ژرفنگری بیشتر انسانها است نه آنکه مقصود اصـلی و اولیـه باشد؛
5 - هیچ تـعارضی میان قوانین مسلّم علمی و حقایق قرآن نیست، تعارض و ناهماهنگی احتمالی در نظر برخی محققان، حاصل عدم درک صحیح آیـات یا قطعی نبودن آن کشف علمی است؛
6 - در تطبیق آیات قرآن بر اکتشافات عـلمی عـصر حـاضر (تفسیر علمی)، برخی راه افراط را پیمودهاند، عدهای نیز یکسره نقش قرآن را در بیان پدیدههای هستی و علمی نادیده گـرفتهاند، هـر دو گروه بر خطا رفتهاند و تنها افرادی بر صواباند، که با احتیاط و اعتدال و رعـایت مـبانی و اصـول تفسیر علمی مقبول به این کار اقدام کردهاند؛
7 - تحمیل نظریهها، فرضیات و کشفیات علمی غیر قطعی، آشـکارترین لغزش حرکت افراطی در تفسیر علمی قرآن است؛
8 - تفسیر علمی، ریشه در قرون گذشته دارد و از سابقه کـهن و قدمت تاریخی برخوردار اسـت. امـا اوج این گرایش از خصایص قرن چهاردهم است. که از نظر کمّی و کیفی شتاب بیشتری پیدا کرده است؛
9 - تفسیر علمی قرآن مانند هر شیوه تفسیری دیگری، دارای شرایط و اصولی است که عدم رعایت آنها مفسر را در ورطـه سقوط و لغزش قرار میدهد، و بیشتر دلیل مخالفان تفسیر علمی، متوجه تفسیرهای افراطی است که این شرایط را زیر پا گذاشتهاند؛
10 - تفسیر علمی در میان دانشمندان اهل سنت، مورد توجه بیشتری واقع شده و زیاده روی در آثار آنان بـیشتر مـشاهده میشود، اما گرایش علمی در تفسیرهای شیعه با احتیاط و اعتدال بیشتری همراه بوده است.
منابع و پی نوشتها:
1. عبدالسلام عبدالمجید محتسب: اتجاهات التفسیر فیالعصر الراهن، مکتبة النهضةالاسلامیة، اردن 2، 14 ق، ص 247.
2. ر.ک: محمد حسین ذهبی: التفسیر و المـفسرون، دارالقـلم، بیروت، ط. 1، بی تا، ج 2، ص 519.
3. بکری شیخ امین: التعبیر الفنی فیالقرآن، دارالشروق، بیروت، 1991 م، ط. 1، ص 125.
4. احمد عمر ابوحجر: التفسیر العلمی للقرآن فیالمیزان، دار قتبه، بیروت، 1991 م، ط 1، ص 66.
5. ر.ک: حافظ محمد ابـراهیم: الاشـارات العلمیة فیالقرآن الکریم، مکتبة غریب، قاهره، ص 179.
6. ر.ک: محمد صباغ: لمعات فی علوم القرآن، مکتب الاسلامی، بیروت، 1394، ص 203.
7. فهدبن عبدالرحمان رومی: اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ج 2، ص 549.
8. ر.ک: سورة اسراء، آیـة 106 و سـورة نـحل، آیة 44.
9. ر.ک: محمد حسین ذهـبی: پیـشین، ج 1، ص 53.
10. ابـن تیمیه: مقدمة فی اصول التفسیر، دارالقرآن الکریم، بیروت، 1971 م، ط. 1، ص 62.
11. محمدبن جریر طبری، جامعالبیان عن تأویل آیالقرآن، دارالکتاب العلمیة، بیروت، 1962 مـ، طـ.1، ج 1، ص 62.
12. بـدرالدین زرکشی: البرهان فی علومالقرآن، دارالمعرفة، بیروت، ط. 2.بـیتا، ج 2، ص 154.
13. مـحمد بن یعقوب کلینی: الاصول من الکافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ج 1، ص 101.
14. ر.ک: غزالی: احیاء عـلومالدین، دارالفـکر، بـیروت، ج 1، ص 341 و نیز جواهرالقرآن، دمشق، المرکز العربی للکتاب، بیتا، ص 8.
15. ر.ک: فخر رازیـ، التفسیر الکبیر، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ج 1، ص 225.
16. ر.ک: همان، ج 4، ص 203، ج 20، ص 103،ج13، ص 105، ج 20، ص 8، ج 17، ص 333.
17. ر.ک: همان، ج 1، ص 231: ج 20، ص 74.
18. ر.ک: همان، ج20، ص 69 ـ 70.
19. ر.ک: همان، ج 13، ص 90 ـ92.
20. همان، ج 13، ص 95.
21. ر.کـ: جـلالالدین سـیوطی: معترک الاقرآن فی اعجاز القرآن، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1988 م، ط.1، ص 13.
22. ر. کـ: عـبدالسلام عبدالمجید محتسب: پیشین، ص 203.
23. ر.ک: بیضاوی: انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، دار صادر، بیروت، بی تا، ج 4، ص 83.
24. ر.ک: نظامالدین نیشابوری: غرائب القـرآن و رغـائب الفـرقان، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1966 م، ج 1، ص 3.
25. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التـراث العـربی، بـیروت، بیتا، ج 1، ص 1.
26. همان، ص 102.
27. ملاصدار: تفسیرالقرآن العظیم، بیتا، ج 5، ص 12.
28. طنطاوی: الجواهر فی تفسیر القرآن، دارالفکر، بیروت، ج 1، ص 3.
29. هـمان، ج 17، ص 17.
30. بـهاءالدین خـرمشاهی: تفسیر و تفاسیر جدید، سازمان انتشارات کیهان، تهران، 1364 ش، ص 59.
31. ر.ک: عدنان شریف: من علم الطـب القـرآن، دارالعلم للملایین، بیروت، 1991 م، ط. 1، ص 236.
32. ر.ک: یوسف مروه: العلوم الطبیعیة فی القرآن، مـنشورات مـروةالعلمیة، 1378 قـ، 1968 م، ط. 1، ص 168.
33. ر.ک: مصطفی زمانی: پیشگوییهای علمی قرآن، انتشارات پیام اسلامی، قم، بیتا، ص 24.
34. ر.کـ: مـحمد عبده: تفسیر جزء عمّ، دار مکتبةالهلال، بیروت، 1985 م، ص 161.
35. ر.ک: احمد عمر ابو حجر: پیـشین، ص 446.
36. ر.کـ: طـنطاوی: پیشین، ج 10، ص 65 ـ 66.
37. ر.ک: سیّد جمیلی: الاعجاز الطبی فی القرآن، مکتبةالهلال، بیروت، 1987، ص 145.
38. ناصر مکارم شیرازی: قرآن و آخـرین پیـامبر، دارالکتب الاسلامیة، تهران، بیتا، ص 147.
39. همو: پیام قرآن، انتشارات نسل جوان، قم، 1373 شـ، ج 8، ص 143.
40. ابـواسحاق شـاطبی: الموافقات فی اصول الاحکام، چاپ مصطفی محمد، بیتا، ج 1، ص 51.
41. محد شلتوت: تفسیر القرآن الکریم، دارالشروق، بـیرون، 1998 مـ، طـ. 11، ص 12.
42. ر. ک: محمد حسین ذهبی: پیشین، ج 2، ص 573.
43. ر. ک: عبدالرزاق نوفل: الاسلام و الطب الحدیث، دارالکـتب العـربی، بیروت، 1393 ق، ص 3.
44. جلال الدین سیوطی: الاتقان فی علوم القرآن، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1987 م، ط. 1، ج 2. ص 397.
45. ر. ک: مـحمد حـسین علی الصغیر: دراسات قرآنیة (بخش المبادی العامة لتفسیرالقرآن)، مکتب الاعلام الاسلامی، قـم، 1413 قـ، ص 33 ـ 52.
46. ر.ک: عبدالعظیم زرقانی: مناهل العرفان فی عـلوم القـرآن، دارالکـتب العلمیة، بیروت 1985 م، ج2، ص 184 ـ 185.
47. ر.ک: کارم سـید غـنیم: الاشارات العلمیة فیالقرآن الکریم بین الدراسة والتطبیق، دارالفکر العربی، قاهره، 1995 م، ص 97 ـ 98.
48. ر.ک: هـمان، ص 99.
49. یـحیی نظری: قرآن و پدیدههای طبیعت از دیـدگاه دانـش امروز، سـحاب کـتاب، تـهران، 1358 ش، ص 19.
50. حسین ابولعینین: منالاعجاز العلمی فـی القـرآن الکریم، مکتبة العبیکان، ریاض، 1996 م، ط. 1 ص 52 ـ 53.
51. ر.ک: عبدالکریم موسوی اردبیلی: مقالة تـعارض عـلم و دین در خلقت انسان، نامة مفید، شـمارة 9، ص 2.
52. ر.ک: یدالله سحابی: خـلقت انـسان، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1351، ص 107.
53. ر. کـ: مـحمد صادقی: زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، کتابفروشی مصطفوی، تهران، چاپ سوم، ص 342.
54. ر. ک: جـلالالدین سـیوطی: الاکلیل فی استنباط التنزیل، دارالکـتب العـلمیة، بـیروت، 1405 ق، ط.3، ص 15 ـ 16.