چکیده :
مجموعه معارف اسلامی ما اعم از عقاید، احکام و اخلاق از طریق دو منبع کتاب و سنت دریافت میشود.در اتقان و مصونیت قرآن از تحریف و کذب و دریافت آن به صورت متواتر و قطعی، بین فریقین اتفاقنظر وجود دارد.اندکی از علماء عامه و خاصه در این موضوع تشکیک نمودهاند که در جای خود نقد و بررسی شده است، اما سنت علیرغم اهتمام اصحاب به حفظ و نگهداری آن از چنین پشتوانهای برخوردار نیست، حرکت دروغپردازی در حدیث از زمان رسول خدا به صورت کمرنگ آغاز شد و پس از حیات ایشان به ویژه در زمان امویان، گسترش یافت، صدها سخن مجعول به انگیزه سیاسی مانند خلافت و حکومت، انگیزه فرهنگی و دینی مانند پیدایش فرقههای کلامی و فقهی، غلو و تندروی، اسرائیلیات، انگیزه مالی و دنیوی چون تقرب به سلاطین، تعصبات قومی و قبیلهای، مصالح شخصی و فروش اجناس و کالا، و انگیزه خیرخواهی جاهلانه مانند ترغیب به قرائت قرآن، مستحبات و اذکار و حسن ظن به صحابه به منابع روایی ما راه یافت، مقاله حاضر به ارائه گزارشی اجمالی از عمده ترین انگیزهها و دواعی مزبور و نقد آن میپردازد.
مقدمه
با نگاهی گذرا به کتب روایی به آسانی میتوان پی برد از صدر اسلام تاکنون افرادی به انگیزهها و دواعی گـوناگون دسـت به جعل حدیث زده و مطالبی را به رسول خدا و ائمه معصومین نسبت دادهاند.گرچه روند این جریان در قرون اولیه پس از رسول خدا شتاب بیشتری داشت، اما این حرکت هرگز متوقف نگردید، و سـالهای بـعد نـیز ادامه یافت، اصل قول بـه جـعل حـدیث قطع نظر از انگیزههای مغرضانه، ناشیانه و خیرخواهانه مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی میباشد تا انجا که دهها کتاب و اثر در این مورد بـه رشـته تـحریر درآمد، تا هرچه بیشتر پیرایهها از سخنان پیشوایان مـعصوم دیـنی زدوده شده و کلمات نورانی آنان حتی با الفاظی قریب و نقل به معنی به دست آید.یکی از مباحث مهم در عرصه وضع حـدیث شـناخت عـوامل و اسباب این حرکت ناپسند است.اگرچه در اصل وضع دانشمندان اسلامی اتـفاقنظر دارند، اما در مورد انگیزهها چنین اتفاقی وجود ندارد، همچنین در اولویتبندی عوامل و اسباب جعل هریک از صاحبان نظر از منظری وارد شـدهاند، در ایـن مـقاله بر آنیم تا با پرهیز از جانبداری، عمدهترین زمینههای این ماجرا را کـاویده و بـه ترتیب اولویت به رتشه تحریر در آوریم.قابل ذکر است برخی از اندیشمندان اهل سنت که در این موضوع بـه تـحقیق پرداخـتهاند، اولین یا یکی از اصلیترین عوامل جعل را شیعه معرفی کردهاند که به نـظر تـحقیقی ادعـایی نادرست میباشد و در جای خود قابل نقد و بررسی است. 1p}
(1).ر.ک:الوضع فی الحدیث النبوی/دکتر عبد الصمد، ص 62، الوضـع فـی الحـدیث، عمر بن حسن فلاته:1/245؛المختصر الوجیز فی علوم الحدیث/دکتر عجاج خطیب، صث 252، شرح نهج البـلاغه/ابن أبـی الحدید:1/48؛السنه قبل التدوین/ سباعی، ص 195.p}
وضع در لغت و اصطلاح
لغتپژوهان برای وضع، معانی مانند:پائین آوردن، انداختن، پرت کردن، بـر زمـین گـذاشتن، کاستن از ارزش چیزی، خوار و ذلیل نمودن، بیمقدار و ناچیز کردن، تراشیدن، چسبانیدن و امثال آن ذکر نمودهاند.
بازگشت این مـعانی در کـتب لغت عربی به چهار معنی است:حطّ(پائین آوردن) 1p}، اسقاط (انداختن) 2p}، الصاق(چسباندن) 3p}، و اختلاق(تراشیدن و جعل نـمودن) 4p}، کـه بـا توجه به موارد کاربرد معنای حقیقی آن حظ و فرو نهادن است در برابر رفع که بالا بـردن و بـرافراشتن میباشد.در آیات کریمه قرآن نیز در این معنی به کار رفته مانند:
قاینان با پیـش داوری و جـانبداری شـیعه را آغازگر این جریان دانسته و شروع وضع در احادیث فضایل را به شیعه نسبت میدهند گرچه معترفند فـضائل و مـناقب عـلی و اهل بیت به حدی فراوانند که نیازی به جعل نیست و اهل بـیت را از ایـن حرکت مبرا دانسته و همه تقصیر را به گردن پیروان میاندازند، ابن ابی الحدید می ئنویسد:«ان اصل الاکـاذیب فـی احادیث الفضائل کان من جهه الشیعه»، ابن جوزی مینویسد:«فضائل علی الصحیحه کـثیره غـیر ان الرافضیه لا تقنع فوضعت له ما یـضع لا مـا یـرفع»، آنچه مهم است مصادیق و نمونههایی است کـه بـرای وضع توسط شیعه آوردهاند ما هرگز همه شیعیان را از دورغپردازی در حدیث تبرئه نمیکنیم، واضـعینی در بـین راوایان شیعه نیز بودهاند امـا تـوجه به 2 نـکته ضـروری اسـت.1.آغازگر دروغپردازی در حدیث و جعل آن شیعه نبوده، زیـرا بـه اعتراف خود مدعیان این سخن آنقدر فضایل و شایستگیهای صحیح درباره امام عـلی وجـود داشت که نیازی به جعل نـبود.2.برخی موارد و نمونههایی که بـرای جـعل ذکر نموده ازاحادیث صحیح مـستند و مـسلم است، قابل ذکر است ادله متعددی در مورد آغازگری معاویه نسبت به جعل روایـات در فـضائل خلفا، و مذمت امام علی وجـود دارد.از جـمله:ابن ابـی الحدید به نـقل از ابـو الحسن مدائنی در کتاب الاحـداث گـزارشی مفصلی را آورده مبنی بر اینکه معاویه چند مرحله از کار گزارانش خواست اقدام به منع فـضائل امـام علی و تراشیدن مناقب برای خلفا، نمایند.
مرحله 1-نـقل فـضائل و مناقب بـرای عـثمان و اعـطاء جایزه در ازای آن.
مرحله 2-نقل فضائل بـرای سایر صحابه از جمله خلفا، در برابر احادیث فضائل امام علی.
مرحله 3-برخورد با کسانی که متهم به دوسـتی بـا امام علی و اهل بیت هستند و حـذف نـام آنـها از دیوان.
مرحله 4-تـحت فـشار دادن کسانی که دوسـتدار امـام علی و خاندانش بودند و خراب کردن خانه بر سر آنان.
(ر.ک:تاریخ عمومی حدیث/دکتر محمد معارف ص 98 به بعد)p}
(1).معجم مقائیس اللغه/ابن فارس:6/117.p}
(2).مجمع البحرین/طریحی:4/406.p}
(3).مجمع البحرین/طریحی:4/406.p}
(4).تاج العروس/زبیدی:5/544.p}
(الم نـشرح لک صـدرک و وضـعنا عنک وزرک) 1p}، (حتی تضع الحرب اوزارها) 2p}، (یـضع عـنهم اصـرهم) 3p}، (ربـ انـی وضـعتها انثی) 4p}کاربردش در سایر معانی با عنایت و تناسب است.
مفهوم وضع در اصطلاح کاملا با معانی لغوی تطابق دارد و آن عبارت است از نسبت دادن سخنی جعلی و دروغین به نبی اکرم و ائمه معصومین حدیث مـوضوع به لحاظ نااستواری و بر ساختگی سزاوار طرح و پایین نهادن است و استحقاق منسوب ساختن به معصوم را ندارد، همچنین از اعتبار ساقط بوده و احتیاج به آن روا نیست، براساس معنای سوم نیز سخنی است کـه بـه معصوم نسبت داده شده و بالاخره طبق معنای چهارم سخنی تراشیده و مجعول است.
الحدیث المختلق المصنوع المکذوب علی رسول اللّه عمدا او خطا. 5p}
سخن ساخته شده و دروغین که از روی عمد یا خطا بر پیامبر نسبت داده میشود.»
تذکر چند نـکته در ایـنجا ضروری مینماید:
1.برخی مانند تهانوی و ابن حجر عسقلانی در تبیین مفهوم اصطلاحی حدیث موضوع، قید تعمد را آوردهاند و بسیاری آن را اعم از عمدی و خطایی دانستهاند، 6p}به نظر میرسد بـین عـنوان و حکم، اشتباه و خلط شده اسـت، بـدون تردید نسبت دادن هر سخنی به معصوم که او نگفته با هر انگیزهأی که باشد موضوع است گرچه حکم عمدی و سهوی آن تفاوت دارد.
2.اطلاق حدیث بر سخن مـوضوع از روی تـسامح در تعبیر بوده یا بـه مـعنای لغوی است معنی سخن، نه به معنای اصطلاحی که فعل و قول و تقریر معصوم است، حدیث آن است که از قول و فعل و تقریر معصوم حکایت نماید، آنچه را معصوم ابراز ننموده نمیتوان حدیث (1).انشراح/1-2.p}
(2).محمد/4.p}
(3).اعراف/157.p}
(4).ال عمران/36.p}
(5).اضواء عـلی السـنه المحمدیه/محمود ابو ریه:ص 119.p}
(6).الوضع فی الحدیث/فلاته:1/108.p}
اصطلاحی خواند، اطلاق حدیث بر آن از روی تسامح در تعبیر بوده و یا حدیث به معنای لغوی سخن و خبر است.
3.اهل سنت، مراد از احادیث را فقط سخن، عمل و سکوت پیامبر میدانند در صورتی کـه از نـظر امامیه، حـدیث سخن، فعل و تقریر همه معصومین است، زیرا بازگشت کلمات معصومین نیز به سخنان پیامبر اکرم میباشد 1p}.ذ
تاریخچه پیـدایش وضع در حدیث
در مورد آغاز پیدایش دروغپردازی در حدیث، دانشمندان اهل سنت و شیعه یـک داسـتان نـیستند.این اختلاف ناشی از فقدان نص صریح و ادله قطعی است.وجه مشتکر این دیدگاهها، شکلگیری احادیث موضوعه در قرن اول هجری و گسترش و رشـد آن در سـالهای بعد است. عمدهترین آراء در این مورد عبارتند از:
آغاز پیدایش وضع
1.از زمان حیات رسول خدا
2.پس از رحلت پیامبر اکرم
الف.نیمه دوم و اواخـر خـلافت عثمان
ب.سال 40 هـجری به بعد.
ج.اواخر قرن اول هجری(سال 70 به بعد)
تبیین آراء:احمد امین مصری 2p}، شیخ محمد ابو زهو 3p}، محمود ابو ریه 4p}، از دانـشمندان اهل سنت و اغلب دانشمندان شیعی اعتقادشان بر آن است که انتساب دروغ به رسول خـدا از زمان حیات آن (1).ر.ک:السنه قـبل التـدوین/محمد عجاج خطیب:ص 20، مقباس الهدایه/مامقانی:1/56، القوانین فی الاصول/میرزای قمی: 408 و علم الحدیث و مصطلحه/صبحی صالح:ص 115.p}
(2).فجر اسلام/احمد امین مصری:ص 211.p}
(3).الحدیث و المحدثون.محمد ابو زهو:ص 480.p}
(4).اضواء علی السنه المحمدیه/محمو ابو ریه:ص 65.p}
حضرت به صورت کمرنگ شروع و پس از رحلت ایشان گسترش یـافت، عدهای مانند اکرم العمری 1p}معتقدند پیدایش جعل به سالهای حکومت عثمان باز میگردد.عمری نقل میکند ابن عدیس اولین کسی است که در زمان خلافت عثمان بر رسول خدا دروغ بست 2p}.
اغلب دانشمندان حـدیث اهـل سنت مدعیاند در زمانی که مسلمانان بر محور خلافت خلفاء راشدین گرد هم آمده بودند احادیث پیامبر از هر دروغ و تحریفی پیراسته بود، نطفه جعل حدیث پس از درگیریهای علی با معاویه منعقد گردید.مصطفی سـباعی، 3p}ابـو شبهه 4p}، دکتر عجاج خطیب 5p} ...در کتابهای خود به ذکر ادله در این مورد پرداختهاند.دکتر فلاته پس از نقد و رد آرای ذکر شده نظریه جدیدی را مطرح مینماید.وی معتقد است اواخر قرن اول(ثلث آخر)وضع حدیث شروع شـد. 6p}
منکرین دروغ پردازی در زمـان حیات نورانی رسول خدا به ادلهای چون، عدالت صحابه 7p}، استبعاد وضع حدیث توسط صحابه، فقدان شواهد تاریخی 8p}استناد نمودهاند که نقد و بررسی ادله مزبور از موضوع این مقاله خارج است. 9p}
پیروان وقـوع وضـع در زمـان رسول خدا نیز ضمن نـقد و نـفی ادلهـ مخالفان، به ذکر ادله و شواهد تاریخی در این مورد پرداختهاند 10p}از جمله سخن بلند امیر المومنین که میفرماید:
«و قد کذب علی رسول اللّه فی عهده حـتی قـام خـطیبا فقال ایها الناس فقد کثر الکذابة علیّ فـمن کـذب علیّ معتمدا فلیتبوأ مقعده من النار.ثم کذب علیه من بعده اکثر مما کذب علیه فی زمانه» 1p}.
(1).بحوث فی تاریخ السـنه المـشرفه/اکرم العمری:4/5.p}
(2).همان.p}
(3).السنه و مـکانتها فی التشریع الاسلامی/سباعی:ص 76.p}
(4).اسرائیلیات واثرها فی کتب التفسیر/ابو شبهه:ص 22.p}
(5)اصول الحدیث/عجاج خـطیب:ص 415.p}
(6).الوضع فی الحدیث/فلاته:1/202.p}
(7).اصول الحدیث:ص 417.p}
(8).همان:ص 417.p}
(9).ر.ک:اخبار و آثار ساختگی/هاشم معروف حسنی:ص 120 به بعد.p}
(10).همان:ص 22 و اضواء علی السنه المحمدیه/ابو ریه:ص 65.p}
در زمان حیات رسول خدا بر او دروغ بـستند تـا آنـجا که آن حضرت ایستاد و در حال خطبه فرمود:مردم دروغگویان بر من فراوان شـدهاند، پسـ هرکس بر من دروغ بنندد، باید جایگاهی از آتش برگزیند.سپس دروغ بستن بر آن حضرت بعد از وفاتش ادامه یافت بـیش از آنـچه در زمـان حیاتش بود.
قطع نظر از آغاز پیدایش دروغپردازی در حدیث، واقعیت آن است که احادیث مـوضوع در مـیان جـوامع حدیثی اهل سنت و شیعه راه یافت و کار شناخت کلمات صحیح و نورانی معصومین را مشکل نمود.آغاز پیـدایش جـعل هـر زمان که باشد واقعیت تلخ آن است که امروز حدیث مبتلی به این بلای خـردکننده شـده است.
ائمه معصومین نیز در کلمات نورانی خود خطر جعل و دروغپردازی را متذکر شدهاند.امام علی در بیان مـفصلی کـه در پاسـخ سلیم بن قیس دارند به دسته بندی راویان حدیث به 4 گروه پرداخته و تنها یـک گـروه را بر حق میداند J2p}.
امام صادق نیز میفرماید:
«انّا اهل البیت صادقون لا نخلو من کذّاب یکذب عـلینا و یـسقط صـدقنا بکذبه علینا عند الناس» 3p}
ما اهل بیت راستگویانیم که هرگز از افراد دروغگو که بر ما دروغ مـیبستند و مـطالب صدق ما را با دروغ خود نزد مردم تنزل میدادهاند خالی نبودهایم.
عمدهترین اسباب و انگیزههای وضـع حدیث
با کـاوش و تـفحص در میان آثاری که به صورت مستقل یا ضمنی به بحث پیرامون وضع حدیث پرداخته، عـمدهترین دواعـی ایـن بلای خطرناک را میتوان به چهار انگیزه سیاسی، فرهنگی، و دینی، دنیوی و مالی و خـیرخواهی جـاهلانه برگرداند.هریک از این اسباب و انگیزهها نیز خود به اقسام ریزتری تقسیم میگردد که به اختصار به بـررسی آن میپردازیم.
(1).بحار الانـوار/محمد تقی مجلسی:2/229.p}
(2).همان.p}
(3).همان:2/250.p}
انگیزه سیاسی
کشمکشها و دگرگونیهای سیاسی در حوزه فرهنگ اسلامی پس از رحلت رسول خدا و اختلاف بـر سـر حاکمیت مسلمین بیشترین نقش را در وضع حدیث داشـت.عدم تـدوین حـدیث، منع رسمی از کتابت و نشر آن 1p}، تکیه بر حـافظه و ضـابطهمند نبودن نقل حدیث از یک سو و مصونیت قرآن از تحریف و عدم امکان دستبرد به آیـات الهـی از سوی دیگر راه نفوذ به حـوزه حـدیث را برای مـغرضان هـموار نمود.
اوج ایـن حرکت فتنهآمیز و خطرناک در دوران حاکمیت معاویه مـیباشد مـهمترین زمینههای جعل در این گستره عبارتند از:
الف)خلافت خلفاء ثلاثه
پس از وفات پیامبر اکرم دو طرز تفکر عـمده بـین مسلمانان بر سر جانشینی آن حضرت پدیـد آمد، (مکتب امامت و مـکتب خـلافت)دیدگاه نخست که ریشه در آیات قـرآن و احـادیث صحیح پیامبر مانند حدیث غدیر، ثقلین و منزلت داشت، امامت را امری انتصابی میدانست کـه بـه فرمان الهی شکل گرفته و پیـامبر تـنها وظـیفه ابلاغ را بر عـهده دارد.دیـدگاه دوم قائل به انتخابی بـودن خـلافت توسط رای مردم بود.براساس اندیشه مردم، سقیفه شکل گرفت گرچه خود بنیانگذاران آن تصریح بـه شـتابزدگی نمودند چنانکه خلیفه دوم گفت:
«کانت بیعه ابی بـکر فـلته وقی اللّه المـسلمین شـرها و مـن اتی مثلها فاقتلوه» 2p}
بیعت ابـی بکر شتابزده و ناگهانی بود خداوند مسلمانان را از شر آن حفظ نماید و هرکس به این شکل در انتخاب خـلیفه عـمل کند او را بکشید.
تثبیت رای سقیفه و دفاع از انتخاب خلفاء بـه جـای امـیر المـؤمنین بـا توجه به دهـها حـدیث در فضیلت و برتری ایشان مسلتزم اقداماتی بود که یکی از آنها وضع حدیث است.مساله نفی ارث (1).ر.ک:تدوین السنه الشـریفه/حسینی جـلالی، ص 263 و تـاریخ عمومی حدیث/مجید معارف، ص 68.p}
(2).ر.ک:مسند احمد:1/55 صحیح بخاری:10/44؛شرح ابـن ابـی الحـدید، :ج 2، ص 40؛تـاریخ خـلفاء/سیوطی:ص 67.p}
توسط انـبیاء که همه یا برخی از این سخن موضوع بود و از متفردات ابو بکر است 1p}، آغاز این حرکت میباشد دهها سخن به تصریح دانشمندان حدیث اهل سنت در فضیلت خلفاء تـراشیده شده تا به جلب قلوب عامه و مقابله با احادیث فضایل اهل بیت بپردازد.گرچه همه یا اکثر این سخنان پس از خلفا به ویژه در زمان معاویه وضع شده، اما دلیل قاطعی مبنی بـر جـعل فضایل در مورد خلفاء قبل از به قدرت رسیدن معاویه(سال 41 هجری)در دست نداریم.
در اینجا به ذکر 3 نمونه از این احادیث میپردازیم:
ترمذی از عائشه از رسول خدا نقل نمود که فرمود:لا ینبغی لقوم فیهم ابو بکر انـ یـؤمهم غیره 2p}؛ قومی که از ابو بکر در بین آنهاست سزاوار نیست پیشوایی جز او داشته باشند.
طبرانی از فضل بن عباس نقل میکند، رسول خدا فرمود:عمر معی و انا مـع عـمر، الحق بعدی مع عمر حـیث کـان 3p}؛عمر با من و من با اویم، حق پس از من با عمر است هر کجا که باشد.
ابو یعلی از ابن عمر از رسول خدا نقل میکند:ان الملائکه تستحی مـن عـثمان کما تستحی من اللّه و رسـوله 4p}؛مـلائکه از عثمان شرم میکنند همانطور که از خدا و رسولش حیا دارند.
علامه امینی در کتاب گرانسنگ الغدیر به ذکر بیش از 100 روایت در این زمینه پرداخته و آنها را به نقد کشیده است. 5p}
ب)خلافت بنی امیه
حرکت جعل حدیث در زمان خلافت مـعاویه بـه اوج خود رسید.او که بیست سال حکومت شام را در اختیار داشت و اکنون در عامه الجماعه 6p}قدرت را قبضه نموده بود برای تثبیت موقعیت خود و خاندانش و تراشیدن فضائل جعلی و دروغین و محبوبیت نزد مردم، وضع حـدیث را رسـمی (1).ابن حـجر تصریح میکند حدیث انا معاشر الانبیا لا نورث ما ترکناه صدقه، تنها از طریق ابا بکر نقل شده اسـت.الصواعق المحرقه:ص 39.p}
(2).سنن ترمذی:5/379 کتاب المناقب باب فی مناقب ابی بکر و عمر.p}
(3).المعجم الاوسط/طبرانی:3/300 حـدیث شـماره 2650.p}
(4).تاریخ الخـلفاء:ص 138.p}
(5).ر.ک:الغدیر/امینی:5/240 به بعد.p}
(6).سال 41 هجری که قدرت را به دست گرفت و رقبای خود را کنار زد.p}
نمود، به تصریح ابن ابی الحدید او طی چـند مـرحله به کارگزاران خود رسما ابلاغ نمود آنچه فضیلت میتوانید برای خلفاء جعل کـنید در مـقابل نـقل فضائل علی را ممنوع و نشر اکاذیب را بر ضد آن حضرت آزاد گذاشت 1p}.
موارد جعل حدیث در این زمان عبارتند از:
1.مشروعیت سـلطنت و جایگزینی آن بجای خلافت.مانند:الخلافه بالمدینه و الملک بالشام 2p}؛خلافت در مدینه و سلطنت در شام است.
2.حذف فضائل امام عـلی و جعل حدیث در مذمت آن حـضرت.در ایـن باب گاه به تحریف معنوی کلمات پیامبر پرداختند، گاه به تحریف لفظی و نقل شان نزول آیات درباره دیگران روی آوردند، چنانکه سمره بن جندب مبلغ گزافی گرفت تا آیه(و من النـاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللّه) 3p}را که در لیله المبیت در شان علی نازل شده در شان ابن ملجم بداند 4p}.
در مواردی احادیث فضائل آن حضرت را دست کاری نمودند.به عنوان مثال حدیث:»انا مدینه العلم و علی بـابها...» 5p}را بـه این صورت نقل کردند که«انا مدینه العلم و ابو بکر اساسها و عمر حیطانها و عثمان سقفها و علی بابها» 6p}؛من شهر علم هستم و ابو بکر پایه آن و عمر دیوار و عثمان سقف و علی در آن اسـت.علامه عـسکری ضمن تصریح به ساختگی بودن حدیث میگوید:«سقف داشتن یک شهر امری غیر معقول است» 7p}.
واضعین درباره معاویه به این شیوهها اکتفا ننموده و رسما در مذمت آن امام همام دست به جعل حـدیث زدنـد مانند:
(1).شرح نهج البلاغه/ابن ابی الحدید:3/15؛ر.ک:اصول الحدیث/عبد الهادی فضلی:ص 136 و 137.p}
(2).اضواء/ابو ریه:ص 129.p}
(3).بقره/207.p}
(4).شرح ابن ابی الحدید:1/361.p}
(5).اسد الغابه/ابن اثیر:4/22:تاریخ الخلفاء/سیوطی:ص 152.p}
(6).الصواعق المحرقه/ابن حجر:ص 34.p}
(7).نقش ائمه در احیاء دین/سید مرتضی عسکری:6/36.p}
عروه بن زبیر از عائشه نقل میکند:«کنت عند رسول اللّه اذا اقبل العباس وعـلی فـقال یـا عائشه هذین یموتان علی غـیر مـلتی او قـال دینی» 1p}؛نزد رسول خدا بودم که عباس و علی از دور پیدا شدند. رسول خدا فرمود این دو تن بر غیر ملت یا دین مـن میمیرند.
این سـخنان مـجعول در برابر دهها و صدها حدیث صحیح در فضیلت امام عـلی هـرگز تاب مقاومت نداشت اما برای مدتی افکار عمومی را دچار تشویش و گاه تردید مینمود.
3.فضیلت تراشی برای معاویه:دهها سخن مجعول در فضیلت مـعاویه وضـع شـد که به تصریح ابو ریه از قول اسحاق بن راهویه شـیخ بخاری:«لم یصح فی فضائل معاویه شی» 2p}؛در فضائل معاویه چیزی صحیح نیست، مانند(عن عباده بن الصامت قال اوحی اللّهـ تـعالی الیـ النبی: استکتب معاویه فانه امین مامون») 3p}خدا به پیامبر وحی نـمود(برای نـگارش وحی)از معاویه تقاضای کتابت کن همانا او امین و مامون است، علامه امینی به نقد این افترائات پرداخـته اسـت. 4p}
4.احادیثی در بـرتری شام و مردم آن:به دنبال انتقال مرکز حکومت از کوفه به شام معاویه تـلاش نـمود مـزیت و تقدسی برای آن طبقه بتراشد ازاینرو روایات متعدد جعل شد که شام سرزمین برگزیده و مـردم آن شـمشیر خـدا هستند.شام قریه ابدال و نیکان است، ابدال 30 یا 40 نفرند که در شام زندگی میکنند هرگاه یـکی بـمیرد، خداوند دیگران را بر میگزیند. 5p}
ج)خلافت بنی عباس
بنی عباس پس از حذف امویان از صحنه حکومت و قبضه نمودن قـدرت بـرای جـلب توجه عامه مردم، تثبیت خلافت خود، تضعیف مخالفان، مشروعیت بخشیدن به زمامداری خویش و عـقب (1).رحـ نهج البلاغه/ابن ابی الحدید:1/258.p}
(2).اضواء علی السنه المحمدیه/محمود ابو ریه:ص 128 پاورقی.p}
(3).اللائلی المصنوعه/سیوطی:1/384.p}
(4).ر.ک:الغدیر/امینی:5/476.p}
(5).اضواء/ابو ریه:ص 129.p}
نماندن از دیگران به جعل حـدیث روی آوردنـد.روایات مـوضوع در این دوران نیز در چند محور میباشد:
1.تایید اصل خلافت عباسیان، مانند:«عن ابن عباس عن ابیه ان النبی قال للعـباس و عـلی عنده:یکون الملک فی ولدک ثم التفت علی فقال:لا یملک احد من ولدک» 1p}؛ابـن عـباس از پدرش نـقل میکند رسول خدا به عباس فرمود در حالیکه علی نیز نزد آن حضرت بود: سلطنت در فرزندان تـوست سـپس مـتوجه علی شد و فرمود:هیچ یک از فرزندان تو عهدهدار سلطنت نخواهند شد.
2.تایید اشخاص و خلفاء بـه نـام، مانند:یخرج رجل من اهل بیتی عند انقطاع الزمان و ظهور الفتن یقال له السفاح 2p}؛به هنگام ظهور فـتنهها و در آخـر الزمان مردی از اهل بیت من آشکار میشود که به او سفاح گفته میشود.
3.تایید شـهرهای مـحل خلافت عباسیان، ابن جوزی حدیث مفصلی را در تـایید شـهرهای خـراسان و اطراف آن آورده است، بخشی از آن چنین است:ان للّه مـدینة بـخراسان یقال لها طوس و ایّ رجال بطوس، مومنون لا تاخذهم فی اللّه لومة لائم یقومون للّه بطاعة و یـحبون سـنة نبیه محمد 3p}...همانا برای خـدا شـهری است در خـراسان بـه نـام طوس، چه مردانی هستند در طوس، مـومنند و در راه خـدا از هیچ سرزنشی نمیمانند، برای اطاعت الهی قیام مینمایند و سنت پیامبرش را دوست میدارند.
انگیزه دیـنی و فرهنگی
با گـذشت زمان، دواعی و انگیزههای دروغپردازی در حدیث تـنوع و گوناگونی یافت، یکی از انـگیزههای خـطرناک به این بار دین و فـرهنگ را مـورد هجمه قرار داده بود، انگیزه فرهنگی و دینی بود، این بار واضعان اصول و فروع دیـن را بـه سخریه گرفته و هر کجا کـم آوردنـد از حـدیث برای (1).الموضوعات/ابن جوزی:2/282.p}
(2).تاریخ الخـلفاء/سیوطی:ص 226 و اضـواء/ابو ریه:ص 136.p}
(3).الموضوعات/ابن جوزی:2/323.p}
تایید عقاید و آراء خود در اصـول و فـروع دین مایه گذاشتند.انگیزه مزبور را در چند بخش مورد بررسی قرار میدهیم.
1.فرقههای و نحلههای گوناگون
در مدتی کوتاه پس از رحلت رسـول خـدا و اواخر عمر صحابه، اندیشهها و افکار گـوناگون در حـوزه فرهنگ اسـلامی شـکل گـرفت.هر مذهب و گروه خود را حـق دانسته و سایر آراء و مذاهب را باطل میخواند، این اختلافات گاه به درگیریهای فیزیکی و جنگ منتهی میشد و افـرادی بـر سر عقیده خویش جان باختند.حکومتها نـیز در شـلعهوری ایـن آتـش مـوثر بودند و از کنار آن مـنافع خـویش را میجستند.صاحبان این آراء و مذاهب برای مشروعیت بخشی و استوارسازی دیدگاههای خود علاوه بر تاویل ناروا از آیات قرآن دسـت بـه جـعل حدیث میزدند، زیرا این عمل، مؤونه کـمتری داشـت.افرادی هـم بـودن کـه در هـر دوران دین را به دنیا فروخته و برای هر مطلبی که میپسندیدند سخنی را به رسول خدا نسبت میدادند، عمدهترین فرق عبارتند از:
الف)فرقههای کلامی:مقصود گروههایی هستند که از نظر اعتقادی با یکدیگر اخـتلاف داشتند.هر کدام برای ایمان، صفات خدا، اختیار و جبر، شر و...عقیدهای را ابزار میکردند، به عنوان مثال، معتزله 1p}که به قدریه نیز معروفند انسان را یکسر آزاد و مختار میخواندند و خدا را از هر دخالتی در اعمال بـشر جـدا دانستند.آنان مرتکب کبیره را خالد و جاودان در آتش دانسته و کلام الهی را مخلوق میخواندند، از اینرو در تایید عقاید خویش احادیثی را جعل نمودند، از جمله حدیثی که جعفر بن حسن از ابی امامه نقل میکند رسـول خـدا فرمود:
«اذا کان یوم القیامه جمع اللّه الاولین و الاخرین فی صعید واحد، فالسعید من وجد لقومه موضعا فینادی مناد من تحت العرش الا من برا ربه مـن ذنـبه فلیدخل الجنه» 2p}؛
(1).رئیس معتزله و اصل بـن عـطاء است که از مجلس حسن بصری جدا شد، آنان را اصحاب عدل و توحید و قدریه هم میگویند. آنها گروههای مختلفی دارند مانند:واصلیه، هذیلیه، نظامیه، خابطیه، حدئیه، بـشریه، مـعمریه، هشامیه، جاحظیه و...(ملل و نـحل/ شهرستانی:1/43).p}
(2).الموضوعات:1/447.p}
هنگامیکه روز قـیامت میشود خداوند گذشتگان و آیندگان را در یک سرزمین جمع میکند، پس سعادتمند کسی است که برای خود جای پایی بیابد، در این هنگام منادی ندا میدهد از زیر عرش الهی، آگاه باشید هرکس خدا را از گـناه خـودش تبرئه کند پس باید وارد بهشت گردد.
ابن جوزی حدیث را موضوع خوانده و مینویسد:جعفر بن حسن قدری بوده و آنرا جعل نموده است 1p}.
در مقابل حدیث طولانی را در مورد بحث و گفتگوی ابابکر و عمر در موضوع قدر آوردهاند که رسـول خـدا فرمود:یا ابـا بکر ان اللّه لو لم یشا ان یعصی ما خلق ابلیس... 2p}؛خدا اگر میخواست معصیت نشود شیطان را نمیآفرید.
ابن جوزی تصریح میکند حـدیث را یحیی ابو زکریا وضع کرده است که دجال این امت اسـت. 3p}
افرادی بـودند کـه ایمان را معرفت به خدا و کفر را جهل به خدا میدانستند و معتقد بودند ایمان فزونی و کاستی ندارد، قابل کـم و زیـاد نیست، عمل نیز به حوزه ایمان راه ندارد.روایتی در تایید آنان جعل شد، افرادی هـم در مـقابل روایـاتی در ذم آنها وضع نمودند.
ابن جوزی در الموضوعات بابی را گشوده، و 5 حدیث جعلی را تحت عنوان باب فی ان الایمان لا یزید و لا یـنقص آورده است 4p}، مانند:
قال رسول اللّه الایمان لا یزید و لا ینقص 5p}
ایمانی فزونی و کاستی ندارد.
در برابر احادیث نقل شده که رسـول خدا فرمود:
الایمان قول و عمل یـزید و یـنقص و من قال غیر ذلک فهو مبتدع 6p}؛
(1).الموضوعات:1/447.p}
(2).همان، ص 449.p}
(3).همان، ص 450.p}
(4).همان، ص 194.p}
(5).همان، ص 192.p}
(6).همان، ص 192.p}
ایمان سخن و عمل است افزونی و کاستی دارد و هرکس غیر از این بگوید بدعتگزار است، چگونه ممکن است کلماتی نقیض هم از رسول خدا صادر شده باشد؟
ابن جوزی طرق حدیث را موضوع خـوانده است 1p}.
ب)تایید فتاوی و فرقههای فقهی:با پیدایش مکاتب فقهی گوناگون پیروان هر دیدگاه در تایید صاحبان مکتب یا فتوای آنان دست به جعل حدیث زدند.به عنوان مثال، به پیامبر خدا(ص)نسبت دادهاند که فرمود:من رفـع یـدیه فی الصلاه فلا صلاه له؛هرکس دستش را در نماز بالا ببرد، نماز او صحیح نیست. 2p}
احادیث موضوعه در این زمینه گاه تا مرز تضاد و تعارض پیش میرود 3p}.
2.پیدایش اندیشه غلو 4p}و تندروی در فرهنگ اسلامی
از خطرناکترین جریانهای فرهنگی در زمـینه جـعل حدیث، پیدایش غلات در حوزه روایی فریقین است.غلو، ریشه در اندیشه یهودی و مسیحی دارد.قرآن کریم ضمن نهی از غلو توسط اهل کتاب با خطاب:(یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم) 5p}.عقیده یهود در پسـر خـدا خواندن عزیر و عقیده نصاری در فرزند خدا خواندن عیسی را مذمت میکند 6p}.
روایات متعددی نیز از ائمه معصومیت در نفی و پرهیز از غلو رسیده است، مانند:
رسول خدا(ص)فرمود:«ایاکم و الغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بـالغلو فـی الدیـن» 7p}
بپرهیزید از غلو در دین همانا افرادی کـه قـبل از شـما بودند به علت غلو در دین خود نابود شدند.
(1).الموضوعات:2/207.p}
(2).الموضوعات، 2/387.p}
(3).همان.p}
(4).غلو بر وزن فعول مصدر فعل(غلی یغلو)به معنای افراط، ارتفاع، تجاوز از حد و بالا رفتن است، غـال بـه مـعنای گران و بالا رفتن قیمت چیزی بیش از حد مـعمول اسـت غلیان نیز درباره مایعات گویند هرگاه به جوش آیند و در حد خود نگنجد.(مفردات راغب اصفهانی:ماده غلی).p}
(5)مائده/77 و نساء/171.p}
(6).توبه/30.p}
(7).وسائل الشیعه/حر عاملی:14/246، ص 14.p}
غلات هم منتسب بـه شـیعه هـستند هم اهل سنت، فرقههای گوناگونی نیز دارند که در کتب مـلل و نحل گزارش تفصیلی آن آمده است 1p}.عمدهترین افکار غلات به ویژه در حوزه فرهنگ شیعی عبارتند از:اعتقاد به الوهـیت یـا نـبوت ائمه معصومین، اعتقاد به حلول، اعتقاد به تناسخ، قائل شدن عـلم غـیب مطلق یا تفویض محض برای ائمه، عقیده به مهدویت برخی افراد و توجیه احکام دینی مانند نـماز و روزه.
ائمه مـعصومین ضـمن نفی عقاید باطل غلات و اعلام انزجار از آنها، به تبیین عقاید صواب و درسـت مـیپرداختند.آنها را کـافر خوانده و از ولایت خدا و رسولش خارج میدانستند. 2p}
آنان برای جذب عموم مردم و مشروعیت بخشیدن به عـقاید بـیپایه و نـااستوار خویش گاه حدیث کامل جعل نموده و در بسیاری از موارد مطالب نادرست را وارد احادیث معصومین مینمودند(اصطلاحا«دس»نامیده مـیشود 3p})تـا مدعای آنها را برساند.چنانکه امام صادق فرمود:هر نوع غلوی در کتب پدرم یافتید، بدانید از آن مواردی اسـت کـه مـغیره بن سعید در کتب پدرم به صورت مخفیانه جای داده است. 4p}
غلات در احکام شرعی نیز تصرف مـینمودند و بـه دلخواه خود آن را تاویل میکردند.به عنوان مثال:ابو الخطاب(از غالیان زمان امام صادق)فرمان به تـرک جـمیع فـرائض از جمله نماز داد و گفت:من عرف الامام فقد حل له کل شیء کان حرم علیه:هرکس امام را بـشناسد آنـچه بر او حرام بود، حلال میشود.
در اینجا به ذکر یکی از احادیث جعلی که تـوسط عـمرو بـن شمر از غالیان مشهور وضع شده میپردازیم:در تفسیر آیه شریفه:(و ما امروا الا لیعبدوا اللّه مخلصین له الدین حـنفاء و یـقیموا الصـلاه (1).رک:المقالات و الفرق/سعد بن عبد اللّه بن خلف الاشعری(م/299 ق.)؛فرق الشیعه/ابو محمد الحسن بـن مـوسی نوبختی(م /اوائل قرن چهارم)؛مقالات الاسلامیین/علی بن اسماعیل اشعری(م/330 ق)؛الملل و النحل/محمد بن عبد الکریم شهرستانی (م/548).p}
(2).بحار الانوار/مجلسی:25/328، ح 2.p}
(3).ر.ک:الوضع و الوضاعون فـی الحـدیث النبوی/عبد الصمد:ص 98.p}
(4).اختیار معرفه الرجال/محمد حسن طوسی:ص 147.p}
و یؤتو الزکاه وذلک دین القیمه) 1p}روایتی آوردهـ کـه(فالصلاه و الزکه علی بن ابی طالب و ذلک دین القـیمه قـال:هی فـاطمه) 2p}.
امام رضا در سخن بلندی که ابراهیم بن ابـی مـحمود از ایشان نقل نموده، روایات جعل شده درباره اهل بیت را به 3 بخش غلو، تـقصیر در مـورد اهل بیت و تصریح به عـیوب دشـمنان تقسیم نـموده اسـت، سـپس تصریح میفرماید:هرکس این مطالب را بشنود مـا را بـا نام و نشان سرزنش مینماید. 3p}
3.اندیشههای وارداتی به حوزه فرهنگ اسلامی
بدنبال شکاف ایجاد شده بـین قـرآن و عترت، تعدد مرجعیت فکری مردم، مـنع نگارش حدیث و ضابطهمند نـبودن نـقل حدیث، جریانهای فکری و فرهنگی بـه حـوزه دین راه یافت، افرادی با سابقه غیر اسلامی(کفر یا سایر ادیان)به ظاهر لبـاس اسـلام پوشیده و افکار و عقاید قبلی خـود را بـه نـام حدیث بر عـقاید مـسلمانان تحمیل نمودند.مانند:
الف)زنادقه 4p}:آنان که اعـتقادی بـه خدا و قیامت نداشتند وارد شهرهای مسلمانان شده و با تشبه به اهل علم وضع حدیث مـیکردند 5p}.
عبد الکـریم بن ابی العوجا از زنادقه مشهور وقـتی بـه فرمان مـحمد بـن سـلیمان تصمیم بر اعدامش شـد گفت 4000(چهار هزار)حدیث جعل نمودهام گرچه آمار گزافی است اما اصل آن قطع نظر از آمار، درسـت است.
(1).بینه/5.p}
(2).تاویل الایات/استرآبادی:2/83.p}
(3).الاخبار الدخـیله/تستری:ص 216.p}
(4).در مورد لفظ زندقه برخی گفتهاند فـارسی اسـت کـه مـعرب گـردیده، گفته شده اصـل آن زنـدوین یعنی دین زند است.و قیل معناها التفسیر و التاویل/زبیدی گوید:الصواب نسبته الی الزند و هو کتاب مانی المجوس...تاج العـروس/زبیدی:ماده «زندیق».p}
(5).المجروحین:ابن حبان:1/62.p}
سیف بـن عـمرو تمیمی یکی دیگر از چهرههای خطرناک زنادقه اسـت کـه عـلاوه بـر وضـع حـدیث صدها صحابی، تابعی، سرزمین، نامه، شهر، جنگ طبق ذهنیت خود تراشیده است 1p}.
ب)اسرائیلیات 2p}:اسرائیلیات نمایانگر عقاید، آراء و افکاری است که یهودیان وارد فرهنگ اسلامی نمودند، امروزه در معنای وسیعتر یعنی هـمه عقاید غیر اسلامی، افسانهها و خرافات که از طریق غیر مسلمانان اعم از یهود، نصاری و مجوس وارد حوزه معارف اسلامی گردیده است.ذهبی اسرائیلیات را اصطلاحی دانسته که متاخرین به کار بردهاند و در بین متقدمین کاربرد نـداشته اسـت. 3p}
عمدهترین علل رخنه و نفوذ اسرائیلیات را میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود:
1.ضعف علمی و فرهنیگ جامعه عرب:یهودیانی که به ظاهر لباس اسلام پوشیده بودند به دلیل آگاهی با کتب عهد عتیق اطلاعاتی نسبت بـه آفـرینش، تاریخ انبیاء گذشته، بهشت و جهنم و...داشتند گرچه سره را با ناسره آمیخته و مطالب را اغلب غیر واقعی نقل میکردند، اما برای اعراب حجاز که آگـاهی از ایـن امور نداشتند جاذبه داشت و بـه نـام اسلام و پیامآور آن نقل مینمودند.
2.منع نگارش رسمی حدیث:قریب یک قرن رسما از نگارش حدیث پیامبر خدا ممانعت به عمل آمد، عایشه گوید:«پدرم ابو بکر 500 حدیث از رسول خـدا را جـمعآوری نمود و شبی را صبح کـرد بـه من گفت:دخترم احادیثی را که نزد توست بیاور، وقتی آوردم آنها را سوزاند، گفت:چرا سوزاندی؟گفت:ترسیدم بمیرم و این احادیث نزد ما باشد...» 4p}.
در زمان خلیفه دوم این عملیات جدیتر شد، او از قدرت حکومتی نیز در این راسـتا بـهره جست و بخشنامه رسمی کرد هرکس از رسول خدا حدیثی ثبت کرده باید آن را محو کند. 5p}
(1).ر.ک:نقش ائمه در احیاء دین/سید مرتضی عسکری:7/11، درس هفدهم به بعد.p}
(2).اسرائیلیات جمع اسرائیله منسوب به اسرائیل است.اسرائیل از القاب حضرت یعقوب فـرزند اسـحاق و نوه حـضرت ابراهیم است. اسرائیل مرکب از اسری به معنی عبد و بنده یا برگزیده و ایل به معنای اللّه و پروردگار میباشد، یـعنی عبد و بنده خدا. (الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث/ذهبی:ص 71 با تلخیص).p}
(3).همان:ص 74.p}
(4).تدوین السنه الشریفه/حسینی جـلالی:ص 263.p}
(5).جامع بـیان العـلم و فضله/ابن عبد البر:1/77.p}
با بررسی سخنان مانعین نگارش حدیث 4 انگیزه اصلی از این حرکت به دست میآید:
الف-پرهیز از اختلاف مسلمانان، ب-جلوگیری از نـسبت خـلافت دادن به رسول خدا، ج-کفایت قرآن برای هدایت مسلمانان، د-ترس از ترک قرآن و خلط احـادیث بـا آن.
دو تـوجیه نخست از سخنان ابو بکر استفاده میشود، توجیه سوم مشترک بین او و عمر است، و توجیه چهارم از عـملکرد و سخنان عمر به دست میآید، هیچ یک از توجیهات فوق قابل پذیرش نیست و در جـای خود قابل نقد و بـررسی اسـت، آنچه مهم است با برداشته شدن منع نگارش در سالهای بعد(اواخر قرن اول)میدان وسیعی برای جعل حدیث توسط دروغپردازان پیدا شد 1p}.
3.حمایت معاویه از مروجین اسرائیلیات:عامل قوی دیگری که موجب شد سیل اسرائیلیات بـه حوزه فرهنگ اسلامی راه یابد به قدرت رسیدن معاویه در شام و میدان دادن او به کعب الاحبارها بود.تعدادی از مشاورین او از میان رومیان انتخاب شده بودند، مانند:سرجون دبیر و نویسنده مخصوص دربار که بعدها در دربار یزید شغل دبـیری را ادامـه داد.معاویه کعب الاحبارها بود.تعدادی از مشاورین او از میان رومیان انتخاب شده بودند، مانند:سرجون دبیر و نویسنده مخصوص دربار که بعدها در دربار یزید شغل دبیری را ادامه داد.معاویه کعب الاخبار را به عنوان دانشمندی اسلامشناس و مـفسری آشـنا به قران به جامعه معرفی نمود.او نیز آنچه توانست به جعل حدیث پرداخته و مطالب یهودی(اسرائیلیات)را وارد نمود. 2p}
مهمترین شخصیتهای گسترشدهنده اسرائیلیات عبارتند از:کعب الاحبار 3p}، ابا هریره 4p}، وهب بن منبه 1p}که ذیـلا بـه نمونههایی از مجعولات توسط آنان اشاره میکنیم:
(1).ر.ک:تاریخ عمومی حدیث/مجید معارف:ص 175.p}
(2).ر.ک:اضواة علی السنه المحمدیه/محمود ابو ریه:ص 171.p}
(3).کعب بن ماتع حمیری یمانی با کنیه ابو اسحاق از یهودیان یمن که زمان ابو بکر یا عـمر اسـلام آورد.او بـرای اسلام آوردن خود نیز داستانی جـعل نـمود.در دسـتگاه خلافت عثمان نیز کعب از صاحبنظران و مفسران محسوب میشد.ابا ذر در مجلسی عصا را بر سینه او کوبید و گفت:«أی پسر یهودی چه چیز به تو ایـن قـدر جـرات داده درباره دین ما سخن بگویی».متاخرین از اهل سنت مـانند رشـید رضا، احمد امین و ابو ریه او را مذمت نموده و از حیله گرانی میدانند که به نام اسلام، اهداف خود را پیش برد حـتی بـرخی او را از عـوامل قتل خلیفه دوم دانستهاند.(ر.ک:الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث/ذهبی:ص 167؛مروج الذهب/مسعودی:2/340؛الاصابه/ابن حجر:5/323؛فجر الاسـلام/احمد امین:ص 161، نقش ائمه در احیاء دین/سید مرتضی عسکری:6/104.p}
(4).عبد الرحمان بن صخر با کنیه ابو هریره پس از جنگ خیبر در سال هفتم هـجری مـسلمان شـد.او گربه کوچکی داشت که با آن بازی میکرد از اینرو او را ابا هریره گـویند، هـمچنین به شیخ المضیره هم معروف است(مضیره غذایی لذیذ و ترش مزه است ازp}
1.کعب از رسول خدا نقل نموده کـه خـمس مـدائن من مدن الجنه، بیت المقدس و حمص، دمشق و جبرین و ظفار الیمن 2p}؛5 شهر از شـهرهای بـهشت اسـت؛بیت المقدس، حمص، دمشق، جبرین و ظفار الیمن.(کعب قبل از هجرت به مدینه در ظفار الیمن زندگی مـیکرده است).
2.روی مـسلم عـن ابی هریره، اخذ رسول اللّه بیدی فقال:خلق اللّه التربه یوم السبت و خلق فیها الجبال یـوم الاحـد و خلق الشجر یوم الاثنین و خلق المکروه یوم الثلاثاء و خلق النور یوم الاربعاء و بـث فـیها الدواب یـوم الخمیس و خلق ادم بعد العصر من یوم الجمعه فی آخر الخلق من آخر ساعه مـن سـاعات الجمعه فیما بین العصر الی اللیل 3p}؛
روزی رسول خدا دست مرا گرفت و فرمود:خداوند خاک را روز شـنبه آفـرید، روز یـکشنبه کوهها را بر روی آن خلق نمود، روز دوشنبه درختان را آفرید، روز سه شنبه چیزهای ناپسند و مکروه را خلق نـمود، روز چـهارشنبه نور را به وجود آورد و روز پنج شنبه جنبدگان را بر روی کره زمین پراکنده ساخت و سـرانجام هـنگام عـصر روز جمعه آدم را خلق نمود در آخرین ساعت روز جمعه ما بین عصر و شب.
قگوشت و شیر با چاشنیهای متعدد).او عنصر نـان بـه نـرخ روز خور و مشتت در رای است، در زمان خلیفه اول و دوم جلوه چنانی ندارد.عصر عثمان عصر شکوفایی اوسـت.او بـه شدت تحت تاثی کعب الاحبار بود.کعب الاحبار در مورد او میگفت: «کسی را نیافتم در قرائت تورات آگاهتر از ابا هـریره».(ر.ک:اضواء عـلی السنه المحمدیه و شیخ المضیره/ابو ریه).p}
(1).ابو عبد اللّه وهب بن منبه اهل صنعای یـمن اسـت.در سال 34 هجری متولد شد او به شدت تـحت تـاثیر یـهودیان یمن بود خود مدعی است 92 کتاب خـوانده کـه همه آنها کتب آسمانی بوده است.ذهبی در مورد او مینویسد:«کان ثقه صادقا کثیر النقل مـن کـتب الاسرائیلیات».رشید رضا ضمن کوبیدن او مـینویسد:«از مـیان کسانی کـه اسـرائیلیات را روایـت میکنند وهب بن منبه و کعب الاحـبار بـدترین، ریاکارترین و نیرنگبازترین آنها هستند به گونهای که هیچ خرافهأی در کتب تفسیری و تـاریخی پیـرامون آفرینش پیامبران و اقوامشان، فتنهها، رستاخیر و آخـرت به کتب تفسیر و تـاریخ اسـلام وارده شده است، مگر اینکه ایـن 2 نـفر را اثری در آن باشد.(ر.ک:الاسرائیلیات و اثرها فی التفسیر/رمزی نعناعه:ص 184 اضواء علی السنه المحمدیه:ص 714؛طبقات الکبری/ابن سعد:5/543).p}
(2).تاریخ مـدینه دمـشق/ابن عساکر:ج 1، ص 211.p}
(3).اضواء علی السنه المحمدیه/ابو ریـه:ص 209.p}
ابن کـثیر و دیـگران تصریح نمودهاند ابـا هـریره این مطلب را از کعب الاخـبار گـرفته و مخالف نص قرآن در آفرینش آسمانها و زمین در شش روز است. 1p}
3.وهب بن منبه در مورد درختی که آدم و حـوا از نـزدیک شدن به آن نهی شدند روایـتی بـه این مـضمون نـقل نـموده است:«آن درخت میوهای اسـت که فرشتگان از آن میخورند تا جاودان بمانند و آنگاه که شیطان درصدد برآمد آدم و حوا را فریب دهد در شـکم مـاری که دارای چهار دست و پا همانند شتری راهـوار و از بـهترین مـخلوقات چـرنده بـود، داخل شد، چـون مـار به بهشت درآمد شیطان از شکم او بیرون آمده از میوه درخت برگرفت و بدان وسیله ایشان را گمراه ساخت...» 2p}
4p}.شبهه افـکنی در اعـتبار قـرآن(اخبار تحریف)
بحث از تحریفناپذیری قرآن سابقهأی کهن دارد، از دیر زمان شـبهه تـحریف قـرآن از سـوی دشـمنان دانـا و دوستان غافل مطرح بود.و همواره دستاویز افرادی برای کوبیدن مسلمانان به صورت عام و شیعه به صورت خاص قرار گرفته است.کتب متعددی در این زمینه به رشته تحریر درآمـده، مولفین مغرض سعی نمودهاند پیرایه تخریف را به شیعه نسبت دهند در مقابل افرادی نیز به دفاع پرداخته و آثار ارزشمندی در زدودن این شبهه نوشته و پاسخ ادعای گزاف مغرضین را دادهاند به ضرورت عقلی و ادله نـقلی قـطعی، قرآن مصون از تحریف بوده و خدای تعالی بر حفظ آن وعده داده است(انا نخن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) 3p}.
دهها حدیث صحیح به صراحت یا دلالت ضمنی در اعتبار قرآن وارد شده که هرگونه تحریف را از آن نفی مـینماید، و در جـای خود قابل نقد و بررسی است 4p}.
(1).شیخ المضیره/ابو ریه:ص 97.p}
(2).قانوت تفسیر/سید علی کمالی دزفولی:ص 465.p}
(3).حجر/9.p}
(4).ر.ک حدیث ثقلین، کتاب غایه المرام/بحرانی، باب 28، احادیث عرضه بر قرآن، کافی/کلینی:1/69 بـاب الاخـذ بالسنه و شواهد الکتاب.p}
بزرگان شیعه در طول تـاریخ مـانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، کاشف الغطاء، فیض کاشانی، حر عاملی، محقق کرکی، علامه امینی، علامه طباطبائی، امام خمینی و... بر مـصونیت قـرآن از تحریف تصریح داشتهاند 1p}.
بررسی مـجموع روایـات تحریف تحقیق مستقلی را میطلبند.برخی محققین معاصر به این نقد پرداخته و روایات را مورد بررسی قرار داده اند. 2p}
از نکات اساسی که تذکرش در این گفتار ضروری مینماید آن است که یکی از انگیزههای وضع حدیث، قـداست شـکنی از قرآن و ایجاد شبهه در اعتبار آن بود که توسط ملحدان و معاندین که به ظاهر لباس اسلام پوشیده بودند این روایات جعل گردید، گرچه بسیاری از روایاتی که ادعای تحریف در آنها شده از نظر سـند مـشکل چندانی نـدارد بلکه در فهم و دلات آن دچار اشتباه شدهاند و موضوع ربطی به تحریف ندارد، اما در میان روایات تحریف، مـواردی یافت میشود که ساخته و پرداخته واضعین و جاعلین است و مع الاسف در مـنابع اسـلامی راه پیـدا کرده است، سند این روایات ضعیف بوده و قابل اعتماد نمیباشد، مانند:
1.از جابر بن یزید جعفی نقل شده کـه امـام باقر در مورد آیه شریفه(ربنا اغفر لی و لوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب) 3p}فرمود:در این آیـه کـلمهأی تـوسط نویسندگان تصحیف شده، در واقع ابراهیم گفته است:رب اغفر لی و لولدی و مراد از«ولدی»اسماعیل و اسحاق است. 4p}روایت فوق مـقطوع السند میباشد.
علاّمه طباطبایی در مورد این روایت مینویسد:ظاهر این روایت این است که چون پدر ابـراهیم کافر بوده اینچنین قـرائت شـده است، لکن این روایت ضعیف است و نمیتوان به آن اعتماد کرد 5p}.
(1).ر.ک:صیانه القرآن من التحریف/محمد هادی معرفت:ص 60 به بعد.p}
(2).ر.ک:پایان نامه کارشناسی ارشد با نام بررسی و نقد روایات تحریف در کتاب فصل الخطاب/محسن بیات، تربیت مـدرس و سلامه القرآن من التحریف/دکتر فتح اللّه محمدی.p}
(3).ابراهیم:41.p}
(4).تفسیر عیاشی، 2/252.p}
(5).المیزان/طباطبائی:12/80.p}
2.عن عبد اللّه بن سنان قال:قرات عند ابی عبد اللّه(کنتم خیر امه اخرجت للناس)فقال ابو عبد اللّه خیر امة یقتلون امیر المومنین و الحسن و الحسین فقال القاری:جعلت فداک کـیف نـزلت؟قال: نزلت«خیر ائمه اخرجت للناس...»؛عبد اللّه بن سنان گوید نزد امام صادق آیه را چنین خواندم: «کنتم خیر امه»امام با تعجب پرسید بهترین امت؟کسانی که امام علی، امام حسن و امام حسین را مـیکشند، گـفتم فدای شما شوم چگونه نازل شد؟فرمود:کنتم خیر ائمه...
این روایت در تفسیر قمی آمده که منسوب به ایشان است و در واقع از نوشتهها و املاءهای شاگردش ابی الفضل العباس بن محمد العلوی است.بعلاوه روایت مـجهول اسـت.راوی یعنی علی بن ابراهیم روشن نیست چه کسی است.بعلاوه به دلیل تعارض با ادله قطعی در مصونیت قرآن از تحریف حکم به سقوط آن میشود و قابل اعتماد نیست.
قول به تحریف در منابع روایی اهل سـنت نـیز فـراوان نقل شده، حشویه عامه انـبوهی از اخـبار تـحریف را نقل نمودهاند که در صحاح هم راه یافته.اصولیین عامه برای توجیه این مطالب، مسئله نسخ التلاوه دون الحکم و نسخ التلاوه و الحکم را مطرح نـمودهاند کـه جـز تغییر نام و عبارت هیچ مشکلی را حل نمیکند.به عـنوان مثال:
آیه رجـم را خلیفه دوم بارها سعی نمود در قرآن جای دهد، او تاکید داشت از رسول خدا این آیه را شنیده که:«الشیخ و الشیخه اذا زنیا فـارجموهما البـته» 1p}کـاتبان وحی این ادعا را از او نپذیرفتند و زیر بار نرفتند، در نهایت دانشمندان آن را مـنسوخ التلاوه خواندهاند.
ادعای دیگر حذف بخشی از سوره احزاب بود که به دروغ از ابی بن کعب نسبت دادهاند که سوره احزاب را هـمسنگ و هـمتراز و یـا طولانیتر از بقره بوده است.همچنین عروه از عایشه خالهاش نقل نموده:«سوره احزاب در عـصر پیـامبر 200 آیه بود چون عثمان مصاحف را نوشت ما فقط به مقدار موجود دست یافتیم» 2p}.
(1).صحیح بخاری:8/211، بار رجـم حـبلی؛صحیح مـسلم:5/116؛مسند احمد:1/23؛سنن ابی داود 4/145؛سنن ترمذی:4/39 و...p}
(2).الاتقان/سیوطی:3/72.p}
شبهه تحریف در قرآن در بین آثار اهل سنت به صـورت وجـود خـطا و غلط در قرآن، زیادی برخی کلمات و تبدیل آن، تحریف با زیادات و نقیصه و تغییر بعضی کـلمات قـرآن وجـود دارد 1p}.
بررسی ادله تحریف و نقد آن تحقیق مستقلی را میطلبد.کارهای تحقیقی فراوانی هم در این صورت گرفته، ما در اینجا تـنها در پی انـتقال این مطلب بودیم که یکی از انگیزههای جعل حدیث شبههافکنی در اعتبار قرآن بوده اسـت.واضعین بـرای القـاء شبهه و کاستن از جایگاه اولین منبع استخراج احکام و معارف اسلامی یعنی قرآن دست به جـعل احـادیث زدند.البته بسیاری از روایات در این زمینه موضوع نیست بلکه دلالت بر تحریف ندارد.
انگیزه مالی و دنیوی
در طول تـاریخ، دنـیاپرستی و قـدرتطلبی برخی افراد حریض، حوادث و جنایات فراوانی را آفریده تا آنجا که از کشتن معصومین و مردان صالح خـدا ابـایی نداشتند.اینان دین را وسیله کسب دنیا قرار داده و برای تحصیل مال و مقام بـه انـتساب سـخنان دروغین به رسول خدا و ائمه معصومین پرداختند.عمدهترین زمینههای این حرکت ناپسند عبارتند از:
1.تقرب به سلاطین
دروغپردازان طماع و دنـیاپرست بـرای راهـیابی به دربار و به دست آوردن پول و مقام روایاتی را در تایید سلاطین یا اعمال آنان جـعل مـینمودند تا توجه شاهان و خلفاء را به خود جلب نمایند.به عنوان مثال:
روی البرقانی بسنده الی زکریا قال:بلغنی ان ابا البختری دخـل عـلی الرشید و هو قاض و هارون اذ ذاک یطیر الحمام فقال هل تحفظ فی هذا شـیئا؟فقال:حدثنی هـشام بن عروه عن أبیه عن عائشه أن النـبی کـان یـطیر الحمام.فقال:أخرج عنی لولا أنه رجل من قریش لعـزلته 2p}؛
(1).ر.ک:صیانه القـرآن من التحریف/محمد هادی معرفت:ص 157 به بعد؛سلامه القرآن من التحریف/فتح اللّه محمدی.p}
(2).السنه و مکانتها فی التشریع الاسـلامی/شیخ مـصطفی سباعی:ص 89.p}
ابا البختری بر هارون وارد شـد در زمـانی که پسـت قـضاوت داشـت، هارون را در حال بازی با کبوتری دیـد، گـفت:آیا(حدیثی)در این رابطه به خاطر داری؟گفت:آری، هشام بن عروه از پدرش از عائشه روایت نموده کـه رسـول خدا با پرنگان بازی مینمود.هارون گـفت:خارج شو از نزد من کـه اگـر مردی از قریش نبودی هر آئیـنه تـو را(از قضاوت)عزل مینمودم.
سباعی ضمن تعجب از این جریان، تصریح میکند اگر این داستان صحیح باشد چـرا دسـتور تعقیب زنادقه صادر میشد.اما بـا ایـن دروغـگویان به خاطر تـقرب بـه سلطان برخوردی نمیشد. 1p}
2.تعصبان قـومی، قـبیلهای و منطقهای
یکی از عوامل جعل حدیث که موجب وارد شدن دهها حدیث دروغین در منابع روایی گردید، گرایشات قـومی و قـبیلهأی است.اسلام بر افتخارات و امتیازات اینچنین کـه در عـرب قبل از اسـلام سـابقهأی کـهن داشت خط بطلان کـشید و ملاک برتری را تقوی معرفی نمود 2p}.
امام امیر المومنین شیطان را پیشوای متعصبین خوانده، و از تعصب بیمورد همگان را بـر حـذر داشتند 3p}.
متأسفانه تعصبات قومی و قبیلهأی موجب جـعل دهـها حـدیث د مـدح یـا ذم گروههای مختلف گـردید.به عـنوان مثال:
عن عبد اللّه عن النبی:اترکوا الترک ماترکوکم؛ 4p}از ترکها دوری کنید مادام که شما را ترک نمودهاند.
احادیث مذمت اتراک ریشه در نفوذ تـرکان در دربـار مـعتصم دارد که تردیدی در مجعول بودن آن نیست. 5p}
گاه تعصبات زبـانی مـوجب جـعل حـدیث شـد.مانند روایـت مجعول زیر:
(1).همان.ص 89.p}
(2).حجرات/13.p}
(3).نهج البلاغه:خ 193، ترجمه سید جعفر شهیدی، ص 211.p}
(4).الموضوعات/ابن جوزی:2/292.p}
(5).اضواء علی السنه المحمدیه/ابو ریه:ص 136.p}
عن ابی هریره عن النبی«ان ابغض الکلام الی اللّه الفارسیه، فکلام الشیاطین الخوزیه و کلام أهل النار البخاریه و کلام أهل الجـنه العربیه» 1p}؛
مبغوضترین سخن نزد خدا فارسی است، سخن شیاطین، خوزی و سخن اهل آتش، بخاری و سخن اهل بهشت عربی است.
واضعین متعصب به این اکتفا ننموده و در مواردی به جعل حدیث در برتری یا مذمت شـهرها مـیپرداختند.دلیل این جعل حضور حاکم یا شخصیتی در آن شهر بود، مانند:
عن ابی هریره عن النبی:«أربع مدائن من مدائن الجنه فی الدنیا؛مکه و المدینه و بیت المقدس و دمشق و أربع مدائن من مدائن النار؛القسطنطنیه و الطوانه و انـطاکیه و صـنعاء» 2p}؛
چهار شهر از شهرهای بهشت است در دنیا، مکه، مدینه، بیت المقدس و دمشق و چهار شهر از شهرهای جهنم است، قسطنطنیه، طوانه، انطاکیه و صنعاء.
ابن جوزی ضمن جمعآوری بخش عـمدهای از ایـن احادیث با بررسی اسناد و مـفاد آنـها را موضوع میخواند.
3.مصالح شخصی
واضعین برای نیل به مقصود خویش هر کجا کم میآورند از حدیث مایه میگذاشتند، در مواردی به منظور تأمین اغراض شخصی خود اقدام به وضع حـدیث مـینمودند، به عنوان مثال:
حاکم از سیف بـن عـمر التمیمی نقل میکند که نزد سعد بن طریف نشسته بودم فرزندش از مکتب آمد درحالیکه اشک میریخت، پدرش گفت:چه شد، گفت:معلم مرا زد، سعد گفت: امروز او را خوار میسازم بلافاصله حدیث جعل نمود:
حدثنا عکرمه عـن ابـن عباس مرفوعا:«معلمو صبیانکم شرارکم، أقلهم رحمه للیتیم و أغلظهم علی المساکین» 1p}؛آموزگاران فرزندانتان بدترین شما هستند، کمرحمترین نسبت به یتیمان و خشنترین نسبت به مساکین هستند.
(1).الموضوعات:1/159.p}
(2).همان:2/309.p}
شگفتا که چگونه به اندک بهانهای، برترین مـنبع اسـتخراج احکام و مـعارف اسلامی بعد از قرآن، یعنی سنت پیامبر را با جعل مطالب مورد تهاجم و تزلزل قرار میدادند.
4.فروش اجناس و کالا
انگیزههای جعل حدیث بـه اینجا ختم نمیشود، افراد سودجو و طماع برای تبلیغ کالای خویش و بـیرون نـمودن رقـبای خود از صحنه به سادگی روایاتی را در برتری یا ضرر اطعمه و اشربه و مشاغل جعل میکردند.ابن جوزی بخش زیادی از ایـن دسـت روایات را گزارش میکند.مانند:
جابر بن سمره عن رسول اللّه:امرنی جبرئیل بالهریسه أشدبها ظهری لصلاه اللیـل p}؛جـبرئیل مـرا به حلیم فرمان داد زیرا کمر را برای نماز شب محکم میکند.
5.داستانسرایی
داستانسرایی در تاریخ اسلام و نقل احادیث جریانی شـایان توجه و مهم است، قصص مصدر قص.القص اتباع الاثر.و قیل القاص یقص القصص لاتـباعه خبرا بعد خبر و سـوقه الکـلام سوقا 3p}.قص یعنی دنبال اثر رفتن، گفته شد قاص و قصهگو کسی است که قصه نقل میکند و از آن جهت او را قاص گویند که خبری را بعد از خبری تعقیب میکند و کلام را بعد از کلام میآورد.
قصص را چنین معنی کـردهاند:القصص هو تتبع الاثر شیئا بعد شیء و القصه الجمله من الکلام 4p}؛ قصص تعقیب و پیجویی امری است و قصه بخشی از کلام است.
داستانسرایی در میان اعراب قبل از اسلام رواج داشت.آنان پیرامون نبردهای مختلف، عشق و عاشقی، سحر و کهانت، اخـبار جـنیان، شجاعت قبایل و افتخارات قبیلهای و قومی خویش به شعر و داستانسرایی و نقالی میپرداختند.
(1).اضواء علی السنه المحمدیه:ص 139.p}
(2).الوضع فی الحدیث 1/280.p}
(3).لسان العرب/ابن منظور:11/191.p}
(4).تهذیب اللغه/ابن فارس:8/256.p}
قصه در عبارت و بیان قرآنی عبارت است از دنبال کردن یک حقیقت به همراه بیان نـکات تـربیتی هدایت آفرین و مفید.قرآن میفرماید:(و کلا نقص علیک من أنباء الرسل ما نثبت به فؤادک و جائک فی هذه الحق و موعظه و ذکری للمؤمنین) 1p}؛هر خبری از اخبار پیامبران را برایت حکایت میکنیم تـا تـو را قویدل گردانیدم و در این کتاب برای تو سخن حق و برای مؤمنان موعظه و اندرز نازل شده است.
عنوان داستانسرا و قصاص در آغاز بر افرادی نیز اطلاق میگردید که تفسیر و احکام و معارف اسلامی را برای مـردم مـیگفتند چـنانکه ابان بن تغلب«قاص الشیعه» 2p}خـوانده شـده اسـت، و یا عدی بن ثائب کوفی را گفتهاند هو امام مسجد الشیعه و قاصهم 3p}.
داستانسرایی اندکاندک مفهوم اصلی خویش را از دست داده و به صورت یک شغل و حـرفه در کـنار سـایر مشاغل درآمد.داستانسرایان از هر سوژهای بهره جستند و داستان و افـسانهأی را بـر آن میساختند و از این طریق ارتزاق مینمودند.
احمد امین نقل میکند که بسیاری از قاضیان به دستور زمامداری در کنار شغل قضاوت مأموریت داستانسرایی را نـیز بـر دوش مـیکشیدند.نخستین کسی که در مصر به داستانگویی پرداخت سلیمان به عمر تـحبیبی بود که در سال 38 ه ق این حرکت را آغاز نمود.او از سوی معاویه عهده دار امر قضاوت در کنار قصهگویی شد، اما بعدها مـعاویه او را از قـضاوت بـرکنار نمود، و تنها او را موظف به داستانسرایی کرد 4p}.معاویه داستانسرایی را شغل رسمی قـرار داد و افـرادی را مأمور نمود پس از نماز صبح برای مردم داستان بگوید.داستانسرایان گاه چهره خود را تغییر میدادند، حالت زهد بـه خـود مـیگرفتند، گاه حیواناتی چون میمون را همراه میآوردند و به نقل داستان میپرداختند.گاه قطره در چـشم ریـخته و بـه حالت مخزون اشک میریختند 5p}، همه این حرکات (1).هود/120.p}
(2).معرفه علوم الحدیث:ص 136.p}
(3).اختیار معرفه الرجال/طوسی:ص 214.p}
(4).فجر الاسلام/احمد امین:ص 61.p}
(5).ر.ک:اخبار و آثـار سـاختگی/هاشم مـعروف حسنی:ص 190 به بعد.p}
برای جذب بیشتر پول بود.در مورد آغازگر قصهگویی اختلاف است.برخی معتقدند حرکت داستانسرایی در زمـان رسـول خدا و خلفاء نبوده است 1p}.بق مدارکی نیز تمیم دارای 2p}اول کسی است که بنابر اجـازه خـلیفه دوم بـه قصهگویی پرداخت«کان أول من قص تمیم الداری استأذن عمر بن الخطاب أن یقص علی النـاس قـائما فأذن له عمر» 3p}؛اول کسی که داستانسرایی نمود تمیمداری بود از عمر بن خطاب اجازه خـواست تـا ایـستاده بر مردم قصه بگوید، عمر نیز به او اجازه داد.ائمه معصومین به شدت در مقابل داستانسرایان ایـستاده و آنـها را طرد مینمودند.امام صادق فرمود:امام علی داستانسرایی را در مسجد دید او را زده و بیرون راند 4p}.مـرحوم شـیخ حـر عاملی بابی در این موضوع گشوده و میفرماید:«احادیث مذمة القصاص کثیره» 5p}.دانشمندان فریقین نیز در طول تاریخ در بـرابر خـطر قـصاصین موضعگیری شدید نمودند. 6p}آوردن نمونههایی از اکاذیب قصاصین موجب طولانی شدن مقاله میگردد.داستان جـساسه، دجـال، عوج بن عنق از این دست میباشد. 7p}
انگیزه شخصی(مصلحت اندیشی جاهلانه)
افرادی به ظاهر دوست و به انگیزه خیرخواهی و با اسـتدلال بـه اینکه هدف وسیله را توجیه میکند برای ترغیب مردم به اعمال خیر بـه زعـم خود احادیثی را به نفع دین وضع نـمودند(أفمن زیـن لهـ سوء عمله فرآه حسنا) 8p}؛آیا کسی کـه عـمل بدش برای او آراسته شده و آن را خوب و زیبا میبیند.
(1).تحذیر الخواص/سیوطی:ص 195.p}
(2).تمیم داری با کنیه ابو رقیه نصرانی بـود و در سـال 9 هجری مسلمان شد.او در زمان خـلیفه دوم مـیدان سخنرانی یـافت و از بـیت المـال حقوق دریافت میکرد او در زمان حکومت عـثمان نـیز در مدینه بود سپس به شام رفته و نزد معاویه به نقل اسرائیلیات و داسـتانسرایی پرداخـت.(تلخیص از کتاب نقش ائمه در احیاء دین:درس 15، ج 6، ص 85، سـید مرتضی عسکری).p}
(3).تاریخ ابن عساکر:1/480.p}
(4).وسائل الشیعه/حر عاملی:3/515.p}
(5).همان:17/514.p}
(6).ر.ک:اضواء/ابو ریـه:ص 124.p}
(7).ر.ک:اخبار و آثـار ساختگی/هاشم معروف حسنی:ص 20 به بعد.p}
(8).فاطر/8.p}
اینان در تـوجیه عـمل خطرناک خود میگفتند ما بر ضد رسول خدا دروغ نبستیم«من کذب علی»بلکه به نـفع او دروغ سـاختیم«من کذب له»و این تأیید شـریعت اسـت. 1p}
در ایـنجا گزارشی کوتاه از مـصادیق چـنین انگیزه خطرناک و جاهلانهای را ارائه مینمائیم.
1.ترغیب بـه قـرائت قرآن و سور خاص
دهها روایت صحیح علاوه بر آیات قرآن، توصیه به قرائت کتاب الهی و تـرتب ثـواب بر این قرائت دارد اما متأسفانه افـرادی بـا ناکافی خـواندن ایـن روایـات به انگیزه خدمت و تـرغیب مردم به قرائت بیشتر، شروع به جعل دهها حدیث در ثواب قرائت سور و آیات خاص نمودند.
به ابـی عـصمت نوح بن مریم گفتند این ثـوابهای زیـاد در فـضائل سـور قـرآن را از کجا آوردهای؟گفت:من دیـدم مـردم از قرآن روی گردان شدهاند به فقه ابی حنیفه و مغازی ابن اسحاق اهمیت میدهند این احادیث را وضع نـمودم تـا بـه قرآن اهتمام ورزند. 2p}
ابن جوزی روایات متعددی را از ایـن نـمونه آورده اسـت. 3p}
2.ترغیب بـه اعـمال خـیر، مستحبات و اذکار
نمونه دیگر جعل روایات متعدد در ثواب بیحد و حصر برای برخی اذکار و اوراد و اعمال مستحبی است.عبد اللّه نهاوندی گوید:به شخصی که چنین روایاتی را وضع نموده بود گفتیم:از کجا آوردهـای؟گفت:اینها را وضع کردم تا قلبهای مردم را نرم سازم 4p}.به عنوان مثال:
عن ابی جعفر قال:من استغفر اللّه بعد صلاه الفجر سبعین مره غفر له و لو عمل ذلک الیوم اکثر من سبعین ألف ذنب 5p}؛هرکس اسـتغفار کـند بعد از نماز صبح 70 مرتبه، گناهان او را بخشیده میشود گرچه آنروز بیش از 70 هزار گناه مرتکب شود.
(1).فتح الباری/ابن حجر:ج 1، ص 161.p}
(2).اضواء/ابو ریه:ص 139.p}
(3).ر.ک:الموضوعات/ابن جوزی:1/393.
(4).اضواء/ابو ریه:ص 138.p}
(5).ثواب الاعمال/صدوق:ص 198.p}
چگونه استغفار صبحگاهان مجوز ارتکاب هزاران گناه پس از آن میشود.
3.حسن ظن به صحابه
خوشبینی به صحابه بـه ویـژه از سوی اهل سنت که تمامی صحابه را عادل و مورد وثوق میدانند.موجب گردید زمینه مناسبی برای جعل حدیث و سوء استفاده افراد مغرض پیدا شود.در روایـتی کـه جابر بن عبد اللّه از رسول خـدا نـقل نموده چنین آمده است:
«لا تمس النار مسلما رآنی أو رآی من رآنی» 1p}؛
آتش کسی که مرا دیده یا کسی را دیده که مرا ملاقات نموده، نمیسوزاند.
ابن اثیر با صراحت گـوید:«صحابه در جـمیع امور با سایر روایـان مـساویند مگر در جرح و تعدیل، آنان همه عادلند و هیچ جرحی متوجه آنها نیست زیرا خدای متعال آنها را ستوده و تعدیل نموده است» 2p}.
چنین اعتماد محکمی به صحابه و سخنان آنان و پذیرش هرچه نقل نمودهاند زمـینه ورود دهـها حدیث جعلی را فراهم نمود.اصحابی که برخی از جنگ فرار نمودند، برخی ترک نماز جمعه کردند، داستان افک را ساختند و دهها مورددیگر که در جای خود قابل بررسی است چگونه میتوان به همه روایـات آنـها اعتماد نـمود و همه مطالبشان را پذیرفت؟مقصود از این عنوان آن است که نظریه عدالت صحابه موجب اعتماد به گفتار آنان گردید و بـه این ترتیب سخنان صحابه حتی افرادی که اهل نفاق و درورویی بـودند تـأیید گـردید و از اینجا زمینه برای ورود احادیث جعلی پیدا شد.
نتیجه
حرکت نامبارک و خطرناک وضع حدیث به انگیزههای مختلفی که ذگر گردید، دهـها سـال منابع روایی را مورد تهدید قرار داد.دروغپردازان با شیوهها و شگردهای مختلف مطالب سره و (1).صـحیح ترمذی:5/696.p}
(2).اسد الغـابه/ابن اثیر:1/30.p}
ناسره را بـاهم آمیخته، گاه برای مطلبی نادرست سند درست نموده و گاه متن حدیثی صحیح را دستکاری نمودند.
آنچه در این مـقاله گذشت، گزارشی تحقیقی از عمدهترین اسباب و دواعی این بلای شوم بود، حرکت خطرناک وضـع حدیث دلسوزان و ارباب جـوامع روایـی را بر آن داشت تا به مقابله جدی پرداخته و ضمن پالایش مجعولات، امکان دستیابی به احادیث صحیح را برای علاقمندان فراهم نمایند.نتیجه این تلاش پیدایش علومی مانند رجال، درایه و تدوین دهها کتاب در معرفی مـوضوعات و واضعین بود.بررسی شیوههای مقابله، گفتار مستقلی را میطلبد.
منابع
ابن ابی الحدیدی، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1385، ق، ط 2.
ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار المعرفه، 1418 ق، ط 1.
همو، الکامل فی التاریخ، بیروت، مؤسسه التـاریخ العـربی، 1414 ق، ط 4.
ابن جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، ریاض، مکتبة اضواء السلف، 1418 ق.
ابن حبان، المجروحین من المحدثین و الضعفاء، مکه، دار البان للنشر و التوزیع، بیتا.
ابن حجر، عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، بیتا.
همو، فتح البـاری فـی شرح صحیح البخاری، مصر، المطبعه السلفیه، 1380 ق.
ابن حجر، الهیثمی، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، مکتبه القاهره، 1385 ق، ط 2.
ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار احیاء التراث، 1417 ق، طبعه جدید.
ابن عبد البر، جـامع بـیان العلم و فضله، قاهره، دار الکتب الاسلامیه، 1402، ط 2.
ابن عساکر، تاریخ مدینه، دمشق، بیروت، در الفکر، ط 3، 1965 م.
همو، شیخ المضیره ابو هریره، مصر، دار المعارف، ط 3، 1965 م.
ابو زهو، محمد محمد، الحدیث و المحدثون، مصر، دار الفکر العربی، بیتا.
ابو شهبه، محمد، الاسرائیلیات و اثـرها فـی کـتب التفسیر، قاهره، مکتبه السنه، 1408 ق.
احمد بـن فـارس، مـعجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق.
استرآبادی الحسینی، تأویل الایات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره، قم، مدرسه الامام المهدی، 1407 ق.
امین، احمد مصری، فـجر الاسـلام، بـیروت، دار الکتاب العربی، 1975 م، ط 11.
امینی، عبد الحسین، الغدیر فی الکـتاب و السـنه و الادب، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1414 ق، ط 2.
بحرانی، هاشم، غایه المرام و حجه الخصام، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1422، ط 1.
بخاری، محمد بن اسماعیل، صـحیح البـخاری، بـیروت، دار القلم، بیتا.
ترمذی، سنن، بیروت، دار الفکر، 1414 ق.
تستری، محمد تقی، الاخبار الدخیله، تهران، مـکتبه الصدوق، 1390 ق.
جلالی، سید محمد رضا، تدوین السنه الشریفه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413 ق.
حسنی، هاشم معروف، اخبار و آثار ساختگی، مشهد، بـنیاد پژوهـشهای اسلامی.
خطیب، مـحمد عجاج، اصول الحدیث علومه و مصطلحه، بیروت، دار الفکر، 1409 ق.
خوئی، سید ابو القاسم، البـیان فـی تفسیر قرآن، قم، انوار الهدی، 1404 ق، ط 8.
ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، دمشق، لجنه النشر فـی دار الایـمان، 1405 قـ، ط 2.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیجا، نشر الکتاب، 1404 ق.
زبیدی، مـحمد مـرتضی، تـاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1306 ق.
سباعی، مصطفی، السنه و مکانتها فی التشریع الاسـلامی، بـیروت، المـکتب الاسلامی، 1405 ق، ط 4.
سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1369 ش.
سیوطی، جلال الدین عـبد الرحـمان، تحذیر الخواص من اکاذیب القصاص، بیروت، المکتب الاسلامی، 1392 ق.
همو، الاتقان فی علوم القرآن، بـیروت، دار الکـتب العـلمیه، 1421 ق، ط 1.p}
همو، اللئالی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417 ق.
همو، تاریخ الخلفاء، بیروت، دار المعرفه، 1420 ق، ط 4.
شهرستانی، مـحمد بـن عبد الکریم، الملل و النحل، بیروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، ط 2.
صدوق، محمد بن علی بن الحـسین، ثـواب الاعـمال و عقاب الاعمال، قم، مکتبه النجفی.
طبرانی، المعجم الاوسط، ریاض، مکتب المعارف، 1407 ق.
طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، المکتبه الرضـویه، بیتا.
طوسی، مـحمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1348 ش.
همو، امالی، نجف، مطبعه النـعمان، 1584 ق.
عاملی، مـحمد بـن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیاء دیـن، تـهران، مـجمع علمی اسلامی، چاپ پنجم.
عمری، اکرم ضیاء، بحوث فی تاریخ السنه المشرفه، مدینه، مـکتبه العـلوم و الحدیث.
فضلی، عبد الهادی، اصول الحدیث، بیروت، مؤسسه ام القری للتحقیق و النشر، 1416 ق.
فلاته، عمر بن حسن، الوضع فی حدیث، مـؤسسه مـناهل العرفان، 1401 ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، بیروت دار السرور، 1411 ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الاصـول مـن الکافی، بیروت، دار التعاریف للمطبوعات، 1411 ق.
کمالی دزفولی، سید عـلی، قـانون تـفسیر، تهران، کتابخانه صدر، 1356 ش.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانـوار الجـامعه لدرر الاخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412 ق، ط 1.
محمدی، فتح اللّه، سلامه القرآن مـن التـخویف، تهران، انتشارات پیام آزادی، 1420 قـ، ط 1.
معارف، مـجید، تاریخ عـمومی حـدیث، تـهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1377.
معرفت، مـحمد هـادی، صیانه القرآن من التحریف، قم، دار القرآن الکریم، 1410 ق.
نعناعه، رمزی، الاسرائیلیات و اثرها فی التـفسیر، دمـشق، دار القلم، 1390 ق.