فصل هشتم :از مهمترين نيازهاى بشر در طول زندگى داشتنِ دوست است
يكى از احتياجات طبيعى انسان در مسير زندگى داشتن دوستان صميمى است چون وى به چنين افرادى نياز دارد حتى عده اى از دانشمندان در تعريف واژه [انسان ] گفته اند كه از ماده [اءُنس ] گرفته شده ، يعنى او در زندگى به ماءنوس شدن نياز دارد و برخى گفته اند كه او موجودِ [مدنىً بِالطبَّع ] است و از شرائط زندگى او اين است كه در اجتماع قرار بگيرد تا بتواند راه تكاملى خود را، اعم از پيدا كردن معايب و نقايص ، يا تاثير تشويق ديگران در سرعت رشد كمالاتش بدست آورد.
رفاقت و دوستى از خواسته هاى طبيعى در زندگى اجتماعى است و انسان از دوران كودكى بوجود رفيق و دوستان خود عشق مى ورزد و همين عشق و علاقه حكايت از يك نياز قطعى مى كند.
آنچه در اين ميان حائز اهميت است تشخيص دادن دوستان واقعى است ، ما ضمن اينكه نياز او را بداشتن دوستانى قبول داريم ليكن هر كس نمى تواند مصداق روشن و واقعى دوست و يا رفيق باشد پس بايد با معيارهاى لازم و سالم ، اشخاص را سنجيد و بعد از آزمايشات دقيق عده اى را بعنوان دوست خويش انتخاب نمود.
در اين زمينه كتابها زيادى نوشته شده است و هر كسى به اندازه استعداد خود افكار عمومى را به آئين دوست يابى متوجه ساخته است ولى هيچكس نتوانسته در اين ميدانِ مهم و حساس ، افكار انسانها را با الگو و معيارهائى كه براى هميشه مسير خوشبختى و سعادت را در اختيار علاقمندان قرار مى دهد آشنا سازد مگر آنانيكه در چهار چوب [حديث ثقلين ] يعنى قرآن و امامت وارد صحنه شده اند براى اينكه تشخيص حقائق ، كار مشكل و دشوارى است خصوصا شناخت انسانهاىِ با شخصيت و بزرگوار، براى رفاقت يا ازدواج و يا مانوس شدن از مشكل ترين كارهاست ولى معيارهاى دقيق و ظريفى كه در قرآن و حديث آمده است با سيره و روش كارشناسان الهى يعنى امامان معصوم عليهم السلام ، بقدرى زيبا و قابل درك همگان تفسير گرديده كه اَحَدى در هضم و درك معيارهاى دينى با هيچ مشكل و مانعى روبرو نمى باشد.
معيار مهمى كه در آئين اسلام براى انتخاب دوست مطرح گرديده ، چيست ؟
ج - در آئين آسمانى ارزش انسان با معيار تقوا و پرهيزكارى سنجيده مى شود و هيچ امتيازى جز پاكدامنى و تقوا براى او معين نشده است و در قرآن آمده است : ... اِنَّ اَكرَمَكُم عِندَاللهِ اَتقيكُم ...(130) ارزشمندترين شما در پيشگاه الهى پاكترين و با تقواترين شماست .
در آئين دوست يابى ، الگو و معيار محكم و قوى تر از آنكه در دستورات دينى آمده وجود ندارد براى اينكه يگانه راه نفوذ بر دل و اندرون انسان ها همين مسير تقواست و هر كسى مى تواند با ملاحظه و مطالعه در شخصيت انسانى كه مى خواهد با او دوست و رفيق بشود وى را بطور كامل ، ارزيابى نمايد و صلاحيت او را براى دوستى ، روشن سازد. وقتى كه به تقوا و خدا ترسى كسى ، اطمينان حاصل شود. بطور يقين براى رفاقت و دوستى او بايد علاقمند شد و به آن افتخار كرد، چون دوستان با تقوا و پاكدامن ، مانند چتر نجات ، در هنگام ظهور حوادث ، او را نجات مى دهد و براى نيل به كمال و ارزشهاى انسانى و جلوگيرى از طوفان هاى خطرناك گناه و معصيت كه هر لحظه شخصيت آدمى را تهديد مى كند زمنيه هاى مناسبى را فراهم مى سازد و تمام امكانات خويش را تاپاى جان ، براى سعادت و موفقيت دوست خود، صدف مى كند و تحولات روزگار، هيچ تغييرى در اخلاق و رفتار و علاقه هاى قلبى او، نسبت بدوستش ، ايجاد نمى كند قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:
اَلاَخِلاء يَومَئذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌ اِلا المُتقين .(131)
دوستان در روز قيامت ، عده اى به بعضى ديگر دشمن مى شوند مگر كسانى كه اهل تقوا باشند.
يعنى دوستى هائى كه بر محور منفعت دنيا، انتخاب مى شود مانند خود دنيا، متغير و دگرگون خواهد بود و در آخرت پرونده يك ديگر را، افشا كرده و عامل بدبختى و گناه خويش را، بدوست نسبت مى دهد ولى دوستان با تقوا و پاكدامن ، همانطورى . كه در دنيا، خود را وسيله رشد و كمال و نجات دوستش از تمام بدبختى ها، قرار مى دهد در روز جزا، هم ، بدون دوست وارد فردوس برين نخواهد شد، و اين وفاى دوستان با تقواست .
ولى دوستى هاى ما چگونه است وقتى كه به كسى دست دوستى داديم آيا بفكر سعادت و حل مشكلات دنيوى و آخروى او هستيم ؟ آيا براى دوست مان مى توانيم يك فرد امين باشيم ؟ اگر از اهل تقوا كه خدا ترسى در عمق وجود آنان شكل گرفته براى خودمان دوست انتخاب كنيم ، بطور يقين پاسخ سئوالات مثبت خواهد بود و هيچ نگرانى در ايجاد ارتباط با آنان وجود ندارد.
اگر در انتخاب دوست ، بررسى و تحقيقات خوبى انجام نداديم و بدنبال افراد بظاهر مقدس ، و در باطن دنيا طلب ، رفته و دوستان خود را از ميان اين گروه ، انتخاب نموديم ، بدون شك درهاى بدبختى و ضلالت ، و حسرت دنيا و آخرت را به روى خود باز كرده ايم و تا دست از اين دوستان بر نداريم طوفان بلا و حوادث ، زندگى و شخصيت ما را بنابودى مى كشد، زيرا دوستيها اگر بر مبناى منفعت دنيا، شكل بگيرد جز اين عايدى ندارد چون هر كسى تلاش مى كند كه دوست خود را نردبان ترقى خويش قرار دهد.
نكته قابل دقت افرادى كه با هم دوست مى شوند از جهت وضعيت روحى با همسنخيتى دارند زيرا بدون وجه مشترك ، ارتباط دوستى در ميان آنها كمتر اتفاق مى افتد،چون اگر از يك ديگر بهره مند نباشند هيچ وقت با هم دوست نخواهند شد گاهى ممكن است دونفر بر ضد يك ديگر تلاش بكنند ولى بايد يقين داشت كه اين ضديت قطعى نيست بلكهزمينه اى براى اين پيوند وجود دارد.
آن حكيمى گفت ديدم در تكى
در بيابان زاغ را با لك لكى
در عجب ماندم بجستم حالشان
تا چه قدر مشترك يابم نشان
چون شدم نزديك ومن حيران ودنگ
خود بديدم هر دو آن بودند لنگ
مى گويد: روزى ديدم زاغى با لك لكى ، باهم دوست شده اند با تعجب مى نگريستم كه رفاقت اين دو غير قابل تصور است وقتى كه به نزديك آنها، رسيدم ديدم هر دو لنگند و به همين جهت باهم رفيق شده اند.
بهر حال دوستى پايگاهى لازم دارديعنى علتى بايد در ميان دوستيها وجود داشته باشد تا آنها را بهم نزديك كند چنانچه در ميان حكماء مطرح است كه معلول تابع علت است تا علت هست معلول هم وجود دارد اگر علت نابود بشود معلول هم معدوم مى شود.
دوستى و رفاقتهائيكه بر محور منفعت دنيا شكل مى گيرد تا هنگامى مى تواند ادامه پيدا كند كه پاى منفعت هاى مادى در ميان باشد وقتى كه علت رفت دوستى آنها هم مى رود ليكن عامل دوستيشان در روز قيامت بيك آتش دردناكى تبديل مى شود يعنى همان ملاك دوستى ، ملاك دشمنى مى شود بهر اندازه اين دوستى منافع مادى را بآنها مى رساند به همان مقدار آتش جهنم را به آنها مى رساند اما اگر ملاك انتخاب دوست ، تقوا و ديندارى و رسيدن به ارزشهاى معنوى باشد اين دوستى ضمن اينكه قطع نمى شود بلكه سپر بلاى دوست هم خواهد شد.
آنانيكه با معيار ايمان بخدا و مسير حق و حقيقت يك ديگر را دوست خود انتخاب كرده اند براى هميشه دوست خواهند بود.
سوال : در فرهنگ دينى مقام دوستى و رفاقت چگونه ارزيابى شده است ؟
ج در آيات قرآن كلمه اخوت و برادرى در پناه ايمان خيلى مهم و با ارزش مطرح شده استمؤ منين بدون حيله و نيرنگ در كنار يك ديگر با اطمينان خاطر زندگى مى كنند و در قرآنآمده است :
و نَزَعنا ما فى صُدُورِهِم مِن غِلٍّ اِخوانَا عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ .(132)
هر چه از غل و غش و كدورت است از وجود آنها بيرون كشيديم برادروار در نهايت مهر و محبت و صفا و صميميت در مقابل يك ديگر مى نشينند و احساس لذت مى كنند.
از نظر قرآن انسان خداشناس نبايد منزوى و گوشه نشين و به تنهائى زندگى كند و بگويد من با خداى خودم هستم و با هيچ كس ارتباطبى ندارم بلكه فرد خداپرست بايد خدا و بندگان او را دوست داشته باشد چون دوست داشتن ديگران بخاطر خدا، هيچ اشكالى ندارد بلكه از برنامه هاى مهم دينى است و در مواردى از آيات بويژه گيهاى مومنين اشاره مى كند كه آنها به سعادت و موفقيت برادران دينى ، بيشتر از خودشان تلاش و دعا مى كنند.
1 رَبَّنا اِغفِرلَنا و لاِخوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالا يمانِ .(133)
پروردگارا ما و برادرانى را كه در ايمان از ما سبقت داشتند: بيامرز و آنها را مشمول غفران و رحمت خودت قرار بده ،
2 وَلا تَجعَل فى قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ اَمَنُوا، رَبَّنا اِنكَ رَؤ فٌ رَحيمٌ .(134)
خدايا در دلهايمان كدورت و كينه اى باهل ايمان قرار نده ، اى پروردگار ما، تو چقدر مهربان و بخشنده اى انسانهاى متدين از خدا در خواست مى كنند مراتب عاليه ايمان را بر روح و جان ما چنان تفسير كن كه بر اهل ايمان نيك انديشى و نيك نگرى ، را هرگز فراموش نكنيم و معناى [و لاتَجعَل ....] در دلهايمان كدورتى بر مؤ منان قرار نده ، قرار ندادن خدا يك امر اجبارى نيست كه عده اى خيال كنند پيدا شدن كينه و عداوت قلبى بر خدا پرستان بدست خداست بلكه قرآن در مقام دعا، حقائقى را روشن مى سازد، مبنى بر اينكه انسان در اثر بى تقوائى ، از توفيق الهى محروم مى شود و از بزرگترين آثار شوم و بدبختيهاى آن اين است كه در دل بر اهل ايمان بدبينى پيدا كند ودراند رو نش نسبت به آنها كدورت و خصومت حاصل نمايد آنچه از آيه شريفه استفاده مى شود: اينكه مؤ من هميشه از مسير سالمى وارد زندگى مى شود و در مقام دعا تقاضا مى كند اى پروردگارا در اثر گناه و عصيانم ، بى توفيقم نكن كه به بهترين انسانهاى روى زمين بدترين اخلاق و رفتار را داشته باشم چون مؤ منين نسبت بيك ديگر هيچ كدورتى در دل پيدا نمى كنند، و اگر روزى در ميان آنها برخوردى پيدا شود كه ازيك ديگر ناراحت بشوند نبايد بيشتر از سه روز از همديگر قهر نموده و دلزده باشند و در كتاب شريف اصول كافى ج 3/238 ..... چند حديث در اين مورد آمده است كه اهل ايمان در مقابل برادران دينى خويش وظائفى دارند و در صورت اختلاف و نزاع نبايد بيشتر از سه روز قطع ارتباط كنند بخاطر اينكه زمينه اى براى كدورت و خصومتها پيدا نشود تا اينكه آنان گرفتار بدبينى و شكستن حريم شخصيت افراد با ايمان نسازد.
مقام برادرى در فرهنگ اسلام
در مورد برادرى يا [مؤ اخات فى الله ] دستورات بسيارى در احاديث آمده است روزى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به اصحاب فرمودند در ميان دستگيره هاى ايمان كداميك محكمتر است يكى گفت : نماز، ديگرى گفت ، روزه ، عده اى حج و يا جهاد و يا زكات را در پاسخ گفتند حضرت فرمودند تمام اينها كه اشاره كرديد دستگيره هاى محكمى هستند ولى مقصود من چيز ديگرى است گفتند خودتان بفرمائيد رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:
اَلحُبُّ فى اللهِ والبُغضُ فِى اللهِ .
اينكه يك ديگر را بخاطر خداى متعال دوست و يا دشمن بداريد، يعنى دوستيها و دشمنى هاى شما با ديگران معيارش خدا باشد دوستان خدا را دوست و دشمنان او را دشمن بداريد.(135)
و خود قرآن اخوت و برادر بودن اهل ايمان را باصراحت بيان فرموده :
اِنَّمَا المُؤ مِنُونَ اِخوَةٌ فَاصلِحُوا بَينَ اَخَويكُم وَاَتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُم تُرحَمُونَ .(136)
اهل ايمان بطور مسلم باهم برادرند اختلاف برادران خود را اصلاح نمائيد و تقواى الهى را پيشه خود سازيد تا مشمول رحمت بى پايانش واقع شويد.
نيروى مشتركى كه در ميان لامپهاى محيط زندگى وجود دارد و آنها را بهم متصل مى سازد جريان الكتريسته است وقتى كه تمامى لامپها به آن متصل باشند روشنائى از همه آنها در فضاى كار و زندگى بوجود مى آيد.
ايمان بخالق متعال ، دلهاى مؤ منين را چنان بهم وصل نموده كه هيچ فاصله و جدائى در ميانشان احساس نمى شود و اختلاف سليقه هاى آنها هيچوقت به اين پايگاه محكم صدمه نمى زند چون اختلاف دو برادر به معناى از بين بردن مقام اخوت آنها نيست بنابراين تا ايمان در ميان آنان حاكميت دارد محبت و مودت قلبى آنها به دشمنى و عداوت پايدار تبديل نمى شود.
بنابراين در آئين دوست يابى لازم است كه تمام مردم ، خصوصا نسل جوان با معيارهاى دينى انسانها را ارزيابى كنند و شايستگى آنان را براى انتخاب دوستان ، با تقوا و مؤ من بخدا بسنجند، چون صلاحيت ها براى رفاقت و دوستى بايد در شعاع ايمان و تقواى آنها مورد تاييد قرار بگيرد و اين از عمده ترين دستورهاى دينى بر مسلمانان است تا در اثر اجراى صحيح آن از خسارت هاى جبران ناپذير دشمنان دوست نما در امان باشند.
انسان با تقوائى كه دست دوستى و برادرى به كسى مى دهد براى هميشه متعهد مى شود كه از مصالح رفيق خويش تا پاى جان پاسدارى كند و در غياب و حضور دوست خود، سعادت ، و رشد و تكامل شخصيت وى را هدف خويش قرار دهد اميرالمؤ منين حضرت على (عليه السلام ) فرمود:
كانَ لى فى ما مَضى اَخٌ فى اللهِ و كانَ يُعَظِّمُهُ فى عَينى صِغَرُ الدُّنيا فى عَينِه .(137)
در گذشته برايم برادرى بود [يعنى برادر نسبى نبود بلكه بخاطر خدا با من برادر بود] و چيزى كه در شخصيت وى وجود داشت و آنچنان او را در مقابل چشم من بزرگ نشان مى داد اين بود كه دنيا در نظرش كوچك بود،
اين از علائم بزرگى انسان است كه بتواند دنيا را در نظرش حقير و كوچك بشمارد،
شارحين نهج البلاغه با ملاحظه قرائنى گفته اند كه او عثمان بن مظعون است از اكابر صحابه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) و از مهاجرين اول بود......
كلمه [اَخِلاءِ] كه در آيه آمده است جمع خليل است كه يكى از القاب حضرت ابراهيم (عليه السلام ) [خليل الله ] است كه بمعناى دوستى او با خداوند است و علت اينكه بدوست خليل مى گويند خليل از ماده {خِلَّتَ} به معنى حاجت است و چون دوست به نيازهاى دوستش رسيدگى مى كند و رفع خلت مى نمايد خليل گفته مى شود.
عده اى معتقدند كه خليل از ماده [تَخلُّل ] يعنى بهم آميختگى و يكى شدن است كسانى كه با هم دوست مى شوند دلهايشان چنان بهم نزديك مى شود كه بصورت يك قلب با علاقه و خواسته هاى واحدى در مى آيند.
بهر حال ، معناى خليل در هر دو صورت هدف واحدى را تشكيل ميدهد يعنى دوست بايد با تمام وجودش در رفع كمبودهاى مادى و معنوى رفيقش قيام كند و با او چنان آمختيگى پيدا كند كه جز رضا و خوشنودى يك ديگر در چهارچوب دستورات الهى هدفِ ديگرى نداشته باشد.
لازم بذكر است اين چنين دوستيها در پناه ايمان بخداى يكتا محقق مى شود و بهمين جهت اسلام با تاكيد زياد مى فرمايد، دوستان خود را از ميان اهل تقوا انتخاب كنيد.
از نظر اسلام عمده ترين عاملى كه مى تواند دوستى ها را براى هميشه دوام دهد كدامست ؟
چنانكه در ابتداى بحث دوست يابى اشاره كرديم كه معيار عمده در انتخاب دوست از نظراسلام تقوا است يعنى اگر كسى در دل خدا ترسى دارد واعمال خود را بر مبناى همان واقعيت پياده كند مى تواند فرد مطمئن بوده باشد و روى هميناصل دور كن ديگرى هم به آن اضافه مى شود با اينكه در دقت نظر اين دو معيار هم بهماناصل اولى بر مى گردد و ليكن در افكار عمومى بر اين دور كن تعريف ويژه اى صورتگرفته است بهر حال خصلتهائى كه در يك انسان اگر وجود داشته باشد صلاحيت وىرا براى دوست شدن تاييد مى كند در روايات آمده است و چون مباحث ما در تمام زمينه ها ازخاندان وحى گرفته مى شود در اين مورد هم بيك حديثى كه از حضرت على (عليه السلام) رسيده است اشاره مى كنم :
مَن اَستَحَكمَت لى فِيهِ خَصلَةٌ مِن خِصِالِ الخَيرِ احتَمَلتُهُ عَلَيها و اَغتَفَرتُ فَقدَ ما سِواها، ولا اَغتَفِرُ فَقدَ عَقلٍ وَلادينٍ .(138)
اگر كسى يك خصلت نيك داشته باشد كه براى من قابل تحمل باشد بخاطر همين خصلت مثبت و خير، با او دوست مى شوم در آئين انتخاب دوست و براى احراز صلاحيت او، وجود دور كن لازم است اگر در كسى اين دور كن باشد و هيچيك از خصلتها را هم نداشته باشد مشكلى پيش نمى آيد اما اگر اين دو اصل در او نباشد بهيچ عنوان نمى توان بوى اعتماد كرد و دوستى او را پذيرفت حضرت على (عليه السلام ) با جمله [ و اغتَضَرتُ فَقدَ ما سِواها ...] مى خواهد اهميت معيار و آئين دوست يابى را روشن كند يعنى اگر كسى صاحب عقل و دين باشد رفاقت و دوستى با او قابل تحمل است و اما اگر او فاقد عقل و ديندارى است چنين انسانى لياقت و صلاحيت دوستى را، بطور يقين ندارد حضرت علت آن را توضيح مى دهد [لاَِنَّ مُفارَقَةَ الدينِ مُفارَقَةُ الا منِ،] بخاطر اينكه اگر دوست دين نداشته باشد از ناحيه او امنيت براى كسى نخواهد بود چون ممكن است از راه دوستى وارد شود و خسارتهاى جبران ناپذيرى را بر جان و مال و شخصيت دوستش وارد كند و يا بيك لقمه غذائى ، دوست خود را تحويل دشمن دهد بجهت اينكه افراد بى عقل و بى دين بهر كارى دست مى زنند اما اين عقل و ديندارى است كه انسان را در مقام دوستى ، چنان متعهد مى سازد تا كمترين سوءِ نيت ، در حق رفيق خويش روا نداشته باشد.
وقتى كه كسى فاقد عقل و دين باشد رفاقت با او جز نگرانى و تشويش خاطر عايدى ندارد حضرت مى فرمايد: فَلا يُتَهَّنَاءُ بِحَياةٍ مَعَ مَخافَةٍ زندگى بانگرانى وترس هيچ لذت و گوارائى با خود ندارد پس بايد با كسى دوستى كنيم كه بطور كامل از ناحيه او مطمئن باشيم .
اشخاصى كه فاقد عقل و دين باشند هيچ انتظار خيرى از آنها نبايد داشت كه مى فرمايد:
و فَقدُ العَقلِ فَقدُ الحَياةِ وَلايُقاسُ اِلا بِالاَمواتِ .(139)
كسى كه عقل نداشته باشد مرده است و با مردگان ، زندگى و معاشرت نمى توان كرد، از سخنان حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) استفاده شود كه دوستى دو ركن اساسى دارد و در روشن انتخاب دوست بايد آنها را معيار خود قرار داد: 1 - عقل 2ديندارى ، انسانى كه عاقل و ديندار است بطور يقين اطمينان و امنيت تو را تأ مين خواهد كرد در غير اينصورت نبايد كسى را رفيق خود قرار داد چون كه قابل اعتماد نمى باشد.
و از امام صادق (عليه السلام ) تحت همين آيه آمده است .
اِحذَر اَن تُؤ اخِىَ مَن اَرادَكَ لِطَمَعٍ اَوخَوفٍ او ميلٍ او لِلاَْكْلِ وَالشُّرْبِ واَطْلُبْ مُؤ اخاةَ الاَتْقياءِ و لَوْ فى ظُلُماتِ الا رْضِ و اِنْ اَفْنَيتَ عُمْرُكَ فى طَلَبِهِمْ ... .(140)
حضرت در ابتداى حديث مى فرمايد: سه چيز در هر عصرو زمان كمياب است 1 - برادرى بخاطر خدا 2 - زن پاكدامن و صالحه 3فرزند عاقل و با معرفت ..... بترس از كسى كه مى خواهد بخاطر طمع و يا ترس يا تمايل بچيزى و يا خوردن و آشاميدن ، با تو برادر و دوست باشد ولى خودت بدنبال اهل تقوا باش و آنها را برادر و دوست خويش انتخاب كن ، اگر چه آنها را در گوشه هاى ظلمانى و تاريك زمين پيدا كنى ، و عمر گرانمايه خود را در جستجوى دوستان صالح و پاكدامن از دست بدهى ، چون خداوند در روى زمين ، بعد از انبياء چيزى برتر و يا بهتر از پرهيزكاران نيافريده است .
و ما اَنعَمَ اللهُ عَلَى العَبدِ بِمثلِ ما اَنعَمَ اللهُ بِهِ مِن التَّوفيقِ بصحبتهم ... .(141)
از ميان نعمت هاى خداوند به بنده خود، اين است كه پروردگار توفيق مصاحبت و دوستى اهل تقوى را به او داده باشد، يعنى هر نعمتى كه خالق متعال به بندگان خود مرحمت مى فرمايد در مقام ارزيابى به ارزش نعمت بزرگ الهى كه دوست با تقوا باشد نمى رسد چون مصاحبت با پاكدلان و خدا باوران ، موفقيت انسان را در تمام مراحل عمرش تضمين مى كند.
نتيجه اين شد كه رفاقت و دوستى ها اگر بخاطر خدا باشد بطور يقين براى هر دو طرف مفيد و دائمى خواهد بود و بعنوان يك پايگاه محكم و قوى در روزهاى حساس و ناگوار زندگى هر انسانى مطرح ميباشد و تصريح آيات و احاديث و سيره معصومين عليهم السلام بر اين است كه مصاحبت و دوستى خود را با اهل تقوا انجام بدهيد چون رفاقت با افراد پرهيزكار و خدا پسند با خود بركاتى دارد از جمله آنها اين است كه رسولخدا (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:
مَن ذَكَّركُم بِاللهِ رُؤ يَتُه ، و ذادَكُم فى عِلمِكُم مَنطِقهُ، و ذَكَرَّكُم بِالا خِرَةِ عَمَلُهُ .(142)
با كسى كه ديدنش شما را بياد خدا مى كشد و سخنانش به علم و آگاهى و معرفت شما بيافزايد و اعمالش آخرت را بياد شما بيآورد مجالست كنيد كه او بهترين دوست شماست .
دوستان با تقوا مانند كارشناس دقيق و دلسوزى هستند كه رشد و تعالى و اصلاح رفيق خود را زير نظر گرفته و با طرق گوناگون ، اخلاق و رفتار آنان را در مسير رضاى الهى قرار مى دهند و بخاطر همين مودت و علاقه قلبى ، مقام دوست در فرهنگ دينى به منزله رَحِم و يا قوم خويشى است حضرت امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
مودةُ يَومٍ مِيلَةٌ، وَ مَوَدَّةُ شَهرٍ قَرابَةٌ و مَوَدَّةُ سَنَةٍ رَحِمٌ ماسَّةٌ .
دوستى يك روز فقط يك تمايل است يك ماه دوستى به منزله قرابت است و دوستى يك ساله رحمى است كه با يك ديگر تماس دارند و يا خويشاوندى نزديك است قطع ارتباط با آن ، در حكم قطع رحم است همانطوريكه در احاديث زيادى قطع رحم آثار ناگوارى را بدنبال دارد اين آثار به قطع ارتباط از دوستى هاى چندين ساله نيز شامل مى شود.
در اين جا يك داستان آموزنده توجه كنيم :
روزى حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در زمان خلافت خود از كوفه خارج شدند و [سليقه آن حضرت بر اين نبود كه در هنگام مسافرت بعنوان خليفه از محافظ و اسكورت استفاده كنند بلكه ساده مى رفتند و بساده گى بر مى گشتند] با يك نفر غير مسلمان بر خورد نمودند و با يك ديگر مصاحب و همراه شدند حضرت فرمود من به كوفه مى روم تو كجا مى روى او هم منطقه ديگرى را گفت مقدارى با هم راه را طى كردند و نزديك كوفه راه او جدا مى شد. گفتند اين مقدار از مسير را با هم حركت مى كنيم بر سر دو راهى رسيدند تا از هم جدا شوند حضرت در مسير او حركت فرمود، اوسئوال كرد شما گفتى من بكوفه ميروم ، حضرت فرمود بلى من به كوفه مى روم پرسيد پس چرا از اين مسير حركت مى كنى ، فرمود: براى اينكه ما با يك ديگر چند ساعت مصاحبت نموديم و اين مصاحبت حقى ايجاد مى كند و شما به عهده من حق ، پيدا كردى و مى خواهم چند قدم تو را بدرقه كنم او فكرى كرد و گفت پيغمبر شما به دليل اين اخلاق حسنه اى كه دستور داده با سرعت دين و شريعت اش دنيا را فرا گرفت ، او سپس خداحافظى كرد ولى حضرت امير (عليه السلام ) را نشناخت اما اين خاطره زيبا براى او خيلى شيرين بود بعد از مدتى به كوفه آمد و در جستجوى رفيقش بود تا اينكه ايشان را در مقام خلافت مسلمين پيدا كرد و فهميد رفيق بين راه ، امام و خليفه است در اين حال اسلام را پذيرفت و يكى از اصحاب خاص حضرت على (عليه السلام ) گرديد،