کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت هفتم)

کتاب با جوانان در ساحل خوشبختی(قسمت هفتم)

اگر به آيات و روايات مراجعه كنيم خواهيم ديد چنين تحليل و يا طرز تفكر، مولود بى ايمانى انسان است كه را در يك محيط تنگ و بسته قرار مى دهد و در حل مشكلاتش تنها خود را مى بيند. يك موجود ضعيف ، مانند انسان وقتى كه در مقابل چنين تحليلى قرار مى گيرد خود را در محاصره مشكلات مى يابد و با يقين به عدم توانائى وكثرت مشكلات ، در روح و روان او نگرانى عميقى شكل مى گيرد و جز فرار راه ديگرى را نمى بيند ولى محاصره ناراحتيها چنان برايش تنگ مى شود كه اميد فرار را هم از دست مى دهد در نتيجه به ياءس كامل و انتحار روى مى آورد. بعد از اين تحليل سؤ الى را مطرح مى كنيم :
انسان چگونه مى تواند روح و روان خود را از نگرانى هاى آينده نجات دهد و با اميدوارى كامل برنامه هاى خود را در تمام زمينه هاى زندگى آغاز كند؟
جواب : حضرت على (عليه السلام ) در اين مورد فرمول و نسخه شفابخشى را مطرح مى سازد و انسانها را براى بكار گرفتن آن دعوت مى كند
چگونه آرامش روحى پيدا كنيم ؟
فَاَعتَصِم بِالَّذى خَلَقَكَ وَ رَزَقَكَ و سَوَّاكَ، وَليَكُن لَهُ تَعَبُّدُكَ، وَاَليِه رَغبَتُكَ و مِنهُ شَفَقَتُكَ ... .(65)
به خالق و رازق خود و آنكه وجود منظم با اعضاى حساب شده بتو بخشيده است تمسك و اعتماد كن و بايد تنها او را بندگى نموده و به سويش ميل وعلاقه قلبى نشان داده و از او خوف و ترس لازم را داشته باشى .
توضيح نكات مهم :
نكته اول : نكاتى كه در اين نسخه آمده خيلى دقيق و روشن است وبراى هر انسان عاقل با مختصر ملاحظه قابل درك و هضم مى باشد زيرا هر كس به مخلوق بودن خويش بدون ترديد ايمان و يقين دارد.
نكته دوم : مرزوق بودن خود را بدون هيچ نوع شك و شبهه اى قبول دارد چون خالقش قبل از ولادت وى ، در پستان مادرش ‍ غذاى سالم و مورد نياز او را آماده ساخته تا بدون كمترين فاصله زمانى و با هيچ زحمتى ، احتياجاتش تاءمين گردد.
نكته سوم : هر عضوى از اعضاى انسان در جاى مناسب خود با تدبير و سياست قوى و محكم قرار گرفته چه اگر چنين نبود زندگى كردن براى او غير ممكن مى شد مثلاً اگر تمام انگشتان دستش يك اندازه بودند هيچ نوع استفاده از آنها ميسر نبود بنابراين هر انگشتى با آن وضع موجودش از اسرار بزرگ الهى حكايت مى كند كه درك تمام حكمتهاى آن از عهده انسان خارج است حتى در مورد خطوط سرانگشتان ، محاسبات خيلى دقيق صورت گرفته است كه در انگشت نگارى روشن مى شود و حاصل كلام اينكه خطوط سرانگشتان هركس منحصر به خود اوست ، دراين حال او به عظمت و قدرت خالق متعال ايمان پيدا مى كند و مى فهمد كه تحت سياست و تدبير دقيق و ظريفى اداره مى شود.
توضيح مطلب : با اين سه نكته مهم ، آماده گيهاى قطعى براى آسايش و آرامش خاطر در انسان به وجود مى آيد چون داروهاى نسخه پزشكان الهى مانند داروهاى شيميائى نيست كه بيمار و بلكه خود پزشك هم در تاءثير آن شك و ترديد داشته باشد و نتواند بصورت قطعى اظهار نظر نمايد تا اينكه بعد از چندين آزمايش روى مريض و داروها باز هم از رسيدن به يك نتيجه قطعى و قابل درك ناتوان است ولى سخنان خدا داروهائى هستند هم پزشك و هم بيماران بدون هيچ مانعى به درك و آثار سودمندش يقين و ايمان دارند و از طريق همين يقين و ايمان ، به پالايش روح و روان خود از وجود ميكروبهاى بى ايمانى و ياءس ونوميدى ، مى پردازند و در يك مدت زمان خيلى كوتاه كه شايد يك لحظه باشد به تمام نگرانى واضطراب و دلهره هايش پايان مى دهد حالا به چگونگى تاءثير اين نكات بپردازيم :
بعنوان مثال : در روانكاوى توجه دادن انسان به ريشه هاى مسائل و مشاكل لازم و ضرورى است زيرا او در اكثر موارد از ريشه ناراحتيهايش بى خبراست و در اثر همين عدم آگاهى به استرس و فشارهاى روحى او افزوده مى شود يك فرد آگاه به مسائل روانى ، اولين قدم را در معالجات يا نصايح خود، براى آگاهى دادن و شكافتن عقده و گره هائى كه بصورت يك غده خطرناك در روح و روان بيمار شكل گرفته و او را مى آزارد انجام مى دهد تا بتواند از همين راه براى ريشه كن ساختن بيمارى ، از خود بيمار كمك و يارى بگيرد وقتى كه مريض از راه آگاهيهاى يك كارشناس به ناراحتيهاى خود اطلاع حاصل كند وضع وى به يك حالت خاصى مبدل مى شود چه شايد نياز به دارو خوردن هم نداشته باشد، چنين شيوه را در تمام موارد اعم از بيمارى ، تربيت ، آموزش ، ايجاد اعتماد به نفس ، بايد به كار گرفت و شخص مورد نظر را در هر موردى بايد دخالت داد تا هم مقام انسانى او، مورد احترام واقع شود و هم نيروهاى موجودش ‍ را در كنار آموزشهاى كارشناس برعليه جبهه دشمنِ عافيت و سلامت و آرامش روانى خود بسيج نمايد تا زودتر از موعد مقرر بتواند پرچم موفقيت و پيروزى را در سرتاسرِ كشورِ وجودش به اهتزاز در آورد.
وقتى كه به سخنان حضرت على (عليه السلام ) توجه مى كنيم :
حضرت براى ايجاد يك روان آرام ، مطالبى را مطرح مى نمايد كه براى هر كس قابل قبول است و هيچ فردى اعم از عالم ، جاهل ، بيسواد، با سواد، كوچك و بزرگ و و ... در هضم و درك آن با هيچ نوع مانع و مشكلى رو برو نيستند زيرا نكات مذكور، واقعياتى هستند كه هر انسانى آنها را قبول دارد و نمى تواند منكر آن ها باشد مثلاً خلقت و زندگى وى در دنياى رحم مادر، و رسيدگيهاى كامل با سيستمهاى خيلى پيشرفته در آن محيط، يك قانون قطعى است و بعد از اتمام مدت زمان زندگى ، به دنياى جديدى وارد مى شود كه با دنياى رحم مادر خيلى متفاوت است و همچنين آماده ساختن ارزاق وى در اشكال گوناگون كه متناسب بار شد و نيازهاى وجودش ‍ مى باشد حكايت از يك حمايت و كفايت آگاهانه و دلسوزانه مى كند كه بدون اعلام نياز، به نيازهايش توجه مى شود و قبل از گرسنگى و تشنگى و يا هر نياز ديگرى كه دارد به تمام آنها عنايت شده است و متناسب با هر زمان برنامه تغذيه او را تغيير مى دهد مثلاً در شكم مادر از طريق ناف تغذيه مى كند ولى در خارج از آن بوسيله شربت سفيد رنگى كه در پستان مادر قرار داده از ايشان پذيرائى مى شود به هر حال تمامى اين موارد بدون كمترين چشم داشت در اختيار انسان قرار مى گيرد، پس با در نظر گرفتن اين حقايق روشن و مطالعه منصفانه در كيفيت رسيدگى و مراعات حال وى در تمام شرائط زندگى ، براى هر فرد عاقل ، لازم است در مورد برنامه هاى انتخابى خود، در هر عصر و زمان يك انديشه مطلوب و مطمئن ، داشته باشد، براى اينكه عمده ترين نگرانى و يا مشكل او، در هر زمان ، ترس و وحشتى است كه از اوضاع مبهم و نامعلوم آينده اش در روح و روان خود، احساس مى كند و با پندارهاى غلط و نادرستى ، يك دوران تلخ و ناگوارى را، در ذهنش پديد مى آورد و خود را در ميان آتش سوزان توهمات قرار مى دهد تا جائى كه بيك نتيجه نگران كننده در برنامه هاى زندگيش منتقل مى شود.
اگر انسان بتواند باستناد واقعياتى كه خود قبول دارد مبنى براينكه در دوران جنين و بعد از ولادتش چه كسى ، ضامن و متكفل نيازهايش ‍ بوده است ، تصوير سالمى را براى آينده اش تنظيم كند بطور كامل از مسير نگرانى و وحشت ، كه حاصل بى توجهى به واقعيات مورد قبول خويش است ، به آينده نگاه نخواهد كرد بلكه با همان اميدوارى به توجهات خالق متعال كه در مراحل اوليه حياتش نصيب او نموده ، آينده اش را مدنظر قرار مى دهد چنانكه حضرت على (عليه السلام ) در توصيه اش بدان اشاره فرموده است .
قضاوت صحيح نگرانى ها را بر طرف مى سازد
سوال : وقتى كه انسان به واقعيات مذكور يقين دارد و بدون ترديد به آن اعتراف مى كند در اين جا لازم است به خصوصيات يك قاضى اشاره كنيم چون مسئله قضاوت تنها بهمورد اختلاف دو نفر، منحصر نمى شود بلكه هر نوع صدور حكم و يا رسيدگى بهپرونده ، قاضى واجدالشرائط ، لازم دارد.
مثلاً گاهى مسئله قضاوت در ميان دو نفر كه با هم نزاع دارند صورت مى گيرد و يك نفر قاضى براى حل اختلاف به دعاوى آنها رسيدگى مى كند و سپس حكم ، صادر مى كند، و گاهى قضاوت در مورد خود انسان مطرح است ، يعنى او خودش را مورد رسيدگى قرار مى دهد و درباره خويشتن حكم صادر مى كند.
بهر حال از خصوصيات مهمى كه درباب قضاء براى قاضى عنوان شده است ايمان و عدالت اوست ، در غير اين صورت احكام صادره اعتبار نخواهد داشت و هيچ تفاوتى در مورد رسيدگى به پرونده دو نفر متخاصمين ، يا پرونده خويش ، وجود ندارد چون مرحله قضاوت تحت هر شرائطى كه باشد بايد بوسيله قاضى واجد شرائط، انجام پذيرد،
پس وقتى كه ايمان و عدالت از مهمترين خصوصيات قاضى به شمار مى آيد بخاطر اينكه وى در اثر همين دو صفت كمالى خواهد توانست رسيدگى و صدور حكم را مطابق با واقع انجام بدهد و از هجوم وسوسه هاى شيطانى و اميال نفسانى در امان باشد و براى هميشه در مسير حق ثابت و استوار بماند.
اما سخت ترين و يا مشكل ترين قضاوتها براى قاضى آن است كه به پرونده خويش رسيدگى كند وقتى كه انسان وارد اين مرحله مى شود واقعيات بزرگى را، بعنوان بينه قطعى در سر راه صدور حكم خود مى بيند اگر نتواند احكام خويش را به آن واقعيات بسنده كند و يا قضاوت منصفانه اى را انجام بدهد در اين حال بطور يقين پايگاه ايمانش ضعف شديد دارد چون نتوانسته اميال نفسانى خود را تعديل كرده و قضاوت عادلانه اى را بانجام برساند و چون اغلب انسانها در جهت هوسها و بينشهاى مادى انديشيده بهمين سبب خود را بيك حالت ترس و وحشت زياد از آينده روزگارش گرفتار ساخته است به جهت اينكه نتوانسته به عنايات خداوندى كه از دوران نطفه و جنين شامل حال وى بوده است مؤ من باشد و حكم اميدوارى بخالق رئوف و مهربان را در فضاى روحى خويش صادر كند در نتيجه با قضاوت نادرست ، خود را در ياءس و نوميدى و فشارهاى روحى قرار داده است .
لازم بذكر است كه عده اى از انسانها در مورد ديگران قضاوت درستى انجام مى دهند و سخنان پندآموز و نصايح ارزشمندى را مطرح مى سازند اما وقتى كه نوبت بخودشان مى رسد چندان لطفى را بكار نمى گيرند و از بكار بستن اندرزهاى مفيد و در برگيرنده خير و سعادت عاجز مى شوند و نمى توانند قبل از ديگران ، خود را به انجام دادن وظائف انسانى واطاعت كامل از دستورات الهى پاى بند سازند با اينكه به بهره هاى سودمند آن آگاهى دارند.
اما اگر ايمان و عدالت در دلها تقويت گردد پرونده دوران زندگيش را بطرز زيبا، بررسى مى كند چون ايمان به پروردگار متعال ، روح و روان را از اضطراب و نگرانى نجات مى دهد و اميدواريها را در قلب انسان پديد مى آورد.
در اين جا به قرآن مراجعه مى كنيم تا ريشه ناراحتى هاى روحى را پيدا كنيم ، خداى متعال مى فرمايد:
فَمَن يُرِدِ اللهُ اَن يَهديَهُ يَشرَح صَدرَهُ لِلا سلامِ وَ مَن يُرِد اَن يُضِلَّهُ يَجعَلُ صَدرَهُ ضَيِّقا حَرَجَا كَاَنَّما يَصَّعَدُ فى السَّمآءِ كَذلِكَ يَجعَلُ اللهُ الرِّجسَ عَلَى الَّذِينَ لايُومِنُونَ .(66)
كسى كه خداوند اراده بر هدايتش نموده آماده گى و حوصله او را براى تسليم گسترده مى كند و كسى كه اراده بر گمراهى او شده باشد سينه اش [روح و روانش ] را چنان تنگ قرار مى دهد [كه هيچ اميدى بر حق شناسى و قبول واقعيات باقى نمى ماند فشار و اضطراب بى ايمانى بخدا و قدرت لايزالش در روان وى آن چنان شديد است ] گويا در آسمان رو ببالا مى رود و هم چنين خداوند شك و ترديد را در دل كسانى كه ايمان نيآورده اند قرار مى دهد. بايد بدانيم كه اراده خداى متعال از طريق اعمال انسان صورت مى گيرد، يعنى پروردگار متعال هر اراده اى بكند متناسب با انتخاب و قضاوتهاى انسان مى باشد آنانكه در طريق ايمان ، اطاعت از دستورات خدا را بر خود لازم مى دانند و در انجام وظائف و تكاليفشان هيچ نوع تعلل ويا مانعى را ايجاد نمى كنند و روح خويش را براى تسليم محض ‍ آماده مى سازند در اين حال توفيق الهى نصيبشان مى شود و آنها را با پذيرش كامل از سياست و تدبير خالق هستى ، مزين ساخته ، تا اينكه زندگيشان را با اميدوارى بخداوند ادامه مى دهند اما اگر مسير انتخابى او در وابستگى هاى نفسانى و مادى واقع شود و با بى اعتنائى كامل بدستورات دينى وارد زندگى شود خود را از عنايات الهى محروم كرده و در گرداب بدبختى و شكنجه ها هميشگى روانى قرار مى گيرند در يك مثال روشن : كسانى كه بعد از رحلت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) امامت حضرت على صلوات الل ه عليه را به عنوان الگو ومعيار دين و ايمانشان انتخاب نمودند آمادگى كامل براى شرح صدر و درك حقايق دينى پيدا كردند چون انتخاب سالم و صحيح ، هميشه توفيق الهى را بدنبال دارد و آنانى كه خصومت و عداوت آن حضرت را در دل داشتند و خود را در اطاعتِ افراد گمراه و ستمگر، قرار دادند گرفتار تنگى عروق درك و معرفت گشتند تا جائى كه در آتش بدبختى و ضلالت انتخاب نادرست خودشان براى هميشه سوختند. بنابراين اراده الهى براى سعادت و يا گمراهى انسان ، از ميان اعمال او، عبور مى كند.
خلاصه سخن :
براى ايجاد يك روان آرام و رسيدن به موفقيتهاى زندگى راهى جز تمسك به خداى متعال وجود ندارد كه با هر توجه انسان ، آب خنكى برروى شعله هاى سوزان ناراحتيهايش ريخته مى شود و هر ياد كننده اى در همان حال ، آن را احساس مى كند بدليل اينكه وجود انسان تجلى قدرت و فيض رحمت حضرت بارى است و با [نَفَختُ فيه مِن رُوحى ... ](67) كه حكايت از اوج ارتباط و اتصال دارد زمينه تحقق تقرب او را بخالق متعال در رسيدن به يك آرامش حقيقى فراهم مى سازد و آنچه در اين ميان حائز اهميت است اينكه ياد خدا موجب آرامش خاطر انسان مى شود و اين چه نوع ارتباطى را نشان مى دهد؟ و چگونه در مقابل هر فشار و ناراحتى با يك توجه كوتاه آتش نمرودى به گلستان تبديل مى شود؟ ذكر [اِنا لِله و اِنا اِلَيهِ راجِعُونِ](68) در هر لحظه خطرناك چرا اينقدر آرامش ‍ مى دهد؟ آيا با تحقق علاقه وآرزوهاى انسان نيروى جديدى پا به ميدان مى گذارد و يا اينكه او را از وابستگيهاى دردآور به يك وابستگى دل گرم كننده منتقل مى سازد؟
در پاسخ به تمام اين سؤ الات و نظائر آنها بايد گفت موجودى به نام [انسان ] جايگاه ويژه اى در پيشگاه خداى سبحان دارد و در سيستم وجودش آنتن هاى خاصى براى دريافت رحمت و عنايت الهى قرار داده شده است كه به وسيله همين ذكر و يادآوريها، ارتباط برقرار مى شود و آرامشهاى مطلوبى را در تمام وجودش ايجاد مى كند.
و حضرت على (عليه السلام ) مى خواهد افكار انسان را به اين مهم توجه دهد تا او با يادآورى نكات روشن و مورد قبولش ، از شر ناراحتيهاى روحى رهائى يابد لكن راه جذب و يا دريافت رحمت الهى بوسيله خاصى به نام مقام بندگى ميسر مى شود براى اينكه احراز اين مقام به منزله نصب ماهواره هاى خيلى دقيق بر ساختمان شخصيت انسان مى باشد كه او را در هر لحظه به دريافت الطاف و رحمت الهى موفق مى سازد و از حقائق پشت پرده وى را آگاهى مى بخشد تا وى بدينوسيله از عظمت الهى تصوير صحيحى بدست آورد كه با تمام وجودش از هر حركت انحرافى اجتناب ورزد و در ذائقه روحانى وى جز ياد خدا، هيچ لذت و شيرينى احساس ‍ نشود.
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) مى گويد:
.... و اَعِزَّنى وَلا تَبتَلِيَنى بِالكِبرِ، و عَبِّدنى لَكَ(69) ... . پروردگارا، راه عزت نفس را برايم بشناسان و از تكبّر نجاتم ده ، و مرا براى بندگى خودت قبول كن ، تا فقط تو را بندگى كنم .
اگر توفيق بندگى شامل حال انسان بشود او خود را در مقابل خداوند ذليل مى كند و راه تسليم را در مسير زندگى پيش مى گيرد، در اين صورت آرامش كامل را در روح و روانش احساس خواهد كرد.
فصل سوم : موضوع روانشناسى دينى چيست ؟
وقتى كه در مسئوليت كارشناسان الهى مطالعه مى شود و حقيقت عمده ايكه در اهداف آنان جلب توجه مى نمايد ايجاد باور در قلب انسانهاست چون رشد و تعالى و يا موفقيت او از همين راه بدست مى آيد آنها پزشكان واقعى جامعه انسانى مى باشند كه از طريق سالم وارد معالجه مى شوند تا بتوانند در انجام وظائف خود، به نتايج مطلوبى نائل شده و در مدت زمان كوتاه ثمره فعاليتهاى خويش را مشاهده كنند.
در مسئله تربيت و پرورش انسان ، مربيان دينى ، تنها كسانى هستند كه به موفقيتهاى چشم گيرى نائل گرديده اند و علت آن اين است چون از وجود وى و رمز موفقيت او بدون هيچ مشكل و مانعى آگاهى و شناخت كامل دارند و با روانشناسى و يا روانكاوى دقيق وارد دنياى درون انسان ها شده و او را تا رسيدن به باور و يقين در زير چتر رحمت و محبت خود قرار مى دهند و سپس با همكارى او به پاكسازى و پالايش روح و روان وى اقدام مى كنند چون بدون مساعدت و همكارى بيمار، هيچ توفيقى نصيب پزشك نمى شود و مريض زمانى كه به باور و يقين برسد، مبنى براينكه او مى تواند به عافيت كامل نائل آيد، دست هميارى به پزشك مى دهد و با هماهنگى هاى لازم موانع را از سر راه سعادت خود بر مى دارد و به رشد و آگاهى و عافيت خويش توفيق حاصل مى كنند.
مثال : پزشكانى كه در متن جامعه براى نجات بيماران تلاش مى كنند زمانى موفق هستند كه بيماران در طبابت آنان ، مساعدت و هماهنگى لازم را بكارگيرند زيرا محيط اجراى تخصص دكتر، وجود بيمار است اگر او در اجراى برنامه پزشك همكارى ننمايد هيچ متخصصى نمى تواند در معالجات بيماران توفيقى حاصل كند.
در جهان امروز روانكاوى و روانشناسى اين حقيقت را وسيله عمده خود قرار داده است مبنى بر اينكه يك كارشناس تربيتى يا پزشك يا كسى كه مى خواهد انسانهاى بيمار را اعم از روحى يا جسمى معالجه نمايد زمانى موفق خواهد بود كه بتواند با مساعدت خود بيمار، اندرون وى را مطالعه كند، و در اين زمينه طرح و نقشه هاى مناسبى را تصويب كرده و مريض را به اهميت و ارزش آن مؤ من سازد تا در مقام اجراى طرح هيچ ترديدى براى بيمار وجود نداشته باشد.
در مقام قضاوت اگر انصاف را وظيفه خود قرار دهيم خواهيم گفت انبياء و پيشوايان دينى در هر عصر و زمان كارشناسانى هستند كه در تمام رشته هاى علوم ، از تخصص كاملى كه براى انسان غير قابل تصور است بر خوردار مى باشند در مورد روانشناسى و روانكاوى اولين پزشكان جامعه هستند كه از ابتداى خلقت انسان همواره در ساختن روان سالم و مطمئن براى او تلاش مى كنند. در اين رابطه به يك موضوع مهم اشاره مى كنيم .
((سلامت روان در بندگى خداست ))
هر كسى درباره سلامت روح و روان بشر مى انديشد و با روشهاى خاصى آن را ارزيابى مى كند و متناسب با همان سنجش ، فرمولهائى را براى او در نظر مى گيرد تا اينكه بتواند وى را با بكار گرفتن توصيه هاى لازم ، به سلامت روان نائل سازد چنانكه در جهان امروز از طريق كتاب و جرائد و ميزگردهاى تلويزيونى و و ... اين برنامه ها صورت مى گيرد تا جائيكه جديدترين علم يعنى [روانپزشكى ] همان چيزهائى را تعليم مى دهد كه پيامبران به مردم مى آموختند چرا؟ براى اينكه پزشكان روانى دريافته اند كه دعا و نماز و داشتن ايمان محكم به خدا، نگرانى ، تشويش ، هيجان و ترس را بر طرف مى سازد.
يكى از روانپزشكان مى گويد كسى كه حقيقتا معتقد به مذهب است هرگز گرفتار امراض عصبى نخواهد شد.
دكتر ويليام جيمز استاد فلسفه در دانشگاه ((هاروارد)) مى گويد:
مؤ ثرترين داروى شفابخش نگرانى ، همان ايمان و اعتقاد مذهبى است .(70)
در روانشناسى دينى چنانكه از مفاد آيات قرآنى استفاده مى شود عمده ترين مسئله جهت دادن انسان بسوى بندگى خداست زيرا تنها راه وصول به سلامت روان و ايجاد آرامش كامل از اين طريق ممكن خواهد بود و اگر به ارزش و اهميت تسليم و بندگى انسان در مقابل پروردگار متعال بيانديشيم ، بايد به قرآن مراجعه كنيم كه مى فرمايد: ما خَلَقتُ الجنَّ والاِْنْسَ اِلا لِيَعْبُدُونْ .(71)
ما انسان و جن را نيافريديم مگر اينكه خدا را بندگى كنند.
در آفرينش انسان بندگى هدف قرار گرفته است و تمامى امكانات مادى و معنوى از ناحيه خداوند براى تحقق اين هدف در اختيارش ‍ واقع شده است كه عمده ترين آنها وجود پيشوايان معصوم عليهم السلام است چون بدون آنها هيچ زمينه اى براى تحقق اين هدف بزرگ ايجاد نمى شود و در قرآن به عنوان سرمايه حيات بشر مطرح شده اند.
يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ستَجيبُوا لِلهِ وَ لِلَّرَسُولِ اِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم ... .(72)
اى گروه مؤ منان خدا و پيامبر را اجابت كنيد وقتى كه شما را به چيزى كه موجب حيات شماست دعوت مى كنند.
بنابراين وجود كارشناسان الهى در مقام رسالت و نبوت و امامت سرمايه حيات انسانها هستند چون زنده بودن بشر به غذا خوردن و خوابيدن و و .... نيست بلكه با درك و معرفت و بندگى خداى سبحان ، كه بوسيله ، پيشوايان دينى محقق مى گردد حيات او ثابت مى شود در اين جا لازم مى دانم به كيفيت رهبرى و روانشناسى پيشوايان معصوم عليهم السلام اشاره كنيم تا ضمن الگو قرار دادن روش آنان ، از حقايق بسيار ارزشمندى كه در اندرون انسان ها آفريده شده است با خبر شويم .
شيوه پيشوايان دينى در آگاه ساختن انسان
مطالعه در روش و يا سيستيم تربيتى و روانكاوى ، كارشناسان الهى ، ما را بر آن مى دارد قبل از ورود به بررسى موضوع عنوان شده نكاتى را مطرح سازيم .
1 - پيشوايان معصوم (عليه السلام ) به اذن پروردگار متعال ، از شناخت و آگاهى كامل برخوردار هستند و به همين جهت مسئوليت خودشان را در تربيت و پرورش انسان به طرز زيبا و نتيجه بخش انجام مى دهند و هيچ مانع و مشكلى در اين زمينه ، جز بى توجهى خود انسان ندارند بخاطر اينكه پزشك هر اندازه حاذق و يا از تخصص بالائى برخوددار باشد با استفاده كامل بيمار از دارو و دستوراتش مى تواند صحت و عافيت او را تاءمين كند.
پيشوايان معصوم (عليه السلام ) با شناخت كامل از وجود انسان ، و نيازهاى واقعى او، وارد صحنه زندگى مى شوند تا او را با قبول و حمايت خويش ، از چنگ بيمارى و كسالت هاى روحى نجاتش دهند اگر انسان از مربيان خود حمايت نكند و دستوراتشان را اجراء نه نمايد هيچ پيشرفتى در برنامه هاى آنان حاصل نخواهد شد، چون رشد و تربيت بشر وقتى كه هدف انبياء عليهم السلام واقع شده است بايد از طريق خود انسان تحقق يابد بخاطر اينكه اجبار و الزامى در ميان نيست بلكه او با آگاهى و اختيار خود، بايد در اين مسير قدم بردارد زيرا اگر هدف اين بود كه انسان با اجبار، در بنده گى خدا واقع شود براى خالق متعال مشكلى نبود كه او را مطيع و بنده خود مى آفريد اما وقتى كه هزاران انبياء و كارشناس را با كتاب و دلايل قوى بسوى آنان اعزام مى دارد روشن مى شود كه هدف اين است انسان با اختيار خود، بنده گى خداى سبحان را انتخاب نمايد.
2 - كاملترين انسانهاى هر عصر و زمان را مسئول تربيت آنها تعيين نموده است . چون اگر آنان با تخصص تنها وارد صحنه تربيت مى شدند نمى توانستند به موفقيتهاى درخشانى نائل شوند بلكه كمال آنان در به ثمر نشاندن تخصصهايشان نقش عمده اى را ايفاء مى كرد مبنى براينكه دلسوزى و علاقه خود را در زمينه تربيت و يا معالجه انسانها به بالاترين سطح رسانده و بيشتر از خود او براى عافيتش علاقه مندى نشان مى دادند،
و اما روش و يا شيوه انبياء ....
1 - روانكاوى را بطور گسترده در مورد انسانها، انجام مى دادند براى اينكه عمده ترين محيط اجراى مسئوليت آنان روح و روان بشر است و تا در اين زمينه پيشرفتى حاصل نشود هيچ آموزشى مفيد واقع نخواهد شد چنانكه در آيات قرآن اولين برنامه انبياء عليهم السلام با [يُزَكيهم ](73) آمده است يعنى ابتداء به تزكيه و پاكسازى روح مى پرداختند و بعد از آنكه از سلامتى روان آنها مطمئن شدند آموزشهاى لازم را بكار مى گرفتند [و يُعلِّمهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ].
در مورد روانكاوى ، مساعدت و همكارى خود انسان لازم است چون بدون آمادگى او، هيچ توفيقى نصيب روانكاو، نخواهد شد.
انبياء عليهم السلام با كاوش هاى دقيقى كه از طريق خود انسانها در روح و روان آنها انجام مى دادند، مى توانستند در بدست آوردن نتائج درست ، آنان را هم راءى خويش قرار بدهند چون اگر با همكارى صاحب خانه ، به بارزسى منزل وى پرداخته شود در كمترين زمان ممكن ، نتائج مورد نظر، بدست خواهد آمد كارشناسان الهى با شناخت كاملى كه از وضعيت روحى انسانها داشتند با هماهنگى آنها، مشكلات روانى را بررسى مى كردند تا اينكه بتوانند پذيرفتن واقعيات را براى وى سهل و آسان نمايند.
مثال وقتى كه عده اى را در ستايش ماه و خورشيد، يا سنگ و چوب و و .... يا اينكه درمقابل انسانى چون فرعونها در اطاعت مى ديدند و يا برنامه هائى از اينقبيل را وقتى مشاهده مى كردند ابتداء آنان را به نكات روشن و غيرقابل انكار، در مورد اعمال نادرستى كه انجام مى دادند راهنمائى مى كردند تا اينكهخودشان را به روانكاوى وادار نمايند مبنى بر اينكه چرا به موجوداتِ بى حس ‍ ياناتوان و و .... دلبستگى يافته اند، آيا اين معبودها قدرتحل مشكلات و يا خواسته هايشان را دارند؟
وقتى كه آنان را با چنين شيوه اى ، به روانكاوى در مورد كارهاى نادرست خودشان وادار مى ساختند بتدريج نتائج مطلوب و مقبول را دريافت مى كردند.
2 - صبر و تحمل كافى را بكار مى گرفتند، براى اينكه در مورد رشد و تربيت هر موجودى مخصوصا انسان ، حوصله و تحمل زياد ضرورت دارد پيشوايان معصوم عليهم السلام نهايت صبر و بردبارى را در انجام دادن مسئوليت هاى خود بكار مى گرفتند و از خداى متعال توفيق بيشترى را در اين راه تقاضا مى كردند چنانكه قرآن از قول حضرت موسى (عليه السلام ) مى فرمايد:
رَب اشرَح لى صَدرى وَيَسِّرلى اَمرى و اَحلُل عُقدَةً مِن لِسانى يَفقَهُوا قَولى ... .(74)
پروردگارا، سينه ام را براى انجام دادن وظائفم گسترده فرما، و امورات را برايم آسان كن ، گره سخنانم را بگشا، تا شنونده گان حرفهايم را بفهمند.
بنابراين عمده ترين شيوه اى كه در هدايت انسانها، مورد توجه كارشناسان الهى بوده حوصله و تحمل بيشتر براى فهماندن و يا آگاه ساختن آنان است با اينكه بقدرت كامل از طريق الزام و مجبور ساختن انسانها، از ناحيه خداوند مسلح بودند ليكن از شيوه صبر و تحمل استفاده مى نمودند تا اينكه بشر را به درك لذت بنده گى خدا و اطاعت از دستوراتش نائل سازند.
زيرا احساس لذت از عبادت و توجه بخداى متعال ، اگر در قلب انسان ، پديد آيد زندگى تحت هر شرائطى براى آنان مطلوب و دلپذير خواهد شد براى اينكه احساس لذت از هر چيزى براى او، يك مسئله مسلم است بلكه هر نوع فعاليت و تلاشى كه انسان در مسير زندگى انجام مى دهد و به كارهاى سخت و يا سنگينى تن مى دهد همگى از احساس لذتى كه در قلب وى شكل گرفته است مايع مى گيرد و در اثر آن هر نوع سختى و يا مشكل برايش قابل تحمل مى گردد.
و لذا پيشوايان معصوم عليهم السلام در مورد تربيت انسان ها شيوه خاصى را بكار مى گرفتند تا اينكه آنان اطاعت از دستورات الهى را با احساس لذت شروع نمايند و در اين راه ثابت و استوار باقى بمانند بعنوان نمونه ، وقتى كه بتاريخ دوران مسئوليت حضرت على صلوات الله عليه نگاه مى كنيم مى بينيم اشخاص بزرگى در مكتب آن حضرت رشد يافته و به شايستگى هاى مهمى در مسير كمال نائل گرديده اند.
و به عبارت ديگر: دانشگاه انسان ساز آن عزيز عالم هستى فارغ التحصيلانى را به جامعه انسانى تحويل داده است كه جهان بشريت به وجودشان افتخار مى كند مانند: سلمان ، ابوذر، عمار، ميثم تمار، كميل ، مقداد، مالك اشتر، حُجربن عدى و و ..... رضوان الله تعالى عليهم اجمعين ،
وقتى كه شخصيت حضرت سلمان از زبان رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) تعريف مى شود حقايق و كمالات خيلى ارزشمندى را از ايشان عنوان مى كند و مى فرمايد:
السَّلمانُ مِنا اَهلَ البيتِ سلمان از اهل بيت ما بشمار مى رود،
تذكر مهم عظمت اهل بيت پيامبر اسلام ، صلوات الله عليهم اجمعين در قرآن مجيد باآيه تطهير(75) بر دوست و دشمن روشن مى شود و مقام عصمت آنان نيز با همين آيه ثابتمى گردد و هر كسى كه بخواهد به اين خاندان نزديك شود بايد يك فرد مطهر و پاكباشد وقتى كه بنى اكرم (صلى الله عليه و آله ) در مورد سلمان مى فرمايد كه او ازاهل بيت ماست يعنى مفاهيم آيه تطهير را بر او نيز صادق مى داند بخاطر اينكه در اين آيهشريفه كلمه [اهل بيت ] عنوان گرديده است يعنى طهارت و پاكى و يا مقام عصمت مخصوصآنان است وقتى كه سلمان بر طبق كلام پيامبر(ص ) ازاهل بيت معرفى مى شود يعنى او هم در شاءن مقامات اين خاندان قرار گرفته است .
محى الدين ابن العربى حنبلى گفته است : جز شخص مطهر به اهل بيت نزديك نمى شود زيرا كسى كه به ايشان اضافه مى شود مشابه و همانند آنهاست وايشان جزكسى را كه به طهارت و تقدس او حكم شده بخود نمى افزايند بر اين اساس ، سخن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در حق سلمان بر پاكى و عصمت و مصونيتِ الهىِ او گواه است .))(76)
وقتى كه پيشوايان معصوم عليهم السلام بندگى انسان را براى خداى متعالى هدف اصلى خودشان قرار داده اند با شيوه خاصى هدف خودشان را بنحو زيبا و مطلوب تعقيب مى كنند و چون انسان از طريق باور و يقين مى تواند مقام بندگى خدا را بدست آورد و لذا انبياء عليهم السلام در مورد باور و يقين آنها سرمايه گذارى مى كردند و با اين روش مى توانستند نتائج درخشانى را بدست آورند.
حضرت على صلوات الله عليه از طريق واقعياتى كه ، هيچ فردى در آنها شك و ترديد ندارد اذهان عمومى و خصوصا نسل جوان را در جهت تحصيل باور و يقين ، كه سر منشاء، تمام خيرات و سعادتهاست قرار مى دهد تا اينكه آنان بتوانند مراحل زندگى را با اعتماد بخداى سبحان آغاز كنند وقتى كه مى فرمايد: فرزندم به آن خالقى كه تو را آفريد و از دوران نطفه و جنين و بعد از ولادت ، روزى تو را مهيا ساخته و اعضاء بدنت را با يك دقت بسيار ظريف تنظيم نموده است اعتماد و باور كن .
چون انسان از مسير همين حقايق ، باور و يقين خود را بخدايش تقويت مى كند، وقتى كه روح و روان انسان ، تكيه گاه مورد اطمينان ، پيدا كند هيچ وقت بنگرانى و اضطراب و يا بيماريهاى روحى مبتلا نمى شود و در سايه باور بخدا، نسيم آسايش هاى موفقيت را در تمام وجودش احساس خواهد كرد.
روانشناسى دينى با ابزارى كه خالق متعال در اختيار هر انسانى قرار داده است سر و كار دارد تا اينكه خود او را در رسيدن بمراحل رشد و كمال ، بيك باور و يقين سالم مجهز نمايد.
مثال كودكى كه وارد محيط مدرسه وكلاس درس مى شود از برنامه و اهداف مدرسه ،جز آموزگار، چيزى را نمى بيند علم و دانش برايش مفهوم چندانى ندارد و نمى تواند آن رابعنوان يك حقيقت درك كند ليكن معلم با حوصله و صبر وتحمل زياد تلاش ‍ مى كند كه در روح محصل از علم و ارزشهايش باورى ايجاد شود تااينكه درد و رنج تحصيل اعم از گرسنگى و بى پولى ، بيدارى شبها، مطالعه زياد،سحر خيزيها و و .... آن چنان برايش شيرين و گوارا گردد كه هيچ وقت از آنها به تلخىياد نكند، وقتى كه اين سرمايه گذارى به ثمر نشست نگرانى و اضطراب در مياننخواهد بود.
مربيان دينى در تربيت و رشد انسان مانند يك معلم آگاه و دلسوز و متحمل ، در ميان دانش آموزان هستند كه براى ايجاد يقين و باور بخدا در قلب آنها، شب و روز تلاش مى كنند و براى تحقق هدف خود، با شيوه و فرمولهاى خاصى ، وارد صحنه تعليم و تربيت مى شوند و متناسب با استعدادهاى آنها، برنامه ها را پياده مى كنند تا اينكه انسانها بدون هيچ مانعى به شكوفائى و رشد استعدادهايشان در جهت نيل به اطاعت و بندگى خدا رهنمون شوند.
پيامبر اسلام صلى الله عَلَيه و آله كاملترين معيار خداوند است
وجود مقدس رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) معيار و الگوى كامل خداى سبحان است و هر كس بخواهد به عاليترين مقام در پيشگاه الهى نائل شود با اطاعت كامل از ايشان مى تواند خود را در مسير بندگى خدا قرار دهد و تمام ارزشها را در وجودش آشكار سازد.
حضرت على (عليه السلام ) در اين زمينه به فرزندش مى فرمايد:
واَعلَم ، يا بُنَّىَ، اِنَّ اَحَدا لم يُنبِئ عَنِ اللهِ سُبحانَهُ كَما اءنباَءَ عَنهُ الرَّسُولُ [صَلَّى اللهُ عَلَيهِ و آلهِ] فَاَرضَ بِهِ رائِدا، وَالىِ النَّجاةِ قائِدا، فَاِنى لَم آلُكَ نَصِيحَةً و اِنَّكَ لَن تَبلُغَ فِى النَّظَرِ لِنَفسِكَ و اِن اَجتَهَدتَ - مَبلَغَ نَظَرِى لَكَ.
اى فرزندم ، بدان در اين جهان پهناور، احدى نتوانست مانند رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از خداى متعال خبر و گزارش بدهد [يعنى مراتب كمالات حضرتش در مقام تقرب به ذات اقدس تعالى از تمام انبياء عظام وملائك مقرب ، مقدم مى باشد و اين واقعيت در آيات شريفه به صراحت مطرح شده است كه مى فرمايد:
ثُمَّ دَنى فَتَدَّلى ، فَكانَ قابَ قَوسَينَ اَواَدنى ... .(77)
پس پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به مقام قرب الهى نزديك شد كه بدون واسطه كلام خدا را مى شنيد و اين قرب به اندازه قوس كمان ، بلكه از آن هم نزديكتر بود.
هنگامى كه به مقام قرب حضرتش نزديك شد تا جائى كه استماع كلام الهى مى نمود و آن را درك مى كرد. ابن عباس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل مى كند كه فرمود: در آن شب كه به معراج مرا بردند و به مقام قرب رسيدم پروردگار متعال بدون واسطه به من فرمود: اى محمد چه كسى را از ميان بندگانم بيشتر دوست مى دارى ؟ گفتم اى پروردگار من ، على را دوست دارم ، فرمود به طرف خود نگاه كن ، به سمت چپ متوجه شدم ناگهان على را در آن مقام قرب الهى ديدم .(78)
و در اين زمينه احاديث زيادى آمده است كه از مقام والاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) و حضرت على (عليه السلام ) حكايت مى كند و انشاءالله در محل مناسبش به ذكر آنها مى پردازيم بنابراين مقام والاى نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) در سطحى است كه از قدرت تصور انسانى بالاتر است و حضرت على (عليه السلام ) به همين نكته اشاره مى كند كه هيچ كس مانند پيامبر اسلام نتوانست از اسرار مهم الهى خبر دهد زيرا نيل به مقام قرب حضرتش سرمايه بزرگى از ايمان و يقين به خداى متعال را لازم دارد و آن حضرت از ميان ابزارهاى مادى ، آن چنان اوج مى گيرد تا اينكه حقايق برون مرزى را درك مى نمايد بهر حال انبياء در درك اين واقعيت يكسان نيستند چون مرحله ايمانشان متفاوت است وقتى كه با قرآن آشنا مى شويم مى بينيم اين كتاب آسمانى با تمام آياتش ، حاوى رمز و اسرار الهى است كه به بركت كمال ايمان و يقينِ پيامبر خاتم (صلى الله عليه و آله ) از عالم معنا به جهان مادى منتقل شده است و تا روز قيامت احدى نمى تواند با آن مقابله و يا مبارزه نمايد بهر حال وقتى كه در ميان نسل بشر، چنين شخصيت بزرگوار و كاملى وجود دارد و در آيات قرآن بعنوان اُسوَة و نعمت بزرگ الهى براى انسانها، مطرح شده است بايد در جهت نيل به سعادت ، به الگو و معيار قرار دادن او خشنود گشت ، زيرا ثمره و نتيجه تبعيت از افراد كامل و موفق ، رسيدن به درجات بزرگ معنوى است ، چون انسان در مورد موفقيت ، و كمالات رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) نمى تواند هيچ نوع شك و ترديدى داشته باشد شخصى كه به تنهائى در يك محيط آلوده به اعمال ضد ارزشى ، قيام مى كند و با منطق زيبا و شيوا قشر عظيمى از جامعه را بسوى عقيده خويش ، متوجه مى سازد تا جائيكه افراد عنود و نادان و بعبارتى ، سركش ، هم نتوانستند از شنيدن سخنان آن حضرت متاءثر نباشند و با علاقه قلبى راهنمائى هاى او را پذيرا شده و در مسير موفقيت خود قرار گرفتند.
حالا اگر كسى در هر عصر و زمان وجود مقدس پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) را بعنوان الگوى خويش قرار دهد و در تمام جريانات زندگى از ايشان اطاعت نمايد و در ادامه مسير خود از تبليغات مسموم و شياطين ، منفعل نشود، بطور يقين خواهد توانست خود را به سوى رشد و كمال و موفقيت نائل سازد چون خاصيت معيار كامل اين است كه انتخاب كنندگان خويش را به كمال و سعادت هدايت نموده و آنها را از شر توطئه هاى شياطين و هواهاى نفسانى نجات مى بخشد اين واقعيت در شيوه انتخاب سالم قرار گرفته است چه اگر انسان در انتخاب الگو و معيار، موفق باشد بدون شك در تمام دوران عمرش موفق خواهد بود وقتى كه خداى متعال در آيات زيادى انسان را بيدار و نصيحت مى كند تا اينكه بطور آگاهانه كارشناسان الهى را بعنوان الگوى خود در تمام مراحل و امورات زندگى ، انتخاب كند بخاطر اينكه هيچ راهى براى سعادت و موفقيت او، جز پيروى از پيامبر و خاندان معصومش صلوات الله عليهم اجمعين ، وجود ندارد.
حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد فرزندم ، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) را به پيشوائى بپذير و براى نجات خود، رهبريت او را بپسند تا اينكه بتوانى با اطمينان خاطر مسير رستگارى را طى كنى و من در مقام پند و اندرز تو، هيچ كوتاهى نكرده ام و اگر بخواهى در مورد خير و صلاح خويش نهايت تلاش را انجام بدهى باز هم نمى توانى مانند پدرت درباره خود نكات لازم و مهم ، وفرمولهاى حياتبخش و سعادت آفرين را، تشخيص بدهى ، بنابراين اطاعت از سخنان پدر بدون شك ، موفقيت و سعادت تو را، تضمين مى كند.
پدر در مقام ارجمند و والائى كه دارد تمامى تجارب و اندوخته هاى خود را، ارزيابى مى كند و هميشه از طريق عقل و شعور وارد صحنه مى شود تا اينكه بتواند خوشبختى و پيروزى فرزندانش را در يك مدت كوتاه با بهترين شرائط تاءمين نمايد چون احساسات تحت هر شرائطى مانع تشخيص نقاط ضعف و يا قوتِ پند و اندرزها مى گردد والدين با تمام دقتى كه دارد نمى خواهد او را بدون مطالعه و احتياط كامل نصيحت كند چون تنها كسى كه در مسير زندگى ، بدون حيله ونيرنگ ، يا تظاهر و رياء، ايثار و جانفشانى مى كند پدر و مادر است و اين واقعيت براى جوان در طول زمان روشن خواهد شد چنان كه حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايد پسرم تو هر اندازه تلاش هم بكنى نمى توانى مانند پدر در حق خودت بيانديشى .
بهر حال يك انسان در دوران جوانى ، كارهائى را انجام مى دهد كه در صورت به ثمر نشستن ، آن را ادامه دهد ليكن پدر راضى نمى شود كه مدت زيادى از دوران عمر، فرزندش ، در مورد برنامه هائى كه نتائج آن چندان روشن نيست مصروف گردد و خود دقت و تلاش كامل را در حق فرزندان انجام مى دهد تا در توصيه هايش احتمال خطاء كمتر باشد و يا زيان را به حداقل برساند چون والدين در هر موردى او را برخود مقدم مى دارند و صلاح و سعادت فرزند را متعلق به خودشان مى دانند و در اثر همين علاقمندى پيشنهاد مى كند كه از پيامبر و خاندان معصومش صلوات الله عليهم اجمعين ، اطاعت كامل نمايد تا اينكه شاهد پيروزى و موفقيتهاى او، در تمام مراحل زندگى باشد در اين جا بطور اختصار به عظمت امامان معصوم عليهم السلام اشاره مى كنيم تا نسل جوان بتواند، در تمام مراحل زندگى از آنان الگو بگيرد تا خود را به موفقيت هاى كامل ، نائل سازد.
((امام معصوم (عليه السلام ) رحمت الهى است ))
خداى متعال ، اولين مخلوق خود را از نوع بشر، بعنوان پيامبر و كارشناس ، قرار داد تا هيچ وقت جامعه بدون حجت الهى نباشد چون در هر عصر و زمان ، عمده ترين نياز، يك انسان ، الگو و معيارهاى كاملى است كه بتواند او را از بدبختى هاى جهل و نادانى ، نجات دهد و با كمالاتى كه دارد زمينه تكامل او را فراهم نمايد و از آنجائى كه سير زندگى انسان ، رو به تكامل است بايد كارشناسان الهى ، متناسب با نياز زمان ، وارد صحنه تربيت شوند همانطورى كه دانش آموز در كلاس ابتدائى و دبيرستان ، معلمان خاصى ، و در دانشگاه اساتيد و متخصصان بزرگى ، لازم دارد و در ميان نسل بشر در طول تاريخ اين حقيقت بخوبى اجراء گرديد و آخرين پيامبر و اوصياء او صلوات الله عليهم اجمعين در يك سطح خيلى بالائى هستند كه جز خالق متعال ، احدى توان درك مقام و منزلت آنان را ندارد اگر نسل جوان در مقام ، الگو پذيرى ، بتواند از وجود امامان معصوم عليهم السلام استفاده كند بطور يقين موفقيت هاى خيلى ارزشمندى را نصيب خويش خواهد ساخت چون در عظمت پيامبر اسلام و جانشينانش يعنى حضرت على و يازده امام معصوم عليهم السلام اين كفايت مى كند كه آنها مترجمان وحى خدا هستند.
اين كتاب خدا كه آئين زندگى مترقى است توسط افرادى كه خود از نشانه هاى بزرگ توحيد هستند قابل استفاده و يا تفسير مى باشد وقتى كه رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) براى بعد از خودش به مسلمانان سفارش مى كند كه اين كتاب بوسيله امامت حضرت على و يازده فرزند معصومش (عليه السلام ) مى تواند سرچشمه حيات و خوشبختى جامعه اسلامى و يا انسانى باشد وهيچ كس نمى تواند از رموزات قرآن و تاءويل آياتش بدون امامت با خبر شود چون امام معصوم (عليه السلام ) در هر عصر و زمان قرآن ناطق است و اگر بخواهيم در مورد عظمت و مقام بلند امامان معصوم عليهم السلام و فلسفه وجوديشان بطور كامل آگاه شويم بايد بوسيله خودشان به اين مهم نائل گشته تا در انتخاب آنان بعنوان معيار و الگوى موفقيت ، هيچ شبهه اى نداشته باشيم در اين زمينه حضرت امام على النقى (عليه السلام ) مطالبى بيان نموده اند كه در كتاب هاى دعا تحت عنوان [زيارت جامعه ] آمده است و مى توان گفت كه اين زيارت شريف شناسنامه دقيق و كامل امامت است و اميدواريم دوستان خاندان عصمت ، مخصوصا نسل جوان در طول هفته از خواندن آن غفلت نكنند و در اين جا بصورت گل چنين به عظمت آنان مى پردازيم .
امام هادى (عليه السلام ) مى فرمايد:
.... اَلسَّلامُ عَلَى مَحالِّ مَعرِفَةِ اللهِ .... و حَفَظَةِ سِرِّاللهِ و حَمَلَةِ كِتابِ الله .... .
درود و سلام بر امامانى كه دلهايشان محيط شناخت و معرفت خداست و حافظان اسرار الهى ، و حاملان كتاب خدا هستند.
و اَنتَجَبَكُم لِنُورِهِ .... و تَراجِمَةً لِوَحيِهِ و اَركانا لِتَوحِيدِهِ و شُهَدا: عَلى خَلقِهِ .
خداوند شما را انتخاب كرد تا نور خود را از وجود شما آشكار سازد، شما مترجم وحى او هستيد غير از امامت كسى قادر به شكافتن و تفسير آيات خدا نمى باشد پايه اصلى خداشناسى شما هستيد كه هر كس به امامت تقرب پيدا كند بوحدانيت خدا مؤ من مى شود و شما بر مخلوقات الهى شاهد هستيد يعنى اعمال آنان از ديد شما پنهان نيست .
مَن وَالاكُم فَقَد والىَ اللهَ و مَن عاداكُم فَقَد عادَاللهَ ... و مَن اِعتَصَمَ بِكُم فَقَد اِعتَصَمَ بِاللهِ .... اَنتُمُ الصِّراطُ الاَقوَم .... والرَّحمَةُ المُوصُولَةُ ... .
هر كس شما را دوست داشته باشد قطعا خدا را دوست داشته و هر كسى به شما عداوت پيدا كند با خدا دشمنى كرده ... و هر كس ‍ بطور كامل از شما اطاعت كند بتحقيق بخدا متمسك گرديده ... شما راه شكست ناپذير توحيد هستيد كه هيچ كس در اين مسير بذلت و بدبختى نمى افتد و وجودتان رحمت متصل خداوند است كه با اطاعت از شما رحمت الهى شامل حال او مى گردد.
مَن اَتيكُم نَجى وَ مَن لَم يَاءتِكُم هَلَكَ ... كَلامُكُم نُورٌ و اَمرُكُم رُشدٌ ... وَ هُدِىَ مَن اِعتَصَم بِكُم ... .
هر كس در طول زندگى به شما روى آورد و شما را براى خود الگو انتخاب كند از تمام بدبختى ها و شكست ها نجات يافته و كسى كه از شما روى گردان شود هلاك و نابود مى شود سخنان شما نور است و امرتان موجب رشد و كمال انسان است و هر كس بشما متمسك و چنگ بزند هدايت يافته است .
نكات مهمى كه در اين زيارت جامعه آمده است نشانگر عظمت و كمال و مقام والاى امامت است و درك اين خصوصيات از عهده فرد معمولى خارج است چون او نمى تواند انسان كامل را با ويژگيهائى كه دارد تعريف نمايد بلكه تنها امام معصوم (عليه السلام ) است كه مى تواند آيات الهى را بخوبى تفسير كرده و مقام شامخ و ارجمند آنان را با جملات شيوا و زيبا، بيان كند.
وقتى كه انسان به صفات جمال و جلال الهى مى انديشد در فضاى ذهن خويش از درك صحيح آن ها عاجز مى شود و براى هميشه تشنگى و علاقمندى را در جهت درك معارف توحيد با خود دارد چون با شنيدن صبر و يا عدالت و يا هر صفتى از صفات خداوندى مبهوت و حيران مى گردد زيرا قدرت هضم و درك آن را ندارد بهرحال هر كسى در اندرونش علاقه شديدى براى نيل به كمال مطلق و عالم معنا، احساس مى كند و در اثر رابطه مستقيم با خداى هستى ، از طريق آئين فطرت ، از ته دل ، مى خواهد تماشاگر مناظر زيبا و دلبر كن فضاى ملكوتى باشد چون آفرينش بشر در رابطه با اين حقيقت بيگانگى ندارد ولى او چگونه و تحت چه شرائطى خواهد توانست به آرزوى ديرينه خويش نائل شود؟
در پاسخ بايد گفت كه خالق متعال هيچ وقت انسان را فراموش نكرده و به تمام خواسته هايش عنايت دارد عمده ترين مسئله در ميان بندگان و خداى متعال اين است كه او باور كند پروردگارش با تمام مهر و محبت و الطاف بى پايان ، وى را زير نظر دارد وقتى كه اين موضوع براى بشر روشن گرديد مطمئن خواهد شد كه براى تحقق خواسته هاى مهم او، يعنى رسيدن به اوج كمالات و درك اسرار و عظمت الهى ، برنامه ريزى شده است خدائى كه قبل از تولد، بوسيله شير در پستان مادر، بفكر نيازهاى او بوده اما چگونه در مورد درك معارف توحيد به وى توجه نداشته است .
بهر حال ما از طريق زيارت شريف جامعه آگاه مى شويم كه خداى متعال بوسيله امامت به اين علاقه و يا خواسته و نياز مهم بشرى پاسخ داده است زيرا وجود مقدس آنان آئينه تمام نماى حقيقت توحيد است و بطور كلى اوضاع عالم غيب و فضاى ملكوتى و صفات الهى ، با وجود امامان معصوم عليهم السلام براى هر انسان علاقمند تفسير مى شود وقتى كه علم و يا صبر و عدالت الهى را مى خواهيم بفهميم علم و صبر و عدالت امام معصوم صلوات الله عليه ، ما را بدرك آن ، با تمام خصوصياتش رهنمون مى سازد بنابراين علاقه شديد انسان بخداى متعال و ديدن مناظر زيباى معنويت بوسيله امامت پاسخ داده مى شود وقتى كه در مقام آنان آمده است كه امام معصوم (عليه السلام ) ترجمه كنندگان وحى الهى است يعنى تمام برنامه هايشان حقايق الهى را تفسير مى كند پس انسان با تبعيت كامل از امامت و الگو قرار دادن آنان خواهد توانست به آرزوى قلبى خود دست پيدا كند وقتى كه حضرت على صلوات الله عليه بفرزندش ‍ توصيه مى كند كه رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) را به رهبرى قبول كن و او را الگوى خويش قرار بده ، بخاطر اينكه انسان تنها از اين مسير مى تواند به اوج كمال صعود كند و اسرار الهى را با شيوه مناسب درك نمايد و اگر نسل جوان از اين الگوى كامل پروردگار برخوردار باشد هيچ طوفانى نمى تواند فضاى روح و روان او را منهدم ساخته و زندگى او را به ياءس و نوميدى گرفتار سازد.
تذكر لازم وقتى كه به مقام امامت اشاره مى كنيم و عظمت آنان را كه در احاديث وآيات و يا ادعيه آمده است مطرح مى سازيم مقصود، نور پاك و مقدس حضرت محمد بنعبدالله (صلى الله عليه و آله ) و خاندان معصومش مى باشند يعنى چهارده اختر تابناكعالم هستى كه آئينه كامل توحيد هستند.
توحيد را چگونه به جوانان بآموزيم ؟
در مسير تربيت انسان چنان كه قبلاً توضيح داده شد لازم است واقعيات را بطور كامل و روشن براى آنان تعريف كرد تا اينكه هر موردى را بدون ابهام دريافت نمايد چون اگر شناساندن چيزى بطرز مطلوب و معقول براى او پياده نشود و بشر مسائل خود را بصورت خام و نه پخته بپذيرد چنين تربيت ضمن اينكه بحال او مفيد واقع نخواهد شد بلكه درد، و اذيت هاى غير قابل تحملى را ببار مى آورد مانند اينكه غذاى غير بهداشتى و يا نه پخته اى را در اختيار كودكى قرار داده ايم او ضمن اينكه با خوردن آن مشكل گرسنگيش برطرف نمى شود بلكه به كسالت ناگوارى گرفتار مى گردد بنابراين غذاى روحى انسان از دوران كودكى و يا نوجوانى بايد مطابق معيارهاى دينى سالم و پخته شود تا اينكه وى بتواند ضمن احساس لذت ، خود را به اجراى كامل آن موظف و مهيا سازد.
خداشناسى عمده ترين غذاى روحى نسل جوان است و براى او چيزى ضرورى تر از شناخت خدا در صحنه زندگى وجود ندارد چون تمام احتياجات وى در ظاهر و باطن در هر شرائطى از دوران عمرش ، از راه آگاهى و ايمان به خالق خويش ، تاءمين خواهد شد يعنى او بوسيله داشتن عقيده سالم و كامل به پروردگار متعال ، مى تواند نيازمنديهاى خود را بصورت زيبا جبران كند و مسير رشد و تكاملى را با اطمينان خاطر ادامه دهد.
وقتى كه خداشناسى سرمايه اصلى و نياز عمده انسان از ابتداء زندگى به حساب مى آيد و او بايد براى تمام لحظات دوران عمر ارتباط و اتصال خود را با خداى سبحان حفظ كند تا اينكه بتواند صفحات زندگى را با موفقيت و آرامش خاطر ورق بزند، در اين حال لازم است توحيد را با شيوه زيبا و شيوا، همانگونه كه در سخنان كارشناسان الهى آمده است تعريف كرد و يا بوسيله آياتى كه پروردگار متعال ، خودش را تعريف فرموده است براى جوان تعليم داد، زيرا استدلال با اين طريق مى تواند، از لغزش و انحرافات در امان باشد چون ساختمان جملات و مفاهيم آن به كلام معصوم مستند است در نتيجه غذاى موجود از سلامت و بهداشت كامل برخوردار مى باشد در اين صورت روح و روان جوان از هضم آن عاجز نخواهد بود، اما اگر روش ما در زمينه شناخت خداى سبحان ، از مسير واقعى آن منحرف گردد و بوسيله الفاظ و جملات ناهماهنگ و يا بيگانه از هدف ، مانند اصطلاحاتى كه در زبان حكماء و فلاسفه و و .... مطرح است ، بخواهيم استدلال كنيم هيچ اميدى براى تحقق يك شناخت كامل و لازم از پروردگار متعال در روح انسان تشنه و نيازمند، وجود نخواهد داشت زيرا الفاظى كه فلاسفه براى تعريف خداوند عنوان مى كنند ضمن اينكه مفيد معنائى از حقيقت توحيد نمى شود بلكه انسان را از آن خدائى كه در آئين آسمانى آمده است جدا مى كند، و اوقات او را با درهم آميختن الفاظى مانند [واجب الوجود و و .... يا تشكيك در مراتب وجود، كه خدا و مخلوقاتش را در يك تقسيم غير عادلانه قرار مى دهد و با مفهوم شدت و ضعف در مثال نور، لباس قهرمانى بر تن مى كند مثل اينكه حقيقتى را كشف نموده است غافل از اينكه اساس توحيد را در اذهان عمومى با مشكل مواجه ساخته است ] بدون كمترين فايده از دستش مى گيرد.
حضرت على صلوات الله عليه مى فرمايد:
يا مَن دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ وَ تَنَزَّهَ عَن مُجانَسَةِ مَخلُوقاتِهِ .... (79)
اى خدائى كه هستى اش دليل هستى اوست ، و ذات پاكش منزه از تجانس و شباهت به مخلوقات اوست .
آيا اين تنزه بر رد نظريه تشكيك وجود، در عرف فلاسفه شامل نمى شود؟
نكته ديگر اينكه : ما چگونه مى توانيم هستى و وجود خداى متعال را با وجود مخلوقاتش در يك رديف قرار دهيم چنانكه در فلسفه عنوان مى شود آيا وجود انسان با وجود ماشين و يا هر چيزى كه ساخته دست اوست مساوى است ؟ بنابراين ما نمى توانيم از حقيقتى كه هيچ خبرى از آن نمى توانيم داشته باشيم قاعده تساوى درست كنيم و او را [اقوى ] و سايرين ضعيف تعبير نمائيم .
در هر صورت ما وارد اين بحث طولانى نمى شويم ولى بطور اختصار اشاره كرديم تا اينكه همگان خصوصا نسل جوان متوجه اين واقعيت باشند كه تعريف خدا و استدلال بر وحدانيت او بايد مطابق آئين فطرت انجام بگيرد همانطورى كه پيشوايان معصوم عليهم السلام در طول تاريخ براى مردم انجام مى دادند.

آثار نوشتاری

ارسال پیام